📕 گزیده کتاب رسول مولتان | قسمت ۶۹
➖➖➖➖➖➖
محرم همان سال به یکی از مجالس عزا حمله شد و 90 نفر کشته شدند. تازه داشتم دلیل نگرانیهای زهیر را میفهمیدم. موج نفرت بین مردم پراکنده شده بود. باز نام نحس گروهک سپاه صحابه، مثل روزهای پس از ترور شهید گنجی، سر زبانها بود. اینبار احساس متفاوتی داشتم و خطر را در نزدیکی خانهمان حس میکردم. از مردم میشنیدم که این گروه، مخالف برگزاری هر عزاداریای برای اهل بیت است و بارها از دولت خواسته تا همهی حسینیههای شیعی را جمع کند. چون دولت تن به این خواسته نداده، خودشان دست به کار شده بودند. هر روز که میگذشت، اوضاع پیچیدهی مذهبی پاکستان را بیشتر حس میکردم. خون شیعیان به راحتی به زمین ریخته میشد و کسی اعتراضی نمیکرد. همه به این جمله که بارها شنیده بودمش، اعتقاد داشتند: «قاتل در پاکستان مجازات نمیشود.» دولت پاکستان از حداقل توانایی لازم هم براي برخورد با تروريسم موجود در کشورش، برخوردار نبود.
➖➖➖➖➖➖
👈 جهت مشاهده مطالب قبلی در خصوص کتاب شرح زندگی #شهید_رحیمی روی #رسول_مولتان کلیک نمایید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
➖➖➖➖➖➖
محرم همان سال به یکی از مجالس عزا حمله شد و 90 نفر کشته شدند. تازه داشتم دلیل نگرانیهای زهیر را میفهمیدم. موج نفرت بین مردم پراکنده شده بود. باز نام نحس گروهک سپاه صحابه، مثل روزهای پس از ترور شهید گنجی، سر زبانها بود. اینبار احساس متفاوتی داشتم و خطر را در نزدیکی خانهمان حس میکردم. از مردم میشنیدم که این گروه، مخالف برگزاری هر عزاداریای برای اهل بیت است و بارها از دولت خواسته تا همهی حسینیههای شیعی را جمع کند. چون دولت تن به این خواسته نداده، خودشان دست به کار شده بودند. هر روز که میگذشت، اوضاع پیچیدهی مذهبی پاکستان را بیشتر حس میکردم. خون شیعیان به راحتی به زمین ریخته میشد و کسی اعتراضی نمیکرد. همه به این جمله که بارها شنیده بودمش، اعتقاد داشتند: «قاتل در پاکستان مجازات نمیشود.» دولت پاکستان از حداقل توانایی لازم هم براي برخورد با تروريسم موجود در کشورش، برخوردار نبود.
➖➖➖➖➖➖
👈 جهت مشاهده مطالب قبلی در خصوص کتاب شرح زندگی #شهید_رحیمی روی #رسول_مولتان کلیک نمایید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
#دلنوشته
✍🏻 مطلب زیر توسط یکی از فرزندان معنوی #شهید_رحیمی در اینستاگرام منتشر شده است👇
https://www.instagram.com/p/BfsaNY_nug2/
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
بسم الله..
امسال برای سومین سال متوالی توفیق شد در کنار خادمین باصفای شهید بزرگوار #شهید_سیدمحمدعلی_رحیمی سومین #یادواره مجاهد فرهنگی بدون مرز رو برگزار کنیم.
به همه رفقایی که این پیام رو میخونن توصیه میکنم کتاب #رسول_مولتان رو که انتشارات #سوره_مهر چاپ کرده حتما تهیه و مطالعه کنن و مستند #ابوذرها_نمیمیرند به کارگردانی دوست عزیزم آقا #ناصر_نادری که اخیرا از#تلویزیون هم پخش شد رو ببینن تا با گوشهای از مجاهدتهای این شهید آشنا بشن.
شهیدی که سالها برای صدور #انقلاب و #وحدت #مسلمین در کشورهای مختلف شبانهروزی تلاش کرد و سرانجام بیش از 20 سال پیش در غربت توسط #وهابیت #ترورشد و چند سالی هست که به لطف خدا با فعالیتهایی که توسط خادمین گرانقدر شهید انجام میشه مجاهدتهای شهید به عنوان یک #الگوی_فرهنگی جامع در حال معرفی هست تا انشاءالله سایر دغدغهمندان فرهنگی داخلی و خارجی بتونن با دید و توان بهتری مسیر رو دنبال کنند..
بنده هم از ابتدای شروع به فعالیت موسسه بینالمللی شهید رحیمی که تمامی کارها تحت نظارت و به همت و اذن خانواده شهید انجام میشه و با تیمی سختکوش و توانمند از فعالان #فرهنگی #آتش_به_اختیار کارها بدون وابستگی به سازمان خاصی پیش میره توفیق همکاری داشته باشم و مسؤلیت فعالیتهای فضای مجازی با من باشه..
در یادواره امسال تقدیری از جمعی از خادمین هم انجام شد که با لطف همیشگی خانواده شهید بنده هم به عنوان کوچکترین عضو موسسه هدایا و لوح ارزشمندی رو از دستان همسران #شهید_رحیمی و #شهید_رکن_آبادی و فرزند #شهید_آقایی_پور که این دو شهید هم از شهدای فاجعه تلخ #منا بودند دریافت کردم..
در ابتدای این برنامه هم توفیق دیگری نصیبم شد تا #تلاوت_قرآن با بنده باشه.. و همچنین یکی دیگه از بخشهای مراسم رونمایی از #ربات #تلگرام #کلام_ولایت بود که انشاءالله بزودی در مطلب بعدی توضیحات بیشتر رو میدم..
📸 ورق بزنید تا تصاویری از برنامه رو ببینید..
تصویر آخر هم نوه شهید آقا #سیدعمادحسین_رحیمی هست که مادربزرگش اون رو از ابتدا با لقب #سردارخطاب میکرد و الان دیگه برای همه اطرافیان جا افتاده این اسم 😊😉 تا انشاءالله که فرزند دوست و برادر عزیزم آقا سیدمهدی رحیمی هم ادامه دهنده راه پدربزرگ شهیدش سردار فرهنگی، شهید سیدمحمدعلی رحیمی باشه...
شادی روح #امام و #شهدا و تعجیل در امر #فرج #صلوات
یا علی
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🇮🇷 @ShahidRahimi
✍🏻 مطلب زیر توسط یکی از فرزندان معنوی #شهید_رحیمی در اینستاگرام منتشر شده است👇
https://www.instagram.com/p/BfsaNY_nug2/
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
بسم الله..
امسال برای سومین سال متوالی توفیق شد در کنار خادمین باصفای شهید بزرگوار #شهید_سیدمحمدعلی_رحیمی سومین #یادواره مجاهد فرهنگی بدون مرز رو برگزار کنیم.
به همه رفقایی که این پیام رو میخونن توصیه میکنم کتاب #رسول_مولتان رو که انتشارات #سوره_مهر چاپ کرده حتما تهیه و مطالعه کنن و مستند #ابوذرها_نمیمیرند به کارگردانی دوست عزیزم آقا #ناصر_نادری که اخیرا از#تلویزیون هم پخش شد رو ببینن تا با گوشهای از مجاهدتهای این شهید آشنا بشن.
شهیدی که سالها برای صدور #انقلاب و #وحدت #مسلمین در کشورهای مختلف شبانهروزی تلاش کرد و سرانجام بیش از 20 سال پیش در غربت توسط #وهابیت #ترورشد و چند سالی هست که به لطف خدا با فعالیتهایی که توسط خادمین گرانقدر شهید انجام میشه مجاهدتهای شهید به عنوان یک #الگوی_فرهنگی جامع در حال معرفی هست تا انشاءالله سایر دغدغهمندان فرهنگی داخلی و خارجی بتونن با دید و توان بهتری مسیر رو دنبال کنند..
بنده هم از ابتدای شروع به فعالیت موسسه بینالمللی شهید رحیمی که تمامی کارها تحت نظارت و به همت و اذن خانواده شهید انجام میشه و با تیمی سختکوش و توانمند از فعالان #فرهنگی #آتش_به_اختیار کارها بدون وابستگی به سازمان خاصی پیش میره توفیق همکاری داشته باشم و مسؤلیت فعالیتهای فضای مجازی با من باشه..
در یادواره امسال تقدیری از جمعی از خادمین هم انجام شد که با لطف همیشگی خانواده شهید بنده هم به عنوان کوچکترین عضو موسسه هدایا و لوح ارزشمندی رو از دستان همسران #شهید_رحیمی و #شهید_رکن_آبادی و فرزند #شهید_آقایی_پور که این دو شهید هم از شهدای فاجعه تلخ #منا بودند دریافت کردم..
در ابتدای این برنامه هم توفیق دیگری نصیبم شد تا #تلاوت_قرآن با بنده باشه.. و همچنین یکی دیگه از بخشهای مراسم رونمایی از #ربات #تلگرام #کلام_ولایت بود که انشاءالله بزودی در مطلب بعدی توضیحات بیشتر رو میدم..
📸 ورق بزنید تا تصاویری از برنامه رو ببینید..
تصویر آخر هم نوه شهید آقا #سیدعمادحسین_رحیمی هست که مادربزرگش اون رو از ابتدا با لقب #سردارخطاب میکرد و الان دیگه برای همه اطرافیان جا افتاده این اسم 😊😉 تا انشاءالله که فرزند دوست و برادر عزیزم آقا سیدمهدی رحیمی هم ادامه دهنده راه پدربزرگ شهیدش سردار فرهنگی، شهید سیدمحمدعلی رحیمی باشه...
شادی روح #امام و #شهدا و تعجیل در امر #فرج #صلوات
یا علی
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🇮🇷 @ShahidRahimi
Instagram
علی گلافرا
بسم الله.. امسال برای سومین سال متوالی توفیق شد در کنار خادمین باصفای شهید بزرگوار #شهید_سیدمحمدعلی_رحیمی سومین #یادواره مجاهد فرهنگی بدون مرز رو برگزار کنیم. @shahid.rahimi به همه رفقایی که این پیام رو میخونن توصیه میکنم کتاب #رسول_مولتان رو که انتشارات…
📕 گزیده کتاب رسول مولتان | قسمت ۷۰
➖➖➖➖➖➖
وقتهایی که قرار بود مراسم برگزار شود، همه درگیر بودند و تا دیروقت کار میکردند. باید میز و صندلی از بیرون میگرفتند و دکوراسیون را درست میکردند. در این مواقع، غذای کارمندها با من بود، چون آشپز و آبدارچی تا ساعت اداری میماندند. علی هم نمیگذاشت کارمندها پس از این همه کار، شام نخورده به خانههایشان بروند. ماه رمضان هم وضع همین بود. اگر کاری بود که تا افطار میماندند، افطاریشان با من بود. علی راضی نمیشد خودش بیاید کنار زن و بچهاش افطار کند و به آنها بگوید بروند خانه یا از بیرون غذا بگیرند.
جالب اینکه هر کدام هم یک سفارشی داشتند. مثلا یکی تهدیگ خیلی دوست داشت و یکی سوپ رشته. سفارشاتشان را توسط مهدی منتقل میکردند و من هم تا جایی که امکان داشت، برایشان درست میکردم.
➖➖➖➖➖➖
👈 جهت مشاهده مطالب قبلی در خصوص کتاب شرح زندگی #شهید_رحیمی روی #رسول_مولتان کلیک نمایید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
➖➖➖➖➖➖
وقتهایی که قرار بود مراسم برگزار شود، همه درگیر بودند و تا دیروقت کار میکردند. باید میز و صندلی از بیرون میگرفتند و دکوراسیون را درست میکردند. در این مواقع، غذای کارمندها با من بود، چون آشپز و آبدارچی تا ساعت اداری میماندند. علی هم نمیگذاشت کارمندها پس از این همه کار، شام نخورده به خانههایشان بروند. ماه رمضان هم وضع همین بود. اگر کاری بود که تا افطار میماندند، افطاریشان با من بود. علی راضی نمیشد خودش بیاید کنار زن و بچهاش افطار کند و به آنها بگوید بروند خانه یا از بیرون غذا بگیرند.
جالب اینکه هر کدام هم یک سفارشی داشتند. مثلا یکی تهدیگ خیلی دوست داشت و یکی سوپ رشته. سفارشاتشان را توسط مهدی منتقل میکردند و من هم تا جایی که امکان داشت، برایشان درست میکردم.
➖➖➖➖➖➖
👈 جهت مشاهده مطالب قبلی در خصوص کتاب شرح زندگی #شهید_رحیمی روی #رسول_مولتان کلیک نمایید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
#دلنوشته
✍🏻 مطلب زیر توسط یکی از مخاطبین پیرامون کتاب #رسول_مولتان در اینستاگرام منتشر شده است👇
https://www.instagram.com/p/BhjpKrKBOe5/
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
#رسول_مولتان
حکایتی پر مغز ، همراه با نوشته ای روان که علاوه بر معرفی روحیات و عملکرد فوقالعاده ی #شهید #سید_محمد_علی_رحیمی ، یک عاشقانه زیبا رو هم برای خواننده تداعی می کند.
این #کتاب رو برای همه علی الخصوص دوستانی که #دغدغه ی #فرهنگ و #کار_فرهنگی دارن ، پیشنهاد میکنم.
از #سید_محمد_علی_رحیمی خیلی چیزها یاد گرفتم.
به جرات میتونم بگم هم خود او و هم همسر بزرگوارش میتونه الگوی بسیار خوبی برای امثال من باشه
در آخر هم از دوست عزیزم حاج حامد جاویدی بابت معرفی کتاب تشکر میکنم.
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🇮🇷 @ShahidRahimi
✍🏻 مطلب زیر توسط یکی از مخاطبین پیرامون کتاب #رسول_مولتان در اینستاگرام منتشر شده است👇
https://www.instagram.com/p/BhjpKrKBOe5/
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
#رسول_مولتان
حکایتی پر مغز ، همراه با نوشته ای روان که علاوه بر معرفی روحیات و عملکرد فوقالعاده ی #شهید #سید_محمد_علی_رحیمی ، یک عاشقانه زیبا رو هم برای خواننده تداعی می کند.
این #کتاب رو برای همه علی الخصوص دوستانی که #دغدغه ی #فرهنگ و #کار_فرهنگی دارن ، پیشنهاد میکنم.
از #سید_محمد_علی_رحیمی خیلی چیزها یاد گرفتم.
به جرات میتونم بگم هم خود او و هم همسر بزرگوارش میتونه الگوی بسیار خوبی برای امثال من باشه
در آخر هم از دوست عزیزم حاج حامد جاویدی بابت معرفی کتاب تشکر میکنم.
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🇮🇷 @ShahidRahimi
Instagram
هادی سعیدی
#رسول_مولتان حکایتی پر مغز ، همراه با نوشته ای روان که علاوه بر معرفی روحیات و عملکرد فوقالعاده ی #شهید #سید_محمد_علی_رحیمی ، یک عاشقانه زیبا رو هم برای خواننده تداعی می کند. این #کتاب رو برای همه علی الخصوص دوستانی که #دغدغه ی #فرهنگ و #کار_فرهنگی دارن…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اولین بار دکتر #حسن_عباسی رو سال ۹۴ بعد از یکی از سخنرانی هاشون ملاقات کردم.
کتاب #رسول_مولتان رو دادم خدمتشون و کمی از #شهید گفتم.
استاد بلافاصله یادشون اومد و گفتن من همون زمانِ شهادت خیلی مایل بودم شهید رو بشناسم ولی متاسفانه هیچ کجا در موردشون اطلاعاتی ندیدم...
از همون زمان #دکتر_عباسی خانواده شهید رو برای معرفی شهید یاری کردند.
چندین جلسه در دفترشون داشتیم.
در دو #یادواره شهید میهمان که نه میزبان برنامه بودند.
پنجشنبهی قبل هم یکی از جلسات #کلبه_کرامت را به بررسی فضای #شبه_قاره_هند و #شهید_رحیمی اختصاص دادند
و دو مستندی که توسط گروه #مستندسازان_بدون_مرز ساخته شده بود برای دانشجویان نمایش داده شد.
هر بار که #استاد در مورد شهید حرف میزنند ما بیشتر و بهتر شهید رو میشناسیم...
#مصلح_اجتماعی عنوانی است که استاد عباسی با توجه به فعالیتهای شهید در کشورهای مختلف از جمله #هند و #پاکستان به شهید اختصاص دادند...
اجرتون با شهید استاد گرامی، دکتر حسن عباسی
🇮🇷 @ShahidRahimi
کتاب #رسول_مولتان رو دادم خدمتشون و کمی از #شهید گفتم.
استاد بلافاصله یادشون اومد و گفتن من همون زمانِ شهادت خیلی مایل بودم شهید رو بشناسم ولی متاسفانه هیچ کجا در موردشون اطلاعاتی ندیدم...
از همون زمان #دکتر_عباسی خانواده شهید رو برای معرفی شهید یاری کردند.
چندین جلسه در دفترشون داشتیم.
در دو #یادواره شهید میهمان که نه میزبان برنامه بودند.
پنجشنبهی قبل هم یکی از جلسات #کلبه_کرامت را به بررسی فضای #شبه_قاره_هند و #شهید_رحیمی اختصاص دادند
و دو مستندی که توسط گروه #مستندسازان_بدون_مرز ساخته شده بود برای دانشجویان نمایش داده شد.
هر بار که #استاد در مورد شهید حرف میزنند ما بیشتر و بهتر شهید رو میشناسیم...
#مصلح_اجتماعی عنوانی است که استاد عباسی با توجه به فعالیتهای شهید در کشورهای مختلف از جمله #هند و #پاکستان به شهید اختصاص دادند...
اجرتون با شهید استاد گرامی، دکتر حسن عباسی
🇮🇷 @ShahidRahimi
📕 گزیده کتاب رسول مولتان | قسمت ۷۱
➖➖➖➖➖➖
شبهای قدر گروهی از قاریان قرآن، از ایران مهمان خانهی فرهنگ شدند. در چند شهر پاکستان اجرا داشتند و چند روزی هم به ملتان آمدند. هر وقت مهمان برایمان میآمد، علی نمیگذاشت غذای بیرون را بخورند و من باید برایشان غذا درست میکردم. اینبار هم به رسم همیشه، خودم آشپزی کردم و غذای خانگی جلوی مهمانها گذاشتیم. بندههای خدا خیلی از علی تشکر کردند. غذاهای پاکستانی تند بود و روی صوت و حنجرهشان اثر میگذاشت. برای همین، در این سفر زیاد پیش آمده بود که گرسنه بمانند.
➖➖➖➖➖➖
👈 جهت مشاهده مطالب قبلی در خصوص کتاب شرح زندگی #شهید_رحیمی روی #رسول_مولتان کلیک نمایید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
➖➖➖➖➖➖
شبهای قدر گروهی از قاریان قرآن، از ایران مهمان خانهی فرهنگ شدند. در چند شهر پاکستان اجرا داشتند و چند روزی هم به ملتان آمدند. هر وقت مهمان برایمان میآمد، علی نمیگذاشت غذای بیرون را بخورند و من باید برایشان غذا درست میکردم. اینبار هم به رسم همیشه، خودم آشپزی کردم و غذای خانگی جلوی مهمانها گذاشتیم. بندههای خدا خیلی از علی تشکر کردند. غذاهای پاکستانی تند بود و روی صوت و حنجرهشان اثر میگذاشت. برای همین، در این سفر زیاد پیش آمده بود که گرسنه بمانند.
➖➖➖➖➖➖
👈 جهت مشاهده مطالب قبلی در خصوص کتاب شرح زندگی #شهید_رحیمی روی #رسول_مولتان کلیک نمایید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
#دلنوشته
✍🏻 پیام زیر توسط یکی از مخاطبین، پیرامون کتاب #رسول_مولتان در تلگرام خطاب به همسر شهید ارسال شده است👇
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
بسم الله الرحمن الرحیم
تقدیم به مادر فهیمه...
از مدتها پیش که باهم آشنا شدیم
بارها و بارها همدل و همکلام شده بودیم
از همین فضای به ظاهر مجازی...
اما گاهی واقعی تر از واقعی...
و من همییییییشه افتخار و به قول خودمان پز دوستی با شما را به دیگران داده و میدهم...
همین همراهی های از دور برایم کافی بود تا خودم را نزدیک به شما حس کنم
یادتان هست؟
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
میرسم با تو به خانه از خیابانی که نیست
من عاااااااشق این شعر شدم
و هربار که در دلتنگیهایم آن را زمزمه کردم شما جلوی چشمانم بودین
اصلا این شعر جز با تصویر ندیده ام از شما تداعی دیگری برایم ندارد انگار...
حالا چیزی که مرا کشید به سمت اینکه برایتان بنویسم:
گاهی دعوت شدن به بعضی از مهمانیها یا بعضی مراسم ها، یک حس خاص برای آدم دارند
یک حس ناشناخته و مبهم
حسی غریب که با تک تک سلولهایت لمس اش میکنی...
و من بالاخره دعوت شدم به...
مهمانی "رسول مولتان"...
مدتها بود شاید از سه یا چهارسال پیش که نمیدانم دقیقا کی بود؟ که مراسم رونمایی از این کتاب ارزشمند برگزار شد و من در جریان آن مراسم بودم و خیلی تلاش کردم در آنجا شرکت کنم اما نشد...
بعد از آن در تلاش برای مطالعه ی کتاب...
اما آن هم قسمتم نمیشد
هر بار به دلیل و بهانه ای...
به قول استادم باید دعوت شوی...
اما دعوت نمیشدم، نمیدانم چرا؟؟؟
مدتی کلا آن را فراموش کردم...
یعنی آن(کتاب) مرافراموش کرده بود، حتما چون مرا لایق واژه هایش نمیدید..
مدتها بعد وقتی در یک کتابفروشی بین راهروها قدم میزدم و از نگاه کردن و ورق زدن و انتخاب کتابهایی که میخواستم بخرم لذت میبردم، نگاهم روی "رسول مولتان" متوقف شدو مرا به سمت خود کشید...
کتاب را خریدم و برگشتم...
اما...
بازهم در انتظار دعوتی برای مهمان شدن و همراه شدن با خاطرات که نه...
با لحظاتی که شما و دلبندانتان با همه ی وجود آن را لمس کرده بودین و ...
چرا؟؟؟؟؟
چرا دعوت نمیشدم به این همراهی؟؟؟
دیشب با همه ی دغدغه های ریز و درشت و مشکلات و... کتاب را آوردم و باز کردم
دعوت آغاز شد و من فرو رفتم در واژه های شما...
غرق شدم در نبض لحظه هایتان
کتاب از دستم پایین نیامد تا به فصل آخر رسیدم
نیمه های شب بود
دیگر ذهن و قلبم یارای ادامه ی ماجرا را نداشت...
قلبم سنگین بود...
کتاب را بستم
و چشمانم را...
با آنکه هرررررگز ندیدمتان جز در یک تصویر
اما لحظه ای از جلوی چشمانم دور نمیشدین...
بچه هایتان هم...
مخصوصا دخترکتان که دقیییییقا هم نام خودم است: فهیمه سادات
که هر بار این اسم را در کتاب خواندم قلبم هری ریخت پایین
دلم میخواست خواهرش بودم
دلم میخواست خواهری میکردم برایش
دلم میخواست کنارش می بودم و...
نمیدانم
از دیشب تا امروز بعد از نمازظهر توانستم به خودم جرأت بدهم و صفحات آخر کتاب را بخوانم آنقدررررر حسـهای مبهم و ناشناخته ای را تجربه کرده ام که توصیفشان برایم دشوار است...
قدم به قدم و نفس به نفس با خاطرات تان از آن روزها تا به امروز ...
۲۵ مرداد ۹۷/ فهیمه سادات حسینی(منیره)
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🇮🇷 @ShahidRahimi
✍🏻 پیام زیر توسط یکی از مخاطبین، پیرامون کتاب #رسول_مولتان در تلگرام خطاب به همسر شهید ارسال شده است👇
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
بسم الله الرحمن الرحیم
تقدیم به مادر فهیمه...
از مدتها پیش که باهم آشنا شدیم
بارها و بارها همدل و همکلام شده بودیم
از همین فضای به ظاهر مجازی...
اما گاهی واقعی تر از واقعی...
و من همییییییشه افتخار و به قول خودمان پز دوستی با شما را به دیگران داده و میدهم...
همین همراهی های از دور برایم کافی بود تا خودم را نزدیک به شما حس کنم
یادتان هست؟
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
میرسم با تو به خانه از خیابانی که نیست
من عاااااااشق این شعر شدم
و هربار که در دلتنگیهایم آن را زمزمه کردم شما جلوی چشمانم بودین
اصلا این شعر جز با تصویر ندیده ام از شما تداعی دیگری برایم ندارد انگار...
حالا چیزی که مرا کشید به سمت اینکه برایتان بنویسم:
گاهی دعوت شدن به بعضی از مهمانیها یا بعضی مراسم ها، یک حس خاص برای آدم دارند
یک حس ناشناخته و مبهم
حسی غریب که با تک تک سلولهایت لمس اش میکنی...
و من بالاخره دعوت شدم به...
مهمانی "رسول مولتان"...
مدتها بود شاید از سه یا چهارسال پیش که نمیدانم دقیقا کی بود؟ که مراسم رونمایی از این کتاب ارزشمند برگزار شد و من در جریان آن مراسم بودم و خیلی تلاش کردم در آنجا شرکت کنم اما نشد...
بعد از آن در تلاش برای مطالعه ی کتاب...
اما آن هم قسمتم نمیشد
هر بار به دلیل و بهانه ای...
به قول استادم باید دعوت شوی...
اما دعوت نمیشدم، نمیدانم چرا؟؟؟
مدتی کلا آن را فراموش کردم...
یعنی آن(کتاب) مرافراموش کرده بود، حتما چون مرا لایق واژه هایش نمیدید..
مدتها بعد وقتی در یک کتابفروشی بین راهروها قدم میزدم و از نگاه کردن و ورق زدن و انتخاب کتابهایی که میخواستم بخرم لذت میبردم، نگاهم روی "رسول مولتان" متوقف شدو مرا به سمت خود کشید...
کتاب را خریدم و برگشتم...
اما...
بازهم در انتظار دعوتی برای مهمان شدن و همراه شدن با خاطرات که نه...
با لحظاتی که شما و دلبندانتان با همه ی وجود آن را لمس کرده بودین و ...
چرا؟؟؟؟؟
چرا دعوت نمیشدم به این همراهی؟؟؟
دیشب با همه ی دغدغه های ریز و درشت و مشکلات و... کتاب را آوردم و باز کردم
دعوت آغاز شد و من فرو رفتم در واژه های شما...
غرق شدم در نبض لحظه هایتان
کتاب از دستم پایین نیامد تا به فصل آخر رسیدم
نیمه های شب بود
دیگر ذهن و قلبم یارای ادامه ی ماجرا را نداشت...
قلبم سنگین بود...
کتاب را بستم
و چشمانم را...
با آنکه هرررررگز ندیدمتان جز در یک تصویر
اما لحظه ای از جلوی چشمانم دور نمیشدین...
بچه هایتان هم...
مخصوصا دخترکتان که دقیییییقا هم نام خودم است: فهیمه سادات
که هر بار این اسم را در کتاب خواندم قلبم هری ریخت پایین
دلم میخواست خواهرش بودم
دلم میخواست خواهری میکردم برایش
دلم میخواست کنارش می بودم و...
نمیدانم
از دیشب تا امروز بعد از نمازظهر توانستم به خودم جرأت بدهم و صفحات آخر کتاب را بخوانم آنقدررررر حسـهای مبهم و ناشناخته ای را تجربه کرده ام که توصیفشان برایم دشوار است...
قدم به قدم و نفس به نفس با خاطرات تان از آن روزها تا به امروز ...
۲۵ مرداد ۹۷/ فهیمه سادات حسینی(منیره)
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🇮🇷 @ShahidRahimi
📕 گزیده کتاب رسول مولتان | قسمت ۷۲
➖➖➖➖➖➖
بعضی وقتها میدیدم در آشپزخانهی خانهی فرهنگ برو و بیایی راه افتاده و تعداد قابلمههای غذا خیلی بیشتر از همیشه است. فکر میکردم مراسم و برنامهای داریم و من از آن بیاطلاعم. از علی که سوال میکردم، میگفت که غذا برای خانهی فرهنگ نیست. بیشتر توضیح نمیداد و من هم بیشتر نمیپرسیدم. پس از شهادتش، با دیدن آلبومهای عکس ادارهاش، تازه فهمیدم غذا برای کجا بوده. در پاکستان یتیمخانه خیلی زیاد است. علی هم سعی میکرد به همهشان سر بزند. بودجه و امکانات زیادی نداشت که کمکشان کند. همین یک وعده غذایی را که از دستش بر میآمد، برایشان میبرد. پول تهیهی غذا را هم با صرفهجویی با بودجهای که در اختیارش قرار میدادند، جمع میکرد.
➖➖➖➖➖➖
👈 جهت مشاهده مطالب قبلی در خصوص کتاب شرح زندگی #شهید_رحیمی روی #رسول_مولتان کلیک نمایید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
➖➖➖➖➖➖
بعضی وقتها میدیدم در آشپزخانهی خانهی فرهنگ برو و بیایی راه افتاده و تعداد قابلمههای غذا خیلی بیشتر از همیشه است. فکر میکردم مراسم و برنامهای داریم و من از آن بیاطلاعم. از علی که سوال میکردم، میگفت که غذا برای خانهی فرهنگ نیست. بیشتر توضیح نمیداد و من هم بیشتر نمیپرسیدم. پس از شهادتش، با دیدن آلبومهای عکس ادارهاش، تازه فهمیدم غذا برای کجا بوده. در پاکستان یتیمخانه خیلی زیاد است. علی هم سعی میکرد به همهشان سر بزند. بودجه و امکانات زیادی نداشت که کمکشان کند. همین یک وعده غذایی را که از دستش بر میآمد، برایشان میبرد. پول تهیهی غذا را هم با صرفهجویی با بودجهای که در اختیارش قرار میدادند، جمع میکرد.
➖➖➖➖➖➖
👈 جهت مشاهده مطالب قبلی در خصوص کتاب شرح زندگی #شهید_رحیمی روی #رسول_مولتان کلیک نمایید.
🇮🇷 @ShahidRahimi
#دلنوشته
✍🏻 مطلب زیر توسط یکی از مخاطبین پیرامون #شهید_رحیمی در اینستاگرام منتشر شده است👇
https://www.instagram.com/p/BqGFM-VAtMe/
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
✒⚘
"إن کانَ دین مُحَمَّداً لَمْ یَستَقِم الَّا بِقَتلی فَیاسُیُوف خُذینی"
چقدر برای ایجاد،حفظ و بقای درخت انقلاب مجاهدت شده که خیلی از اونها رو نه میدونیم و نه میبینیم! در طول حداقل چهارده قرن میلیونها میلیون انسان اعم از زن و مرد و پیر و جوون برای اسلام ناب و انقلاب اسلامی در خون خودشون غلتیدن تا اینی شدیم که الان هستیم،و علیرغم همه کاستیها حداقلش حالا خودمونیم و لاغیر با کوله باری از تکلیف و حس وظیفه که باید جهاد کرد
تنها چیزی که تو این فضا جیگر آدم رو آتیش میزنه جفای به ظاهردوستانه!آدم که از دشمن ضربه میخوره،درسته سخته ولی میشه دوباره با همت مضاعفتر روپا شد ولی امان از زمانی که از دوست ضربه بخوره،تا عمق وجود آدم رو از بین میبره و زمینگیرش میکنه!
درباره شهید بزرگوار عرصه فرهنگی سید محمد علی رحیمی اصلاً نمیشه چیزی گفت و فقط باید محو تماشای خوبیهای اون بود و اگر بگن تنها دو کلمه شهید رو معرفی کن میگم: "مجاهدِ مظلوم"
#شهادت_هنر_مردان_خداست ⚘
(اگر کسی رو بخام بگم که این سیدشهید شبیهش بود تنها شهیدچمران به ذهنم میرسه و این چنین افرادی شاید در حد انگشتان یه دست هم نشن؛کتاب رو بخونید بعدش متوجه قیاسم میشید)
"فصل ششم #کتاب #رسول_مولتان جیگرم رو آتیش زد و سوزوند"
#شهید_سید_محمد_علی_رحیمی ⚘
#مریم_قاسمی_زهد⚘ #بانوی_مجاهد ⚘ #زینب_عرفانیان
#انتشارات_سوره_مهر
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🇮🇷 @ShahidRahimi
✍🏻 مطلب زیر توسط یکی از مخاطبین پیرامون #شهید_رحیمی در اینستاگرام منتشر شده است👇
https://www.instagram.com/p/BqGFM-VAtMe/
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
✒⚘
"إن کانَ دین مُحَمَّداً لَمْ یَستَقِم الَّا بِقَتلی فَیاسُیُوف خُذینی"
چقدر برای ایجاد،حفظ و بقای درخت انقلاب مجاهدت شده که خیلی از اونها رو نه میدونیم و نه میبینیم! در طول حداقل چهارده قرن میلیونها میلیون انسان اعم از زن و مرد و پیر و جوون برای اسلام ناب و انقلاب اسلامی در خون خودشون غلتیدن تا اینی شدیم که الان هستیم،و علیرغم همه کاستیها حداقلش حالا خودمونیم و لاغیر با کوله باری از تکلیف و حس وظیفه که باید جهاد کرد
تنها چیزی که تو این فضا جیگر آدم رو آتیش میزنه جفای به ظاهردوستانه!آدم که از دشمن ضربه میخوره،درسته سخته ولی میشه دوباره با همت مضاعفتر روپا شد ولی امان از زمانی که از دوست ضربه بخوره،تا عمق وجود آدم رو از بین میبره و زمینگیرش میکنه!
درباره شهید بزرگوار عرصه فرهنگی سید محمد علی رحیمی اصلاً نمیشه چیزی گفت و فقط باید محو تماشای خوبیهای اون بود و اگر بگن تنها دو کلمه شهید رو معرفی کن میگم: "مجاهدِ مظلوم"
#شهادت_هنر_مردان_خداست ⚘
(اگر کسی رو بخام بگم که این سیدشهید شبیهش بود تنها شهیدچمران به ذهنم میرسه و این چنین افرادی شاید در حد انگشتان یه دست هم نشن؛کتاب رو بخونید بعدش متوجه قیاسم میشید)
"فصل ششم #کتاب #رسول_مولتان جیگرم رو آتیش زد و سوزوند"
#شهید_سید_محمد_علی_رحیمی ⚘
#مریم_قاسمی_زهد⚘ #بانوی_مجاهد ⚘ #زینب_عرفانیان
#انتشارات_سوره_مهر
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
🇮🇷 @ShahidRahimi
Instagram
﷽ seyed
✒⚘ "إن کانَ دین مُحَمَّداً لَمْ یَستَقِم الَّا بِقَتلی فَیاسُیُوف خُذینی" چقدر مجاهدتها که برای ایجاد،حفظ و بقای درخت انقلاب نشده،و ما خیلی از اونها رو نه میدونیم و نه میبینیم! در طول حداقل چهارده قرن میلیونها میلیون انسان اعم از زن و مرد و پیر و جوون برای…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌹🌹
چند روز پیش حجت الاسلام والمسلمین قمی مهمان منزل #شهید_رحیمی بودن اولین بار بود.
🔹️بعد از شهادت شهید رحیمی یعنی بعد از بیست و دو سال مسئولی از سازمان تبلیغات اسلامی که شهید پانزده سال کارمند آنجا بود
به دیدار خانواده آمد. با صبر و دقت صحبت های خانواده را شنیدند.
🔸️وعده شیرینی هم به خانواده دادند که
ان شالله کتاب "#رسول_مولتان" را به
دستان حضرت آقا میرسونند.
🌹🌹🌹
🇮🇷 @ShahidRahimi
چند روز پیش حجت الاسلام والمسلمین قمی مهمان منزل #شهید_رحیمی بودن اولین بار بود.
🔹️بعد از شهادت شهید رحیمی یعنی بعد از بیست و دو سال مسئولی از سازمان تبلیغات اسلامی که شهید پانزده سال کارمند آنجا بود
به دیدار خانواده آمد. با صبر و دقت صحبت های خانواده را شنیدند.
🔸️وعده شیرینی هم به خانواده دادند که
ان شالله کتاب "#رسول_مولتان" را به
دستان حضرت آقا میرسونند.
🌹🌹🌹
🇮🇷 @ShahidRahimi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
چند روز پیش تعدادی از خواهران فعال پاکستانی مهمان مزار شهید رحیمی بودن
مدتی بود قسمت هایی از کتاب #رسول_مولتان
که به اردو ترجمه شده بود رو میخوندن
میگفتن باورشون نمیشد یه روز بیان سر مزارش
براشون از نحوه شهادت شهید که گفتم
یکیشون گفت: به خاطر این واقعه حتما حس خوبی به پاکستانی ها ندارید...
جوابم به این خواهر و همه خواهران و برادران پاکستانی این بود:
"جو لوگ میرے ابو کو چھ پاکستانی کے ساتھ شہید کردیا
وہ صرف نام سے پاکستانی تھیں اور ضرور
دل سے پاکستانی نہی تھیں
میری یاد میں پاکستانیوں سے بس اچھے یادیں اور
اون کے مہمان نوازی ہے"
[کسانی که شهید رحیمی را همراه با شش پاکستانی
به شهادت رسوندن فقط اسما پاکستانی بودن
قطعا قلبشون با پاکستانی ها نبوده.
در ذهن ما از پاکستانی ها فقط خاطرات خوب و مهمانوازی مانده.]
🇮🇷 @ShahidRahimi
چند روز پیش تعدادی از خواهران فعال پاکستانی مهمان مزار شهید رحیمی بودن
مدتی بود قسمت هایی از کتاب #رسول_مولتان
که به اردو ترجمه شده بود رو میخوندن
میگفتن باورشون نمیشد یه روز بیان سر مزارش
براشون از نحوه شهادت شهید که گفتم
یکیشون گفت: به خاطر این واقعه حتما حس خوبی به پاکستانی ها ندارید...
جوابم به این خواهر و همه خواهران و برادران پاکستانی این بود:
"جو لوگ میرے ابو کو چھ پاکستانی کے ساتھ شہید کردیا
وہ صرف نام سے پاکستانی تھیں اور ضرور
دل سے پاکستانی نہی تھیں
میری یاد میں پاکستانیوں سے بس اچھے یادیں اور
اون کے مہمان نوازی ہے"
[کسانی که شهید رحیمی را همراه با شش پاکستانی
به شهادت رسوندن فقط اسما پاکستانی بودن
قطعا قلبشون با پاکستانی ها نبوده.
در ذهن ما از پاکستانی ها فقط خاطرات خوب و مهمانوازی مانده.]
🇮🇷 @ShahidRahimi