Forwarded from javad kashi (Javad Kashi)
هنوز پیام مرا ندیده است
———
از رونده نپرسید کجا میرود، از راهی که میرود معلوم است رهسپار کجاست. اما فیرحی خود راه بود. باید منتظر میماندی ببینی به کجا میرسد. دست روزگار بوته زندگی او را این همه بی ملاحظه کنده است. چشمهای روشن زندگی شیشهای شدهاند. چندانکه گویی نمیشناسمش. تمام دغدغههای شخصی و جمعیام را به حاشیه اتاقم پرتاب میکنم.
ما رونده بودیم و البته هر روز در یک راه تازه. یک روز فوکویی بودیم، یک روز هابرماسی. یک روز چپ بودیم یک روز راست. بستگی داشت به اینکه آخرین مطالعاتمان چه بود. فیرحی همه این مباحث را میخواند اما با هیچ کدام تماماً همدلی نمیکرد. بهتر از ما میدانست، اما با هیچ کدام این سو و آن سو نمیشد. کنارمان همیشه نشسته بود، اما مثل هیچ کداممان نبود. بعدها فهمیدم در حوزه هم وضعیتی مشابه داشت. مطابق راههای استاندارد پیش روی طلاب، معلوم نبود کجاست و به کجا میرود.
تبدیل شده بود به یک دانشگاهی باسواد، و همزمان یک روحانی باسواد، اما خودش را که میشناختی، میدانستی او نه دانشگاهی است نه یک آخوند استاندارد.
فکر میکرد جامعه یک چرخ دنده اصلی دارد. وقتی نمیچرخد، جامعه راکد است. پر از بلاهت و سکون و گسیختگی و بی اخلاقی. اگر آن چرخ نچرخد، همه گمراه و مبتذلاند. حاکمان دست به کار چپاول سرمایههای اجتماعی و فرهنگی وتاریخی میشوند و مردم هم در همین کار با هم مسابقه میگذارند. علائم زوال همه جا پدیدار میشود. یکبار از او پرسیدم دکتر چه میشود؟ گفت هیچ چیز شدنی در کار نیست. آرام آرام همه چیز در حال فروریختن است. مثل یک ساختمان کهنه که هر روز سنگی یا آجری از این سو یا آن سو کنده میشود.
به نظرش کلام روشنفکران نیز در افزایش این زوال بی تاثیر نیست. میگفت سخن باید با چرخ دندههای ساکن این جامعه نسبتی برقرار کند تا چرخ به چرخیدن بیافتد. او هم سواد دینی کسب میکرد، هم سواد دانشگاهی. هم به عرصه سیاست نظر داشت، هم به بگومگوهای روشنفکرانه. پروژههای فکری گوناگون را میخواند اما با هیچ کدام همراه نبود. او در حال پیشبرد کاری بود که عزم آن را کرده بود. چگونه میتوان این چرخ را به حرکت واداشت. میدانست که این کار بدون دین امکان پذیر نیست. اما حوزویان را به اعتبار صنف بیش از همه ناتوان میدید. بنابراین در دانشگاه حضوری فعالتر از حوزه داشت.
او راه بود. باید ظرف زمان به سوی سودای او گشوده میماند تا مقصدی را که پی میگرفت بسازد. اما چند روز بیشتر به طول نیانجامید، کنده شدن بوته زندگیاش از دنیای ما.
وقتی خبر بیماریش را شنیدم، نگران شدم به سرعت پیامی برای واتس اپ او فرستادم: دکتر خبرهای بدی شنیدم، چطوری؟؟؟ روزی چندبار به آن پیام مینگرم. او هنوز پیام مرا ندیده است. هنوز هم منتظرم.
او راه بود. از راهی نمیرفت که دیگران راه نیمه تمامش را تمام کنند. فقط او شایستگی تمام کردن آن راه را داشت. اما آنکه میچیند، نه صدای ما را میشنود و نه ملاحظات ما زندگان را دارد. کار خود را میکند و میرود. به هیچ کس پاسخگو نیست و رازش را با هیچ کس در میان نمیگذارد.
@javadkashi
———
از رونده نپرسید کجا میرود، از راهی که میرود معلوم است رهسپار کجاست. اما فیرحی خود راه بود. باید منتظر میماندی ببینی به کجا میرسد. دست روزگار بوته زندگی او را این همه بی ملاحظه کنده است. چشمهای روشن زندگی شیشهای شدهاند. چندانکه گویی نمیشناسمش. تمام دغدغههای شخصی و جمعیام را به حاشیه اتاقم پرتاب میکنم.
ما رونده بودیم و البته هر روز در یک راه تازه. یک روز فوکویی بودیم، یک روز هابرماسی. یک روز چپ بودیم یک روز راست. بستگی داشت به اینکه آخرین مطالعاتمان چه بود. فیرحی همه این مباحث را میخواند اما با هیچ کدام تماماً همدلی نمیکرد. بهتر از ما میدانست، اما با هیچ کدام این سو و آن سو نمیشد. کنارمان همیشه نشسته بود، اما مثل هیچ کداممان نبود. بعدها فهمیدم در حوزه هم وضعیتی مشابه داشت. مطابق راههای استاندارد پیش روی طلاب، معلوم نبود کجاست و به کجا میرود.
تبدیل شده بود به یک دانشگاهی باسواد، و همزمان یک روحانی باسواد، اما خودش را که میشناختی، میدانستی او نه دانشگاهی است نه یک آخوند استاندارد.
فکر میکرد جامعه یک چرخ دنده اصلی دارد. وقتی نمیچرخد، جامعه راکد است. پر از بلاهت و سکون و گسیختگی و بی اخلاقی. اگر آن چرخ نچرخد، همه گمراه و مبتذلاند. حاکمان دست به کار چپاول سرمایههای اجتماعی و فرهنگی وتاریخی میشوند و مردم هم در همین کار با هم مسابقه میگذارند. علائم زوال همه جا پدیدار میشود. یکبار از او پرسیدم دکتر چه میشود؟ گفت هیچ چیز شدنی در کار نیست. آرام آرام همه چیز در حال فروریختن است. مثل یک ساختمان کهنه که هر روز سنگی یا آجری از این سو یا آن سو کنده میشود.
به نظرش کلام روشنفکران نیز در افزایش این زوال بی تاثیر نیست. میگفت سخن باید با چرخ دندههای ساکن این جامعه نسبتی برقرار کند تا چرخ به چرخیدن بیافتد. او هم سواد دینی کسب میکرد، هم سواد دانشگاهی. هم به عرصه سیاست نظر داشت، هم به بگومگوهای روشنفکرانه. پروژههای فکری گوناگون را میخواند اما با هیچ کدام همراه نبود. او در حال پیشبرد کاری بود که عزم آن را کرده بود. چگونه میتوان این چرخ را به حرکت واداشت. میدانست که این کار بدون دین امکان پذیر نیست. اما حوزویان را به اعتبار صنف بیش از همه ناتوان میدید. بنابراین در دانشگاه حضوری فعالتر از حوزه داشت.
او راه بود. باید ظرف زمان به سوی سودای او گشوده میماند تا مقصدی را که پی میگرفت بسازد. اما چند روز بیشتر به طول نیانجامید، کنده شدن بوته زندگیاش از دنیای ما.
وقتی خبر بیماریش را شنیدم، نگران شدم به سرعت پیامی برای واتس اپ او فرستادم: دکتر خبرهای بدی شنیدم، چطوری؟؟؟ روزی چندبار به آن پیام مینگرم. او هنوز پیام مرا ندیده است. هنوز هم منتظرم.
او راه بود. از راهی نمیرفت که دیگران راه نیمه تمامش را تمام کنند. فقط او شایستگی تمام کردن آن راه را داشت. اما آنکه میچیند، نه صدای ما را میشنود و نه ملاحظات ما زندگان را دارد. کار خود را میکند و میرود. به هیچ کس پاسخگو نیست و رازش را با هیچ کس در میان نمیگذارد.
@javadkashi
Forwarded from دیدارنیوز
🔶 یادنامه «فیرحی»: استاد اندیشه سیاسی در زبان و قلم اندیشمندان
🔸 یادنامه "دیدار" برای مرحوم دکتر داوود فیرحی
🔹 ویروس ظالم کرونا، در ادامه جولان ماههای اخیر جان دکتر داوود فیرحی، استاد و پژوهشگر ۵۶ ساله علوم سیاسی و اندیشه سیاسی اسلامی را از ایران گرفت. فیرحی نه یک رفورمیست دینی بود و نه یک روشنفکر اسلامی از جنس شریعتی و سروش. پروژه فکری او نه تحمیل دین به زیست مدرن بود و نه بالعکس. خوانشی جدید از مفهوم قدرت داشت و در پی کوشش انطباق این خوانش پسامدرن و غیر ماورایی با فقه بود.
🔹 داوود فیرحی متولد زنجان و دانشآموخته و استاد حوزه و دانشگاه تهران و از جمله خوشنامترین اساتید بین دانشجوهای ادوار مختلف دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. ضایعه نبود فیرحی در فضای علمی و آکادمیک حوزه علوم انسانی ایران سنگین است، لذا ما در دیدار تصمیم گرفتیم تا در گفتوگو با تنی چند از اساتید و اندیشمندان و دوستان مرحوم فیرحی، پروژه فکری و شخصیت این دانشمند فقید را بررسی کنیم.
▫️ محمدرضا تاجیک: او کاملاً واقف بود که این پروژه سنگینی که دنبال میکند در آن تنها است و کمتر کسی در امتزاج بین دین و اندیشه سیاسی و پژوهشهای این حوزه موفق بوده است. او به یک معنی تنها بود در این حوزه.
▫️ احسان شریعتی: ایشان تداوم همان مسیر نائینی و طالقانی و نواندیشان با خاستگاه حوزوی و روحانی بودند. پژوهشهای ایشان در دنیای تشیع خیلی اهمیت داشت. ایشان با آموزههای سیاسی مدرن یا بهتر بگویم پستمدرن در رابطه با قدرت، مثل نظرات امثال فوکو به مباحث حکومت دینی ورود کرده بودند.
▫️ مقصود فراستخواه: آنچیزی که ارزش کار ایشان را بیشتر میکند، مسئلهگرایی او است. به جای آنکه در حوزههای علمیه و دانشگاه، با مسائل متعارف با روشهای عادی و تکراری در قالب آن چرخههای مکرر درس و بحث و آن حربههای مدرسهای و اسکلاستیک و یا برجعاجهای دانشگاهی، چه در دانشگاه تهران و چه در حوزه قم بنشیند و راههای رفته را طی کند و چرخه مکرر درس و بحث و نوشتن و گفتن را ایشان هم ادا بکند، آمد سروقت مسئلههای بکر.
▫️ سعید مدنی: در نظراتش نوعی اصالت و جوشش درونی میدیدم. نه مثل برخی روحانیون دانشگاهی شده برای آنکه سری در سرها در آورد و نقل محافل شود دائم به دنبال تائید فلان متفکر و فلان نظریهپرداز صاحبنام بود و نه مثل برخی دانشگاهیها برای کسب اعتبار و موقعیت بر متشرع و متفقه بودناش اصرار میورزید. خود خودش بود.
▫️ الهه کولایی: وارستگی، صداقت و امانتداری و ارائه یک چهره انسانی از اسلام در چارچوب مطالعات خود برای جامعه دانشگاهی ما و رشته علوم سیاسی بسیار ارزشمند بود. ایشان نمونه والای یک روحانی متخلق به اخلاق اسلامی بود.
▫️ محمدمهدی جعفری: مرحوم دکتر فیرحی نگاه نویی به فقه و به خصوص فقه سیاسی داشت و بسیار عمیق میاندیشید و در واقع آن نقطه عطفی که در هر دورهای در علوم انسانی رخ میدهد، در حوزه علوم دینی به وسیله ایشان ابلاغ شد.
▫️ پدرام سهرابلو: یکروز که طبق معمول پس از پایان کلاس با ایشان در دانشکده همراه شده بودم و درباره موضوع پایاننامه صحبت میکردیم پرسیدم شما چطور با وجود تحصیل در علم سیاست آنهم با تمرکز بر حوزه اندیشه همچنان وفادار به کسوت روحانیت و علوم نقلی هستید؟
میتوانید این یادنامه و متن کامل این یادداشت ها را در لینک زیر مشاهده فرمایید:
https://www.didarnews.ir/fa/news/75552
🖋 حامد سیاسیراد
@didarnews1
🔸 یادنامه "دیدار" برای مرحوم دکتر داوود فیرحی
🔹 ویروس ظالم کرونا، در ادامه جولان ماههای اخیر جان دکتر داوود فیرحی، استاد و پژوهشگر ۵۶ ساله علوم سیاسی و اندیشه سیاسی اسلامی را از ایران گرفت. فیرحی نه یک رفورمیست دینی بود و نه یک روشنفکر اسلامی از جنس شریعتی و سروش. پروژه فکری او نه تحمیل دین به زیست مدرن بود و نه بالعکس. خوانشی جدید از مفهوم قدرت داشت و در پی کوشش انطباق این خوانش پسامدرن و غیر ماورایی با فقه بود.
🔹 داوود فیرحی متولد زنجان و دانشآموخته و استاد حوزه و دانشگاه تهران و از جمله خوشنامترین اساتید بین دانشجوهای ادوار مختلف دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. ضایعه نبود فیرحی در فضای علمی و آکادمیک حوزه علوم انسانی ایران سنگین است، لذا ما در دیدار تصمیم گرفتیم تا در گفتوگو با تنی چند از اساتید و اندیشمندان و دوستان مرحوم فیرحی، پروژه فکری و شخصیت این دانشمند فقید را بررسی کنیم.
▫️ محمدرضا تاجیک: او کاملاً واقف بود که این پروژه سنگینی که دنبال میکند در آن تنها است و کمتر کسی در امتزاج بین دین و اندیشه سیاسی و پژوهشهای این حوزه موفق بوده است. او به یک معنی تنها بود در این حوزه.
▫️ احسان شریعتی: ایشان تداوم همان مسیر نائینی و طالقانی و نواندیشان با خاستگاه حوزوی و روحانی بودند. پژوهشهای ایشان در دنیای تشیع خیلی اهمیت داشت. ایشان با آموزههای سیاسی مدرن یا بهتر بگویم پستمدرن در رابطه با قدرت، مثل نظرات امثال فوکو به مباحث حکومت دینی ورود کرده بودند.
▫️ مقصود فراستخواه: آنچیزی که ارزش کار ایشان را بیشتر میکند، مسئلهگرایی او است. به جای آنکه در حوزههای علمیه و دانشگاه، با مسائل متعارف با روشهای عادی و تکراری در قالب آن چرخههای مکرر درس و بحث و آن حربههای مدرسهای و اسکلاستیک و یا برجعاجهای دانشگاهی، چه در دانشگاه تهران و چه در حوزه قم بنشیند و راههای رفته را طی کند و چرخه مکرر درس و بحث و نوشتن و گفتن را ایشان هم ادا بکند، آمد سروقت مسئلههای بکر.
▫️ سعید مدنی: در نظراتش نوعی اصالت و جوشش درونی میدیدم. نه مثل برخی روحانیون دانشگاهی شده برای آنکه سری در سرها در آورد و نقل محافل شود دائم به دنبال تائید فلان متفکر و فلان نظریهپرداز صاحبنام بود و نه مثل برخی دانشگاهیها برای کسب اعتبار و موقعیت بر متشرع و متفقه بودناش اصرار میورزید. خود خودش بود.
▫️ الهه کولایی: وارستگی، صداقت و امانتداری و ارائه یک چهره انسانی از اسلام در چارچوب مطالعات خود برای جامعه دانشگاهی ما و رشته علوم سیاسی بسیار ارزشمند بود. ایشان نمونه والای یک روحانی متخلق به اخلاق اسلامی بود.
▫️ محمدمهدی جعفری: مرحوم دکتر فیرحی نگاه نویی به فقه و به خصوص فقه سیاسی داشت و بسیار عمیق میاندیشید و در واقع آن نقطه عطفی که در هر دورهای در علوم انسانی رخ میدهد، در حوزه علوم دینی به وسیله ایشان ابلاغ شد.
▫️ پدرام سهرابلو: یکروز که طبق معمول پس از پایان کلاس با ایشان در دانشکده همراه شده بودم و درباره موضوع پایاننامه صحبت میکردیم پرسیدم شما چطور با وجود تحصیل در علم سیاست آنهم با تمرکز بر حوزه اندیشه همچنان وفادار به کسوت روحانیت و علوم نقلی هستید؟
میتوانید این یادنامه و متن کامل این یادداشت ها را در لینک زیر مشاهده فرمایید:
https://www.didarnews.ir/fa/news/75552
🖋 حامد سیاسیراد
@didarnews1
پایگاه خبری تحلیلی دیدارنیوز
یادنامه «فیرحی»: استاد اندیشه سیاسی در زبان و قلم اندیشمندان
ویروس ظالم کرونا، در ادامه جولان ماههای اخیر جان دکتر داوود فیرحی، استاد و پژوهشگر ۵۳ ساله علوم سیاسی و اندیشه سیاسی اسلامی را از ایران گرفت. فیرحی نه یک رفورمیست دینی بود و نه یک روشنفکر اسلامی از جنس شریعتی و سروش. پروژه فکری او نه تحمیل دین به زیست مدرن…
Forwarded from صداى نوينِ خراسان
⭕️شریعتی در ترکیه
💻 خلیل ابراهیم ینگون
✅ «امروزه، هر پژوهشگر اسلامگرایی ترکیه متوجه حضور سه چهرهی خارجی در حلقهی اسلامگرایان ترکیه خواهد شد: سید قطب، ابوالاعلی مودودی و علی شریعتی. هر چند شریعتی تفاوت چشمگیری با آن دو نفر دیگر دارد. در واقع، بر خلاف آن دو نفر، آثار شریعتی را حکومت ترکیه یا ناشران تحت حمایت «اتحادیهی مسلمانان جهان» ترجمه و منتشر نکردند. ترجمهی آثار او در اوایل این دوران صورت گرفت اما شریعتی در دورانی متأخرتر کشف شد، یعنی در اواخر دههی ۱۹۷۰ زمانی که اسلامگرایان جوان برای گفتمان انقلابیِ تازهتأسیس خود شدیداً به دنبال آثار ترجمهشدهی بیشتری بودند.
✅اغلب میگویند که این دانشجویانِ ایرانیِ هوادارِ شریعتی در ترکیه، بهویژه در دانشگاه فنی خاورمیانه در آنکارا، بودند که برای نخستین بار نام او را مطرح کردند. اندکی بعد، گروه اسلامگرای جوان «آکینجیلر»، بهویژه در محلهی فاتح استانبول، پوسترها و اعلانهایی توزیع کردند که تصویر شریعتی را بر خود داشت.»
🗨 «برای جوانان نسل دههی ۱۹۷۰، محبوبترین واژههای شریعتی «مستکبر» و «مستضعف» بود. دین قشری در برابر دین انقلابی، دوگانهی جذابی بود که به آنان کمک میکرد برداشت سنتی از دین را به سود برداشتی انقلابی کنار بگذارند. در واقع در آن دوران جوانان تصور میکردند انقلاب اسلامی به زودی در ترکیه، همانند ایران، روی خواهد داد و آنان از منظر انقلاب ایران، شریعتی را درک میکردند.
✅ انقلاب ایران باعث تحرک جنبش تودهای اسلامگرای آن دوران، که هنوز نوپا بود، شد. البته کودتای سال ۱۹۸۰ به شکلی ناگهانی به همه چیز پایان داد. اغلب جوانان پس از این کودتا منزوی شدند. اما هنوز هم جریان اقبال به اسلامگرایی، حتی در میان جوانان ملیگرای افراطی در زندانها، به شکل انبوه ادامه داشت و بسیاری روایتی ایرانی از اسلامگرایی را پذیرفتند.»
🗨 «میتوان گفت که چپگرایان سکولار ترکیه تا مدتها نسبت به اندیشهی دینی بیاعتنا بودند. اما از میان جامعهشناسان، کسانی که به اندیشهی دینی توجه داشتند، برای شریعتی بیش از سایر اسلامگرایان ارزش قائل بودند. زمانی که دریافتند ایدههای او شباهت بیشتری با اندیشهی چپ دارد، این توجه و احترام بیشتر شد؛ او با فانون رابطهی دوستی داشت و به حلقهی سارتر نزدیک بود؛ او در جنبش استقلال الجزیره مشارکت داشت: تمام این موارد اعتبار او را بیشتر میکرد.
✅البته این برداشت رایج در میان حلقههای بزرگتر اسلامگرایان که او را «نظریهپرداز انقلاب اسلامی» و پدرخواندهی اندیشهی آیتالله خمینی میدانست، با توجه به عاقبت مصیبتبار سوسیالیسم ایرانی در حکومت آیت الله خمینی، برای چپگرایان سکولار نکتهای منفی به حساب میآمد. با این همه، کسانی که دین را ضرورتاً نیرویی واپسگرایانه نمیدانند برای شریعتی احترام زیادی قائلاند.»
@NashrAasoo 💬
🔰صدای نوین خراسان ⬅️ @VoNoKh
💻 خلیل ابراهیم ینگون
✅ «امروزه، هر پژوهشگر اسلامگرایی ترکیه متوجه حضور سه چهرهی خارجی در حلقهی اسلامگرایان ترکیه خواهد شد: سید قطب، ابوالاعلی مودودی و علی شریعتی. هر چند شریعتی تفاوت چشمگیری با آن دو نفر دیگر دارد. در واقع، بر خلاف آن دو نفر، آثار شریعتی را حکومت ترکیه یا ناشران تحت حمایت «اتحادیهی مسلمانان جهان» ترجمه و منتشر نکردند. ترجمهی آثار او در اوایل این دوران صورت گرفت اما شریعتی در دورانی متأخرتر کشف شد، یعنی در اواخر دههی ۱۹۷۰ زمانی که اسلامگرایان جوان برای گفتمان انقلابیِ تازهتأسیس خود شدیداً به دنبال آثار ترجمهشدهی بیشتری بودند.
✅اغلب میگویند که این دانشجویانِ ایرانیِ هوادارِ شریعتی در ترکیه، بهویژه در دانشگاه فنی خاورمیانه در آنکارا، بودند که برای نخستین بار نام او را مطرح کردند. اندکی بعد، گروه اسلامگرای جوان «آکینجیلر»، بهویژه در محلهی فاتح استانبول، پوسترها و اعلانهایی توزیع کردند که تصویر شریعتی را بر خود داشت.»
🗨 «برای جوانان نسل دههی ۱۹۷۰، محبوبترین واژههای شریعتی «مستکبر» و «مستضعف» بود. دین قشری در برابر دین انقلابی، دوگانهی جذابی بود که به آنان کمک میکرد برداشت سنتی از دین را به سود برداشتی انقلابی کنار بگذارند. در واقع در آن دوران جوانان تصور میکردند انقلاب اسلامی به زودی در ترکیه، همانند ایران، روی خواهد داد و آنان از منظر انقلاب ایران، شریعتی را درک میکردند.
✅ انقلاب ایران باعث تحرک جنبش تودهای اسلامگرای آن دوران، که هنوز نوپا بود، شد. البته کودتای سال ۱۹۸۰ به شکلی ناگهانی به همه چیز پایان داد. اغلب جوانان پس از این کودتا منزوی شدند. اما هنوز هم جریان اقبال به اسلامگرایی، حتی در میان جوانان ملیگرای افراطی در زندانها، به شکل انبوه ادامه داشت و بسیاری روایتی ایرانی از اسلامگرایی را پذیرفتند.»
🗨 «میتوان گفت که چپگرایان سکولار ترکیه تا مدتها نسبت به اندیشهی دینی بیاعتنا بودند. اما از میان جامعهشناسان، کسانی که به اندیشهی دینی توجه داشتند، برای شریعتی بیش از سایر اسلامگرایان ارزش قائل بودند. زمانی که دریافتند ایدههای او شباهت بیشتری با اندیشهی چپ دارد، این توجه و احترام بیشتر شد؛ او با فانون رابطهی دوستی داشت و به حلقهی سارتر نزدیک بود؛ او در جنبش استقلال الجزیره مشارکت داشت: تمام این موارد اعتبار او را بیشتر میکرد.
✅البته این برداشت رایج در میان حلقههای بزرگتر اسلامگرایان که او را «نظریهپرداز انقلاب اسلامی» و پدرخواندهی اندیشهی آیتالله خمینی میدانست، با توجه به عاقبت مصیبتبار سوسیالیسم ایرانی در حکومت آیت الله خمینی، برای چپگرایان سکولار نکتهای منفی به حساب میآمد. با این همه، کسانی که دین را ضرورتاً نیرویی واپسگرایانه نمیدانند برای شریعتی احترام زیادی قائلاند.»
@NashrAasoo 💬
🔰صدای نوین خراسان ⬅️ @VoNoKh
Forwarded from گنجشکهای همیشه
💠 "خوانش متن مردی از جنس پروژه فکری علی شریعتی"
✍ #علی_آزاد
🔸"بزرگ بود و از اهالی امروز بود
و باتمام افق های باز نسبت داشت
و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصله نورها دراز کشید"《سهراب سپهری 》
🔹 ویروس کرونا جان داوود فیرحی، استاد و پژوهشگر دینی ۵۶ ساله علوم انسانی را به عالم ناز رجعت داد.
🔹 داوود فیرحی روحانی نوگرا، روشنفکر دینی، اسلام شناسی از جنس پروژه فکری علی شریعتی بود او از جمله اکادمبسبن های دینی پسا انقلاب بود که با روش شناسی "فوکو" با دنیای" اسلام" مواجه داشت که به یک معنی تنها بود .در نظراتش نوعی نوشریعتیست – یعنی برخی آرای علی شریعتی را گرفته و بسط داده است – نماینده جدی تفکر علی شریعتی مانند او سراغ ندارم وقتی میگوییم نماینده جدی، منظورم هم در حوزه عمومی هم در ساحت دانشگاهی و علمی است که چنین برچسبی داشته باشد را نمیشناسیم. داوود فیرحی نماینده پررنگ بهعنوان نوشریعتیسم می شناسم.
🔹علی شریعتی روشنفکر انقلابی دوران گزار بود، داوود فیرحی روشنفکر اصلاح، زیرا یک نسل دو بار انقلاب نمی کند. که نیاز به رفورمیست دینی و مصلح اجتماعی، انقلابی داشته باشد پروژه علی شریعتی با پروژه داوود فیرحی در تعارض نبود، بلکه ایشان به نسل پسا انقلاب آموخت؛ چطور میتوان به جزئیات ی که علی شریعتی از دین، سیاست، تشیع توضیح نداده است و به «نوشریعتیسم» رسید و تولیدات دینی این «نوشریعتی» می تواند نظام اگاهی با گرایشهای دموکراتیک، پروژههای فکری جامعه باشد،. پروژه علی شریعتی و کاری که شریعتی کرد – در معرفی اسلام سیاسی نسبتی خویشاوندی با پروژه داوود فیرحی دارد.
تفاوت و شباهت کاری که علی شریعتی انجام داد با چیزی که داوود فیرحی در گفتمانی با توجه به سنت دینی _ خوانش حوالت اکنون _آشنایی با دنیای مدرن و پسا مدرن، طرح با جزئیات دنبال کرد که مسئله متفکران دوران انتقال نیست.
🔹چیزی که بنده در متن داوود فیرحی دیدم نشانههایی از "فرم" و "محتوای" مرجعیت روشنفکری دینی علی شریعتی و «محتوا» غلیظ تر است و نفسیر دین در نسبت با جهان مدرن و پسا مدرن پروژه نوشریعتیسم پیداست.
ایشان نمونه فقیهی صلح دوست و مهربان و اخلاق گرا بود.
🔸اینجانب این ضایعه را، به خانواده مکرم ایشان و نیز عموم شاگردان و علاقمندانشان تسلیت و تعزیت عرض میکنم.
#یاد_نامه
#دکتر_داوود_فیرحی
@jikjikgonjeshkhayhamishe
✍ #علی_آزاد
🔸"بزرگ بود و از اهالی امروز بود
و باتمام افق های باز نسبت داشت
و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصله نورها دراز کشید"《سهراب سپهری 》
🔹 ویروس کرونا جان داوود فیرحی، استاد و پژوهشگر دینی ۵۶ ساله علوم انسانی را به عالم ناز رجعت داد.
🔹 داوود فیرحی روحانی نوگرا، روشنفکر دینی، اسلام شناسی از جنس پروژه فکری علی شریعتی بود او از جمله اکادمبسبن های دینی پسا انقلاب بود که با روش شناسی "فوکو" با دنیای" اسلام" مواجه داشت که به یک معنی تنها بود .در نظراتش نوعی نوشریعتیست – یعنی برخی آرای علی شریعتی را گرفته و بسط داده است – نماینده جدی تفکر علی شریعتی مانند او سراغ ندارم وقتی میگوییم نماینده جدی، منظورم هم در حوزه عمومی هم در ساحت دانشگاهی و علمی است که چنین برچسبی داشته باشد را نمیشناسیم. داوود فیرحی نماینده پررنگ بهعنوان نوشریعتیسم می شناسم.
🔹علی شریعتی روشنفکر انقلابی دوران گزار بود، داوود فیرحی روشنفکر اصلاح، زیرا یک نسل دو بار انقلاب نمی کند. که نیاز به رفورمیست دینی و مصلح اجتماعی، انقلابی داشته باشد پروژه علی شریعتی با پروژه داوود فیرحی در تعارض نبود، بلکه ایشان به نسل پسا انقلاب آموخت؛ چطور میتوان به جزئیات ی که علی شریعتی از دین، سیاست، تشیع توضیح نداده است و به «نوشریعتیسم» رسید و تولیدات دینی این «نوشریعتی» می تواند نظام اگاهی با گرایشهای دموکراتیک، پروژههای فکری جامعه باشد،. پروژه علی شریعتی و کاری که شریعتی کرد – در معرفی اسلام سیاسی نسبتی خویشاوندی با پروژه داوود فیرحی دارد.
تفاوت و شباهت کاری که علی شریعتی انجام داد با چیزی که داوود فیرحی در گفتمانی با توجه به سنت دینی _ خوانش حوالت اکنون _آشنایی با دنیای مدرن و پسا مدرن، طرح با جزئیات دنبال کرد که مسئله متفکران دوران انتقال نیست.
🔹چیزی که بنده در متن داوود فیرحی دیدم نشانههایی از "فرم" و "محتوای" مرجعیت روشنفکری دینی علی شریعتی و «محتوا» غلیظ تر است و نفسیر دین در نسبت با جهان مدرن و پسا مدرن پروژه نوشریعتیسم پیداست.
ایشان نمونه فقیهی صلح دوست و مهربان و اخلاق گرا بود.
🔸اینجانب این ضایعه را، به خانواده مکرم ایشان و نیز عموم شاگردان و علاقمندانشان تسلیت و تعزیت عرض میکنم.
#یاد_نامه
#دکتر_داوود_فیرحی
@jikjikgonjeshkhayhamishe
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆بینایی ممنوع
🔅به مناسبت پنجاهمین سال انتشار کتاب «کویر»
🖋سوسن شریعتی
🔅بخش هایی از این مقاله که در مجله کرگدن شماره ۱۳۲ منتشر شده است به شرح زیر است:
🔆کتاب "کویر"پنجاه ساله شد. علی شریعتی در ماه های آخر سال 1348 کویر را به خرج خودش به دست چاپخانه طوس در مشهد می سپارد تا کتابی را که بعدها از جنس «بینایی ممنوع » می نامد راهی کوچه و خیابان کند.
🔆در سال 1349، شریعتی دیگر فقط استاد دانشکده ادبیات مشهد نیست. او دیگر چندین مهر بر پیشانی دارد: چهره دانشگاهی، متفکر مذهبی و ناراضی سیاسی و...علاوه بر این همه، بارِ نام شریعتی است که در مشهد دهه بیست- سی – چهل، به یمن فعالیت های سیاسی-فرهنگی استاد محمد تقی شریعتی در «کانون نشر حقایق اسلامی»نامی است آشنا و سنگین. تثلیثی جذاب که می تواند زندان هم باشد. با این همه شریعتی در همین سال از سوی متولیان این سه حوزه مورد حمله است: مدیریت دانشگاه از او ناراضی است (از غیبت هایش، از مدرکش، از سفرهای پی در پی اش به تهران، از بی اعتنایی اش به مقرارت)؛ متولیان مذهبی به سخنانش مشکوک اند و بنیانگذاران حسینیه ارشاد برای حذف او از لیست سخنرانان تحت فشار هستند؛ ساواک چندین بار طی سال 48-49 او را فرا می خواند، تحت تعقیب است، اظهاراتش در کلاس گزارش می شود اما محافل سیاسی هم خیلی دل خوشی از او ندارند(در میانشان زیاد ظاهر نمی شود، میل به خلوت دارد و...). شرایط سیاسی ایران هم همه می دانیم که با شکل گیری گروههای چریکی مسلح رادیکالیزه شده است. (اسفند همین سال است که سیاهگل اتفاق می افتد) کویر در چنین شرایطی به چاپ می رسد و بر خلاف تصور، محصول ایام خلوت نشینی و تآملات عرفانی یک «بریده از غیر و خزیده در خویش» نیست. نویسنده «کویر» و سخنران «امت و امامت»(فروردین 1348) متعلق به یک دوره اند. همین شریعتی سی هفت ساله است که علی رغم مهرهایی که بر پیشانی دارد تصمیم گرفته است به هر ترتیب باز صدای یک «خودِ» دیگری را در آورد که مرسوم نیست؛ با سیاست، دانشگاه و نهاد دین کاری ندارد و بی شباهت به کلیشه های روشنفکری زمانه است. به خصوص روشنفکری مذهبی. در آن سال ها به جز «شاعر» کدام روشنفکر و یا چهره سیاسی از این خود پرده برداشته و با دیگران در میان گذاشته است.
🔆واقعیت این است که کتاب «کویر» تحت شعاع شریعتی ارشاد قرار می گیرد و دیده نمی شود. شریعتی اما با چاپ این کتاب معلوم است که منتظر نگاه دیگری است به خودش ( شاید برای همین است که شاعر را فرا می خواند) ؛ یا برای تحت شعاع قرار دادن تصویری که از او در حال شکل گرفتن است و او از زندانی شدن در آن هراس دارد؛ یا برای اینکه با مخاطبش صادق باشد؛ یا از سر وفاداری به خودش، به خود هایش.
🔆شریعتی خود سبک «کویر» را تعیین کرده : بث الشکوی. تعریف او از بث الشکوی این است: «خود را نالیدن». دایره المعارف می گوید : «آشکار کردن راز و پراکنده ساختن آن»، شکایت از زمانه و حدیث رنج. بث الشکوی را به نوعی اتو-پرتره و یا خود-چهره نگاری هم می شود ترجمه کرد. جهانی پر از فیلترینگ و در پی راه حل هایی برای شکستن فیلترها.
🔆«کویر» چه تجربه خوردن میوه ممنوع باشد و خودآگاهی بر عریانی خویش، دست تنهایی و سراسیمگی و چه تلاشی برای پل زدن میان سنت های معنوی متعدد بشر، تجربه ابراهیمی موسس بودن است، معمار کعبه ایمان خویش بودن.
📌 مطالعه کامل متن در لینک وبسایت بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی 👇
🖇 http://drshariati.org/?p=25358
#کویر
#سوسن_شریعتی
#مجله_کرگردن
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔅به مناسبت پنجاهمین سال انتشار کتاب «کویر»
🖋سوسن شریعتی
🔅بخش هایی از این مقاله که در مجله کرگدن شماره ۱۳۲ منتشر شده است به شرح زیر است:
🔆کتاب "کویر"پنجاه ساله شد. علی شریعتی در ماه های آخر سال 1348 کویر را به خرج خودش به دست چاپخانه طوس در مشهد می سپارد تا کتابی را که بعدها از جنس «بینایی ممنوع » می نامد راهی کوچه و خیابان کند.
🔆در سال 1349، شریعتی دیگر فقط استاد دانشکده ادبیات مشهد نیست. او دیگر چندین مهر بر پیشانی دارد: چهره دانشگاهی، متفکر مذهبی و ناراضی سیاسی و...علاوه بر این همه، بارِ نام شریعتی است که در مشهد دهه بیست- سی – چهل، به یمن فعالیت های سیاسی-فرهنگی استاد محمد تقی شریعتی در «کانون نشر حقایق اسلامی»نامی است آشنا و سنگین. تثلیثی جذاب که می تواند زندان هم باشد. با این همه شریعتی در همین سال از سوی متولیان این سه حوزه مورد حمله است: مدیریت دانشگاه از او ناراضی است (از غیبت هایش، از مدرکش، از سفرهای پی در پی اش به تهران، از بی اعتنایی اش به مقرارت)؛ متولیان مذهبی به سخنانش مشکوک اند و بنیانگذاران حسینیه ارشاد برای حذف او از لیست سخنرانان تحت فشار هستند؛ ساواک چندین بار طی سال 48-49 او را فرا می خواند، تحت تعقیب است، اظهاراتش در کلاس گزارش می شود اما محافل سیاسی هم خیلی دل خوشی از او ندارند(در میانشان زیاد ظاهر نمی شود، میل به خلوت دارد و...). شرایط سیاسی ایران هم همه می دانیم که با شکل گیری گروههای چریکی مسلح رادیکالیزه شده است. (اسفند همین سال است که سیاهگل اتفاق می افتد) کویر در چنین شرایطی به چاپ می رسد و بر خلاف تصور، محصول ایام خلوت نشینی و تآملات عرفانی یک «بریده از غیر و خزیده در خویش» نیست. نویسنده «کویر» و سخنران «امت و امامت»(فروردین 1348) متعلق به یک دوره اند. همین شریعتی سی هفت ساله است که علی رغم مهرهایی که بر پیشانی دارد تصمیم گرفته است به هر ترتیب باز صدای یک «خودِ» دیگری را در آورد که مرسوم نیست؛ با سیاست، دانشگاه و نهاد دین کاری ندارد و بی شباهت به کلیشه های روشنفکری زمانه است. به خصوص روشنفکری مذهبی. در آن سال ها به جز «شاعر» کدام روشنفکر و یا چهره سیاسی از این خود پرده برداشته و با دیگران در میان گذاشته است.
🔆واقعیت این است که کتاب «کویر» تحت شعاع شریعتی ارشاد قرار می گیرد و دیده نمی شود. شریعتی اما با چاپ این کتاب معلوم است که منتظر نگاه دیگری است به خودش ( شاید برای همین است که شاعر را فرا می خواند) ؛ یا برای تحت شعاع قرار دادن تصویری که از او در حال شکل گرفتن است و او از زندانی شدن در آن هراس دارد؛ یا برای اینکه با مخاطبش صادق باشد؛ یا از سر وفاداری به خودش، به خود هایش.
🔆شریعتی خود سبک «کویر» را تعیین کرده : بث الشکوی. تعریف او از بث الشکوی این است: «خود را نالیدن». دایره المعارف می گوید : «آشکار کردن راز و پراکنده ساختن آن»، شکایت از زمانه و حدیث رنج. بث الشکوی را به نوعی اتو-پرتره و یا خود-چهره نگاری هم می شود ترجمه کرد. جهانی پر از فیلترینگ و در پی راه حل هایی برای شکستن فیلترها.
🔆«کویر» چه تجربه خوردن میوه ممنوع باشد و خودآگاهی بر عریانی خویش، دست تنهایی و سراسیمگی و چه تلاشی برای پل زدن میان سنت های معنوی متعدد بشر، تجربه ابراهیمی موسس بودن است، معمار کعبه ایمان خویش بودن.
📌 مطالعه کامل متن در لینک وبسایت بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی 👇
🖇 http://drshariati.org/?p=25358
#کویر
#سوسن_شریعتی
#مجله_کرگردن
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸فیرحی ؛ دغدغه تداوم مسیر نائینی و طالقانی
🖋احسان شریعتی
🔹درگذشت ناگهانی و زودهنگام دکتر داود فیرحی تکاندهنده و دریغانگیز بود و این، بیش از هر چیز دیگر، ناشی از «لطف طبع و خوبی اخلاق» او بود.
🔸با ایشان در دوران تدریس در دانشگاه تهران آشنا شده بودم و بیشتر در گفتگویی که چند سال پیش در آنجا پیرامون نقش سیدجمالالدین اسدآبادی (در جهان مشهور به «افغانی») داشتیم. آخرین بار نیز در نشست مؤسسه «پژوهش ادیان جهان» که ایشان کتاب ارجمند «آستانهٔ تجدد» را معرفی و اهدا کردند و فرمودند پژوهشی است در شرح تلاش علامه نائینی و ادامهٔ کار زندهیاد طالقانی (در اجتهاد تطبیقی فقه با نظام دمکراسی و مشروطه).
🔹توفیق در طرحافکنی و پویش روشمند راه تحقیق و جستجوی حقیقت از این شخصیت فرهنگی و علمی چهرهای بارز و الگویی برای پژوهشگران آینده میساخت.
🔸موضوع مهم و مرکزی کار او بررسی توان تطبیق فقه و حقوق سنّت اسلامی در امر سیاسی، قدرت و حکومت بود با دستآوردهای تجدد و مدرنیته، بويژه مبانی دموکراسی، مشروعیت و سیادت در جهان امروز؛ به عبارتی دیگر مسئلهٔ روز ایران و جهان.
🔹«مسئلهٔ» جهان با «جهان اسلام» و مسئلهٔ سیاسی «اسلام» در جهان امروز چنانکه میشل فوکو در زمان انقلاب ایران بهدرستی گفته بود بیش از آن که ناشی از تفاسیر گوناگون ممکن از فقه و شریعت «اسلامی» باشد، متأثر از درک نادرست یا نامکفی علما و فقهای مسلمان از امر قدرت و «حکومت» سیاسی در دوران و جهان ما است.
🔸درک ناقص در این امر، یعنی در «عقل و اجماعی» که پابهپای «علم و زمان» تحول نیافته باشد، بطورطبیعی نمیتواند خوانش بهروزی از «کتاب و سنت» عرضه کند که به کار حل معضلات مبتلابه مردم و انسان امروز بیآید.
🔹احیاواصلاحگری در سپهر فقهی-حقوقی زمانی ممکن میگردد که «عالم» مسلمان به یاری دانشِ زمان فراتر از «حکومت»، معنا و ماهیت «قدرت» و نسبت آن را با «دانش» (و از جمله معرفت دینی) بشناسد.
🔸زنده یاد فیرحی از پی نائینی و طالقانی پروای ازسرگیری پویایی فقه را در سر و در دل داشت زیرا فقه (و شریعت) همان نقطه قوت و ضعف همه "علوم و معارف" فرهنگ و تمدن اسلامی است در دو دوره اعتلا و انحطاط آن.
با عرض تسلیت و استدعای آمرزش و آرامش روح و آرزوی استمرار مسیر فکری وی.
#طالقانی
#فیرحی
#نو_اندیشی
#حکومت_دینی
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌لینک متن در وبسایت رسمی احسان شریعتی
🖇http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1055
📌لینک گفتگو با سایت دیدار نیوز
🖇https://www.didarnews.ir/fa/news/75545
🖋احسان شریعتی
🔹درگذشت ناگهانی و زودهنگام دکتر داود فیرحی تکاندهنده و دریغانگیز بود و این، بیش از هر چیز دیگر، ناشی از «لطف طبع و خوبی اخلاق» او بود.
🔸با ایشان در دوران تدریس در دانشگاه تهران آشنا شده بودم و بیشتر در گفتگویی که چند سال پیش در آنجا پیرامون نقش سیدجمالالدین اسدآبادی (در جهان مشهور به «افغانی») داشتیم. آخرین بار نیز در نشست مؤسسه «پژوهش ادیان جهان» که ایشان کتاب ارجمند «آستانهٔ تجدد» را معرفی و اهدا کردند و فرمودند پژوهشی است در شرح تلاش علامه نائینی و ادامهٔ کار زندهیاد طالقانی (در اجتهاد تطبیقی فقه با نظام دمکراسی و مشروطه).
🔹توفیق در طرحافکنی و پویش روشمند راه تحقیق و جستجوی حقیقت از این شخصیت فرهنگی و علمی چهرهای بارز و الگویی برای پژوهشگران آینده میساخت.
🔸موضوع مهم و مرکزی کار او بررسی توان تطبیق فقه و حقوق سنّت اسلامی در امر سیاسی، قدرت و حکومت بود با دستآوردهای تجدد و مدرنیته، بويژه مبانی دموکراسی، مشروعیت و سیادت در جهان امروز؛ به عبارتی دیگر مسئلهٔ روز ایران و جهان.
🔹«مسئلهٔ» جهان با «جهان اسلام» و مسئلهٔ سیاسی «اسلام» در جهان امروز چنانکه میشل فوکو در زمان انقلاب ایران بهدرستی گفته بود بیش از آن که ناشی از تفاسیر گوناگون ممکن از فقه و شریعت «اسلامی» باشد، متأثر از درک نادرست یا نامکفی علما و فقهای مسلمان از امر قدرت و «حکومت» سیاسی در دوران و جهان ما است.
🔸درک ناقص در این امر، یعنی در «عقل و اجماعی» که پابهپای «علم و زمان» تحول نیافته باشد، بطورطبیعی نمیتواند خوانش بهروزی از «کتاب و سنت» عرضه کند که به کار حل معضلات مبتلابه مردم و انسان امروز بیآید.
🔹احیاواصلاحگری در سپهر فقهی-حقوقی زمانی ممکن میگردد که «عالم» مسلمان به یاری دانشِ زمان فراتر از «حکومت»، معنا و ماهیت «قدرت» و نسبت آن را با «دانش» (و از جمله معرفت دینی) بشناسد.
🔸زنده یاد فیرحی از پی نائینی و طالقانی پروای ازسرگیری پویایی فقه را در سر و در دل داشت زیرا فقه (و شریعت) همان نقطه قوت و ضعف همه "علوم و معارف" فرهنگ و تمدن اسلامی است در دو دوره اعتلا و انحطاط آن.
با عرض تسلیت و استدعای آمرزش و آرامش روح و آرزوی استمرار مسیر فکری وی.
#طالقانی
#فیرحی
#نو_اندیشی
#حکومت_دینی
#یادداشت
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
📌لینک متن در وبسایت رسمی احسان شریعتی
🖇http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=1055
📌لینک گفتگو با سایت دیدار نیوز
🖇https://www.didarnews.ir/fa/news/75545
وب سایت رسمی احسان شریعتی
فیرحی ؛ دغدغه تداوم مسیر نائینی و طالقانی
درگذشت ناگهانی و زودهنگام دکتر داود فیرحی تکاندهنده و دریغانگیز بود و این، بیش از هر چیز دیگر، ناشی از «لطف طبع و خوبی اخلاق» او بود.
در رثای دوستی که گفت "نه"
مجید شریف در سال ۱۳۷۴ که ، به تعبیر خودش ، در جست و جوی راهی ورای فاجعه ( حصر و شکنجه ) و رسوایی ( در غرب به بیهودگی ماندن ) بود ، با انتشار دو بیانیه در خارج از کشور که در آن از حق مسلم شهروندی و حق زیستن در وطن خویش سخن گفته بود ، دلیرانه به میهن بازگشت و راه بازگشت را برای عدهای از فعالان در پس خود هموار کرد. او زمانی تصمیم به بازگشت گرفت که فضای داخل در انسداد کامل بود و کسی را یارای بازگشت نبود. از این رو دوستانش به او توصیه میکردند که دست به چنین خطری نزند و با جان خویش بازی نکند ، اما او بازگشت به میهن و زندگی کردن در آن را حق طبیعی خود میدانست و در نهایت دل به دریا زد و با تصمیمی دلیرانه ، که از غرور بلندش ناشی میشد ، با ذوق و شوقی وافر به ایران بازگشت تا در وطن خویش به مسئولیت اجتماعی ، فرهنگی ، مدنی و سیاسی مسالمتجویانهاش ادامه دهد . اما او را به دلیل فعالیت سیاسیاش در خارج به دفعات احضار کردند تا با ترفند تهدید و تطمیع به تسلیمش وادارند اما پاسخ او همیشه روشن بود : "نه"
او پس از بازگشت سه سال پربار را در وطنی که بدان و به مردم آن عشق میورزید به سر کرد. هفت ، هشت ترجمه خوب و عالی دستاورد فرهنگی این دوره کوتاه بود . نظم ، دقت ، پشتکار ، خلاقیت ذهنی ، احساس مسئولیت اجتماعی ، گرایش به مردم ، شهامت مدنی و.... همه و همه کمکش میکردند تا در خلق آفرینشهای فرهنگی و فعالیت.های مدنی پرکار و توانمند و ثمربخش باشد . و اگر میگذاشتند که او زنده بماند بیگمان به توشه فرهنگی این سرزمین می.افزود به ویژه که این اواخر از ترجمه خسته شده بود و قصد داشت دست به تالیف ببرد . اما دریغ و درد که پیش از آن که این سرو بلندقامت سایهاش را بیشتر بگستراند ، تیغ جهل و تعصب و نفع در عین بیگناهی او را فروافکند و از این مرز و بوم کهن شوربختانه باز هم سرو بلند بالای دیگری را ربود.
یادش گرامی
امیر رضایی ۲۸ / ۸ / ۹۹
🆔@Shariati40
مجید شریف در سال ۱۳۷۴ که ، به تعبیر خودش ، در جست و جوی راهی ورای فاجعه ( حصر و شکنجه ) و رسوایی ( در غرب به بیهودگی ماندن ) بود ، با انتشار دو بیانیه در خارج از کشور که در آن از حق مسلم شهروندی و حق زیستن در وطن خویش سخن گفته بود ، دلیرانه به میهن بازگشت و راه بازگشت را برای عدهای از فعالان در پس خود هموار کرد. او زمانی تصمیم به بازگشت گرفت که فضای داخل در انسداد کامل بود و کسی را یارای بازگشت نبود. از این رو دوستانش به او توصیه میکردند که دست به چنین خطری نزند و با جان خویش بازی نکند ، اما او بازگشت به میهن و زندگی کردن در آن را حق طبیعی خود میدانست و در نهایت دل به دریا زد و با تصمیمی دلیرانه ، که از غرور بلندش ناشی میشد ، با ذوق و شوقی وافر به ایران بازگشت تا در وطن خویش به مسئولیت اجتماعی ، فرهنگی ، مدنی و سیاسی مسالمتجویانهاش ادامه دهد . اما او را به دلیل فعالیت سیاسیاش در خارج به دفعات احضار کردند تا با ترفند تهدید و تطمیع به تسلیمش وادارند اما پاسخ او همیشه روشن بود : "نه"
او پس از بازگشت سه سال پربار را در وطنی که بدان و به مردم آن عشق میورزید به سر کرد. هفت ، هشت ترجمه خوب و عالی دستاورد فرهنگی این دوره کوتاه بود . نظم ، دقت ، پشتکار ، خلاقیت ذهنی ، احساس مسئولیت اجتماعی ، گرایش به مردم ، شهامت مدنی و.... همه و همه کمکش میکردند تا در خلق آفرینشهای فرهنگی و فعالیت.های مدنی پرکار و توانمند و ثمربخش باشد . و اگر میگذاشتند که او زنده بماند بیگمان به توشه فرهنگی این سرزمین می.افزود به ویژه که این اواخر از ترجمه خسته شده بود و قصد داشت دست به تالیف ببرد . اما دریغ و درد که پیش از آن که این سرو بلندقامت سایهاش را بیشتر بگستراند ، تیغ جهل و تعصب و نفع در عین بیگناهی او را فروافکند و از این مرز و بوم کهن شوربختانه باز هم سرو بلند بالای دیگری را ربود.
یادش گرامی
امیر رضایی ۲۸ / ۸ / ۹۹
🆔@Shariati40
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆مرگ یا زندان؛ باید بروم!
🔆مجید شریف وقتی که مرد ۴۸ ساله بود. چهار سال بیشتر از شریعتی وقتی که رفت. جوانمرگی همیشه پرسش برانگیز است: «خیلی زود بود یا وقت مردن نبود.» زندگی پر بار مجید شریف، سه سال پس از بازگشتش به ایران(بعد از اقامت پانزده ساله در اروپا) در آبان ۱۳۷۷ به پایان رسید. پیکر او را پس از روزها در گوشه ای از خیابان های پایتخت رها شده یافتند.
🔆مجید شریف پس از انقلاب، از سال ۱۳۵۸، هنگامی که به عنوان نویسنده ای جوان شناخته می شد همراه با امیر رضایی و با سرپرستی پوران شریعت رضوی دست اندرکار تدوین و نشر آثار شریعتی شد و تا سال ۱۳۶۲ قبل از خروج از ایران به این مهم پرداخت.
#یادها
#مجید_شریف
#تدوین_نشر_آثار
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
🔆مجید شریف وقتی که مرد ۴۸ ساله بود. چهار سال بیشتر از شریعتی وقتی که رفت. جوانمرگی همیشه پرسش برانگیز است: «خیلی زود بود یا وقت مردن نبود.» زندگی پر بار مجید شریف، سه سال پس از بازگشتش به ایران(بعد از اقامت پانزده ساله در اروپا) در آبان ۱۳۷۷ به پایان رسید. پیکر او را پس از روزها در گوشه ای از خیابان های پایتخت رها شده یافتند.
🔆مجید شریف پس از انقلاب، از سال ۱۳۵۸، هنگامی که به عنوان نویسنده ای جوان شناخته می شد همراه با امیر رضایی و با سرپرستی پوران شریعت رضوی دست اندرکار تدوین و نشر آثار شریعتی شد و تا سال ۱۳۶۲ قبل از خروج از ایران به این مهم پرداخت.
#یادها
#مجید_شریف
#تدوین_نشر_آثار
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
🔷🔆«اندیشه انتقادی»، «پیامبری ناتمام» و …
🖋مجید شریف
📌منبع: برگرفته از پیشگفتار کتاب «سیری در قلمرو درون» (چاپ سوئد)
🔹تاریخ: ۱۳۷۰
📌 بخش هایی از مقاله به شرح زیر است:
🔆با شناخت مطلوبی از محتوا و جهت اندیشه و حرکت شریعتی، می توان قانع شد که ضرورت ادامه تکاملی راه شریعتی همچنان وجود دارد به خصوص که پیش بینی ها و آینده نگری ها ی شریعتی، او را نه تنها در زمان خویش که در آینده نیز جای می دهد. به طور مشخص تر:
🔆-شریعتی بیش از هر کس دیگری در جامعه ما در پی گسترش و تعمیم و تعمیق اندیشه انتقادی بود و این اندیشه را در مقدسات سنتی و مدرن به کار می بست.
🔆-شریعتی به طور همزمان، منادی خردگرایی و معنویت گرایی، پیوند و هماهنگی عقل و عشق بود.
🔆-شریعتی، آدمی را از بردگی اقتصادی، سیاسی و فکری، در قبال هر قدرت، مرجع و مقتدایی باز می داشت.
🔆شریعتی، ما را از خودباختگی در برابر غرب و نیز در برابر سنت و گذشته برحذر می داشت و به خوداندیشی و بازاندیشی و آفرینش فرا می خواند .
🔆-شریعتی ناهمواری ها و ناهنجاری های نظام های به اصطلاح سوسیالیستی را با ژرف نگری و همه جانبه نگری گوشزد نمود و علل و مبانی عقیدتی –فلسفی و انسان شناختی آنها را روشن ساخت و پس از شکست نهایی، این گونه نظام ها را تبیین و پیش بینی نمود.
🔆-شریعتی به درستی فاجعه بهره برداری از مذهب و عقیده در خدمت سیاست و قدرت را بر ملا ساخت و هشدار داد.
🔆-شریعتی ضرورت جنبش و تحول فکری و فرهنگی را به عنوان هم پیش شرط و هم ملازم هر تحول و انقلاب اجتماعی –سیاسی در عمل نشان داد و پیش برد.
🔆و سرانجام شریعتی پیام آوری بزرگ بود که هر چند پیامبری اش ناتمام ماند اما زمینه ها و بستر مناسب ادامه آن را با طرح عرفان-برابری-آزادی، خودسازی انقلابی و…برای آیندگان فراهم نمود.
🔆باشد که عناصر یا یاد پویای اندیشه و حرکت او تداوم یابد، صیقل بخورد و تکمیل گردد و به جنبش اجتماعی راه برد.
#مقاله
#اندیشه_انتقادی
#پیامبری_ناتمام
#مجید_شریف
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌 متن کامل مقاله فوق در لینک زیر
http://drshariati.org/?p=25923
🖋مجید شریف
📌منبع: برگرفته از پیشگفتار کتاب «سیری در قلمرو درون» (چاپ سوئد)
🔹تاریخ: ۱۳۷۰
📌 بخش هایی از مقاله به شرح زیر است:
🔆با شناخت مطلوبی از محتوا و جهت اندیشه و حرکت شریعتی، می توان قانع شد که ضرورت ادامه تکاملی راه شریعتی همچنان وجود دارد به خصوص که پیش بینی ها و آینده نگری ها ی شریعتی، او را نه تنها در زمان خویش که در آینده نیز جای می دهد. به طور مشخص تر:
🔆-شریعتی بیش از هر کس دیگری در جامعه ما در پی گسترش و تعمیم و تعمیق اندیشه انتقادی بود و این اندیشه را در مقدسات سنتی و مدرن به کار می بست.
🔆-شریعتی به طور همزمان، منادی خردگرایی و معنویت گرایی، پیوند و هماهنگی عقل و عشق بود.
🔆-شریعتی، آدمی را از بردگی اقتصادی، سیاسی و فکری، در قبال هر قدرت، مرجع و مقتدایی باز می داشت.
🔆شریعتی، ما را از خودباختگی در برابر غرب و نیز در برابر سنت و گذشته برحذر می داشت و به خوداندیشی و بازاندیشی و آفرینش فرا می خواند .
🔆-شریعتی ناهمواری ها و ناهنجاری های نظام های به اصطلاح سوسیالیستی را با ژرف نگری و همه جانبه نگری گوشزد نمود و علل و مبانی عقیدتی –فلسفی و انسان شناختی آنها را روشن ساخت و پس از شکست نهایی، این گونه نظام ها را تبیین و پیش بینی نمود.
🔆-شریعتی به درستی فاجعه بهره برداری از مذهب و عقیده در خدمت سیاست و قدرت را بر ملا ساخت و هشدار داد.
🔆-شریعتی ضرورت جنبش و تحول فکری و فرهنگی را به عنوان هم پیش شرط و هم ملازم هر تحول و انقلاب اجتماعی –سیاسی در عمل نشان داد و پیش برد.
🔆و سرانجام شریعتی پیام آوری بزرگ بود که هر چند پیامبری اش ناتمام ماند اما زمینه ها و بستر مناسب ادامه آن را با طرح عرفان-برابری-آزادی، خودسازی انقلابی و…برای آیندگان فراهم نمود.
🔆باشد که عناصر یا یاد پویای اندیشه و حرکت او تداوم یابد، صیقل بخورد و تکمیل گردد و به جنبش اجتماعی راه برد.
#مقاله
#اندیشه_انتقادی
#پیامبری_ناتمام
#مجید_شریف
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
🆔 @Shariati_SCF
📌 متن کامل مقاله فوق در لینک زیر
http://drshariati.org/?p=25923
Forwarded from فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
✍🏼رشته توییتی از @lateDrsocrates
✅این کتاب نخستین اثر منتشرشدهٔ فیرحی و پایاننامهٔ دکترای اوست. از یک واسطهٔ ثقه که خودش شاگرد اول کارشناسی و کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران بود و نور چشم بشیریه شنیدم که بشیریه اعتقاد داشت این رساله یکی از سه رسالهٔ برتر دانشگاه تهران بعد از انقلاب است.
دو دیگر را بشیریه رسالات احمد خالقی و جهانگیر معینی میدانست.
باری، فیرحی در این رساله به دلمشغولیهای استادش جواد طباطبایی میپردازد و سخت شیفتهٔ روشهای پژوهش فوکویی است.
او در این رساله نتایجی میگیرد ۱۸۰ درجه مخالف استادش.
✅خلاف طباطبایی که خواننده از دو کتاب نخستش نتیجه میگرفت که فلاسفهٔ ایرانی، متکلمان ایرانی و وزرای ایرانی و حتی فقها و عرفای ایرانی در دوران اسلامی تلاش کردهاند با نگارش کتابهایی حکومت را به سوی بازتولید اندیشههای پادشاهی ساسانی سوق دهند فیرحی این کتابها را اصیل نمیدانست.
✅چرا نوشتم خواننده از دو کتاب نخست طباطبایی چنین نتیجه میگیرد و نگفتم طباطبایی در دو کتاب نخست چنین میگوید؟
بیان طباطبایی در این کتابها، شاید متاثر از اختناق فضا، عامدانه مبهم و نثرش حتی مغلق است.
او در ویرایشهای مختلف کتاب پانویسها و برخی نتیجهگیریها را هم تغییر داده است.
📌ادامه در INSTANT VIEW
🆔 @MostafaTajzadeh
https://telegra.ph/رشته-توییتی-از-lateDrsocrates-11-12
✅این کتاب نخستین اثر منتشرشدهٔ فیرحی و پایاننامهٔ دکترای اوست. از یک واسطهٔ ثقه که خودش شاگرد اول کارشناسی و کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران بود و نور چشم بشیریه شنیدم که بشیریه اعتقاد داشت این رساله یکی از سه رسالهٔ برتر دانشگاه تهران بعد از انقلاب است.
دو دیگر را بشیریه رسالات احمد خالقی و جهانگیر معینی میدانست.
باری، فیرحی در این رساله به دلمشغولیهای استادش جواد طباطبایی میپردازد و سخت شیفتهٔ روشهای پژوهش فوکویی است.
او در این رساله نتایجی میگیرد ۱۸۰ درجه مخالف استادش.
✅خلاف طباطبایی که خواننده از دو کتاب نخستش نتیجه میگرفت که فلاسفهٔ ایرانی، متکلمان ایرانی و وزرای ایرانی و حتی فقها و عرفای ایرانی در دوران اسلامی تلاش کردهاند با نگارش کتابهایی حکومت را به سوی بازتولید اندیشههای پادشاهی ساسانی سوق دهند فیرحی این کتابها را اصیل نمیدانست.
✅چرا نوشتم خواننده از دو کتاب نخست طباطبایی چنین نتیجه میگیرد و نگفتم طباطبایی در دو کتاب نخست چنین میگوید؟
بیان طباطبایی در این کتابها، شاید متاثر از اختناق فضا، عامدانه مبهم و نثرش حتی مغلق است.
او در ویرایشهای مختلف کتاب پانویسها و برخی نتیجهگیریها را هم تغییر داده است.
📌ادامه در INSTANT VIEW
🆔 @MostafaTajzadeh
https://telegra.ph/رشته-توییتی-از-lateDrsocrates-11-12
Telegraph
رشته توییتی از @lateDrsocrates
1. این کتاب نخستین اثر منتشرشدهٔ فیرحی و پایاننامهٔ دکترای اوست. از یک واسطهٔ ثقه که خودش شاگرد اول کارشناسی و کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران بود و نور چشم بشیریه شنیدم که بشیریه اعتقاد داشت این رساله یکی از سه رسالهٔ برتر دانشگاه تهران بعد از انقلاب…
Forwarded from گروه شریعتی
🔵 دوم آذر ماه سالروز تولد دکتر #علی_شریعتی است.
مردی که با سحر کلامش، با اندیشه نابش و با جادوی گفتارش، در ذهن و جان چندین نسل حضوری اثرگذار داشته است ولی ما امروز نمیخواهیم تنها از شریعتی اسلامشناس یا تئوریسین انقلابی سخن بگوییم. ما تلاش میکنیم گرد و غبار سالیان سپری شده را کنار بزنیم و چهره کاملی از این مرد ببینیم؛ #شریعتی در هیأت منتقد و البته مشوق فرهنگ و هنر. همو که جوانان آن دوره را به ساخت فیلم و اجرای تئاتر تشویق میکرد، فیلمهای جریانساز سینمای جهان را برایشان تحلیل میکرد و با خواندن شعر شاعران معاصر، آنان را به شوق میآورد.
نسل ما شاید آخرین نسلی است که در قفسه کتابخانهها تشنگی خود را با نوشیدن واژگان او در میان سطور کتابهای افستی سیراب میکرد، کلام او در ما قدرتی بیدار میکرد و یادمان میآورد که ما نوع انسان هستیم و در برابر جهان مسئول.
حالا دیگر روزهای نوجوانی ما طی شده و آن آرمانها، رنگی دیگر به خود گرفته اما آنچه ما را وا میدارد که باز هم در جست و جوی این مرد باشیم، فقط یک بازی نوستالژیک نیست که او چنین چیزی را هرگز دوست نمیداشت. ما به دنبال امید هستیم و ایجاد شوری دیگر در این روزهای دشواری که جهان، مبهوتِ هزار و یک مشکل است و فرهنگ و هنر به سبب ورود این مهمان پرمصیبت، در خوابی زمستانی فرو رفته و هنرمندان روزهایی نفسگیر را میگذرانند که امیدوار ماندن در آن، بسیار دشوار است . شاید امروز آن زمانی است که باید شریعتی را از نو بشناسیم؛ آن شریعتی که در ما شور زیستن را به جنبش در میآورد.
و در این جست و جو با #محمدعلی_نجفی فیلمساز، معمار و سازنده سریال به یاد ماندنی «سربهداران» هم کلام میشویم تا برایمان از آن شریعتی بگوید...
✅ @Shariati_Group
yun.ir/vqft43
مردی که با سحر کلامش، با اندیشه نابش و با جادوی گفتارش، در ذهن و جان چندین نسل حضوری اثرگذار داشته است ولی ما امروز نمیخواهیم تنها از شریعتی اسلامشناس یا تئوریسین انقلابی سخن بگوییم. ما تلاش میکنیم گرد و غبار سالیان سپری شده را کنار بزنیم و چهره کاملی از این مرد ببینیم؛ #شریعتی در هیأت منتقد و البته مشوق فرهنگ و هنر. همو که جوانان آن دوره را به ساخت فیلم و اجرای تئاتر تشویق میکرد، فیلمهای جریانساز سینمای جهان را برایشان تحلیل میکرد و با خواندن شعر شاعران معاصر، آنان را به شوق میآورد.
نسل ما شاید آخرین نسلی است که در قفسه کتابخانهها تشنگی خود را با نوشیدن واژگان او در میان سطور کتابهای افستی سیراب میکرد، کلام او در ما قدرتی بیدار میکرد و یادمان میآورد که ما نوع انسان هستیم و در برابر جهان مسئول.
حالا دیگر روزهای نوجوانی ما طی شده و آن آرمانها، رنگی دیگر به خود گرفته اما آنچه ما را وا میدارد که باز هم در جست و جوی این مرد باشیم، فقط یک بازی نوستالژیک نیست که او چنین چیزی را هرگز دوست نمیداشت. ما به دنبال امید هستیم و ایجاد شوری دیگر در این روزهای دشواری که جهان، مبهوتِ هزار و یک مشکل است و فرهنگ و هنر به سبب ورود این مهمان پرمصیبت، در خوابی زمستانی فرو رفته و هنرمندان روزهایی نفسگیر را میگذرانند که امیدوار ماندن در آن، بسیار دشوار است . شاید امروز آن زمانی است که باید شریعتی را از نو بشناسیم؛ آن شریعتی که در ما شور زیستن را به جنبش در میآورد.
و در این جست و جو با #محمدعلی_نجفی فیلمساز، معمار و سازنده سریال به یاد ماندنی «سربهداران» هم کلام میشویم تا برایمان از آن شریعتی بگوید...
✅ @Shariati_Group
yun.ir/vqft43
ایسنا
ناگفته های محمدعلی نجفی از دکتر شریعتی
حسینیه ارشاد که کافه و دانشگاه نبود که در آن بتوانی به آسانی از سینمای روز جهان بگویی، تئاتر به صحنه ببری و شعرهای فروغ و اخوان را دکلمه کنی، باید در آن دوره زندگی میکردی تا درک کنی گفتن این سخنان آسان است ولی انجام دادنش در یک محیط مذهبی و در برابر سنتهای…
Forwarded from طالقانی و زمانه ما
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیت الله طالقانی: دکتر شریعتی تفکر کرد، اندیشید، هحرت کرد، با مردم دنیا و مکتب های مختلف آشنا شد، به تدریح آفاق ذهنش باز شد و آنچه باید بداند از یک اسلام متحرک انقلابی دریافت و به کشور خود بازگشت.
دوم آذر ماه سالروز تولد دکتر علی شریعتی گرامی باد.
#طالقانی_و_زمانه_ما
#مجتمع_فرهنگی_ایت_الله_طالقانی
------------
telegram: @taleghani_zamaneh
Instagram: @taleghani_zamaneh
Twitter: @taleghanizamane
دوم آذر ماه سالروز تولد دکتر علی شریعتی گرامی باد.
#طالقانی_و_زمانه_ما
#مجتمع_فرهنگی_ایت_الله_طالقانی
------------
telegram: @taleghani_zamaneh
Instagram: @taleghani_zamaneh
Twitter: @taleghanizamane
Forwarded from ایران فردا
@iranfardamag
🔴 گفتند: بیعت کن! نکردم! گفتند: بمان! نماندم! گفتند: بخواه! نخواستم!
رنجم دادند، اسیرم کردند، بی نامم کردند، بدنامم کردند، مجروحم کردند، تا تسلیمم کنند و تسلیم نشدم، تا رامم کنند رام نشدم، تا بشوم نشدم ، تا در غربت ماندگار شوم، تا با شب خو کنم،
🔴 به راههای دیگر که رو به شهر و باغ و آبادی بود نرفتم ... و در این طریق که بیش از یک قرن است که این سفر را آغاز کرده ایم من از رفتن باز نایستادم و نومید نگشتم و همچنان در جستجوی آن گام زدم صبر کردم و.. یافتم ! یافتم!
🔴 [واکنون] بهر آوازی و سازی گوش میدهم به امید شنیدن آوایی از او است.ای کالبدمن! من لبهایم را در حلقوم تو خواهم نهاد و خود را در تو خواهم دمید تا حیاتت بخشم که ما روح همدیگریم !
🔴 [آری] من در تو رویش نسلی را تماشا و تامل میکنم که از ما سرزذه و رشد میکند و پس از من و ما ثمر خواهند داد ... فردای این باغ را خواهند ساخت و کیست که لذتی شورانگیزتر از این نشان دهد که کسی فردای خویش را در حال تماشا کند!
دکترعلیشریعتی : تولد: 2 آذر 1312 ـ شهادت: 29 خرداد 1356
https://t.me/iranfardamag
🔴 گفتند: بیعت کن! نکردم! گفتند: بمان! نماندم! گفتند: بخواه! نخواستم!
رنجم دادند، اسیرم کردند، بی نامم کردند، بدنامم کردند، مجروحم کردند، تا تسلیمم کنند و تسلیم نشدم، تا رامم کنند رام نشدم، تا بشوم نشدم ، تا در غربت ماندگار شوم، تا با شب خو کنم،
🔴 به راههای دیگر که رو به شهر و باغ و آبادی بود نرفتم ... و در این طریق که بیش از یک قرن است که این سفر را آغاز کرده ایم من از رفتن باز نایستادم و نومید نگشتم و همچنان در جستجوی آن گام زدم صبر کردم و.. یافتم ! یافتم!
🔴 [واکنون] بهر آوازی و سازی گوش میدهم به امید شنیدن آوایی از او است.ای کالبدمن! من لبهایم را در حلقوم تو خواهم نهاد و خود را در تو خواهم دمید تا حیاتت بخشم که ما روح همدیگریم !
🔴 [آری] من در تو رویش نسلی را تماشا و تامل میکنم که از ما سرزذه و رشد میکند و پس از من و ما ثمر خواهند داد ... فردای این باغ را خواهند ساخت و کیست که لذتی شورانگیزتر از این نشان دهد که کسی فردای خویش را در حال تماشا کند!
دکترعلیشریعتی : تولد: 2 آذر 1312 ـ شهادت: 29 خرداد 1356
https://t.me/iranfardamag
Forwarded from انجمن اسلامی معلمان بابل
به مناسبت زادروز معلم "مردم"متفکر آگاه ایرانی انجمن اسلامی معلمان بابل برگزار می کند :
شریعتی در سپهر اندیشه
با گفتارهای از :
🎤🎧🎤
☘دکتراحسان شریعتی
☘دکتر علی رحمانی
☘دکتر علی دست باز
☘ابراهیم میرزاآقازاده خراسانی
☘مهدی جایمند .
°°°°°°°°°°°°
🟢زمان :،ساعت ۲۱
یک شنبه ۲ آذر ۹۹
°°°°°°°°°°°°°°
کانال انجمناسلامی
معلمان بابل
🟢🌺🟢🌸🟢
با ماهمراه شوید در👇🌺
@anjoman_islami_babol
..........................
انجمن اسلامی
معلمان بابل
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
شریعتی در سپهر اندیشه
با گفتارهای از :
🎤🎧🎤
☘دکتراحسان شریعتی
☘دکتر علی رحمانی
☘دکتر علی دست باز
☘ابراهیم میرزاآقازاده خراسانی
☘مهدی جایمند .
°°°°°°°°°°°°
🟢زمان :،ساعت ۲۱
یک شنبه ۲ آذر ۹۹
°°°°°°°°°°°°°°
کانال انجمناسلامی
معلمان بابل
🟢🌺🟢🌸🟢
با ماهمراه شوید در👇🌺
@anjoman_islami_babol
..........................
انجمن اسلامی
معلمان بابل
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
دوم آذرماه، زادروز دکتر علی شریعتی
به یاد آن عزیزی که از او آموختم: حـوّا، آفـريـدگـار«عشـق»
ناهيد توسلي*
در نبودستاني همه تاريك و در جايگاهي همه بي جا، همه در سكون خويش ايستا، تنها، «عدم» مي زيست؛ بي هيچ جنبشي، بي هيچ پويشي! تاريكي بود وُ ظُلمت، سستي بود وُ رخوت. نه هيچ فَلَقي، نه هيچ شَفَقي!
شهريار دیار عدم، برتخت حيرت، حيران. زانُوان در بغل، سر تكيه داده برديوار، به سانِ واژه اي بلاتكليف، حيرانِ حلقومي براي فرياد!
در تنهايي وُعدم و ديگرهيچ، شهریارِ تماميِ «عدم»، «هستن» مي خواست!
فرياد برآورد:
«كنت كنزا مخفيا فاحببت ان اعرف»
و بدين سان «کن فیکون» شد و «او» از پوستۀ «آن سان» بودنِ خويش به دَر.
اما چه می بایست کرد تنهايي را؟
دوست مي خواست وُ مونس. انيس مي خواست وُ هم اُنس. كسي رابراي دوست داشتن و عشق ورزيدن؛ كه شهریارِ«تنهايي» وُ«عدم» بودن، بي هيچ عشقي وُ شوري دردل، تا كِي؟
باني خير و خالق خِرَد و آفريدگار دل، در ظلمتِ نُه توي سختِ تنهای خویش، انيس
مي خواست وُ هم اُنس: «انسان» را آفريد، انيس وُ مونسِ خويش. از خويشتن اش در او دميد، و او را نام، «آدم» نهاد و [گفته شده است] اين اولين «آدم»، كه بر گونة «او» بود فرياد تنهايي سرداد كه: «مرا نيز انيسي وُ مونسي باید»!.. [گفته شده است] «او»، كه از خويشتنِ خويش در «آدم» دميده بود اينك...
از پهلوي چپِ «خِردِ آدم»، «حوّا»یِ جان را آفريد و در چرخشی مستانه، از پهلوي چپِ «هوشیاریِ حوّا»، «آگاهی سيب» را در سينه اش به وديعه نهاد!
اينک، «حوّا» اين جانِ جانانِ جهان و این نخستين روح مادینه و باروراننده، پيام آور محبت و «مهراوة» نُه توي مهر، مريم مقدسِ «عشق» را، كه در زِهدان بكرِ دل پرورده بود به «جهان» آورد.
بدين سان بودکه اين نخستين روحِ عاشقانة «حيات»: «حوّا»، به «حيات آدم» معنا بخشيد. «حوّا»، نخستين لقمۀ «عشق» را، از سيبِ درونِ «دل»، دردهان «آدم» نهاد تا «آدميّت» را در او و براي هميشه جاودانه سازد!
و آن گاه جهان شد جایگاه زندگی و زیستن!
در این روزها و در گذر این سال ها، یاد «اَبَرانسانی» را زنده می کنیم که از درونۀ آدمیّت خویش با نَفَسِ گرمی بخش معشوقه اش «حوّا»، از پوستۀ خویش به دَر شد تا در پیمان با «او» و با آهنگِ «شدن» و «صیرورت»، سيب آگاهی و هوشیاری «عشقِ» برآفریدۀ «حوّا» را، به من و ما و تو و او، و نیز به ایشان، هدیه کند.
یادِ عزیزش گرامی
* نویسنده، پژوهشگر و کنشگر حقوق زنان، مدیرمسئول و سردبیر «نافه»
منتشر شده در روزنامه ایران 2 آذر1395
به یاد آن عزیزی که از او آموختم: حـوّا، آفـريـدگـار«عشـق»
ناهيد توسلي*
در نبودستاني همه تاريك و در جايگاهي همه بي جا، همه در سكون خويش ايستا، تنها، «عدم» مي زيست؛ بي هيچ جنبشي، بي هيچ پويشي! تاريكي بود وُ ظُلمت، سستي بود وُ رخوت. نه هيچ فَلَقي، نه هيچ شَفَقي!
شهريار دیار عدم، برتخت حيرت، حيران. زانُوان در بغل، سر تكيه داده برديوار، به سانِ واژه اي بلاتكليف، حيرانِ حلقومي براي فرياد!
در تنهايي وُعدم و ديگرهيچ، شهریارِ تماميِ «عدم»، «هستن» مي خواست!
فرياد برآورد:
«كنت كنزا مخفيا فاحببت ان اعرف»
و بدين سان «کن فیکون» شد و «او» از پوستۀ «آن سان» بودنِ خويش به دَر.
اما چه می بایست کرد تنهايي را؟
دوست مي خواست وُ مونس. انيس مي خواست وُ هم اُنس. كسي رابراي دوست داشتن و عشق ورزيدن؛ كه شهریارِ«تنهايي» وُ«عدم» بودن، بي هيچ عشقي وُ شوري دردل، تا كِي؟
باني خير و خالق خِرَد و آفريدگار دل، در ظلمتِ نُه توي سختِ تنهای خویش، انيس
مي خواست وُ هم اُنس: «انسان» را آفريد، انيس وُ مونسِ خويش. از خويشتن اش در او دميد، و او را نام، «آدم» نهاد و [گفته شده است] اين اولين «آدم»، كه بر گونة «او» بود فرياد تنهايي سرداد كه: «مرا نيز انيسي وُ مونسي باید»!.. [گفته شده است] «او»، كه از خويشتنِ خويش در «آدم» دميده بود اينك...
از پهلوي چپِ «خِردِ آدم»، «حوّا»یِ جان را آفريد و در چرخشی مستانه، از پهلوي چپِ «هوشیاریِ حوّا»، «آگاهی سيب» را در سينه اش به وديعه نهاد!
اينک، «حوّا» اين جانِ جانانِ جهان و این نخستين روح مادینه و باروراننده، پيام آور محبت و «مهراوة» نُه توي مهر، مريم مقدسِ «عشق» را، كه در زِهدان بكرِ دل پرورده بود به «جهان» آورد.
بدين سان بودکه اين نخستين روحِ عاشقانة «حيات»: «حوّا»، به «حيات آدم» معنا بخشيد. «حوّا»، نخستين لقمۀ «عشق» را، از سيبِ درونِ «دل»، دردهان «آدم» نهاد تا «آدميّت» را در او و براي هميشه جاودانه سازد!
و آن گاه جهان شد جایگاه زندگی و زیستن!
در این روزها و در گذر این سال ها، یاد «اَبَرانسانی» را زنده می کنیم که از درونۀ آدمیّت خویش با نَفَسِ گرمی بخش معشوقه اش «حوّا»، از پوستۀ خویش به دَر شد تا در پیمان با «او» و با آهنگِ «شدن» و «صیرورت»، سيب آگاهی و هوشیاری «عشقِ» برآفریدۀ «حوّا» را، به من و ما و تو و او، و نیز به ایشان، هدیه کند.
یادِ عزیزش گرامی
* نویسنده، پژوهشگر و کنشگر حقوق زنان، مدیرمسئول و سردبیر «نافه»
منتشر شده در روزنامه ایران 2 آذر1395
Forwarded from شهرآرانیوز
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥نشانیِ شریعتی
🔸بازدیدی از زادگاه دکتر علی شریعتی و نُه مکان دیگر در مشهد که در آنها زیست.
🔸زادگاه دکتر شریعتی، با همه فراموشیها و بیمهریها، هنوز در کرانهی کویر پا برجاست.
🔸البته او با وجود همه عشقی که به کویر و آبادیهایش داشت، تمام عمرش را در مشهد زندگی کرد؛ جز چند سال پایان عمر و چند سال تحصیل در فرانسه.
🔸به مناسبت زادروز او، به جستجوی مکانهایی رفتیم که در آنها زندگی کرد.
#رسانه_تصویری_شهرآرا
@ShahraraNews
instagram.com/shahraranews
🔸بازدیدی از زادگاه دکتر علی شریعتی و نُه مکان دیگر در مشهد که در آنها زیست.
🔸زادگاه دکتر شریعتی، با همه فراموشیها و بیمهریها، هنوز در کرانهی کویر پا برجاست.
🔸البته او با وجود همه عشقی که به کویر و آبادیهایش داشت، تمام عمرش را در مشهد زندگی کرد؛ جز چند سال پایان عمر و چند سال تحصیل در فرانسه.
🔸به مناسبت زادروز او، به جستجوی مکانهایی رفتیم که در آنها زندگی کرد.
#رسانه_تصویری_شهرآرا
@ShahraraNews
instagram.com/shahraranews
Forwarded from بنياد فرهنگی دكتر علی شريعتی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔷🔆از خراسان تا دمشق (بخش دوم)
🔆آرامگاه : دمشق، زینبیه قبرستان شیعیان، جنب حرم حضرت زینب
📌این فیلم امروز از سوی یکی از دوستداران سوری تبار شریعتی ارسال شده است .
🔆پس از مرگ ناگهانی شریعتی در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶، خانواده و دوستان او با فشارهای ساواک برای انتقال جسد به ایران روبهرو شده و تصمیم گرفتند جسد را به دمشق انتقال دهند. علیرغم تردید اولیه میان نجف و سوریه، به توصیه و کمک امام موسی صدر، زینبیه دمشق به عنوان مقصد نهایی انتخاب شد. این خاک سپاری با حضور چهرههای برجسته ایرانی، فلسطینی و لبنانی برگزار شد و شریعتی به تاریخ پنجم تیرماه ۱۳۵۶در اتاق کوچکی واقع در ضلع شمال شرقی قبرستان شیعیان به رسم امانت به خاک سپرده شد.
🔆این اتاقک و دیوارهای آن از همان روزهای اول (دوسال قبل از انقلاب ایران) تا کنون فرصتی برای ابراز احساسات متعدد مردمی، موضعگیریهای سیاسی مختلف و قبض و بسطهای مدیریتی بسیاری بوده است. ورود و خروج آزاد به اتاقک آنجا را بدل به نوعی نمایشگاه فصلی فرهنگی و سیاسی کرده بود و از همین رو در پایان دهه شصت ورود به آن اتاقک فقط با اجازه مدیریت قبرستان ممکن شده است.
🆔 @Shariati_SCF
🔆آرامگاه : دمشق، زینبیه قبرستان شیعیان، جنب حرم حضرت زینب
📌این فیلم امروز از سوی یکی از دوستداران سوری تبار شریعتی ارسال شده است .
🔆پس از مرگ ناگهانی شریعتی در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶، خانواده و دوستان او با فشارهای ساواک برای انتقال جسد به ایران روبهرو شده و تصمیم گرفتند جسد را به دمشق انتقال دهند. علیرغم تردید اولیه میان نجف و سوریه، به توصیه و کمک امام موسی صدر، زینبیه دمشق به عنوان مقصد نهایی انتخاب شد. این خاک سپاری با حضور چهرههای برجسته ایرانی، فلسطینی و لبنانی برگزار شد و شریعتی به تاریخ پنجم تیرماه ۱۳۵۶در اتاق کوچکی واقع در ضلع شمال شرقی قبرستان شیعیان به رسم امانت به خاک سپرده شد.
🔆این اتاقک و دیوارهای آن از همان روزهای اول (دوسال قبل از انقلاب ایران) تا کنون فرصتی برای ابراز احساسات متعدد مردمی، موضعگیریهای سیاسی مختلف و قبض و بسطهای مدیریتی بسیاری بوده است. ورود و خروج آزاد به اتاقک آنجا را بدل به نوعی نمایشگاه فصلی فرهنگی و سیاسی کرده بود و از همین رو در پایان دهه شصت ورود به آن اتاقک فقط با اجازه مدیریت قبرستان ممکن شده است.
🆔 @Shariati_SCF
Forwarded from دفترهای سبز رزاس (محمد لطیف عباس پناه)
از : نامه ای از پدر این قرن به فرزندش ( نسل آینده )
نور چشم من ! من سال ها منتظر آمدن تو بودم ، فکر نمی کردم بیایی ، می گفتم در همان غربت می مانی ، آنجا به تو خوش می گذرد ...برای گرمای دل من برای راحتی زندگی من خودت را گرفتار این مردم و این دولت نمی کنی ، به این زندان بزرگ نمی آئی، می دانی که تا بیائی، تا سراغ مرا بگیری ،پایت به مرز نرسیده تو را می گیرند ...تو را حبس می کنند ، تو را نمی گذارند پیش ام بیایی ،...
بابا جان چرا آمدی؟ چرا مرا فراموش نکردی ؟ چرا راحتی خودت را برای من خراب کردی ؟ ...چرا به حرفم نکردی ؟ چقدر نوشتم نیا! ... چقدر گفتم من بی نیازم ،من به تو محتاج نیستم ،...مگر نخواندی؟ ...
مگر جوری که سانسور چی ها نفهمند به کنایه برایت نگفتم ،ننوشتم که عزیز من ! هوا سرد است ، صحرا وحشتناک است ، طوفانی است ،راه دراز است ،این سفر خطرناک است ، کجا می آئی؟ ...
من این روزها را می ترسیدم باباجان! ...که تو در آن قلعه ی سرخ شب های سیاه را در کنج سلول زندانیت بی من ...اَخ ! چه می کنی ؟ چه جور می گذرانی؟ با تو چه جور رفتار می کنند ؟ ...بابا جان مگر تو نیامدی که مرا ببینی؟ ...
اگر بشنوم که تو را به حبس ابد ، به حبس مجرد محکوم کرده اند دق می کنم
به من رحم کن تو جوانی ، تو هنوز نیرو داری ، هنوز عمر داری ، هنوز ...اما من که دیگر در این زندگی کاری ندارم ، در این دنیا جز تو کاری ،امیدی ،هوسی ندارم ، تو که می دانی که مرا هیچ چیز دیگری فریب نمی دهد ، هیچ دلخوشی دیگری ندارم ، هیچ چیز جز داشتن تو مرا به این دنیا وصل نمی کند ، ...بهترین چیزها ، بهترین سرمایه هاش پول است و میز است و عیاشی و شکم چرانی است ...پدر جان ،تو هیچ وقت به خیالت آمده است که بی تو من به این چیزها یک لحظه فکر کنم ؟ عزیز من ! اگر تو هم نمی بودی ، اگر تو را هم تو این دنیا نداشتم من اهل اینها نبودم ، من سرم را و دلم را و جانم را از زیبایی ها و خوبی ها و عشق ها و محبت های خیالی از اساطیر ، از شعر ، از خرافات ، از الفاظ، از تصورات واهی پر می کردم و به این واقعیات پلید نمی آلودم،... در این دوازده سیزده سال که از آن ۹ اسفند می گذرد دیده ای ،بوده ای می دانی که من در تمام این سال ها سخت به ایمان و راهم وفادار ماندم ، اهل خیانت و فراموشی و برگشت و خود فروشی نبوده ام ، تو می دانی که در تمام عمرم در این همه سخنرانی ها ،نوشتن ها ،حادثه ها ، خطرها ، منفعت ها، مصلحت ها یکبار اسمی از آنها نبرده ام، یک کلمه از آنها تعریف نکرده ام ، مدح کسی نگفته ام ، اهل تملق و دروغ و ضعف و ذلت نیستم ، زندگی من شاهد است ، همه ی مردم خواهند، اما تو بگو ! تو بگو! باباجان! بنویس بیا بیرون ! بابا جان عقیده ات را کتمان کن ، از آنها مخفی دار ، بابا جان پیش آنها تقیه کن ، می دانم برایت سخت است ، محال است ، اما از تو توقع دارم برای من این کار محال را حتماً بکنی ! هی مگو پس چرا خودت نکردی ؟ چرا خودت نگفتی ! آخر نور چشم من ! تو پدر نشده ای ،تو گرفتار محبت نشده ای ، من به خاطر آزادی، به خاطر شرافت ،به خاطر دینم نکردم ، اگر به خاطر تو بود می کردم ، اگر پای تو در میان بود می کردم ، از تو هم همین توقع را دارم به خاطر من ، برای من ، برای احتیاجی که به تو دارم ،از خودت دفاع کن ، خودت را تبرئه کن ، با بازجوها مودب باش ، آرام و عاقلانه حرف بزن ، اتهامت را محرز مکن بابا ! دیگر نمی گذارند خلاص شوی ، خلاص شوم ، دیگر تو را نمی گذارند ببینم ، نمی گذارند پیشم بیائی، مگر تو نیامدی که مرا ببینی ؟ مگر آمدی که زندانی شوی ، مگر آمدی قهرمان شوی ؟ ...کاری کن که بابا جان که ولت کنند ، که بگذارند بیائی...اگر الان می بودی ،.... در این دل های شب مرا ببینی تلخی دفاع ، سختی تقیه ، رنج ادب و خوشروئی با گروهبان ها ، مدارای با بازجو و زندانبان را تحمل می کردی ، بابا جان بیا ! بیا ! من نمی توانم بفهمم که تو نمی توانی بیایی ،...نمی توانم بفهمم که تو الان فرسنگ ها از من دوری ...
چرا هیچ شبی اینجا نیستی ؟ ... چندسال پیش نوشتی که حرکت می کنی ،گذرنامه گرفته ای ، چند ماه پیش خبر دار شدم که به مرز رسیده ای ، غربت را ترک کرده ای ، از همه خدا حافظی کرده ای...
آن سرگرمی ها ، کارها ، دوست و آشنا ها ، گرفتاری ها ،درس و بحث ها همه را ، زندگی ات و خانه ات و سر و سامانت را همه ول کرده ای ، همه را به خاطر این تنهای محزون که دردر وطن خود غریب افتاده است چشمش به در سفید شده است ، از آمدنت مایوس شده است گذاشتی و گذشتی و آمدی و آمدی پس چرا بابا جان نمی رسی ؟ ای کاش نمی گفتی می آیم، ای کاش خبر نمی دادی ، ای کاش حرکت نمی کردی ...
هی تو را صدا می زنم ، هی تو را صدا می زنم ......! ......! ......!
چرا جوابم را نمی دهی ؟
م.آ ۳۳ ، ص ۳۳۸-۳۴۲
نور چشم من ! من سال ها منتظر آمدن تو بودم ، فکر نمی کردم بیایی ، می گفتم در همان غربت می مانی ، آنجا به تو خوش می گذرد ...برای گرمای دل من برای راحتی زندگی من خودت را گرفتار این مردم و این دولت نمی کنی ، به این زندان بزرگ نمی آئی، می دانی که تا بیائی، تا سراغ مرا بگیری ،پایت به مرز نرسیده تو را می گیرند ...تو را حبس می کنند ، تو را نمی گذارند پیش ام بیایی ،...
بابا جان چرا آمدی؟ چرا مرا فراموش نکردی ؟ چرا راحتی خودت را برای من خراب کردی ؟ ...چرا به حرفم نکردی ؟ چقدر نوشتم نیا! ... چقدر گفتم من بی نیازم ،من به تو محتاج نیستم ،...مگر نخواندی؟ ...
مگر جوری که سانسور چی ها نفهمند به کنایه برایت نگفتم ،ننوشتم که عزیز من ! هوا سرد است ، صحرا وحشتناک است ، طوفانی است ،راه دراز است ،این سفر خطرناک است ، کجا می آئی؟ ...
من این روزها را می ترسیدم باباجان! ...که تو در آن قلعه ی سرخ شب های سیاه را در کنج سلول زندانیت بی من ...اَخ ! چه می کنی ؟ چه جور می گذرانی؟ با تو چه جور رفتار می کنند ؟ ...بابا جان مگر تو نیامدی که مرا ببینی؟ ...
اگر بشنوم که تو را به حبس ابد ، به حبس مجرد محکوم کرده اند دق می کنم
به من رحم کن تو جوانی ، تو هنوز نیرو داری ، هنوز عمر داری ، هنوز ...اما من که دیگر در این زندگی کاری ندارم ، در این دنیا جز تو کاری ،امیدی ،هوسی ندارم ، تو که می دانی که مرا هیچ چیز دیگری فریب نمی دهد ، هیچ دلخوشی دیگری ندارم ، هیچ چیز جز داشتن تو مرا به این دنیا وصل نمی کند ، ...بهترین چیزها ، بهترین سرمایه هاش پول است و میز است و عیاشی و شکم چرانی است ...پدر جان ،تو هیچ وقت به خیالت آمده است که بی تو من به این چیزها یک لحظه فکر کنم ؟ عزیز من ! اگر تو هم نمی بودی ، اگر تو را هم تو این دنیا نداشتم من اهل اینها نبودم ، من سرم را و دلم را و جانم را از زیبایی ها و خوبی ها و عشق ها و محبت های خیالی از اساطیر ، از شعر ، از خرافات ، از الفاظ، از تصورات واهی پر می کردم و به این واقعیات پلید نمی آلودم،... در این دوازده سیزده سال که از آن ۹ اسفند می گذرد دیده ای ،بوده ای می دانی که من در تمام این سال ها سخت به ایمان و راهم وفادار ماندم ، اهل خیانت و فراموشی و برگشت و خود فروشی نبوده ام ، تو می دانی که در تمام عمرم در این همه سخنرانی ها ،نوشتن ها ،حادثه ها ، خطرها ، منفعت ها، مصلحت ها یکبار اسمی از آنها نبرده ام، یک کلمه از آنها تعریف نکرده ام ، مدح کسی نگفته ام ، اهل تملق و دروغ و ضعف و ذلت نیستم ، زندگی من شاهد است ، همه ی مردم خواهند، اما تو بگو ! تو بگو! باباجان! بنویس بیا بیرون ! بابا جان عقیده ات را کتمان کن ، از آنها مخفی دار ، بابا جان پیش آنها تقیه کن ، می دانم برایت سخت است ، محال است ، اما از تو توقع دارم برای من این کار محال را حتماً بکنی ! هی مگو پس چرا خودت نکردی ؟ چرا خودت نگفتی ! آخر نور چشم من ! تو پدر نشده ای ،تو گرفتار محبت نشده ای ، من به خاطر آزادی، به خاطر شرافت ،به خاطر دینم نکردم ، اگر به خاطر تو بود می کردم ، اگر پای تو در میان بود می کردم ، از تو هم همین توقع را دارم به خاطر من ، برای من ، برای احتیاجی که به تو دارم ،از خودت دفاع کن ، خودت را تبرئه کن ، با بازجوها مودب باش ، آرام و عاقلانه حرف بزن ، اتهامت را محرز مکن بابا ! دیگر نمی گذارند خلاص شوی ، خلاص شوم ، دیگر تو را نمی گذارند ببینم ، نمی گذارند پیشم بیائی، مگر تو نیامدی که مرا ببینی ؟ مگر آمدی که زندانی شوی ، مگر آمدی قهرمان شوی ؟ ...کاری کن که بابا جان که ولت کنند ، که بگذارند بیائی...اگر الان می بودی ،.... در این دل های شب مرا ببینی تلخی دفاع ، سختی تقیه ، رنج ادب و خوشروئی با گروهبان ها ، مدارای با بازجو و زندانبان را تحمل می کردی ، بابا جان بیا ! بیا ! من نمی توانم بفهمم که تو نمی توانی بیایی ،...نمی توانم بفهمم که تو الان فرسنگ ها از من دوری ...
چرا هیچ شبی اینجا نیستی ؟ ... چندسال پیش نوشتی که حرکت می کنی ،گذرنامه گرفته ای ، چند ماه پیش خبر دار شدم که به مرز رسیده ای ، غربت را ترک کرده ای ، از همه خدا حافظی کرده ای...
آن سرگرمی ها ، کارها ، دوست و آشنا ها ، گرفتاری ها ،درس و بحث ها همه را ، زندگی ات و خانه ات و سر و سامانت را همه ول کرده ای ، همه را به خاطر این تنهای محزون که دردر وطن خود غریب افتاده است چشمش به در سفید شده است ، از آمدنت مایوس شده است گذاشتی و گذشتی و آمدی و آمدی پس چرا بابا جان نمی رسی ؟ ای کاش نمی گفتی می آیم، ای کاش خبر نمی دادی ، ای کاش حرکت نمی کردی ...
هی تو را صدا می زنم ، هی تو را صدا می زنم ......! ......! ......!
چرا جوابم را نمی دهی ؟
م.آ ۳۳ ، ص ۳۳۸-۳۴۲
Forwarded from روابطعمومی آموزشوپرورش بابل
✳️ نکوداشت اندیشمند متفکر معاصر ایران دکتر علی شریعتی
🔸#دبیرستان دکتر علی #شریعتی پیچاکلا بابل
🔹 به روایت #تصویر
🔸برای آگاهی از خبرهای رسمی حوزه تعلیم و تربیت به کانال آموزش و پرورش بابل بپیوندید
🔶️ یکشنبه ۲ آذر ماه ۱۳۹۹
🔷️روابط عمومی آموزش و پرورش بابل
🔹 http://babol-mazand.medu.ir
🆔 @APBABOL
🔸#دبیرستان دکتر علی #شریعتی پیچاکلا بابل
🔹 به روایت #تصویر
🔸برای آگاهی از خبرهای رسمی حوزه تعلیم و تربیت به کانال آموزش و پرورش بابل بپیوندید
🔶️ یکشنبه ۲ آذر ماه ۱۳۹۹
🔷️روابط عمومی آموزش و پرورش بابل
🔹 http://babol-mazand.medu.ir
🆔 @APBABOL