اكنون، ما و شريعتی pinned «🔷🔸مرثیه ای برای حافظه ها 📌با یاد طاهر احمدزاده 🖋سوسن شریعتی 🔸طاهر احمدزاده درسال 1300 متولد شد و در تاریخ آذر 1396از دنيا رفت. او قرن ما را همچون کنشگر، همچون قربانی، همچون ناظر پا به پای هیاهوهایش آمد و از پا نیفتاد : از شهریور بیست ، نهضت ملی شدن نفت،…»
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆بنیاد شریعتی بر آن است تا در ادامهی سمینار سال جاری (در زمانه عسرت زیستی)، تعدادی از مقالات و گفتوگوهایی که در ۱۰ سال اخیر در سایت بنیاد منتشر شده و به نحوی با موضوع آن مرتبط است در فضای مجازی با مخاطبان به اشتراک بگذارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔷🔆شریعتی و عدالت
🎙گفتوگو با احسان شریعتی
🔆منبع: ماهنامه ایران فردا
📌تاریخ: خرداد ۱۳۹۸
🔆اتفاقاً شریعتی مفهوم توسعه را حتی در شکل سرمایهداری آن که بازاری پولدار شود، مورد توجه قرار داده است. گفته میشود شریعتی زهد را تبلیغ میکرده و از پول بدش میآمد. شریعتی بازاریها را تشویق میکرده و به دنبال تساوی فقر نبوده. اما بینش عدالتخواه و اکثریتگرا باید به یک جامعه متوازن از نظر طبقات برسد. جامعه امروز ما بیرویه رشد کرده و سرمایهداری وحشی در ایران حاکم است که در غرب هم دیده نمیشود.
📌برای مطالعه کامل مصاحبه به لینک زیر مراجعه شود.
http://drshariati.org/?p=23966
#زمانه_عسرت
#مصاحبه
#عدالت_اجتماعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔷🔆شریعتی و عدالت
🎙گفتوگو با احسان شریعتی
🔆منبع: ماهنامه ایران فردا
📌تاریخ: خرداد ۱۳۹۸
🔆اتفاقاً شریعتی مفهوم توسعه را حتی در شکل سرمایهداری آن که بازاری پولدار شود، مورد توجه قرار داده است. گفته میشود شریعتی زهد را تبلیغ میکرده و از پول بدش میآمد. شریعتی بازاریها را تشویق میکرده و به دنبال تساوی فقر نبوده. اما بینش عدالتخواه و اکثریتگرا باید به یک جامعه متوازن از نظر طبقات برسد. جامعه امروز ما بیرویه رشد کرده و سرمایهداری وحشی در ایران حاکم است که در غرب هم دیده نمیشود.
📌برای مطالعه کامل مصاحبه به لینک زیر مراجعه شود.
http://drshariati.org/?p=23966
#زمانه_عسرت
#مصاحبه
#عدالت_اجتماعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
فرصت ها را مغتنم شماریم .pdf
2.6 MB
📚تازه های نشر
📚📚📚فرصت ها را مغتنم شماریم
🔷🔸«فرصت ها را مغتنم شماریم» صورت مکتوب سخنرانی استاد طاهر احمدزاده است . این سخنرانی در سال ۱۳۴۰ به مناسبت ولادت امام علی(ع) در کانون نشر حقایق اسلامی مشهد ایراد شده است و بعد از آن بارها چاپ و نشر شده است .
🔸نویسنده در این اثر کوشیده است، به سهم خود، مسئولیت مسلمانان را به عنوان انسان آگاه و متعهد به آنان یادآوری کند تا «معاویه» های زمانه خود را خوب بشناسند و بتوانند « یک محیط فاسد و غیر سالم و فقط به ظاهر اسلامی را، که در آن اقلیت معدودی متمتع و اکثریت عظیمی محرومند، دگرگون سازند...»(۱)
🔹این سخنرانی و انتشار آن ، رژیم شاهنشاهی و سازمان امنیتش را شدیدا حساس کرد، به نحوی که در دستگیری های متعدد در سال های ۴۱ تا ۴۳ و حتی در سال ۱۳۵۰، یکی از موارد اتهامی نویسنده و حتی گاهی اتهام اصلی او، ایراد همین سخنرانی و انتشار آن بوده است لذا مورد بازجویی های فراوان قرار می گیرد و نهایتا به ۱۰ سال زندان محکوم میشود.
یادش گرامی ، روحش شاد و راهش پررهرو باد!
۱. انتشارات محقق ، چاپ اول ، ۱۳۹٨
#یادها
#طاهر_احمدزاده
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
📚📚📚فرصت ها را مغتنم شماریم
🔷🔸«فرصت ها را مغتنم شماریم» صورت مکتوب سخنرانی استاد طاهر احمدزاده است . این سخنرانی در سال ۱۳۴۰ به مناسبت ولادت امام علی(ع) در کانون نشر حقایق اسلامی مشهد ایراد شده است و بعد از آن بارها چاپ و نشر شده است .
🔸نویسنده در این اثر کوشیده است، به سهم خود، مسئولیت مسلمانان را به عنوان انسان آگاه و متعهد به آنان یادآوری کند تا «معاویه» های زمانه خود را خوب بشناسند و بتوانند « یک محیط فاسد و غیر سالم و فقط به ظاهر اسلامی را، که در آن اقلیت معدودی متمتع و اکثریت عظیمی محرومند، دگرگون سازند...»(۱)
🔹این سخنرانی و انتشار آن ، رژیم شاهنشاهی و سازمان امنیتش را شدیدا حساس کرد، به نحوی که در دستگیری های متعدد در سال های ۴۱ تا ۴۳ و حتی در سال ۱۳۵۰، یکی از موارد اتهامی نویسنده و حتی گاهی اتهام اصلی او، ایراد همین سخنرانی و انتشار آن بوده است لذا مورد بازجویی های فراوان قرار می گیرد و نهایتا به ۱۰ سال زندان محکوم میشود.
یادش گرامی ، روحش شاد و راهش پررهرو باد!
۱. انتشارات محقق ، چاپ اول ، ۱۳۹٨
#یادها
#طاهر_احمدزاده
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🔷🔸بدیل شریعتی در برابر بحران معیشتی
🖋دکتر حمید محمدنژاد
🔆بمناسبت ۲ آذر زادروز معلم «عدالت، آزادی و عرفان»
🔸در شرایط بحران اقتصادی کنونی وضع معیشتی مردم چنان دشوار شده که ناتوان از برآوردن تهیه نیازهای ابتدایی خود شدهاند و این اوضاع نابسامان جامعه را به وضعیت اضطراری کشانده است. مردم در تهیه غذا، پوشاک، مسکن، هزینه آب وبرق و اموزش به مشقت افتاده اند. مردمی که با افت چشمگیر توان خرید برای تهیه غذا و لوازم زندگی به بازارهای هفتگی بیرون از شهر که اجناس دست چندم ارزانتر ارائه میشود میروند. اجارهٔ خانهها هرسال افزایش مییابد، خانوادههای بیسرپناه به گرمخانهها هجوم میآورند تا شب را به صبح برسانند. این گرمخانهها کفاف سیل وسیع بی خانمانها را نمیدهد. بسیاری به بیرونخوابی کنار ریل راهآهن، فضایی در خیابان یا بیابان روی میآورند. فرد بیرونخواب اگر زن باشد امکان بازگشت به زندگی برایش نخواهد بود. زیرا بهعلت فقر فرهنگی نگاه به آنها منفی و مبتلابه تبعیض جنسیتی است و این تصور وجوددارد که چنانچه دختری بیرون بماند از او سوءاستفاده اخلاقی خواهد شد. بخش مهمی از بیسرپناهان طعمهٔ قاچاقچیان در مقابل سرپناهی که به آنها داده میشود قرار میگیرند. بسیاری از کودکان بهخاطر پولیشدن و گرانی وسایل آموزش ترکتحصیل کرده به بازار کار میروند تا کمکخرج خانوادهاشان گردند. بعضی کودکان که توان پذیرش جدایی از دبستان را ندارند اقدام به خودکشی میکنند.
🔹در حال حاضر اقتصاد رانتی موجود در کشور را نهادهای اقتصادی متکی به نهادهای قدرت میگردانند و نهادهای اقتصادی «غیررسمی» بخش اعظم بودجه ملی را بدون شفافیت و پاسخگویی در اختیار دارند. اصلی ترین دغدغه مردم اقتصاد است حال آنکه برای اکثر مسئولان اقتصاد مسئله صدم هم نیست. در واقع، هر تحلیل مبتنی بر راهحلهای کارشناختی علمی توسط اقتصاددانان با توجه به شرایط سیاسی نشاندن معلول بهجای علت است. زیرا علتالعلل مسائل و مشکلات اقتصادی یا همان حلقهٔ مفقوده تحلیلها سیاسی است و سیاستگذاری کلان اقتصاد در دست مسئولانی است که با ضریب هوشی متوسط به پایین در این حوزه، و با معیارهای ارزیابی دیگر همچون عقیدتی و سیاسی-نظامی و... از همینرو راه حل مشکل اقتصادی نه علمالاقتصادی که سیاسی و فرهنگی است. لذا، با توجه به خلاء راهحل کارشناختی علمی-عملی معقول، چگونه میتوان در راهی معطوف به زیستجهانی در شأن و کرامت انسانی گام نهاد؟
🔸معلم مردم شریعتی اخلاق را توأم با کُنشگری اجتماعی و حرمت حقوق و آزادیهای فردی میدانست: اخلاقی که اقتصاد، سیاست، آموزش و سایر شئون زندگی بدون تکیه بر آن به تباهی کشیده میشود. شریعتی این اخلاق فردی ومعنویت اجتماعی را زیر عنوان «عرفان» که معادل معرفتی معنوی و توحیدی و متناسب با عقلانیتی انتتقادی و اجتماعی است صورتبندی میکرد. تز تثلیث «عرفان، برابری، و آزادی» او پیوند و تلفیق سه ساحت وجودی جداییناپذیر فرد انسانی و جامعه بود. شریعتی اقتصاد را مسئلهٔ اساسی برای حیات آدمی میدانست و آنرا زیربنای جامعه و زندگی ارزیابی میکرد تا جایی که معنویت و دین بدون رفاه اقتصادی و تأمین اجتماعی را معنویتی غیرحقیقی و دروغین مینامید. کاذب مینامید و در عرفان و معنویتی که از رنج گرسنگان بیخبر است حقیقی نمییافت. متعاقب عدالت، آزادی است که جهان و جامعه بدون آن ماتمکدهای در سکوت است. انسانی که حق بیان، فکر ندارد حق انتخاب سرنوشت خود را نیز ندارد؛ موجودی است دچار جبرهای وراثتی، غریزی و قومی و نژادی. چنین انسانی از خود نمی تواند حرکتی داشته باشد و همه چیز حتی انتخاب مذهبش نیز انتخاب خودش نیست. ازاینرو اندیشه و راه شریعتی با پشتوانهٔ اخلاق عرفانی که دو بُعد و جنبهٔ تحقق عدالت و آزادی را در ثقل توجه خود دارد و به نوعی اخلاق عملی و قادر به حل بحران ناگوار اقتصادی-اجتماعی میانجامد که کلید گشایش و بدیل نظری را در مواجهه با بحرانهای پیش روی مان مینهد. یادش زنده و راهش مستمر باد.
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون_ما_شریعتی
🔸طرح: پرنیان
🆔 @Shariati40
🖋دکتر حمید محمدنژاد
🔆بمناسبت ۲ آذر زادروز معلم «عدالت، آزادی و عرفان»
🔸در شرایط بحران اقتصادی کنونی وضع معیشتی مردم چنان دشوار شده که ناتوان از برآوردن تهیه نیازهای ابتدایی خود شدهاند و این اوضاع نابسامان جامعه را به وضعیت اضطراری کشانده است. مردم در تهیه غذا، پوشاک، مسکن، هزینه آب وبرق و اموزش به مشقت افتاده اند. مردمی که با افت چشمگیر توان خرید برای تهیه غذا و لوازم زندگی به بازارهای هفتگی بیرون از شهر که اجناس دست چندم ارزانتر ارائه میشود میروند. اجارهٔ خانهها هرسال افزایش مییابد، خانوادههای بیسرپناه به گرمخانهها هجوم میآورند تا شب را به صبح برسانند. این گرمخانهها کفاف سیل وسیع بی خانمانها را نمیدهد. بسیاری به بیرونخوابی کنار ریل راهآهن، فضایی در خیابان یا بیابان روی میآورند. فرد بیرونخواب اگر زن باشد امکان بازگشت به زندگی برایش نخواهد بود. زیرا بهعلت فقر فرهنگی نگاه به آنها منفی و مبتلابه تبعیض جنسیتی است و این تصور وجوددارد که چنانچه دختری بیرون بماند از او سوءاستفاده اخلاقی خواهد شد. بخش مهمی از بیسرپناهان طعمهٔ قاچاقچیان در مقابل سرپناهی که به آنها داده میشود قرار میگیرند. بسیاری از کودکان بهخاطر پولیشدن و گرانی وسایل آموزش ترکتحصیل کرده به بازار کار میروند تا کمکخرج خانوادهاشان گردند. بعضی کودکان که توان پذیرش جدایی از دبستان را ندارند اقدام به خودکشی میکنند.
🔹در حال حاضر اقتصاد رانتی موجود در کشور را نهادهای اقتصادی متکی به نهادهای قدرت میگردانند و نهادهای اقتصادی «غیررسمی» بخش اعظم بودجه ملی را بدون شفافیت و پاسخگویی در اختیار دارند. اصلی ترین دغدغه مردم اقتصاد است حال آنکه برای اکثر مسئولان اقتصاد مسئله صدم هم نیست. در واقع، هر تحلیل مبتنی بر راهحلهای کارشناختی علمی توسط اقتصاددانان با توجه به شرایط سیاسی نشاندن معلول بهجای علت است. زیرا علتالعلل مسائل و مشکلات اقتصادی یا همان حلقهٔ مفقوده تحلیلها سیاسی است و سیاستگذاری کلان اقتصاد در دست مسئولانی است که با ضریب هوشی متوسط به پایین در این حوزه، و با معیارهای ارزیابی دیگر همچون عقیدتی و سیاسی-نظامی و... از همینرو راه حل مشکل اقتصادی نه علمالاقتصادی که سیاسی و فرهنگی است. لذا، با توجه به خلاء راهحل کارشناختی علمی-عملی معقول، چگونه میتوان در راهی معطوف به زیستجهانی در شأن و کرامت انسانی گام نهاد؟
🔸معلم مردم شریعتی اخلاق را توأم با کُنشگری اجتماعی و حرمت حقوق و آزادیهای فردی میدانست: اخلاقی که اقتصاد، سیاست، آموزش و سایر شئون زندگی بدون تکیه بر آن به تباهی کشیده میشود. شریعتی این اخلاق فردی ومعنویت اجتماعی را زیر عنوان «عرفان» که معادل معرفتی معنوی و توحیدی و متناسب با عقلانیتی انتتقادی و اجتماعی است صورتبندی میکرد. تز تثلیث «عرفان، برابری، و آزادی» او پیوند و تلفیق سه ساحت وجودی جداییناپذیر فرد انسانی و جامعه بود. شریعتی اقتصاد را مسئلهٔ اساسی برای حیات آدمی میدانست و آنرا زیربنای جامعه و زندگی ارزیابی میکرد تا جایی که معنویت و دین بدون رفاه اقتصادی و تأمین اجتماعی را معنویتی غیرحقیقی و دروغین مینامید. کاذب مینامید و در عرفان و معنویتی که از رنج گرسنگان بیخبر است حقیقی نمییافت. متعاقب عدالت، آزادی است که جهان و جامعه بدون آن ماتمکدهای در سکوت است. انسانی که حق بیان، فکر ندارد حق انتخاب سرنوشت خود را نیز ندارد؛ موجودی است دچار جبرهای وراثتی، غریزی و قومی و نژادی. چنین انسانی از خود نمی تواند حرکتی داشته باشد و همه چیز حتی انتخاب مذهبش نیز انتخاب خودش نیست. ازاینرو اندیشه و راه شریعتی با پشتوانهٔ اخلاق عرفانی که دو بُعد و جنبهٔ تحقق عدالت و آزادی را در ثقل توجه خود دارد و به نوعی اخلاق عملی و قادر به حل بحران ناگوار اقتصادی-اجتماعی میانجامد که کلید گشایش و بدیل نظری را در مواجهه با بحرانهای پیش روی مان مینهد. یادش زنده و راهش مستمر باد.
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون_ما_شریعتی
🔸طرح: پرنیان
🆔 @Shariati40
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
📚🔆به نقل از رساله به سر عقل آمدن سرمایه داری :
🔆«...همانطور که گفتم فقر ، خودش عامل حرکت نیست بلکه احساس فقر است که عامل حرکت است؛ استثمار شدن یک طبقه آن طبقه را وادار به حرکت نمیکند بلکه احساس استثمار شدن است که عامل حرکت است. دیالکتیک است که حرکت میکند و الا ما دیالکتیکهای منجمد خیلی دیدیم، که هزار یاد و هزار سال، تز و آنتیتز [آنها] همچنان با هم خوب و خوش زندگی میکردند و زندگی مسالمت آمیزی داشتند؛ بهوسیلههای مختلف مانند قومیت، یک نوع مذهب تخدیرکننده انحرافی یا هرچیز دیگر، ولی به هر حال حرکت نداشتهاند. خودآگاهی طبقاتی عامل تسریع انقلاب و عامل حرکت دیالکتیکی است. چگونه میشود خودآگاهی طبقاتی را کور کرد یا منحرف کرد و یا به تأخیر انداخت؟ اگر کسی بداند که عوامل خودآگاهی طبقاتی چیست میتواند راه خودآگاهی طبقاتی را سد کند. کاملاً روشن است : مثل طبیبی که وقتی عامل بیماری را بشناسد، میداند که چگونه میتواند با آن مبارزه کند.»
📌علی شریعتی- برگزیده از رساله «به سر عقل آمدن سرمایه داری»-درس 25 اسلام شناسی هندسی.م.آ.18- ص220
#مجموعه_آثار
#عدالت_اجتماعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔@Shariati_SCF
🔆«...همانطور که گفتم فقر ، خودش عامل حرکت نیست بلکه احساس فقر است که عامل حرکت است؛ استثمار شدن یک طبقه آن طبقه را وادار به حرکت نمیکند بلکه احساس استثمار شدن است که عامل حرکت است. دیالکتیک است که حرکت میکند و الا ما دیالکتیکهای منجمد خیلی دیدیم، که هزار یاد و هزار سال، تز و آنتیتز [آنها] همچنان با هم خوب و خوش زندگی میکردند و زندگی مسالمت آمیزی داشتند؛ بهوسیلههای مختلف مانند قومیت، یک نوع مذهب تخدیرکننده انحرافی یا هرچیز دیگر، ولی به هر حال حرکت نداشتهاند. خودآگاهی طبقاتی عامل تسریع انقلاب و عامل حرکت دیالکتیکی است. چگونه میشود خودآگاهی طبقاتی را کور کرد یا منحرف کرد و یا به تأخیر انداخت؟ اگر کسی بداند که عوامل خودآگاهی طبقاتی چیست میتواند راه خودآگاهی طبقاتی را سد کند. کاملاً روشن است : مثل طبیبی که وقتی عامل بیماری را بشناسد، میداند که چگونه میتواند با آن مبارزه کند.»
📌علی شریعتی- برگزیده از رساله «به سر عقل آمدن سرمایه داری»-درس 25 اسلام شناسی هندسی.م.آ.18- ص220
#مجموعه_آثار
#عدالت_اجتماعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔@Shariati_SCF
Forwarded from اكنون، ما و شريعتی
هنوز هم که هنوزَ ست
به استادِ ایستادگی دکتر محمد ملکی
به رَغمِ ضَعفِ کُهولَت
به رَغمِ بیماری
به رَغمِ بُعدِ مَسافَت
به رَغمِ دُشواری
عَصا زَنان
هر بار
بَرایِ همدردی
بَرایِ همیاری
بَرایِ همراهی
بَرای همرایی
به صَحنِه می آیی
*
تو
ای سخاوتِ مَحض
ای نُمادِ دانایی
هنوز هَم که هنوزَ ست
اُسوِۀ مایی
*
درین شبِ دِیجور
بزرگوار و صَبور
چراغِ دیدۀ ما
*
درین خَموشیِ مَحض
امیدوار و رَها
صدایِ حَنجَرِه ها
*
تو
ای مُعَلِّم پُر دَردِ شهرِ فاصله ها
تو را
قَسَم
به حُرمَتِ انسان
قسَم
به آزادی
قسَم
به چهره هایِ غَم آلودِ عاری از شادی
قسَم
به سُفره هایِ تهی مانده روز وشب از نان
قسَم
به حَسرَتِ دیدارِ رویِ فرزندان
قسَم
به خونِ شهیدانِ خُفتِه در ایران
بِمان
به صَحنِه بِمان
ای اُمیدِ هَمراهان
که این وَطَن
به تو
ای رادمَردِ بی هَمتا
هنوز
می بالَد
*
بمان
به صحنه بمان
ای بِشارَتِ باران
خُدا ت
از بَدِ آخِرزَمان
نِگه دارَد
سعید شهرتاش
هشتم مرداد ماه 97
به استادِ ایستادگی دکتر محمد ملکی
به رَغمِ ضَعفِ کُهولَت
به رَغمِ بیماری
به رَغمِ بُعدِ مَسافَت
به رَغمِ دُشواری
عَصا زَنان
هر بار
بَرایِ همدردی
بَرایِ همیاری
بَرایِ همراهی
بَرای همرایی
به صَحنِه می آیی
*
تو
ای سخاوتِ مَحض
ای نُمادِ دانایی
هنوز هَم که هنوزَ ست
اُسوِۀ مایی
*
درین شبِ دِیجور
بزرگوار و صَبور
چراغِ دیدۀ ما
*
درین خَموشیِ مَحض
امیدوار و رَها
صدایِ حَنجَرِه ها
*
تو
ای مُعَلِّم پُر دَردِ شهرِ فاصله ها
تو را
قَسَم
به حُرمَتِ انسان
قسَم
به آزادی
قسَم
به چهره هایِ غَم آلودِ عاری از شادی
قسَم
به سُفره هایِ تهی مانده روز وشب از نان
قسَم
به حَسرَتِ دیدارِ رویِ فرزندان
قسَم
به خونِ شهیدانِ خُفتِه در ایران
بِمان
به صَحنِه بِمان
ای اُمیدِ هَمراهان
که این وَطَن
به تو
ای رادمَردِ بی هَمتا
هنوز
می بالَد
*
بمان
به صحنه بمان
ای بِشارَتِ باران
خُدا ت
از بَدِ آخِرزَمان
نِگه دارَد
سعید شهرتاش
هشتم مرداد ماه 97
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
«پیام تسلیت خانواده شریعتی»
هو الحی
«... از گروندگان رادمردانى هستند كه بر سر پیمانی که با خداوند بسته بودند بهراستی ایستادند؛ برخى تا به پایان آن پیمان رفتند و برخى چشم بهراه اند و هرگز دگرگونش نساختهاند ...»
دکتر محمد ملکی درگذشت. نواندیش موحد، مبارز آزادیخواه، استقلال و عدالتطلب دوران پیش از انقلاب، تلاشگر مدافع حقوق بشر-و-شهروند پس از انقلاب، از میان ما رفت. نخستین ریاست دانشگاه تهران در صدر انقلاب که ادارهٔ آنرا شورایی کرد و با رأی اکثریت اساتید در سمت خود ابقاء شد و تا پایان از استقلال نهاد دانش و حریم دانشجو دفاع کرد و از همینرو و نیز بهجرم دفاع از حقوق و آزادیهای مدنی و شهروندی سالها زندان را تحمل کرد، همسر و فرزندانش آزارها دیدند و برغم همهٔ فشارها، مصائب، آسیبها و بیماریهای جسمی، هیچگاه انگیزه و نشاط جوانی را از دست نداد و همواره تا کهنسالی و آخرین نفس بیهیچ مصلحتاندیشی به بیان روشن و رسای آنچه حقیقت میدانست در برابر قدرت و خطاب به مردم پرداخت و به حضور فعال خود در همهٔ صحنهها ادامه داد و بارها همراه با یاران طالقانی و شریعتی گرفتار پیگرد و بازداشت شد و سرفراز بیرون آمد...، سرانجام با جدا افتادن از فرزندان در سالهای پایانی عمر خویش و بویژه در ماههای گذشته با از دستدادن همسر همراه، زندهیاد قدسی میرمعز، جسم رنجدیدهاش دیگر تاب تداوم حیات را نیآورد. مبارز موحد و روشنفکر متعهد و پرشور ما، قریحه و لطافتی شاعرانه داشت و در دوران زندان روایت خویش از تاریخ صدر اسلام و پیامبر آگاهی را به نظم درآورده بود.
روح او قرین رحمت الهی، آمرزش و آرامش ابدی باد؛ نام و یاد او همچون نمادی تاریخی از تلاشهای ملی و مردمی سدهٔ گذشتهٔ سرزمین ما و ارزشهای متعالی توحیدی و انسانی، هماره بزرگ و زنده خواهد ماند. فقدان جسمانی او را به فرزندان، خویشان و یاران همراهش تسلیت میگوییم.
خانواده شریعتی، ۱۲ آذر ماه ۱۳۹۹
#تسلیت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
هو الحی
«... از گروندگان رادمردانى هستند كه بر سر پیمانی که با خداوند بسته بودند بهراستی ایستادند؛ برخى تا به پایان آن پیمان رفتند و برخى چشم بهراه اند و هرگز دگرگونش نساختهاند ...»
دکتر محمد ملکی درگذشت. نواندیش موحد، مبارز آزادیخواه، استقلال و عدالتطلب دوران پیش از انقلاب، تلاشگر مدافع حقوق بشر-و-شهروند پس از انقلاب، از میان ما رفت. نخستین ریاست دانشگاه تهران در صدر انقلاب که ادارهٔ آنرا شورایی کرد و با رأی اکثریت اساتید در سمت خود ابقاء شد و تا پایان از استقلال نهاد دانش و حریم دانشجو دفاع کرد و از همینرو و نیز بهجرم دفاع از حقوق و آزادیهای مدنی و شهروندی سالها زندان را تحمل کرد، همسر و فرزندانش آزارها دیدند و برغم همهٔ فشارها، مصائب، آسیبها و بیماریهای جسمی، هیچگاه انگیزه و نشاط جوانی را از دست نداد و همواره تا کهنسالی و آخرین نفس بیهیچ مصلحتاندیشی به بیان روشن و رسای آنچه حقیقت میدانست در برابر قدرت و خطاب به مردم پرداخت و به حضور فعال خود در همهٔ صحنهها ادامه داد و بارها همراه با یاران طالقانی و شریعتی گرفتار پیگرد و بازداشت شد و سرفراز بیرون آمد...، سرانجام با جدا افتادن از فرزندان در سالهای پایانی عمر خویش و بویژه در ماههای گذشته با از دستدادن همسر همراه، زندهیاد قدسی میرمعز، جسم رنجدیدهاش دیگر تاب تداوم حیات را نیآورد. مبارز موحد و روشنفکر متعهد و پرشور ما، قریحه و لطافتی شاعرانه داشت و در دوران زندان روایت خویش از تاریخ صدر اسلام و پیامبر آگاهی را به نظم درآورده بود.
روح او قرین رحمت الهی، آمرزش و آرامش ابدی باد؛ نام و یاد او همچون نمادی تاریخی از تلاشهای ملی و مردمی سدهٔ گذشتهٔ سرزمین ما و ارزشهای متعالی توحیدی و انسانی، هماره بزرگ و زنده خواهد ماند. فقدان جسمانی او را به فرزندان، خویشان و یاران همراهش تسلیت میگوییم.
خانواده شریعتی، ۱۲ آذر ماه ۱۳۹۹
#تسلیت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
Forwarded from ملی مذهبی
آیا کویر می تواند؟
✍🏻تقیرحمانی
♦️کویر گستره و اتمسفر گشوده تری از عرفان معمول خراسانی را برای ما می گشاید.به ان توسعه می بخشد.
اثار عرفانی ما در قبل از دوران مدرن در جا می زند که با شکوه است به شکل مصداقی ادیان ابراهیمی شامل این تسامح ،ان هم با تبصره می شوند. اما در کویر به دلیل تغییر دوران نویسنده از ژان کوکتو و مارکس و چاپلین و ماسینون و دیگرانی می گوید از ائین برهما و بودا و هم از گاندی اتش پرست که او را برتر از خیلی از مسلمانان می داند.در کویر ما به مصداق تسامح روبرو می شویم نه با کلی گوئی تسامح انگارانه فلسفی.
♦️کویر از حقیقت و خیر و زیبائی در هم ادیان و عقاید می گوید در کویر از شریعت عبور می شود به طریقت می رسیم از دوست داشتن به جای عشق، از ایثار که گاه قساوت هم می آورد.در کویر انسان به بلوغ می رسد تا خود با شد، هم معبد شود هم با معبود یکی شود. در کویر،عرفان اجتماعی در( معبد) دوباره گرد هم می آیند.
♦️اما سخن در این فایل این است که کویر می تواند رسمی در کنار عرفان فردی و عرفان حلقه،عرفان های جمع ها که رواج دارند و به جامعه کاری ندارند خلق کند.
در کویر روشی در برابر ما گشوده می شود با شیوه نثرنویسی و نثر گویی خود را بکاوی.
@taghirahmani
@Mellimazzhabi
✍🏻تقیرحمانی
♦️کویر گستره و اتمسفر گشوده تری از عرفان معمول خراسانی را برای ما می گشاید.به ان توسعه می بخشد.
اثار عرفانی ما در قبل از دوران مدرن در جا می زند که با شکوه است به شکل مصداقی ادیان ابراهیمی شامل این تسامح ،ان هم با تبصره می شوند. اما در کویر به دلیل تغییر دوران نویسنده از ژان کوکتو و مارکس و چاپلین و ماسینون و دیگرانی می گوید از ائین برهما و بودا و هم از گاندی اتش پرست که او را برتر از خیلی از مسلمانان می داند.در کویر ما به مصداق تسامح روبرو می شویم نه با کلی گوئی تسامح انگارانه فلسفی.
♦️کویر از حقیقت و خیر و زیبائی در هم ادیان و عقاید می گوید در کویر از شریعت عبور می شود به طریقت می رسیم از دوست داشتن به جای عشق، از ایثار که گاه قساوت هم می آورد.در کویر انسان به بلوغ می رسد تا خود با شد، هم معبد شود هم با معبود یکی شود. در کویر،عرفان اجتماعی در( معبد) دوباره گرد هم می آیند.
♦️اما سخن در این فایل این است که کویر می تواند رسمی در کنار عرفان فردی و عرفان حلقه،عرفان های جمع ها که رواج دارند و به جامعه کاری ندارند خلق کند.
در کویر روشی در برابر ما گشوده می شود با شیوه نثرنویسی و نثر گویی خود را بکاوی.
@taghirahmani
@Mellimazzhabi
Telegram
تقي رحماني
کویر گستره و اتمسفر گشوده تری از عرفان معمول خراسانی را برای ما می گشاید.به ان توسعه می بخشد.
اثار عرفانی ما در قبل از دوران مدرن در جا می زند که با شکوه است به شکل مصداقی ادیان ابراهیمی شامل این تسامح ان هم با تبصره می شوند. اما در کویر به دلیل تغییر دوران…
اثار عرفانی ما در قبل از دوران مدرن در جا می زند که با شکوه است به شکل مصداقی ادیان ابراهیمی شامل این تسامح ان هم با تبصره می شوند. اما در کویر به دلیل تغییر دوران…
🔷🔸آن پیرانه سر جوان
🔸برای دکتر محمد ملکی
🖋سوسن شریعتی
🔸دکتر ملکی را که میدیدی دو چیز را فراموش میکردی:
الف : این که او پیر است.
ب : این که خودت بچهای و یعنی جوان.
اعتنا نمیکرد به جوانی تو و مثلا خامیات و میگذاشت که اعتنا نکنی به سن و موی سپیدش ...هم عصایش را فراموش میکردی و هم باطری قلبش را...(با همان عصا و باطری هر هفته میرفت کوه)گفتگو با او میشد یک هم محضری دموکراتیک و سرحال و سراپا انرژی حیات. موضوع هر چه میخواست باشد؛ به خصوص : دین یا سیاست. دو موضوع مورد علاقهاش؛ همان دو موضوعی که جوانی را بر سرش گذاشت؛ هم فرتوتش کرد و هم برایش مایه حیات شده بود. عصایش غالبا بابت همین دو موضوع بالا میرفت. در فیلم های دوران بدون عصا (جوانیش) میبینی که دستش را به بالا و پایین میبرد: به انذار، به اخطار، به تهدید... با گذر زمان هیچ از این انرژی کم نشد. هرچه پیرتر میشد در نادیده گرفتن مرزها و خطوط قرمز شجاع تر میشد و از توی جوان تر میخواست که برای نادیده گرفتن ممنوع ها جسورتر باشی. دو «مجمل» در رابطهی نسبت دکتر ملکی با این دو حدیث مفصل سیاست و دین را مرور میکنم و بس:
🔹تیرماه سال 82 بود. یکسالی میشد که پس از بیست سال غربت شده بودم شهروند عصر سازندگی و اصلاحات. «کمیته مشترک ضد خرابکاری» را موزه کرده بودند و از ساکنین سابق این دیوارها و البته وارثین خواسته بودند بیایند و ببینند. از طرف خانواده شریعتی من رفتم ؛ برای رویارویی با مکانی که کابوس نسلها بود. یادداشتی نوشتم «در ستایش آزادی» به بهانه موزه شدن زندان، که در جایی چاپ شده بود. یادداشت این چنین به پایان میرسید:
🔸« و تو ای شهروند عصر سازندگی برو، ببین، به یادآور؛ ببخش اما فراموش نکن! و اما شما ای ساکنان سابق این دیوارها آیا این «توریسم»، این گشت و گذار در هزارتوهای خونین اسارت خود را بر ما «آزادها »خواهید بخشید؟ ببخشید!»
به حساب خودم سهم توریست را از زندانی سوا کرده بودم.
🔹به صبح نکشید؛ زنگ در خانه ما را زدند. دکتر ملکی بود و خواست که بروم دم در. نامه ای را به دستم داد و خداحافظی کرد و رفت. نامه با «فرزند عزیزم» شروع میشد: هشت صفحه؛ هر صفحه یک شلاق. بر سر در هر صفحه :
🔸 «دخترم»و باز یک شلاق. معلوم بود «یادداشت ادیبانه، پر احساس و صادقانه» من در او حشری به پا کرده بود از خاطرات خودش،.. و در آن هشت صفحه مکررا نفرت «باباعلی» از مصلحت را یادآوری کرده بود؛ انزجار از میان مایگیهای آدمهایی که پس از آن 29 خرداد بارها با حقیقت آکروباسی کردهاند؛ چشمپوشی کردهاند، خود را زدهاند به کوچه علی چپ و...دست آخر مرا بابت آن چند خط آخر که بوی مصلحت از آن میشنوید، و این که ادای گاندی یا مثلا ماندلا در میآوردهام ، توبیخ میکرد و نوشته بود:
🔹« یک بار دیگر تاریخ را مرور کنیم و دعای دکتر را تکرار! «خدایا توانم ده تا حقیقت را در مسلخ مصلحت قربانی نکنیم.» اول تیرماه 1382.
نامه با دخترم آغاز شده بود اما امضای آن این بود: «برادر کوچک»: محمد ملکی.
برادر کوچکی که پدر وار تنبیه میکرد: با کلمات، با فراخوان حافظه، با حقیقت، با به رخ کشیدن میان مایگی..البته که میشود با برادر کوچک جدال بر سر حقیقت را ادامه داد و از سر گرفت و من، مفتخر به این که نوشتهام مورد توجه قرار گرفته؛ زخم خورده از اینکه متهم به فرومایگی شدهام و سراپا احترام نسبت به خضوع این پدر-برادری که به خاطر حقیقت تا خانه ما آمده است باز به سراغش رفتم و فرصت داد که داد و بیداد کنم.
🔹تیرماه سال 91 بود. مجلس دوستانهای به مناسبت ازدواج جوانی. چندین نسل جمع بودند. از پدربزرگ-مادربزرگ ها تا نوادگانشان. این وسط البته برخی پدرها نبودند. برخی به غربت رفته بودند و بعضی پشت دیوارها و این بار نه دیگر زندان کمیتهای که شده بود موزه. بسیاری از مهمانان به یاد میآوردند کلاسهای تفسیر قرآن دکتر ملکی را. یک سالی میشد که هاله سحابی دیگر در میان ما نبود و یادم میآمد از اینکه گفته بود در حوزه حقوق زنان در قرآن هرچه آموخته از تفسیرهای دکتر ملکی در دهه هفتاد بوده است.
🔸مجلس شادمانی بود اما دلهای سوگوار و البته مذهبی هنوز گویا فرم مطلوبی برای شادی نیاموختهاند و مثل همیشه مجلس شادمانی بدل شده بود به جلسه بحث و گفتگو. دوستی این ناتوانی و نبود استعداد را به رخ کشید؛ یک موسیقی محلی کردی گذاشت و از ضرورت هارمونی میان موسیقی و حرکات موزون سخن گفت و جسارت کرد و برخاست تا نشان دهد. هیچ کس داوطلب نشد. مردان از سر محافظه کاری و بیذوقی؛ زنان به دلیل حضور مردان. دکتر ملکی نگاه میکرد و لبخند میزد.
📎 برای مطالعه و ادامه متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#سوسن_شریعتی
#دکتر_ملکی
#آزادگی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
https://bit.ly/3olFMjK
🔸برای دکتر محمد ملکی
🖋سوسن شریعتی
🔸دکتر ملکی را که میدیدی دو چیز را فراموش میکردی:
الف : این که او پیر است.
ب : این که خودت بچهای و یعنی جوان.
اعتنا نمیکرد به جوانی تو و مثلا خامیات و میگذاشت که اعتنا نکنی به سن و موی سپیدش ...هم عصایش را فراموش میکردی و هم باطری قلبش را...(با همان عصا و باطری هر هفته میرفت کوه)گفتگو با او میشد یک هم محضری دموکراتیک و سرحال و سراپا انرژی حیات. موضوع هر چه میخواست باشد؛ به خصوص : دین یا سیاست. دو موضوع مورد علاقهاش؛ همان دو موضوعی که جوانی را بر سرش گذاشت؛ هم فرتوتش کرد و هم برایش مایه حیات شده بود. عصایش غالبا بابت همین دو موضوع بالا میرفت. در فیلم های دوران بدون عصا (جوانیش) میبینی که دستش را به بالا و پایین میبرد: به انذار، به اخطار، به تهدید... با گذر زمان هیچ از این انرژی کم نشد. هرچه پیرتر میشد در نادیده گرفتن مرزها و خطوط قرمز شجاع تر میشد و از توی جوان تر میخواست که برای نادیده گرفتن ممنوع ها جسورتر باشی. دو «مجمل» در رابطهی نسبت دکتر ملکی با این دو حدیث مفصل سیاست و دین را مرور میکنم و بس:
🔹تیرماه سال 82 بود. یکسالی میشد که پس از بیست سال غربت شده بودم شهروند عصر سازندگی و اصلاحات. «کمیته مشترک ضد خرابکاری» را موزه کرده بودند و از ساکنین سابق این دیوارها و البته وارثین خواسته بودند بیایند و ببینند. از طرف خانواده شریعتی من رفتم ؛ برای رویارویی با مکانی که کابوس نسلها بود. یادداشتی نوشتم «در ستایش آزادی» به بهانه موزه شدن زندان، که در جایی چاپ شده بود. یادداشت این چنین به پایان میرسید:
🔸« و تو ای شهروند عصر سازندگی برو، ببین، به یادآور؛ ببخش اما فراموش نکن! و اما شما ای ساکنان سابق این دیوارها آیا این «توریسم»، این گشت و گذار در هزارتوهای خونین اسارت خود را بر ما «آزادها »خواهید بخشید؟ ببخشید!»
به حساب خودم سهم توریست را از زندانی سوا کرده بودم.
🔹به صبح نکشید؛ زنگ در خانه ما را زدند. دکتر ملکی بود و خواست که بروم دم در. نامه ای را به دستم داد و خداحافظی کرد و رفت. نامه با «فرزند عزیزم» شروع میشد: هشت صفحه؛ هر صفحه یک شلاق. بر سر در هر صفحه :
🔸 «دخترم»و باز یک شلاق. معلوم بود «یادداشت ادیبانه، پر احساس و صادقانه» من در او حشری به پا کرده بود از خاطرات خودش،.. و در آن هشت صفحه مکررا نفرت «باباعلی» از مصلحت را یادآوری کرده بود؛ انزجار از میان مایگیهای آدمهایی که پس از آن 29 خرداد بارها با حقیقت آکروباسی کردهاند؛ چشمپوشی کردهاند، خود را زدهاند به کوچه علی چپ و...دست آخر مرا بابت آن چند خط آخر که بوی مصلحت از آن میشنوید، و این که ادای گاندی یا مثلا ماندلا در میآوردهام ، توبیخ میکرد و نوشته بود:
🔹« یک بار دیگر تاریخ را مرور کنیم و دعای دکتر را تکرار! «خدایا توانم ده تا حقیقت را در مسلخ مصلحت قربانی نکنیم.» اول تیرماه 1382.
نامه با دخترم آغاز شده بود اما امضای آن این بود: «برادر کوچک»: محمد ملکی.
برادر کوچکی که پدر وار تنبیه میکرد: با کلمات، با فراخوان حافظه، با حقیقت، با به رخ کشیدن میان مایگی..البته که میشود با برادر کوچک جدال بر سر حقیقت را ادامه داد و از سر گرفت و من، مفتخر به این که نوشتهام مورد توجه قرار گرفته؛ زخم خورده از اینکه متهم به فرومایگی شدهام و سراپا احترام نسبت به خضوع این پدر-برادری که به خاطر حقیقت تا خانه ما آمده است باز به سراغش رفتم و فرصت داد که داد و بیداد کنم.
🔹تیرماه سال 91 بود. مجلس دوستانهای به مناسبت ازدواج جوانی. چندین نسل جمع بودند. از پدربزرگ-مادربزرگ ها تا نوادگانشان. این وسط البته برخی پدرها نبودند. برخی به غربت رفته بودند و بعضی پشت دیوارها و این بار نه دیگر زندان کمیتهای که شده بود موزه. بسیاری از مهمانان به یاد میآوردند کلاسهای تفسیر قرآن دکتر ملکی را. یک سالی میشد که هاله سحابی دیگر در میان ما نبود و یادم میآمد از اینکه گفته بود در حوزه حقوق زنان در قرآن هرچه آموخته از تفسیرهای دکتر ملکی در دهه هفتاد بوده است.
🔸مجلس شادمانی بود اما دلهای سوگوار و البته مذهبی هنوز گویا فرم مطلوبی برای شادی نیاموختهاند و مثل همیشه مجلس شادمانی بدل شده بود به جلسه بحث و گفتگو. دوستی این ناتوانی و نبود استعداد را به رخ کشید؛ یک موسیقی محلی کردی گذاشت و از ضرورت هارمونی میان موسیقی و حرکات موزون سخن گفت و جسارت کرد و برخاست تا نشان دهد. هیچ کس داوطلب نشد. مردان از سر محافظه کاری و بیذوقی؛ زنان به دلیل حضور مردان. دکتر ملکی نگاه میکرد و لبخند میزد.
📎 برای مطالعه و ادامه متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#سوسن_شریعتی
#دکتر_ملکی
#آزادگی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
https://bit.ly/3olFMjK
Telegraph
آن پیرانه سر جوان
برای دکتر محمد ملکی کانال اکنون ما و شریعتی (یادداشت اختصاصی) سوسن شریعتی دکتر ملکی را که میدیدی دو چیز را فراموش میکردی: این که او پیر است. این که خودت بچهای و یعنی جوان. اعتنا نمیکرد به جوانی تو و مثلا خامیات و میگذاشت که اعتنا نکنی به سن و موی…
🔷🔸از آن زمستان تا این خزان !
🖋به کوشش: سید خلیل حسینی
🔸چرا نسیم چنین رنگ و بوی خوش دارد
میان راه چه کرده
ز سیم خاردار گذشته
و خود رسانده به آنجا
به روی خرمن گل ها
کنار تپۀ تاک
مکیده عطر ز گل های ریخته بر خاک؟
🔹حادثۀ بزرگ زندگیم در یکی از روزهای زمستان سال ۱۳۲۵ اتفاق افتاد و برای اولین بار به جرم خواندن روزنامه در مدرسه اولین سیلی سیاسی را نوش جان کردم و ترکه ها به پاهای کوچکم بوسه زد.
🔸از آن روز بیش از ۵۰ سال می گذرد. ۳۰ سال مبارزه همراه با رنج و زندان و دربدری ، سیلی خوردن ها و شکنجه شدن ها و در افتادن با استبداد سلطنتی با هدف بر پایی جامعه ای دور از ظلم و استبداد و بی عدالتی ، جامعه ای که بتوان در آن نفس کشید.
آه !
چه رویای قشنگی و در این ۳۰ سال چه بر من گذشت و بر ملت ما و همفکرانم . ... در این ۳۰ سال کارمان خواندن بود و شنیدن و تجربه آموختن و در کلاس درس و مساجد و محافل با مردم سخن گفتن و از حکمت عدل علی اسوه ساختن و ...اما افسوس با فرار شاه و نزدیک شدن پیروزی ، وقایع نگران کننده ای پیش آوردند تا انقلاب را از مسیر راستین خود منحرف کنند.
🔹چند ماه از انقلاب نگذشته بود که کار شریعتی زدایی و طالقانی زدایی در بعدی گسترده و رسمٱ شروع شد. چرا باید نقش شریعتی ها و طالقانی ها در پیروزی انقلاب کمرنگ می شد؟ مگر نباید نسل بعد از انقلاب درمی یافت چه کسانی و با چه کار بزرگی انقلاب را به پیروزی رساندند و نقش آنها که مدعی به پیروزی رساندن انقلابند در چه حد بوده است.
🔸در بهار سال ۱۳۶۰ بغض در گلو و خار در چشم در یک مقاله تحت عنوان " انقلاب فرهنگی و کودتای فرهنگی " ۱۳ سوال اساسی در مورد قدرت به دستان و کسانی که به نام اسلام بر این کشور حکومت می کردند ، مطرح کردم.
🔹همین مقاله و دیگر نوشته ها بهانه ای شد تا شب ۱۲ تیرماه سال ۱۳۶۰ نیمه شب به خانه ام بریزند و بیش از ۵ سال به جرم ضدیت با انقلاب ، زندانی نظام اسلامی باشم.
از کتاب " دیروز و امروز ... "
🔸" آنچه می خوانید تعدادی از مقالات ، مصاحبه ها و نامه هایی است که از سال اول پس از پیروزی تا امروز نوشته یا گفته ام و می تواند شاهدی باشد بر مسیری که انقلاب طی کرده است و فریادی از سر درد و دردمندی .
🔹دکتر محمد ملکی در سال ۱۳۱۲ در تجریش به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در شمیران به پایان برد. برای ادامۀ تحصیل به تهران آمد و موفق شد در رشتۀ بهداشت و صنایع غذایی به درجۀ دکتری ناٸل شود. در تب و تاب روزهای آغاز انقلاب ، طی حکمی سرپرست موقت دانشگاه را پذیرفت.
🔸دیروز و امروز حکایت آن روزها و روزهای بعد از سرپرستی دانشگاه است و در واقع بازتاب رخدادهای سیاسی - اجتماعی کشور در عرصه های رنگارنگ درس و سیاست و زندگی و ... است.
🔹🔸 " دیروز و امروز ... " گزیدۀ یادداشت های سیاسی - اجتماعی ۱۳۷۶ - ۱۳۵۸ ، دکتر محمد ملکی ، چاپ اول ، انتشارات قصیده ، تهران ۱۳۷۷
#معرفی_کتاب
#یادها
#دکتر_ملکی
#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🖋به کوشش: سید خلیل حسینی
🔸چرا نسیم چنین رنگ و بوی خوش دارد
میان راه چه کرده
ز سیم خاردار گذشته
و خود رسانده به آنجا
به روی خرمن گل ها
کنار تپۀ تاک
مکیده عطر ز گل های ریخته بر خاک؟
🔹حادثۀ بزرگ زندگیم در یکی از روزهای زمستان سال ۱۳۲۵ اتفاق افتاد و برای اولین بار به جرم خواندن روزنامه در مدرسه اولین سیلی سیاسی را نوش جان کردم و ترکه ها به پاهای کوچکم بوسه زد.
🔸از آن روز بیش از ۵۰ سال می گذرد. ۳۰ سال مبارزه همراه با رنج و زندان و دربدری ، سیلی خوردن ها و شکنجه شدن ها و در افتادن با استبداد سلطنتی با هدف بر پایی جامعه ای دور از ظلم و استبداد و بی عدالتی ، جامعه ای که بتوان در آن نفس کشید.
آه !
چه رویای قشنگی و در این ۳۰ سال چه بر من گذشت و بر ملت ما و همفکرانم . ... در این ۳۰ سال کارمان خواندن بود و شنیدن و تجربه آموختن و در کلاس درس و مساجد و محافل با مردم سخن گفتن و از حکمت عدل علی اسوه ساختن و ...اما افسوس با فرار شاه و نزدیک شدن پیروزی ، وقایع نگران کننده ای پیش آوردند تا انقلاب را از مسیر راستین خود منحرف کنند.
🔹چند ماه از انقلاب نگذشته بود که کار شریعتی زدایی و طالقانی زدایی در بعدی گسترده و رسمٱ شروع شد. چرا باید نقش شریعتی ها و طالقانی ها در پیروزی انقلاب کمرنگ می شد؟ مگر نباید نسل بعد از انقلاب درمی یافت چه کسانی و با چه کار بزرگی انقلاب را به پیروزی رساندند و نقش آنها که مدعی به پیروزی رساندن انقلابند در چه حد بوده است.
🔸در بهار سال ۱۳۶۰ بغض در گلو و خار در چشم در یک مقاله تحت عنوان " انقلاب فرهنگی و کودتای فرهنگی " ۱۳ سوال اساسی در مورد قدرت به دستان و کسانی که به نام اسلام بر این کشور حکومت می کردند ، مطرح کردم.
🔹همین مقاله و دیگر نوشته ها بهانه ای شد تا شب ۱۲ تیرماه سال ۱۳۶۰ نیمه شب به خانه ام بریزند و بیش از ۵ سال به جرم ضدیت با انقلاب ، زندانی نظام اسلامی باشم.
از کتاب " دیروز و امروز ... "
🔸" آنچه می خوانید تعدادی از مقالات ، مصاحبه ها و نامه هایی است که از سال اول پس از پیروزی تا امروز نوشته یا گفته ام و می تواند شاهدی باشد بر مسیری که انقلاب طی کرده است و فریادی از سر درد و دردمندی .
🔹دکتر محمد ملکی در سال ۱۳۱۲ در تجریش به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در شمیران به پایان برد. برای ادامۀ تحصیل به تهران آمد و موفق شد در رشتۀ بهداشت و صنایع غذایی به درجۀ دکتری ناٸل شود. در تب و تاب روزهای آغاز انقلاب ، طی حکمی سرپرست موقت دانشگاه را پذیرفت.
🔸دیروز و امروز حکایت آن روزها و روزهای بعد از سرپرستی دانشگاه است و در واقع بازتاب رخدادهای سیاسی - اجتماعی کشور در عرصه های رنگارنگ درس و سیاست و زندگی و ... است.
🔹🔸 " دیروز و امروز ... " گزیدۀ یادداشت های سیاسی - اجتماعی ۱۳۷۶ - ۱۳۵۸ ، دکتر محمد ملکی ، چاپ اول ، انتشارات قصیده ، تهران ۱۳۷۷
#معرفی_کتاب
#یادها
#دکتر_ملکی
#یادداشت_اختصاصی
#خلیل_حسینی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
Forwarded from ایران فردا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گرامیداشت دکتر محمد ملکی ـ 15 بهمن 1397، خانم دکتر پوران شریعت رضوی
بزرگداشت روز دانشــجو ۹۹
«عدالـت اجتماعـی»
معضلات اجتماعی و مسئله عدالت در زمانه کرونایی با حضور سعید مدنی و علی دینی ترکمانی
شنبه ۱۵ آذر | ساعت ۱۹
از صفحه ی اینستاگرامی انجمن
https://www.instagram.com/p/CIVVOPDHtWS/?igshid=m73wtj4bmau
@anjomanpgu
«عدالـت اجتماعـی»
معضلات اجتماعی و مسئله عدالت در زمانه کرونایی با حضور سعید مدنی و علی دینی ترکمانی
شنبه ۱۵ آذر | ساعت ۱۹
از صفحه ی اینستاگرامی انجمن
https://www.instagram.com/p/CIVVOPDHtWS/?igshid=m73wtj4bmau
@anjomanpgu
🔷🔸از مسگر آباد تا امام زاده عبدالله
🎙مصاحبه با دکتر غلامرضا شریعت رضوی(برادر بزرگ آذر شریعت رضوی)
📌به مناسبت 16 آذر روز دانشجو
🔹تاریخ: 15 آذر 1358
🔸16 آذر سال 1332 بود. درست چند ماه از کودتای ساختگی 28 مرداد که از طرف سیای آمریکا ایجاد شده بود می گذشت. تهران حکومت نظامی بود و قرار بود که نیکسون (آن وقت معاون روزولت بود) بیاید ایران. تمام عناصر ضد دولتی تجهیز می شدند که یک تظاهرات وسیعی بر علیه نیکسون تدارک ببینند. به این دلیل محل تمام تظاهرات ضد دولتی دانشگاه تهران بود. از مدت ها قبل علاوه بر اینکه دانشگاه توسط سربازان شاهی محاصره شده بود در داخل محوطه دانشگاه هم سربازان بودند. حتی در کریدور دانشکده ها هم رفت و آمد می کردند.
*روز 16 آذر من با برادرم از خانه بیرون رفتیم. من سال 4 پزشکی بودم و در بیمارستان پهلوی سابق کارآموزی می رفتم و ایشان می رفت دانشکده. آن روز گویا در یکی از کلاس های دانشکده که مشغول درس بودند[دانشجویی] برای چند نفر از سربازانی که در اطراف پنجره کلاس بودند -آنطور که بعد خودشان گفتند -شکلک درآوردند و یا به قول خودشان اهانت کردند. آنها موضوع را به افسرشان گفتند و افسرشان به هنگامی که استاد مشغول درس دادن بود وارد کلاس می شوند و قصد داشتند که دانشجوی مورد نظر را با خودشان ببرند . استاد اعتراض می کند و می گوید مادامی که کلاس رسمیت دارد و تمام نشده شما حق دستگیری اینان را ندارید.ولی آن ها به زور متوسل می شوند و خشونت می کنند که باعث می شود استاد با اعتراض کلاس را ترک بکند و می رود نزد رئیس دانشکده . زنگ دانشکده هم بی موقع به صدا در می آید
🔹 دانشجوها از کلاس خارج می شوند و در کریدور مرکزی دانشکده فنی جمع می شوند و شروع می کنند به اعتراض کردن و شعار دادن بر علیه رژیم. از جمله برادر من، شهید مهدی [آذر] شریعت رضوی- که همیشه در تمام تظاهراتی که بر علیه دستگاه در آن زمان به پا می شد شرکت می کرد و از هر فرصتی برای رسوا کردن رژیم شاه استفاده می کرد- شروع می کند به به شعار دادن بر علیه شاه و دستگاه و اعتراض کردن بر علیه وضع موجود که افسر گارد محافظ دانشگاه دستور تیراندازی می دهد و دقیقا برادر ما هدف گیری می شود. به طوریکه دفترچه ای که در جیب بغل ایشان بوده و لباس و کارت تحصیلی اش را به ما دادند آثار گلوله که دقیقا به قلبش نشانه گیری کرده رویش هست و ایشان با آن 2 نفر از یارانش احمد قندچی و مصطفی بزرگ نیا در اثر اصابت گلوله نقش بر زمین می شوند.
* دانشجو ها متفرق می شوند و بعد این 3 نفر - که در همان لحظات [اول] نمرده اند چون هنوز بعد از خوردن گلوله بر علیه شاه شعار ادامه داشته و آثار سر نیزه که به پای مهدی فرو می کنند وجود داشته- بالاخره به وسیله کامیون های ارتشی منتقل می شوند به بیمارستان ارتش. پزشکی که در آن بیمارستان بوده و بعد برای ما نقل نقل کرده اند( برادرش از همدوره ای های ما بود تعریف می کرد ) وقتی که می خواستند این اجساد را از کامیون خارج کنند، کف کامیون خون ایستاده بود. به طوری که همان روز مرحوم قندچی و بزرگ نیا منتقل می شوند به امامزاده عبدالله و آنجا به خاک سپرده می شوند.ما بعد از اینکه از بیمارستان می خواستیم برگردیم گفتند که دانشگاه شلوغ شده و یک عده از دانشجویان را تیر زده اند. به هر حال ما رفتیم بیمارستان ارتش، جواب درستی ندادند و بعد جسته و گریخته گفتند که این سه نفر شهید شده اند و منتقل شده اند به گورستان. ما رفتیم گورستان مسگر اباد ، دیدیم که سرباز هست و ما را راه ندادند و گفتند که خوب اگر اینجا آوردند، دفن شده اند. روز بعد شنیدیم که خودشان شبانه برده اند ددرگورستان دفن کرده اند. بعد توسط یکی از آشنایان از مسگر اباد آوردیم امامزاده عبدالله و پهلوی قندچی و بزرگ نیا دفن کردیم.»
#شریعت_رضوی
#جنبش_دانشجویی
#مصاحبه
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
🎙مصاحبه با دکتر غلامرضا شریعت رضوی(برادر بزرگ آذر شریعت رضوی)
📌به مناسبت 16 آذر روز دانشجو
🔹تاریخ: 15 آذر 1358
🔸16 آذر سال 1332 بود. درست چند ماه از کودتای ساختگی 28 مرداد که از طرف سیای آمریکا ایجاد شده بود می گذشت. تهران حکومت نظامی بود و قرار بود که نیکسون (آن وقت معاون روزولت بود) بیاید ایران. تمام عناصر ضد دولتی تجهیز می شدند که یک تظاهرات وسیعی بر علیه نیکسون تدارک ببینند. به این دلیل محل تمام تظاهرات ضد دولتی دانشگاه تهران بود. از مدت ها قبل علاوه بر اینکه دانشگاه توسط سربازان شاهی محاصره شده بود در داخل محوطه دانشگاه هم سربازان بودند. حتی در کریدور دانشکده ها هم رفت و آمد می کردند.
*روز 16 آذر من با برادرم از خانه بیرون رفتیم. من سال 4 پزشکی بودم و در بیمارستان پهلوی سابق کارآموزی می رفتم و ایشان می رفت دانشکده. آن روز گویا در یکی از کلاس های دانشکده که مشغول درس بودند[دانشجویی] برای چند نفر از سربازانی که در اطراف پنجره کلاس بودند -آنطور که بعد خودشان گفتند -شکلک درآوردند و یا به قول خودشان اهانت کردند. آنها موضوع را به افسرشان گفتند و افسرشان به هنگامی که استاد مشغول درس دادن بود وارد کلاس می شوند و قصد داشتند که دانشجوی مورد نظر را با خودشان ببرند . استاد اعتراض می کند و می گوید مادامی که کلاس رسمیت دارد و تمام نشده شما حق دستگیری اینان را ندارید.ولی آن ها به زور متوسل می شوند و خشونت می کنند که باعث می شود استاد با اعتراض کلاس را ترک بکند و می رود نزد رئیس دانشکده . زنگ دانشکده هم بی موقع به صدا در می آید
🔹 دانشجوها از کلاس خارج می شوند و در کریدور مرکزی دانشکده فنی جمع می شوند و شروع می کنند به اعتراض کردن و شعار دادن بر علیه رژیم. از جمله برادر من، شهید مهدی [آذر] شریعت رضوی- که همیشه در تمام تظاهراتی که بر علیه دستگاه در آن زمان به پا می شد شرکت می کرد و از هر فرصتی برای رسوا کردن رژیم شاه استفاده می کرد- شروع می کند به به شعار دادن بر علیه شاه و دستگاه و اعتراض کردن بر علیه وضع موجود که افسر گارد محافظ دانشگاه دستور تیراندازی می دهد و دقیقا برادر ما هدف گیری می شود. به طوریکه دفترچه ای که در جیب بغل ایشان بوده و لباس و کارت تحصیلی اش را به ما دادند آثار گلوله که دقیقا به قلبش نشانه گیری کرده رویش هست و ایشان با آن 2 نفر از یارانش احمد قندچی و مصطفی بزرگ نیا در اثر اصابت گلوله نقش بر زمین می شوند.
* دانشجو ها متفرق می شوند و بعد این 3 نفر - که در همان لحظات [اول] نمرده اند چون هنوز بعد از خوردن گلوله بر علیه شاه شعار ادامه داشته و آثار سر نیزه که به پای مهدی فرو می کنند وجود داشته- بالاخره به وسیله کامیون های ارتشی منتقل می شوند به بیمارستان ارتش. پزشکی که در آن بیمارستان بوده و بعد برای ما نقل نقل کرده اند( برادرش از همدوره ای های ما بود تعریف می کرد ) وقتی که می خواستند این اجساد را از کامیون خارج کنند، کف کامیون خون ایستاده بود. به طوری که همان روز مرحوم قندچی و بزرگ نیا منتقل می شوند به امامزاده عبدالله و آنجا به خاک سپرده می شوند.ما بعد از اینکه از بیمارستان می خواستیم برگردیم گفتند که دانشگاه شلوغ شده و یک عده از دانشجویان را تیر زده اند. به هر حال ما رفتیم بیمارستان ارتش، جواب درستی ندادند و بعد جسته و گریخته گفتند که این سه نفر شهید شده اند و منتقل شده اند به گورستان. ما رفتیم گورستان مسگر اباد ، دیدیم که سرباز هست و ما را راه ندادند و گفتند که خوب اگر اینجا آوردند، دفن شده اند. روز بعد شنیدیم که خودشان شبانه برده اند ددرگورستان دفن کرده اند. بعد توسط یکی از آشنایان از مسگر اباد آوردیم امامزاده عبدالله و پهلوی قندچی و بزرگ نیا دفن کردیم.»
#شریعت_رضوی
#جنبش_دانشجویی
#مصاحبه
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
16AZAR
16AZAR
🎵سرود ۱۶ آذر
@iranfardamag
به یاد شهدای جنبش دانشجویی:
🔻 آذر شریعت رضوی
🔻 احمد قندچی
🔻 مصطفی بزرگ نیا
https://t.me/iranfardamag
@iranfardamag
به یاد شهدای جنبش دانشجویی:
🔻 آذر شریعت رضوی
🔻 احمد قندچی
🔻 مصطفی بزرگ نیا
https://t.me/iranfardamag
🔷🔸ممنوعیت درج نام" شهید " بر سنگ شهدای دانشگاه.
🎙مصاحبه با خانم قندچی( خواهر شهید احمد قندچی )
📌منبع: روزنامه جمهوری اسلامی
🔸تاریخ: 15 آذر 1358
🔹"من فقط همین را می دانم که صبح رفت و عصر برنگشت. چون من آن موقع خیلی کوچک بودم. برادرم به سختی مجروح شده بود و تیر به کبدش خورده بود. ولی به برادرم خون نرساندند. حتی برادرم تقاضا کرده بود که با خواهرش ملاقات بکند نگذاشته بودند. بالاخره شهید شد. حتی پزشک قانونی جنازه اش را به ما ندادند و اجازه برگزاری مراسم هم ندادند. برادرم از دوستداران دکتر مصدق بود. برجسته ترین فرد خانواده ما بود و حتی بهترین فرد در میان تمام فامیل. از کلاس اول همیشه شاگرد ممتاز بود. دوران بیمارستان را در دبیرستان شرف می گذراند. در دوران دبیرستان حتی اوباش شاه- دوست با چاقو به برادرم حمله کردند و به پایش ضربه وارد کردند. خیلی فعال بود. همچنین همدوره دکتر چمران و زیر دفاع فعلی بود. او 21 سال داشت ولی عقل و شعور و فهمش بالاتر از سنش بود. در ضمن باید بگویم که رژیم پهلوی نمی گذاشت ما روی سنگ قبر برادرم کلمه شهید را بنویسیم. بعد از یکسال که موفق شدیم روی سنگ قبر کلمه شهید را حک کنیم باز آمدند تراشیدند. بالاخره با تمام خفقانی که بر جامعه حاکم بود باز دانشجویان چه در داخل کشور و چه در خارج کشور روز 16 را هرچه با شکوهتر برگزار می کردند.
#قندچی
#جنبش_دانشجویی
#روز_دانشجو
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🎙مصاحبه با خانم قندچی( خواهر شهید احمد قندچی )
📌منبع: روزنامه جمهوری اسلامی
🔸تاریخ: 15 آذر 1358
🔹"من فقط همین را می دانم که صبح رفت و عصر برنگشت. چون من آن موقع خیلی کوچک بودم. برادرم به سختی مجروح شده بود و تیر به کبدش خورده بود. ولی به برادرم خون نرساندند. حتی برادرم تقاضا کرده بود که با خواهرش ملاقات بکند نگذاشته بودند. بالاخره شهید شد. حتی پزشک قانونی جنازه اش را به ما ندادند و اجازه برگزاری مراسم هم ندادند. برادرم از دوستداران دکتر مصدق بود. برجسته ترین فرد خانواده ما بود و حتی بهترین فرد در میان تمام فامیل. از کلاس اول همیشه شاگرد ممتاز بود. دوران بیمارستان را در دبیرستان شرف می گذراند. در دوران دبیرستان حتی اوباش شاه- دوست با چاقو به برادرم حمله کردند و به پایش ضربه وارد کردند. خیلی فعال بود. همچنین همدوره دکتر چمران و زیر دفاع فعلی بود. او 21 سال داشت ولی عقل و شعور و فهمش بالاتر از سنش بود. در ضمن باید بگویم که رژیم پهلوی نمی گذاشت ما روی سنگ قبر برادرم کلمه شهید را بنویسیم. بعد از یکسال که موفق شدیم روی سنگ قبر کلمه شهید را حک کنیم باز آمدند تراشیدند. بالاخره با تمام خفقانی که بر جامعه حاکم بود باز دانشجویان چه در داخل کشور و چه در خارج کشور روز 16 را هرچه با شکوهتر برگزار می کردند.
#قندچی
#جنبش_دانشجویی
#روز_دانشجو
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🔷🔸دانشگاه-لشکر 2 زرهی-بیمارستان شماره 2 ارتش
🎙مصاحبه با برادر شهید مصطفی بزرگ نیا
📌منبع:روزنامه جمهوری اسلامی
🔆تاریخ: 15 آذر 1358
🔹ساعت 1 بعد از ظهر تلفنا به من که برادر بزرگش هستم اطلاع دادند که در دانشگاه چنین اتفاقی افتاده است.من مراجعه کردم به دانشگاه . گفتند برده اند به لشکر 2 زرهی . آمدم به لشکر 2 زرهی. گفتند برده اند به بیمارستان شماره 2 ارتش. آمدم آنجا.گفتند اجازه فرماندار نظامی را باید بگیری. آمدم پیش فرماندار نظامی تهران. قسم خورد که من تا این ساعت از این واقعه اطلاعی ندارم . شرحی نوشت و داد به من . معلوم شد که حرف هایشان بیخود بود. مصطفی -برادر بنده- و شریعت رضوی شهید شده بودند و فقط قندچی در بیمارستان بود و به ایشان آنقدر خون نرساندند که شهید شد. برای خاموش کردن سر و صدای دانشجویان ماموریت داده شده بود که تظاهرات را سرکوب بکند و بعد از واقعه 16 آذر سرهنگ بختیار سرتیپ شد. بختیار دستور داده بود به تمام سربازان -بخشنامه اش را آوردند و به ما دادند- که هر سربازی برود امروز در دانشگاه بکشد ترفیع خواهد گرفت و پاداش می گیرد. بعد از واقعه فرماندار نظامی تهران هم شد.
* بسیار بسیار انسان بود و واقعا افکارش در وجود هیچ یک از ما نبود. کارهای عجیبی می کرد. کوره پزخانه آن موقع اعتصاب کرده بودند. مصطفی با دوچرخه غذا می برد برای کارگران کوره پزخانه. یک روز از دانشگاه آمد دیدم یک لباس ناجور و وصله دار پوشیده. گفتم مصطفی این چییه؟ گفت: امروز یکی از دوستان من می خواست برود امتحان بدهد چون لباسش خیلی پاره و ناجور بود من دیدم این بچه ناراحت است؛ من لباس های خودم را کندم دادم به اون و لباس اونو پوشیدم. در مبارزه علیه شاه بی نهایت محکم بود. بارها بهش می گفتیم اگر تو را بکشند فقط می نویسند:« درود به روان شهید»! می گفت برای من شهادت ارجحیت دارد به اینکه در بستر بیماری بمیرم. تا موقعی که زنده ام مبارزه بر علیه شاه خواهم کرد. بی نهایت مهربون بود.
#بزرگ_نیا
#جنبش_دانشجوی
#روز_دانشجو
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🎙مصاحبه با برادر شهید مصطفی بزرگ نیا
📌منبع:روزنامه جمهوری اسلامی
🔆تاریخ: 15 آذر 1358
🔹ساعت 1 بعد از ظهر تلفنا به من که برادر بزرگش هستم اطلاع دادند که در دانشگاه چنین اتفاقی افتاده است.من مراجعه کردم به دانشگاه . گفتند برده اند به لشکر 2 زرهی . آمدم به لشکر 2 زرهی. گفتند برده اند به بیمارستان شماره 2 ارتش. آمدم آنجا.گفتند اجازه فرماندار نظامی را باید بگیری. آمدم پیش فرماندار نظامی تهران. قسم خورد که من تا این ساعت از این واقعه اطلاعی ندارم . شرحی نوشت و داد به من . معلوم شد که حرف هایشان بیخود بود. مصطفی -برادر بنده- و شریعت رضوی شهید شده بودند و فقط قندچی در بیمارستان بود و به ایشان آنقدر خون نرساندند که شهید شد. برای خاموش کردن سر و صدای دانشجویان ماموریت داده شده بود که تظاهرات را سرکوب بکند و بعد از واقعه 16 آذر سرهنگ بختیار سرتیپ شد. بختیار دستور داده بود به تمام سربازان -بخشنامه اش را آوردند و به ما دادند- که هر سربازی برود امروز در دانشگاه بکشد ترفیع خواهد گرفت و پاداش می گیرد. بعد از واقعه فرماندار نظامی تهران هم شد.
* بسیار بسیار انسان بود و واقعا افکارش در وجود هیچ یک از ما نبود. کارهای عجیبی می کرد. کوره پزخانه آن موقع اعتصاب کرده بودند. مصطفی با دوچرخه غذا می برد برای کارگران کوره پزخانه. یک روز از دانشگاه آمد دیدم یک لباس ناجور و وصله دار پوشیده. گفتم مصطفی این چییه؟ گفت: امروز یکی از دوستان من می خواست برود امتحان بدهد چون لباسش خیلی پاره و ناجور بود من دیدم این بچه ناراحت است؛ من لباس های خودم را کندم دادم به اون و لباس اونو پوشیدم. در مبارزه علیه شاه بی نهایت محکم بود. بارها بهش می گفتیم اگر تو را بکشند فقط می نویسند:« درود به روان شهید»! می گفت برای من شهادت ارجحیت دارد به اینکه در بستر بیماری بمیرم. تا موقعی که زنده ام مبارزه بر علیه شاه خواهم کرد. بی نهایت مهربون بود.
#بزرگ_نیا
#جنبش_دانشجوی
#روز_دانشجو
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🔷📰گزارش روزنامه اطلاعات از روز ۱۶ آذر ۱۳۳۳-فردای همان روز:
🔸" مصطفی بزرگ نیا، فرزند آقای فرج الله بزرگنیا رئیس حسابداری بانککشاورزی در سال ۱۳۱۱ متولد شده و دو سال پیش در دانشکده فنی ثبت نام نموده بود و به تحصیل اشتغال داشت به طوری که یکی از منسوبین وی اظهار می داشت وی به هیچ حزب و دسته ای بستگی نداشت و بیشتر فعالیت اجتماعی او در رشته هنر و تآتر و سینما بوده است، بطوری که چندی پیش در فیلم " اشتباه" که اخیرا در سینماهای تهران نمایش داده شد نقش مهمی را در رل " فرشید" به عهده داشت و قصد داشت به زودی در فیلم دیگری به نام " حسادت" که سناریوی آن را شخصا تنظیم کرده بود شرکت جوید. مصطفی بزرگ نیا فقط چند روز پیش بود که در هنرستان هنرپیشگی ثبت نام کرده بود."
🔹 شریعت رضوی ، دانشجوی مقتول دیگر فقط به علت زخم سر نیزه فوت کرده است. سر نیزه استخوان رآن راست وی را به کلی خورد کرده و شریان ها را پاره نموده و در نتیجه خونریزی زیاد مجروح در گذشته است.
یک گلوله نیز به دست راست وی اصابت کرده که جلدی بوده و نمی توانسته باعث مرگ باشد" .
🔸 مقتول دیگر احمد قندچی نام دارد و به علت اصابت گلوله ای که وارد شکم وی گردیده و احشای داخلی را پاره نموده در گذشته است."
#مطبوعات
#روایت
#جنبش_دانشجویی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🔸" مصطفی بزرگ نیا، فرزند آقای فرج الله بزرگنیا رئیس حسابداری بانککشاورزی در سال ۱۳۱۱ متولد شده و دو سال پیش در دانشکده فنی ثبت نام نموده بود و به تحصیل اشتغال داشت به طوری که یکی از منسوبین وی اظهار می داشت وی به هیچ حزب و دسته ای بستگی نداشت و بیشتر فعالیت اجتماعی او در رشته هنر و تآتر و سینما بوده است، بطوری که چندی پیش در فیلم " اشتباه" که اخیرا در سینماهای تهران نمایش داده شد نقش مهمی را در رل " فرشید" به عهده داشت و قصد داشت به زودی در فیلم دیگری به نام " حسادت" که سناریوی آن را شخصا تنظیم کرده بود شرکت جوید. مصطفی بزرگ نیا فقط چند روز پیش بود که در هنرستان هنرپیشگی ثبت نام کرده بود."
🔹 شریعت رضوی ، دانشجوی مقتول دیگر فقط به علت زخم سر نیزه فوت کرده است. سر نیزه استخوان رآن راست وی را به کلی خورد کرده و شریان ها را پاره نموده و در نتیجه خونریزی زیاد مجروح در گذشته است.
یک گلوله نیز به دست راست وی اصابت کرده که جلدی بوده و نمی توانسته باعث مرگ باشد" .
🔸 مقتول دیگر احمد قندچی نام دارد و به علت اصابت گلوله ای که وارد شکم وی گردیده و احشای داخلی را پاره نموده در گذشته است."
#مطبوعات
#روایت
#جنبش_دانشجویی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🔷🔸به نقل از روایت غلامرضا شریعت رضوی(برادر آذر شریعت رضوی) از روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲:
🔸" دانشجوها از کلاس خارج می شوند و در کریدور مرکزی دانشکده فنی جمع می شوند و شروع می کنند به اعتراض کردن و شعار دادن بر علیه رژیم. از جمله برادر من، شهید مهدی [آذر] شریعت رضوی- که همیشه در تمام تظاهراتی که بر علیه دستگاه در آن زمان به پا می شد شرکت می کرد و از هر فرصتی برای رسوا کردن رژیم شاه استفاده می کرد- شروع می کند به به شعار دادن بر علیه شاه و دستگاه و اعتراض کردن بر علیه وضع موجود که افسر گارد محافظ دانشگاه دستور تیراندازی می دهد و دقیقا برادر ما هدف گیری می شود. به طوریکه دفترچه ای که در جیب بغل ایشان بوده و لباس و کارت تحصیلی اش را به ما دادند آثار گلوله که دقیقا به قلبش نشانه گیری کرده رویش هست و ایشان با آن 2 نفر از یارانش احمد قندچی و مصطفی بزرگ نیا در اثر اصابت گلوله نقش بر زمینمی شوند.
📸تصویری از دفتر آذر شریعت رضوی در لحظه شهادت که به روایت گزارش پلیس "تنها" با سر نیزه گارد کشته شده است.( نه با گلوله)
#جنبش_دانشجویی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🔸" دانشجوها از کلاس خارج می شوند و در کریدور مرکزی دانشکده فنی جمع می شوند و شروع می کنند به اعتراض کردن و شعار دادن بر علیه رژیم. از جمله برادر من، شهید مهدی [آذر] شریعت رضوی- که همیشه در تمام تظاهراتی که بر علیه دستگاه در آن زمان به پا می شد شرکت می کرد و از هر فرصتی برای رسوا کردن رژیم شاه استفاده می کرد- شروع می کند به به شعار دادن بر علیه شاه و دستگاه و اعتراض کردن بر علیه وضع موجود که افسر گارد محافظ دانشگاه دستور تیراندازی می دهد و دقیقا برادر ما هدف گیری می شود. به طوریکه دفترچه ای که در جیب بغل ایشان بوده و لباس و کارت تحصیلی اش را به ما دادند آثار گلوله که دقیقا به قلبش نشانه گیری کرده رویش هست و ایشان با آن 2 نفر از یارانش احمد قندچی و مصطفی بزرگ نیا در اثر اصابت گلوله نقش بر زمینمی شوند.
📸تصویری از دفتر آذر شریعت رضوی در لحظه شهادت که به روایت گزارش پلیس "تنها" با سر نیزه گارد کشته شده است.( نه با گلوله)
#جنبش_دانشجویی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
📸پوران شریعت رضوی (شریعتی)بر مزار برادر:
🔸" آذر سال ۱۳۱۱ ماه تولد برادرم آذر شریعت رضوی بود.۱۶ آذر ۱۳۳۲روز شهادت او. نامش نیز آذر.
دست تقدیر با او چه کرد؟
🔹پوران شریعت رضوی همراه با مادرش بر مزار برادر و دیگر شهدای دانشگاه.
📌امامزاده عبدالله-۱۳۵۸
امروز هر دو در کنار این سه به خاک سپرده شده اند.
#یادها_خاطرات
#روز_دانشجو
#جنبش_دانشجویی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🔸" آذر سال ۱۳۱۱ ماه تولد برادرم آذر شریعت رضوی بود.۱۶ آذر ۱۳۳۲روز شهادت او. نامش نیز آذر.
دست تقدیر با او چه کرد؟
🔹پوران شریعت رضوی همراه با مادرش بر مزار برادر و دیگر شهدای دانشگاه.
📌امامزاده عبدالله-۱۳۵۸
امروز هر دو در کنار این سه به خاک سپرده شده اند.
#یادها_خاطرات
#روز_دانشجو
#جنبش_دانشجویی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🖋احسان شریعتی
🔷🔸بار دگر شانزدهم آذر، «روز دانشجو»، در شرایط متفاوت دوران کرونایی و بحران بغرنج جاری اجتماعی فرا رسید. روزی که نماد هویت و تبار تاریخی جنبش دانشجویی در نهاد نوپا و معاصر دانشگاه در کشور ماست. روزی که نشان داد دانشگاه آخرین سنگر اجتماعی است که استعمار و استبداد قادر به تسخیر و مصادرهٔ آن بودند. روزی که از صدر انقلاب ۵۷ تا کنون یادآور مقاومت نهاد فرهنگ و دانش، آزادی و عدالت، توسعه و تعالی، در برابر دستاندازی و تمامخواهی نهادهای قدرت و سنت بوده است.
اهمیت این روز و ضرورت بزرگداشت آن در این حقیقت ریشه دارد و نه در حواشی و جزییات پیرامونی آن حادثه و رخداد تاریخی، انواع قدرتهای متخاصم خارجی و داخلی و موانع تحقق آرمانها و دعاوی دانشگاه، و تنوع سیاسی و اعتقادی قربانیان دانشجو، خاص هر مقطع تاریخی.
بزرگداشت راستین این روز و ارجشناسی مقام دانشجو در جامعه، اعتراف و احترام به این ارزشهای جهانروا بهشکل نهادین و پایدار است، هماره و همهجا.
فرارسیدن ۶۷مین سالگشت «روز دانشجو» بر همهٔ دانشجویان ایران مبارکباد!
۱۶ آذر ۱۳۹۹
______________________________
🔷📌 بهمناسبت «روز دانشجو» بخشی از متن سخنرانیها و مصاحبهها در رابطه با روز دانشجو روی وبسایت در دسترس قرار گرفته است که به هر یک از لینکهای زیر میتوانید مراجعه کنید:
📌نهاد دانشگاه مستقل شود
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1063
📌فلسفه دانشگاه
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1064
📌دانشگاهی درحال شدن
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1066
📌پیرامون جنبش دانشجویی
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1065
#جنبش_دانشجویی
#دانشگاه
#روز_دانشجو
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
🔷🔸بار دگر شانزدهم آذر، «روز دانشجو»، در شرایط متفاوت دوران کرونایی و بحران بغرنج جاری اجتماعی فرا رسید. روزی که نماد هویت و تبار تاریخی جنبش دانشجویی در نهاد نوپا و معاصر دانشگاه در کشور ماست. روزی که نشان داد دانشگاه آخرین سنگر اجتماعی است که استعمار و استبداد قادر به تسخیر و مصادرهٔ آن بودند. روزی که از صدر انقلاب ۵۷ تا کنون یادآور مقاومت نهاد فرهنگ و دانش، آزادی و عدالت، توسعه و تعالی، در برابر دستاندازی و تمامخواهی نهادهای قدرت و سنت بوده است.
اهمیت این روز و ضرورت بزرگداشت آن در این حقیقت ریشه دارد و نه در حواشی و جزییات پیرامونی آن حادثه و رخداد تاریخی، انواع قدرتهای متخاصم خارجی و داخلی و موانع تحقق آرمانها و دعاوی دانشگاه، و تنوع سیاسی و اعتقادی قربانیان دانشجو، خاص هر مقطع تاریخی.
بزرگداشت راستین این روز و ارجشناسی مقام دانشجو در جامعه، اعتراف و احترام به این ارزشهای جهانروا بهشکل نهادین و پایدار است، هماره و همهجا.
فرارسیدن ۶۷مین سالگشت «روز دانشجو» بر همهٔ دانشجویان ایران مبارکباد!
۱۶ آذر ۱۳۹۹
______________________________
🔷📌 بهمناسبت «روز دانشجو» بخشی از متن سخنرانیها و مصاحبهها در رابطه با روز دانشجو روی وبسایت در دسترس قرار گرفته است که به هر یک از لینکهای زیر میتوانید مراجعه کنید:
📌نهاد دانشگاه مستقل شود
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1063
📌فلسفه دانشگاه
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1064
📌دانشگاهی درحال شدن
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1066
📌پیرامون جنبش دانشجویی
http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1065
#جنبش_دانشجویی
#دانشگاه
#روز_دانشجو
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
وب سایت رسمی احسان شریعتی
نهاد دانشگاه مستقل شود!
دانشجو قرار است به دنبال دانش باشد و این شبیه تعریف فیلسوف است، فیلسوف دوستدار فرزانگی و حکمت است و دانشجو بنا به تعریف به دنبال دانش است و دانش تعریفی دارد....