مجاهد فرهنگی بدون مرز
233 subscribers
517 photos
167 videos
3 files
211 links
🇮🇷 کانال شهید سیّد محمّدعلی رحیمی | رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران

🔸 ولادت: ۱۳۳۶/۴/۱۹ اهواز | شهادت: ۱۳۷۵/۱۲/۲ پاکستان

🔴 ترورشده بدست گروهک وهابی جهنگوی

💭 آشنایی با شهید: @ShahidRahimi_bot

📝 تماس با ما: @ShahidRahimi_com

🌍 سایت: shahidrahimi.com
Download Telegram
#دلنوشته

✍🏻 مطلب زیر به قلم یکی از مخاطبین (خانم حسن دوست) پیرامون کتاب #رسول_مولتان نوشته شده است👇

🔻🔻🔻🔻🔻🔻
بسم رب الشهداء
سلام خانم قاسمی زهد عزیز
کتاب ارزشمند «رسول مولتان» را خواندم و دلم می‌خواهد شما را #زینب_مولتان خطاب کنم چرا که همانند عقیله بنی‌هاشم روشنگری کردید!
نگارش کتاب، بسیار کار پسندیده‌ای بود هم در حق شهید و هم برای ما که روزمرگی آفت جانمان شده است.
چقدر نیاز داشتم که تلنگری بخورم!

عزیز گرامی! زینب مولتان! می‌دانید در این چند روز که کتاب را می‌خواندم با شما زندگی کردم، تقریبا همه جا پا به پای شما بودم، در مسجد و انجمن با شور و حالتان، در خانه با اضطراب شيرينتان، در دهلی و نگرانی بابت بیماری جگرگوشه‌تان، در اتاق‌های انتهای حیاط خانه فرهنگ دهلی، حتی آن موش‌ها و مارمولک‌ها را دیدم!

اما بانو! بانوی صبر و تحمل! بیشتر از همه در مولتان بودم به خصوص آن روز عظیم! باور کنید پا به پايتان دویدم و گريستم، مبهوت شدم و دوباره به خودم آمدم، دست به موهای محمد کشیدم و نگاه به فهيمه انداختم و دلم خوش بود که مهدی حواسش به شما هست.

بانو!
ای کاش می‌توانستم در آن روزهای سخت دلداریتان دهم.
بانو! لیلی مهربان مجنون
چگونه صبر کردید در این فراق؟!
خدا اجرتان دهد
خدا با آن شهید بزرگوار محشورتان کند
برایمان دعا کنید
برای من و تمام دختران ایران زمین
برای عاقبت به خیریمان
خدا خیرتان دهد!
🔺🔺🔺🔺🔺🔺

🇮🇷 @ShahidRahimi
#دلنوشته

✍🏻 مطلب زیر به قلم یکی از مخاطبین پیرامون کتاب #رسول_مولتان نوشته شده است👇

🔻🔻🔻🔻🔻🔻
بسم الله الرحمن الرحيم
دلنوشته ای به دختر ارجمند شهید رحیمی :
مدتها بود از فضای شهید و شهادت دور بودم و کاملا حاشیه ای شده بود برام، حتی به جایی رسیده بودم که با خودم فکر میکردم که این آدمها سی چهل سال پیش شهید شدند و رفته و این مسایل رنگ و بوی کهنگی برام گرفته بود... وقتی مسئول پایگاه ازم خواستند برای مسابقه کتاب رو بخونم با اکراه و بدلیل رودربایستی که با ایشون داشتم پذیرفتم
کتاب شروع خیلی جذابی نداشت اما چون قول داده بودم که بخونمش به اجبار به خواندش ادامه دادم وقتی کتاب تموم شد تنها جمله ای که ناخواسته به ذهنم رسید این بود که ؛
"خون شهید تاریخ مصرف نداره"

روح تمام رفتگان خصوصا شهیدان شاد باشه انشالله
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم 🌹🌹🌹

🔺🔺🔺🔺🔺🔺

🇮🇷 @ShahidRahimi
#دلنوشته

✍🏻 مطلب زیر به قلم یکی از مخاطبین پیرامون کتاب #رسول_مولتان نوشته شده است👇

🔻🔻🔻🔻🔻🔻
صحبت کردن در مورد کتاب و شهید بزرگوار که صد در صد با خوندن کتاب امکان شناخت ایشون و تفکرات و خدمات ایشون و همچنین همسر دوست داشتنی و مهربان شهید و عاشقانه های این دو عزیز وجود ندارد، بسیار دشوار است اما بنده جسارت کرده و چند خطی در رابطه با حسی که از کتاب به بنده القا شده برایتان مینویسم.

1- در ابتدای کتاب خانم دوست داشتنی ما (خانم قاسمی زهد) که از فعالیت‌هایشان در مدرسه و مسجد و انجمن و... گفته بودند، این همه شور و اشتیاق خدمت، بی تفاوت نبودن، تلاش و همت در شرایط آن دوران و خانواده ایشان، قطعا جای تحسین دارد، بخصوص وقتی که با وجود مخالفت های اطرافیان و مواخذه ها و... سعی میکردند خودشان را به کارها برسانند و صادقانه بگویم که خودم را جای شما میگذاشتم و میدیدم که چقدر ممکن است در فعالیت هایم کوتاهی کرده باشم در حال حاضر، در صورتی که شاید شرایط بنده با شرایط آن دوران خانم قاسمی زهد هم خیلی فرق داشته باشد اما برای خودم و هم دوره ای هایم که خیلی وقتها خیلی راحت در برابر سختی ها سر خم کرده ایم، متاسف شدم.
البته مسائل بعد از ازدواج هم خیلی جالب بود برایم، فعالیت های خانم قاسمی زهد در منزل، آموزش فرزندان، پاسخگویی به سوالات که قطعا اطلاعات قوی ای میطلبیده، ترجمه، کمک به شهید در امور کاری شان و... همه و همه برای بنده تحسین برانگیز و غرور آفرین بود که همچین زنان و مادران انقلابی و قوی ای داشته و داریم.

2- وقتی طی مطالعه کتاب شدت سختی ها، کمبودهای اقتصادی، دوری و غربت، مریضی و.... را میخواندم، از این همه صبر و همراهی خانم قاسمی زهد با شهید رحیمی انگشت به دهان میماندم. به قول اطرافیانشان که در کتاب ذکر شده: لیلی و مجنون؛ لیلی و مجنون واقعی.
و در کل کتاب این مسئله توجهم را جلب کرده بود که این مسئله واقعا برای من و هم سن و سال هایم، انتقال تجربه و الگوی کم نظیری است که انتخاب درست در فرد چه ها که نتیجه نمیدهد، مرد و زن در کنار یکدیگر، قدم به قدم یکدیگر، رشد میکنند، خدمت میکنند، عاشقی میکنند و در راه عشق از سخت ترین مسیرها و حوادث عبور میکنند و در انتها عاشق تر از قبل، در انتها شهادت....

3- یکی از چیزهایی که خیلی توجهم را جلب کرد، ماجرای بعد از شهادت آقای رحیمی بود که خانم قاسمی زهد اشاره کرده بودند با وجود مشکلاتی که برایشان بوجود آمده بود اما تمام سعی شان را کردند که جلوی دوربین و مصاحبه خودشان را حفظ کنن و دشمن شاد نشویم و چقدر جمله ی تاثیر گذاری از حضرت امام (ره) مطرح کردند که بکشید ما را، ملت ما بیدارتر می شود.

4- از روح شهید بزرگوار شرمنده و از همسر و فرزندانشان بخاطر تمام سختی هایی که برای اسلام و شیعه و انقلاب و ایران کشیدند سپاسگزارم و از طرف خودم بخاطر تمام بی انصافی هایی که در حق شان شده، عذرخواهی میکنم.

5- در رابطه با کتاب نظرات دیگری هم دارم، مثل اینکه بعضی جاها خواننده به نوعی سردرگم می شود، در جاهایی انتظار توضیح و تشریح بیشتری برای درک بهتر اتفاقات دارد و... اما آنقدر شخصیت های داستان محترم و دوست داشتنی و جذاب بودند که همه ی این مسائل به کمترین حد، اثر داشت و چندان به چشم نمی آمد و بنده هم از آن ها گذر کردم تا با مرور سخنان شهید در ذهنم، صبوری های خانم قاسمی زهد، مردانگی های آقا مهدی و مظلومیت های فهیمه خانم و آقا محمد این سرگذشت، به قهرمانان وطنم افتخار کنم و به خودم ببالم از وجودشان.
................
اجرتان با اباعبداللّه (ع)، ان‌شاءالله
🔺🔺🔺🔺🔺🔺

🇮🇷 @ShahidRahimi
#دلنوشته

✍🏻 مطلب زیر به قلم یکی از مخاطبین پیرامون کتاب #رسول_مولتان نوشته شده است👇

🔻🔻🔻🔻🔻🔻
نظرم در رابطه با کتاب :
این کتاب کمی حالت پراکندگی مطالب داشت ، گاهی مطالب و داستان پشت سر هم گفته نشده بود البته من نمیتونم نظر کاملی بدم چون یک بار خوندم و اون یک بار هم هدفم فقط این بود که ببینم داستان چی هست و زیاد به اشکالات کتاب توجه نداشتم ولی در کل کتابی بود که خیلی راحت میشد باهاش ارتباط برقرار کرد، طوری که من بعد از خوندن کتاب انگار با اون خانواده زندگی کرده بودم و درک شون میکردم حتی بعد از تموم شدن کتاب من خوابشون رو هم دیدم 😊که با بچه های مسجد رفتیم خونه ی یه شخصی که رو وسایلای خونه تور سبز رنگ کشیده بودن و گفتن که اینجا خونه ی شهید رحیمی هست،خود خانم قاسمی رو هم دیدم موقعی که میخواستیم برگردیم خانم قاسمی گفتن که اینجا درش همیشه به روی همه بازه هر وقت تونستید باز هم بیایید 😍😍.
یه چیز دیگه این که من با خوندن این کتاب قهرمان اون روز ها رو همسر شهید رحیمی میدونم که انقدر همسرشون رو حمایت کردند و با سختی هایی که کشیدن اقای رحیمی رو تحت فشار قرار ندادند بلکه عاشقانه باهاشون همراه شدن .چون خیلی کمتر پیش میاد که کسی بتونه این همه کنار بیاد با مشکلات شاید اگه خانم قاسمی اون فداکاری هارو نمیکردند شهید رحیمی، شهید رحیمی نمیشد و نمیتونستن این راه رو ادامه بدن.
🔺🔺🔺🔺🔺🔺

🇮🇷 @ShahidRahimi
#دلنوشته

✍🏻 مطلب زیر به قلم یکی از مخاطبین پیرامون #رسول_مولتان نوشته شده است👇

🔻🔻🔻🔻🔻🔻
خوابگاه عالم خودش را دارد. هر کسی از گوشه ای از شهری و دیاری. اما این خوابگاه تفاوت دارد با همه خوابگاه ها.
خوابگاه نیست، جهان است. رنگ و وارنگ. دور تا دور روی دیوارها پرچم کشورها را زده اند. یکجا که جمع می شوند، سیاه و زرد و سفیدند.
با لباسهای رنگ به رنگ. سرخ، سفید، آبی، سبز، نارنجی و ....
چیزی به غروب آفتاب جمعه نمانده. از پله ها پایین می روم و وارد نمازخانه می شوم. نمایشگاه رسول مولتان برپاست. به آخر کار هم نرسیده ام. فقط تماشا برایم مانده. گونی و حصیر و گل و سنگر. و گوشه ای تصویر مدافعان حرم. همه و همه جمع اند. خوابگاه است دیگر. خاصیتش جمع کردن همه است؛ کافی است یک اشتراک داشته باشی. چه زیباست اشتراک در شهادت و جهاد و دفاع از حریم دین.
یکی یکی می آیند، با همان آرامش و لبخند. چهره های معصوم و مظلوم. از گوشه گوشه دنیا. از دیار شیخ زکزاکی تا مولتان.
امشب عربها کم رنگ شده اند. ترکها هم به چشم نمی آیند. انگار وجه اشتراک سید با شرقی ها بیشتر است. آخر اولین انتخاب رسول مولتان، هند بوده و دختران پاکستانی و هندی میزبانی می کنند. از همه ما. از مادر خوابگاه تا همسر و دختر رسول. همه چیز برایم تازگی دارد. خنده های ریز ریزشان با چهره های سبزه. از دختر اردو زبان که چشمانش می گوید از نژاد افغانهاست. از دختر هندی کلاه به سر با چفيه مشکی به دور گردن. تا به حال اینقدر به این دختران شرقی نزدیک نشده بودم. تک تک دیده بودمشان. وقتی از مدرسه شان رد می شدم. یا وقتی در میز کناری شان ناهار کاری می خوردم. از نگاه به چشم ها شرم دارند. هیچ سلامی را بدون لبخند پاسخ نمی دهند. مستند را با دقت می بینند. نقد هم دارند. بین صحبتهای همسر شهید ریز ریز می خندند و با شنیدن واژه های اردو از زبان یک ایرانی، به وجد می آیند. بلند بلند می خندند. دور همسر و دختر رسول شان حلقه می زنند. مدد یا رضا می خوانند. سفره پهن می کنند و غذا را سر سفره می چینند. "رسول مولتان" از پس سالها دختران اردو زبان را دور هم جمع کرده. اما این بار اردو زبانها به دیار او هجرت کرده اند...
🔺🔺🔺🔺🔺🔺

🇮🇷 @ShahidRahimi
مجاهد فرهنگی بدون مرز
🌷مهربان پدرم سلام 🌷🌷🌷 چشم بر هم گذاشتیم ، شش دهه از زندگی پربرکتتان گذشت و امسال #شمع شصت ساله شدنتان را با #آرزوها و امیدهای دست یافتنیمان فوت میکنیم.. نازنین پدرم، شصت بهار زندگیتان معطر بنام و یاد #خدایی است که عزیزتان کرده .. شصت بهار زندگیتان، عطر…
#دلنوشته

✍🏻 مطلب زیر توسط یکی از مخاطبین پیرامون #شهید_رحیمی در اینستاگرام منتشر شده است👇
https://www.instagram.com/p/BWYIC5wgdQC/

🔻🔻🔻🔻🔻🔻
بسم الله الرحمن الرحیم.... .
تولد یه مرد...

امروز تولد یه مرد بزرگ بود ...
مردی که واقعا دوستش دارم...
اینیکه میگم واقعا،واقعا دوستش دارم...
ولی حیف که فقط دوستش دارم هنوز نتونستم زندگیم رو به زندگیشون نزدیک کنم...
ان شاءالله بتونم راهشون رو ادامه بدم...

😘❤️❤️🌹🌹مرد بزرگ(شهید سید محمد علی رحیمی)تولدت مبارک...❤️❤️🌹🌹😘
دستم رو بگیر...

آشنایی من و تو رو مدیون رامین دوست خوبم هستم ...بهتون توصیه میکنم کتاب رسول مولتان رو مطالعه کنید خدا ان شاءالله خیرش بده...

همسر شهید:
بارزترین ویژگی که شهید رحیمی داشتند تفاوت روزهایشان بود. هیچ وقت اجازه نمی دادند امروزشان مانند دیروزشان بگذرد. همیشه حتی شده بسیار ناچیز و کم سعی می‌کردند اعمال و کارهایشان با روز قبل تفاوت داشته باشد. و حتما بهتر و مفیدتر از روز قبل باشند. حتی شده یک آیه بیشتر تلاوت قرآن از روز قبل..

#عشقم_دوست_دارم
#شهید_سید_محمد_علی_رحیمی
#مجاهد_فرهنگی
#شهید_ترور
#دوست_خوبم
#شهادت
#مسئول_خانه_فرهنگی
🔺🔺🔺🔺🔺🔺

🇮🇷 @ShahidRahimi
#دلنوشته

✍🏻 مطلب زیر به قلم یکی از مخاطبین (خانم فائزه طاووسی) پیرامون کتاب #رسول_مولتان نوشته شده است👇

🔻🔻🔻🔻🔻🔻
بسمه تعالی

⚜️هنگام مطالعه اثر، از همان ابتدا شروع به نت برداری کردم. برای من که همیشه علاقمند به کارهای فرهنگی بودم چنین کتابی سطر سطرش نکته بود. به خودم آمدم و دیدم از تک تک صفحات کتاب نت برداشته ام.

صفحه ٥٥... به نظرم، انقلاب به نیروهای متخصص مذهبی احتیاج داشت. مذهبیها نباید این قدر غرق کار شوند که از درس بمانند...
صفحه ٥۶... وقتی تابستانها می آمدیم ایران، نتیجه زحمات علی را می‌دیدم. بچه های من که از ایران دور تر بودند، با انقلاب مانوس تر بودند تا بچه های ایرانی ...
صفحه ۶۰ ... کارش طوری بود که اگر میخواست به مسائل حاشیه ای اهمیت بدهد باید قید آن را میزد...
صفحه ٩۴ ... نهضت جعفریه در پاکستان ...
صفحه ٩٩... به هرکس بر اساس توانایی اش کار می سپرد....روی همه افراد برنامه ریزی کرده بود
صفحه ١۰١ .... تمرکز فعالیت علی روی وحدت شیعه و سنی بود ...


⚜️صبوری و همپا بودن همسر شهید برایم بسیار تحسین برانگیز بود. اینکه تا جایی پیش بروی که همپای همسرت بهترین ایام جوانی را در غربت و با سختترین شرایط سر کنی ...فقط لوازم ضروری زندگی را داشته باشی آن هم در ساده ترین شکل ممکن.

⚜️در لابلای سطر سطر کتاب خودم را جای راوی "مریم قاسمی زهد" گذاشتم، و خیلی جاها بُریدم. بسیار علاقه مند شدم چنین بانویی را از نزدیک ملاقات کنم.

⚜️نکته‌ای که پس از مطالعه کتاب عمیقا باور کردم این بود که صابر بودن ویژگی مهم کار فرهنگی است. خیلی اهمیت دارد به سنگ ریزه‌های مسیر توجهی نشان ندهی و تنها متمرکز بر هدفت باشی. کاری که شهید رحیمی در دوره ی رسالتش در مولتان و کشورهای دیگر انجام داد. تهدیدهای پاکستان ، حرف و حدیث های همکاران در تهران هیچ کدام باعث تذلذل در عملش نشد.
براستی که وقتی افق نگاهت اسلام و انقلاب باشد دیگر هیچ چیز برایت مهم نیست. رسیدن به این افق نگاه کار هر کس نیست. بی شک این نگاه مزدش شهادت می‌شود.

⚜️ اسلوب کاری شهید بر مبنای جذب بود و نه دفع. جذب همه اقشار، شیعه و اهل سنت. چریک فرهنگی بحق صفت زیبایی برای شهید رحیمی است. جبهه فرهنگی را مثل جبهه جنگ سخت دانستن و با همان هوشیاری و دقت مبارزه کردن کار هر کس نیست.
از شهادت او بیست سال می‌گذرد، اما این روزها که بیشتر از هر زمان دیگری تکفیری‌ها خون شیعیان را می‌ریزند، حقانیت شهید هویداتر از قبل می‌شود. به قول نویسنده‌ی کتاب

" مهم است که به دست چه کسی کشته میشوی..."

⚜️و در آخر زیباترین و تاثیر گذارترین و کاربردی ترین پندِ این کتاب برایم این جملات بود : "نیاز نیست بروی دنبال کارهای بزرگ. اگر همان وظایف در ظاهر کوچکت را درست انجام دهی خود به خود کارهای بزرگ مقابلت قرار می‌گیرد و توفیق انجام دادنشان را پیدا می‌کنی و پله پله رشد می‌کنی.
🔺🔺🔺🔺🔺🔺

🇮🇷 @ShahidRahimi
#دلنوشته

✍🏻 مطلب زیر توسط گروه خادمین شهدا - فدک، پیرامون #شهید_رحیمی در اینستاگرام منتشر شده است👇
https://www.instagram.com/p/BWPV4enFZhs/

🔻🔻🔻🔻🔻🔻
شهیدی که بهترین همسفرِ سفر راهیانمان شد...⚜️


در تکاپوی انتخاب بسته فرهنگی برای سفر راهیان نور #فدک، کتاب "رسول مولتان" روزی‌مان شد.
زندگی‌نامه‌ی شهیدی که می‌توان بدون اغراق به او لقب «چریک فرهنگی» داد؛
او سال‌ها با هدف صدور انقلاب مشکلات هجرت را به جان خرید و در نهایت سال ٧٥ در مولتان پاکستان به شهادت رسید.

به قول حاج آقا پناهیان : " شهید رحیمی یک #عنصر_فرهنگی_بی‌قرار بود نه یک کارمند فرهنگی مستقر... یک عنصر فرهنگی بی‌قرار مانند آبشار و یک رود پرخروش است، خودش با دیگران ارتباط می‌گیرد... "

مفتخریم که دیدار با خانواده‌ی شهید برایمان میسر شد.
همسر بزرگوار شهید، سرکار خانم مریم قاسمی زهد راویِ کتاب "رسول مولتان" و دختر گرامی شهید سرکار خانم فهیمه رحیمی متشکریم که ما را به حضور پذیرفتید. 
خانواده‌ای که روزی همسفر روزهای پر التهاب شهید در هند و پاکستان بودند و اکنون تلاش می‌کنند تا چراغ راه #شهدای_مجاهد_بدون_مرز خاموش نماند.


#شهید_سید_محمد_علی_رحیمی
#رایزن_فرهنگی_ایران_در_مولتان_پاکستان
#رسول_مولتان
#سردار_فرهنگی
#طرح_ملی_خادمین_شهدا_فدک
🔺🔺🔺🔺🔺🔺

🇮🇷 @ShahidRahimi
#دلنوشته

✍🏻 مطلب زیر توسط یکی از خادمین شهید، پیرامون #شهید_رحیمی در اینستاگرام منتشر شده است👇
https://www.instagram.com/p/BR1GPZTBtq5/

🔻🔻🔻🔻🔻🔻
صحبت‌های #همسر #شهید سید محمد علی رحیمی به زبان اردو در #خوابگاه جوانانی که از سراسر #دنیا آمده بودند... تا یاد بگیرند... می توان از این دنیا هیچ چیز نداشت... هیچ چیز...اما
تنها کافیست #نیت کنی...
#همت...
#انگیزه...
#هدف...
با انجام کارهایی کوچک یقینا #خداوند #راه های بزرگی را جلوی راهت قرار خواهد داد...
و البته بودن همسری #همراه ، #هماهنگ ، #عاشق ، ... که من به جرات می‌توانم بگم اگر #مادر (مریم قاسمی) و همراهی و صبوری و‌.. ایشان نبود شهید به این مقام نمیرسید...
این روز را به مادر دومم همسر شهید رحیمی، خانم مریم قاسمی، تبریک می‌گم.
حتما #کتاب #رسول_مولتان که از #زبان همسر شهید می‌باشد را بخوانید.
🔺🔺🔺🔺🔺🔺

🇮🇷 @ShahidRahimi
#دلنوشته

✍🏻 مطلب زیر توسط یکی از مخاطبین پیرامون کتاب #رسول_مولتان در اینستاگرام منتشر شده است👇
https://www.instagram.com/p/BaL02ORgI7P/

🔻🔻🔻🔻🔻🔻
نام کتاب: #رسول_مولتان
#روایتی_از_زندگی_سردار_فرهنگی
#شهید_سید_محمد_علی_رحیمی
به روایت همسر شهید: #مریم_قاسمی_زهد
به کوشش: #زینب_عرفانیان


گاهی اوقات انسان بعضی از واژه‌ها را به اندازه تحت اللفظی‌اش، درك و حس می‌كند.
واضح است كه آشنايی با آن و فهم از آن، برايش محدود است.
و اما هنگامی می‌رسد كه انسان با آن واژه‌ها زندگی می‌كند و روح خود را با روح آن معانی، می‌آميزاند.
و آن‌گاه ديگر محدوديتی نيست، كه دنيایی ديگر است، حال و هوايی ديگر است و به قولی عالمی ديگر...و از جمله آن واژه‌ها
#هجرت است و #غربت...

برای من حقير، تا كنون #ابوذر فقط يك نام بوده و #ربذه فقط يك مكان. و اينك آرام آرام فهيمده‌ام كه ابوذر تنها يك نام نيست؛ بلكه روحی است به بلندی همه #غريبان و #بی‌كسان، و ربذه تنها یک مکان محدود نیست؛ بلکه فضایی است برای تمام غریبان. و حقیقتا چه عالمی است این عالم ابوذر و ربذه!
كه هم يك #بيابان_بی_كسی است و هم#بارش_عطر_كرامت.


پ ن)هزار بار نوشتم و پاک کردم...
هر چی بگم کم گفتم آخه!
فقط میتونم بگم
به معنای واقعی کلمه فووووووووووق اُل عاده بود.
به شدت پیشنهاد می‌کنم حتما خوانده شود.


#گروه_تروریست_سپاه_صحابه #خانه_فرهنگ
#وهابی #وحدت_شیعه_و_سنی
#مولتان_شهر_کوچکیست_در_ایالت_پنجاب_پاکستان #فرقه_گرایی #شهید_فرهنگ_بدون_مرز
🔺🔺🔺🔺🔺🔺

🇮🇷 @ShahidRahimi