رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه
8.15K subscribers
581 photos
183 videos
23 files
782 links
تو این را دروغ و فسانه مدان
به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان

از او هرچه اندرخورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد

این تالار بازتاب دهنده برداشت‌های گرداننده از واکاوی رازهای نهفته در ژرفای داستان‌های شاهنامه است.

گرداننده تالار : سیروس حامی
@Cyrus_Hami
Download Telegram
Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (س. حامی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
داستان #کاوه_آهنگر
شاهنامه خوانی بانو #الهه_کارگران

هنگام : شنبه - ۲۸ مهر ۱۴۰۳
جایگاه : دانشگاه امام جواد یزد

«موسسه فرهنگی شاهنامه فردوسی یزد»
«موسسه فرهنگی چکامه مهر یزد»


🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (س. حامی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گذار از ساستار به اَورند
(گزارش تاریخی استوره خیزش فریدون و کاوه)
۱ - شرایط ذهنی بایسته دگرگشت (دنباله)

ارائه: #سیروس_حامی

هنگام : شنبه۲۸ مهر ۱۴۰۳
جایگاه : دانشگاه امام جواد یزد

«موسسه فرهنگی شاهنامه فردوسی یزد»
«موسسه فرهنگی چکامه مهر یزد»


🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تحلیل استاد شفیعی کدکنی از شخصیت رستم:

«جواب نداره... برای اینکه حاصل ذهن یک نفر نیست. ترکیب ذهن‌های بی‌شمار، آن هم در طول اسطوره است نه تاریخ. عمر اسطوره هزاربرابر عمر تاریخ است.»


@shekoftandaraftab


https://t.me/ShahnamehToosi
از نگاه یاران

فردوسی به ایرانیان آموخت خرافه‌پرست و ماورالطبیعه‌باز نباشند، خوشبختی و بدبختی ملت‌ها دست خودشان است!

🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊

✍️ #امید‌فراغت روزنامه‌نگار

خرافه و خرافه‌پرستی و به تعبیری ماورالطبیعه‌بازی همواره در تاریخ این سرزمین موجودیت داشته است. بر همین اساس
#بت‌پرستی و #شخص‌پرستی به نوعی در تار و پود ذهنی بی‌خردان و ناباوران به اصالت #انسان‌گرایی، بارها مسیر طبیعی حرکت #تاریخ را به انحراف کشیده است.

#ایرانیان باید به شخصیت‌های خردمندی مانند حکیم ابوالقاسم فردوسی افتخار کنند که در اوج خرافه‌پرستی و شخص‌پرستی، تنها راه نجات از ورطه شکست فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ...روی آوردن به عقلانیت، واقعیت‌نگری و باور‌مندی به این‌که هر کسی می‌تواند خود، خدای خویش شود.

برای مثال مردمان دوره فریدون‌شاه، آن‌چنان مجذوب شخصیت
#توسعه‌یافته او بودند که فکر می‌کردند اگر فریدون بمیرد، فقر و بدبختی گریبان‌شان را می‌گیرد.

فریدون‌شاه برای حکیم شدن تلاش کرده بود و به خوبی می‌دانست که هیچ تفاوتی با دیگر انسان‌ها ندارد. اما این آدم‌های آن دوره بودند که عنوان‌هایی مانند فرشته و پسر خدا به فریدون داده بودند.


فریدون در آستانه مرگش، چاره‌جویی کرد تا مردم بیاموزند که باید خودشان را باور کنند. اگر ظلم و ستمی، می‌بینند، خودشان باعث و بانی به وجود آمدن ظلم و ستم هستند. اگر دچار فقر و بدبختی شده‌اند، مسبب این فقر، خودشان هستند.

بر همین اساس
#فریدون به پسر کوچکش #ایرج گفت: به بلندی شهر برود و با صدای بلند این اشعار کوتاه را بخواند.

"فریدون فرخ، فرشته نبود
"به مشک و زعنبر، سرشته نبود.

"به داد و دهش یافت آن نیکویی
"تو داد و دهش کن، فریدون تویی.

#فردوسی به زیبایی خردمندی و حکمت، فریدون‌شاه را در شاهنامه‌اش آورد. تا مردم تاریخ بیاموزند، خوشبختی و بدبختی دست خودشان است. قدر و اندازه‌ ملت‌ها، دست خودشان است. بنابراین اگر از قدرت اندیشه و تفکرشان استفاده نکنند، به راحتی مورد سوء‌استفاده قرار می‌گیرند.

حرف پایانی این‌که اصولا
#خرافه‌پرستی، ماورالطبیعه‌بازی و شخص‌پرستی برای این تولید می‌شود، که مردم خودشان را باور نکنند، فکر نکنند تا زورمندان بتوانند از چنین ملتی، به مثابه برده، بهره‌کشی کنند. تا مثلا بتوانند به مردمی بگویند عکس خلیفه #نروژ را در ماه دیده‌ و مردم هم باور کنند! یا این‌که بگویند #رییس‌جمهور سوییس با امامعلی حبیبی کشتی‌گیر ایرانی ارتباط دارد و در بحران‌ها از او کمک می‌گیرد. پرسش پایانی این‌که مگر پیامبر نگفت: من بشری مثل شما هستم؟ فریدون فرخ، فرشته نبود- به مشک و ز عنبر، سرشته نبود. به داد و دهش یافت آن نیکویی- تو داد و دهش کن، فریدون تویی!

@peyghameashna


https://t.me/ShahnamehToosi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ایرانیان ، نیاکان اروپائیان!

واقعیتی تاریخی که اروپاییان کوشیده‌اند تا پرده بپوشند و شوربختانه دانشگاههای ما نیز به همان راه رفته‌اند و افسانه «مهاجرت آریاییان از سرزمینهای دیگر به پشته ایران» را گسترانده باوریده و باورانده‌اند!

داستان تاریخی #فریدون گویای سه‌پاره شدن باشندگان ایران و فروایش(مهاجرت) و پخش شدن آنان در پهنه آسیای میانه تا اروپا و گرداگرد مدیترانه است که تیره‌های سکایی و سرمتی و آلان را در این پهنه ساختند!


پشته ایران خاستگاه (مبدأ) فروایش(مهاجرت)های بزرگ تاریخی بوده نه آماجگاه(مقصد)!


https://t.me/ShahnamehToosi
Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (سیروس حامی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شاهنامه ، نامه‌ی به‌زیستن

گفتاری از استاد #علیرضا_قیامتی


برگرفته از 👇
https://www.youtube.com/@dr_ghiyamati


🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زبان‌های ایرانی‌تبار ( فارسی، کردی، بلوچی، سکایی و ... ) در خانواده‌ی زبانی « هندواروپایی » قرار دارند. بیش از ۲۰۰ سال است که پژوهشگران بر سر خاستگاه نخستین این شاخه زبانی، بحث و جدل دارند. امروزه پیشرفت‌های علمی به کمک حل این موضوع آمده و نتیجه تازه‌ترین پژوهش‌های زیست‌شناسی و زبانشناسی میگوید که خاستگاه اولیه این شاخه زبانی حدود ۸۰۰۰ سال پیش و جایی در شرق هلال حاصلخیز ( قفقاز جنوبی، آناتولی شرقی و ایران غربی ) بوده است. که این همان منطقه زاگرس غربی است.


پشته ایران خاستگاه (مبدأ) فروایش(مهاجرت)های بزرگ تاریخی بوده؛ نه آماجگاه(مقصد)!



https://t.me/ShahnamehToosi
🔴 اعداد در زبان سکایی ( گویش ختنی ) ...

🔷 یکی از مهم‌ترین دلایل هم‌ریشگی دو زبان، موضوع اعداد و شمارگان است. اعداد در زبان سکایی دقیقا هم‌ریشه با دیگر زبان‌های ایرانی‌تبار بوده است


🆔 @iranzamin777


🆔 https://t.me/ShahnamehToosi
Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (سیروس حامی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گزارش و گفتارهای پخش شده از تلویزیون تاجیکستان در باره #جشن_مهرگان


تاجیکستان کوشا در بزرگداشت آیین‌های نیاکانی.


🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
Forwarded from انجمن شاهنامه فردوسی یزد (سیروس حامی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سریال غرورآفرین شاهنشاهی کوروش بزرگ

قسمت چهارم

کارگردان : #یاسین_موسیوند

آبشخور:
https://www.youtube.com/@DiaraKohan/videos



🆔 @shahname_yazd
با درود
یادآوری: این تالار بازتاب دهنده برآیند پژوهشها و دیدگاههای گرداننده تالار در پیوند با شاهنامه و «استوره»های ایرانی و در برگیرنده جستارهایی ویژه با رویکرد زندآگاهانه(هرمنوتیک) و با الگوواره(پارادایم) نو و دیگرگون است، پس:

الف - نوشتن و فرستادن هر فرسته تازه نیازمند رسیدن هر بخش از پژوهش و بررسی به انجامی است که قابل ارایه باشد! این مهم هفته‌ها و گاه ماهها زمان می‌برد!

ب- آشنایی همراهان گرامی با الگوواره نگارنده و چگونگی دریافت و رسیدن به هسته راستین و تاریخی داستانهای شاهنامه نیازمند آگاهی از جستارهای پیشین -از آغاز گشایش تالار- است!

فهرست فراهم شده، که اینک بخش چهارم آن پیشکش می‌شود، یاریگر همراهان است! بخشهای پیشین فهرست هم نشانی داده شده! 👇

4️⃣  فهرست ۴
بخش چهارم فهرست جستارهای تالار «
رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه»

بساویدن هر هشتگ یا تارپیوند (سرنام آبی‌رنگ) به جستار و یا زنجیره‌ها راه می‌برد.

گشایش تالار

👈 بخش نخست فهرست
👈 بخش دویُم فهرست
👈 بخش سه‌یُم فهرست


👈  راز #سیمرغ_و_زال
الف –
درآمد
ب- ریشهٔ نام «زال»
پ- آلبینیسم- سپیدیِ موی زال
ت – سیمرغ- پزشکی از تبار خورشید!
      ۱-
سیمرغ و آفتاب
     ۲- سیمرغ در استوره‌های ایران
     ۳- سیمرغ در شاهنامه
ج- زال زر؛ زروان شاهنامه
چ- پروردن زال در کنام سیمرغ
خ- فرنام «دستان»
د- دستان زند
ذ- ریشه‌شناسی واژهٔ «پزشک»
ر-  سکایان و سیستان
ز- شهر سوخته
س- انگاره‌ای از ریشه تاریخی زال و رودابه
ش- افسانه افزوده ضحاک‌تباری و بت‌پرستی مهراب کابلی
غ- دانش شگرف سیستان در شاهنامه
ف- #رستمزاد
      - پاسخی به یک پرسش

👈  #نامهای_مردانه (شاهان و پهلوانان)- نماد تیره‌های ایرانی و بخشی از سرگذشت راستین نیاکان
۱ - کاوس؛ فریبرز ؛ زنگه ؛ فرامرز ؛ توس
۲ - 
نوذر
۳ -
منوچهر
۴-
افراسیاب
۵ -
اغریزث
۶-
کی‌قباد
۷ -
کاوس
۸-
رستم
۹-
سهراب
۱۰-
زَو/زاو/زاب تهماسپ

👈
سنجش بیتهایی منتسب به فردوسی فرزانه در «گفتار اندر ستایش پیغمبر»

👈
بررسی چند واژه: شهر /شهریار / شاه / پادشاه / شاهنشاه

👈
گفتاری پیرامون نمادینگی شاهان بخش آغازین شاهنامه

👈 نکته‌هایی از جنگ افراسیاب با نوذر
       ۱-
میدان جنگ
       ۲-
افرسیاب
       ۳-
درگذشت سام
       ۴-
شکست ایرانیان از افراسیاب

👈
چند جستار به فراخور روز کورش بزرگ.

👈
ریشه‌شناسی و تلفظ واژه‌های «آفرین» و «نفرین»

👈
گویش نرم(مجهول) واکه‌های«ای» و «او» در شاهنامه

👈
«زبان برگشادن» در برابر «سخن برگشادن»

👈
دیرپایی آیین رایورزی در کارهای کشور

👈
جایگاه «البرز کوه» !!

👈
سویه‌های زمین‌پیمایی در ایران باستان

👈
کاربرد «برگشتن» در معنی «شدن» در شاهنامه

👈
«مازندران شاهنامه» کجاست!؟

👈 آز و تعصب (زنده‌نام دکتر اسلامی ندوشن)

👈 «برگشتن» در معنی «شدن» در شاهنامه

👈 دشنام در شاهنامه

👈 به‌زه کردن کمان - بایسته‌ای پیش از کارزار

👈
#هزار_سال_دروغ برای دریوزه‌گر نشان دادن فردوسی فرزانه
👈
گفتار نخست: دولتشاه سمرقندی
👈 گفتار دویم – تاریخ گزیده
👈 گفتار سه‌یُم - تاریخ سیستان
👈 گفتار چهارم تا نهم : نظامی عروضی
👈 گفتار دهم تا سیزدهم - شاهنامه فلورانس
👈 گفتار چهاردهم - لباب الالباب عوفی
👈 گفتار پانزدهم تا هفدهم : مجمل فصیحی



👈
سه عامل سقوط حکومت‌ها در نگاه فردوسی

👈 بهرام گور و رفاه عمومی شهروندان

👈 واژه موبد در سخن فردوسی

👈 شاهنامه یک اثر نژادپرستانه نیست

👈 «گشادن» برابر «انداختن ، گسستن، رهاکردن*»

👈 ریشه‌شناسی نام گرامی«ایران» و گویش درست آن


ایران‌دوستانی که خواهان آشنایی با پارادایم نو و واکاوی شاهنامه از نگاه «تاریخ» هستند، فرا‌خوانده می‌شوند تا آشنایی با این الگوواره‌ی «استوره‌پژوهی» را از زنجیره جستارهای
#شاهنامه_تاریخ_استوره‌ای
و گزارش شاهنامه از آغاز را از جستار
✍️ پیرامون نخستین بیت شاهنامه
بیاغازند!

❇️
با درودی دیگر و آرزوی تندرستی برای یاران ارجمند، این هفته را نیز پیشکشی شاید از سخن سخته استاد توس!
هفته نو و روزگار بر همگان خوش باد!

مهرورزتان - سیروس حامی

#آیین_کشورداری_در_شاهنامه_۸۷


https://t.me/ShahnamehToosi
💠 اوستیا؛ ایرستان

🔸 اوستیا، منطقه‌ای در دو طرف رشته‌کوه‌های‌ قفقاز است که ساکنانش عمدتاً اوستیایی هستند.

🔹 مردمانی ایرانی‌تبار که به زبان اوستیایی از زبان‌های ایرانی شرقی سخن می‌گویند.

🔸 مردم اوستیا خود را «ایرُن»، و سرزمین خویش را «ایرستون» می‌نامند. بخش شمالی این منطقه اوستیای شمالی-آلانیا در محدوده‌ی فدراسیون روسیه قرار دارد. اما بخش جنوبی کشور خودخوانده‌ای به نام جمهوری اوستیای‌جنوبی است که تحت حمایت نظامی روسیه قرار دارد، اما بیشتر کشورهای جهان آن را بخشی از گرجستان می‌‌شناسند.

🔹 زبان مردم اوستیا از آن گروه زبانهای ایرانی شمال خاوری و نمایانگر گسترش زبان آلانی، یکی از زبان‌های سکایی - سرمتی است.

🔸 در زبان اوستی دو گویش عمدة ایرُنی و دیگوری هست. دیگوری که گویشی باستانی است، تنها در چند ناحیه شمالی و باختری رواج دارد. درگذشته از هر دو گویش در زبان ادبی بهره گیری می‌شد، ولی رفته رفته گویش دیگوری جای خود را به گویش ایرنی داد.

🔹 زبان اوستیایی با گویش ایرنی را یک ایرانی نزدیک ۱۰ تا ۲۰ درصد متوجه می‌شود. این زبان هم اکنون بیشتر در روستاها بهره گیری می‌شود و در مدارس به گونه اختیاری آموزش داده می‌شود. به کارگیری آن در مراسم‌های ملی و جشن و سرورها اجباری ست و در صورت بکارگیری زبان روسی بی‌حرمتی به جمع تلقی می‌گردد.

🔸 زبان اوستیایی با زبان‌های ایرانیِ سغدی و زبان خوارزمی ارتباط نزدیک دارد .

🔹 ادبیات آسی شامل داستان‌ها و افسانه‌های جالبی است که از قرن گذشته شروع به ضبط آنها گردیده‌ است. معروفترین این داستانها سلسله داستان‌های قهرمانان نرت است.

🔸 مردم اوستیا از دید فرهنگی بسیار ایران دوست، علاقه‌مند به شاهنامه‌خوانی، خونگرم، مهمانواز و سنتی هستند. در اوستیا با اینکه سالیان سال از ایرانیان جدا بوده‌اند، همچنان می‌توان میراثی ایرانی را در این ناحیه یافت.

🔹 از آن میان این میراث، ایرانیان بومی که از زمان صفویان و قاجاریان به گونه بازرگان و کارگر در این منطقه زندگی می‌کردند و هم اکنون اوستیایی محسوب می‌شوند و بیشتر آنها رشتی‌تبار یا آذری‌تبار هستند.

🔸 از موارد دیگر میراث ایرانی باید به ابنیه و آثار تاریخی ایرانیان در دویست سال گذشته مانند مسجد ایرانیان (پرسیسکوس)، کنسولی ایران، مدرسهٔ نوروز و محلهٔ ایرانی‌ها در شهر ولادی‌قفقاز اشاره نمود.

🚰کانال فرهنگ و تمدن ایران زمین

@farhng_iran_zamin


🆔 https://t.me/ShahnamehToosi
📖 📖 📖

#کوشانیان

🔵 کوشان نام یک شاهنشاهی در شرق ایران بود که از سال ۳۰ تا ۳۷۵ میلادی بر افغانستان، پاکستان، شمال هند، سغذ و خوارزم فرمانروایی میکردند. خاستگاه آنها « بلخ باستان » ( باختر ) و زبان آنها یکی از مهم‌ترین زبان‌های « ایرانی شرقی » بنام « بلخی / باختری » بود که از آن اسناد ارزشمندی بجا مانده

🔺 ریشه این مردمان ِ ایرانی‌تبار به قومی برمی‌گشت که چینی‌ها به آن « یوئه‌ژی » میگفتند و در هزاره نخست پیش از میلاد، در غرب چین در « حوضه رود تاریم » میزیستند. برخی‌ها این قوم را شاخه‌ای از مردمان « تخاری » ( یکی از اقوام کهن هندواروپایی ) میدانند و برخی نیز آنها را قومی سکایی ( شاخه شرقی ایرانیان ) میدانند که تحت تاثیر فرهنگ تخاری قرار داشتند

آنها در حملات هون‌ها ناچار به گریز از زادبوم خود شده و در سده دوم پیش از میلاد در ناحیه‌ای در شمال جیحون، در قلمرو پادشاهان یونانی‌بلخی ساکن شدند. این مردمان در نخستین سال‌های پس از میلاد، شاهنشاهی کوشانی را تشکیل دادند

🔺 یکی از بزرگترین پادشاهان کوشانی « کانیشکا » نام داشت. او پیرو دین بودایی بود، اما به فراوانی نام ایزدان زرتشتی در سکه‌ها و کتیبه‌های او بکار رفته است ؛ اورمزدو (اهورامزدا)، سروشرد (سروش)، ناراسا (نریوسنگ)، میرو (میثره)، مائو (ماه)، آتشو (آتر)، فرو (فر، خورنه)، اردخشو (اشی) و ...

یکی از مهم‌ترین کتیبه‌های کانیشکا، کتیبه رباطک است. این کتیبه به زبان بلخی و خط یونانی است و در متن آن به روشنی از « زبان ایرانی » ( اَریه ) یاد کرده است و منظورش همان زبان بلخی است. داریوش بزرگ هم در کتیبه بیستون، زبان پارسی باستان را زبان ایرانی ( اَرییه ) میخواند

🔷 سطر سوم کتیبه رباطک :
.
nobasto s(a)gōndi bagano sindado otēia i iōnaggo oaso ozoasto tadēia ariao ōs-
.
چنانکه خدایان خشنود شدند و او فرمانی به یونانی صادر کرد، سپس آن را به ایرانی (اَریایی، اَریه) ترجمه کرد
.
.
🔺 بررسی کامل این کتیبه را در مقاله دکتر جعفری دهقی بخوانید 👇

http://ensani.ir/fa/article/304301/کتیبه-رباطک


🔺 مقاله تجلی ایزدان زردشتی بر سکه های کوشانی، از سیروس نصرالله زاده 👇

http://ensani.ir/fa/article/382941/تجلی-ایزدان-زردشتی-بر-سکه-های-کوشانی


🆔 @iranzamin777


پ.ن:
#کاموس_کشانی شاهنامه را می‌توان نمادی از «کوشانیان» در هزاره‌های پیشین دانست!


https://t.me/ShahnamehToosi
داستان تاریخی

#کورش_بزرگ
و
عشق شکوهمند
#پانته‌آ و آبراداتاس

بی‌گمان تابلوی زیر روایت کننده ی یکی از جذاب ترین و دراماتیک ترین داستانهای تاریخ ایران است. این تابلو اثر وینسنت لوپز هنرمند اسپانیایی سده 18 می‌باشد.

داستان از این قرار است که مادی ها پس از برگشت از جنگ شوش غنایمی برای خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به نزد کوروش آوردند. از آن جمله زنی بود بسیار زیبا که گفته می شد زیباترین ه زنان شوش به حساب می‌آمد و پانته‌آ نامیده می‌شد و شوهر او به نام آبراداتاس جانب پادشاه خود به ماموریت رفته بود.
چون وصف زیبایی زن را به کوروش گفتند و نیز از آبراداتاس نام بردند کوروش گفت صحیح نیست که این زن شوهردار برای من شود و او را به یکی از ندیمان خود سپرد تا او را نگه دارد تا هنگامی که شوهرش از ماموریت بازگشت او را به شوهرش بازسپارند.
در این هنگام اطرافیان کوروش با توصیف زیبایی های این زن به او گفتند لااقل یک بار او را ببین شاید که نظرت عوض شد! اما کوروش گفت : نه , می ترسم او را ببینم و عاشقش بشوم و نتوانم او را به شوهرش پس بدهم …
ندیم کوروش که مردی بود به نام آراسپ و پانته آ را به او سپرده بودند عاشق این زن شد و خواست که از او کام بگیرد. به ناچار پانته آ از کوروش درخواست کمک کرد و کوروش نیز آراسپ را سرزنش کرد و زن را از دست او نجات داد و البته آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازای آن کار به دنبال آبراداتاس رفت (از طرف کوروش) تا او را به سوی ایران فرا بخواند .
سپس آبرداتاس به ایران آمده و از ما وقع اطلاع حاصل یافت. پس برای جبران جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.
می گویند در هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته‌آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: «قسم به عشقی که من به تو دارم و عشقی که تو به من داری… کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند ونیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم …»
خلاصه اینکه در جنگ مورد اشاره آبراداتاس کشته می شود و پانته‌آ به بالای جسد او می رود و به شیون وزاری می پردازد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش می کند که مواظب باشند کاردست خودش ندهد . شیون و زاری این زن عاشق هنوز در گوش تاریخ می پیچد و تن هر انسانی را به لرزه در می آورد که می گفت :«افسوس ای دوست باوفا و خوبم ما را گذاشتی و در گذشتی … به درستی که همانند یک فاتح در گذشتی»
پس از آن در پی غفلت ندیمه چاقویی که همراه داشت را در سینه خود فرومی کند و در کنار جسد شوهرش جان می‌سپارد .

هنگامی که خبر به کوروش می رسد ندیمه نیز از ترس خود را می‌کشد برای همین است که در تایلو جسد زنان دو تا است . و باقی داستان که در تابلو مشخص است . آری چنین است که بزرگمردی به نام کوروش در تاریخ جاودانه می‌شود.

#هفتم_آبان
نکوداشت
#کورش_بزرگ


https://t.me/ShahnamehToosi
🔴🔴🔴 سندی جالب توجه از تات زبان بودن مردم باکو در ۱۳۳ سال پیش!!

تاتی با توجه به این که یکی از زبان‌های ایرانی شمال غربی است بیشترین نزدیکی را به زبان‌های فارسی، تالشی، کردی، گیلکی، مازندرانی و بلوچی دارد. برخی به شباهت‌های تاتی با اوستایی اشاره داشته‌اند.

د. دیاکونوف گفته:
«در زمان حاضر هم تات‌ها و تالشان و گلیک‌ها و مازندرانی‌ها به زبان‌هایی سخن می‌گویند که خود بقایای زبان هند و اروپائی می‌باشد که در آغاز زبان
ماد شرقی بوده‌است.»

همچنین تات واژه‌ای است که ترک‌زبانان برای مردم ایرانی‌زبان و ایرانی‌تبار یک‌جانشین به‌کار برده‌اند.به گفته هونی (۱۹۵۷) فارسی‌زبانان را تات می‌نامیدند.

برخی پژوهشگران معتقدند زبان تاتی، زبان قدیم مردم آذربایجان بوده و آذری نامیده می‌شده‌ که بعدا با اشاعه و استیلای زبان ترکی جایگزین شده است.
🌷🌹💐

کانال اتحادیه کشورهای وارث تمدن ایرانی
@ekotaa


🆔 https://t.me/ShahnamehToosi
🏛گرگها در کمینِ دِه...


🪶امروز صبح در اخبار خواندم که به ادعای برخی رسانه‌های ترکیه تروریست‌های پانکردی پژاک که یکی از شاخه‌های پ‌ک‌ک نیز محسوب می‌شود نیروهای خود را آماده کرده است تا وقتی اسرائیل به ایران حمله کند، در صورت آماده بودن شرایط در استان آذربایجان غربی وارد عمل شود و عملیات تروریستی انجام دهد و جنگ قومیتی راه‌اندازی کند تا با این طریق زمینه تجزیه ایران و تشکیل کشور جعلی کردستان را رقم بزند. ماجرای ادعای امارات بر تعلق جزایر سه‌گانهٔ ایرانی به خودش را هم که شنیده‌اید؟ از موضع طالبان در شرق ایران و جفتک‌پرانی‌های الهام علی‌اف در باکو هم که نیک آگاهید.

🪶وقتی همهٔ اینها را در ذهنم مجسم کردم ناخودآگاه به یاد ماجرای خسروپرویز و پسرش شیرویه افتادم. در شاهنامه آمده وقتی خسروپرویز در حبس پسر نابکارش شیرویه گرفتار است، هنوز دل و جانش مالامال از عشق به ایران است. یکی از اتهامات او این است که چرا بزرگان و دلاوران و پهلوانانِ نخبهٔ ایران را در مرزها مستقر کرده است. خسرو وقتی با این پرسش مواجه می‌شود به شیرویه می‌گوید که همین کار برای حفاظت و حراست از مرزهای سرزمینی ایرانشهر درست است و تو هم بعد از من باید همین کار را بکنی. بعد از نیای خود کسری‌انوشیروان نقل و قولی می‌کند که هنوز بعد از هزاران سال وقتی به اوضاع و احوال این روزهای ایران می‌نگرم می‌بینم چقدر این حرف دقیق، سخته و سنجیده است.

🪶خسرو به شیرویه می‌گوید: یکی از شاهان هند به انوشیروان نوشته بود که کشور بهشت‌آسای شما غبطهٔ تمام همسایگان است. او ایران را به باغی خرم تشبیه می‌کند که همه می‌خواهند از دیوارهای آن بگذرند و وارد باغ شوند. در بندهشن (ص ۱۴۱) آمده است « هیون و ترک به بس شمار و بس درفش در ایرانشهر بتازند. این ایرانشهر آبادان خوشبوی را ویران کنند‌».
باری خسرو به شیرویه می‌گوید آگاه باش:
که ایران چو باغی است خرم بهار
شکفته همیشه گل کامگار
پر از نرگس و نار و سیب و بهی
 چو پالیز گردد ز مردم تهی،
سپرغم یکایک زبن بر کنند
 همه شاخ نار و بهی بشکنند
 سپاه و سليح است دیوار اوی
به پرچینش‌بر، نیزه‌ها خار اوی
 اگر بفگنی خیره دیوار باغ
 چه باغ و چه دشت و چه دریا چه راغ
 نگر تا تو دیوار او نفگنی
 دل و پشت ایرانیان نشکنی
 کزان پس بود غارت و تاختن
 خروش سواران و کين آختن
 زن و کودک و بوم ایرانیان
 به اندیشه بد منه در میان
 اما سالی چند از مرگ خسرو پرویز نمی‌گذرد که این باغ خرم بهار به ریگستان سرزمین‌های حجاز وصل می‌شود و دل و پشت ایرانیان برای همیشه شکسته می‌ماند.


كركس و كفتار دارد باغِ ما
تا بخواهی، مار دارد باغِ ما
بلبلان، از باغ ما كوچيده‌اند
جای بلبل، سار دارد باغِ ما
باغ پهلویی، ببین! گل کرده است
گل ندارد، خار دارد باغِ ما
بر دلش داغِ بهاران مانده است
حسرتِ ديدار دارد باغِ ما
سر درختی‌های ما يخ بسته است
سرنوشتی تار دارد باغِ ما
برخلافِ آنچه مردم گفته‌اند
باغبان، بسيار دارد باغِ ما
بوي باروت است جای بوی گل
وحشتِ كشتار دارد باغِ ما
در ميانِ دهكده پيچيده است،
ديوِ آدمخوار دارد باغِ ما
باغ، تا باغی شود بارِ دگر
صد هزاران كار دارد باغِ ما
وصفِ باغِ ما، به «كيوان» رفته است
يک جهان اَسرار دارد باغِ ما


بامهر
بهادر قاسمی - انجمن شاهنامه‌خوانی هما

@shahnamehferdowsiii


https://t.me/ShahnamehToosi