Forwarded from FactNameh | فکتنامه
✅ موافقت بشار اسد با ادعای مالکیت امارات بر جزایر سه گانه
🔹روزهای اخیر خبری مبنی بر امضای بشار اسد، پای «بیانیه ادعای امارات بر مالکیت جزایر سه گانه ایرانی» منتشر شد. اینکه عراق و فلسطین هم جزو تاییدکنندگان این بیانیه بودند مورد توجه قرار گرفت و واکنشهای زیادی در پی داشت. مخاطبان فکتنامه از ما خواستند صحت و سقم این خبر را بررسی کنیم.
🔹بررسیهای ما نشان میدهد که در بند ۱۱ بیانیه پایانی کشورهای عضو اتحادیه عرب که در روز ۲۷ اردیبهشت صادر شد، بر مالکیت امارات بر جزایر سه گانه تاکید شده و از خلیج فارس نیز با نام «خلیج عربی» یاد شده است.
🔹روال صدور بیانیه پایانی اتحادیه عرب به این صورت است که هر چند امضایی پای بیانیه دیده نمیشود اما موافقت قطعی همه کشورها با متن ضروری است و در غیر این صورت بند مورد مناقشه در بیانیه پایانی قرار نمیگیرد.
🔹تاکید بر تعلق جزایر سه گانه (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) به امارات، رویکرد ثابت اتحادیه عرب در اغلب بیانیههایش طی سالیان گذشته بود. بررسی سابقه صدور این بیانیهها نشان میدهد بشار اسد هیچگاه بر سر این موضوع در مقابل اتحادیه عرب قرار نگرفت.
🔹از این رو فکتنامه به این ادعا که «بشار اسد، پای بیانیه ادعای امارات بر مالکیت جزایر سه گانه ایرانی را امضا کرده.» نشان درست میدهد.
👈 در فکتنامه بخوانید
👈 در تلگرام بخوانید
🌐 @Factnameh
🔹روزهای اخیر خبری مبنی بر امضای بشار اسد، پای «بیانیه ادعای امارات بر مالکیت جزایر سه گانه ایرانی» منتشر شد. اینکه عراق و فلسطین هم جزو تاییدکنندگان این بیانیه بودند مورد توجه قرار گرفت و واکنشهای زیادی در پی داشت. مخاطبان فکتنامه از ما خواستند صحت و سقم این خبر را بررسی کنیم.
🔹بررسیهای ما نشان میدهد که در بند ۱۱ بیانیه پایانی کشورهای عضو اتحادیه عرب که در روز ۲۷ اردیبهشت صادر شد، بر مالکیت امارات بر جزایر سه گانه تاکید شده و از خلیج فارس نیز با نام «خلیج عربی» یاد شده است.
🔹روال صدور بیانیه پایانی اتحادیه عرب به این صورت است که هر چند امضایی پای بیانیه دیده نمیشود اما موافقت قطعی همه کشورها با متن ضروری است و در غیر این صورت بند مورد مناقشه در بیانیه پایانی قرار نمیگیرد.
🔹تاکید بر تعلق جزایر سه گانه (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) به امارات، رویکرد ثابت اتحادیه عرب در اغلب بیانیههایش طی سالیان گذشته بود. بررسی سابقه صدور این بیانیهها نشان میدهد بشار اسد هیچگاه بر سر این موضوع در مقابل اتحادیه عرب قرار نگرفت.
🔹از این رو فکتنامه به این ادعا که «بشار اسد، پای بیانیه ادعای امارات بر مالکیت جزایر سه گانه ایرانی را امضا کرده.» نشان درست میدهد.
👈 در فکتنامه بخوانید
👈 در تلگرام بخوانید
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
نامهی محمدعلی فروغی و صلحی که همهی صلحها را بر باد داد
به تازگی کتاب « صلحی که همهی صلحها را به باد داد» (نوشتهی دیوید فرامکین- ترجمهی حسن افشار- نشر ماهی) را تمام کردم که دربارهی جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکلگیری خاورمیانهی معاصر و تشکیل کشورهای جدیدی مثل عربستان سعودی و عراق و فلسطین و…. است.
همزمان خیلی اتفاقی در کتاب «نامههای محمدعلی فروغی» نامهای از فروغی به «دوستان صدیق» را دیدم که گزارشی از کنفرانس صلح داده بود و چه نامهای بود. او وقتی که این نامه را مینوشت به اسناد نویسندهی کتاب «صلحی که ….» دسترسی نداشت. همچنان که اغلب مقامات کشورهای درگیر نیز در آن روزگار به بخشهایی از اسناد دسترسی نداشتند. به رغم ناآگاهی از این اسناد، شم و هوش سیاسی او و علاقهاش به منافع ایران تقریبا روابط پشت پرده را تشخیص میدهد. حتی ناتوانی انگلستان را در کسب امتیاز بیشتر تشخیص میدهد، در حالی که انگلستان از برندگان جنگ بود. او همزمان میداند که ادعای ارضی ایران در آن کنفرانس به جایی نمیرسد، اما تاکید میکند که باید آن را مطرح کنیم و رویش اصرار کنیم. او میداند که حسین امیر مکه و فیصل دستنشاندهی انگلیسیها هستند، اما به رغم این دانستهها او نمایندهی دولتی است که او و همراهانش را رها کرده و خواستهی روشنی ندارد و ملتی که به نظرش ملت نیست، چون افکار عمومی ندارد.
انگلیس نیازی به مذاکره با هیات نمایندگی ایران نمیبیند، زیرا تصورش این است که ایران تسلیم است و مذاکره را با درباره پیش میبرد، در حالی که هیات نمایندگی ایران میکوشد تصویری دیگر از ایران در آنجا ارائه کند.
این گزارش خواندنی و دردناک هم وضعیت دولت را بیان میکند که هیاتش پول غذا و هتلشان را هم ندارند و به هتل مقروضند، هم تصویری است از سیاستمداری با هوش و کارکشته در چنین دولت و وضعیتی.
البته هوش و تشخیص درست فروغی را هنگامی متوجه میشویم که پیشتر کتاب «صلحی….» یا اسناد مرجع آن را خوانده باشیم.
به تازگی کتاب « صلحی که همهی صلحها را به باد داد» (نوشتهی دیوید فرامکین- ترجمهی حسن افشار- نشر ماهی) را تمام کردم که دربارهی جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکلگیری خاورمیانهی معاصر و تشکیل کشورهای جدیدی مثل عربستان سعودی و عراق و فلسطین و…. است.
همزمان خیلی اتفاقی در کتاب «نامههای محمدعلی فروغی» نامهای از فروغی به «دوستان صدیق» را دیدم که گزارشی از کنفرانس صلح داده بود و چه نامهای بود. او وقتی که این نامه را مینوشت به اسناد نویسندهی کتاب «صلحی که ….» دسترسی نداشت. همچنان که اغلب مقامات کشورهای درگیر نیز در آن روزگار به بخشهایی از اسناد دسترسی نداشتند. به رغم ناآگاهی از این اسناد، شم و هوش سیاسی او و علاقهاش به منافع ایران تقریبا روابط پشت پرده را تشخیص میدهد. حتی ناتوانی انگلستان را در کسب امتیاز بیشتر تشخیص میدهد، در حالی که انگلستان از برندگان جنگ بود. او همزمان میداند که ادعای ارضی ایران در آن کنفرانس به جایی نمیرسد، اما تاکید میکند که باید آن را مطرح کنیم و رویش اصرار کنیم. او میداند که حسین امیر مکه و فیصل دستنشاندهی انگلیسیها هستند، اما به رغم این دانستهها او نمایندهی دولتی است که او و همراهانش را رها کرده و خواستهی روشنی ندارد و ملتی که به نظرش ملت نیست، چون افکار عمومی ندارد.
انگلیس نیازی به مذاکره با هیات نمایندگی ایران نمیبیند، زیرا تصورش این است که ایران تسلیم است و مذاکره را با درباره پیش میبرد، در حالی که هیات نمایندگی ایران میکوشد تصویری دیگر از ایران در آنجا ارائه کند.
این گزارش خواندنی و دردناک هم وضعیت دولت را بیان میکند که هیاتش پول غذا و هتلشان را هم ندارند و به هتل مقروضند، هم تصویری است از سیاستمداری با هوش و کارکشته در چنین دولت و وضعیتی.
البته هوش و تشخیص درست فروغی را هنگامی متوجه میشویم که پیشتر کتاب «صلحی….» یا اسناد مرجع آن را خوانده باشیم.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ایشان مراد فرهادپور هستند، روشنفکر و مترجم آثار مهمی در فلسفه.
این ویدیو رو گوش کنید تا یاداشتم دربارهی آن را بخوانید!
این ویدیو رو گوش کنید تا یاداشتم دربارهی آن را بخوانید!
علیاصغر سیدآبادی
ایشان مراد فرهادپور هستند، روشنفکر و مترجم آثار مهمی در فلسفه. این ویدیو رو گوش کنید تا یاداشتم دربارهی آن را بخوانید!
مغلطهها و گزارههای نادرست سخنان مراد فرهادپور
مراد فرهادپور در جای دیگری از سخنانش میگوید که از ایران باستان و بویژه دورهی ساسانیان بیزار است، چون دورهی تلفیق قدرت و دین است.
هیچ اشکالی ندارد که کسی از دورهای تاریخی، سلسلهای، حاکمی و حتی از کشورش متنفر باشد. این حق را به رسمیت میشناسم، اما سخنان فرهادپور پر از مغلطهها و گزارههای نادرست است.
مغلطهی ملت و ناسیونالیسم
بله ناسیونالیسم مفهومی جدید است، اما معنایش این نیست که الزاما ملت از وقتی شکل گرفته است که مفهوم ناسیونالیسم خلق یا جعل شده است.
درختان پیش از اینکه درخت نامیده شوند، وجود داشتهاند. البته اگر ملت را موکول به وجود حکومت ملی یا دولت کنیم، ملتهایی پس از مفهومپردازی شکل گرفتهاند و در منطقهی ما عبارتند از: عربستان سعودی، اسرائیل، عراق، آذربایجان و …
اما ایرانیان از معدود ملتهای تاریخیاند و پیش از بوجود آمدن ناسیونالیسم جدید ایرانی در دورهی پهلوی اول، هم ملت بودهاند، ایران در دورهی اسلامی از دورهی ایلخانان مغول به شکل ملتی یکپارچه بازآفرینی شده و در دورههای قاجار و صفوی نیز نام این جغرافیای سیاسی ایران بوده و تصور دیگران در نامهنگاریهای رسمی نیز همین بوده و به عنوان یک جغرافیای یکپارچه سیاسی شناخته میشده.
اشغال و فروپاشی ملت
در نگاه فرهادپور اگر کشوری اشغال شد، ملتش هم از بین میرود، در حالی که در ایران حاکمان اشغال کننده هم چنین تصوری نداشتند و با اینکه بر گوشهای از ایران حکومت میکردند، خود را شاه ایران میخواندند و همراه ایل و تبارشان در ایران ادغام شدند و پژوهشهای ژنتیک- باستانشناسی هم گواه این ماجراست و شاعران مدحگوی این شاهان، آنان را به عنوان شاه ایران ستودهاند.
شاهنامه مهمترین سند آغاز این دوران است که در زمان حکومت غزنویان ایدهی ایران یکپارچه را بازآفرینی میکند.
استبداد آسیایی هخامنشیان
در نکتهای عجیب از تنشهای داخل امپراتوری هخامنشی به عنوان ردیه استفاده میکند و در نکتهای عجیبتر از سرکوب با استبداد آسیایی حرف میزند. با فرض این که در این گزارهها هیچ تردیدی نکنیم، گویی در آن دوره این تنشها و این استبداد خاص ایران است. دولت-شهرهای یونانی علیه هم از هخامنشیان پول و کمک میگرفتند. کسی اگر سنگنوشتههای ملل دیگر را پیش از هخامنشیان خوانده باشد، تفاوت استبداد و خشونت را به روشنی خواهد دید.
دین و ساسانیان
زمانی گمان میکردند که سراسر دوره ساسانی حکومت دینی برقرار بوده و به همین دلیل ناگهان شکست خورده است، اما منابع مکتوب و مادی نشان میدهند که سیاست دینی در دورهی ساسانیان همواره یکیان نبوده
مراد فرهادپور در جای دیگری از سخنانش میگوید که از ایران باستان و بویژه دورهی ساسانیان بیزار است، چون دورهی تلفیق قدرت و دین است.
هیچ اشکالی ندارد که کسی از دورهای تاریخی، سلسلهای، حاکمی و حتی از کشورش متنفر باشد. این حق را به رسمیت میشناسم، اما سخنان فرهادپور پر از مغلطهها و گزارههای نادرست است.
مغلطهی ملت و ناسیونالیسم
بله ناسیونالیسم مفهومی جدید است، اما معنایش این نیست که الزاما ملت از وقتی شکل گرفته است که مفهوم ناسیونالیسم خلق یا جعل شده است.
درختان پیش از اینکه درخت نامیده شوند، وجود داشتهاند. البته اگر ملت را موکول به وجود حکومت ملی یا دولت کنیم، ملتهایی پس از مفهومپردازی شکل گرفتهاند و در منطقهی ما عبارتند از: عربستان سعودی، اسرائیل، عراق، آذربایجان و …
اما ایرانیان از معدود ملتهای تاریخیاند و پیش از بوجود آمدن ناسیونالیسم جدید ایرانی در دورهی پهلوی اول، هم ملت بودهاند، ایران در دورهی اسلامی از دورهی ایلخانان مغول به شکل ملتی یکپارچه بازآفرینی شده و در دورههای قاجار و صفوی نیز نام این جغرافیای سیاسی ایران بوده و تصور دیگران در نامهنگاریهای رسمی نیز همین بوده و به عنوان یک جغرافیای یکپارچه سیاسی شناخته میشده.
اشغال و فروپاشی ملت
در نگاه فرهادپور اگر کشوری اشغال شد، ملتش هم از بین میرود، در حالی که در ایران حاکمان اشغال کننده هم چنین تصوری نداشتند و با اینکه بر گوشهای از ایران حکومت میکردند، خود را شاه ایران میخواندند و همراه ایل و تبارشان در ایران ادغام شدند و پژوهشهای ژنتیک- باستانشناسی هم گواه این ماجراست و شاعران مدحگوی این شاهان، آنان را به عنوان شاه ایران ستودهاند.
شاهنامه مهمترین سند آغاز این دوران است که در زمان حکومت غزنویان ایدهی ایران یکپارچه را بازآفرینی میکند.
استبداد آسیایی هخامنشیان
در نکتهای عجیب از تنشهای داخل امپراتوری هخامنشی به عنوان ردیه استفاده میکند و در نکتهای عجیبتر از سرکوب با استبداد آسیایی حرف میزند. با فرض این که در این گزارهها هیچ تردیدی نکنیم، گویی در آن دوره این تنشها و این استبداد خاص ایران است. دولت-شهرهای یونانی علیه هم از هخامنشیان پول و کمک میگرفتند. کسی اگر سنگنوشتههای ملل دیگر را پیش از هخامنشیان خوانده باشد، تفاوت استبداد و خشونت را به روشنی خواهد دید.
دین و ساسانیان
زمانی گمان میکردند که سراسر دوره ساسانی حکومت دینی برقرار بوده و به همین دلیل ناگهان شکست خورده است، اما منابع مکتوب و مادی نشان میدهند که سیاست دینی در دورهی ساسانیان همواره یکیان نبوده
Forwarded from بهمن دارالشفایی
آهنگ ثمین باغچهبان برای آزادی خرمشهر: ستارهدشت
ثمین از ایراندوستترین هنرمندانی است که دیدهام. او بعد از انقلاب که مجبور به مهاجرت از ایران و سکونت در استانبول شد، آهنگهایی ساخت که سالها کسی نشنیده بود و چند سال پیش به همت پسر کاوه در آلبوم دوستداشتنی «چهارشنبهسوری» (نشر هرمس) منتشر شد. یکی از بهترین آهنگهای این آلبوم «ستارهدشت» است که ثمین آن را برای آزادی خرمشهر ساخته. متنش مثل همیشه فوقالعاده است و آهنگش هم زیبا و تاثیرگذار. من بخشی از آهنگ را اینجا میگذارم که حال و هوای کلیاش را کاملا نشان میدهد (کل آهنگ روی اینترنت نبود و من هم آپلود نکردم):
https://t.me/bahmanshafa/327
پیشنهاد میکنم کل این آهنگ و همینطور کل آلبوم چهارشنبهسوری را گوش کنید:
http://beeptunes.com/track/81242742
http://track.ham-ahang.com/99380
متن آهنگ:
سبزت گرفته رنگ از نوروز ما
سپیدت امید روشن در دلهامان
سرخت شرار آذرگاهان است
پرچم سهرنگ ما
ستارهدشت، ستارهدشت، دشت ستاره
رو خونه و دیوارش آتیش میباره
گم شد از باغش رنگ گل سرخ
تو آسمون پیدا نیست ابر و ستاره
خانه و دیوارش از نو میسازیم
درخت و گلش را از نو میکاریم
میبافیم پرچم سهرنگش از نو
رنگ گل به باغش از نو میاریم
گلافشان نمیکند پای کوهستانت
رنگ گل رمیده از باغ و بستانت
دارم هوای ابر و آسمانت را
ستارهدشت، ستارهدشت
نپرد پرندهای بر آشیان سروت
یکی بلم به رود کارونت پیدا نیست
دارم هوای برف و بارانت را
ستارهدشت، ستارهدشت
نه بگذرم ز جرعه و پشنگی از آبت
نه دل کنم ز پارهسنگ و پنجهای از خاکت
دارم هوای باد و توفانت را
ستارهدشت، ستارهدشت
ستارهدشت، ستارهدشت، دشت ستاره
رو خونه و دیوارش آتیش میباره
گم شد از باغش رنگ گل سرخ
تو آسمون پیدا نیست ابر و ستاره
خانه و دیوارش از نو میسازیم
درخت و گلش را از نو میکاریم
میبافیم پرچم سهرنگش از نو
رنگ گل به باغش از نو میاریم
نمانده به پهنهات خانه و دیواری
کوچه و سرا و بازارت پیدا نیست
نیاید ز برزنت خروش و سرنایی
ستارهدشت، ستارهدشت
شب تار نداری آرام از هرای درد
ستاره و ستارهبارانت پیدا نیست
روی دیو رمانده خواب از مژگانت
ستارهدشت، ستارهدشت
نه بگذرم ز جرعه و پشنگی از آبت
نه دل کنم ز پارهسنگ و پنجهای از خاکت
دارم هوای یاس و ریحانت را
ستارهدشت، ستارهدشت
.
ثمین از ایراندوستترین هنرمندانی است که دیدهام. او بعد از انقلاب که مجبور به مهاجرت از ایران و سکونت در استانبول شد، آهنگهایی ساخت که سالها کسی نشنیده بود و چند سال پیش به همت پسر کاوه در آلبوم دوستداشتنی «چهارشنبهسوری» (نشر هرمس) منتشر شد. یکی از بهترین آهنگهای این آلبوم «ستارهدشت» است که ثمین آن را برای آزادی خرمشهر ساخته. متنش مثل همیشه فوقالعاده است و آهنگش هم زیبا و تاثیرگذار. من بخشی از آهنگ را اینجا میگذارم که حال و هوای کلیاش را کاملا نشان میدهد (کل آهنگ روی اینترنت نبود و من هم آپلود نکردم):
https://t.me/bahmanshafa/327
پیشنهاد میکنم کل این آهنگ و همینطور کل آلبوم چهارشنبهسوری را گوش کنید:
http://beeptunes.com/track/81242742
http://track.ham-ahang.com/99380
متن آهنگ:
سبزت گرفته رنگ از نوروز ما
سپیدت امید روشن در دلهامان
سرخت شرار آذرگاهان است
پرچم سهرنگ ما
ستارهدشت، ستارهدشت، دشت ستاره
رو خونه و دیوارش آتیش میباره
گم شد از باغش رنگ گل سرخ
تو آسمون پیدا نیست ابر و ستاره
خانه و دیوارش از نو میسازیم
درخت و گلش را از نو میکاریم
میبافیم پرچم سهرنگش از نو
رنگ گل به باغش از نو میاریم
گلافشان نمیکند پای کوهستانت
رنگ گل رمیده از باغ و بستانت
دارم هوای ابر و آسمانت را
ستارهدشت، ستارهدشت
نپرد پرندهای بر آشیان سروت
یکی بلم به رود کارونت پیدا نیست
دارم هوای برف و بارانت را
ستارهدشت، ستارهدشت
نه بگذرم ز جرعه و پشنگی از آبت
نه دل کنم ز پارهسنگ و پنجهای از خاکت
دارم هوای باد و توفانت را
ستارهدشت، ستارهدشت
ستارهدشت، ستارهدشت، دشت ستاره
رو خونه و دیوارش آتیش میباره
گم شد از باغش رنگ گل سرخ
تو آسمون پیدا نیست ابر و ستاره
خانه و دیوارش از نو میسازیم
درخت و گلش را از نو میکاریم
میبافیم پرچم سهرنگش از نو
رنگ گل به باغش از نو میاریم
نمانده به پهنهات خانه و دیواری
کوچه و سرا و بازارت پیدا نیست
نیاید ز برزنت خروش و سرنایی
ستارهدشت، ستارهدشت
شب تار نداری آرام از هرای درد
ستاره و ستارهبارانت پیدا نیست
روی دیو رمانده خواب از مژگانت
ستارهدشت، ستارهدشت
نه بگذرم ز جرعه و پشنگی از آبت
نه دل کنم ز پارهسنگ و پنجهای از خاکت
دارم هوای یاس و ریحانت را
ستارهدشت، ستارهدشت
.
Telegram
بهمن دارالشفایی
Forwarded from لاکپشت پرنده
فراخوان لاکپشت پرنده
برای ناشران و پدیدآورندگان کتابهای کودک و نوجوان
🔹 داوری کتابهای کودک و نوجوان که در پاییز و زمستان سال ۱۴۰۲ برای اولینبار چاپ شدهاند، در گروه لاکپشت پرنده آغاز شده است.
🔸 اگر ناشر یا پدیدآورندهی کتاب هستید و هنوز آثارتان را برای بررسی و ارزیابی ارسال نکردهاید، میتوانید یک یا دو نسخه از کتاب را تا ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ به نشانی فروشگاه شهرکتاب مرکزی بفرستید.
📚 فروشگاه شهرکتاب مرکزی در تهران، خیابان شریعتی، نبش کوچهی کلاته واقع شده است.
📨 روی بسته حتماً نام لاکپشت پرنده را بنویسید.
👋 لطفاً این فراخوان را دستبهدست کنید تا ناشران و پدیدآورندگان عزیز باخبر شوند.
🐢 @lakposhtparandeh
فراخوان لاکپشت پرنده
برای ناشران و پدیدآورندگان کتابهای کودک و نوجوان
🔹 داوری کتابهای کودک و نوجوان که در پاییز و زمستان سال ۱۴۰۲ برای اولینبار چاپ شدهاند، در گروه لاکپشت پرنده آغاز شده است.
🔸 اگر ناشر یا پدیدآورندهی کتاب هستید و هنوز آثارتان را برای بررسی و ارزیابی ارسال نکردهاید، میتوانید یک یا دو نسخه از کتاب را تا ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ به نشانی فروشگاه شهرکتاب مرکزی بفرستید.
📚 فروشگاه شهرکتاب مرکزی در تهران، خیابان شریعتی، نبش کوچهی کلاته واقع شده است.
📨 روی بسته حتماً نام لاکپشت پرنده را بنویسید.
👋 لطفاً این فراخوان را دستبهدست کنید تا ناشران و پدیدآورندگان عزیز باخبر شوند.
🐢 @lakposhtparandeh
ناسیونالیسم، فاشیسم و دین
رضاخان هنگام کودتا از پشتیبانی روحانیت نجف و قم برخوردار بود. پس از آن نیز تا هنگام اجرای برخی طرحها و سیاستها مثل قانون پوشش متحدالشکل ( که به کشف حجاب تعبیر میشود) این رابطه کماکان حفظ شده بود. رضاخان نخست دنبال جمهوری بود و با پشتیبانی گروهی از روشنفکران قصد اعلام جمهوری داشتند که در این صورت او رییس جمهور میشد، اما با اعتراض روحانیت بلافاصله عقبنشینی کرد و پشتیبانی ادامه پیدا کرد تا رضاشاه شد. دین نهادی فراملی است و در جستوجوی ساختن امت. بنابراین رابطهی ناسیونالیسم و دین پیچیدگیهای خود را دارد. متاسفانه جزییات زیادی از این رابطه در دست نداریم، اما رابطهی نهاد دین و حکومتهای سکولار ناسیوالیست محدود به ایران نیست. هرچند فاشیسم موسولوینی قابل مقایسه با ناسیونالیسم رضاشاهی نیست، اما حتی او نیز برای حفظ اقتدارش در آن دوره ناگزیر به تنظیم رابطهاش با کلیسا بود، رابطهای پیچیده، پر از تنش و پر از جزییات. اسناد بسیاری در بایگانیهای دستگاه پاپی و همچنین بایگانی دولتی جزییات روشنگری از این رابطه بازتاب یافته است.
موسولوینی خیلی زود فهمید که تعامل با کلیسا در کشور مذهبی ایتالیا تضمینی برای بقای دولتش است و تلاش کرد تا روابط دولت با سریر مقدس را بهبود بخشد. اوج این روابط منجر به بستن پیمان لاتران شد که به موجب آن استقلال واتیکان به رسمیت شناخته میشد و دین به کتابهای درسی برمیگشت و از فعالیتهای کلیسا و اجرای قوانبن مذهبی حمایت میشد. کتاب درخشان «پاپ و موسولینی»ضمن بررسی فرازوفرود رابطهی پاپ و موسولینی، به تأثیر حمایتها و روابط دستگاه پاپی از رژیم فاشیستی که البته در سالهای پایانی زندگی پاپ پیوس یازدهم بهشدت دچار تنش شده بود میپردازد؛ روابطی که درنهایت سبب فجایعی چون مبارزات نژادی، خصوصاً یهودیستیزی و بهدنبال آن تراژدی جنگ جهانی دوم شد.
پاپ در آخرین روزهای عمرش نزدیک شدن به موسولینی را اشتباهی بزرگ میدانست. در دهمین سال انعقاد قرارداد لاتران پاپ همهی اسقفها را به واتیکان فراخواند تا از این اشتباه سخن بگوید. اطرافیان پاپ به شدت نگران بودند که این سخنرانی به لغو همهی امتیازهایی که نصیب کلیساها شده بود، منجر شود. موسولینی هم نگران بود، مشروعیتش زیر سوال برود، اما پاپ فرصت نکرد پیام آخرش را به اسقفها برساند.
این کتاب با اینکه پر از اطلاعات و جزییات شگفتآور است، مانند رمانی خواندنی جذاب است.
* من در انتشار این کتاب دستی داشتم و آگاهی از این مداخله حق خوانندگان است.
پاپ و موسولینی- دیوید آی. کرتز- ترجمهی محمود قلیپور- نشر اگر
رضاخان هنگام کودتا از پشتیبانی روحانیت نجف و قم برخوردار بود. پس از آن نیز تا هنگام اجرای برخی طرحها و سیاستها مثل قانون پوشش متحدالشکل ( که به کشف حجاب تعبیر میشود) این رابطه کماکان حفظ شده بود. رضاخان نخست دنبال جمهوری بود و با پشتیبانی گروهی از روشنفکران قصد اعلام جمهوری داشتند که در این صورت او رییس جمهور میشد، اما با اعتراض روحانیت بلافاصله عقبنشینی کرد و پشتیبانی ادامه پیدا کرد تا رضاشاه شد. دین نهادی فراملی است و در جستوجوی ساختن امت. بنابراین رابطهی ناسیونالیسم و دین پیچیدگیهای خود را دارد. متاسفانه جزییات زیادی از این رابطه در دست نداریم، اما رابطهی نهاد دین و حکومتهای سکولار ناسیوالیست محدود به ایران نیست. هرچند فاشیسم موسولوینی قابل مقایسه با ناسیونالیسم رضاشاهی نیست، اما حتی او نیز برای حفظ اقتدارش در آن دوره ناگزیر به تنظیم رابطهاش با کلیسا بود، رابطهای پیچیده، پر از تنش و پر از جزییات. اسناد بسیاری در بایگانیهای دستگاه پاپی و همچنین بایگانی دولتی جزییات روشنگری از این رابطه بازتاب یافته است.
موسولوینی خیلی زود فهمید که تعامل با کلیسا در کشور مذهبی ایتالیا تضمینی برای بقای دولتش است و تلاش کرد تا روابط دولت با سریر مقدس را بهبود بخشد. اوج این روابط منجر به بستن پیمان لاتران شد که به موجب آن استقلال واتیکان به رسمیت شناخته میشد و دین به کتابهای درسی برمیگشت و از فعالیتهای کلیسا و اجرای قوانبن مذهبی حمایت میشد. کتاب درخشان «پاپ و موسولینی»ضمن بررسی فرازوفرود رابطهی پاپ و موسولینی، به تأثیر حمایتها و روابط دستگاه پاپی از رژیم فاشیستی که البته در سالهای پایانی زندگی پاپ پیوس یازدهم بهشدت دچار تنش شده بود میپردازد؛ روابطی که درنهایت سبب فجایعی چون مبارزات نژادی، خصوصاً یهودیستیزی و بهدنبال آن تراژدی جنگ جهانی دوم شد.
پاپ در آخرین روزهای عمرش نزدیک شدن به موسولینی را اشتباهی بزرگ میدانست. در دهمین سال انعقاد قرارداد لاتران پاپ همهی اسقفها را به واتیکان فراخواند تا از این اشتباه سخن بگوید. اطرافیان پاپ به شدت نگران بودند که این سخنرانی به لغو همهی امتیازهایی که نصیب کلیساها شده بود، منجر شود. موسولینی هم نگران بود، مشروعیتش زیر سوال برود، اما پاپ فرصت نکرد پیام آخرش را به اسقفها برساند.
این کتاب با اینکه پر از اطلاعات و جزییات شگفتآور است، مانند رمانی خواندنی جذاب است.
* من در انتشار این کتاب دستی داشتم و آگاهی از این مداخله حق خوانندگان است.
پاپ و موسولینی- دیوید آی. کرتز- ترجمهی محمود قلیپور- نشر اگر
امراییها هر چهارنفرشان، نیلوفر و امیلی و آقا اسد و اکرم خانم در گرفتاری ها و درد دیگران کنارشان هستند. فلانی پول پیش خانه اش را ندارد, وامی جور کنیم. بهمانی عزیزش را از دست داده و با این مشکل رو به روست برطرفش کنیم. از فلانی خبر دارید؟ مدت هاست که بیکار است و کاری ندارد, کاری برایش جور کنیم. آن یکی مدت هاست افسرده است و از خانه بیرون نمی آید, فکری برایش کنیم. آن دیگری با ناشرش مشکل پیدا کرده واسطه شویم که رفع و رجوع شود و این فهرست تمامی ندارد و انی قدر آدم هایش با هم فرق دارد که آدم در وسعت مشرب آن ها شگفت زده می شود.... حالا این خانواده ی عزیز در غم نیلوفرشان که نیلوفر ما هم بود, خواهر کوچک ما هم بود, عزادارند. حالا ما آدم های بی دست و پا و نابلد باید به کسانی تسلی بدهیم که وجودشان تسلی بود و همیشه در دردها و گرفتاری ها پشتمان به آن ها گرم بود و حالا انگار پشتمان شکسته است.
Forwarded from شورای کتاب کودک
🔻نامه هیئت مدیره «دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان» (IBBY) به تمام شعبههای ملی و علاقهمندان ادبیات کودک:
همکاران عزیز دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان در جهان
امیدوارم حال همگی خوب باشد. این روزها شاهد شرایط بسیار سختی هستیم و وحشت غیرقابل تصوری صفحههای نمایش و روزنامههای ما را پر کرده است. شب یکشنبه، در پی حملات هوایی و آتشسوزی، یک اردوگاه پناهندگان در رفح ویران شد و بیشتر قربانیان این حادثه زنان و کودکان بودند. با توجه به مأموریت ما در حفاظت از حقوق کودکان، چنین نقضهای آشکار قوانین بشردوستانه - که بارها توسط سازمان ملل متحد، دادگاه بینالمللی کیفری و جامعه مدنی جهانی محکوم شده است - غیرقابل تحملتر میشود.
در این شرایط دلخراش، میخواهم اخبار اخیر ارسال شده توسط جهان حلو، رئیس IBBY فلسطین، در مورد شرایط زندگی دو همکار ما در غزه را با شما به اشتراک بگذارم. هر دوی این همکاران در کتابخانههای IBBY در رفح و بیت حانون فعالیت میکردند:
بیش از ۸۰۰,۰۰۰ فلسطینی از رفح آواره شدهاند و هیچ مکان امنی برای پناه بردن ندارند؛ نه خانه، نه پناهگاه و حتی نه یک چادر. غذا، آب و مراقبتهای پزشکی بسیار کم و نایاب است! یک نسلکشی بیپایان از کشتارهای مداوم همراه با اقدامات شدید برای آزار و اذیت غیرنظامیان و محروم کردن آنها از نیازهای اساسی بقا در حال وقوع است. خانوادههای دو کتابدار IBBY ما با همان وضعیت هولناک روبرو هستند، فقدان امنیت و نیازهای اولیه بقا. از روی ناچاری، ما IBBY فلسطین، با برخی از سازمانهای امدادی فعال در غزه تماس گرفتیم تا نیازهای فوری را تأمین کنند. هیچ کس نتوانست یک چادر فراهم کند و بیش از دو هفته است که هیچ کمکی اجازه ورود نیافته است. کمکهای قبلی هم نیازهای اساسی را برای همه پوشش نمیداد. متاسفانه، تنها چیزی که فراهم شد، یک کیسه برای نوزادان تازه متولد شده و یک کیت بهداشتی بود.
خانواده محمود که اهل رفح هستند و مجبور به آوارگی شدند، خوشبختانه یک چادر داشتند. در حالی که عبلا، کتابدار کتابخانه تخریب شده در بیت حانون، و خانوادهاش به مدت سه روز بیخانمان بودند و برای چهارمین بار پس از آغاز جنگ، از رفح به المواسی آواره شدند. عبلا در آخرین نامهاش به ما در روز شنبه ۲۵ آوریل، نوشت:
«ما از رفح به منطقه المواسی که مستقیماً به دریا مشرف است آواره شدیم. پس از روزهای بسیار بسیار سخت توانستیم یک چادر برپا کنیم، اما کوچک است و وضعیت به دلیل شن و کمبود نظافت بسیار بد است. وضعیت بهداشتی وخیم است، زیرا همه از بیماریها و کمبود آب رنج میبرند و اگر هم آب موجود باشد، آلوده و شور است و هوا گرم است. ما به روزهای اول جنگ برگشتیم و حتی آرامشی هم نیست، زیرا بمبارانهای قایقهای جنگی ادامه دارد. هر روز ترس بیشتر میشود و علاوه بر آن، هیچ نقدینگی در منطقه نیست و آنچه هست بسیار کم است، یعنی حقوق ما ۳۰۰ دلار است و وقتی آن را از هر صرافی دریافت میکنیم، ۵۰ دلار کسر میشود. قیمتها مانند آغاز جنگ گران شدهاند و بیشتر غذاها در دسترس نیست. بچههایم نمیتوانند بهبود یابند، همه بیمار شدهاند و حتی نوزادم بیمار است و تاکنون هیچ درمانی امکان پذیر نبوده است. پس از تلاشهای فراوان، یک بسته بهداشتی از مرکز معان دریافت کردیم اما هیچ غذایی موجود نبود. امیدواریم کمکهای بیشتری دریافت کنیم، وضعیت بسیار دشوار است!»
ما IBBY فلسطین، هرگز نمیتوانیم بدانیم که آیا آنها در این لحظه در شرایط امنی هستند یا خیر؟ زیرا بمباران شدید در سراسر غزه ادامه دارد و شرایط وحشتناک آوارگی همانطور که از عبلا میشنوید و میخوانید، بسیار سخت است. چند روزی است که هیچ تماسی نداریم... باید با اضطراب صبر کنیم. احساس بیکسی بسیار دردناک است!
اطلاعات بیشتر را میتوانید در صفحه فیسبوک IBBY فلسطین پیدا کنید.
هیات مدیره IBBY در روزهای آتی درباره مراحل بعدی اقدامات بحث خواهد کرد و یک جلسه منظم برای چهارشنبه آینده برنامهریزی شده است. در این زمان، پیشنهادات و نظرات شما برای کمیته اجرایی استقبال میشود. پیامهای حمایت نیز در این زمانهای وحشتناک مهم هستند. آنها را میتوانید مستقیماً به IBBY فلسطین jehanna@gmail.com وfashehmary@gmail.com ارسال کنید.
با امید به روزهای بهتر
هییت مدیره دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان(IBBY)
#شورای_كتاب_كودک
#دفتر_بینالمللی_کتاب_برای_نسل_جوان
@shorayeketabekoodak
https://instagram.com/cbc.1341
همکاران عزیز دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان در جهان
امیدوارم حال همگی خوب باشد. این روزها شاهد شرایط بسیار سختی هستیم و وحشت غیرقابل تصوری صفحههای نمایش و روزنامههای ما را پر کرده است. شب یکشنبه، در پی حملات هوایی و آتشسوزی، یک اردوگاه پناهندگان در رفح ویران شد و بیشتر قربانیان این حادثه زنان و کودکان بودند. با توجه به مأموریت ما در حفاظت از حقوق کودکان، چنین نقضهای آشکار قوانین بشردوستانه - که بارها توسط سازمان ملل متحد، دادگاه بینالمللی کیفری و جامعه مدنی جهانی محکوم شده است - غیرقابل تحملتر میشود.
در این شرایط دلخراش، میخواهم اخبار اخیر ارسال شده توسط جهان حلو، رئیس IBBY فلسطین، در مورد شرایط زندگی دو همکار ما در غزه را با شما به اشتراک بگذارم. هر دوی این همکاران در کتابخانههای IBBY در رفح و بیت حانون فعالیت میکردند:
بیش از ۸۰۰,۰۰۰ فلسطینی از رفح آواره شدهاند و هیچ مکان امنی برای پناه بردن ندارند؛ نه خانه، نه پناهگاه و حتی نه یک چادر. غذا، آب و مراقبتهای پزشکی بسیار کم و نایاب است! یک نسلکشی بیپایان از کشتارهای مداوم همراه با اقدامات شدید برای آزار و اذیت غیرنظامیان و محروم کردن آنها از نیازهای اساسی بقا در حال وقوع است. خانوادههای دو کتابدار IBBY ما با همان وضعیت هولناک روبرو هستند، فقدان امنیت و نیازهای اولیه بقا. از روی ناچاری، ما IBBY فلسطین، با برخی از سازمانهای امدادی فعال در غزه تماس گرفتیم تا نیازهای فوری را تأمین کنند. هیچ کس نتوانست یک چادر فراهم کند و بیش از دو هفته است که هیچ کمکی اجازه ورود نیافته است. کمکهای قبلی هم نیازهای اساسی را برای همه پوشش نمیداد. متاسفانه، تنها چیزی که فراهم شد، یک کیسه برای نوزادان تازه متولد شده و یک کیت بهداشتی بود.
خانواده محمود که اهل رفح هستند و مجبور به آوارگی شدند، خوشبختانه یک چادر داشتند. در حالی که عبلا، کتابدار کتابخانه تخریب شده در بیت حانون، و خانوادهاش به مدت سه روز بیخانمان بودند و برای چهارمین بار پس از آغاز جنگ، از رفح به المواسی آواره شدند. عبلا در آخرین نامهاش به ما در روز شنبه ۲۵ آوریل، نوشت:
«ما از رفح به منطقه المواسی که مستقیماً به دریا مشرف است آواره شدیم. پس از روزهای بسیار بسیار سخت توانستیم یک چادر برپا کنیم، اما کوچک است و وضعیت به دلیل شن و کمبود نظافت بسیار بد است. وضعیت بهداشتی وخیم است، زیرا همه از بیماریها و کمبود آب رنج میبرند و اگر هم آب موجود باشد، آلوده و شور است و هوا گرم است. ما به روزهای اول جنگ برگشتیم و حتی آرامشی هم نیست، زیرا بمبارانهای قایقهای جنگی ادامه دارد. هر روز ترس بیشتر میشود و علاوه بر آن، هیچ نقدینگی در منطقه نیست و آنچه هست بسیار کم است، یعنی حقوق ما ۳۰۰ دلار است و وقتی آن را از هر صرافی دریافت میکنیم، ۵۰ دلار کسر میشود. قیمتها مانند آغاز جنگ گران شدهاند و بیشتر غذاها در دسترس نیست. بچههایم نمیتوانند بهبود یابند، همه بیمار شدهاند و حتی نوزادم بیمار است و تاکنون هیچ درمانی امکان پذیر نبوده است. پس از تلاشهای فراوان، یک بسته بهداشتی از مرکز معان دریافت کردیم اما هیچ غذایی موجود نبود. امیدواریم کمکهای بیشتری دریافت کنیم، وضعیت بسیار دشوار است!»
ما IBBY فلسطین، هرگز نمیتوانیم بدانیم که آیا آنها در این لحظه در شرایط امنی هستند یا خیر؟ زیرا بمباران شدید در سراسر غزه ادامه دارد و شرایط وحشتناک آوارگی همانطور که از عبلا میشنوید و میخوانید، بسیار سخت است. چند روزی است که هیچ تماسی نداریم... باید با اضطراب صبر کنیم. احساس بیکسی بسیار دردناک است!
اطلاعات بیشتر را میتوانید در صفحه فیسبوک IBBY فلسطین پیدا کنید.
هیات مدیره IBBY در روزهای آتی درباره مراحل بعدی اقدامات بحث خواهد کرد و یک جلسه منظم برای چهارشنبه آینده برنامهریزی شده است. در این زمان، پیشنهادات و نظرات شما برای کمیته اجرایی استقبال میشود. پیامهای حمایت نیز در این زمانهای وحشتناک مهم هستند. آنها را میتوانید مستقیماً به IBBY فلسطین jehanna@gmail.com وfashehmary@gmail.com ارسال کنید.
با امید به روزهای بهتر
هییت مدیره دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان(IBBY)
#شورای_كتاب_كودک
#دفتر_بینالمللی_کتاب_برای_نسل_جوان
@shorayeketabekoodak
https://instagram.com/cbc.1341
Forwarded from کودک و فرهنگ
چرا نوجوان امروز عاشق شعر فارسی
نیست؟
🔍گاهی فکر میکنم چرا نوجوانان و جوانان امروز، مثل نسلهای قبل به ادبیات علاقه ندارند. چرا عشق به شعر فارسی در وجودشان نیست؟ مثل ما زیبایی اشعار را طلب نمیکنند و آنقدر نمیخوانند که حفظ شوند؟
یکی از لذتهای آغاز نوجوانی نسل من، مشاعره آنهم به شکلی هیجانانگیز بود. دیوانهوار دیوانها و دفاتر شعر را جستجو میکردیم و اگر به شعری مثل «دوستان شرح پریشانی من گوش کنید» یا «بی تو مهتاب شبی» برمیخوردیم، عیشمان تا هفتهها کامل بود.
💔راستش زمانی خودم را دلداری میدادم که اگر عموم بچهها شعرخوان نیستند، لابد دانشجویان ادبیات، این زیبایی و شکوه را میشناسند. اما دوست عزیزی که استاد دانشگاه در این رشته است، فرضیهام را رد کرد و گفت که سال به سال میبیند بچهها شعرهای کمتری را خوانده و حفظ کردهاند.
🖤دلایل زیادی برای این اتفاق به نظرم میرسد، از کیفیت پایین کتابهای درسی تا تغییر جهان بچهها. از نشان ندادن ظرافت، هوشمندی و هماهنگی موجود میان تمام اجزای فرهنگ ایرانی از سفرهی غذا تا معماری و نگارگری و ادبیات و لباسهای سنتی و محلی توسط ما بزرگترها بگیرید تا عجله و عدمتمرکز فرزندان عصر دیجیتال که امکان حس آنهمه را از بین میبرد. وقتی شرح و توصیفهای کاملاً عرفانی اشعار در مدارس را به این مجموعه اضافه میکنم میبینم چنین نتیجهای اصلاً عجیب نیست.
❤️🔥راستی به نظر شما چه عیبی دارد جلوهی عشق رمانتیک به بچهها نشاندادهشود؟ مگرشعرا و حکمای ایران برای قرنهای طولانی از زبان «لیلی و مجنون» و «خسرو و شیرین» و «وامق و عذرا» و دهها قهرمان منظومههای عاشقانه، حکمت و فلسفه و معنای زندگی را مردم یاد ندادهاند؟
چرا باید عشق زمینی را انکار کرد؟
💔صحنههای زندگی ما مثل زنجیر به هم متصل است. شاید همین اتفاقات باعث شده تا سریالهای ما، پر از خشونت و نفرت و خیانت شود. ما در گلدان وجود و ذهن فرزندانمان عشق و محبت را نمیکاریم و خروجیاش همینی میشود که میبینیم؛ سریالهای وطنی بیشتر از سریالهای ترک و نمیدانم کجا، زشتیها را نمایش میدهد.
🧡تلاشهایی مثل مجموعهی «سی شعر» از انتشارات شهرقلم، بچهها را به مهمانی شاعران مهم ایران میبرد و با روایتی ساده، با زندگی و دنیای آنان آشنا میکند. ابتدای هر کتاب، معرفی شاعر و دوران زندگی اوست که بهنظر من، کار بسیار جالبیست. برای نوجوان، قرن چهارم و هفتم و یازدهم، فقط بخشی از گذشته است. کم ندیدهام بچههایی را که خیال میکنند، کوروش همین دهبیست سال قبل از مشروطه فرمانروایی میکرده. باور کنید شوخی نمیکنم.
نکتهی جالب دیگر، توصیف اجمالی بازتاب اثر در جنبههای دیگر فرهنگ و هنر و اندیشهی ایرانیست. مثلاً در کتاب سی شعر فردوسی، آقای سیدآبادی، از کنش آن بر نقالی، نگارگری و خوشنویسی و هنرهای دیگر نوشتهاند و حتی برگبرگ شاهنامه در موزههای جهان را دنبال کرده و ارزش آن در نظر بیگانگان را بیانکردهاند.
نویسنده با هوشمندی، از شرح ابیات سر باز زده و فقط معانی واژههای دشوار را نوشته تا بچهها خودشان زحمتبکشند و از سلولهای خاکستری استفادهکنند و در این جستجو یاد بگیرند.
♥️ما ملت کهنسالی هستیم. ملتی که چکیدهی هزاران سال شجاعت و حکمت و اندیشه و عشقورزی و خداشناسی را از زبان بهترین فرزندان خود به جهان عرضه کرده. گنجینهی فرهنگ ما چنان گوهرهای یگانهای دارد که از شمار خارج است. افسوس که آنها را کناری انداختهایم و با بدلیجات سرگرمیم.
🧡در مجموعهی «سی شعر» تاکنون این بزرگان معرفی شدهاند:
فردوسی، حافظ، مولانا، سعدی، خیام، عطار، اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، نیما یوشیج، پروین اعتصامی.
امید که جلدهای دیگر با معرفی استادانی چون نظامی، جامی، سنایی و دیگران بزرگان منتشر شود و نوجوانان بخوانند، لذت ببرند و بیشتر قدر خودشان و داشتههایشان را بدانند و آرام آرام معنایی برای زندگی خود بسازند.
#سریالسازی
#ادبیات_فارسی
#غزل
#هویت
#ریحانه_قاسمرشیدی
#ادبیات_فارسی
#غزل
#هویت
#میراث_فرهنگی
#شعر
#مجموعه_سیشعر
#انتشارات_شهرقلم
#فردوسی
#علیاصغر_سیدآبادی
#معنای_زندگی
#ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
نیست؟
🔍گاهی فکر میکنم چرا نوجوانان و جوانان امروز، مثل نسلهای قبل به ادبیات علاقه ندارند. چرا عشق به شعر فارسی در وجودشان نیست؟ مثل ما زیبایی اشعار را طلب نمیکنند و آنقدر نمیخوانند که حفظ شوند؟
یکی از لذتهای آغاز نوجوانی نسل من، مشاعره آنهم به شکلی هیجانانگیز بود. دیوانهوار دیوانها و دفاتر شعر را جستجو میکردیم و اگر به شعری مثل «دوستان شرح پریشانی من گوش کنید» یا «بی تو مهتاب شبی» برمیخوردیم، عیشمان تا هفتهها کامل بود.
💔راستش زمانی خودم را دلداری میدادم که اگر عموم بچهها شعرخوان نیستند، لابد دانشجویان ادبیات، این زیبایی و شکوه را میشناسند. اما دوست عزیزی که استاد دانشگاه در این رشته است، فرضیهام را رد کرد و گفت که سال به سال میبیند بچهها شعرهای کمتری را خوانده و حفظ کردهاند.
🖤دلایل زیادی برای این اتفاق به نظرم میرسد، از کیفیت پایین کتابهای درسی تا تغییر جهان بچهها. از نشان ندادن ظرافت، هوشمندی و هماهنگی موجود میان تمام اجزای فرهنگ ایرانی از سفرهی غذا تا معماری و نگارگری و ادبیات و لباسهای سنتی و محلی توسط ما بزرگترها بگیرید تا عجله و عدمتمرکز فرزندان عصر دیجیتال که امکان حس آنهمه را از بین میبرد. وقتی شرح و توصیفهای کاملاً عرفانی اشعار در مدارس را به این مجموعه اضافه میکنم میبینم چنین نتیجهای اصلاً عجیب نیست.
❤️🔥راستی به نظر شما چه عیبی دارد جلوهی عشق رمانتیک به بچهها نشاندادهشود؟ مگرشعرا و حکمای ایران برای قرنهای طولانی از زبان «لیلی و مجنون» و «خسرو و شیرین» و «وامق و عذرا» و دهها قهرمان منظومههای عاشقانه، حکمت و فلسفه و معنای زندگی را مردم یاد ندادهاند؟
چرا باید عشق زمینی را انکار کرد؟
💔صحنههای زندگی ما مثل زنجیر به هم متصل است. شاید همین اتفاقات باعث شده تا سریالهای ما، پر از خشونت و نفرت و خیانت شود. ما در گلدان وجود و ذهن فرزندانمان عشق و محبت را نمیکاریم و خروجیاش همینی میشود که میبینیم؛ سریالهای وطنی بیشتر از سریالهای ترک و نمیدانم کجا، زشتیها را نمایش میدهد.
🧡تلاشهایی مثل مجموعهی «سی شعر» از انتشارات شهرقلم، بچهها را به مهمانی شاعران مهم ایران میبرد و با روایتی ساده، با زندگی و دنیای آنان آشنا میکند. ابتدای هر کتاب، معرفی شاعر و دوران زندگی اوست که بهنظر من، کار بسیار جالبیست. برای نوجوان، قرن چهارم و هفتم و یازدهم، فقط بخشی از گذشته است. کم ندیدهام بچههایی را که خیال میکنند، کوروش همین دهبیست سال قبل از مشروطه فرمانروایی میکرده. باور کنید شوخی نمیکنم.
نکتهی جالب دیگر، توصیف اجمالی بازتاب اثر در جنبههای دیگر فرهنگ و هنر و اندیشهی ایرانیست. مثلاً در کتاب سی شعر فردوسی، آقای سیدآبادی، از کنش آن بر نقالی، نگارگری و خوشنویسی و هنرهای دیگر نوشتهاند و حتی برگبرگ شاهنامه در موزههای جهان را دنبال کرده و ارزش آن در نظر بیگانگان را بیانکردهاند.
نویسنده با هوشمندی، از شرح ابیات سر باز زده و فقط معانی واژههای دشوار را نوشته تا بچهها خودشان زحمتبکشند و از سلولهای خاکستری استفادهکنند و در این جستجو یاد بگیرند.
♥️ما ملت کهنسالی هستیم. ملتی که چکیدهی هزاران سال شجاعت و حکمت و اندیشه و عشقورزی و خداشناسی را از زبان بهترین فرزندان خود به جهان عرضه کرده. گنجینهی فرهنگ ما چنان گوهرهای یگانهای دارد که از شمار خارج است. افسوس که آنها را کناری انداختهایم و با بدلیجات سرگرمیم.
🧡در مجموعهی «سی شعر» تاکنون این بزرگان معرفی شدهاند:
فردوسی، حافظ، مولانا، سعدی، خیام، عطار، اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، نیما یوشیج، پروین اعتصامی.
امید که جلدهای دیگر با معرفی استادانی چون نظامی، جامی، سنایی و دیگران بزرگان منتشر شود و نوجوانان بخوانند، لذت ببرند و بیشتر قدر خودشان و داشتههایشان را بدانند و آرام آرام معنایی برای زندگی خود بسازند.
#سریالسازی
#ادبیات_فارسی
#غزل
#هویت
#ریحانه_قاسمرشیدی
#ادبیات_فارسی
#غزل
#هویت
#میراث_فرهنگی
#شعر
#مجموعه_سیشعر
#انتشارات_شهرقلم
#فردوسی
#علیاصغر_سیدآبادی
#معنای_زندگی
#ریحانه_قاسمرشیدی
@farhangkoodak
ایرانیان و جنایت در رفح
پیوستن جمعی از ایرانیان به پویشی دربارهی جنایت اسرائیل در رفح، صدای برخی دیگر از ایرانیان را در آورده است و دعوایی راه افتاده است و گروهی افراد مشهوری را که به این پویش پیوستهاند، فهرست کردهاند که در روز مبادا به حسابشان رسیدگی شود، زیرا به گمانشان وطندوستان واقعی نباید به اسرائیل انتقاد کنند. آنان پیوستگان به پویش را سرزنش میکنند که چرا فقط کودکان فلسطینی را میبینید و کودکان رواندا و اوگاندا و سودان و ایغورهای چین و اکراین و ایران را نمیبینید؟
من بسیاری را دیدهام که هم دربارهی کودکان ایران نوشتهاند و هم فلسطین و هم سوریه و هم چین. شاید از سودان و رواندا و اوگاندا اطلاعی نداشتهاند. هر کس که اطلاع دارد، میتواند دربارهاش بنویسید، پویش راه بیاندازد. کسی جلوی کسی را نگرفته است و خوشبختانه برای موضعگیری و پویش راه انداختن هم سهمیه تعیین نشده است.
این چهل و چند میلیون نه چنان که فارس گفته سربازان مقاومتند و نه چنان که این منتقدان میگویند همراهان حکومت جمهوری اسلامی ایرانند. بسیاری از آنان، نه حتی اعتقادی به آرمان فلسطین دارند و نه اعتقادی به جمهوری اسلامی، اما از کشتن کودکان در منطقهای که امن اعلام شده بیزارند.
به نظرم این دعوا - در قالبی که نمایانده میشود- به خودی خود اهمیتی ندارد و چه بسا بیهوده و گمراه کننده باشد، اما «صورتی در زیر دارد/ آنچه در بالاستی»
واقعیت این است که گروهی از ایرانیان به اسرائیل به چشم شریکی استراتژیک در برانداختن حکومت مینگرند. من فکر میکنم - بدون هیچ سندی و صرفا با شواهد تحلیلی- تقویت این نگاه در میان بخشی از اپوزسیون خارج از کشور و انداختنشان در این دام، در تهران پخت و پز شده بود تا از تاثیرگذاری احتمالیشان کاسته شود.
این پویش و واکنش به آن بکی از همان شواهد است، وگرنه چرا واکنش خشک و خالی جمعی به کشتن کودکان در جایی از جهان که صرفا با یک دقیقه وقت گذاشتن حاصل شده، باید برای کسانی این قدر اهمیت داشته باشد که به آن اعتراض کنند و از آن عصبانی شوند؟
اگر شما جنایتی در جایی میبینید، اگر چیزی وجدانتان را عذاب میدهد، اگر حماس را در ۷ اکتبر جنایتکار میدانید، اگر شواهدی دارید که ایران و چین و سودان و اوگاندا و رواندا و روسیه و سوریه و هر کسی به کودکان ستم میکند، بنویسید و بگویید و اگر قصابی کودکان در غزه و رفح آزارتان میدهد، بگویید و بنویسید و دنبال راهی برای کاهش رنج بچهها باشید.
مرعوب کسی و جریانی نشوید و به قول کانت «در استفاده از فهم خویش دلیر باشید!»
پیوستن جمعی از ایرانیان به پویشی دربارهی جنایت اسرائیل در رفح، صدای برخی دیگر از ایرانیان را در آورده است و دعوایی راه افتاده است و گروهی افراد مشهوری را که به این پویش پیوستهاند، فهرست کردهاند که در روز مبادا به حسابشان رسیدگی شود، زیرا به گمانشان وطندوستان واقعی نباید به اسرائیل انتقاد کنند. آنان پیوستگان به پویش را سرزنش میکنند که چرا فقط کودکان فلسطینی را میبینید و کودکان رواندا و اوگاندا و سودان و ایغورهای چین و اکراین و ایران را نمیبینید؟
من بسیاری را دیدهام که هم دربارهی کودکان ایران نوشتهاند و هم فلسطین و هم سوریه و هم چین. شاید از سودان و رواندا و اوگاندا اطلاعی نداشتهاند. هر کس که اطلاع دارد، میتواند دربارهاش بنویسید، پویش راه بیاندازد. کسی جلوی کسی را نگرفته است و خوشبختانه برای موضعگیری و پویش راه انداختن هم سهمیه تعیین نشده است.
این چهل و چند میلیون نه چنان که فارس گفته سربازان مقاومتند و نه چنان که این منتقدان میگویند همراهان حکومت جمهوری اسلامی ایرانند. بسیاری از آنان، نه حتی اعتقادی به آرمان فلسطین دارند و نه اعتقادی به جمهوری اسلامی، اما از کشتن کودکان در منطقهای که امن اعلام شده بیزارند.
به نظرم این دعوا - در قالبی که نمایانده میشود- به خودی خود اهمیتی ندارد و چه بسا بیهوده و گمراه کننده باشد، اما «صورتی در زیر دارد/ آنچه در بالاستی»
واقعیت این است که گروهی از ایرانیان به اسرائیل به چشم شریکی استراتژیک در برانداختن حکومت مینگرند. من فکر میکنم - بدون هیچ سندی و صرفا با شواهد تحلیلی- تقویت این نگاه در میان بخشی از اپوزسیون خارج از کشور و انداختنشان در این دام، در تهران پخت و پز شده بود تا از تاثیرگذاری احتمالیشان کاسته شود.
این پویش و واکنش به آن بکی از همان شواهد است، وگرنه چرا واکنش خشک و خالی جمعی به کشتن کودکان در جایی از جهان که صرفا با یک دقیقه وقت گذاشتن حاصل شده، باید برای کسانی این قدر اهمیت داشته باشد که به آن اعتراض کنند و از آن عصبانی شوند؟
اگر شما جنایتی در جایی میبینید، اگر چیزی وجدانتان را عذاب میدهد، اگر حماس را در ۷ اکتبر جنایتکار میدانید، اگر شواهدی دارید که ایران و چین و سودان و اوگاندا و رواندا و روسیه و سوریه و هر کسی به کودکان ستم میکند، بنویسید و بگویید و اگر قصابی کودکان در غزه و رفح آزارتان میدهد، بگویید و بنویسید و دنبال راهی برای کاهش رنج بچهها باشید.
مرعوب کسی و جریانی نشوید و به قول کانت «در استفاده از فهم خویش دلیر باشید!»
Forwarded from چی؟ کجا؟ چرا؟
پادکستهای مجموعهی داروگ کاملا رایگان است و هزینههای تولید آن با کمکهای جمعی از ایرانیان خارج از کشور تامین میشود.
در صورتی که شما هم مثل ما به:
🔴آموزش ارزان و در دسترس برای همهی فارسیزبانان
🟠گسترش محتوا به زبان فارسی برای کودکان در فضای وب
🟢تقویت روحیهی پرسشگری در نسل آینده
علاقهمندید میتوانید با اختصاص مبلغی کوچک در ماه همراه ما باشید.
روی لینک زیر کلیک کنید:
https://www.patreon.com/darwagkids/membership
فعلا حمایت از داروگ تنها از خارج از ایران امکانپذیر است.
در صورتی که شما هم مثل ما به:
🔴آموزش ارزان و در دسترس برای همهی فارسیزبانان
🟠گسترش محتوا به زبان فارسی برای کودکان در فضای وب
🟢تقویت روحیهی پرسشگری در نسل آینده
علاقهمندید میتوانید با اختصاص مبلغی کوچک در ماه همراه ما باشید.
روی لینک زیر کلیک کنید:
https://www.patreon.com/darwagkids/membership
فعلا حمایت از داروگ تنها از خارج از ایران امکانپذیر است.
هدا حدادی و علیاصغر سیدآبادی
فصل دوم| قسمت دوم
هدا حدادی، تصویرگر، نویسنده و شاعر است. از اولین روزهای تأسیس انجمن در ترکیب کمیته انتشارات، یکی از فعالترین اعضای جوان انجمن بود. هدا خیلی زود یکی از چهرههای تأثیرگذار تصویرگری معاصر ایران شد، جایزههای مهم گرفت و نامزد جایزه بزرگ جهانی شد.
علیاصغر سیدآبادی هم نویسنده و نظریهپرداز فرهنگ است. آثار مهم در تاریخ تحلیلی فرهنگ دارد و داستانهایی برای کودکان. دبیر ادبی مجموعهها و ادیتور نشر است و از بنیانگذاران جایزه لاکپشت پرنده. برای فعالیتهای فرهنگیاش نامزد جایزه آلما هم شده است
این اپیزود با دو چهره مهم تصویرگری و ادبیات کودک، به رابطه انجمن با جمعیتهای حرفهای اطراف تصویرگری میپردازیم.
I’m listening to AAREZ / عارض on Castbox. Check it out! https://castbox.fm/vc/5169471
فصل دوم| قسمت دوم
هدا حدادی، تصویرگر، نویسنده و شاعر است. از اولین روزهای تأسیس انجمن در ترکیب کمیته انتشارات، یکی از فعالترین اعضای جوان انجمن بود. هدا خیلی زود یکی از چهرههای تأثیرگذار تصویرگری معاصر ایران شد، جایزههای مهم گرفت و نامزد جایزه بزرگ جهانی شد.
علیاصغر سیدآبادی هم نویسنده و نظریهپرداز فرهنگ است. آثار مهم در تاریخ تحلیلی فرهنگ دارد و داستانهایی برای کودکان. دبیر ادبی مجموعهها و ادیتور نشر است و از بنیانگذاران جایزه لاکپشت پرنده. برای فعالیتهای فرهنگیاش نامزد جایزه آلما هم شده است
این اپیزود با دو چهره مهم تصویرگری و ادبیات کودک، به رابطه انجمن با جمعیتهای حرفهای اطراف تصویرگری میپردازیم.
I’m listening to AAREZ / عارض on Castbox. Check it out! https://castbox.fm/vc/5169471
Castbox
AAREZ / عارض | Listen Free on Castbox.
عارض <br />پادکستِ گفتوگو<br /><br />فصل دوم: تاریخ شفاهی انجمن تصویرگران ایران<br />سردبیر فصل دوم<br />محبوبه یزدانی<br /><br />هدف عارض شنیدن حرف ه...
چرا بعضی از کسانی که ۱۴۰۰ رای ندادند، میخواهند رای بدهند؟
دیروز پیامکی از همکار سابقی دریافت کردم که حالا بازنشسته شده است. اصولگرا بود و آن زمانها که کار اداری میکردم مراقبم بود و اگر دستش میرسید این طرف و آن طرف چیزهایی هم میگفت. طبیعی بود که فلانی دعوت به حضور در انتخابات کند، اما وقتی پیامش را باز کردم و خواندم، دیدم ابراز خوشحالی از تایید صلاحیت پزشکیان است.
تشکری کردم و تمام. برایم نوشت که این قدر تحقیر شدم در این دو سه سال آخر کارم که حاضرم هر کاری بکنم تا این جماعت متوهم بی ادب دیگر سر کار نباشند! نوشتم داری به رییس جمهور شهید توهین میکنیها و علامت لبخند گذاشتم. گفت: به آن خدا بیامرز کار ندارم، اما مدیران ..... بقیهاش را نمینویسم که به جرم استفاده از کلمات مستهجن گرفتار نشوم.
چند ساعت بعد دوستی دیگر که درست نقطه مقابل او بود، پیام داد که استاد انتخابات شرکت کنیم یا نه؟ گفتم برای آنها که اهل فقه و شرعیاتند، در انتخابات تقلید جایز نیست، تو که اهل این حرفها هم نیستی. جواب داد که حالا جدی چه کار کنیم؟ گفتم: نمیدانم!
گفت: راستش من زنگ زدم که بگم که اگر ارتباطی با ستاد پزشکیان داری من میخوام کمک کنم!
گفتم: ندارم، اما چی شده تو که رای دادن دفعهی پیش برخی دوستانت را ( دوستان نزدیک خودش را) خونشویی میدانستی حالا میخواهی بروی ستاد کمک کنی؟
جوابش را که خواندم دیدم هر دو از یک چیز میگویند: احساس تحقیر!
اولی چند سال پیش امیدوار بود که با آمدن دولت رئیسی ایران بهشتی شود که وعده داده شده بود و دومی دورهی قبل معتقد بود که کار اینها تمام است. هر دو ناامید از بهشتی که قرار بود محقق شود، مستاصل و تحقیر شده بودند. اولی اگر تحقیر نشده بود، شاید میتوانست با همکاران سابقش ادامه دهد، اما دومی نه.
پیامهای شرکت نکردن در انتخابات هم زیاد گرفتهام، اما هم شواهد نشان میدهد و هم نظرسنجیها که شرکت کنندگان در این انتخابات تا همین حالا ۱۰ درصد از انتخابات قبلی بیشتر است.
چه اتفاقی افتاده است که این ۱۰ درصد میخواهند رای بدهند؟ اوضاع بهتر شده است؟ نه! نظام اصلاحپذیرتر شده است؟ نه! چیزی تغییر کرده است؟ نه! خون دختران و پسران جوان از خیابانها پاک شده و فراموش شدهاند؟ نه!
بسیاری از استادان دانشگاه، معلمان، کارمندان دولت و هرکسی که مزهی مدیریت مدیران جوان انقلابی دولت فعلی را چشیدهاند، تحقیری را تجربه کردهاند که ادامهاش برایشان تحملناپذیر است. بسیاری از آنان توان کندن از کار دولتی را ندارند، بسیاریشان توان رفتن از ایران را ندارند، بسیاری شان صبر و تحمل عملی شدن وعدههای بزرگ را ندارند. برخی آنان دستکم میخواهند، مدیر بالای سرشان عوض شود. رای اینها برای حمایت از نظام و به عشق اصلاح طلبان و با امید به اصلاح جدی نیست. اعتراض به تحقیر است، تنها کاری که فکر میکنند، از دستشان ساخته است و البته هزینهای هم ندارد.
البته که دیگرانی هم دلایل دیگری دارند و باید منتظر روزهای آینده بود و بعد دربارهشان صحبت کرد.
دیروز پیامکی از همکار سابقی دریافت کردم که حالا بازنشسته شده است. اصولگرا بود و آن زمانها که کار اداری میکردم مراقبم بود و اگر دستش میرسید این طرف و آن طرف چیزهایی هم میگفت. طبیعی بود که فلانی دعوت به حضور در انتخابات کند، اما وقتی پیامش را باز کردم و خواندم، دیدم ابراز خوشحالی از تایید صلاحیت پزشکیان است.
تشکری کردم و تمام. برایم نوشت که این قدر تحقیر شدم در این دو سه سال آخر کارم که حاضرم هر کاری بکنم تا این جماعت متوهم بی ادب دیگر سر کار نباشند! نوشتم داری به رییس جمهور شهید توهین میکنیها و علامت لبخند گذاشتم. گفت: به آن خدا بیامرز کار ندارم، اما مدیران ..... بقیهاش را نمینویسم که به جرم استفاده از کلمات مستهجن گرفتار نشوم.
چند ساعت بعد دوستی دیگر که درست نقطه مقابل او بود، پیام داد که استاد انتخابات شرکت کنیم یا نه؟ گفتم برای آنها که اهل فقه و شرعیاتند، در انتخابات تقلید جایز نیست، تو که اهل این حرفها هم نیستی. جواب داد که حالا جدی چه کار کنیم؟ گفتم: نمیدانم!
گفت: راستش من زنگ زدم که بگم که اگر ارتباطی با ستاد پزشکیان داری من میخوام کمک کنم!
گفتم: ندارم، اما چی شده تو که رای دادن دفعهی پیش برخی دوستانت را ( دوستان نزدیک خودش را) خونشویی میدانستی حالا میخواهی بروی ستاد کمک کنی؟
جوابش را که خواندم دیدم هر دو از یک چیز میگویند: احساس تحقیر!
اولی چند سال پیش امیدوار بود که با آمدن دولت رئیسی ایران بهشتی شود که وعده داده شده بود و دومی دورهی قبل معتقد بود که کار اینها تمام است. هر دو ناامید از بهشتی که قرار بود محقق شود، مستاصل و تحقیر شده بودند. اولی اگر تحقیر نشده بود، شاید میتوانست با همکاران سابقش ادامه دهد، اما دومی نه.
پیامهای شرکت نکردن در انتخابات هم زیاد گرفتهام، اما هم شواهد نشان میدهد و هم نظرسنجیها که شرکت کنندگان در این انتخابات تا همین حالا ۱۰ درصد از انتخابات قبلی بیشتر است.
چه اتفاقی افتاده است که این ۱۰ درصد میخواهند رای بدهند؟ اوضاع بهتر شده است؟ نه! نظام اصلاحپذیرتر شده است؟ نه! چیزی تغییر کرده است؟ نه! خون دختران و پسران جوان از خیابانها پاک شده و فراموش شدهاند؟ نه!
بسیاری از استادان دانشگاه، معلمان، کارمندان دولت و هرکسی که مزهی مدیریت مدیران جوان انقلابی دولت فعلی را چشیدهاند، تحقیری را تجربه کردهاند که ادامهاش برایشان تحملناپذیر است. بسیاری از آنان توان کندن از کار دولتی را ندارند، بسیاریشان توان رفتن از ایران را ندارند، بسیاری شان صبر و تحمل عملی شدن وعدههای بزرگ را ندارند. برخی آنان دستکم میخواهند، مدیر بالای سرشان عوض شود. رای اینها برای حمایت از نظام و به عشق اصلاح طلبان و با امید به اصلاح جدی نیست. اعتراض به تحقیر است، تنها کاری که فکر میکنند، از دستشان ساخته است و البته هزینهای هم ندارد.
البته که دیگرانی هم دلایل دیگری دارند و باید منتظر روزهای آینده بود و بعد دربارهشان صحبت کرد.
Forwarded from نشر اگر
جنبش سیاه یا بهگفتهی کتاب حاضر مقاومت سیاه، تنها جنبش بیداری سیاهان آمریکا و اروپا نیست؛ بیداری سیاه جامعهی سفیدپوستان و همهی نسلهای انسانی است در صحنهی همهی جغرافیایی سیاسی جهان. جنبش و مقاومت سیاه سفید را به «وضعیت» تاریخی و انسانی خودش آگاهتر کرده است. مسئلهی سیاه، مسئلهای نیست که بهگفتهی داگلاس موری، صرفاً به تاریکترین دوران تاریخ غرب متعلق باشد، بلکه در همهی جوامع انسانی، در مرکز و پیرامون جهان سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، میراث بردهداری هنوز با ماست. چنانکه کاترین هال توضیح داده است، راه بیدارگری و شوریدن علیه بنیادهای نژادپرستی و فاشیسم، این هولناکترین دستاورد انسان مدرن، ادامه خواهد داشت. انسانگرایی و معرفت انسانی، چنانکه ادوارد سعید گفته است، آخرین راه مقاومت ماست دربرابر تحریف تاریخ و وضع غیرانسانی و ناعادلانهی جامعهی انسانی...
کتاب حاضر از پایاننامهای با عنوان «شکلگیری هویت آمریکاییهای آفریقاییتبار: فرهنگ اعتراض و مقاومت در اندیشهی مارتین لوترکینگ و ملکم اکس» مایه گرفته است.
مقاومت سیاه | مهدی نوریان | چاپ اول ۱۴۰۲، شمیز، رقعی، ۱۳۶ صفحه، ۱۹۰۰۰۰ تومان، #پیشنهاد_کتاب.
@agarpub
کتاب حاضر از پایاننامهای با عنوان «شکلگیری هویت آمریکاییهای آفریقاییتبار: فرهنگ اعتراض و مقاومت در اندیشهی مارتین لوترکینگ و ملکم اکس» مایه گرفته است.
مقاومت سیاه | مهدی نوریان | چاپ اول ۱۴۰۲، شمیز، رقعی، ۱۳۶ صفحه، ۱۹۰۰۰۰ تومان، #پیشنهاد_کتاب.
@agarpub
انتخابات و گسست نسلی- جنسیتی
کارناولهای خیابانی موتور انتخابات بود. در انتخابات ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۶ موتور انتخابات از هنگامی روشن میشد که غروبها خیابانهای شهرها به تصرف دختران و پسران نوجوان و جوان در میآمد. نخستین بار شبهای آخر تبلیغات انتخاباتی در خرداد ۱۳۷۶ پس سالها فضای عبوس شبانه به شور و نشاط بدل میشد.
آن دو دهه گردهماییهای انتخاباتی، گردهمایی جوانان و نوجوانانی بود که فریادشان فضا را پر میکرد و اگر دست میداد، پایکوبان و دستافشان سیاست میورزبذند.
در این انتخابات نوجوانان و جوانان دختر و پسر و همچنین زنان غایبند و در گردهماییهای انتخاباتی تعدادشان بسیار اندک است. فضا از شور و نشاط جوانانه خالی است. فاصلهای که در پاییز ۱۴۰۱ پر شده بود، دوباره شکاف برداشته است. نسل جوان و زنان حساب خود را انگار جدا کردهاند، با نا امید و ناراضیاند یا ناراضیانیاند دل به امیدهای دیگر بسته.
آنان که شور و نشاط انتخابات بودند، کنار کشیدهاند. نامزدهای وابسته با جمعیتهای اتوبوسی میکوشند شور و نشاطی بر پا کنند و در گردهمآییهای هواداران پزشکیان، در غیبت جوانان و نوجوانان، حق شور و نشاط بر کردن میان سالان و سالخوردکان افتاده است که از عهدهاش برنمیآیند.
عکسها و فیلمهای گردهمآیی شیرودی را مرور که میکردم، دختران و پسران جوان و نوجوان بیشتر شده بودند. آیا اتفاقی افتاده است؟ موجی تازه در راه است؟
به نظر نمیرسد گسست بین نسل جوان و زنان معترض با انتخابات پر شود.
خیابانهای شهر در روزهای آینده بویژه چهارشنبه میزان واقعی مشارکت در انتخابات را نشان خواهند داد.
کارناولهای خیابانی موتور انتخابات بود. در انتخابات ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۶ موتور انتخابات از هنگامی روشن میشد که غروبها خیابانهای شهرها به تصرف دختران و پسران نوجوان و جوان در میآمد. نخستین بار شبهای آخر تبلیغات انتخاباتی در خرداد ۱۳۷۶ پس سالها فضای عبوس شبانه به شور و نشاط بدل میشد.
آن دو دهه گردهماییهای انتخاباتی، گردهمایی جوانان و نوجوانانی بود که فریادشان فضا را پر میکرد و اگر دست میداد، پایکوبان و دستافشان سیاست میورزبذند.
در این انتخابات نوجوانان و جوانان دختر و پسر و همچنین زنان غایبند و در گردهماییهای انتخاباتی تعدادشان بسیار اندک است. فضا از شور و نشاط جوانانه خالی است. فاصلهای که در پاییز ۱۴۰۱ پر شده بود، دوباره شکاف برداشته است. نسل جوان و زنان حساب خود را انگار جدا کردهاند، با نا امید و ناراضیاند یا ناراضیانیاند دل به امیدهای دیگر بسته.
آنان که شور و نشاط انتخابات بودند، کنار کشیدهاند. نامزدهای وابسته با جمعیتهای اتوبوسی میکوشند شور و نشاطی بر پا کنند و در گردهمآییهای هواداران پزشکیان، در غیبت جوانان و نوجوانان، حق شور و نشاط بر کردن میان سالان و سالخوردکان افتاده است که از عهدهاش برنمیآیند.
عکسها و فیلمهای گردهمآیی شیرودی را مرور که میکردم، دختران و پسران جوان و نوجوان بیشتر شده بودند. آیا اتفاقی افتاده است؟ موجی تازه در راه است؟
به نظر نمیرسد گسست بین نسل جوان و زنان معترض با انتخابات پر شود.
خیابانهای شهر در روزهای آینده بویژه چهارشنبه میزان واقعی مشارکت در انتخابات را نشان خواهند داد.