Forwarded from چشمانداز ایران
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆بنیاد شریعتی بر آن است تا در ادامهی سمینار سال جاری (در زمانه عسرت زیستی)، تعدادی از مقالات و گفتوگوهایی که در ۱۰ سال اخیر در سایت بنیاد منتشر شده و به نحوی با موضوع آن مرتبط است در فضای مجازی با مخاطبان به اشتراک بگذارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔷🔸شریعتی و مارکس
🖋آصف بیات
🔆منبع: دوماهنامه اندیشه پویا
📌تاریخ: اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۱
🔆بسیاری علی شریعتی را «ایدئولوگ» یا «معمار» انقلاب ۱۹۷۹ ایران توصیف کردهاند.۱ او، هم روشنفکر خوانده شده ـ روشنفکری که از منظر اسلام رادیکال، مارکسیسم و دیگر «سفسطههای غربی»۲ را تند و تیز نقد کرده ـ و هم نویسنده مسلمان اصلاحطلبی که همزمان «تحت تاثیر نظریات اجتماعی مارکسیستی» بوده است. ۳
بر سر نقش شریعتی در دگرگون کردن و پالودن دیدگاه ایدئولوژیک میلیونها جوان باسواد ایرانی کمتر اختلافی هست. شریعتی برای مخاطبانش ابزار ایدئولوژیک سفت و سخت و نامنعطفی مهیا میکند. از طریق بازتفسیر اسلام به میانجی مفاهیم علمی برگرفته از علوم اجتماعی مدرن، تفسیری که روحانیان سنتی مسلمان صورتبندیاش نکرده بودند.
🔆آن زمان در اواخر دهه ۷۰ میلادی که دانشجویان دانشگاههای تهران درگیر مباحثات اسلامیها و چپها علیه همدیگر بودند، من میدیدم «دانشجویان مسلمان»، چهطور برای به کرسی نشاندن بحثهای آتشیننشان کمابیش به تمامی به آموزههای «معلم» تکیه میکنند. آنزمان هر اردوگاه ایدئولوژیکی سازمان خودش را داشت، جلساتش را، جمع مطالعاتیاش، کتابخانهاش را، کوهنوردیهایش را، نشانههایش را در پوشش، و از همه مهمتر گفتمانی متمایز. هر دوی این گروهها در این فعالیتها مشتاقانه و حریصانه با هم در رقابت بودند. با اینحال بعضی وقتها در مواردی خاص مجبور بودند به دلایل تاکتیکی با همدیگر متحد شوند، مثلا در برنامهریزی برای اعتصابها، اعلامیهنویسی و فعالیتهای حساسی مشابه اینها. هر دو گروه هم قهرمانهایی داشتند، ما قهرمانهای خودمان را داشتیم و آنها قهرمانهای خودشان را. آدمهای مورد ستایش ما در دنیا شناخته شده بودند. مارکس، لنین، استالین، کاسترو، فانون، چهگوارا، مائو و آدمهای مشابه اینها. قهرمانهای آنها هم بهاندازه قهرمانهای ما ـ اگر نگوییم بیشتر ـ جورواجور و متفاوت از همدیگر بودند. طیفی از جمالالدین افغانی، اقبال لاهوری و امام موسی صدر گرفته تا میرزا کوچک جنگلی، برادران رضایی و … . با اینحال اما شریعتی بزرگترین قهرمانشان بود.
📌ادامه مقاله در لینک وبسایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی
http://drshariati.org/?p=19067
#شریعتی
#مارکس
#مقاله
#عدالت_اجتماعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔷🔸شریعتی و مارکس
🖋آصف بیات
🔆منبع: دوماهنامه اندیشه پویا
📌تاریخ: اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۱
🔆بسیاری علی شریعتی را «ایدئولوگ» یا «معمار» انقلاب ۱۹۷۹ ایران توصیف کردهاند.۱ او، هم روشنفکر خوانده شده ـ روشنفکری که از منظر اسلام رادیکال، مارکسیسم و دیگر «سفسطههای غربی»۲ را تند و تیز نقد کرده ـ و هم نویسنده مسلمان اصلاحطلبی که همزمان «تحت تاثیر نظریات اجتماعی مارکسیستی» بوده است. ۳
بر سر نقش شریعتی در دگرگون کردن و پالودن دیدگاه ایدئولوژیک میلیونها جوان باسواد ایرانی کمتر اختلافی هست. شریعتی برای مخاطبانش ابزار ایدئولوژیک سفت و سخت و نامنعطفی مهیا میکند. از طریق بازتفسیر اسلام به میانجی مفاهیم علمی برگرفته از علوم اجتماعی مدرن، تفسیری که روحانیان سنتی مسلمان صورتبندیاش نکرده بودند.
🔆آن زمان در اواخر دهه ۷۰ میلادی که دانشجویان دانشگاههای تهران درگیر مباحثات اسلامیها و چپها علیه همدیگر بودند، من میدیدم «دانشجویان مسلمان»، چهطور برای به کرسی نشاندن بحثهای آتشیننشان کمابیش به تمامی به آموزههای «معلم» تکیه میکنند. آنزمان هر اردوگاه ایدئولوژیکی سازمان خودش را داشت، جلساتش را، جمع مطالعاتیاش، کتابخانهاش را، کوهنوردیهایش را، نشانههایش را در پوشش، و از همه مهمتر گفتمانی متمایز. هر دوی این گروهها در این فعالیتها مشتاقانه و حریصانه با هم در رقابت بودند. با اینحال بعضی وقتها در مواردی خاص مجبور بودند به دلایل تاکتیکی با همدیگر متحد شوند، مثلا در برنامهریزی برای اعتصابها، اعلامیهنویسی و فعالیتهای حساسی مشابه اینها. هر دو گروه هم قهرمانهایی داشتند، ما قهرمانهای خودمان را داشتیم و آنها قهرمانهای خودشان را. آدمهای مورد ستایش ما در دنیا شناخته شده بودند. مارکس، لنین، استالین، کاسترو، فانون، چهگوارا، مائو و آدمهای مشابه اینها. قهرمانهای آنها هم بهاندازه قهرمانهای ما ـ اگر نگوییم بیشتر ـ جورواجور و متفاوت از همدیگر بودند. طیفی از جمالالدین افغانی، اقبال لاهوری و امام موسی صدر گرفته تا میرزا کوچک جنگلی، برادران رضایی و … . با اینحال اما شریعتی بزرگترین قهرمانشان بود.
📌ادامه مقاله در لینک وبسایت بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی
http://drshariati.org/?p=19067
#شریعتی
#مارکس
#مقاله
#عدالت_اجتماعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Audio
🔆🎙فایل صوتی علی طهماسبی "کاشکی تمامی قوم نبوت میکردند" این قصهی کوتاه که آرزویی بلند را آه میکشد برگرفته از داستان موسی در کتاب خروج است.
🆔@tahmasbiali
🆔 @Shariati40
🆔@tahmasbiali
🆔 @Shariati40
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆بنیاد شریعتی بر آن است تا در ادامهی سمینار سال جاری (در زمانه عسرت زیستی)، تعدادی از مقالات و گفتوگوهایی که در ۱۰ سال اخیر در سایت بنیاد منتشر شده و به نحوی با موضوع آن مرتبط است در فضای مجازی با مخاطبان به اشتراک بگذارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔷🔸شریعتی چگونه چپی بود؟
🔆واکاوی نسبت شریعتی و مارکسیسم
🔆هاشم آقاجری و حسن محدثی
🔹منبع: مجله ایران فردا
📌تاریخ: بهمن ماه ۱۳۹۳
🔆مشارکت در تولد بنیادگرایی آخرین اتهامی است که این روزها راستهای سیاسی متوجه او کردهاند. التقاطی، مارکسیست اسلامی، مربع مثلث و … همه اتهامات شریعتی در این سالها بوده است. راستها یک چیز را از همان ابتدا خوب متوجه شدند. شریعتی با راستگرایی سازگار نمیافتد. موقعیت «نظام» را توجیه نمیکند و خلاصه شبح آزارنده او مدام راستها را اذیت میکند. همانها که همه بلایای جهان را محصول اندیشه چپ میدانند. با این وجود آنها مجبوراند پیوسته به او بازگردند و نمیتوانند نادیدهاش بینگارند.
📌 متن درلینک زیر
http://drshariati.org/?p=4111
#گفتگو
#ایران_فردا
#عدالت_اجتماعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔@Shariati_SC
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔷🔸شریعتی چگونه چپی بود؟
🔆واکاوی نسبت شریعتی و مارکسیسم
🔆هاشم آقاجری و حسن محدثی
🔹منبع: مجله ایران فردا
📌تاریخ: بهمن ماه ۱۳۹۳
🔆مشارکت در تولد بنیادگرایی آخرین اتهامی است که این روزها راستهای سیاسی متوجه او کردهاند. التقاطی، مارکسیست اسلامی، مربع مثلث و … همه اتهامات شریعتی در این سالها بوده است. راستها یک چیز را از همان ابتدا خوب متوجه شدند. شریعتی با راستگرایی سازگار نمیافتد. موقعیت «نظام» را توجیه نمیکند و خلاصه شبح آزارنده او مدام راستها را اذیت میکند. همانها که همه بلایای جهان را محصول اندیشه چپ میدانند. با این وجود آنها مجبوراند پیوسته به او بازگردند و نمیتوانند نادیدهاش بینگارند.
📌 متن درلینک زیر
http://drshariati.org/?p=4111
#گفتگو
#ایران_فردا
#عدالت_اجتماعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔@Shariati_SC
🔷🔸یادی از استاد طاهرآقا
🖋سیدخلیل حسینی
📌آذر ماه ۱۳۹۹/ کانال اکنون ما و شریعتی
🔸از بخت شکر دارم و از روزگار هم !
و این بختیاری ، آشنایی با استاد طاهر آقا و خانوادۀ ارجمند اوست .
🔹سال ۱۳۵۷ نوجوانی بودم که دل در گرو آرمان های انقلاب اسلامی داشتم . سری پرشور و دلی امیدوار و دلبستۀ سخنان رهبر انقلاب که ساده و صمیمی از آیندۀ ایران اسلامی می گفت .
🔸 و البته آشنایی با نوشته ها و چهره هایی چون : دکتر محمد مصدق ، آیت الله طالقانی ، مهندس بازرگان ، استاد محمدتقی شریعتی ، دکتر علی شریعتی ، استاد مرتضی مطهری ، استاد طاهر احمدزاده و ... که به آن شور ، رنگی از معرفت می زدند و دری به آگاهی می گشودند .
بی اغراق ، به همه جا سر می زدم . خانۀ آیت الله شیرازی در چهار راه نادری مشهد ، پاتوق هر روزۀ من و برادرم آقا سید رضا بود . که - عمر و عزتش افزون باد ! - تا این که انقلاب پیروز شد.
🔹 روز های تلخ و شیرینش را به خوبی به یاد دارم و اکنون نیز یاد آن ایام را، چون آفتاب نیمروزی در پیش چشم دارم : سیل خروشان جمعیتی که هر روز به بهانه ای در خیابان ها جاری می شد ، نهم و دهم دیماه خونین مشهد ، روزهای تاسوعا و عاشورا، روز پیشباز از استاد طاهر آقا در راه آهن مشهد و شور و حماسه ای که در سخن او و در جمع حاضران دیدم ، از آن جمله است .
🔹گفتنی است که من نخست نام فرزندان شهید او - مسعود و مجید - را شنیده بودم پس از آن با وی آشنا شدم . بسیار مشتاق بودم ، پدری که چنین فرزندانی نزد او پرورش یافته بودند و " از نظر فکری و عقیدتی به انتخاب های متفاوت و مستقلی " (۱) از او رسیده بودند را از نزدیک ببیینم .
🔸این توفیق ، نخستین بار در راه آهن مشهد رخ داد و پای سخنان دردمندانۀ او نشستم .
در سخنانش علاوه بر آن شور و حماسه ، رواداری و مدارا موج می زند که نشانۀ گرایش های انسانی و معنوی او بود .
🔹" درک ایشان از جهان بینی خیلی ساده و مابه ازای انسانی و اجتماعی آن روشن بود ؛ یعنی تنها یک جهان بینی مذهبی ، فلسفی و کلامی نبود ، بلکه ترجمان و مابه ازای روشن اجتماعی داشت که در انتخاب ها و گزینش های تاریخی درستی که ایشان داشتند ، یعنی انتخاب نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق و ... نقش داشت . " (۲)
در نگاه او انسان شٱنی بلند و ارجمند یافته بود و انسانیت بسی ارج و قرب و منزلت داشت . انتخاب های متفاوت و متنوع تا هنگامی که رنگ انسانی داشت و در مسیر آرمان های انسانی و عدالت جویانه قرار می گرفت ، نزد او عزیز و گرامی بود. ...
🔸در سال های پس از انقلاب آثار و احوال وی را با شوق و گاه با نگرانی پی می گرفتم و از بن جان برایش دعا می کردم که " هر کجا هست ، خدایا به سلامت دارش ! " . گاه پای صحبتش می نشستم . سخنرانی های او در کانون دوم و " تبیین ضرورت تاریخی تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی " برایم جذاب و شنیدنی بود . پس از آن "حادثه ها " که بر او رفت ، زبان در کام کشید و کمتر سخن می گفت ، مگر در جمعی همدل و درد آشنا . ...
🔸گاه توفیق دیدارش را می یافتم . در برخی از مناسبت ها به منزل دکتر سرجمعی می آمد . سخن نمی گفت. گوش می داد . مغموم و متفکرانه .
🔹و همچنان که آرام آمده بود ، آرام می رفت .
اما آثار قلمی ، سخنرانی ها و مصاحبه های او را همچنان دنبال می کردم . به ویژه آنچه در برخی نشریات مجال نشر می یافت یا آنچه را در آرشیو مطبوعات می یافتم ، همه را در مطالعه می گرفتم. از مقالات : فرصت ها را مغتنم شماریم ، ایمان و آگاهی ، جهان بینی جهانشمول مولانا ، از به کار بردن کلمات کلی در قانون اساسی باید پرهیز شود ، بیست ماه پربار "نگاهی گذرا به فصلی از زندگی زنده یاد دکتر علی شریعتی " ، تداوم حیات سیاسی در اختناق .
🔸از مصاحبه ها : بستر تاریخی پیدایش اندیشه های شریعتی ، دغدغه های بزرگداشت آل احمد در مشهد ، تحلیلی از نهضت ملی .
از سخنرانی ها : رژیم شاه کشاورزی را به نابودی کشانده بود ، شناخت شخصیت استاد محمدتقی شریعتی ، تبیین ضرورت تاریخی کانون نشر حقایق اسلامی جلسات اول و دوم و سوم و چهارم . از آن جمله بود .
٭٭٭
📎 برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#طاهر_احمدزاده
#یادها_خاطرات
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
https://bit.ly/3l7ZpK5
🖋سیدخلیل حسینی
📌آذر ماه ۱۳۹۹/ کانال اکنون ما و شریعتی
🔸از بخت شکر دارم و از روزگار هم !
و این بختیاری ، آشنایی با استاد طاهر آقا و خانوادۀ ارجمند اوست .
🔹سال ۱۳۵۷ نوجوانی بودم که دل در گرو آرمان های انقلاب اسلامی داشتم . سری پرشور و دلی امیدوار و دلبستۀ سخنان رهبر انقلاب که ساده و صمیمی از آیندۀ ایران اسلامی می گفت .
🔸 و البته آشنایی با نوشته ها و چهره هایی چون : دکتر محمد مصدق ، آیت الله طالقانی ، مهندس بازرگان ، استاد محمدتقی شریعتی ، دکتر علی شریعتی ، استاد مرتضی مطهری ، استاد طاهر احمدزاده و ... که به آن شور ، رنگی از معرفت می زدند و دری به آگاهی می گشودند .
بی اغراق ، به همه جا سر می زدم . خانۀ آیت الله شیرازی در چهار راه نادری مشهد ، پاتوق هر روزۀ من و برادرم آقا سید رضا بود . که - عمر و عزتش افزون باد ! - تا این که انقلاب پیروز شد.
🔹 روز های تلخ و شیرینش را به خوبی به یاد دارم و اکنون نیز یاد آن ایام را، چون آفتاب نیمروزی در پیش چشم دارم : سیل خروشان جمعیتی که هر روز به بهانه ای در خیابان ها جاری می شد ، نهم و دهم دیماه خونین مشهد ، روزهای تاسوعا و عاشورا، روز پیشباز از استاد طاهر آقا در راه آهن مشهد و شور و حماسه ای که در سخن او و در جمع حاضران دیدم ، از آن جمله است .
🔹گفتنی است که من نخست نام فرزندان شهید او - مسعود و مجید - را شنیده بودم پس از آن با وی آشنا شدم . بسیار مشتاق بودم ، پدری که چنین فرزندانی نزد او پرورش یافته بودند و " از نظر فکری و عقیدتی به انتخاب های متفاوت و مستقلی " (۱) از او رسیده بودند را از نزدیک ببیینم .
🔸این توفیق ، نخستین بار در راه آهن مشهد رخ داد و پای سخنان دردمندانۀ او نشستم .
در سخنانش علاوه بر آن شور و حماسه ، رواداری و مدارا موج می زند که نشانۀ گرایش های انسانی و معنوی او بود .
🔹" درک ایشان از جهان بینی خیلی ساده و مابه ازای انسانی و اجتماعی آن روشن بود ؛ یعنی تنها یک جهان بینی مذهبی ، فلسفی و کلامی نبود ، بلکه ترجمان و مابه ازای روشن اجتماعی داشت که در انتخاب ها و گزینش های تاریخی درستی که ایشان داشتند ، یعنی انتخاب نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق و ... نقش داشت . " (۲)
در نگاه او انسان شٱنی بلند و ارجمند یافته بود و انسانیت بسی ارج و قرب و منزلت داشت . انتخاب های متفاوت و متنوع تا هنگامی که رنگ انسانی داشت و در مسیر آرمان های انسانی و عدالت جویانه قرار می گرفت ، نزد او عزیز و گرامی بود. ...
🔸در سال های پس از انقلاب آثار و احوال وی را با شوق و گاه با نگرانی پی می گرفتم و از بن جان برایش دعا می کردم که " هر کجا هست ، خدایا به سلامت دارش ! " . گاه پای صحبتش می نشستم . سخنرانی های او در کانون دوم و " تبیین ضرورت تاریخی تاسیس کانون نشر حقایق اسلامی " برایم جذاب و شنیدنی بود . پس از آن "حادثه ها " که بر او رفت ، زبان در کام کشید و کمتر سخن می گفت ، مگر در جمعی همدل و درد آشنا . ...
🔸گاه توفیق دیدارش را می یافتم . در برخی از مناسبت ها به منزل دکتر سرجمعی می آمد . سخن نمی گفت. گوش می داد . مغموم و متفکرانه .
🔹و همچنان که آرام آمده بود ، آرام می رفت .
اما آثار قلمی ، سخنرانی ها و مصاحبه های او را همچنان دنبال می کردم . به ویژه آنچه در برخی نشریات مجال نشر می یافت یا آنچه را در آرشیو مطبوعات می یافتم ، همه را در مطالعه می گرفتم. از مقالات : فرصت ها را مغتنم شماریم ، ایمان و آگاهی ، جهان بینی جهانشمول مولانا ، از به کار بردن کلمات کلی در قانون اساسی باید پرهیز شود ، بیست ماه پربار "نگاهی گذرا به فصلی از زندگی زنده یاد دکتر علی شریعتی " ، تداوم حیات سیاسی در اختناق .
🔸از مصاحبه ها : بستر تاریخی پیدایش اندیشه های شریعتی ، دغدغه های بزرگداشت آل احمد در مشهد ، تحلیلی از نهضت ملی .
از سخنرانی ها : رژیم شاه کشاورزی را به نابودی کشانده بود ، شناخت شخصیت استاد محمدتقی شریعتی ، تبیین ضرورت تاریخی کانون نشر حقایق اسلامی جلسات اول و دوم و سوم و چهارم . از آن جمله بود .
٭٭٭
📎 برای مطالعه کامل متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#طاهر_احمدزاده
#یادها_خاطرات
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
https://bit.ly/3l7ZpK5
Telegraph
یادی از استاد طاهرآقا
سیدخلیل حسینی از بخت شکر دارم و از روزگار هم ! و این بختیاری ، آشنایی با استاد طاهر آقا و خانوادۀ ارجمند اوست . سال ۱۳۵۷ نوجوانی بودم که دل در گرو آرمان های انقلاب اسلامی داشتم . سری پرشور و دلی امیدوار و دلبستۀ سخنان رهبر انقلاب که ساده و صمیمی از آیندۀ ایران…
جایت هنوز خالی ست
به طاهر احمد زاده
اُستوار
پایدار
با وَقار
تمام عَیار
در میانۀ میدان
مَردِ مَردِستان
ایستگاهَ ش زندان
زیستگاهَ ش زندان
نَستوه
رها از خویش
وارسته
آزاد اندیش
دردمند
از دردِ دیگران
مَردِ فرصت هایِ مُغتَنَم
نه فرصت طلب
نه غنیمت خواه
چه بیش و چه کم
بی اِدِّعا
صَریح
بی اعتنا
به طَعنه هایِ این
یاوه هایِ آن
خُراسانی
از تَبارِ سَر به دارانِ مَزینانی
احمد زاده
امّا احمد آبادی
پویندۀ راهِ استقلال و آزادی
پیوسته
در ستیز
با هرچه استبدادی
در ستیز
با هرچه دست بوسی
با هرچه چاپلوسی
در ستیز
با هرچه سیاهی
با هرچه رو به تباهی
در ستیز
با جور و جهل و ریاکاری
این زخم هایِ کهنۀ تکراری ...
*
ای راد مَرد
جایت
هنوز هم
در این حَوالی
خالی ست
*
ای پاک مَرد
یادت هماره سبز
درین تندبادِ زرد
درین فصلِ برگ ریز
درین فصلِ درد خیز
پائیز ...
سعید شهرتاش
دهم آذر ماه 96
به طاهر احمد زاده
اُستوار
پایدار
با وَقار
تمام عَیار
در میانۀ میدان
مَردِ مَردِستان
ایستگاهَ ش زندان
زیستگاهَ ش زندان
نَستوه
رها از خویش
وارسته
آزاد اندیش
دردمند
از دردِ دیگران
مَردِ فرصت هایِ مُغتَنَم
نه فرصت طلب
نه غنیمت خواه
چه بیش و چه کم
بی اِدِّعا
صَریح
بی اعتنا
به طَعنه هایِ این
یاوه هایِ آن
خُراسانی
از تَبارِ سَر به دارانِ مَزینانی
احمد زاده
امّا احمد آبادی
پویندۀ راهِ استقلال و آزادی
پیوسته
در ستیز
با هرچه استبدادی
در ستیز
با هرچه دست بوسی
با هرچه چاپلوسی
در ستیز
با هرچه سیاهی
با هرچه رو به تباهی
در ستیز
با جور و جهل و ریاکاری
این زخم هایِ کهنۀ تکراری ...
*
ای راد مَرد
جایت
هنوز هم
در این حَوالی
خالی ست
*
ای پاک مَرد
یادت هماره سبز
درین تندبادِ زرد
درین فصلِ برگ ریز
درین فصلِ درد خیز
پائیز ...
سعید شهرتاش
دهم آذر ماه 96
اكنون، ما و شريعتی pinned «🔷🔸یادی از استاد طاهرآقا 🖋سیدخلیل حسینی 📌آذر ماه ۱۳۹۹/ کانال اکنون ما و شریعتی 🔸از بخت شکر دارم و از روزگار هم ! و این بختیاری ، آشنایی با استاد طاهر آقا و خانوادۀ ارجمند اوست . 🔹سال ۱۳۵۷ نوجوانی بودم که دل در گرو آرمان های انقلاب اسلامی داشتم . سری پرشور…»
Forwarded from فصلنامه مطالعات ایرانی پویه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فصلنامه مطالعات ایرانی پویه، شماره 12
نگاهی گذرا به مقالات
آدرس سایت http://www.pooyemag.com
آدرس تلگرام: https://t.me/pooyemagazin
.
نگاهی گذرا به مقالات
آدرس سایت http://www.pooyemag.com
آدرس تلگرام: https://t.me/pooyemagazin
.
Forwarded from ایران فردا
@iranfardamag
25 نوامبر روز جهانی رفع خشونت علیه زنان
انتشارات روزنه
اطلس زنان در جهان و ایران
( ویراست چهارم ، بازبینی کامل و به روز رسانی)
جوئی سیگر
سعید مدنی قهفرخی
مترجم: سید مهدی خدایی
https://t.me/iranfardamag
25 نوامبر روز جهانی رفع خشونت علیه زنان
انتشارات روزنه
اطلس زنان در جهان و ایران
( ویراست چهارم ، بازبینی کامل و به روز رسانی)
جوئی سیگر
سعید مدنی قهفرخی
مترجم: سید مهدی خدایی
https://t.me/iranfardamag
Audio
کویر و تولد شریعتی (دوم اذر تولد شریعتی است)
کتاب کویر شریعتی کاوشی از درون است او از نزدیکی خود به عین القضات گفته است که حسرت اه را بر دلشان خواهد گذاشت.
او از تلاشی عاشقانه برای مردم همراه با خدا سخت گفته است. او از الهامی پیامرانه، نه پیامبری به خویش می گوید که هر کس را که تلاشش این باشد می تواند شاملش شود. این نوع الهام، از پیامبری سختر است. چرا که تو انتخاب می کنی نه این که انتخاب می شوی.
اما کویر به ما دو نکاه گوشزد می کند 1- شریعتی در کویر چقدر به تحقق ان سخنان در خود نزدیک چرا در ماه های اخر عمر از سوختن و تمام شدن می گفت؟ رسالتش را پایان یافته می دانست یا توانش تمام شده بود؟ در حالیکه کارش تمام نشده بود.
اما مهمتر این است که تجربه کویر که روح عرفان خراسانی دارد که نور دادن بی منت به افاق است. آیا قابل تکرار و تعمیم به دیگری و دیگران است. تا در میان حلقه ای عرفان و زیست های محفلی عرفانی خط عرفان اجتماعی را هم نشان دهد. یعنی روحی شوریده که از فرد، کاریزی به جامعه بزند . به تعبیر ابو سعید در اوج رضایت و در عین سختی کشیدن با مردم و جامعه زیست کند. تقی رحمانی @taghirahmani
کتاب کویر شریعتی کاوشی از درون است او از نزدیکی خود به عین القضات گفته است که حسرت اه را بر دلشان خواهد گذاشت.
او از تلاشی عاشقانه برای مردم همراه با خدا سخت گفته است. او از الهامی پیامرانه، نه پیامبری به خویش می گوید که هر کس را که تلاشش این باشد می تواند شاملش شود. این نوع الهام، از پیامبری سختر است. چرا که تو انتخاب می کنی نه این که انتخاب می شوی.
اما کویر به ما دو نکاه گوشزد می کند 1- شریعتی در کویر چقدر به تحقق ان سخنان در خود نزدیک چرا در ماه های اخر عمر از سوختن و تمام شدن می گفت؟ رسالتش را پایان یافته می دانست یا توانش تمام شده بود؟ در حالیکه کارش تمام نشده بود.
اما مهمتر این است که تجربه کویر که روح عرفان خراسانی دارد که نور دادن بی منت به افاق است. آیا قابل تکرار و تعمیم به دیگری و دیگران است. تا در میان حلقه ای عرفان و زیست های محفلی عرفانی خط عرفان اجتماعی را هم نشان دهد. یعنی روحی شوریده که از فرد، کاریزی به جامعه بزند . به تعبیر ابو سعید در اوج رضایت و در عین سختی کشیدن با مردم و جامعه زیست کند. تقی رحمانی @taghirahmani
🔷🔸مرثیه ای برای حافظه ها
📌با یاد طاهر احمدزاده
🖋سوسن شریعتی
🔸طاهر احمدزاده درسال 1300 متولد شد و در تاریخ آذر 1396از دنيا رفت. او قرن ما را همچون کنشگر، همچون قربانی، همچون ناظر پا به پای هیاهوهایش آمد و از پا نیفتاد : از شهریور بیست ، نهضت ملی شدن نفت، مبارزات سیاسی دهه چهل وپنجاه ، انقلاب ایران ، استقرار نظام پس از ان ، تا بحران دهه شصت كه ديگر آرام-آرام صحنه را ترک کرد قبل از اینکه زندگی را رها کند. این پابه پایی با لحظات پر تنش تاریخ ما به زیست او نیز موقعیتی اورژانسی بخشید: به ثبت نرسیده، شفاهی، دستخوش قبض وبسط؛ عمری اگرچه طولانی اما نشسته بر باد، دستخوش طوفان و مدام در معرض نابودی. درست شبیه بخشي از ديروز ما كه در پناه-پسقله های حافظه های تکه پاره و سرگردان و بی مکان چرخ می خورد، چرخ می خورد تا بالاخره با مرگ صاحبانش بر خاک افتد: نه خاني آمده و نه خاني رفته.
🔹پل ریکور حافظه ها را در معرض سه خطر مي داند: ا- دست کاری شدن. 2-ممنوع شدن.3-دستوری شدن.
🔸 در کنار این سه تهدید، زیست های اورژانسی در تاریخ معاصر ما نيز که فرصت ثبت شدن پیدا نمی کنند را هم باید افزود. همین است که بی سرپناه می مانند و اگر موفق شوند بقا يابند فقط شکل و شمایل زمزمه دارند و شایعه؛ يك دهان به دهان ِ وفادار اما نامطمئن. در چنین وضعیتی است که آدم ها و حضورشان ضروری می شوند. به تعبیر پی یر نورا، مورخ فرانسوی، خود بدل می شوند به "مکان حافظه". جایی که حافظه های چندپاره در آنجا گره می خورند و یک نام را بدل به یک آدرس می کنند. مکانی برای یادآوری:
🔹«اماکن حافظه رفرانس های اساسیِ تاریخ ِفرهنگی یک قوم هستند. مکان حافظه می تواند یک بنا باشد، یک شخص مهم، یک موزه، آرشیوها، یک سمبول یا یک نهاد...» . (پي ير نورا)
🔸فراخواندن و به رسمیت شناختن این اماکن حافظه تکیه گاهی ضروری برای وجدان تاریخی جامعه است تا با آینده مواجهه ای بی ترس داشته باشد. به گفته پي ير نورا، تنوع اماکن(از اشیا، تا حوادث)، تنوع و تکثر حافظه ها را نمایندگی می کند؛ تنوع و تکثری که در عین حال ضامن تمامیت یک اجتماع است. از همین رو فراموشی، دست كاري و یکسان سازی این اماکن كه غالباً به نام ایجاد وحدت ملی از سوی قدرت ها انجام می گیرد نه تنها ریشه کن شدن تاریخی امر اجتماعی را موجب می شود بلکه با نادیده گرفتن و به رسمیت نشناختن این تنوع، عملاً حافظه ها را به رقبای پنهان و خاموش یکدیگر بدل می سازد و تمامیت مطلوب را بدل به تکه پاره های رقیب ساخته و میدان را کارزار حافظه ها می کند. در برابر اين خطر تنها راه به ثبت رساندن تعدد واقعیت ها و نشان دادن تنوع حافظه ها، یا به عبارتی چند صدایی كردن دیروز است.
🔹با مرگ احمدزاده، يكي از اين صداهاست كه خاموش شده قبل از اين كه به گوش ها رسيده باشد؛ بخشی از حافظه معاصر است كه به خاک سپرده می شود قبل از اينكه به تاريخ سپرده شود. از همین رو ما نه تنها سوگوار مرگ احمدزاده هستیم كه سوگوار خود معاصرمان نيز هستيم كه شفاهی، فراموش شده، به حاشيه رانده شده و بي سر پناه مانده و تااطلاع ثانوي دلخوش و دلگرم بود و هست به حضور و بقای اين نام ها و آدرس ها. بخش اعظم دیروز ما هنوز تاریخ نشده و به یمن همین نام ها و از خلال ان هاست که ما توانسته ایم تا به امروز، دیروز خود را به یاد آوریم. انها در حياتشان يك تذكر بوده اند؛ تذكري تاريخي و هويتي كه رنگارنگ بوده است و كوشش مي شود تك پارچه تعريف گردد. آنها مثل یک بزرگتر بالای سر "أنچه گذشت" ايستاده بودند که مبادا دستخوش دروغ و مسخ و فراموشی شود. رفتن آنها نه تنها جایی خالی ایجاد می کند بلکه بخشی از خود ما را هم با خود می برد. مي ماند يك "ما"ي يتيم، بي صاحب و بي آدرس.مگر اينكه زنده ها دست به كار شوند.
#یادها_خاطرات
#طاهر_احمدزاده
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
📸عکس: درب منزل استاد طاهر احمدزاده مشهد
📌با یاد طاهر احمدزاده
🖋سوسن شریعتی
🔸طاهر احمدزاده درسال 1300 متولد شد و در تاریخ آذر 1396از دنيا رفت. او قرن ما را همچون کنشگر، همچون قربانی، همچون ناظر پا به پای هیاهوهایش آمد و از پا نیفتاد : از شهریور بیست ، نهضت ملی شدن نفت، مبارزات سیاسی دهه چهل وپنجاه ، انقلاب ایران ، استقرار نظام پس از ان ، تا بحران دهه شصت كه ديگر آرام-آرام صحنه را ترک کرد قبل از اینکه زندگی را رها کند. این پابه پایی با لحظات پر تنش تاریخ ما به زیست او نیز موقعیتی اورژانسی بخشید: به ثبت نرسیده، شفاهی، دستخوش قبض وبسط؛ عمری اگرچه طولانی اما نشسته بر باد، دستخوش طوفان و مدام در معرض نابودی. درست شبیه بخشي از ديروز ما كه در پناه-پسقله های حافظه های تکه پاره و سرگردان و بی مکان چرخ می خورد، چرخ می خورد تا بالاخره با مرگ صاحبانش بر خاک افتد: نه خاني آمده و نه خاني رفته.
🔹پل ریکور حافظه ها را در معرض سه خطر مي داند: ا- دست کاری شدن. 2-ممنوع شدن.3-دستوری شدن.
🔸 در کنار این سه تهدید، زیست های اورژانسی در تاریخ معاصر ما نيز که فرصت ثبت شدن پیدا نمی کنند را هم باید افزود. همین است که بی سرپناه می مانند و اگر موفق شوند بقا يابند فقط شکل و شمایل زمزمه دارند و شایعه؛ يك دهان به دهان ِ وفادار اما نامطمئن. در چنین وضعیتی است که آدم ها و حضورشان ضروری می شوند. به تعبیر پی یر نورا، مورخ فرانسوی، خود بدل می شوند به "مکان حافظه". جایی که حافظه های چندپاره در آنجا گره می خورند و یک نام را بدل به یک آدرس می کنند. مکانی برای یادآوری:
🔹«اماکن حافظه رفرانس های اساسیِ تاریخ ِفرهنگی یک قوم هستند. مکان حافظه می تواند یک بنا باشد، یک شخص مهم، یک موزه، آرشیوها، یک سمبول یا یک نهاد...» . (پي ير نورا)
🔸فراخواندن و به رسمیت شناختن این اماکن حافظه تکیه گاهی ضروری برای وجدان تاریخی جامعه است تا با آینده مواجهه ای بی ترس داشته باشد. به گفته پي ير نورا، تنوع اماکن(از اشیا، تا حوادث)، تنوع و تکثر حافظه ها را نمایندگی می کند؛ تنوع و تکثری که در عین حال ضامن تمامیت یک اجتماع است. از همین رو فراموشی، دست كاري و یکسان سازی این اماکن كه غالباً به نام ایجاد وحدت ملی از سوی قدرت ها انجام می گیرد نه تنها ریشه کن شدن تاریخی امر اجتماعی را موجب می شود بلکه با نادیده گرفتن و به رسمیت نشناختن این تنوع، عملاً حافظه ها را به رقبای پنهان و خاموش یکدیگر بدل می سازد و تمامیت مطلوب را بدل به تکه پاره های رقیب ساخته و میدان را کارزار حافظه ها می کند. در برابر اين خطر تنها راه به ثبت رساندن تعدد واقعیت ها و نشان دادن تنوع حافظه ها، یا به عبارتی چند صدایی كردن دیروز است.
🔹با مرگ احمدزاده، يكي از اين صداهاست كه خاموش شده قبل از اين كه به گوش ها رسيده باشد؛ بخشی از حافظه معاصر است كه به خاک سپرده می شود قبل از اينكه به تاريخ سپرده شود. از همین رو ما نه تنها سوگوار مرگ احمدزاده هستیم كه سوگوار خود معاصرمان نيز هستيم كه شفاهی، فراموش شده، به حاشيه رانده شده و بي سر پناه مانده و تااطلاع ثانوي دلخوش و دلگرم بود و هست به حضور و بقای اين نام ها و آدرس ها. بخش اعظم دیروز ما هنوز تاریخ نشده و به یمن همین نام ها و از خلال ان هاست که ما توانسته ایم تا به امروز، دیروز خود را به یاد آوریم. انها در حياتشان يك تذكر بوده اند؛ تذكري تاريخي و هويتي كه رنگارنگ بوده است و كوشش مي شود تك پارچه تعريف گردد. آنها مثل یک بزرگتر بالای سر "أنچه گذشت" ايستاده بودند که مبادا دستخوش دروغ و مسخ و فراموشی شود. رفتن آنها نه تنها جایی خالی ایجاد می کند بلکه بخشی از خود ما را هم با خود می برد. مي ماند يك "ما"ي يتيم، بي صاحب و بي آدرس.مگر اينكه زنده ها دست به كار شوند.
#یادها_خاطرات
#طاهر_احمدزاده
#یادداشت
#سوسن_شریعتی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
📸عکس: درب منزل استاد طاهر احمدزاده مشهد
اكنون، ما و شريعتی pinned «🔷🔸مرثیه ای برای حافظه ها 📌با یاد طاهر احمدزاده 🖋سوسن شریعتی 🔸طاهر احمدزاده درسال 1300 متولد شد و در تاریخ آذر 1396از دنيا رفت. او قرن ما را همچون کنشگر، همچون قربانی، همچون ناظر پا به پای هیاهوهایش آمد و از پا نیفتاد : از شهریور بیست ، نهضت ملی شدن نفت،…»
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆بنیاد شریعتی بر آن است تا در ادامهی سمینار سال جاری (در زمانه عسرت زیستی)، تعدادی از مقالات و گفتوگوهایی که در ۱۰ سال اخیر در سایت بنیاد منتشر شده و به نحوی با موضوع آن مرتبط است در فضای مجازی با مخاطبان به اشتراک بگذارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔷🔆شریعتی و عدالت
🎙گفتوگو با احسان شریعتی
🔆منبع: ماهنامه ایران فردا
📌تاریخ: خرداد ۱۳۹۸
🔆اتفاقاً شریعتی مفهوم توسعه را حتی در شکل سرمایهداری آن که بازاری پولدار شود، مورد توجه قرار داده است. گفته میشود شریعتی زهد را تبلیغ میکرده و از پول بدش میآمد. شریعتی بازاریها را تشویق میکرده و به دنبال تساوی فقر نبوده. اما بینش عدالتخواه و اکثریتگرا باید به یک جامعه متوازن از نظر طبقات برسد. جامعه امروز ما بیرویه رشد کرده و سرمایهداری وحشی در ایران حاکم است که در غرب هم دیده نمیشود.
📌برای مطالعه کامل مصاحبه به لینک زیر مراجعه شود.
http://drshariati.org/?p=23966
#زمانه_عسرت
#مصاحبه
#عدالت_اجتماعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔷🔆شریعتی و عدالت
🎙گفتوگو با احسان شریعتی
🔆منبع: ماهنامه ایران فردا
📌تاریخ: خرداد ۱۳۹۸
🔆اتفاقاً شریعتی مفهوم توسعه را حتی در شکل سرمایهداری آن که بازاری پولدار شود، مورد توجه قرار داده است. گفته میشود شریعتی زهد را تبلیغ میکرده و از پول بدش میآمد. شریعتی بازاریها را تشویق میکرده و به دنبال تساوی فقر نبوده. اما بینش عدالتخواه و اکثریتگرا باید به یک جامعه متوازن از نظر طبقات برسد. جامعه امروز ما بیرویه رشد کرده و سرمایهداری وحشی در ایران حاکم است که در غرب هم دیده نمیشود.
📌برای مطالعه کامل مصاحبه به لینک زیر مراجعه شود.
http://drshariati.org/?p=23966
#زمانه_عسرت
#مصاحبه
#عدالت_اجتماعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
فرصت ها را مغتنم شماریم .pdf
2.6 MB
📚تازه های نشر
📚📚📚فرصت ها را مغتنم شماریم
🔷🔸«فرصت ها را مغتنم شماریم» صورت مکتوب سخنرانی استاد طاهر احمدزاده است . این سخنرانی در سال ۱۳۴۰ به مناسبت ولادت امام علی(ع) در کانون نشر حقایق اسلامی مشهد ایراد شده است و بعد از آن بارها چاپ و نشر شده است .
🔸نویسنده در این اثر کوشیده است، به سهم خود، مسئولیت مسلمانان را به عنوان انسان آگاه و متعهد به آنان یادآوری کند تا «معاویه» های زمانه خود را خوب بشناسند و بتوانند « یک محیط فاسد و غیر سالم و فقط به ظاهر اسلامی را، که در آن اقلیت معدودی متمتع و اکثریت عظیمی محرومند، دگرگون سازند...»(۱)
🔹این سخنرانی و انتشار آن ، رژیم شاهنشاهی و سازمان امنیتش را شدیدا حساس کرد، به نحوی که در دستگیری های متعدد در سال های ۴۱ تا ۴۳ و حتی در سال ۱۳۵۰، یکی از موارد اتهامی نویسنده و حتی گاهی اتهام اصلی او، ایراد همین سخنرانی و انتشار آن بوده است لذا مورد بازجویی های فراوان قرار می گیرد و نهایتا به ۱۰ سال زندان محکوم میشود.
یادش گرامی ، روحش شاد و راهش پررهرو باد!
۱. انتشارات محقق ، چاپ اول ، ۱۳۹٨
#یادها
#طاهر_احمدزاده
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
📚📚📚فرصت ها را مغتنم شماریم
🔷🔸«فرصت ها را مغتنم شماریم» صورت مکتوب سخنرانی استاد طاهر احمدزاده است . این سخنرانی در سال ۱۳۴۰ به مناسبت ولادت امام علی(ع) در کانون نشر حقایق اسلامی مشهد ایراد شده است و بعد از آن بارها چاپ و نشر شده است .
🔸نویسنده در این اثر کوشیده است، به سهم خود، مسئولیت مسلمانان را به عنوان انسان آگاه و متعهد به آنان یادآوری کند تا «معاویه» های زمانه خود را خوب بشناسند و بتوانند « یک محیط فاسد و غیر سالم و فقط به ظاهر اسلامی را، که در آن اقلیت معدودی متمتع و اکثریت عظیمی محرومند، دگرگون سازند...»(۱)
🔹این سخنرانی و انتشار آن ، رژیم شاهنشاهی و سازمان امنیتش را شدیدا حساس کرد، به نحوی که در دستگیری های متعدد در سال های ۴۱ تا ۴۳ و حتی در سال ۱۳۵۰، یکی از موارد اتهامی نویسنده و حتی گاهی اتهام اصلی او، ایراد همین سخنرانی و انتشار آن بوده است لذا مورد بازجویی های فراوان قرار می گیرد و نهایتا به ۱۰ سال زندان محکوم میشود.
یادش گرامی ، روحش شاد و راهش پررهرو باد!
۱. انتشارات محقق ، چاپ اول ، ۱۳۹٨
#یادها
#طاهر_احمدزاده
#اکنون_ما_شریعتی
🆔 @Shariati40
🔷🔸بدیل شریعتی در برابر بحران معیشتی
🖋دکتر حمید محمدنژاد
🔆بمناسبت ۲ آذر زادروز معلم «عدالت، آزادی و عرفان»
🔸در شرایط بحران اقتصادی کنونی وضع معیشتی مردم چنان دشوار شده که ناتوان از برآوردن تهیه نیازهای ابتدایی خود شدهاند و این اوضاع نابسامان جامعه را به وضعیت اضطراری کشانده است. مردم در تهیه غذا، پوشاک، مسکن، هزینه آب وبرق و اموزش به مشقت افتاده اند. مردمی که با افت چشمگیر توان خرید برای تهیه غذا و لوازم زندگی به بازارهای هفتگی بیرون از شهر که اجناس دست چندم ارزانتر ارائه میشود میروند. اجارهٔ خانهها هرسال افزایش مییابد، خانوادههای بیسرپناه به گرمخانهها هجوم میآورند تا شب را به صبح برسانند. این گرمخانهها کفاف سیل وسیع بی خانمانها را نمیدهد. بسیاری به بیرونخوابی کنار ریل راهآهن، فضایی در خیابان یا بیابان روی میآورند. فرد بیرونخواب اگر زن باشد امکان بازگشت به زندگی برایش نخواهد بود. زیرا بهعلت فقر فرهنگی نگاه به آنها منفی و مبتلابه تبعیض جنسیتی است و این تصور وجوددارد که چنانچه دختری بیرون بماند از او سوءاستفاده اخلاقی خواهد شد. بخش مهمی از بیسرپناهان طعمهٔ قاچاقچیان در مقابل سرپناهی که به آنها داده میشود قرار میگیرند. بسیاری از کودکان بهخاطر پولیشدن و گرانی وسایل آموزش ترکتحصیل کرده به بازار کار میروند تا کمکخرج خانوادهاشان گردند. بعضی کودکان که توان پذیرش جدایی از دبستان را ندارند اقدام به خودکشی میکنند.
🔹در حال حاضر اقتصاد رانتی موجود در کشور را نهادهای اقتصادی متکی به نهادهای قدرت میگردانند و نهادهای اقتصادی «غیررسمی» بخش اعظم بودجه ملی را بدون شفافیت و پاسخگویی در اختیار دارند. اصلی ترین دغدغه مردم اقتصاد است حال آنکه برای اکثر مسئولان اقتصاد مسئله صدم هم نیست. در واقع، هر تحلیل مبتنی بر راهحلهای کارشناختی علمی توسط اقتصاددانان با توجه به شرایط سیاسی نشاندن معلول بهجای علت است. زیرا علتالعلل مسائل و مشکلات اقتصادی یا همان حلقهٔ مفقوده تحلیلها سیاسی است و سیاستگذاری کلان اقتصاد در دست مسئولانی است که با ضریب هوشی متوسط به پایین در این حوزه، و با معیارهای ارزیابی دیگر همچون عقیدتی و سیاسی-نظامی و... از همینرو راه حل مشکل اقتصادی نه علمالاقتصادی که سیاسی و فرهنگی است. لذا، با توجه به خلاء راهحل کارشناختی علمی-عملی معقول، چگونه میتوان در راهی معطوف به زیستجهانی در شأن و کرامت انسانی گام نهاد؟
🔸معلم مردم شریعتی اخلاق را توأم با کُنشگری اجتماعی و حرمت حقوق و آزادیهای فردی میدانست: اخلاقی که اقتصاد، سیاست، آموزش و سایر شئون زندگی بدون تکیه بر آن به تباهی کشیده میشود. شریعتی این اخلاق فردی ومعنویت اجتماعی را زیر عنوان «عرفان» که معادل معرفتی معنوی و توحیدی و متناسب با عقلانیتی انتتقادی و اجتماعی است صورتبندی میکرد. تز تثلیث «عرفان، برابری، و آزادی» او پیوند و تلفیق سه ساحت وجودی جداییناپذیر فرد انسانی و جامعه بود. شریعتی اقتصاد را مسئلهٔ اساسی برای حیات آدمی میدانست و آنرا زیربنای جامعه و زندگی ارزیابی میکرد تا جایی که معنویت و دین بدون رفاه اقتصادی و تأمین اجتماعی را معنویتی غیرحقیقی و دروغین مینامید. کاذب مینامید و در عرفان و معنویتی که از رنج گرسنگان بیخبر است حقیقی نمییافت. متعاقب عدالت، آزادی است که جهان و جامعه بدون آن ماتمکدهای در سکوت است. انسانی که حق بیان، فکر ندارد حق انتخاب سرنوشت خود را نیز ندارد؛ موجودی است دچار جبرهای وراثتی، غریزی و قومی و نژادی. چنین انسانی از خود نمی تواند حرکتی داشته باشد و همه چیز حتی انتخاب مذهبش نیز انتخاب خودش نیست. ازاینرو اندیشه و راه شریعتی با پشتوانهٔ اخلاق عرفانی که دو بُعد و جنبهٔ تحقق عدالت و آزادی را در ثقل توجه خود دارد و به نوعی اخلاق عملی و قادر به حل بحران ناگوار اقتصادی-اجتماعی میانجامد که کلید گشایش و بدیل نظری را در مواجهه با بحرانهای پیش روی مان مینهد. یادش زنده و راهش مستمر باد.
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون_ما_شریعتی
🔸طرح: پرنیان
🆔 @Shariati40
🖋دکتر حمید محمدنژاد
🔆بمناسبت ۲ آذر زادروز معلم «عدالت، آزادی و عرفان»
🔸در شرایط بحران اقتصادی کنونی وضع معیشتی مردم چنان دشوار شده که ناتوان از برآوردن تهیه نیازهای ابتدایی خود شدهاند و این اوضاع نابسامان جامعه را به وضعیت اضطراری کشانده است. مردم در تهیه غذا، پوشاک، مسکن، هزینه آب وبرق و اموزش به مشقت افتاده اند. مردمی که با افت چشمگیر توان خرید برای تهیه غذا و لوازم زندگی به بازارهای هفتگی بیرون از شهر که اجناس دست چندم ارزانتر ارائه میشود میروند. اجارهٔ خانهها هرسال افزایش مییابد، خانوادههای بیسرپناه به گرمخانهها هجوم میآورند تا شب را به صبح برسانند. این گرمخانهها کفاف سیل وسیع بی خانمانها را نمیدهد. بسیاری به بیرونخوابی کنار ریل راهآهن، فضایی در خیابان یا بیابان روی میآورند. فرد بیرونخواب اگر زن باشد امکان بازگشت به زندگی برایش نخواهد بود. زیرا بهعلت فقر فرهنگی نگاه به آنها منفی و مبتلابه تبعیض جنسیتی است و این تصور وجوددارد که چنانچه دختری بیرون بماند از او سوءاستفاده اخلاقی خواهد شد. بخش مهمی از بیسرپناهان طعمهٔ قاچاقچیان در مقابل سرپناهی که به آنها داده میشود قرار میگیرند. بسیاری از کودکان بهخاطر پولیشدن و گرانی وسایل آموزش ترکتحصیل کرده به بازار کار میروند تا کمکخرج خانوادهاشان گردند. بعضی کودکان که توان پذیرش جدایی از دبستان را ندارند اقدام به خودکشی میکنند.
🔹در حال حاضر اقتصاد رانتی موجود در کشور را نهادهای اقتصادی متکی به نهادهای قدرت میگردانند و نهادهای اقتصادی «غیررسمی» بخش اعظم بودجه ملی را بدون شفافیت و پاسخگویی در اختیار دارند. اصلی ترین دغدغه مردم اقتصاد است حال آنکه برای اکثر مسئولان اقتصاد مسئله صدم هم نیست. در واقع، هر تحلیل مبتنی بر راهحلهای کارشناختی علمی توسط اقتصاددانان با توجه به شرایط سیاسی نشاندن معلول بهجای علت است. زیرا علتالعلل مسائل و مشکلات اقتصادی یا همان حلقهٔ مفقوده تحلیلها سیاسی است و سیاستگذاری کلان اقتصاد در دست مسئولانی است که با ضریب هوشی متوسط به پایین در این حوزه، و با معیارهای ارزیابی دیگر همچون عقیدتی و سیاسی-نظامی و... از همینرو راه حل مشکل اقتصادی نه علمالاقتصادی که سیاسی و فرهنگی است. لذا، با توجه به خلاء راهحل کارشناختی علمی-عملی معقول، چگونه میتوان در راهی معطوف به زیستجهانی در شأن و کرامت انسانی گام نهاد؟
🔸معلم مردم شریعتی اخلاق را توأم با کُنشگری اجتماعی و حرمت حقوق و آزادیهای فردی میدانست: اخلاقی که اقتصاد، سیاست، آموزش و سایر شئون زندگی بدون تکیه بر آن به تباهی کشیده میشود. شریعتی این اخلاق فردی ومعنویت اجتماعی را زیر عنوان «عرفان» که معادل معرفتی معنوی و توحیدی و متناسب با عقلانیتی انتتقادی و اجتماعی است صورتبندی میکرد. تز تثلیث «عرفان، برابری، و آزادی» او پیوند و تلفیق سه ساحت وجودی جداییناپذیر فرد انسانی و جامعه بود. شریعتی اقتصاد را مسئلهٔ اساسی برای حیات آدمی میدانست و آنرا زیربنای جامعه و زندگی ارزیابی میکرد تا جایی که معنویت و دین بدون رفاه اقتصادی و تأمین اجتماعی را معنویتی غیرحقیقی و دروغین مینامید. کاذب مینامید و در عرفان و معنویتی که از رنج گرسنگان بیخبر است حقیقی نمییافت. متعاقب عدالت، آزادی است که جهان و جامعه بدون آن ماتمکدهای در سکوت است. انسانی که حق بیان، فکر ندارد حق انتخاب سرنوشت خود را نیز ندارد؛ موجودی است دچار جبرهای وراثتی، غریزی و قومی و نژادی. چنین انسانی از خود نمی تواند حرکتی داشته باشد و همه چیز حتی انتخاب مذهبش نیز انتخاب خودش نیست. ازاینرو اندیشه و راه شریعتی با پشتوانهٔ اخلاق عرفانی که دو بُعد و جنبهٔ تحقق عدالت و آزادی را در ثقل توجه خود دارد و به نوعی اخلاق عملی و قادر به حل بحران ناگوار اقتصادی-اجتماعی میانجامد که کلید گشایش و بدیل نظری را در مواجهه با بحرانهای پیش روی مان مینهد. یادش زنده و راهش مستمر باد.
#یادداشت_اختصاصی
#اکنون_ما_شریعتی
🔸طرح: پرنیان
🆔 @Shariati40
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
📚🔆به نقل از رساله به سر عقل آمدن سرمایه داری :
🔆«...همانطور که گفتم فقر ، خودش عامل حرکت نیست بلکه احساس فقر است که عامل حرکت است؛ استثمار شدن یک طبقه آن طبقه را وادار به حرکت نمیکند بلکه احساس استثمار شدن است که عامل حرکت است. دیالکتیک است که حرکت میکند و الا ما دیالکتیکهای منجمد خیلی دیدیم، که هزار یاد و هزار سال، تز و آنتیتز [آنها] همچنان با هم خوب و خوش زندگی میکردند و زندگی مسالمت آمیزی داشتند؛ بهوسیلههای مختلف مانند قومیت، یک نوع مذهب تخدیرکننده انحرافی یا هرچیز دیگر، ولی به هر حال حرکت نداشتهاند. خودآگاهی طبقاتی عامل تسریع انقلاب و عامل حرکت دیالکتیکی است. چگونه میشود خودآگاهی طبقاتی را کور کرد یا منحرف کرد و یا به تأخیر انداخت؟ اگر کسی بداند که عوامل خودآگاهی طبقاتی چیست میتواند راه خودآگاهی طبقاتی را سد کند. کاملاً روشن است : مثل طبیبی که وقتی عامل بیماری را بشناسد، میداند که چگونه میتواند با آن مبارزه کند.»
📌علی شریعتی- برگزیده از رساله «به سر عقل آمدن سرمایه داری»-درس 25 اسلام شناسی هندسی.م.آ.18- ص220
#مجموعه_آثار
#عدالت_اجتماعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔@Shariati_SCF
🔆«...همانطور که گفتم فقر ، خودش عامل حرکت نیست بلکه احساس فقر است که عامل حرکت است؛ استثمار شدن یک طبقه آن طبقه را وادار به حرکت نمیکند بلکه احساس استثمار شدن است که عامل حرکت است. دیالکتیک است که حرکت میکند و الا ما دیالکتیکهای منجمد خیلی دیدیم، که هزار یاد و هزار سال، تز و آنتیتز [آنها] همچنان با هم خوب و خوش زندگی میکردند و زندگی مسالمت آمیزی داشتند؛ بهوسیلههای مختلف مانند قومیت، یک نوع مذهب تخدیرکننده انحرافی یا هرچیز دیگر، ولی به هر حال حرکت نداشتهاند. خودآگاهی طبقاتی عامل تسریع انقلاب و عامل حرکت دیالکتیکی است. چگونه میشود خودآگاهی طبقاتی را کور کرد یا منحرف کرد و یا به تأخیر انداخت؟ اگر کسی بداند که عوامل خودآگاهی طبقاتی چیست میتواند راه خودآگاهی طبقاتی را سد کند. کاملاً روشن است : مثل طبیبی که وقتی عامل بیماری را بشناسد، میداند که چگونه میتواند با آن مبارزه کند.»
📌علی شریعتی- برگزیده از رساله «به سر عقل آمدن سرمایه داری»-درس 25 اسلام شناسی هندسی.م.آ.18- ص220
#مجموعه_آثار
#عدالت_اجتماعی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔@Shariati_SCF
Forwarded from اكنون، ما و شريعتی
هنوز هم که هنوزَ ست
به استادِ ایستادگی دکتر محمد ملکی
به رَغمِ ضَعفِ کُهولَت
به رَغمِ بیماری
به رَغمِ بُعدِ مَسافَت
به رَغمِ دُشواری
عَصا زَنان
هر بار
بَرایِ همدردی
بَرایِ همیاری
بَرایِ همراهی
بَرای همرایی
به صَحنِه می آیی
*
تو
ای سخاوتِ مَحض
ای نُمادِ دانایی
هنوز هَم که هنوزَ ست
اُسوِۀ مایی
*
درین شبِ دِیجور
بزرگوار و صَبور
چراغِ دیدۀ ما
*
درین خَموشیِ مَحض
امیدوار و رَها
صدایِ حَنجَرِه ها
*
تو
ای مُعَلِّم پُر دَردِ شهرِ فاصله ها
تو را
قَسَم
به حُرمَتِ انسان
قسَم
به آزادی
قسَم
به چهره هایِ غَم آلودِ عاری از شادی
قسَم
به سُفره هایِ تهی مانده روز وشب از نان
قسَم
به حَسرَتِ دیدارِ رویِ فرزندان
قسَم
به خونِ شهیدانِ خُفتِه در ایران
بِمان
به صَحنِه بِمان
ای اُمیدِ هَمراهان
که این وَطَن
به تو
ای رادمَردِ بی هَمتا
هنوز
می بالَد
*
بمان
به صحنه بمان
ای بِشارَتِ باران
خُدا ت
از بَدِ آخِرزَمان
نِگه دارَد
سعید شهرتاش
هشتم مرداد ماه 97
به استادِ ایستادگی دکتر محمد ملکی
به رَغمِ ضَعفِ کُهولَت
به رَغمِ بیماری
به رَغمِ بُعدِ مَسافَت
به رَغمِ دُشواری
عَصا زَنان
هر بار
بَرایِ همدردی
بَرایِ همیاری
بَرایِ همراهی
بَرای همرایی
به صَحنِه می آیی
*
تو
ای سخاوتِ مَحض
ای نُمادِ دانایی
هنوز هَم که هنوزَ ست
اُسوِۀ مایی
*
درین شبِ دِیجور
بزرگوار و صَبور
چراغِ دیدۀ ما
*
درین خَموشیِ مَحض
امیدوار و رَها
صدایِ حَنجَرِه ها
*
تو
ای مُعَلِّم پُر دَردِ شهرِ فاصله ها
تو را
قَسَم
به حُرمَتِ انسان
قسَم
به آزادی
قسَم
به چهره هایِ غَم آلودِ عاری از شادی
قسَم
به سُفره هایِ تهی مانده روز وشب از نان
قسَم
به حَسرَتِ دیدارِ رویِ فرزندان
قسَم
به خونِ شهیدانِ خُفتِه در ایران
بِمان
به صَحنِه بِمان
ای اُمیدِ هَمراهان
که این وَطَن
به تو
ای رادمَردِ بی هَمتا
هنوز
می بالَد
*
بمان
به صحنه بمان
ای بِشارَتِ باران
خُدا ت
از بَدِ آخِرزَمان
نِگه دارَد
سعید شهرتاش
هشتم مرداد ماه 97
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
«پیام تسلیت خانواده شریعتی»
هو الحی
«... از گروندگان رادمردانى هستند كه بر سر پیمانی که با خداوند بسته بودند بهراستی ایستادند؛ برخى تا به پایان آن پیمان رفتند و برخى چشم بهراه اند و هرگز دگرگونش نساختهاند ...»
دکتر محمد ملکی درگذشت. نواندیش موحد، مبارز آزادیخواه، استقلال و عدالتطلب دوران پیش از انقلاب، تلاشگر مدافع حقوق بشر-و-شهروند پس از انقلاب، از میان ما رفت. نخستین ریاست دانشگاه تهران در صدر انقلاب که ادارهٔ آنرا شورایی کرد و با رأی اکثریت اساتید در سمت خود ابقاء شد و تا پایان از استقلال نهاد دانش و حریم دانشجو دفاع کرد و از همینرو و نیز بهجرم دفاع از حقوق و آزادیهای مدنی و شهروندی سالها زندان را تحمل کرد، همسر و فرزندانش آزارها دیدند و برغم همهٔ فشارها، مصائب، آسیبها و بیماریهای جسمی، هیچگاه انگیزه و نشاط جوانی را از دست نداد و همواره تا کهنسالی و آخرین نفس بیهیچ مصلحتاندیشی به بیان روشن و رسای آنچه حقیقت میدانست در برابر قدرت و خطاب به مردم پرداخت و به حضور فعال خود در همهٔ صحنهها ادامه داد و بارها همراه با یاران طالقانی و شریعتی گرفتار پیگرد و بازداشت شد و سرفراز بیرون آمد...، سرانجام با جدا افتادن از فرزندان در سالهای پایانی عمر خویش و بویژه در ماههای گذشته با از دستدادن همسر همراه، زندهیاد قدسی میرمعز، جسم رنجدیدهاش دیگر تاب تداوم حیات را نیآورد. مبارز موحد و روشنفکر متعهد و پرشور ما، قریحه و لطافتی شاعرانه داشت و در دوران زندان روایت خویش از تاریخ صدر اسلام و پیامبر آگاهی را به نظم درآورده بود.
روح او قرین رحمت الهی، آمرزش و آرامش ابدی باد؛ نام و یاد او همچون نمادی تاریخی از تلاشهای ملی و مردمی سدهٔ گذشتهٔ سرزمین ما و ارزشهای متعالی توحیدی و انسانی، هماره بزرگ و زنده خواهد ماند. فقدان جسمانی او را به فرزندان، خویشان و یاران همراهش تسلیت میگوییم.
خانواده شریعتی، ۱۲ آذر ماه ۱۳۹۹
#تسلیت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
هو الحی
«... از گروندگان رادمردانى هستند كه بر سر پیمانی که با خداوند بسته بودند بهراستی ایستادند؛ برخى تا به پایان آن پیمان رفتند و برخى چشم بهراه اند و هرگز دگرگونش نساختهاند ...»
دکتر محمد ملکی درگذشت. نواندیش موحد، مبارز آزادیخواه، استقلال و عدالتطلب دوران پیش از انقلاب، تلاشگر مدافع حقوق بشر-و-شهروند پس از انقلاب، از میان ما رفت. نخستین ریاست دانشگاه تهران در صدر انقلاب که ادارهٔ آنرا شورایی کرد و با رأی اکثریت اساتید در سمت خود ابقاء شد و تا پایان از استقلال نهاد دانش و حریم دانشجو دفاع کرد و از همینرو و نیز بهجرم دفاع از حقوق و آزادیهای مدنی و شهروندی سالها زندان را تحمل کرد، همسر و فرزندانش آزارها دیدند و برغم همهٔ فشارها، مصائب، آسیبها و بیماریهای جسمی، هیچگاه انگیزه و نشاط جوانی را از دست نداد و همواره تا کهنسالی و آخرین نفس بیهیچ مصلحتاندیشی به بیان روشن و رسای آنچه حقیقت میدانست در برابر قدرت و خطاب به مردم پرداخت و به حضور فعال خود در همهٔ صحنهها ادامه داد و بارها همراه با یاران طالقانی و شریعتی گرفتار پیگرد و بازداشت شد و سرفراز بیرون آمد...، سرانجام با جدا افتادن از فرزندان در سالهای پایانی عمر خویش و بویژه در ماههای گذشته با از دستدادن همسر همراه، زندهیاد قدسی میرمعز، جسم رنجدیدهاش دیگر تاب تداوم حیات را نیآورد. مبارز موحد و روشنفکر متعهد و پرشور ما، قریحه و لطافتی شاعرانه داشت و در دوران زندان روایت خویش از تاریخ صدر اسلام و پیامبر آگاهی را به نظم درآورده بود.
روح او قرین رحمت الهی، آمرزش و آرامش ابدی باد؛ نام و یاد او همچون نمادی تاریخی از تلاشهای ملی و مردمی سدهٔ گذشتهٔ سرزمین ما و ارزشهای متعالی توحیدی و انسانی، هماره بزرگ و زنده خواهد ماند. فقدان جسمانی او را به فرزندان، خویشان و یاران همراهش تسلیت میگوییم.
خانواده شریعتی، ۱۲ آذر ماه ۱۳۹۹
#تسلیت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
Forwarded from ملی مذهبی
آیا کویر می تواند؟
✍🏻تقیرحمانی
♦️کویر گستره و اتمسفر گشوده تری از عرفان معمول خراسانی را برای ما می گشاید.به ان توسعه می بخشد.
اثار عرفانی ما در قبل از دوران مدرن در جا می زند که با شکوه است به شکل مصداقی ادیان ابراهیمی شامل این تسامح ،ان هم با تبصره می شوند. اما در کویر به دلیل تغییر دوران نویسنده از ژان کوکتو و مارکس و چاپلین و ماسینون و دیگرانی می گوید از ائین برهما و بودا و هم از گاندی اتش پرست که او را برتر از خیلی از مسلمانان می داند.در کویر ما به مصداق تسامح روبرو می شویم نه با کلی گوئی تسامح انگارانه فلسفی.
♦️کویر از حقیقت و خیر و زیبائی در هم ادیان و عقاید می گوید در کویر از شریعت عبور می شود به طریقت می رسیم از دوست داشتن به جای عشق، از ایثار که گاه قساوت هم می آورد.در کویر انسان به بلوغ می رسد تا خود با شد، هم معبد شود هم با معبود یکی شود. در کویر،عرفان اجتماعی در( معبد) دوباره گرد هم می آیند.
♦️اما سخن در این فایل این است که کویر می تواند رسمی در کنار عرفان فردی و عرفان حلقه،عرفان های جمع ها که رواج دارند و به جامعه کاری ندارند خلق کند.
در کویر روشی در برابر ما گشوده می شود با شیوه نثرنویسی و نثر گویی خود را بکاوی.
@taghirahmani
@Mellimazzhabi
✍🏻تقیرحمانی
♦️کویر گستره و اتمسفر گشوده تری از عرفان معمول خراسانی را برای ما می گشاید.به ان توسعه می بخشد.
اثار عرفانی ما در قبل از دوران مدرن در جا می زند که با شکوه است به شکل مصداقی ادیان ابراهیمی شامل این تسامح ،ان هم با تبصره می شوند. اما در کویر به دلیل تغییر دوران نویسنده از ژان کوکتو و مارکس و چاپلین و ماسینون و دیگرانی می گوید از ائین برهما و بودا و هم از گاندی اتش پرست که او را برتر از خیلی از مسلمانان می داند.در کویر ما به مصداق تسامح روبرو می شویم نه با کلی گوئی تسامح انگارانه فلسفی.
♦️کویر از حقیقت و خیر و زیبائی در هم ادیان و عقاید می گوید در کویر از شریعت عبور می شود به طریقت می رسیم از دوست داشتن به جای عشق، از ایثار که گاه قساوت هم می آورد.در کویر انسان به بلوغ می رسد تا خود با شد، هم معبد شود هم با معبود یکی شود. در کویر،عرفان اجتماعی در( معبد) دوباره گرد هم می آیند.
♦️اما سخن در این فایل این است که کویر می تواند رسمی در کنار عرفان فردی و عرفان حلقه،عرفان های جمع ها که رواج دارند و به جامعه کاری ندارند خلق کند.
در کویر روشی در برابر ما گشوده می شود با شیوه نثرنویسی و نثر گویی خود را بکاوی.
@taghirahmani
@Mellimazzhabi
Telegram
تقي رحماني
کویر گستره و اتمسفر گشوده تری از عرفان معمول خراسانی را برای ما می گشاید.به ان توسعه می بخشد.
اثار عرفانی ما در قبل از دوران مدرن در جا می زند که با شکوه است به شکل مصداقی ادیان ابراهیمی شامل این تسامح ان هم با تبصره می شوند. اما در کویر به دلیل تغییر دوران…
اثار عرفانی ما در قبل از دوران مدرن در جا می زند که با شکوه است به شکل مصداقی ادیان ابراهیمی شامل این تسامح ان هم با تبصره می شوند. اما در کویر به دلیل تغییر دوران…
🔷🔸آن پیرانه سر جوان
🔸برای دکتر محمد ملکی
🖋سوسن شریعتی
🔸دکتر ملکی را که میدیدی دو چیز را فراموش میکردی:
الف : این که او پیر است.
ب : این که خودت بچهای و یعنی جوان.
اعتنا نمیکرد به جوانی تو و مثلا خامیات و میگذاشت که اعتنا نکنی به سن و موی سپیدش ...هم عصایش را فراموش میکردی و هم باطری قلبش را...(با همان عصا و باطری هر هفته میرفت کوه)گفتگو با او میشد یک هم محضری دموکراتیک و سرحال و سراپا انرژی حیات. موضوع هر چه میخواست باشد؛ به خصوص : دین یا سیاست. دو موضوع مورد علاقهاش؛ همان دو موضوعی که جوانی را بر سرش گذاشت؛ هم فرتوتش کرد و هم برایش مایه حیات شده بود. عصایش غالبا بابت همین دو موضوع بالا میرفت. در فیلم های دوران بدون عصا (جوانیش) میبینی که دستش را به بالا و پایین میبرد: به انذار، به اخطار، به تهدید... با گذر زمان هیچ از این انرژی کم نشد. هرچه پیرتر میشد در نادیده گرفتن مرزها و خطوط قرمز شجاع تر میشد و از توی جوان تر میخواست که برای نادیده گرفتن ممنوع ها جسورتر باشی. دو «مجمل» در رابطهی نسبت دکتر ملکی با این دو حدیث مفصل سیاست و دین را مرور میکنم و بس:
🔹تیرماه سال 82 بود. یکسالی میشد که پس از بیست سال غربت شده بودم شهروند عصر سازندگی و اصلاحات. «کمیته مشترک ضد خرابکاری» را موزه کرده بودند و از ساکنین سابق این دیوارها و البته وارثین خواسته بودند بیایند و ببینند. از طرف خانواده شریعتی من رفتم ؛ برای رویارویی با مکانی که کابوس نسلها بود. یادداشتی نوشتم «در ستایش آزادی» به بهانه موزه شدن زندان، که در جایی چاپ شده بود. یادداشت این چنین به پایان میرسید:
🔸« و تو ای شهروند عصر سازندگی برو، ببین، به یادآور؛ ببخش اما فراموش نکن! و اما شما ای ساکنان سابق این دیوارها آیا این «توریسم»، این گشت و گذار در هزارتوهای خونین اسارت خود را بر ما «آزادها »خواهید بخشید؟ ببخشید!»
به حساب خودم سهم توریست را از زندانی سوا کرده بودم.
🔹به صبح نکشید؛ زنگ در خانه ما را زدند. دکتر ملکی بود و خواست که بروم دم در. نامه ای را به دستم داد و خداحافظی کرد و رفت. نامه با «فرزند عزیزم» شروع میشد: هشت صفحه؛ هر صفحه یک شلاق. بر سر در هر صفحه :
🔸 «دخترم»و باز یک شلاق. معلوم بود «یادداشت ادیبانه، پر احساس و صادقانه» من در او حشری به پا کرده بود از خاطرات خودش،.. و در آن هشت صفحه مکررا نفرت «باباعلی» از مصلحت را یادآوری کرده بود؛ انزجار از میان مایگیهای آدمهایی که پس از آن 29 خرداد بارها با حقیقت آکروباسی کردهاند؛ چشمپوشی کردهاند، خود را زدهاند به کوچه علی چپ و...دست آخر مرا بابت آن چند خط آخر که بوی مصلحت از آن میشنوید، و این که ادای گاندی یا مثلا ماندلا در میآوردهام ، توبیخ میکرد و نوشته بود:
🔹« یک بار دیگر تاریخ را مرور کنیم و دعای دکتر را تکرار! «خدایا توانم ده تا حقیقت را در مسلخ مصلحت قربانی نکنیم.» اول تیرماه 1382.
نامه با دخترم آغاز شده بود اما امضای آن این بود: «برادر کوچک»: محمد ملکی.
برادر کوچکی که پدر وار تنبیه میکرد: با کلمات، با فراخوان حافظه، با حقیقت، با به رخ کشیدن میان مایگی..البته که میشود با برادر کوچک جدال بر سر حقیقت را ادامه داد و از سر گرفت و من، مفتخر به این که نوشتهام مورد توجه قرار گرفته؛ زخم خورده از اینکه متهم به فرومایگی شدهام و سراپا احترام نسبت به خضوع این پدر-برادری که به خاطر حقیقت تا خانه ما آمده است باز به سراغش رفتم و فرصت داد که داد و بیداد کنم.
🔹تیرماه سال 91 بود. مجلس دوستانهای به مناسبت ازدواج جوانی. چندین نسل جمع بودند. از پدربزرگ-مادربزرگ ها تا نوادگانشان. این وسط البته برخی پدرها نبودند. برخی به غربت رفته بودند و بعضی پشت دیوارها و این بار نه دیگر زندان کمیتهای که شده بود موزه. بسیاری از مهمانان به یاد میآوردند کلاسهای تفسیر قرآن دکتر ملکی را. یک سالی میشد که هاله سحابی دیگر در میان ما نبود و یادم میآمد از اینکه گفته بود در حوزه حقوق زنان در قرآن هرچه آموخته از تفسیرهای دکتر ملکی در دهه هفتاد بوده است.
🔸مجلس شادمانی بود اما دلهای سوگوار و البته مذهبی هنوز گویا فرم مطلوبی برای شادی نیاموختهاند و مثل همیشه مجلس شادمانی بدل شده بود به جلسه بحث و گفتگو. دوستی این ناتوانی و نبود استعداد را به رخ کشید؛ یک موسیقی محلی کردی گذاشت و از ضرورت هارمونی میان موسیقی و حرکات موزون سخن گفت و جسارت کرد و برخاست تا نشان دهد. هیچ کس داوطلب نشد. مردان از سر محافظه کاری و بیذوقی؛ زنان به دلیل حضور مردان. دکتر ملکی نگاه میکرد و لبخند میزد.
📎 برای مطالعه و ادامه متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#سوسن_شریعتی
#دکتر_ملکی
#آزادگی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
https://bit.ly/3olFMjK
🔸برای دکتر محمد ملکی
🖋سوسن شریعتی
🔸دکتر ملکی را که میدیدی دو چیز را فراموش میکردی:
الف : این که او پیر است.
ب : این که خودت بچهای و یعنی جوان.
اعتنا نمیکرد به جوانی تو و مثلا خامیات و میگذاشت که اعتنا نکنی به سن و موی سپیدش ...هم عصایش را فراموش میکردی و هم باطری قلبش را...(با همان عصا و باطری هر هفته میرفت کوه)گفتگو با او میشد یک هم محضری دموکراتیک و سرحال و سراپا انرژی حیات. موضوع هر چه میخواست باشد؛ به خصوص : دین یا سیاست. دو موضوع مورد علاقهاش؛ همان دو موضوعی که جوانی را بر سرش گذاشت؛ هم فرتوتش کرد و هم برایش مایه حیات شده بود. عصایش غالبا بابت همین دو موضوع بالا میرفت. در فیلم های دوران بدون عصا (جوانیش) میبینی که دستش را به بالا و پایین میبرد: به انذار، به اخطار، به تهدید... با گذر زمان هیچ از این انرژی کم نشد. هرچه پیرتر میشد در نادیده گرفتن مرزها و خطوط قرمز شجاع تر میشد و از توی جوان تر میخواست که برای نادیده گرفتن ممنوع ها جسورتر باشی. دو «مجمل» در رابطهی نسبت دکتر ملکی با این دو حدیث مفصل سیاست و دین را مرور میکنم و بس:
🔹تیرماه سال 82 بود. یکسالی میشد که پس از بیست سال غربت شده بودم شهروند عصر سازندگی و اصلاحات. «کمیته مشترک ضد خرابکاری» را موزه کرده بودند و از ساکنین سابق این دیوارها و البته وارثین خواسته بودند بیایند و ببینند. از طرف خانواده شریعتی من رفتم ؛ برای رویارویی با مکانی که کابوس نسلها بود. یادداشتی نوشتم «در ستایش آزادی» به بهانه موزه شدن زندان، که در جایی چاپ شده بود. یادداشت این چنین به پایان میرسید:
🔸« و تو ای شهروند عصر سازندگی برو، ببین، به یادآور؛ ببخش اما فراموش نکن! و اما شما ای ساکنان سابق این دیوارها آیا این «توریسم»، این گشت و گذار در هزارتوهای خونین اسارت خود را بر ما «آزادها »خواهید بخشید؟ ببخشید!»
به حساب خودم سهم توریست را از زندانی سوا کرده بودم.
🔹به صبح نکشید؛ زنگ در خانه ما را زدند. دکتر ملکی بود و خواست که بروم دم در. نامه ای را به دستم داد و خداحافظی کرد و رفت. نامه با «فرزند عزیزم» شروع میشد: هشت صفحه؛ هر صفحه یک شلاق. بر سر در هر صفحه :
🔸 «دخترم»و باز یک شلاق. معلوم بود «یادداشت ادیبانه، پر احساس و صادقانه» من در او حشری به پا کرده بود از خاطرات خودش،.. و در آن هشت صفحه مکررا نفرت «باباعلی» از مصلحت را یادآوری کرده بود؛ انزجار از میان مایگیهای آدمهایی که پس از آن 29 خرداد بارها با حقیقت آکروباسی کردهاند؛ چشمپوشی کردهاند، خود را زدهاند به کوچه علی چپ و...دست آخر مرا بابت آن چند خط آخر که بوی مصلحت از آن میشنوید، و این که ادای گاندی یا مثلا ماندلا در میآوردهام ، توبیخ میکرد و نوشته بود:
🔹« یک بار دیگر تاریخ را مرور کنیم و دعای دکتر را تکرار! «خدایا توانم ده تا حقیقت را در مسلخ مصلحت قربانی نکنیم.» اول تیرماه 1382.
نامه با دخترم آغاز شده بود اما امضای آن این بود: «برادر کوچک»: محمد ملکی.
برادر کوچکی که پدر وار تنبیه میکرد: با کلمات، با فراخوان حافظه، با حقیقت، با به رخ کشیدن میان مایگی..البته که میشود با برادر کوچک جدال بر سر حقیقت را ادامه داد و از سر گرفت و من، مفتخر به این که نوشتهام مورد توجه قرار گرفته؛ زخم خورده از اینکه متهم به فرومایگی شدهام و سراپا احترام نسبت به خضوع این پدر-برادری که به خاطر حقیقت تا خانه ما آمده است باز به سراغش رفتم و فرصت داد که داد و بیداد کنم.
🔹تیرماه سال 91 بود. مجلس دوستانهای به مناسبت ازدواج جوانی. چندین نسل جمع بودند. از پدربزرگ-مادربزرگ ها تا نوادگانشان. این وسط البته برخی پدرها نبودند. برخی به غربت رفته بودند و بعضی پشت دیوارها و این بار نه دیگر زندان کمیتهای که شده بود موزه. بسیاری از مهمانان به یاد میآوردند کلاسهای تفسیر قرآن دکتر ملکی را. یک سالی میشد که هاله سحابی دیگر در میان ما نبود و یادم میآمد از اینکه گفته بود در حوزه حقوق زنان در قرآن هرچه آموخته از تفسیرهای دکتر ملکی در دهه هفتاد بوده است.
🔸مجلس شادمانی بود اما دلهای سوگوار و البته مذهبی هنوز گویا فرم مطلوبی برای شادی نیاموختهاند و مثل همیشه مجلس شادمانی بدل شده بود به جلسه بحث و گفتگو. دوستی این ناتوانی و نبود استعداد را به رخ کشید؛ یک موسیقی محلی کردی گذاشت و از ضرورت هارمونی میان موسیقی و حرکات موزون سخن گفت و جسارت کرد و برخاست تا نشان دهد. هیچ کس داوطلب نشد. مردان از سر محافظه کاری و بیذوقی؛ زنان به دلیل حضور مردان. دکتر ملکی نگاه میکرد و لبخند میزد.
📎 برای مطالعه و ادامه متن به آدرس زیر و یا گزینه instant view مراجعه کنید.
#یادداشت_اختصاصی
#سوسن_شریعتی
#دکتر_ملکی
#آزادگی
#اکنون_ما_شریعتی
🆔@Shariati40
https://bit.ly/3olFMjK
Telegraph
آن پیرانه سر جوان
برای دکتر محمد ملکی کانال اکنون ما و شریعتی (یادداشت اختصاصی) سوسن شریعتی دکتر ملکی را که میدیدی دو چیز را فراموش میکردی: این که او پیر است. این که خودت بچهای و یعنی جوان. اعتنا نمیکرد به جوانی تو و مثلا خامیات و میگذاشت که اعتنا نکنی به سن و موی…