ساسان حبیب وند
نرمال بودن سالم بودن نیست
🌀 نرمال بودن، سالم بودن نیست.
گزیده ای از کارگاه «رابطه شکوفا»
شهریور ۱۴۰۳
📌 کارگاه «رابطه شکوفا» همچنان برقرار است. برای پرسش یا ثبتنام، لطفاً پیام بگذارید 👇👇
@toAkademi
t.me/sasanhabibvand
گزیده ای از کارگاه «رابطه شکوفا»
شهریور ۱۴۰۳
📌 کارگاه «رابطه شکوفا» همچنان برقرار است. برای پرسش یا ثبتنام، لطفاً پیام بگذارید 👇👇
@toAkademi
t.me/sasanhabibvand
🌀 از کجا بدانید راست میگویید؟
بله، از کجا بدانید راست میگویید؟
از کجا بدانید که حرف حق میزنید؟
🔹 اگر میخواهید جواب این سوالها را بدهید اول تکلیف این چند پرسش را روش کنید:
- آیا چیزی را دستکم از خودتان پنهان نمیکنید؟
- آیا نسبت به موضوع بحث، احساسات مثبت یا منفی خاصی ندارید؟
- آیا قبل از شروع گفتگو، میل ندارید نتیجه چیزی باشد که شما دوست دارید؟
- آیا وقتی طرف مقابل حرفی میزند که به نظر درست میآید بلافاصله سعی نمیکنید به آن شواهد فکر نکنید؟
- آیا به دلایل و شواهد مختلف، با میل و رغبت و دقت نگاه میکنید یا سرسری و با اکراه و سرعت؟
- آیا اگر موضوعی خلاف میل و گرایش شما ثابت شد، حاضرید بهراحتی و بیمقاومت آن را بپذیرید؟
- آیا گوش میدهید که جواب بدهید یا گوش میدهید که فکر کنید؟
- اصلأ آیا هدفتان از گفتگو یا تفکر، روشن شدن یک مطلب یا سوال است یا قانع کردن طرف مقابل؟
🔹 شاید سوالات عجیبی به نظر برسد ولی واقعیت این است که ما آدمها اغلب در مواجهه با واقعیتها دست به خودفریبی میزنیم. طفره میرویم، مغلطه میکنیم، قصد و نیتمان را حتی از خودمان پنهان میکنیم و سعی میکنیم چیزی را که مایل نیستیم، نبینیم.
🔹 بدیهی است مادامی که خودمان با خود روراست نیستیم، گفتگو با دیگران بیفایده است. در این صورت بهتر است لختی درنگ کنیم و اول تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم. با این کار جلوی بسیاری از بحثها و مجادلههای بیهوده گرفته میشود و ما به صداقت و یگانگی با خودمان نزدیکتر میشویم آن وقت است که جستجو و آموختن میتواند به معنای واقعی اتفاق بیفتد.
🔹 اگر دقت کنید میبینید اغلب اختلاف آدمها نه به خاطر ابهام یا پنهان بودن واقیت، بلکه به خاطر اجتناب از قبول واقعیت است و البته حس نامطلوبی که در طرف مقابل از این بی انصافی ایجاد میشود. در این صورت احتمالاً او هم در برابر سخن ولو بهحق شما، مقاومت خواهد کرد و این، وضع را پیچیدهتر میکند.
🔹اینها سوالاتی است که به نظرم باید قبل از بحث و گفتگو یا حتی فکر کردن به یک چیز از خودمان بپرسیم و جوابشان را برای خودمان روشن کنیم.
تأمل، گوش دادن و انصاف، از مهمترین اصول در روشناندیشی و تفکر نقادانه است: نقد خویش قبل از نقد دیگران.
t.me/sasanhabibvand
بله، از کجا بدانید راست میگویید؟
از کجا بدانید که حرف حق میزنید؟
🔹 اگر میخواهید جواب این سوالها را بدهید اول تکلیف این چند پرسش را روش کنید:
- آیا چیزی را دستکم از خودتان پنهان نمیکنید؟
- آیا نسبت به موضوع بحث، احساسات مثبت یا منفی خاصی ندارید؟
- آیا قبل از شروع گفتگو، میل ندارید نتیجه چیزی باشد که شما دوست دارید؟
- آیا وقتی طرف مقابل حرفی میزند که به نظر درست میآید بلافاصله سعی نمیکنید به آن شواهد فکر نکنید؟
- آیا به دلایل و شواهد مختلف، با میل و رغبت و دقت نگاه میکنید یا سرسری و با اکراه و سرعت؟
- آیا اگر موضوعی خلاف میل و گرایش شما ثابت شد، حاضرید بهراحتی و بیمقاومت آن را بپذیرید؟
- آیا گوش میدهید که جواب بدهید یا گوش میدهید که فکر کنید؟
- اصلأ آیا هدفتان از گفتگو یا تفکر، روشن شدن یک مطلب یا سوال است یا قانع کردن طرف مقابل؟
🔹 شاید سوالات عجیبی به نظر برسد ولی واقعیت این است که ما آدمها اغلب در مواجهه با واقعیتها دست به خودفریبی میزنیم. طفره میرویم، مغلطه میکنیم، قصد و نیتمان را حتی از خودمان پنهان میکنیم و سعی میکنیم چیزی را که مایل نیستیم، نبینیم.
🔹 بدیهی است مادامی که خودمان با خود روراست نیستیم، گفتگو با دیگران بیفایده است. در این صورت بهتر است لختی درنگ کنیم و اول تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم. با این کار جلوی بسیاری از بحثها و مجادلههای بیهوده گرفته میشود و ما به صداقت و یگانگی با خودمان نزدیکتر میشویم آن وقت است که جستجو و آموختن میتواند به معنای واقعی اتفاق بیفتد.
🔹 اگر دقت کنید میبینید اغلب اختلاف آدمها نه به خاطر ابهام یا پنهان بودن واقیت، بلکه به خاطر اجتناب از قبول واقعیت است و البته حس نامطلوبی که در طرف مقابل از این بی انصافی ایجاد میشود. در این صورت احتمالاً او هم در برابر سخن ولو بهحق شما، مقاومت خواهد کرد و این، وضع را پیچیدهتر میکند.
🔹اینها سوالاتی است که به نظرم باید قبل از بحث و گفتگو یا حتی فکر کردن به یک چیز از خودمان بپرسیم و جوابشان را برای خودمان روشن کنیم.
تأمل، گوش دادن و انصاف، از مهمترین اصول در روشناندیشی و تفکر نقادانه است: نقد خویش قبل از نقد دیگران.
t.me/sasanhabibvand
🌀 «شخصیت صریح»
تنها سبک سالم ارتباطی
(از کارگاه «رابطه شکوفا»، شهریور ۱۴۰۳)
📌 کارگاه «رابطه شکوفا» همچنان برقرار است. برای پرسش یا ثبتنام، لطفاً پیام بگذارید 👇👇
@toAkademi
در کانال یوتیوب ما عضو شوید و دهها ویدیو در حوزه فلسفه، روانشناختی و مولویشناسی را ببینید👇👇
https://youtube.com/shorts/R7Av-V-BAzc?si=0VcToLa-qoUl8w0p
تنها سبک سالم ارتباطی
(از کارگاه «رابطه شکوفا»، شهریور ۱۴۰۳)
📌 کارگاه «رابطه شکوفا» همچنان برقرار است. برای پرسش یا ثبتنام، لطفاً پیام بگذارید 👇👇
@toAkademi
در کانال یوتیوب ما عضو شوید و دهها ویدیو در حوزه فلسفه، روانشناختی و مولویشناسی را ببینید👇👇
https://youtube.com/shorts/R7Av-V-BAzc?si=0VcToLa-qoUl8w0p
🌀 هفت کلید زناشویی موفق
شاید هیچکس به ما نگفته باشد که زناشویی هنری است که آموختنی است.
مشکلات بیشتر زوجها از بدخواهی یا بداندیشی نیست، بلکه از ندانستن این هنر حیاتی است.
آنچه در اینجا میآید از جمله نکات کلیدی در ساختن یک رابطه سالم و شکوفاست.
صدالبته، آموختن کامل این مهارت، مستلزم مطالعه، مشاوره و تمرین است.
به امید شکوفایی زندگی مشترک همه شما عزیزان:
۱. به حرف همسرتان توجه کنید. توجه موثر، «توجه فعال» است. توجه فعال شامل علاقه به دانستن، سوال پرسیدن، اجتناب از پیشفرض و اطمینان از فهم متقابل میشود.
۲. شرایط همسرتان را درک کنید. دنیا را از چشم او ببینید: چه گذشته ای داشته است؟ به چه چیز نیاز دارد؟ چه فشارهایی را از سر میگذراند؟
۳. در شروع زندگی مشترک، حدود، انتظارات و وظایف هر طرف را روشن و روی آن توافق کنید. اگر نکرده اید، حالا هم دیر نیست.
۴. از همسرتان طبق توان و امکانات خودش انتظار داشته باشید، نه بر طبق توان یا موفقیت دیگران.
۵. درک، تعامل و تلاش برای ساختن رابطه، فرصتی است برای داناتر و تواناتر شدن خود شما.
۶. رابطه سالم و شکوفا، نیازمند شناخت و آموزش است. مطالعه، مشاوره و یادگیری را جزوی از زندگیتان کنید.
۷. روزی که به زندگی همسرتان پا گذاشتید، نهالی نو در دل او جوانه زد. این نهال متعلق به شماست. هرآنچه به همسرتان نثار کنید، به پای نهال خود ریختهاید. از نهال خود مراقبت کنید زیرا سایه و میوه و شکوفه آن، از آن شماست.
ساسان حبیبوند
t.me/sasanhabibvand
شاید هیچکس به ما نگفته باشد که زناشویی هنری است که آموختنی است.
مشکلات بیشتر زوجها از بدخواهی یا بداندیشی نیست، بلکه از ندانستن این هنر حیاتی است.
آنچه در اینجا میآید از جمله نکات کلیدی در ساختن یک رابطه سالم و شکوفاست.
صدالبته، آموختن کامل این مهارت، مستلزم مطالعه، مشاوره و تمرین است.
به امید شکوفایی زندگی مشترک همه شما عزیزان:
۱. به حرف همسرتان توجه کنید. توجه موثر، «توجه فعال» است. توجه فعال شامل علاقه به دانستن، سوال پرسیدن، اجتناب از پیشفرض و اطمینان از فهم متقابل میشود.
۲. شرایط همسرتان را درک کنید. دنیا را از چشم او ببینید: چه گذشته ای داشته است؟ به چه چیز نیاز دارد؟ چه فشارهایی را از سر میگذراند؟
۳. در شروع زندگی مشترک، حدود، انتظارات و وظایف هر طرف را روشن و روی آن توافق کنید. اگر نکرده اید، حالا هم دیر نیست.
۴. از همسرتان طبق توان و امکانات خودش انتظار داشته باشید، نه بر طبق توان یا موفقیت دیگران.
۵. درک، تعامل و تلاش برای ساختن رابطه، فرصتی است برای داناتر و تواناتر شدن خود شما.
۶. رابطه سالم و شکوفا، نیازمند شناخت و آموزش است. مطالعه، مشاوره و یادگیری را جزوی از زندگیتان کنید.
۷. روزی که به زندگی همسرتان پا گذاشتید، نهالی نو در دل او جوانه زد. این نهال متعلق به شماست. هرآنچه به همسرتان نثار کنید، به پای نهال خود ریختهاید. از نهال خود مراقبت کنید زیرا سایه و میوه و شکوفه آن، از آن شماست.
ساسان حبیبوند
t.me/sasanhabibvand
🌀 «ویژگیهای شخصیت سلطهجو»
تحلیل روانشناختی سریال «پدرسالار»
(از کارگاه «رابطه شکوفا»، مهر ۱۴۰۳)
📌 کارگاه «رابطه شکوفا» همچنان برقرار است. برای پرسش یا ثبتنام، لطفاً پیام بگذارید 👇👇
@toAkademi
https://youtu.be/m8odVItmKuo?si=LeZyyrcKUJMIknYx
تحلیل روانشناختی سریال «پدرسالار»
(از کارگاه «رابطه شکوفا»، مهر ۱۴۰۳)
📌 کارگاه «رابطه شکوفا» همچنان برقرار است. برای پرسش یا ثبتنام، لطفاً پیام بگذارید 👇👇
@toAkademi
https://youtu.be/m8odVItmKuo?si=LeZyyrcKUJMIknYx
YouTube
سه نکته اساسی درباره سبک سلطهجو: بخشی از #کارگاه آنلاین #روانشناسی "رابطه شکوفا"، ساسان حبیبوند
#پدرسالار #پدر #سلطه
📝 کارگاه آنلاین «رابطهی شکوفا»
برمبنای تحلیل سریال:
《پدر سالار و در انتهای شب》
👤 دکتر ساسان حبیبوند
روانشناس و نویسنده
🔗 ثبتنام:
۱. از طریق سایت:
https://link.toakademi.com/CR021
۲. از طریق تلگرام:
@toAkademi
🔗مطالعهی…
📝 کارگاه آنلاین «رابطهی شکوفا»
برمبنای تحلیل سریال:
《پدر سالار و در انتهای شب》
👤 دکتر ساسان حبیبوند
روانشناس و نویسنده
🔗 ثبتنام:
۱. از طریق سایت:
https://link.toakademi.com/CR021
۲. از طریق تلگرام:
@toAkademi
🔗مطالعهی…
ویژگیهای شخصیت صریح
ساسان حبیبوند
🌀 «ویژگیهای شخصیت صریح»
تنها سبک سالم ارتباطی
(از کارگاه «رابطه شکوفا»، مهر ۱۴۰۳)
🔹 در کارگاه توضیح دادهایم که آدمها در مجموع به یکی از این چهار سبک یا چهار روش، با شما و دیگران رابطه برقرار میکنند:
سبک «سلطهجو یا قلدر»، سبک «تسلیم یا منفعل»، سبک «آزارگر منفعل» و «سبک صریح».
🔹 گفتیم که از این چهار شیوه، سه نوع اول در روانشناسی به عنوان روشهای ناسالم و ناکارآمد شناخته میشوند.
این شکلهای ناسالم رفتاری است که در انواع ارتباط از جمله زناشویی، والدگری، دوستی و روابط کاری و اجتماعی، موجب ایجاد اختلاف، رنجش، سوءاستفاده و مشکلات عاطفی و روحی میشوند.
🔹 در مقابل، تنها شیوه سالم ارتباطی، «سبک صریح» است که رابطهای عادلانه، شفاف و سالم با دیگران برقرار میکند.
در گزیده زیر، به بعضی ویژگیهای سبک صریح اشاره شده است.
📌 کارگاه «رابطه شکوفا» همچنان برقرار است. برای پرسش یا ثبتنام، لطفاً پیام بگذارید 👇👇
@toAkademi
t.me/sasanhabibvand
تنها سبک سالم ارتباطی
(از کارگاه «رابطه شکوفا»، مهر ۱۴۰۳)
🔹 در کارگاه توضیح دادهایم که آدمها در مجموع به یکی از این چهار سبک یا چهار روش، با شما و دیگران رابطه برقرار میکنند:
سبک «سلطهجو یا قلدر»، سبک «تسلیم یا منفعل»، سبک «آزارگر منفعل» و «سبک صریح».
🔹 گفتیم که از این چهار شیوه، سه نوع اول در روانشناسی به عنوان روشهای ناسالم و ناکارآمد شناخته میشوند.
این شکلهای ناسالم رفتاری است که در انواع ارتباط از جمله زناشویی، والدگری، دوستی و روابط کاری و اجتماعی، موجب ایجاد اختلاف، رنجش، سوءاستفاده و مشکلات عاطفی و روحی میشوند.
🔹 در مقابل، تنها شیوه سالم ارتباطی، «سبک صریح» است که رابطهای عادلانه، شفاف و سالم با دیگران برقرار میکند.
در گزیده زیر، به بعضی ویژگیهای سبک صریح اشاره شده است.
📌 کارگاه «رابطه شکوفا» همچنان برقرار است. برای پرسش یا ثبتنام، لطفاً پیام بگذارید 👇👇
@toAkademi
t.me/sasanhabibvand
🌀 «ویژه برنامه حکایت خوانی»
به مناسبت زادروز مولانا
لایو اینستاگرامی
هشتم مهر، زادروز عارف و حکیم فرزانه جلالالدین محمد بلخی است. مردی که اگر پا به جهان نمیگذاشت، بهراستی دنیای عشق و اندیشه چیزی کم داشت.
به این مناسبت، بر آن شدیم تا «مثنوی معنوی» مولوی را برگیریم و شما را به نقل و تفسیر داستان های نغزی از دفتر موزون فکر او دعوت کنیم.
لطفا همراه باشید.
با مهر بسیار،
ساسان حبیبوند- محسن محمد
t.me/sasanhabibvand
به مناسبت زادروز مولانا
لایو اینستاگرامی
هشتم مهر، زادروز عارف و حکیم فرزانه جلالالدین محمد بلخی است. مردی که اگر پا به جهان نمیگذاشت، بهراستی دنیای عشق و اندیشه چیزی کم داشت.
به این مناسبت، بر آن شدیم تا «مثنوی معنوی» مولوی را برگیریم و شما را به نقل و تفسیر داستان های نغزی از دفتر موزون فکر او دعوت کنیم.
لطفا همراه باشید.
با مهر بسیار،
ساسان حبیبوند- محسن محمد
t.me/sasanhabibvand
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌀 «فراشناخت چیست»؟
و چگونه به بهبود احساس و رفتار کمک میکند.
(از کارگاه «رابطه شکوفا»، مهر ۱۴۰۳)
📌 کارگاه «رابطه شکوفا» همچنان برقرار است. برای پرسش یا ثبتنام، لطفاً پیام بگذارید 👇👇
@toAkademi
t.me/sasanhabibvand
و چگونه به بهبود احساس و رفتار کمک میکند.
(از کارگاه «رابطه شکوفا»، مهر ۱۴۰۳)
📌 کارگاه «رابطه شکوفا» همچنان برقرار است. برای پرسش یا ثبتنام، لطفاً پیام بگذارید 👇👇
@toAkademi
t.me/sasanhabibvand
🌀 «مدیریت خویش در شرایط سخت»
https://www.instagram.com/reel/C5xcUOKOZlH/?igsh=MWt6YThqdXVyaWF2Yg==
https://www.instagram.com/reel/C5xcUOKOZlH/?igsh=MWt6YThqdXVyaWF2Yg==
🌀 «محبوب و تنها»
(بخش اول)
این نوشته را در دو بخش تقدیم میکنم. این دو بخش، هم مستقلاند و هم مکمل یکدیگر. شما آنها را به هر شکلی که دوست داشتید بخوانید...
🔹 چرا خیلی از آدمهای مشهور خودکشی میکنند؟
چرا بسیاری از ثروتمندان، سلبریتیها و هنرمندان بزرگ، داروی ضدافسردگی و ضداضطراب و خوابآور مصرف میکنند؟ چرا خیلی از آدمهای بنام و محبوب دچار غم و اندوهاند و حتی دستخوش فروپاشی عاطفی و روانی میشوند؟ یک علت بسیار شایع این امر، تنهایی است.
🔹 باورش کمی سخت است چون بیشتر این آدمها هزاران و بلکه میلیونها هوادار و خواهان و عاشق دارند. پس چگونه ممکن است تنها باشند؟ جواب این است که تنهایی یک امر فیزیکی یا اجتماعی نیست. تنهایی یک مقوله روحی و فکری و درونی است. البته بدیهی است که منظور از تنهایی، غیاب فیزیکی آدمها نیست، بلکه غیاب درونی آنهاست، نبودن آنها در دل تو و نبودن تو در دل آنها.
🔹 در یک جمله، تنهایی به این معنا، یعنی سوءتفاهم. یعنی اینکه آدمها تو را نفهمند، متوجه احساس و رنج و نیاز تو نباشند. تو را عوضی تعبیر کنند. یعنی اینکه کمتر کسی از درون تو خبر داشته باشد. کمتر کسی بداند بر تو و بخصوص در تو چه میگذرد. در عوض، همه تو را با عینک برداشتها و تصورات خودشان ببینند و داوری کنند. اینجاست که تو تنها میشوی، گاه عمیقاً تنها. این همان مشکلی است که داریوش اقبالی دربارهاش میخواند: آدم که غمگینه دنیا براش زندونه، مابین صدمیلیون باز هم تنها میمونه.
🔹 به این معنا، هراندازه هم مشهور و محبوب باشی، باز هم تنهایی. چرا؟ چون آدمها با چهره بیرونی تو رابطه دارند. آنچه آنها دوستش دارند صورت بیرونی توست، آنچه با آن ارتباط برقرار میکنند ظاهر تو و بیرون توست، نه درون تو و آنچه که در تو میگذرد. آن هم البته از لنز درک و تصور و دنیای خودشان. اغلب ما با این مشکل آشناییم، شاید البته با دوز پایینترش. اما درباره اشخاص بنام، این مساله گاه در حد یک معضل عظیم و خفقانآور بزرگ و سنگین است.
🔹 از قضا هرقدر محبوب و مشهور باشی، این تنهایی بیشتر و عمیقتر میشود. چرا؟ زیرا آن صورت بیرونی، پررنگتر میشود و واقعیت درونی را در لفافه ضخیمتری میپیچاند و گم و مدفون میکند. از آن گذشته، شهرت بیشتر، شکنندهتر است چون هرقدر آدمها به دانستن درباره زندگی خصوصی تو مشتاقتر و کنجکاوترند، درز کردن اطلاعات شخصیات میتواند آسیب بزرگتری برایت به بار بیاورد و این یعنی تو، هم تنهاتری و هم آسیبپذیرتر.
🔹 اما تو چرا به کسی چیزی نمیگویی؟ چرا با کسی رنجت را مطرح نمیکنی؟ چون آنها باورت نمیکنند. برایشان هضم اینهمه تفاوت میان واقعیت و تخیلاتشان سخت است. به علاوه، اغلب افراد هیچوقت در موقعیت تو نبودهاند و با رنجهای کسی مثل تو بیگانهاند. و این یعنی همان سوءتفاهم و تنهایی.
🔹 اتفاقاً هوادارانت، به محض آنکه دریابند تو هم مثل بقیه یک انسان معمولی هستی، با رنجها، نیازها و آسیبپذیریهای خودت، به کلی با تو بیگانه میشوند. چون دیگر نه میتوانند با چهره واقعی تو ارتباط برقرار کنند، نه با چهره بیرونیات. هر دو صورت در نظرشان شکسته است.
و این یعنی آنکه تو در هر دو صورت، تنهایی....
t.me/sasanhabibvand
(بخش اول)
این نوشته را در دو بخش تقدیم میکنم. این دو بخش، هم مستقلاند و هم مکمل یکدیگر. شما آنها را به هر شکلی که دوست داشتید بخوانید...
🔹 چرا خیلی از آدمهای مشهور خودکشی میکنند؟
چرا بسیاری از ثروتمندان، سلبریتیها و هنرمندان بزرگ، داروی ضدافسردگی و ضداضطراب و خوابآور مصرف میکنند؟ چرا خیلی از آدمهای بنام و محبوب دچار غم و اندوهاند و حتی دستخوش فروپاشی عاطفی و روانی میشوند؟ یک علت بسیار شایع این امر، تنهایی است.
🔹 باورش کمی سخت است چون بیشتر این آدمها هزاران و بلکه میلیونها هوادار و خواهان و عاشق دارند. پس چگونه ممکن است تنها باشند؟ جواب این است که تنهایی یک امر فیزیکی یا اجتماعی نیست. تنهایی یک مقوله روحی و فکری و درونی است. البته بدیهی است که منظور از تنهایی، غیاب فیزیکی آدمها نیست، بلکه غیاب درونی آنهاست، نبودن آنها در دل تو و نبودن تو در دل آنها.
🔹 در یک جمله، تنهایی به این معنا، یعنی سوءتفاهم. یعنی اینکه آدمها تو را نفهمند، متوجه احساس و رنج و نیاز تو نباشند. تو را عوضی تعبیر کنند. یعنی اینکه کمتر کسی از درون تو خبر داشته باشد. کمتر کسی بداند بر تو و بخصوص در تو چه میگذرد. در عوض، همه تو را با عینک برداشتها و تصورات خودشان ببینند و داوری کنند. اینجاست که تو تنها میشوی، گاه عمیقاً تنها. این همان مشکلی است که داریوش اقبالی دربارهاش میخواند: آدم که غمگینه دنیا براش زندونه، مابین صدمیلیون باز هم تنها میمونه.
🔹 به این معنا، هراندازه هم مشهور و محبوب باشی، باز هم تنهایی. چرا؟ چون آدمها با چهره بیرونی تو رابطه دارند. آنچه آنها دوستش دارند صورت بیرونی توست، آنچه با آن ارتباط برقرار میکنند ظاهر تو و بیرون توست، نه درون تو و آنچه که در تو میگذرد. آن هم البته از لنز درک و تصور و دنیای خودشان. اغلب ما با این مشکل آشناییم، شاید البته با دوز پایینترش. اما درباره اشخاص بنام، این مساله گاه در حد یک معضل عظیم و خفقانآور بزرگ و سنگین است.
🔹 از قضا هرقدر محبوب و مشهور باشی، این تنهایی بیشتر و عمیقتر میشود. چرا؟ زیرا آن صورت بیرونی، پررنگتر میشود و واقعیت درونی را در لفافه ضخیمتری میپیچاند و گم و مدفون میکند. از آن گذشته، شهرت بیشتر، شکنندهتر است چون هرقدر آدمها به دانستن درباره زندگی خصوصی تو مشتاقتر و کنجکاوترند، درز کردن اطلاعات شخصیات میتواند آسیب بزرگتری برایت به بار بیاورد و این یعنی تو، هم تنهاتری و هم آسیبپذیرتر.
🔹 اما تو چرا به کسی چیزی نمیگویی؟ چرا با کسی رنجت را مطرح نمیکنی؟ چون آنها باورت نمیکنند. برایشان هضم اینهمه تفاوت میان واقعیت و تخیلاتشان سخت است. به علاوه، اغلب افراد هیچوقت در موقعیت تو نبودهاند و با رنجهای کسی مثل تو بیگانهاند. و این یعنی همان سوءتفاهم و تنهایی.
🔹 اتفاقاً هوادارانت، به محض آنکه دریابند تو هم مثل بقیه یک انسان معمولی هستی، با رنجها، نیازها و آسیبپذیریهای خودت، به کلی با تو بیگانه میشوند. چون دیگر نه میتوانند با چهره واقعی تو ارتباط برقرار کنند، نه با چهره بیرونیات. هر دو صورت در نظرشان شکسته است.
و این یعنی آنکه تو در هر دو صورت، تنهایی....
t.me/sasanhabibvand
Telegram
ساسان حبیبوند
کانال رسمی ساسان حبیبوند
روانشناس، مشاور و نویسنده حوزه فلسفه
و عرفان
وبسایت:
www.sasanhabibvand.com
کانال صوتی:
@sasanhabibvand_voice
اینستاگرام:
@sasanhabibvand
تماس:
@sasan_habibvand
📌 اطلاعات بیشتر در کانال سنجاق شده است.
روانشناس، مشاور و نویسنده حوزه فلسفه
و عرفان
وبسایت:
www.sasanhabibvand.com
کانال صوتی:
@sasanhabibvand_voice
اینستاگرام:
@sasanhabibvand
تماس:
@sasan_habibvand
📌 اطلاعات بیشتر در کانال سنجاق شده است.
🌀 «برخورد با اخبار»
یکی از دغدغههای مهم این روزهای ما با مسئله اخبار است.
این روزها ما توسط انواع اخبار ناگوار، بمباران میشویم، خبر جنگ، حمله، انفجار و وقایع هولناک.
این اخبار ممکن است به ما آسیب بزند و گاه ما را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
در چنین شرایطی، سوال این است که با این اخبار چه کنیم؟
چند اصل مهم درباره مواجهه با اخبار را در اینجا ببینید.
👇👇
https://youtu.be/YWB7DHFDl5g?si=j3qu4MouQBJrdLAM
یکی از دغدغههای مهم این روزهای ما با مسئله اخبار است.
این روزها ما توسط انواع اخبار ناگوار، بمباران میشویم، خبر جنگ، حمله، انفجار و وقایع هولناک.
این اخبار ممکن است به ما آسیب بزند و گاه ما را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
در چنین شرایطی، سوال این است که با این اخبار چه کنیم؟
چند اصل مهم درباره مواجهه با اخبار را در اینجا ببینید.
👇👇
https://youtu.be/YWB7DHFDl5g?si=j3qu4MouQBJrdLAM
YouTube
چگونگی برخورد با اخبار: بخشی از وبینار "مدیریت خویش در بحران" ساسان حبیبوند #جنگ #خبر #اضطراب
#استرس #حمله_ایران #حمله_اسرائیل
📌 برخورد با اخبار
از وبینار "مدیریت خویش در بحران"
(بازنشر)
یکی از دغدغههای مهمی که این روزها با آن درگیریم، مسئله اخبار است. این روزها ما توسط اخبار، بمباران میشویم و بهخصوص در شرایط فعلی، خبرهای متعددی از کشته شدن،…
📌 برخورد با اخبار
از وبینار "مدیریت خویش در بحران"
(بازنشر)
یکی از دغدغههای مهمی که این روزها با آن درگیریم، مسئله اخبار است. این روزها ما توسط اخبار، بمباران میشویم و بهخصوص در شرایط فعلی، خبرهای متعددی از کشته شدن،…
دانه و پیمانه
محسن محمد- ساسان حبیب وند
🌀 «دانه و پیمانه»
درنگی در شیوه داستانپردازی مولانا
همراه با شرح چند حکایت از مثنوی
(برنامهای به شادباش ولادت جلالالدین محمد بلخی)
محسن محمد - ساسان حبیبوند
ای برادر، قصه چون پیمانهایست
معنی اندر وی مثال دانهایست
دانهی معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
🔹 سرفصلهای این گفتگو:
- چرا مولانا رساله و درسنامه ننوشت؟
- چرا از ابزار تمثیل و حکایت استفاده کرد؟
- ویژگیهای سمبل و تمثیل چیست؟
- آیا همه داستانها از خود مولوی است؟
- اگر نه، مآخذ حکایات او کدام است؟
🔹 همراه با تفسیر و تحلیل سه حکایت:
- حکایت «بقال و طوطی» (دفتر اول)
- حکایت «اسب واپسرو» (دفتر ششم)
- حکایت «خاریدن روستایی شیر را در آخور» (دفتر دوم)
- نقد مولوی به "پندار کمال" ما
t.me/sasanhabibvand
درنگی در شیوه داستانپردازی مولانا
همراه با شرح چند حکایت از مثنوی
(برنامهای به شادباش ولادت جلالالدین محمد بلخی)
محسن محمد - ساسان حبیبوند
ای برادر، قصه چون پیمانهایست
معنی اندر وی مثال دانهایست
دانهی معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
🔹 سرفصلهای این گفتگو:
- چرا مولانا رساله و درسنامه ننوشت؟
- چرا از ابزار تمثیل و حکایت استفاده کرد؟
- ویژگیهای سمبل و تمثیل چیست؟
- آیا همه داستانها از خود مولوی است؟
- اگر نه، مآخذ حکایات او کدام است؟
🔹 همراه با تفسیر و تحلیل سه حکایت:
- حکایت «بقال و طوطی» (دفتر اول)
- حکایت «اسب واپسرو» (دفتر ششم)
- حکایت «خاریدن روستایی شیر را در آخور» (دفتر دوم)
- نقد مولوی به "پندار کمال" ما
t.me/sasanhabibvand
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌀 لایههای پنهان معنا
در داستانهای مولوی
(بخشی از لایو «دانه و پیمانه»)
فایل کامل صوتی را در اینجا بشنوید.
t.me/sasanhabibvand
در داستانهای مولوی
(بخشی از لایو «دانه و پیمانه»)
فایل کامل صوتی را در اینجا بشنوید.
t.me/sasanhabibvand
ساسان حبیبوند
🌀 «محبوب و تنها» (بخش اول) این نوشته را در دو بخش تقدیم میکنم. این دو بخش، هم مستقلاند و هم مکمل یکدیگر. شما آنها را به هر شکلی که دوست داشتید بخوانید... 🔹 چرا خیلی از آدمهای مشهور خودکشی میکنند؟ چرا بسیاری از ثروتمندان، سلبریتیها و هنرمندان بزرگ، داروی…
🌀 «محبوب و تنها»
(بخش دوم)
🔹 تنهایی، به معنای درک نشدن و عزلت درونی، از بزرگترین رنجهای افراد مشهور و سلبریتیهاست. این همان رنج بیهمدلی و بیهمزبانی است که مولوی در همان آغاز مثنوی به تصویر میکشد. آخر مولوی هم یک سلبریتی بود؛ مشهور، محبوب، الگو، مورد ستایش و در عین حال، تنها.
هر که او از همزبانی شد جدا
بیزبان شد گرچه دارد صد نوا
🔹 درست است که سخن مولانا بعد عمیق معنوی و عرفانی دارد. اما چه کسی گفته است که عرفان، یک مفهوم انتزاعی و غیرشخصی است؟ عارفی که رنج را از عمق جان خود حس نکرده باشد، چگونه میتواند ابیاتی چنان آشنا و ماندگار بسازد؟ از قضا این تصور، از جمله همان سوءتفاهمهای ما درباره بزرگان است.
🔹 اساساً همین احساس تنهایی درونی است که عارف را عارف میکند و او را بیقرار وصل میسازد. در این حال، همصحبتی کسانی که با این اندوه آشنا هستند، میتواند مرهمی دلپذیر بر این رنج مشترک باشد.
🔹 بی دلیل نیست که مولانا به حضور شمس آنهمه وابسته شد. آنچه او را به شمس پیوند میداد، فقط جاذبه یا نیکویی شمس نبود؛ بلکه غم سنگین تنهایی بود. اگر موضوع، فقط جذابیت معنوی یا عرفانی شمس بود، مولانا پس از او همچنان به دنبال همدم نمیگشت. اما پس از فقدان شمس، مولانا بهسرعت به صلاحالدین زرکوب روی آورد و پس از او، حسامالدین را جایگزین کرد. مولانا نمیتوانست بدون یار و مصاحب بماند و پس از آنکه کسی را درخور همنشینی مییافت، عمیقاً به او دل میبست. این نشانهای است از رنج تنهایی و نیاز او به دوستی و همراهی.
🔹 بسیاری تصور میکنند شمس به مولانا علم و دانش آموخت. در حالی که مولوی به مراتب درسخواندهتر و تحصیلکردهتر از شمس بود. او سالها در درخشانترین مراکز علمی زمانه تحصیل کرده بود و بر عمده علوم زمانه خود تسلط داشت.
🔹 برخی دیگر معتقدند شمس به مولانا علوم باطنی و رموز سیر و سلوک آموخت. اما آندو بیشتر، رابطه تبادل نظر و همفکری داشتند تا تعلیم و تعلم. این امری است که سخنان شمس در «مقالات» بهخوبی روشن میکند. اما حتی اگر چنین بوده باشد، علوم باطنی برای مولانا چیز تازهای نبود. او در خانوادهای اهل عرفان بزرگ شده بود. پدرش، صوفی بنام و صاحب اثر عرفانی «معارف بهاولد» بود. مولانا از کودکی علاوه بر حضور در مجالس وعظ پدر تحت تعالیم برهانالدین ترمذی، که شاگرد پدر بود، آموزش دید. برهانالدینی که خود، صاحب اثر ماندگار «معارف برهانالدین» است که از لطیفترین مواریث ادبی و عرفانی به شمار میرود.
پخته گرد و از تغیر دور شو
رو چو برهان محقق نور شو
🔹 بنابراین، موضوع علم و عرفان نبود، یا حداقل همه ماجرا این نبود. چنانکه در سراسر سخنان و سرودههایش میبینیم، مولانا اندیشهای خلاق و نگاهی متفاوت داشت. او به انسان، زندگی، دین و دنیا به شکلی مینگریست که برای بسیاری از مردم غریب و حتی هضمناکردنی بود. اساسأ همین نگاه منحصربهفرد است که مولوی را به آنچه هست، تبدیل کرده است.
🔹 مولوی حرفهای ناگفتهٔ بسیار داشت، اما کسی را نمیجست که ظرفیت همراز شدن با او را داشته باشد. این تنهایی، به روح بیقرار و بلندپرواز وی، ناشنیدگی و ناشکفتگی عمیقی را تحمیل میکرد. در این هنگام، شمس از راه رسید، در اوج ازدحام بیرونی و عزلت درونی.
🔹 شمس هم، مانند مولوی، عمیقاً تنها بود. شاید از همین رو بود که میتوانست جنس تنهایی مولانا را به خوبی درک کند. با این تفاوت که شمس، جسور و صریحالهجه بود. او پردههای واهمه و خودسانسوری را از ذهن و دل مولوی برداشت، سخن او را درک کرد و همدلی بیسابقهای نشان داد.
🔹 گویی ورود شمس همان جرقهای بود که خرمن جان مولوی انتظارش را داشت تا شعله عظیمی از حسرت و عشق و احساس، فوران کند. از این همراهی، مرغ جان مولوی به پرواز و آواز درآمد و دلنوازترین ترانههای عاشقانه را سرود. او خود در وصف این زیر و زبرشدگی میگوید:
در دست همیشه مصحفم بود
وز عشق گرفتهام چغانه
اندر دهنی که بود تسبیح
شعر است و دوبیتی و ترانه
شمس رفت، اما مولوی که اکنون درونش آزاد شده بود، با افرادی آشنا شد که مثل او، در میان هزاران، تنها و بیکس بودند.
🔹 حسامالدین که سالها رهبر گروهی به نام «فتیان» (جوانمردان) بود چرا آنهمه پیروان را رها کرد و به یاران مولوی پیوست؟ چرا پیش از این چنین نکرده بود؟ زیرا حسام هم مانند مولانا، انسانی تنها بود و پس از سالها همدلی را یافته بود که میتوانست او را از تنهایی بهدرآورد.
این بار مصاحبت حسام بود که مثنوی معنوی را بیتبهبیت و دفتربهدفتر از عمق سینه مولوی بیرون کشید و بر سینه کاغذ ریخت:
ای ضیاءالحق حسامالدین توی
که گذشت از مه به نورت مثنوی
گردن این مثنوی را بستهای
میکشی آن سوی که دانستهای
مثنوی را چون تو مبدا بودهای
گر فزون گردد، توش افزودهای
t.me/sasanhabibvand
(بخش دوم)
🔹 تنهایی، به معنای درک نشدن و عزلت درونی، از بزرگترین رنجهای افراد مشهور و سلبریتیهاست. این همان رنج بیهمدلی و بیهمزبانی است که مولوی در همان آغاز مثنوی به تصویر میکشد. آخر مولوی هم یک سلبریتی بود؛ مشهور، محبوب، الگو، مورد ستایش و در عین حال، تنها.
هر که او از همزبانی شد جدا
بیزبان شد گرچه دارد صد نوا
🔹 درست است که سخن مولانا بعد عمیق معنوی و عرفانی دارد. اما چه کسی گفته است که عرفان، یک مفهوم انتزاعی و غیرشخصی است؟ عارفی که رنج را از عمق جان خود حس نکرده باشد، چگونه میتواند ابیاتی چنان آشنا و ماندگار بسازد؟ از قضا این تصور، از جمله همان سوءتفاهمهای ما درباره بزرگان است.
🔹 اساساً همین احساس تنهایی درونی است که عارف را عارف میکند و او را بیقرار وصل میسازد. در این حال، همصحبتی کسانی که با این اندوه آشنا هستند، میتواند مرهمی دلپذیر بر این رنج مشترک باشد.
🔹 بی دلیل نیست که مولانا به حضور شمس آنهمه وابسته شد. آنچه او را به شمس پیوند میداد، فقط جاذبه یا نیکویی شمس نبود؛ بلکه غم سنگین تنهایی بود. اگر موضوع، فقط جذابیت معنوی یا عرفانی شمس بود، مولانا پس از او همچنان به دنبال همدم نمیگشت. اما پس از فقدان شمس، مولانا بهسرعت به صلاحالدین زرکوب روی آورد و پس از او، حسامالدین را جایگزین کرد. مولانا نمیتوانست بدون یار و مصاحب بماند و پس از آنکه کسی را درخور همنشینی مییافت، عمیقاً به او دل میبست. این نشانهای است از رنج تنهایی و نیاز او به دوستی و همراهی.
🔹 بسیاری تصور میکنند شمس به مولانا علم و دانش آموخت. در حالی که مولوی به مراتب درسخواندهتر و تحصیلکردهتر از شمس بود. او سالها در درخشانترین مراکز علمی زمانه تحصیل کرده بود و بر عمده علوم زمانه خود تسلط داشت.
🔹 برخی دیگر معتقدند شمس به مولانا علوم باطنی و رموز سیر و سلوک آموخت. اما آندو بیشتر، رابطه تبادل نظر و همفکری داشتند تا تعلیم و تعلم. این امری است که سخنان شمس در «مقالات» بهخوبی روشن میکند. اما حتی اگر چنین بوده باشد، علوم باطنی برای مولانا چیز تازهای نبود. او در خانوادهای اهل عرفان بزرگ شده بود. پدرش، صوفی بنام و صاحب اثر عرفانی «معارف بهاولد» بود. مولانا از کودکی علاوه بر حضور در مجالس وعظ پدر تحت تعالیم برهانالدین ترمذی، که شاگرد پدر بود، آموزش دید. برهانالدینی که خود، صاحب اثر ماندگار «معارف برهانالدین» است که از لطیفترین مواریث ادبی و عرفانی به شمار میرود.
پخته گرد و از تغیر دور شو
رو چو برهان محقق نور شو
🔹 بنابراین، موضوع علم و عرفان نبود، یا حداقل همه ماجرا این نبود. چنانکه در سراسر سخنان و سرودههایش میبینیم، مولانا اندیشهای خلاق و نگاهی متفاوت داشت. او به انسان، زندگی، دین و دنیا به شکلی مینگریست که برای بسیاری از مردم غریب و حتی هضمناکردنی بود. اساسأ همین نگاه منحصربهفرد است که مولوی را به آنچه هست، تبدیل کرده است.
🔹 مولوی حرفهای ناگفتهٔ بسیار داشت، اما کسی را نمیجست که ظرفیت همراز شدن با او را داشته باشد. این تنهایی، به روح بیقرار و بلندپرواز وی، ناشنیدگی و ناشکفتگی عمیقی را تحمیل میکرد. در این هنگام، شمس از راه رسید، در اوج ازدحام بیرونی و عزلت درونی.
🔹 شمس هم، مانند مولوی، عمیقاً تنها بود. شاید از همین رو بود که میتوانست جنس تنهایی مولانا را به خوبی درک کند. با این تفاوت که شمس، جسور و صریحالهجه بود. او پردههای واهمه و خودسانسوری را از ذهن و دل مولوی برداشت، سخن او را درک کرد و همدلی بیسابقهای نشان داد.
🔹 گویی ورود شمس همان جرقهای بود که خرمن جان مولوی انتظارش را داشت تا شعله عظیمی از حسرت و عشق و احساس، فوران کند. از این همراهی، مرغ جان مولوی به پرواز و آواز درآمد و دلنوازترین ترانههای عاشقانه را سرود. او خود در وصف این زیر و زبرشدگی میگوید:
در دست همیشه مصحفم بود
وز عشق گرفتهام چغانه
اندر دهنی که بود تسبیح
شعر است و دوبیتی و ترانه
شمس رفت، اما مولوی که اکنون درونش آزاد شده بود، با افرادی آشنا شد که مثل او، در میان هزاران، تنها و بیکس بودند.
🔹 حسامالدین که سالها رهبر گروهی به نام «فتیان» (جوانمردان) بود چرا آنهمه پیروان را رها کرد و به یاران مولوی پیوست؟ چرا پیش از این چنین نکرده بود؟ زیرا حسام هم مانند مولانا، انسانی تنها بود و پس از سالها همدلی را یافته بود که میتوانست او را از تنهایی بهدرآورد.
این بار مصاحبت حسام بود که مثنوی معنوی را بیتبهبیت و دفتربهدفتر از عمق سینه مولوی بیرون کشید و بر سینه کاغذ ریخت:
ای ضیاءالحق حسامالدین توی
که گذشت از مه به نورت مثنوی
گردن این مثنوی را بستهای
میکشی آن سوی که دانستهای
مثنوی را چون تو مبدا بودهای
گر فزون گردد، توش افزودهای
t.me/sasanhabibvand
♦️مراحل رشد اخلاقی
در گفتوگو درباره رمان "بندباز"
از استاد عزیز ساسان حبیبوند
۸ شهریور ۱۴۰۳
https://www.youtube.com/watch?v=UmWMAiLNkjU
#بندباز
#رشد_اخلاقی
#ساسان_حبیبوند
@NewHasanMohaddesi
در گفتوگو درباره رمان "بندباز"
از استاد عزیز ساسان حبیبوند
۸ شهریور ۱۴۰۳
https://www.youtube.com/watch?v=UmWMAiLNkjU
#بندباز
#رشد_اخلاقی
#ساسان_حبیبوند
@NewHasanMohaddesi
YouTube
مراحل رشد اخلاقی در بحث از رمان بندباز اثر برادر عزیز آقای ساسان حبیبوند
از رسانههای شخصی ام بازدید کنید
@drmohaddesi
@NewHasanMohaddesi
@drmohaddesi
@NewHasanMohaddesi
🌀 «علم بهتر است یا امنیت؟»
خطای اساسی نظام آموزشی ما
در سلسله مراتب نیازهای انسان، و هر موجود زندهای، نیاز به امنیت و نبود خطر، جزو نیازهای حیاتی است.
از سوی دیگر، کنجکاوی و میل به آموختن، نسبت به امنیت، در درجه دوم قرار میگیرد.
از منظر روانشناختی، اشکال نظام آموزشی ما عدم توجه به این خصوصیت اساسی انسان است.
ساختار آموزشی ما قصد دارد با تهدید آرامش و امنیت فرد- اعم از امنیت فیزیکی، روانی و عاطفی- او را وادار به آموختن علم و دانش کند.
همین، رمز بزرگ شکست نظام آموزشی ماست.
t.me/sasanhabibvand
خطای اساسی نظام آموزشی ما
در سلسله مراتب نیازهای انسان، و هر موجود زندهای، نیاز به امنیت و نبود خطر، جزو نیازهای حیاتی است.
از سوی دیگر، کنجکاوی و میل به آموختن، نسبت به امنیت، در درجه دوم قرار میگیرد.
از منظر روانشناختی، اشکال نظام آموزشی ما عدم توجه به این خصوصیت اساسی انسان است.
ساختار آموزشی ما قصد دارد با تهدید آرامش و امنیت فرد- اعم از امنیت فیزیکی، روانی و عاطفی- او را وادار به آموختن علم و دانش کند.
همین، رمز بزرگ شکست نظام آموزشی ماست.
t.me/sasanhabibvand
🌀 در پس خشم آدمها چه چیز وجود دارد؟
در کانال یوتیوب ما عضو شوید و دهها ویدیو با موضوعات روانشناسی، فلسفی و عرفانی را ببینید👇👇
https://youtube.com/shorts/mkf_gNzNUzY?si=6J7DklHshE2Gg3LT
در کانال یوتیوب ما عضو شوید و دهها ویدیو با موضوعات روانشناسی، فلسفی و عرفانی را ببینید👇👇
https://youtube.com/shorts/mkf_gNzNUzY?si=6J7DklHshE2Gg3LT
YouTube
قضاوتهای ما در پس احساس #خشم: از کارگاه آنلاین "رابطه شکوفا" #خانواده #ورکشاپ
#کنترل_خشم #کنترل #افکار_مثبت گزیدهای از کارگاه رابطهی شکوفا📝 کارگاه آنلاین «رابطهی شکوفا» برمبنای تحلیل سریال:《پدر سالار و در انتهای شب》👤 دکتر ساسان حب...
🌀 «چرا ما اشرف مخلوقات نیستیم؟»
دوست عزیزی میگفت: نمیدانم چرا به انسان اشرف مخلوقات گفتهاند؟
این تعبیر باعث شده انسان خودش را برتر از همه موجودات تصور کند و خود را محق بداند که هر رفتاری مایل بود با طبیعت، گیاهان و حیوانات انجام دهد.
پرسید: به نظر تو بشر واقعاً اشرف مخلوقات است؟
🔹 گفتم به نظر من کلمات و تعابیر نباید ما را گمراه کنند. موضوع، شرافت و برتری یا ارزشمندی نیست، بلکه مزیت و امکانات است. واقعیت آن است که انسان از یک مزیت بزرگ برخوردار است به اسم تعقل و تفکر، البته در حدی پیچیدهتر و قویتر از دیگر موجودات.
🔹 داشتن امکانات به خودی خود نه ارزشی دارد و نه چیزی را ثابت میکند مهم این است که از امکانات خود چگونه استفاده کنیم، در جهت ساختن و شکوفانیدن یا پژمردن و ویران کردن.
🔹 امکانات برای تفاخر و خودبرتربینی نیست، برای استفاده و بهرهگیری است. برخورداری از امکانات بیشتر، مسئولیت ما را حساستر میکند، ما اگر عقل و فکر و شناخت بهتری داریم، باید مهربانتر، هوشیارتر و اخلاقیتر باشیم.
وبسایت ما👇👇
www.sasanhabibvand.com
دوست عزیزی میگفت: نمیدانم چرا به انسان اشرف مخلوقات گفتهاند؟
این تعبیر باعث شده انسان خودش را برتر از همه موجودات تصور کند و خود را محق بداند که هر رفتاری مایل بود با طبیعت، گیاهان و حیوانات انجام دهد.
پرسید: به نظر تو بشر واقعاً اشرف مخلوقات است؟
🔹 گفتم به نظر من کلمات و تعابیر نباید ما را گمراه کنند. موضوع، شرافت و برتری یا ارزشمندی نیست، بلکه مزیت و امکانات است. واقعیت آن است که انسان از یک مزیت بزرگ برخوردار است به اسم تعقل و تفکر، البته در حدی پیچیدهتر و قویتر از دیگر موجودات.
🔹 داشتن امکانات به خودی خود نه ارزشی دارد و نه چیزی را ثابت میکند مهم این است که از امکانات خود چگونه استفاده کنیم، در جهت ساختن و شکوفانیدن یا پژمردن و ویران کردن.
🔹 امکانات برای تفاخر و خودبرتربینی نیست، برای استفاده و بهرهگیری است. برخورداری از امکانات بیشتر، مسئولیت ما را حساستر میکند، ما اگر عقل و فکر و شناخت بهتری داریم، باید مهربانتر، هوشیارتر و اخلاقیتر باشیم.
وبسایت ما👇👇
www.sasanhabibvand.com