ساسان آقایی
📜 افسانهی «حصر مصدق» ◽️ نگاهی به یکی دیگر از دروغپردازیهای تاریخنگاران مزدور شوروی در ایران 📝 #یادداشت، در سه قسمت، قسمت 2⃣ ⤴️ ادامه از بالا ... ضیا صدیق، دیگر همکار پروژهی هاروارد از متیندفتری میپرسد: «برای رفتن به آنجا باید از پلیس اجازه میگرفتید؟»…
📜 افسانهی «حصر مصدق»
◽️ نگاهی به یکی دیگر از دروغپردازیهای تاریخنگاران مزدور شوروی در ایران
📝 #یادداشت، در سه قسمت، قسمت 3⃣
⤴️ قسمت نخست ⤴️ قسمت دوم
مصدق افزون بر فعالیت آزاد سیاسی در «حصر احمدآباد»!!! به قول مزدوران تاریخنویس شوروی مانند آبراهامیان، حتا به رسانههای خارجی هم دسترسی داشت؛ «فون هیونبت فکر میکنم خبرنگار Süddeutsche Zeitung بود. به او اجازه دادند که برود و با دکتر مصدق ملاقات بکند در احمدآباد و مصاحبهای با او بکند. بعد که از احمدآباد رفت به آلمان و مصاحبهاش را منتشر کرد، در واقع عینا آنچه که نظر دکتر مصدق بود ننوشته بود، یا تغییر داده بود یا درست نفهمیده بود. دکتر مصدق یک نامهای نوشته بود در تصحیح».(متیندفتری)
مصدق در احمدآباد به جز فعالیت سیاسی، امور مالی املاک خود و همچنین بیمارستان نجمیه را هم اداره میکرد و جایجای صحبتهای وکیل او نشان میدهد که هیچ فشاری در این امور بر او نبوده. حوالی شش ماه پیش از مرگش که «سینوزیت» بر او عارض شده بود و نشانهی بیماری بر او بود، برای دسترسی به خدمات پزشکی پیشرفته به تهران آمد و در خانهی پسرش، سکونت کرد و هیچ کس ممانعتی از معالجه و درمان مصدق که نداشت هیچ، او امکان انتخاب پزشک و دسترسی آزادانه به هر درمانی را داشت؛ «[مقدم] دو روز بعد به من تلفن کرد که آقا من رفتم و کسب اجازه کردم ایشان مجازند بدون هیچگونه مانعی و رادعی تشریف بیاورند در شهر و در بیمارستان بستری بشوند. من به آقای مهندس مصدق گفتم و آقای دکتر غلامحسینخان رفتند ایشان را [بیاورند]. دکتر مصدق گفتند نه، من به این شرط میروم که مأمورین باشند. مامورین سازمان امنیت لااقل دو نفر بودند که کشیک داشتند و یکیاش به اسم شهیدی بود یکی هم وثوقخانی. آقای دکتر مصدق به شهر منتقل شدند و در مریضخانه نجمیه، آنجا اطبا معاینه کردند و دیدند و گفتند باید ایشان روزها بروند به مریضخانهی مهر. چون ظاهرا تنها جایی که آن دستگاه برق را داشت برای سرطان. ایشان را مرتب میبردند به آنجا، بعد هم مدتی از مریضخانه آمدند، در منزل دکتر غلامحسین خان بودند»(نصرتالله امینی).
از جمله دروغهای مکرر، این است که شاه اجازه نداد مصدق برای درمان به خارج برود، حال آنکه در وضعیتی بود که اساسن هیچ پزشکی، اجازهی پزشکی مسافرت به او را نمیداد و شاه تصمیم گرفت که پزشکان خارجی را برای معالجهاش بیاورند اما این خود مصدق بود که گفت: «لعنت بر من و هرکس دیگر که در این روزگار خرج چندین خانوار فقیر ایرانی را صرف آوردن پزشک از خارج کند ... هر امکانی که در داخل کشور برای معالجه وجود داشته باشد برای من کافی است. بهعلاوه آوردن پزشک خارجی توهین به اطبای ایرانی است و من حاضر به این توهین نیستم».
افسانهی حصر مصدق، بر این پایه ساخته شده که چند سرباز، از خانهی او در احمدآباد مراقبت میکردند اما پرسش در اینجاست کهدکدامین نخستوزیر عصر شاه بوده که بدون محافظت در دسترس گروههای تروریستی و خرابکاران قرار بگیرد؟ آن مقدار محافظت معمولی که از محمد مصدق در احمدآباد میشد، همچنان که خود یاران او شهادت میدهند، نه برای اختلال در فعالیت سیاسی او یا دیگر شئون زندگی مصدق، بلکه برای حفاظت از جان او بود.
در عصری که صمد بهرنگی به دلیل بلد نبودن شنا، علی شریعتی به دلیل مصرف زیاد تریاک، تختی به دلیل خوردن قرص به جهت خودکشی و ... میمردند و تمام آنها «شهیدانی» میشدند که «ساواک و شاه آنها را کشته»، اگر جریان مزدوران شوروی در ایران و حزب توده تصمیم میگرفت به جهت تحریک احساسات مردم، مصدق را بکشد، چه کسی باور میکرد که کار شاه و ساواک نیست؟ حفاظت از جان محمد مصدق یکی، از درستترین تصمیمها و مسوولیتهای سیستم بود هرچند که تاوانش، برکشیده شدن «افسانهی حصر مصدق» به دست دشمنان ایران بود.
⏺ پایان
✔️ @SasanAghaei
#تاریخ #تاریخ_نگاری
◽️ نگاهی به یکی دیگر از دروغپردازیهای تاریخنگاران مزدور شوروی در ایران
📝 #یادداشت، در سه قسمت، قسمت 3⃣
⤴️ قسمت نخست ⤴️ قسمت دوم
مصدق افزون بر فعالیت آزاد سیاسی در «حصر احمدآباد»!!! به قول مزدوران تاریخنویس شوروی مانند آبراهامیان، حتا به رسانههای خارجی هم دسترسی داشت؛ «فون هیونبت فکر میکنم خبرنگار Süddeutsche Zeitung بود. به او اجازه دادند که برود و با دکتر مصدق ملاقات بکند در احمدآباد و مصاحبهای با او بکند. بعد که از احمدآباد رفت به آلمان و مصاحبهاش را منتشر کرد، در واقع عینا آنچه که نظر دکتر مصدق بود ننوشته بود، یا تغییر داده بود یا درست نفهمیده بود. دکتر مصدق یک نامهای نوشته بود در تصحیح».(متیندفتری)
مصدق در احمدآباد به جز فعالیت سیاسی، امور مالی املاک خود و همچنین بیمارستان نجمیه را هم اداره میکرد و جایجای صحبتهای وکیل او نشان میدهد که هیچ فشاری در این امور بر او نبوده. حوالی شش ماه پیش از مرگش که «سینوزیت» بر او عارض شده بود و نشانهی بیماری بر او بود، برای دسترسی به خدمات پزشکی پیشرفته به تهران آمد و در خانهی پسرش، سکونت کرد و هیچ کس ممانعتی از معالجه و درمان مصدق که نداشت هیچ، او امکان انتخاب پزشک و دسترسی آزادانه به هر درمانی را داشت؛ «[مقدم] دو روز بعد به من تلفن کرد که آقا من رفتم و کسب اجازه کردم ایشان مجازند بدون هیچگونه مانعی و رادعی تشریف بیاورند در شهر و در بیمارستان بستری بشوند. من به آقای مهندس مصدق گفتم و آقای دکتر غلامحسینخان رفتند ایشان را [بیاورند]. دکتر مصدق گفتند نه، من به این شرط میروم که مأمورین باشند. مامورین سازمان امنیت لااقل دو نفر بودند که کشیک داشتند و یکیاش به اسم شهیدی بود یکی هم وثوقخانی. آقای دکتر مصدق به شهر منتقل شدند و در مریضخانه نجمیه، آنجا اطبا معاینه کردند و دیدند و گفتند باید ایشان روزها بروند به مریضخانهی مهر. چون ظاهرا تنها جایی که آن دستگاه برق را داشت برای سرطان. ایشان را مرتب میبردند به آنجا، بعد هم مدتی از مریضخانه آمدند، در منزل دکتر غلامحسین خان بودند»(نصرتالله امینی).
از جمله دروغهای مکرر، این است که شاه اجازه نداد مصدق برای درمان به خارج برود، حال آنکه در وضعیتی بود که اساسن هیچ پزشکی، اجازهی پزشکی مسافرت به او را نمیداد و شاه تصمیم گرفت که پزشکان خارجی را برای معالجهاش بیاورند اما این خود مصدق بود که گفت: «لعنت بر من و هرکس دیگر که در این روزگار خرج چندین خانوار فقیر ایرانی را صرف آوردن پزشک از خارج کند ... هر امکانی که در داخل کشور برای معالجه وجود داشته باشد برای من کافی است. بهعلاوه آوردن پزشک خارجی توهین به اطبای ایرانی است و من حاضر به این توهین نیستم».
افسانهی حصر مصدق، بر این پایه ساخته شده که چند سرباز، از خانهی او در احمدآباد مراقبت میکردند اما پرسش در اینجاست کهدکدامین نخستوزیر عصر شاه بوده که بدون محافظت در دسترس گروههای تروریستی و خرابکاران قرار بگیرد؟ آن مقدار محافظت معمولی که از محمد مصدق در احمدآباد میشد، همچنان که خود یاران او شهادت میدهند، نه برای اختلال در فعالیت سیاسی او یا دیگر شئون زندگی مصدق، بلکه برای حفاظت از جان او بود.
در عصری که صمد بهرنگی به دلیل بلد نبودن شنا، علی شریعتی به دلیل مصرف زیاد تریاک، تختی به دلیل خوردن قرص به جهت خودکشی و ... میمردند و تمام آنها «شهیدانی» میشدند که «ساواک و شاه آنها را کشته»، اگر جریان مزدوران شوروی در ایران و حزب توده تصمیم میگرفت به جهت تحریک احساسات مردم، مصدق را بکشد، چه کسی باور میکرد که کار شاه و ساواک نیست؟ حفاظت از جان محمد مصدق یکی، از درستترین تصمیمها و مسوولیتهای سیستم بود هرچند که تاوانش، برکشیده شدن «افسانهی حصر مصدق» به دست دشمنان ایران بود.
⏺ پایان
✔️ @SasanAghaei
#تاریخ #تاریخ_نگاری
Telegram
ساسان آقایی
📜 افسانهی «حصر مصدق»
◽️ نگاهی به یکی دیگر از دروغپردازیهای تاریخنگاران مزدور شوروی در ایران
📝 #یادداشت، در سه قسمت، قسمت 1⃣
یکی از افسانههایی که تاریخنگاری مزدوران شوروی در ایران درباره دکتر محمد مصدق ساخته، افسانهی «حصر مصدق» است. آیا این واقعیت…
◽️ نگاهی به یکی دیگر از دروغپردازیهای تاریخنگاران مزدور شوروی در ایران
📝 #یادداشت، در سه قسمت، قسمت 1⃣
یکی از افسانههایی که تاریخنگاری مزدوران شوروی در ایران درباره دکتر محمد مصدق ساخته، افسانهی «حصر مصدق» است. آیا این واقعیت…
🔥 ملتی که حماسه دارد، شکست نمیخورد
✍ فروغ اولاد
📝 #یادداشت
حماسه سرگذشت یک قوم، تبار و ملت است، ملتی که پیرامون خود و جهان را از دریچهی خاصی میبیند. حماسه در وحدت ملی و وحدت اقوامی شکل گرفته که در یک سرزمین سکونت دارند و سرنوشت یک ملت و شکستها و پیروزیهایش به حفظ و رونق فرهنگی اصیل و غنی گره خورده است. اما حماسه در ابعاد جهانی هم مطرح است. مضمون اصلی و خمیرمایهی هر حماسهی اصیل و بزرگی انسانمداری و ترسیم سرنوشت انسان با تمامی رمز و رازهای آن است.
حماسه عمدتن شامل یک شعر بلند روایی و نقلی دربارهی پادشاهان، قهرمانان و پهلوانان یک قوم یا ملت و رفتارهای آنان است. این روایت یا نقل ترکیبیست از اسطوره، تاریخ،زداستان، افسانه و فرهنگ عامه دربارهی وقایع حماسی، افتخارها و قهرمانیهای یک ملت.
آنچه در مرکز حماسه قرار میگیرد و نقش محوری دارد واقعه است. اگر چه وقایع اساطیری، تاریخی،حماسی و حتا غنایی و عاشقانهاند، واقعهی محوری جنگ و نبرد و دفاع از شرف و حیثیت ملی و آیینی است. حماسهها از یک نظر کار رسانههای جمعی را انجام میدادهاند و به همین سبب در دل تودههای مردم جای داشتهاند. نه فقط طبقهی روشنفکر و نخبه، بلکه عامهی مردم نیز مجذوب حماسه بودهاند. حماسه هم جنبهی روایی و موسیقایی و هم جنبهی نمایشی داشت و حایز همه جنبههای رسانهای و به ویژه برانگیختن احساسات ملی و مردمی بود. عملکرد حماسه تقویت روحیهی اقوامی بود که با یکدیگر متحد میشدند و با دشمن میجنگیدند و ملت و کشور واحدی تشکیل میدادند.
حماسه در مدح پادشاهان خوب و تمدنسازی مثل هوشنگ و فریدون است، یا در تمجید از قهرمانان و پهلوانان دلیری چون زال و رستم و گرشاسب است که برای کسب هویت ملی و انسانی جنگیدهاند و چه بسا در راه میهن جانفشانی و قهرمانیها کردهاند. رفتار قهرمانان در جوامع کهن و متاخر همواره الگو میشود و مردم برای اتحاد ملی میکوشکو رفتار و اعمال قهرمانان را الگو قرار دهند.
علاوه بر الگوهای اخلاقی و رفتاری، الگوهای سیاسی نیز محور مهم حماسهها بوده است. محتوای سیاسی و فرهنگی حماسه به این دلیل است که قومی برای وحدت و تشکیل یک ملت و استقرار دایم در یک کشور یا زمان حملهی دشمن نیاز به حماسهآفرینی دارد و زیر سایهی همین وحدتطلبی است که حماسهی ملی شکل میگیرد. پس سیاست از یک نظر رکن بنیادی حماسه است.
به گفتهی برتراند راسل: "حماسه از آن قومی است که به شکست باور ندارد، به مرگ روح خویش باور ندارد و فرمانروایی قوم پیروز را بر قوم خویش همچون اصلی برتر نمیپذیرد"
✔️ @SasanAghaei
#تاریخ #تاریخ_ایران #کتاب_خوانی
📌 این بخش کوچکی از کتاب "حماسه: شناختنامهی حماسههای ایران و جهان" به قلم پژوهشگر حوزهی اسطوره، فروغ اولاد است. کتاب را نشر چشمه منتشر کرده و به معرفی حماسههایی از دوران کهن تا دوران معاصر میپردازد. حماسههایی ایرانی، چون خداینامه، گرشاسبنامه، شهریارنامه، اسکندرنامه و داستان موش و گربهی عبید زاکانی یا ماجرای داییجان ناپلئون، در این کتاب بررسی شده که خواندن آنها، خالی از لطف نیست
✍ فروغ اولاد
📝 #یادداشت
حماسه سرگذشت یک قوم، تبار و ملت است، ملتی که پیرامون خود و جهان را از دریچهی خاصی میبیند. حماسه در وحدت ملی و وحدت اقوامی شکل گرفته که در یک سرزمین سکونت دارند و سرنوشت یک ملت و شکستها و پیروزیهایش به حفظ و رونق فرهنگی اصیل و غنی گره خورده است. اما حماسه در ابعاد جهانی هم مطرح است. مضمون اصلی و خمیرمایهی هر حماسهی اصیل و بزرگی انسانمداری و ترسیم سرنوشت انسان با تمامی رمز و رازهای آن است.
حماسه عمدتن شامل یک شعر بلند روایی و نقلی دربارهی پادشاهان، قهرمانان و پهلوانان یک قوم یا ملت و رفتارهای آنان است. این روایت یا نقل ترکیبیست از اسطوره، تاریخ،زداستان، افسانه و فرهنگ عامه دربارهی وقایع حماسی، افتخارها و قهرمانیهای یک ملت.
آنچه در مرکز حماسه قرار میگیرد و نقش محوری دارد واقعه است. اگر چه وقایع اساطیری، تاریخی،حماسی و حتا غنایی و عاشقانهاند، واقعهی محوری جنگ و نبرد و دفاع از شرف و حیثیت ملی و آیینی است. حماسهها از یک نظر کار رسانههای جمعی را انجام میدادهاند و به همین سبب در دل تودههای مردم جای داشتهاند. نه فقط طبقهی روشنفکر و نخبه، بلکه عامهی مردم نیز مجذوب حماسه بودهاند. حماسه هم جنبهی روایی و موسیقایی و هم جنبهی نمایشی داشت و حایز همه جنبههای رسانهای و به ویژه برانگیختن احساسات ملی و مردمی بود. عملکرد حماسه تقویت روحیهی اقوامی بود که با یکدیگر متحد میشدند و با دشمن میجنگیدند و ملت و کشور واحدی تشکیل میدادند.
حماسه در مدح پادشاهان خوب و تمدنسازی مثل هوشنگ و فریدون است، یا در تمجید از قهرمانان و پهلوانان دلیری چون زال و رستم و گرشاسب است که برای کسب هویت ملی و انسانی جنگیدهاند و چه بسا در راه میهن جانفشانی و قهرمانیها کردهاند. رفتار قهرمانان در جوامع کهن و متاخر همواره الگو میشود و مردم برای اتحاد ملی میکوشکو رفتار و اعمال قهرمانان را الگو قرار دهند.
علاوه بر الگوهای اخلاقی و رفتاری، الگوهای سیاسی نیز محور مهم حماسهها بوده است. محتوای سیاسی و فرهنگی حماسه به این دلیل است که قومی برای وحدت و تشکیل یک ملت و استقرار دایم در یک کشور یا زمان حملهی دشمن نیاز به حماسهآفرینی دارد و زیر سایهی همین وحدتطلبی است که حماسهی ملی شکل میگیرد. پس سیاست از یک نظر رکن بنیادی حماسه است.
به گفتهی برتراند راسل: "حماسه از آن قومی است که به شکست باور ندارد، به مرگ روح خویش باور ندارد و فرمانروایی قوم پیروز را بر قوم خویش همچون اصلی برتر نمیپذیرد"
✔️ @SasanAghaei
#تاریخ #تاریخ_ایران #کتاب_خوانی
📌 این بخش کوچکی از کتاب "حماسه: شناختنامهی حماسههای ایران و جهان" به قلم پژوهشگر حوزهی اسطوره، فروغ اولاد است. کتاب را نشر چشمه منتشر کرده و به معرفی حماسههایی از دوران کهن تا دوران معاصر میپردازد. حماسههایی ایرانی، چون خداینامه، گرشاسبنامه، شهریارنامه، اسکندرنامه و داستان موش و گربهی عبید زاکانی یا ماجرای داییجان ناپلئون، در این کتاب بررسی شده که خواندن آنها، خالی از لطف نیست
ساسان آقایی
Photo
📜 استالین را کباب کردیم، شما که سگ در کاخش هم نیستید!
👑 #گزارش_این_روزها
حدود ۶ ماه پیش، متن بلندی به همراه مجموعهای از اسناد دربارهی فتنهی شورویخیز فرقهی آذربایجان و فرقهی دموکرات در مهاباد منتشر کردم چون میدانستم به زودی، براساس یک نقشه و طراحی انیرانی، گماشتگان تجزیهطلبی، آن ننگ را زنده میکنند و ممکن است بسیاری از مردم از اساس ماجرا خبری نداشته باشند.
اکنون که با انتشار سخنان ضدایرانی در دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران، پرده از فتنهی تجزیهطلبی برداشته و نام گماشتگان استالین، پیشهوری و قاضی محمد به میان آمده و جسارت به تمامیت ارضی ایرانزمین برنامه روز مزدوران شده، مرور اسناد خیانت و نوکری آنها برای شوروی و نقشهی استالین جهت تجزیهی ایران، بر هر ایرانی ضروریست.
📌 ببینید و بخوانید که چگونه به دستور استالین و پول شوروی کمر به تجزیهی خاک پاک ایران بستند و هنگامی که غرش ارتش برخاست، به آنی مردم غیور آذربایجان و کردستان، حساب مزدوران را کف دستشان گذاشتند:
🏷 مردم تبریز و مهاباد با گماشتگان استالین چه کردند؟
🖇 لینک ۱: بخش نخست اسناد و توضیحات آن
🖇 لینک ۲: بخش دوم اسناد و توضیحات آن
✍🏻 لینک ۳: بخش نخست یادداشت مرتبط
✍🏻 لینک ۴: بخش پایانی یادداشت مرتبط
📛 و هشدار آخر: اگر این سرنوشت پیشهوری و قاضی محمد شد، سرنوشت سربازان بیمقدار امروزی، هزار بار بدتر خواهد بود!
✔️ @SasanAghaei
#تاریخ #ایران #تاریخ_نگاری
👑 #گزارش_این_روزها
حدود ۶ ماه پیش، متن بلندی به همراه مجموعهای از اسناد دربارهی فتنهی شورویخیز فرقهی آذربایجان و فرقهی دموکرات در مهاباد منتشر کردم چون میدانستم به زودی، براساس یک نقشه و طراحی انیرانی، گماشتگان تجزیهطلبی، آن ننگ را زنده میکنند و ممکن است بسیاری از مردم از اساس ماجرا خبری نداشته باشند.
اکنون که با انتشار سخنان ضدایرانی در دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران، پرده از فتنهی تجزیهطلبی برداشته و نام گماشتگان استالین، پیشهوری و قاضی محمد به میان آمده و جسارت به تمامیت ارضی ایرانزمین برنامه روز مزدوران شده، مرور اسناد خیانت و نوکری آنها برای شوروی و نقشهی استالین جهت تجزیهی ایران، بر هر ایرانی ضروریست.
📌 ببینید و بخوانید که چگونه به دستور استالین و پول شوروی کمر به تجزیهی خاک پاک ایران بستند و هنگامی که غرش ارتش برخاست، به آنی مردم غیور آذربایجان و کردستان، حساب مزدوران را کف دستشان گذاشتند:
🏷 مردم تبریز و مهاباد با گماشتگان استالین چه کردند؟
🖇 لینک ۱: بخش نخست اسناد و توضیحات آن
🖇 لینک ۲: بخش دوم اسناد و توضیحات آن
✍🏻 لینک ۳: بخش نخست یادداشت مرتبط
✍🏻 لینک ۴: بخش پایانی یادداشت مرتبط
📛 و هشدار آخر: اگر این سرنوشت پیشهوری و قاضی محمد شد، سرنوشت سربازان بیمقدار امروزی، هزار بار بدتر خواهد بود!
✔️ @SasanAghaei
#تاریخ #ایران #تاریخ_نگاری
Telegram
ساسان آقایی
📦1⃣ مجموعه اسناد تلاش استالین برای تجزیهی ایران به وسیلهی تشکیل فرقههای مزدور آذربایجان و کردستان - بخش نخست
📝یادداشت مربوط به موضوع را در دو قسمت بخوانید: قسمت نخست ، قسمت دوم
▫️ سندهای شمارهی ۲، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸:
دستور تشکیل فرقهی پیشهوری و دستورالعمل…
📝یادداشت مربوط به موضوع را در دو قسمت بخوانید: قسمت نخست ، قسمت دوم
▫️ سندهای شمارهی ۲، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸:
دستور تشکیل فرقهی پیشهوری و دستورالعمل…
✍🏻 جسارت به تمامیت ارضی، نقشهی کیست؟
👑 #گزارش_این_روزها
دستهبندی حملهی همه جانبهای که در سالگرد ایرانخواهان جوانی چون مهسا، نیکا، حدیث، سارینا، مهرشاد و دیگر جاویدنامان به تمامیت ارضی تدارک دیده شده، به خوبی پشت پرده آن را افشا میکند:
⛔️ انتشار سخنان تجزیهطلب تروریست، عبدالله مهتدی و افشای نقش تجزیهطلبانهی آشغالهای تورنتو و نیویورک
⛔️ نشست کاغذی دفاع از پایاننامهی!!! خیالی و نام بردن "عنصر همکار" از تجزیهطلبان گماشتهی شوروی در یک جلسهی نمایشی
⛔️ خبرسازی بنگاههای حکومتی فارس و تسنیم
⛔️ جعل خبر و رپرتاژ آگهیهای شبکهی ماهوارهای ج.ا، آیتالله بیبیسی
⛔️ پارازیتهای پادوهای توییتری از حلقهی دوستان "عنصر همکار" جهت داغ کردن موضوع
⛔️ به میدان آمدن دیگر سربازان پروپاگاندا از جمله زندانی تواب ۸۸ و ستوننویس زشتکلام و مواجببگیر با سابقهی تروریستی در ۵۷
در روزهای آینده، بخشهای دیگری از این پروژه پردهبرداری میشود که هدف آن قلب ماهیت خیزش ملی ایران و به محاق بردن صدای هزاران حدیث، یلدا، حمیدرضا، میلاد و جواد حیدریست.
ما با نقشهای پیچیده، چند لایه و دامنهداری روبهروییم که بخش مهمی از "عناصر همکار" هزینهاش شده و در ادامه نیز، دیگر #گماشتگان_شر، هزینهاش خواهند شد. ایران و مدافعانش البته تا امروز از تلههای مشابه پرتعدادی به سلامت گذشتهاند. این بار نیز ایرانخواهان بر سر پیمان مشترک جاویدنامان میهن خواهند ایستاد و کار این نقشهی پلید و شوم و جسارت به تمامیت ارضی را خواهند ساخت.
آنچه در پایان باقی میماند اما، سیاههای از نام خیانتکاران و مزدوران است که حسابشان باز خواهد ماند؛ نه میبخشیم، نه فراموش میکنیم!
✔️ @SasanAghaei
#یادداشت #تاریخ
👑 #گزارش_این_روزها
دستهبندی حملهی همه جانبهای که در سالگرد ایرانخواهان جوانی چون مهسا، نیکا، حدیث، سارینا، مهرشاد و دیگر جاویدنامان به تمامیت ارضی تدارک دیده شده، به خوبی پشت پرده آن را افشا میکند:
⛔️ انتشار سخنان تجزیهطلب تروریست، عبدالله مهتدی و افشای نقش تجزیهطلبانهی آشغالهای تورنتو و نیویورک
⛔️ نشست کاغذی دفاع از پایاننامهی!!! خیالی و نام بردن "عنصر همکار" از تجزیهطلبان گماشتهی شوروی در یک جلسهی نمایشی
⛔️ خبرسازی بنگاههای حکومتی فارس و تسنیم
⛔️ جعل خبر و رپرتاژ آگهیهای شبکهی ماهوارهای ج.ا، آیتالله بیبیسی
⛔️ پارازیتهای پادوهای توییتری از حلقهی دوستان "عنصر همکار" جهت داغ کردن موضوع
⛔️ به میدان آمدن دیگر سربازان پروپاگاندا از جمله زندانی تواب ۸۸ و ستوننویس زشتکلام و مواجببگیر با سابقهی تروریستی در ۵۷
در روزهای آینده، بخشهای دیگری از این پروژه پردهبرداری میشود که هدف آن قلب ماهیت خیزش ملی ایران و به محاق بردن صدای هزاران حدیث، یلدا، حمیدرضا، میلاد و جواد حیدریست.
ما با نقشهای پیچیده، چند لایه و دامنهداری روبهروییم که بخش مهمی از "عناصر همکار" هزینهاش شده و در ادامه نیز، دیگر #گماشتگان_شر، هزینهاش خواهند شد. ایران و مدافعانش البته تا امروز از تلههای مشابه پرتعدادی به سلامت گذشتهاند. این بار نیز ایرانخواهان بر سر پیمان مشترک جاویدنامان میهن خواهند ایستاد و کار این نقشهی پلید و شوم و جسارت به تمامیت ارضی را خواهند ساخت.
آنچه در پایان باقی میماند اما، سیاههای از نام خیانتکاران و مزدوران است که حسابشان باز خواهد ماند؛ نه میبخشیم، نه فراموش میکنیم!
✔️ @SasanAghaei
#یادداشت #تاریخ
✍🏻 «دولت آزادگان»؛ میراث پدر بنیانگذار
◽️ به مناسبت هفتم آبان، روز بزرگداشت کوروش بزرگ
📜 #تاریخ_نگاری
📻 #از_مدبویز
#کوروش با ویژگیهای اخلاقی منحصر به فرد و جهانبینی اجتماعی ویژهای بزرگ شد و بالید. اما مهمتر اینکه در قدرت هم این ویژگیها نهتنها تغییری نکرد که امکان رشد و نمو یافت.
هردوت، تاریخنویس یونانی در وصف پدر بنیانگذار ما مینویسد: «کوروش، پادشاهی بزرگوار، بخشنده، با گذشت و آسانگیر بود. مانند خسروان دیگر، چشم به مال و منال نداشت، در بذل و کرم و عدل افراط میکرد، به داد ستمکشان میرسید و دادخواه بود. آنچه سعادت و خیر خلق در آن بود را هدف خود مینمود».
بر مبنای همین ویژگیهای رفتاری و شخصیتی، شاه ایران با وجود تمام زشتخوییهای آستیاگ، حاکم ماد که روزی قصد کشتنش را در نوزادی داشت، بخشید و وی را با دست محبت به گرگان فرستاد؛ این ویژگی شخصیتی کوروش، بعدها تبدیل به یک الگویی ثابت برای همهی فتوحاتش شد. وقتی سرزمینهای پارتی در شرقی و شمال شرقی ایران را گشود، شاهنشاه با هیچ کدام از شکستخوردهها رفتار ناصوابی نکرد و عمومن همان حاکمان را برای ادارهی همان منطقهها برگزید.
«اصول فتح کوروش» نهتنها در سلسلهی شوکتمند هخامنشیان که در تاریخ ایران، به شکل معناداری باقی ماند و تبدیل به یک الگوی ثابت، نزد پادشاهان ایرانی شد. بنیانگذاران سلسلههای اشکانی و ساسانی هم در بیشتر سرزمینگشاییها و جنگهایشان، وقت پیروزی، رفتاری چون پدر بنیانگذار با شکستخوردگان در پیش گرفتند. در تاریخ پس از سقوط ایران به دست تازیان هم، #نادرشاه، جهانگشای بزرگمان هرگز از شکستخوردهها انتقام نمیکشید. از این جهت احتمالن، آقامحمد خان قاجار، خرق عادت و پدیدهای استثنایی در تاریخ شاهنشاهی ایران است.
آرتور پوپ، مورخ و ایرانشناس آمریکایی، مکتبی را که کوروش بزرگ برای وارثان شاهنشاهی ایران به ارث گذاشت، این گونه توصیف کرده: «شاهنشاهی هخامنشی بر اصول اخلاقی و مذهبی بسیار متینی استوار شده. اساس این سیاست، رفق و مدارای نژادی و مذهبی بود. آشور، دستگاه شاهنشاهی خود را براساس وحشت گذاشته بود و دولت آشور با سرعتی شگفتانگیز زوال یافت. اما شاهنشاهی #هخامنشی، در سراسر زمینهای پهناور با آسایش و فراوانی نعمت، فرمان راند. بزرگترین مرحلههای پیشرفت تمدن در این دوران طی شد. تعهد #شاهنشاه به آسایش اتباع خود، در همه جا ابلاغ گردید. شاهنشاهی هخامنشی، دولت آزادگان، به دقیقترین معنی کلمه بود».
کوروش بزرگ تنها یک سرزمین نساخت، تنها یک ملت نساخت، او مکتبی با اصول و شاخصههای منحصر به فردی را بنیاد نهاد که پس از خودش به دست معماران چیرهدستی چون داریوش بزرگ، امپراتوری #ایران را به حیرتانگیزترین سامانهی اقتصادی، اجتماعی و تربیتی تبدیل کرد و آن مکتبِ کوروشساز چون میراثی از هخامنشیان به اشکانیان، از آنها به ساسانیان، از ساسانیان به کوشندگان احیای ایران پس از حملهی تازیان انتقال یافت؛ آن میراث هنوز هم برای ایران باقیست و این تیرهترین روزگار میهن، تنها روزنهی نور و امید است!
✔️ @SasanAghaei
#تاریخ #یادداشت
📌 این بخشی کوتاه از نوشتهی بلند من دربارهی زندگینامهی کوروش بزرگ است که میتوانید کامل آن را در اپیزودهای ۱۵ و ۱۷ پادکست #مدبویز بشنوید
🔘 اپیزود ۱۵: پدر بنیانگذار
(شنیدن در کستباکس | شنیدن در تلگرام)
🔘 اپیزود ۱۷: شاه مردم
(شنیدن در کستباکس | شنیدن در تلگرام)
◽️ به مناسبت هفتم آبان، روز بزرگداشت کوروش بزرگ
📜 #تاریخ_نگاری
📻 #از_مدبویز
#کوروش با ویژگیهای اخلاقی منحصر به فرد و جهانبینی اجتماعی ویژهای بزرگ شد و بالید. اما مهمتر اینکه در قدرت هم این ویژگیها نهتنها تغییری نکرد که امکان رشد و نمو یافت.
هردوت، تاریخنویس یونانی در وصف پدر بنیانگذار ما مینویسد: «کوروش، پادشاهی بزرگوار، بخشنده، با گذشت و آسانگیر بود. مانند خسروان دیگر، چشم به مال و منال نداشت، در بذل و کرم و عدل افراط میکرد، به داد ستمکشان میرسید و دادخواه بود. آنچه سعادت و خیر خلق در آن بود را هدف خود مینمود».
بر مبنای همین ویژگیهای رفتاری و شخصیتی، شاه ایران با وجود تمام زشتخوییهای آستیاگ، حاکم ماد که روزی قصد کشتنش را در نوزادی داشت، بخشید و وی را با دست محبت به گرگان فرستاد؛ این ویژگی شخصیتی کوروش، بعدها تبدیل به یک الگویی ثابت برای همهی فتوحاتش شد. وقتی سرزمینهای پارتی در شرقی و شمال شرقی ایران را گشود، شاهنشاه با هیچ کدام از شکستخوردهها رفتار ناصوابی نکرد و عمومن همان حاکمان را برای ادارهی همان منطقهها برگزید.
«اصول فتح کوروش» نهتنها در سلسلهی شوکتمند هخامنشیان که در تاریخ ایران، به شکل معناداری باقی ماند و تبدیل به یک الگوی ثابت، نزد پادشاهان ایرانی شد. بنیانگذاران سلسلههای اشکانی و ساسانی هم در بیشتر سرزمینگشاییها و جنگهایشان، وقت پیروزی، رفتاری چون پدر بنیانگذار با شکستخوردگان در پیش گرفتند. در تاریخ پس از سقوط ایران به دست تازیان هم، #نادرشاه، جهانگشای بزرگمان هرگز از شکستخوردهها انتقام نمیکشید. از این جهت احتمالن، آقامحمد خان قاجار، خرق عادت و پدیدهای استثنایی در تاریخ شاهنشاهی ایران است.
آرتور پوپ، مورخ و ایرانشناس آمریکایی، مکتبی را که کوروش بزرگ برای وارثان شاهنشاهی ایران به ارث گذاشت، این گونه توصیف کرده: «شاهنشاهی هخامنشی بر اصول اخلاقی و مذهبی بسیار متینی استوار شده. اساس این سیاست، رفق و مدارای نژادی و مذهبی بود. آشور، دستگاه شاهنشاهی خود را براساس وحشت گذاشته بود و دولت آشور با سرعتی شگفتانگیز زوال یافت. اما شاهنشاهی #هخامنشی، در سراسر زمینهای پهناور با آسایش و فراوانی نعمت، فرمان راند. بزرگترین مرحلههای پیشرفت تمدن در این دوران طی شد. تعهد #شاهنشاه به آسایش اتباع خود، در همه جا ابلاغ گردید. شاهنشاهی هخامنشی، دولت آزادگان، به دقیقترین معنی کلمه بود».
کوروش بزرگ تنها یک سرزمین نساخت، تنها یک ملت نساخت، او مکتبی با اصول و شاخصههای منحصر به فردی را بنیاد نهاد که پس از خودش به دست معماران چیرهدستی چون داریوش بزرگ، امپراتوری #ایران را به حیرتانگیزترین سامانهی اقتصادی، اجتماعی و تربیتی تبدیل کرد و آن مکتبِ کوروشساز چون میراثی از هخامنشیان به اشکانیان، از آنها به ساسانیان، از ساسانیان به کوشندگان احیای ایران پس از حملهی تازیان انتقال یافت؛ آن میراث هنوز هم برای ایران باقیست و این تیرهترین روزگار میهن، تنها روزنهی نور و امید است!
✔️ @SasanAghaei
#تاریخ #یادداشت
📌 این بخشی کوتاه از نوشتهی بلند من دربارهی زندگینامهی کوروش بزرگ است که میتوانید کامل آن را در اپیزودهای ۱۵ و ۱۷ پادکست #مدبویز بشنوید
🔘 اپیزود ۱۵: پدر بنیانگذار
(شنیدن در کستباکس | شنیدن در تلگرام)
🔘 اپیزود ۱۷: شاه مردم
(شنیدن در کستباکس | شنیدن در تلگرام)
Castbox
شماره ۱۵ | پدر بنیانگذار
<p>
</p><p><strong>تاسیس ایران، چگونه رقم خورد؟</strong></p><p>
</p><p>توی کتابای تاریخ مدرسه، کمترین بخش سهم کسی بود که بنیان نهادن ایران، مرهون...
</p><p><strong>تاسیس ایران، چگونه رقم خورد؟</strong></p><p>
</p><p>توی کتابای تاریخ مدرسه، کمترین بخش سهم کسی بود که بنیان نهادن ایران، مرهون...
📜 #تاریخ_نگاری
🚩 #کارنامه_چپ ۱۸
این هفته، در حال خواندن و فیشبرداری دربارهی آلمان شرقی برای نوشتن اپیزود بعدی مدبویز بودم. یکی از فصلهایش هم به مهاجرت و پناهندگی چپ تودهای و خائن ایرانی به آلمان شرقی اختصاص دارد.
در اسناد اشتازی، سازمان امنیتی مخوف آلمان کمونیستی آمده که از توقعات و انتظارات "رفقای کمونیست ایرانی"شان به ستوه آمدهاند چرا که دایمن در حال "غر زدن" هستند بدون اینکه "کار مفیدی" انجام دهند! آلمان شرقی در این زمان، به جز چپهای ایرانی، پناهگاه چپهایی از ۱۱ کشور دیگر هم بود که برای هر کدام یک مسوول از سوی حزب حاکم آلمان شرقی انتخاب شده بود. در جمعبندی یکی از نشستهای اعضای اشتازی که مامور رتق و فتق امور پناهجویان خارجی بودند، آمده؛ "ما با هیچ گروهی به اندازهی رفقای ایرانی با مشکل روبهرو نبودهایم".
بیمصرف بودن یک ویژگی سنتی چپ ایرانیست!
✔️ @SasanAghaei
📻 #از_مدبویز
🚩 #کارنامه_چپ ۱۸
این هفته، در حال خواندن و فیشبرداری دربارهی آلمان شرقی برای نوشتن اپیزود بعدی مدبویز بودم. یکی از فصلهایش هم به مهاجرت و پناهندگی چپ تودهای و خائن ایرانی به آلمان شرقی اختصاص دارد.
در اسناد اشتازی، سازمان امنیتی مخوف آلمان کمونیستی آمده که از توقعات و انتظارات "رفقای کمونیست ایرانی"شان به ستوه آمدهاند چرا که دایمن در حال "غر زدن" هستند بدون اینکه "کار مفیدی" انجام دهند! آلمان شرقی در این زمان، به جز چپهای ایرانی، پناهگاه چپهایی از ۱۱ کشور دیگر هم بود که برای هر کدام یک مسوول از سوی حزب حاکم آلمان شرقی انتخاب شده بود. در جمعبندی یکی از نشستهای اعضای اشتازی که مامور رتق و فتق امور پناهجویان خارجی بودند، آمده؛ "ما با هیچ گروهی به اندازهی رفقای ایرانی با مشکل روبهرو نبودهایم".
بیمصرف بودن یک ویژگی سنتی چپ ایرانیست!
✔️ @SasanAghaei
📻 #از_مدبویز
👁 ماموریت ایران: نسخهی روسی
◽️ نقش شوروی در براندازی نظام شاه چه بود؟
📜 #تاریخ_نگاری
پس از سالها، این را برای نخستین بار علنی مینویسم:
آنچه که در ۵۷ روی داد، یک نقشهی روسی (با در نظر گرفتن تمامی دستهای دیگر غربی) بینقص بود که برای سالها روی تکتک جزییات آن کار کرده بودند و برای اجرایش زمینه میچیدند. روسها منتظر فرصت اجرایش بودند و هنگامی که #دشمن_نزدیک دانست که شاه به سبب جاهطلبی نفتی و نظامی و شرایط استثنایی ایران در دههی ۷۰ میلادی، دیگر در غرب هواداری ندارد، برنامهی براندازی شاه را استارت زدند. برژنف در همان آغاز فاز اجرایی، مستقیم شخص شاه را تهدید کرده بود که "آمریکایی نمیتواند سلطنت تو را حفظ کند، ما میتوانیم"(حسن توفانیان در گفتوگو با تاریخ شفاهی هاروارد) و این نه یک توصیه که یک پیشبینی بود از توفانی که در راه است.
آنچه پس از آن رخ داد، از نخستین اعتراضها در تبریز که ردپای سازماندهی خارجی در آن دیده شده بود (مصطفی الموتی در گفتوگو با تاریخ شفاهی هاروارد) تا زنجیرهی اعتصابها، و سپس وارد کردن نیروی عملیاتی براندازی برای روز فروپاشی، همگی جزیی از یک برنامهی واحد روسی بودند که بخش عمدهی آنان به دست نیروهای سرسپرده و آموزش یافتهی روسیه مانند جاسوسان حزب توده، تروریستهای فدایی و مجاهد و کمونیستهای جاگذاری شده در بدنهی سیستم مسقر انجام گرفت.
اساسن براندازی نظام مقتدر شاه در ۵۷، نیازمند یک تدارکات گسترده از مدتها قبل بود؛ مانند حذف محمد خاتم و خالی کردن سیستم از نیروهای موثری مانند علم به لطف اجل یا غیراجل، و وقتی دومینوی براندازی به حرکت درآمد، یک سیستم اطلاعاتی و امنیتی قدرتمند باید به عنوان مدیر کنترل پروژه، تمامی برنامه را از مرحلهی اجرا تا موفقیت دنبال میکرد و بدون چنین چتر قدرتمندی از پشتیبانی لجستیکی/اطلاعاتی/امنیتی، براندازی شاه، در همان نطفه خفه میشد. روسها به جز اجرای برنامهی گام به گام و اولیه در طول سالها برای پیریزی شالودهی ۵۷، به جز پیادهسازی مرحلهی ثانویهی براندازی از ۵۶ تا بهمن ۵۷، و به جز پشتیبانی اطلاعاتی و امنیتی کامل از #ماموریت_ایران، در آخرین مرحلهی براندازی، مشهور به #روز_فروپاشی نیز نقش اصلی را داشتند.
برانداختن یک سیستم مستقر با هر مقدار اعتراض خیابانی و اعتصاب گستردهای، باز هم در نهایت نیاز به یک "عملیات نظامی" از سوی کادرهای آموزشدیده (نه مردم عادی) با پشتیبانی اطلاعاتی کامل و تمام وقت دارد. این پیاده نظام را در ایران تنها و تنها، اتحاد جماهیر شوروی در اختیار داشت که از سالها قبل تروریستهای فدایی، مجاهد و حتا نیروهای شبهنظامی فلسطینی را آموزش میداد تا در روز واقعه وارد عمل شوند و روز واقعه برای ایران ۱۹ تا ۲۲ بهمن ۵۷ ماه بود! آنچه در این روزها رخ داد، یک عملیات نظامی کامل برای فروپاشی یک سیستم مستقر بود که با همراهی مجموعهای از عوامل دیگر رخ داد.
در این سالها دربارهی ماهیت ۵۷، حرف بسیار بوده اما کمتر کسی به دخالت مستقیم روسها اشاره داشته و خط و ربطهای روشن پیادهنظام شوروی در ایران را دنبال کرده؛ امری که نشان میدهد روسها و ماموران تاریخنویسشان، درست به مانند ۲۸ مرداد به خوبی توانستهاند حقیقت را بپوشانند اما در یک دههی اخیر، به مرور وقت فاشگویی بیشتر دربارهی حقیقت رسیده و هر چی بیشتر به ردپاهایی میرسیم که روسها به دقت تلاش کرده بودند، آنها را مخفی کنند.
✔️ @SasanAghaei
#یادداشت
📌 پینوشتها
🔻 من تاکنون در این باره عمومی ننوشته بودم اما اپیزود ۳۸ #مدبویز یک چراغ راهنمای خوب است برای آنکه بدانید روسها چگونه به شاه و براندازی او میاندیشیدند. در این اپیزود سرنخهایی را جاگذاری کرده بودم:
📻 8⃣3⃣ طلسم بغداد
(کستباکس | تلگرام)
🔻 در اپیزودهای ۵۳ و ۵۴ مدبویز هم، سرنخ برنامهی نظامی و نیروهای تروریستی روسیه در ایران را دنبال کردهام:
📻 3⃣5⃣ نام سندرم: توسعههراسی
(کستباکس | تلگرام)
📻 4⃣5⃣ ترور سازندگی
(کستباکس | تلگرام)
🔻 در اپیزودهای ۵۵ و ۵۶ مدبویز، دربارهی ماهیت برنامهی فرهنگی شوروی به جهت خالی کردن بنیهی ملیِ جامعهی جوان ایران، با فوکوس بر فضای سینمای پیش از ۵۷ نوشتهام:
📻 5⃣5⃣ سطل آشغال، پر از نگاتیو است!
(کستباکس | تلگرام)
📻 6⃣5⃣ به آینده، شلیک کن!
(کستباکس | تلگرام)
🔻 یادداشتهای مرتبط که دوباره بخوانید:
✍🏻 تمدن بزرگ در زنجیر گرگها (لینک)
✍🏼 معمای بیبیسی در ۵۷ (لینک)
◽️ نقش شوروی در براندازی نظام شاه چه بود؟
📜 #تاریخ_نگاری
پس از سالها، این را برای نخستین بار علنی مینویسم:
آنچه که در ۵۷ روی داد، یک نقشهی روسی (با در نظر گرفتن تمامی دستهای دیگر غربی) بینقص بود که برای سالها روی تکتک جزییات آن کار کرده بودند و برای اجرایش زمینه میچیدند. روسها منتظر فرصت اجرایش بودند و هنگامی که #دشمن_نزدیک دانست که شاه به سبب جاهطلبی نفتی و نظامی و شرایط استثنایی ایران در دههی ۷۰ میلادی، دیگر در غرب هواداری ندارد، برنامهی براندازی شاه را استارت زدند. برژنف در همان آغاز فاز اجرایی، مستقیم شخص شاه را تهدید کرده بود که "آمریکایی نمیتواند سلطنت تو را حفظ کند، ما میتوانیم"(حسن توفانیان در گفتوگو با تاریخ شفاهی هاروارد) و این نه یک توصیه که یک پیشبینی بود از توفانی که در راه است.
آنچه پس از آن رخ داد، از نخستین اعتراضها در تبریز که ردپای سازماندهی خارجی در آن دیده شده بود (مصطفی الموتی در گفتوگو با تاریخ شفاهی هاروارد) تا زنجیرهی اعتصابها، و سپس وارد کردن نیروی عملیاتی براندازی برای روز فروپاشی، همگی جزیی از یک برنامهی واحد روسی بودند که بخش عمدهی آنان به دست نیروهای سرسپرده و آموزش یافتهی روسیه مانند جاسوسان حزب توده، تروریستهای فدایی و مجاهد و کمونیستهای جاگذاری شده در بدنهی سیستم مسقر انجام گرفت.
اساسن براندازی نظام مقتدر شاه در ۵۷، نیازمند یک تدارکات گسترده از مدتها قبل بود؛ مانند حذف محمد خاتم و خالی کردن سیستم از نیروهای موثری مانند علم به لطف اجل یا غیراجل، و وقتی دومینوی براندازی به حرکت درآمد، یک سیستم اطلاعاتی و امنیتی قدرتمند باید به عنوان مدیر کنترل پروژه، تمامی برنامه را از مرحلهی اجرا تا موفقیت دنبال میکرد و بدون چنین چتر قدرتمندی از پشتیبانی لجستیکی/اطلاعاتی/امنیتی، براندازی شاه، در همان نطفه خفه میشد. روسها به جز اجرای برنامهی گام به گام و اولیه در طول سالها برای پیریزی شالودهی ۵۷، به جز پیادهسازی مرحلهی ثانویهی براندازی از ۵۶ تا بهمن ۵۷، و به جز پشتیبانی اطلاعاتی و امنیتی کامل از #ماموریت_ایران، در آخرین مرحلهی براندازی، مشهور به #روز_فروپاشی نیز نقش اصلی را داشتند.
برانداختن یک سیستم مستقر با هر مقدار اعتراض خیابانی و اعتصاب گستردهای، باز هم در نهایت نیاز به یک "عملیات نظامی" از سوی کادرهای آموزشدیده (نه مردم عادی) با پشتیبانی اطلاعاتی کامل و تمام وقت دارد. این پیاده نظام را در ایران تنها و تنها، اتحاد جماهیر شوروی در اختیار داشت که از سالها قبل تروریستهای فدایی، مجاهد و حتا نیروهای شبهنظامی فلسطینی را آموزش میداد تا در روز واقعه وارد عمل شوند و روز واقعه برای ایران ۱۹ تا ۲۲ بهمن ۵۷ ماه بود! آنچه در این روزها رخ داد، یک عملیات نظامی کامل برای فروپاشی یک سیستم مستقر بود که با همراهی مجموعهای از عوامل دیگر رخ داد.
در این سالها دربارهی ماهیت ۵۷، حرف بسیار بوده اما کمتر کسی به دخالت مستقیم روسها اشاره داشته و خط و ربطهای روشن پیادهنظام شوروی در ایران را دنبال کرده؛ امری که نشان میدهد روسها و ماموران تاریخنویسشان، درست به مانند ۲۸ مرداد به خوبی توانستهاند حقیقت را بپوشانند اما در یک دههی اخیر، به مرور وقت فاشگویی بیشتر دربارهی حقیقت رسیده و هر چی بیشتر به ردپاهایی میرسیم که روسها به دقت تلاش کرده بودند، آنها را مخفی کنند.
✔️ @SasanAghaei
#یادداشت
📌 پینوشتها
🔻 من تاکنون در این باره عمومی ننوشته بودم اما اپیزود ۳۸ #مدبویز یک چراغ راهنمای خوب است برای آنکه بدانید روسها چگونه به شاه و براندازی او میاندیشیدند. در این اپیزود سرنخهایی را جاگذاری کرده بودم:
📻 8⃣3⃣ طلسم بغداد
(کستباکس | تلگرام)
🔻 در اپیزودهای ۵۳ و ۵۴ مدبویز هم، سرنخ برنامهی نظامی و نیروهای تروریستی روسیه در ایران را دنبال کردهام:
📻 3⃣5⃣ نام سندرم: توسعههراسی
(کستباکس | تلگرام)
📻 4⃣5⃣ ترور سازندگی
(کستباکس | تلگرام)
🔻 در اپیزودهای ۵۵ و ۵۶ مدبویز، دربارهی ماهیت برنامهی فرهنگی شوروی به جهت خالی کردن بنیهی ملیِ جامعهی جوان ایران، با فوکوس بر فضای سینمای پیش از ۵۷ نوشتهام:
📻 5⃣5⃣ سطل آشغال، پر از نگاتیو است!
(کستباکس | تلگرام)
📻 6⃣5⃣ به آینده، شلیک کن!
(کستباکس | تلگرام)
🔻 یادداشتهای مرتبط که دوباره بخوانید:
✍🏻 تمدن بزرگ در زنجیر گرگها (لینک)
✍🏼 معمای بیبیسی در ۵۷ (لینک)
Castbox
شماره ۳۸ | طلسم بغداد
<p>
</p><p><strong>واکاوی یک پروندهی تاریخی: پیمان سنتو چگونه بر سرنوشت اعضایش اثر گذاشت؟</strong></p><p>
</p><p>شاه ایران باید دست به انتخاب خطی...
</p><p><strong>واکاوی یک پروندهی تاریخی: پیمان سنتو چگونه بر سرنوشت اعضایش اثر گذاشت؟</strong></p><p>
</p><p>شاه ایران باید دست به انتخاب خطی...
✍🏼 این را میدانستیم که تروریستها فداییِ فراری پس از جنایت سیاهکل را مردم روستاهای اطراف به دام انداختند اما نمیدانستیم که این دو تن، بلور و عزیز اسدنیا، ساکن روستای "چهلستون" لاهیجان، طراح زندهگیری جانیان فدایی بودند.
به این مناسبت، ۱۹ بهمن، سالروز جنایت تروریستی سیاهکل را باید از این پس "حماسهی عزیز و بلور" بنامیم؛ به یاد روشن آن دو میهنپرست و روشنبین راستین
✔️ @SasanAghaei
📜 #تاریخ_نگاری
به این مناسبت، ۱۹ بهمن، سالروز جنایت تروریستی سیاهکل را باید از این پس "حماسهی عزیز و بلور" بنامیم؛ به یاد روشن آن دو میهنپرست و روشنبین راستین
✔️ @SasanAghaei
📜 #تاریخ_نگاری
ساسان آقایی
👁 ماموریت ایران: نسخهی روسی ◽️ نقش شوروی در براندازی نظام شاه چه بود؟ 📜 #تاریخ_نگاری پس از سالها، این را برای نخستین بار علنی مینویسم: آنچه که در ۵۷ روی داد، یک نقشهی روسی (با در نظر گرفتن تمامی دستهای دیگر غربی) بینقص بود که برای سالها روی تکتک…
👁 راز بیماری پادشاه
◽️ چرا روسها مهمترین "راز ایران" در ۵۷ را میدانستند؟
📜 #تاریخ_نگاری
در سال ۵۷، در تمام ایران، ۵ نفر هم نمیدانستند که #شاه بیمار است از جمله هیچ کدام از امرای ارتش، رییس سنا یا نخستوزیرها. به حدی محرمانه بود که جلد قرصهای شاه را تغییر میدادند تا کسی نفهمد بیمار است و نوع بیماری چیست.
اکنون پرویز ثابتی فاش کرده، که باجناقش که با روسها کار میکرده❗️و با افراد میانردهی روسی (و احتمالن افرادی در کاگب) ارتباطاتی داشته، همان اوایل ۵۷ از روسها شنیده که شاه بیمار است و سرطان دارد و این را همان زمان با ثابتی در میان میگذارد، آن قدر موضوع عجیب بوده که ثابتی میگوید: "من فکر کردم دیساینفورمیشن روسهاست".
این یک تاییدیهی مهم دیگر از سوی یک منبع مهم امنیتیست بر ریشههای روسی ۵۷ که به تازگی در یادداشتهایی به آن پرداختهام و پس از سالها، عمومی دربارهاش نوشتهام. آگاهی روسها از بیماری شاه، دو خروجی مهم داشته است:
1⃣ روسها میدانستند که شاه دچار بیماری حادیست و چه داروهایی استفاده میکند. میدانستند داروها، او را در وضعیت بغرنجی از نظر روحی و توان تصمیمگیری قرار میدهد، بنابراین وقت ضربهی نهایی رسیده است
2⃣ اطلاع روسها از بیماری فوقمحرمانهی شاه که حتا آمریکاییها نیز مستقیمن در جریانش نبودند، بیانگر سطح نفوذ و گسترهی چتر اطلاعاتی آنان بر ایران بوده است. بیجهت نیست که برنامهریزی چگونگی از کار انداختن سیستم و اجرای برنامهی روز فروپاشی (لینک یادداشت قبلی)، دقیق بود و درست اجرا شد؛ به جز زمان دقیقِ ضربه، به خوبی میدانستند باید با چه نیرویی و در چه ناحیهای ضربه را وارد کنند تا سیستم فرو بپاشد!
✔️ @SasanAghaei
#یادداشت #روسیه
📌 پینوشت
این ادامهایست بر دو یادداشت قبلی من در همین زمینه. یادداشت دوم را دربارهی "چرایی خروج شاه از کشور" هنوز در کانالم منتشر نکردهام
◽️ چرا روسها مهمترین "راز ایران" در ۵۷ را میدانستند؟
📜 #تاریخ_نگاری
در سال ۵۷، در تمام ایران، ۵ نفر هم نمیدانستند که #شاه بیمار است از جمله هیچ کدام از امرای ارتش، رییس سنا یا نخستوزیرها. به حدی محرمانه بود که جلد قرصهای شاه را تغییر میدادند تا کسی نفهمد بیمار است و نوع بیماری چیست.
اکنون پرویز ثابتی فاش کرده، که باجناقش که با روسها کار میکرده❗️و با افراد میانردهی روسی (و احتمالن افرادی در کاگب) ارتباطاتی داشته، همان اوایل ۵۷ از روسها شنیده که شاه بیمار است و سرطان دارد و این را همان زمان با ثابتی در میان میگذارد، آن قدر موضوع عجیب بوده که ثابتی میگوید: "من فکر کردم دیساینفورمیشن روسهاست".
این یک تاییدیهی مهم دیگر از سوی یک منبع مهم امنیتیست بر ریشههای روسی ۵۷ که به تازگی در یادداشتهایی به آن پرداختهام و پس از سالها، عمومی دربارهاش نوشتهام. آگاهی روسها از بیماری شاه، دو خروجی مهم داشته است:
1⃣ روسها میدانستند که شاه دچار بیماری حادیست و چه داروهایی استفاده میکند. میدانستند داروها، او را در وضعیت بغرنجی از نظر روحی و توان تصمیمگیری قرار میدهد، بنابراین وقت ضربهی نهایی رسیده است
2⃣ اطلاع روسها از بیماری فوقمحرمانهی شاه که حتا آمریکاییها نیز مستقیمن در جریانش نبودند، بیانگر سطح نفوذ و گسترهی چتر اطلاعاتی آنان بر ایران بوده است. بیجهت نیست که برنامهریزی چگونگی از کار انداختن سیستم و اجرای برنامهی روز فروپاشی (لینک یادداشت قبلی)، دقیق بود و درست اجرا شد؛ به جز زمان دقیقِ ضربه، به خوبی میدانستند باید با چه نیرویی و در چه ناحیهای ضربه را وارد کنند تا سیستم فرو بپاشد!
✔️ @SasanAghaei
#یادداشت #روسیه
📌 پینوشت
این ادامهایست بر دو یادداشت قبلی من در همین زمینه. یادداشت دوم را دربارهی "چرایی خروج شاه از کشور" هنوز در کانالم منتشر نکردهام
Telegram
ساسان آقایی
👁 ماموریت ایران: نسخهی روسی
◽️ نقش شوروی در براندازی نظام شاه چه بود؟
📜 #تاریخ_نگاری
پس از سالها، این را برای نخستین بار علنی مینویسم:
آنچه که در ۵۷ روی داد، یک نقشهی روسی (با در نظر گرفتن تمامی دستهای دیگر غربی) بینقص بود که برای سالها روی تکتک…
◽️ نقش شوروی در براندازی نظام شاه چه بود؟
📜 #تاریخ_نگاری
پس از سالها، این را برای نخستین بار علنی مینویسم:
آنچه که در ۵۷ روی داد، یک نقشهی روسی (با در نظر گرفتن تمامی دستهای دیگر غربی) بینقص بود که برای سالها روی تکتک…
♻️ هفته نجات ایران
◽️ ۱۴ آذر و ۲۱ آذر، نماد چیست؟
📜 #تاریخ_نگاری
پاییز ۱۳۰۳ است، تجزیهطلبان در شمال، شرق و غرب کشور تار و مار شدهاند اما هنوز بخش بزرگی از جنوب ایران، از سرزمین مادری جدا افتاده، سردار سپه تصمیم میگیرد با وجود تمام مخاطرهها کار را یکسره کند.
در راه اهواز، کنسول روس با شتاب و اضطراب خود را به گروه چند نفرهی سردار سپه میرساند تا او را نسبت به جانش بیم دهد و از ورود بدون جهاز نظامی به اهواز بازدارد. امید روس و انگلیس این است که توقف سردار سپه پشت دروازههای اهواز، مجالی فراهم کند تا با فشار بر احمدشاه و مجلس، بتوانند غائلهای برای بازگرداندن سردارسپه و ناتمام ماندن کار خزعل برپا کنند.
وقتی کنسول روس به #رضاشاه میرسد، قشون ایران چند فرسخ و چند منزل با او فاصله دارد اما سردارسپه عزم کرده وقت را فوت نکند و به تنهایی، همراه با چند تن از یارانش وارد پایتختِ تا بن دندان مسلح خزعل شود!
خبر کنسول روس دربارهی اینکه قصد جان سردارسپه و چند نفر همراهش را دارند، پای همراهان کارآزموده و جانفشان او را سست میکند و درخواست میدهند که تا رسیدن لشگر، متوقف شوند. لحظهای خطیر برای سردارسپه فرا رسیده که خودش مینویسد؛ "توقف یا مراجعت، بدترین شکست و نشانهی نهایت ترس است"، پس مصمم رو به یاران وفادارش میگوید:
"جان شريف است اما در ميدان جنگ نبايد آن را تا اين اندازه قيمت نهاد. با وجود تمام اين خطرها، مسلح بودن هواداران خزعل در اهواز، سوقصد و تجهيزات شيخ، نبودن قشون و غيره، چون عزم کردهام، بايد به اهواز بروم و هيچ چيز حتی گلوله توپ هم مرا برنمیگرداند. میگوييد: بیاحتياطیست و تهور است؟ باشد! اشخاص کمدل، شجاعت را تهور میخوانند و شهامت را بیاحتياطی! من تنها وارد اين شهر پردشمن میشوم و خود با تمام قوای خزعل روبهرو میشوم".
سپس بیتوجه به دیگران، سوار ماشین میشود و با رانندهاش به سمت اهواز میرود. شب ۱۳ آذر ۱۳۰۳، سردار سپه به تنهایی وارد شهری میشود که تمام مزدوران خزعل برای کشتنش در آن گردهم آمدهاند. ورود او به تنهایی، لحظهی سقوط نهایی شیخ خزعل است، هیمنهاش در هم میشکند و روز ۱۴ آذر، پس از دیدار با نمایندهی سردارسپه، گهخوردمنامهای رسمی و ذلتبار را خطاب به مجلس ایران مینویسد و این پایان فتنهی تجزیهی ایران با دسیسهی انگلیسی و قطع دست آنها از این مملکت است: رضاشاه در این روز، آخرین تکهی جامانده از خاک ایران را به مام میهن بازمیگردد که #روز_نجات_خوزستان نامیده میشود.
۲۲ سال بعد، باز ایران در زمان پادشاهی پسرش، در آزمونی دشوار قرار میگیرد؛ این بار دسیسهی روسی و استالینی در شمال ایران، قصد جداسازی آذربایجان و مهاباد را کرده و صحنه، بسیار شبیه است به سال ۱۳۰۳. شاه، قوام و رزمآرا با وجود تهدیدهای بیپایان خارجی، به قصد پایان این فتنهی خارجی برمیآیند و ارتش شاهنشاهی، روز ۲۱ آذر ۱۳۲۵ با ورود قهرمانه به تبریز، مردمان آذربایگان را از یوغ ستم مزدوران شوروی آزاد میکند.
فاصلهی ۱۴ آذر، روز نجات خوزستان تا ۲۱ آذر، #روز_نجات_آذربایجان را باید #هفته_نجات_ایران نامید: یاد و خاطرهی تکتک مرزبانان این خانهی آریایی، گرامی باد!
✔️ @SasanAghaei
#یادداشت #تاریخ
📌 مرتبط با موضوع
🏷 مردم تبریز و مهاباد با گماشتگان استالین چه کردند؟
🖇 لینک ۱: بخش نخست اسناد و توضیحات آن
🖇 لینک ۲: بخش دوم اسناد و توضیحات آن
✍🏻 لینک ۳: بخش نخست یادداشت مرتبط
✍🏻 لینک ۴: بخش پایانی یادداشت مرتبط
🌀 مجموعه توییت: ارتش آمد، روس در رفت (لینک)
◽️ ۱۴ آذر و ۲۱ آذر، نماد چیست؟
📜 #تاریخ_نگاری
پاییز ۱۳۰۳ است، تجزیهطلبان در شمال، شرق و غرب کشور تار و مار شدهاند اما هنوز بخش بزرگی از جنوب ایران، از سرزمین مادری جدا افتاده، سردار سپه تصمیم میگیرد با وجود تمام مخاطرهها کار را یکسره کند.
در راه اهواز، کنسول روس با شتاب و اضطراب خود را به گروه چند نفرهی سردار سپه میرساند تا او را نسبت به جانش بیم دهد و از ورود بدون جهاز نظامی به اهواز بازدارد. امید روس و انگلیس این است که توقف سردار سپه پشت دروازههای اهواز، مجالی فراهم کند تا با فشار بر احمدشاه و مجلس، بتوانند غائلهای برای بازگرداندن سردارسپه و ناتمام ماندن کار خزعل برپا کنند.
وقتی کنسول روس به #رضاشاه میرسد، قشون ایران چند فرسخ و چند منزل با او فاصله دارد اما سردارسپه عزم کرده وقت را فوت نکند و به تنهایی، همراه با چند تن از یارانش وارد پایتختِ تا بن دندان مسلح خزعل شود!
خبر کنسول روس دربارهی اینکه قصد جان سردارسپه و چند نفر همراهش را دارند، پای همراهان کارآزموده و جانفشان او را سست میکند و درخواست میدهند که تا رسیدن لشگر، متوقف شوند. لحظهای خطیر برای سردارسپه فرا رسیده که خودش مینویسد؛ "توقف یا مراجعت، بدترین شکست و نشانهی نهایت ترس است"، پس مصمم رو به یاران وفادارش میگوید:
"جان شريف است اما در ميدان جنگ نبايد آن را تا اين اندازه قيمت نهاد. با وجود تمام اين خطرها، مسلح بودن هواداران خزعل در اهواز، سوقصد و تجهيزات شيخ، نبودن قشون و غيره، چون عزم کردهام، بايد به اهواز بروم و هيچ چيز حتی گلوله توپ هم مرا برنمیگرداند. میگوييد: بیاحتياطیست و تهور است؟ باشد! اشخاص کمدل، شجاعت را تهور میخوانند و شهامت را بیاحتياطی! من تنها وارد اين شهر پردشمن میشوم و خود با تمام قوای خزعل روبهرو میشوم".
سپس بیتوجه به دیگران، سوار ماشین میشود و با رانندهاش به سمت اهواز میرود. شب ۱۳ آذر ۱۳۰۳، سردار سپه به تنهایی وارد شهری میشود که تمام مزدوران خزعل برای کشتنش در آن گردهم آمدهاند. ورود او به تنهایی، لحظهی سقوط نهایی شیخ خزعل است، هیمنهاش در هم میشکند و روز ۱۴ آذر، پس از دیدار با نمایندهی سردارسپه، گهخوردمنامهای رسمی و ذلتبار را خطاب به مجلس ایران مینویسد و این پایان فتنهی تجزیهی ایران با دسیسهی انگلیسی و قطع دست آنها از این مملکت است: رضاشاه در این روز، آخرین تکهی جامانده از خاک ایران را به مام میهن بازمیگردد که #روز_نجات_خوزستان نامیده میشود.
۲۲ سال بعد، باز ایران در زمان پادشاهی پسرش، در آزمونی دشوار قرار میگیرد؛ این بار دسیسهی روسی و استالینی در شمال ایران، قصد جداسازی آذربایجان و مهاباد را کرده و صحنه، بسیار شبیه است به سال ۱۳۰۳. شاه، قوام و رزمآرا با وجود تهدیدهای بیپایان خارجی، به قصد پایان این فتنهی خارجی برمیآیند و ارتش شاهنشاهی، روز ۲۱ آذر ۱۳۲۵ با ورود قهرمانه به تبریز، مردمان آذربایگان را از یوغ ستم مزدوران شوروی آزاد میکند.
فاصلهی ۱۴ آذر، روز نجات خوزستان تا ۲۱ آذر، #روز_نجات_آذربایجان را باید #هفته_نجات_ایران نامید: یاد و خاطرهی تکتک مرزبانان این خانهی آریایی، گرامی باد!
✔️ @SasanAghaei
#یادداشت #تاریخ
📌 مرتبط با موضوع
🏷 مردم تبریز و مهاباد با گماشتگان استالین چه کردند؟
🖇 لینک ۱: بخش نخست اسناد و توضیحات آن
🖇 لینک ۲: بخش دوم اسناد و توضیحات آن
✍🏻 لینک ۳: بخش نخست یادداشت مرتبط
✍🏻 لینک ۴: بخش پایانی یادداشت مرتبط
🌀 مجموعه توییت: ارتش آمد، روس در رفت (لینک)
Telegram
ساسان آقایی
✅ ارتش آمد، روس در رفت
⚜ نجات آذربایجان، لحظهای عبرتآمیز و افتخارآفرین در تاریخ ایران است
💚🤍❤️ #یادمان 🌀 #توییتباز
✍🏻 ساسان آقایی
ارتش ملی در ۲۱ آذر، درس تاریخ به متجاوز شمالی داد تا بداند عصر قاجاری و بیغیرتی و ترکمنچای و اسارت تکهتکههای میهن پایان…
⚜ نجات آذربایجان، لحظهای عبرتآمیز و افتخارآفرین در تاریخ ایران است
💚🤍❤️ #یادمان 🌀 #توییتباز
✍🏻 ساسان آقایی
ارتش ملی در ۲۱ آذر، درس تاریخ به متجاوز شمالی داد تا بداند عصر قاجاری و بیغیرتی و ترکمنچای و اسارت تکهتکههای میهن پایان…
ساسان آقایی
👁 راز بیماری پادشاه ◽️ چرا روسها مهمترین "راز ایران" در ۵۷ را میدانستند؟ 📜 #تاریخ_نگاری در سال ۵۷، در تمام ایران، ۵ نفر هم نمیدانستند که #شاه بیمار است از جمله هیچ کدام از امرای ارتش، رییس سنا یا نخستوزیرها. به حدی محرمانه بود که جلد قرصهای شاه را…
👁 چرا شاه رفت؟
📜 #تاریخ_نگاری
۲۶ دی ۵۷ از نظر بسیاری، لحظهی قطعی شدن شکست است. #شاه در صحنهای مخاطرهآمیز، تصمیم گرفت، کشورش را ترک کند و بدون او، روشن بود که هیچ رهبری برای مهار بحران با توسل به ارتش و به حرکت درآوردن اکثریت خاموش نمانده. خروج شاه از کشور، شکست سیستم را قطعی کرد و فرآیند آن را تسریع.
بسیاری از این جهت، بر شاه خرده میگیرند که او نباید میرفت، باید میماند و مبارزه میکرد، اما شاه، دیدی فراتر داشت. او، تصویرِ بزرگی را میدید که در آن، چرخهای ارادهی قدرت روسی/انگلیسی برای بر در هم شکستن نظامش در فقدان هر پشتیبانی در غرب و آمریکا، به حرکت درآمده و او مانند پدرش، یا باید به بهای نابود شدن هر آنچه برای کشور ساخته، بجنگد و احتمالن آخر ببازد، یا برود تا دستکم سرمایهی اقتصادی و انسانی ایران تلف نشود.
از این دید، انتخاب شاه برای رفتن یا ماندن، قماری بر سر نابودی سنت چند هزار سالهی پادشاهی یا حفظ آن جهت آیندهای نامعلوم بود. آنچه از دهان کثیف غلامحسین ساعدی در گفتوگو با تاریخ شفاهی هاروارد دربارهی "تکرار سرنوشت رومانفها برای دودمان پهلوی" در قالب آرزو بیان شد، نه لغلغهی زبانی که دقیقن برنامهی جایگزین بهمن ۵۷ بود، اگر که شاه میماند.
پیادهنظام روسها دقیقن ۲۰ سال قبل، سرنوشت تراژیک خانوادهی آخرین تزار روسیه را در عراق تکرار کرد و به عهد پادشاهی در عراق برای همیشه پایان داد. در کودتای ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸ عراق، گروهی از افسران کمونیست که رسمن مزدور #شوروی بودند (نظیر سازمان افسران حزب توده در ایران) به کاخ پادشاه ۲۳ ساله، جوان، تحصیلکرده و توسعهگرای عراق حمله کردند و تمامی خاندان سلطنتی قتلعام شدند. وحشیگری مزدوران شوروی علیه خاندان پادشاهی تا آن پایه از رذیلت رسید که جنازه مثلهشدهی شاه و ولیعهد کودکش را از تراس کاخ آویزان کردند! ↙️ لینک مرتبط در پینوشت
محمدرضاشاه این سرنوشت را به چشم دیده بود و میدانست اگر در این قمار، ماندن در ایران و جنگیدن برای تاج و تختش را انتخاب کند، اگر ببازد، سرنوشتی دردناک به سان خانوادهی فیصل دوم در انتظار او، ملکه و ولیعهدش خواهد بود که سوای نابودی کشور در پی مقاومت او در برابر عزم روسی/انگلیسی، به انقطاع تاریخی دودمان پادشاهی ایران خواهد انجامید، و این میتواند برای همیشه، نقطهی پایان این سنت ایرانی باشد.
ساعدی از روی پلشتی و حماقتش، نقشهی کشتار خاندان سلطنتی را در قالب یک آرزو بیان کرد اما بیشک، این بخشی از پلن روسی بود و نیز بزرگترین آرزوی پیادهنظامشان؛ رقیصدن بر جنازهی مثلهشدهی دودمان پادشاهی. اگر از این زاویه به انتخاب شاه بنگریم و به عزمِ جزم ارادهی خارجی برای توقفناپذیری چرخ به حرکت درآمدهی ۵۷، آن وقت انتخاب شاه و اهمیت آن، قابل درک میشود.
سوای این، باید به یاد داشت، شاه به شدت تقدیرگرا بود و این تقدیرگرایی در نهاد او جاری بود؛ در پاییز و زمستان ۵۷ هم به نظر میرسید او، این تاوان را تقدیر و مشیت مقدر خودش و کشورش میداند.
✔️ @SasanAghaei
#تاریخ #یادداشت
📌 این یادداشتیست به دنبالهی دو یادداشت پیشین من دربارهی ریشههای روسی ۵۷
✍🏼 ماموریت ایران؛ نسخهی روسی (لینک)
✍🏼 راز بیماری شاه (لینک)
📻 ماجرای کودتای ۱۴ ژوئیه عراق و قتلعام خاندان سلطنتی این کشور را در اپیزود ۳۸م #مدبویز توضیح دادهام (کستباکس | تلگرام)
📜 #تاریخ_نگاری
۲۶ دی ۵۷ از نظر بسیاری، لحظهی قطعی شدن شکست است. #شاه در صحنهای مخاطرهآمیز، تصمیم گرفت، کشورش را ترک کند و بدون او، روشن بود که هیچ رهبری برای مهار بحران با توسل به ارتش و به حرکت درآوردن اکثریت خاموش نمانده. خروج شاه از کشور، شکست سیستم را قطعی کرد و فرآیند آن را تسریع.
بسیاری از این جهت، بر شاه خرده میگیرند که او نباید میرفت، باید میماند و مبارزه میکرد، اما شاه، دیدی فراتر داشت. او، تصویرِ بزرگی را میدید که در آن، چرخهای ارادهی قدرت روسی/انگلیسی برای بر در هم شکستن نظامش در فقدان هر پشتیبانی در غرب و آمریکا، به حرکت درآمده و او مانند پدرش، یا باید به بهای نابود شدن هر آنچه برای کشور ساخته، بجنگد و احتمالن آخر ببازد، یا برود تا دستکم سرمایهی اقتصادی و انسانی ایران تلف نشود.
از این دید، انتخاب شاه برای رفتن یا ماندن، قماری بر سر نابودی سنت چند هزار سالهی پادشاهی یا حفظ آن جهت آیندهای نامعلوم بود. آنچه از دهان کثیف غلامحسین ساعدی در گفتوگو با تاریخ شفاهی هاروارد دربارهی "تکرار سرنوشت رومانفها برای دودمان پهلوی" در قالب آرزو بیان شد، نه لغلغهی زبانی که دقیقن برنامهی جایگزین بهمن ۵۷ بود، اگر که شاه میماند.
پیادهنظام روسها دقیقن ۲۰ سال قبل، سرنوشت تراژیک خانوادهی آخرین تزار روسیه را در عراق تکرار کرد و به عهد پادشاهی در عراق برای همیشه پایان داد. در کودتای ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸ عراق، گروهی از افسران کمونیست که رسمن مزدور #شوروی بودند (نظیر سازمان افسران حزب توده در ایران) به کاخ پادشاه ۲۳ ساله، جوان، تحصیلکرده و توسعهگرای عراق حمله کردند و تمامی خاندان سلطنتی قتلعام شدند. وحشیگری مزدوران شوروی علیه خاندان پادشاهی تا آن پایه از رذیلت رسید که جنازه مثلهشدهی شاه و ولیعهد کودکش را از تراس کاخ آویزان کردند! ↙️ لینک مرتبط در پینوشت
محمدرضاشاه این سرنوشت را به چشم دیده بود و میدانست اگر در این قمار، ماندن در ایران و جنگیدن برای تاج و تختش را انتخاب کند، اگر ببازد، سرنوشتی دردناک به سان خانوادهی فیصل دوم در انتظار او، ملکه و ولیعهدش خواهد بود که سوای نابودی کشور در پی مقاومت او در برابر عزم روسی/انگلیسی، به انقطاع تاریخی دودمان پادشاهی ایران خواهد انجامید، و این میتواند برای همیشه، نقطهی پایان این سنت ایرانی باشد.
ساعدی از روی پلشتی و حماقتش، نقشهی کشتار خاندان سلطنتی را در قالب یک آرزو بیان کرد اما بیشک، این بخشی از پلن روسی بود و نیز بزرگترین آرزوی پیادهنظامشان؛ رقیصدن بر جنازهی مثلهشدهی دودمان پادشاهی. اگر از این زاویه به انتخاب شاه بنگریم و به عزمِ جزم ارادهی خارجی برای توقفناپذیری چرخ به حرکت درآمدهی ۵۷، آن وقت انتخاب شاه و اهمیت آن، قابل درک میشود.
سوای این، باید به یاد داشت، شاه به شدت تقدیرگرا بود و این تقدیرگرایی در نهاد او جاری بود؛ در پاییز و زمستان ۵۷ هم به نظر میرسید او، این تاوان را تقدیر و مشیت مقدر خودش و کشورش میداند.
✔️ @SasanAghaei
#تاریخ #یادداشت
📌 این یادداشتیست به دنبالهی دو یادداشت پیشین من دربارهی ریشههای روسی ۵۷
✍🏼 ماموریت ایران؛ نسخهی روسی (لینک)
✍🏼 راز بیماری شاه (لینک)
📻 ماجرای کودتای ۱۴ ژوئیه عراق و قتلعام خاندان سلطنتی این کشور را در اپیزود ۳۸م #مدبویز توضیح دادهام (کستباکس | تلگرام)
Telegram
ساسان آقایی
👁 ماموریت ایران: نسخهی روسی
◽️ نقش شوروی در براندازی نظام شاه چه بود؟
📜 #تاریخ_نگاری
پس از سالها، این را برای نخستین بار علنی مینویسم:
آنچه که در ۵۷ روی داد، یک نقشهی روسی (با در نظر گرفتن تمامی دستهای دیگر غربی) بینقص بود که برای سالها روی تکتک…
◽️ نقش شوروی در براندازی نظام شاه چه بود؟
📜 #تاریخ_نگاری
پس از سالها، این را برای نخستین بار علنی مینویسم:
آنچه که در ۵۷ روی داد، یک نقشهی روسی (با در نظر گرفتن تمامی دستهای دیگر غربی) بینقص بود که برای سالها روی تکتک…
ساسان آقایی
👁 چرا شاه رفت؟ 📜 #تاریخ_نگاری ۲۶ دی ۵۷ از نظر بسیاری، لحظهی قطعی شدن شکست است. #شاه در صحنهای مخاطرهآمیز، تصمیم گرفت، کشورش را ترک کند و بدون او، روشن بود که هیچ رهبری برای مهار بحران با توسل به ارتش و به حرکت درآوردن اکثریت خاموش نمانده. خروج شاه از…
👁 فردوست؛ خائن یا جاسوس؟
◽️ تصویری تازه از یک ماموریت سرنوشتساز
📜 #تاریخ_نگاری
سالهاست مثلت فردوست، مقدم، قرهباغی روی بُرد میز کارم نقش بسته و فکت روی فکت دربارهی خیانتشان تلمبار شده. فردوست، کلیدیترین چهره در رویدادهای ۵۷ است، از اندک کسانی که شاه متاسفانه چشمبسته به او اعتماد داشت و وقتی نقشهی روسی برای براندازی پادشاهی ایران در توافقی با غرب به کار افتاد، شاه در فقدان علم، محمد خاتم و بسیاری از پراگماتیکترینهای دوران پادشاهیاش، ناچار شد بیشتر و بیشتر به فردوست، این رفیق شفیق ۵۰ سالهاش تکیه کند.
بسیاری از انتصابهای اشتباه و خانمانبرانداز شاه در ماههای آخر، نتیجهی این اعتماد بود. به گفتهی علویکیا(قائممقام ساواک در عصر پاکروان) و بسیاری دیگر، مقدم و قرهباغی، پرورشیافته و مهرهی او بودند که فردوست آنها را در حساسترین برهه، بر مدیریت دو بازوی مهم پاسداری از نظام سیاسی وقت گمارد و به وسیلهی آنها، #ساواک و ارتش را از کار انداخت. از دیگر نقشهای بسیار کلیدی او، ایفای رُل اصلی در نشست سرنوشتساز ستاد ارتشتاران در بامداد ۲۲ بهمن و اعلام بیطرفی ارتش بود. حتا در صورتجلسهی تحریفشده و ناقص آن نشست هم آشکار است که فردوست و دو عاملش، مهمترین نقش را در تسلیم ارتش داشتهاند.
فردوست همچنین احتمالن در تحلیل خطر مثلث وفادار بدرهای، ربیعی و رحیمی، نقش اساسی را داشته و میدانسته که آنها کسانیاند که از اعلام بیطرفی ارتش پیروی نمیکنند و برنامهی دیگری دارند. مسلم است که زدن بدرهای در ستاد فرماندهی نیروی زمینی در لویزان، به شامگاه ۲۲ بهمن، یک کار دقیق و فکرشده بود تا جلوی حرکت او و همرزمانش گرفته شود ↙️ لینک، در کشتن بدرهای، البته احتمالن هایزر هم نقش تعیینکنندهای داشته است.
افزون بر اینها، فردوست به دلیل جایگاه ۴۰ سالهاش در کلیدیترین سمتهای نظامی و امنیتی و اشراف کامل بر ریز درشت ارتش و سازمان امنیت، میتواند مهمترین متهم فروش جزییات ساختار این دو نهاد، سازمان عملیاتی آنها و محرمانهترین برنامههای کشور مانند برنامهی جاسوسی مشترک ایران و آمریکا، از جمله آیبکس، به برندگان اصلی ۵۷، روسها باشد که از این اطلاعات برای مثله کردن مهمترین رقیب نظامی و اطلاعاتی خود در خاورمیانه بهره جستند. آنها همچنین از اطلاعات و شناخت شخصی فردوست دربارهی چهرههای بانفوذ در ارتش که میتوانستند دردسرساز شوند، برای شناسایی و حذف کسانی چون شهریار شفیق استفاده کردند.
بخش بسیار زیادی از آنچه فردوست در ۵۷ و پس از آن انجام داد، همچنان رازی سر به مهر است مانند هویت واقعی او و ماهیت ماموریتش، که باید از سالها پیش از ۵۷، دوباره بازخوانی شود تا بتوان سرنخها دربارهی آنچه فردوست واقعن بود را بهم پیوند داد. #شاه دربارهی او، سوگمندانه گفت که نمیخواهد باور کند، رفیق خانهزاد ۵۰ سالهاش، خیانت کرده چون این تراژدیایست که هومر و شکسپیر هم نمیتوانند آن را توصیف کنند.
برای مردی مانند شاه که اخلاقیات بخش مهمی از جهانبینیاش را شکل میداد و تقریبن تمام عمرش را با فردوست گذرانده بود، باور اینکه در شناخت نزدیکترین دوستش، تا این پایه اشتباه کرده و انسان ممکن است تا این اندازهی نامتناهی، پست و دور از شرافت باشد، دشوار بود، آن هم در آخرین ماههای زندگی رو به زوالش. برای شاه در آن وضعیت بهتر این بود که خیانت رفیق دوران کودکی تا آخرین روز بودنش در ایران را نپذیرد اما شاید حقیقت دربارهی فردوست همین باشد که او خائن نبود؛ دستکم از نظر روانشناسی شخصیتی، خیانتی تا این پایه هولناک و شرورانه، نیازمند انگیزهی بسیار بزرگیست که فردوست فاقد آن بود چون با یکی از ممتازترین جایگاهها در نظام شاهنشاهی به خوبی میدانست که پس از آن، بیشترین شانسی که خواهد داشت، همین است که تحت نظر، برای چند سال بیشتر زنده بماند!
فقدان انگیزه و مجموع دلیلهای دیگری چون ارتباط تنگاتنگ او با انگلیسیها میتواند نخستین پازلهای شناسایی تصویر تازهای از فردوست باشد که در آن، مورداعتمادترین نیروی شاه در سال ۵۷، نه در حال خیانت که در حال انجام "ماموریت آخر" خود بود!
از نظر من، دشوار است که تمام آنچه فردوست در ۵۷ به انجام رساند را با "خیانت" توضیح داد، او جاسوسی بود که برای بیش از ۳۰ سال در کلیدیترین نقطهی تشکیلات پادشاهی گنجانده شد تا در نهایت بتواند ضربهی کاری را وارد کند! و بسیار تاسفبرانگیز اینکه بعید است ما هرگز حقیقت را دربارهی او بفهمیم و این را که جاسوس روسها بود یا انگلیسیها؛ معمایی که احتمالن تا همیشه نهفته باقی میماند!
✔️ @SasanAghaei
#تاریخ #بهمن۵۷ #روسیه
📌 این چهارمین یادداشت با نگاهی تازه به نقش روسیه و دیگر کشورها در رویدادهای ۵۷ است
✍🏼 ماموریت ایران؛ نسخهی روسی (لینک)
✍ چرا شاه رفت؟ (لینک)
✍🏽 راز بیماری پادشاه (لینک)
◽️ تصویری تازه از یک ماموریت سرنوشتساز
📜 #تاریخ_نگاری
سالهاست مثلت فردوست، مقدم، قرهباغی روی بُرد میز کارم نقش بسته و فکت روی فکت دربارهی خیانتشان تلمبار شده. فردوست، کلیدیترین چهره در رویدادهای ۵۷ است، از اندک کسانی که شاه متاسفانه چشمبسته به او اعتماد داشت و وقتی نقشهی روسی برای براندازی پادشاهی ایران در توافقی با غرب به کار افتاد، شاه در فقدان علم، محمد خاتم و بسیاری از پراگماتیکترینهای دوران پادشاهیاش، ناچار شد بیشتر و بیشتر به فردوست، این رفیق شفیق ۵۰ سالهاش تکیه کند.
بسیاری از انتصابهای اشتباه و خانمانبرانداز شاه در ماههای آخر، نتیجهی این اعتماد بود. به گفتهی علویکیا(قائممقام ساواک در عصر پاکروان) و بسیاری دیگر، مقدم و قرهباغی، پرورشیافته و مهرهی او بودند که فردوست آنها را در حساسترین برهه، بر مدیریت دو بازوی مهم پاسداری از نظام سیاسی وقت گمارد و به وسیلهی آنها، #ساواک و ارتش را از کار انداخت. از دیگر نقشهای بسیار کلیدی او، ایفای رُل اصلی در نشست سرنوشتساز ستاد ارتشتاران در بامداد ۲۲ بهمن و اعلام بیطرفی ارتش بود. حتا در صورتجلسهی تحریفشده و ناقص آن نشست هم آشکار است که فردوست و دو عاملش، مهمترین نقش را در تسلیم ارتش داشتهاند.
فردوست همچنین احتمالن در تحلیل خطر مثلث وفادار بدرهای، ربیعی و رحیمی، نقش اساسی را داشته و میدانسته که آنها کسانیاند که از اعلام بیطرفی ارتش پیروی نمیکنند و برنامهی دیگری دارند. مسلم است که زدن بدرهای در ستاد فرماندهی نیروی زمینی در لویزان، به شامگاه ۲۲ بهمن، یک کار دقیق و فکرشده بود تا جلوی حرکت او و همرزمانش گرفته شود ↙️ لینک، در کشتن بدرهای، البته احتمالن هایزر هم نقش تعیینکنندهای داشته است.
افزون بر اینها، فردوست به دلیل جایگاه ۴۰ سالهاش در کلیدیترین سمتهای نظامی و امنیتی و اشراف کامل بر ریز درشت ارتش و سازمان امنیت، میتواند مهمترین متهم فروش جزییات ساختار این دو نهاد، سازمان عملیاتی آنها و محرمانهترین برنامههای کشور مانند برنامهی جاسوسی مشترک ایران و آمریکا، از جمله آیبکس، به برندگان اصلی ۵۷، روسها باشد که از این اطلاعات برای مثله کردن مهمترین رقیب نظامی و اطلاعاتی خود در خاورمیانه بهره جستند. آنها همچنین از اطلاعات و شناخت شخصی فردوست دربارهی چهرههای بانفوذ در ارتش که میتوانستند دردسرساز شوند، برای شناسایی و حذف کسانی چون شهریار شفیق استفاده کردند.
بخش بسیار زیادی از آنچه فردوست در ۵۷ و پس از آن انجام داد، همچنان رازی سر به مهر است مانند هویت واقعی او و ماهیت ماموریتش، که باید از سالها پیش از ۵۷، دوباره بازخوانی شود تا بتوان سرنخها دربارهی آنچه فردوست واقعن بود را بهم پیوند داد. #شاه دربارهی او، سوگمندانه گفت که نمیخواهد باور کند، رفیق خانهزاد ۵۰ سالهاش، خیانت کرده چون این تراژدیایست که هومر و شکسپیر هم نمیتوانند آن را توصیف کنند.
برای مردی مانند شاه که اخلاقیات بخش مهمی از جهانبینیاش را شکل میداد و تقریبن تمام عمرش را با فردوست گذرانده بود، باور اینکه در شناخت نزدیکترین دوستش، تا این پایه اشتباه کرده و انسان ممکن است تا این اندازهی نامتناهی، پست و دور از شرافت باشد، دشوار بود، آن هم در آخرین ماههای زندگی رو به زوالش. برای شاه در آن وضعیت بهتر این بود که خیانت رفیق دوران کودکی تا آخرین روز بودنش در ایران را نپذیرد اما شاید حقیقت دربارهی فردوست همین باشد که او خائن نبود؛ دستکم از نظر روانشناسی شخصیتی، خیانتی تا این پایه هولناک و شرورانه، نیازمند انگیزهی بسیار بزرگیست که فردوست فاقد آن بود چون با یکی از ممتازترین جایگاهها در نظام شاهنشاهی به خوبی میدانست که پس از آن، بیشترین شانسی که خواهد داشت، همین است که تحت نظر، برای چند سال بیشتر زنده بماند!
فقدان انگیزه و مجموع دلیلهای دیگری چون ارتباط تنگاتنگ او با انگلیسیها میتواند نخستین پازلهای شناسایی تصویر تازهای از فردوست باشد که در آن، مورداعتمادترین نیروی شاه در سال ۵۷، نه در حال خیانت که در حال انجام "ماموریت آخر" خود بود!
از نظر من، دشوار است که تمام آنچه فردوست در ۵۷ به انجام رساند را با "خیانت" توضیح داد، او جاسوسی بود که برای بیش از ۳۰ سال در کلیدیترین نقطهی تشکیلات پادشاهی گنجانده شد تا در نهایت بتواند ضربهی کاری را وارد کند! و بسیار تاسفبرانگیز اینکه بعید است ما هرگز حقیقت را دربارهی او بفهمیم و این را که جاسوس روسها بود یا انگلیسیها؛ معمایی که احتمالن تا همیشه نهفته باقی میماند!
✔️ @SasanAghaei
#تاریخ #بهمن۵۷ #روسیه
📌 این چهارمین یادداشت با نگاهی تازه به نقش روسیه و دیگر کشورها در رویدادهای ۵۷ است
✍🏼 ماموریت ایران؛ نسخهی روسی (لینک)
✍ چرا شاه رفت؟ (لینک)
✍🏽 راز بیماری پادشاه (لینک)
Telegram
ساسان آقایی
👁 ماموریت ایران: نسخهی روسی
◽️ نقش شوروی در براندازی نظام شاه چه بود؟
📜 #تاریخ_نگاری
پس از سالها، این را برای نخستین بار علنی مینویسم:
آنچه که در ۵۷ روی داد، یک نقشهی روسی (با در نظر گرفتن تمامی دستهای دیگر غربی) بینقص بود که برای سالها روی تکتک…
◽️ نقش شوروی در براندازی نظام شاه چه بود؟
📜 #تاریخ_نگاری
پس از سالها، این را برای نخستین بار علنی مینویسم:
آنچه که در ۵۷ روی داد، یک نقشهی روسی (با در نظر گرفتن تمامی دستهای دیگر غربی) بینقص بود که برای سالها روی تکتک…
📜 #تاریخ_نگاری
در عصیانزدگی، روانرنجوری و افسردگی جمعی ما، دلیل ثابتی وجود دارد: یک گذشتهی واقعی که ایران در آن زیسته، به چشم دیده و اکنون از دستش داده، چونان فقدان ناگهانی معشوقهای که هیچ همانندی ندارد؛ رنجی تلخ، گزنده، زجرآور و مرگبار!
✔️ @SasanAghaei
#زنان #مهسا_امینی
در عصیانزدگی، روانرنجوری و افسردگی جمعی ما، دلیل ثابتی وجود دارد: یک گذشتهی واقعی که ایران در آن زیسته، به چشم دیده و اکنون از دستش داده، چونان فقدان ناگهانی معشوقهای که هیچ همانندی ندارد؛ رنجی تلخ، گزنده، زجرآور و مرگبار!
✔️ @SasanAghaei
#زنان #مهسا_امینی
ساسان آقایی
👁 فردوست؛ خائن یا جاسوس؟ ◽️ تصویری تازه از یک ماموریت سرنوشتساز 📜 #تاریخ_نگاری سالهاست مثلت فردوست، مقدم، قرهباغی روی بُرد میز کارم نقش بسته و فکت روی فکت دربارهی خیانتشان تلمبار شده. فردوست، کلیدیترین چهره در رویدادهای ۵۷ است، از اندک کسانی که شاه…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👁 جهل دموکراسی
▫️ دربارهی انتشار مجموعهای از عکسهای گرانبهای کاخ گلستان یادداشت پایین را بخوانید (لینک) 👇
📜 #تاریخ_نگاری
📸 #عکس_روز
✔️ @SasanAghaei
▫️ دربارهی انتشار مجموعهای از عکسهای گرانبهای کاخ گلستان یادداشت پایین را بخوانید (لینک) 👇
📜 #تاریخ_نگاری
📸 #عکس_روز
✔️ @SasanAghaei
ساسان آقایی
Photo
👁 جهل دموکراسی
▫️ دربارهی انتشار مجموعهای از عکسهای گرانبهای کاخ گلستان
📜 #تاریخ_نگاری
📝 #یادداشت
هنگامی آرشیو عکسهای کاخ گلستان (لینک) و بدبختی و سیهروزی مردممان ایران در آن روزگار را میبینید، ناخودآگاه در گوی بلورین تاریخ، به آیندهای مینگرید که مشتی اوباش ۵۷ی، انیرانی، چپ، قومگرا و تروریست مایلند برای ایران بسازند؛ همان گروه و دستهای که پس از خیزش ۱۴۰۱ (۲۵۸۱) در برنامهای فشرده و با ماموریتی خارجی، قصد دزدیدن خواست و مطالبهی ایرانخواهانهی مردم ایران را داشتند و به فکر نابود کردن پرچم، هویت و وجود ایران بودند ...
و اما که ایستادگی خانوادههای جانباختگان مانند خانوادهی گرامی شاکرمی، کنشگران ملیگرا و جبههی ایرانخواهی آنها را رسوا ساخت و پشتشان را شکست.
عکسهای کاخ گلستان از گذشتهای نشان دارد که کشور عقبمانده و بیبرنامه بود، هر برنامهی اصلاحی که کسانی چون قائممقام، امیرکبیر یا سپهسالار در فکر آن بودند، به سد ستبر قدرت سنت فقاهتی، خانهای محلی و والیان قومگرا در هر منطقه برخورد میکرد و حوزهی نفوذ تصمیمگیریهای دربار، در نهایت از حدود تهران و مرکز ایران، فراتر نمیرفت.
و شگفتا که در چنین ایرانی، جنبش مشروطه سربرآورد که شاید نابههنگام بود و آرزوهای دور و دراز سردمدارانش برای برکشیدن ایران، همه در "جهل دموکراسی" عاریتی و فرانسوی/بلژیکی به فنا رفت و ایران را در آستانهی انحطاط و تجزیه قرار داد. بسیاری دربارهی عکسهای منتشرشده از آلبوم "سایه" کاخ گلستان، نوشتهاند که این گواهی تاریخیست دربارهی آنچه #رضاشاه، تحویل گرفت و آنچه که برای ایران انجام داد. و در این، درس و پندی برای امروز ما نهفته است:
ایران امروز، کمابیش با همان مسایل حدود ۱۲۰ تا ۱۵۰ سال پیش روبهروست: فروپاشی اقتصادی، دگرگونی طبقههای اجتماعی، تغییر عمدی ترکیب جمعیتی، بحران محیط زیست، تهدید زیستبوم، مساله آب، آلودگی آب و خاک و هوا و صدها مشکل بزرگ دیگر که پیامد عقبماندگی اقتصادی کشور و فقدان سرمایهگذاریست.
این وضعیت، ما را وا میدارد تا بیش از هر زمان دیگری "به ایران فکر کنیم" و برای "مساله: ایران"، اولویتبندی دقیقی داشته باشیم. اولویت ما دموکراسیست یا توسعه، دموکراسیست یا برخورداری هر ایرانی، دموکراسیست یا حق مالکیت تام و تمام بر تمامی جنبههای اقتصادی و اجتماعی و شخصی زندگی؟
آن اتوپیاییهایی که از تجمیع این مسیرهای متفاوت حرف میزنند، تازه اگر مزدور نباشند و خوشبینی پیشه کنیم، درکی از واقعیت ندارند، پیچیدگیهای سازندگی را نمیدانند و جز خاماندیشی و رویافروشی کودکانه، چیزی در چنتهشان نیست، تهی از درک مسالهی ایران، دربارهی ناکجاآبادهایی حرف میزنند که همین زیست حداقلی ایران موجود را نیز در رهگذر آنارشی نابود میسازد.
اگر ایرانی نو، قدرتمند، شکوهمند و درخور تاریخش میخواهیم تا نور امیدی نسبت به آیندهی فرزندان ما بر دلها بتاباند و دستهدسته وادار به گریختن از این خاک نشوند، چونان ایرانی، جز از راه یک برنامهی توسعهی ملی و همهجانبه، ممکن نیست و این برنامهی نجات ملی که تضمینکننده و تامینکنندهی حال و آینده هر فرد ایرانیست، جز با یک اقتدار ملی و مرکزی، قابل پیریزی و اجرا نخواهد بود.
شاید وقت تکرار و کمی بهروز کردن این توییت قدیمیام باشد:
"ما نُوید ملت بزرگ، تمدن بزرگ و شکوه ایران با جزییاتش را به شما میدهیم، اوباشِ انیرانی وعدهی وحشت بزرگ، بنغازی ثانی و بربریت قاجاری را به شما میدهند؛ باز مقایسهاش با ملت ایران"
✔️ @SasanAghaei
#نخست_ایران
📌 در همینباره:
↙️ لینک عکسهایی از مجموعهی کاخ گلستان (لینک)
✍🏻 چرا دموکراسی، یک پاسخ اشتباه است؟ (لینک)
✍🏽 فقر ذهنی تبار ۵۷ (لینک)
✍ مساله: دام فقر عمومی (لینک)
▫️ دربارهی انتشار مجموعهای از عکسهای گرانبهای کاخ گلستان
📜 #تاریخ_نگاری
📝 #یادداشت
هنگامی آرشیو عکسهای کاخ گلستان (لینک) و بدبختی و سیهروزی مردممان ایران در آن روزگار را میبینید، ناخودآگاه در گوی بلورین تاریخ، به آیندهای مینگرید که مشتی اوباش ۵۷ی، انیرانی، چپ، قومگرا و تروریست مایلند برای ایران بسازند؛ همان گروه و دستهای که پس از خیزش ۱۴۰۱ (۲۵۸۱) در برنامهای فشرده و با ماموریتی خارجی، قصد دزدیدن خواست و مطالبهی ایرانخواهانهی مردم ایران را داشتند و به فکر نابود کردن پرچم، هویت و وجود ایران بودند ...
و اما که ایستادگی خانوادههای جانباختگان مانند خانوادهی گرامی شاکرمی، کنشگران ملیگرا و جبههی ایرانخواهی آنها را رسوا ساخت و پشتشان را شکست.
عکسهای کاخ گلستان از گذشتهای نشان دارد که کشور عقبمانده و بیبرنامه بود، هر برنامهی اصلاحی که کسانی چون قائممقام، امیرکبیر یا سپهسالار در فکر آن بودند، به سد ستبر قدرت سنت فقاهتی، خانهای محلی و والیان قومگرا در هر منطقه برخورد میکرد و حوزهی نفوذ تصمیمگیریهای دربار، در نهایت از حدود تهران و مرکز ایران، فراتر نمیرفت.
و شگفتا که در چنین ایرانی، جنبش مشروطه سربرآورد که شاید نابههنگام بود و آرزوهای دور و دراز سردمدارانش برای برکشیدن ایران، همه در "جهل دموکراسی" عاریتی و فرانسوی/بلژیکی به فنا رفت و ایران را در آستانهی انحطاط و تجزیه قرار داد. بسیاری دربارهی عکسهای منتشرشده از آلبوم "سایه" کاخ گلستان، نوشتهاند که این گواهی تاریخیست دربارهی آنچه #رضاشاه، تحویل گرفت و آنچه که برای ایران انجام داد. و در این، درس و پندی برای امروز ما نهفته است:
ایران امروز، کمابیش با همان مسایل حدود ۱۲۰ تا ۱۵۰ سال پیش روبهروست: فروپاشی اقتصادی، دگرگونی طبقههای اجتماعی، تغییر عمدی ترکیب جمعیتی، بحران محیط زیست، تهدید زیستبوم، مساله آب، آلودگی آب و خاک و هوا و صدها مشکل بزرگ دیگر که پیامد عقبماندگی اقتصادی کشور و فقدان سرمایهگذاریست.
این وضعیت، ما را وا میدارد تا بیش از هر زمان دیگری "به ایران فکر کنیم" و برای "مساله: ایران"، اولویتبندی دقیقی داشته باشیم. اولویت ما دموکراسیست یا توسعه، دموکراسیست یا برخورداری هر ایرانی، دموکراسیست یا حق مالکیت تام و تمام بر تمامی جنبههای اقتصادی و اجتماعی و شخصی زندگی؟
آن اتوپیاییهایی که از تجمیع این مسیرهای متفاوت حرف میزنند، تازه اگر مزدور نباشند و خوشبینی پیشه کنیم، درکی از واقعیت ندارند، پیچیدگیهای سازندگی را نمیدانند و جز خاماندیشی و رویافروشی کودکانه، چیزی در چنتهشان نیست، تهی از درک مسالهی ایران، دربارهی ناکجاآبادهایی حرف میزنند که همین زیست حداقلی ایران موجود را نیز در رهگذر آنارشی نابود میسازد.
اگر ایرانی نو، قدرتمند، شکوهمند و درخور تاریخش میخواهیم تا نور امیدی نسبت به آیندهی فرزندان ما بر دلها بتاباند و دستهدسته وادار به گریختن از این خاک نشوند، چونان ایرانی، جز از راه یک برنامهی توسعهی ملی و همهجانبه، ممکن نیست و این برنامهی نجات ملی که تضمینکننده و تامینکنندهی حال و آینده هر فرد ایرانیست، جز با یک اقتدار ملی و مرکزی، قابل پیریزی و اجرا نخواهد بود.
شاید وقت تکرار و کمی بهروز کردن این توییت قدیمیام باشد:
"ما نُوید ملت بزرگ، تمدن بزرگ و شکوه ایران با جزییاتش را به شما میدهیم، اوباشِ انیرانی وعدهی وحشت بزرگ، بنغازی ثانی و بربریت قاجاری را به شما میدهند؛ باز مقایسهاش با ملت ایران"
✔️ @SasanAghaei
#نخست_ایران
📌 در همینباره:
↙️ لینک عکسهایی از مجموعهی کاخ گلستان (لینک)
✍🏻 چرا دموکراسی، یک پاسخ اشتباه است؟ (لینک)
✍🏽 فقر ذهنی تبار ۵۷ (لینک)
✍ مساله: دام فقر عمومی (لینک)
⏳ چند ساعت مانده به ۲۸ امرداد
📜 #تاریخ_نگاری
لحظهی سقوط کشور است؛ شاه کشور را ترک کرده، وزیرخارجه دستور داده که هیچ سفیر یا دیپلماتی حق استقبال از او را ندارد، در کنفرانس مطبوعاتی میگوید که کشورهای خارجی شاه مملکت را باید تحویل دهند تا به جرم "خیانت" محاکمه شود، اشرار کمونیست و اوباش شوروی در خیابانها رژه میروند و و مجسمههای شاه و پدرش را از میدانهای شهر انداختهاند.
از نخستوزیر خبری نیست، وزیرخارجهاش جای او حرف میزند، بحث الغای پادشاهی هزاران سالهی ایران و اعلام جمهوریست، حزب توده آماده است تا با گسیل اوباش به خیابان و حرکت سازمان نظامی مخفیاش در دل ارتش، قدرت را به دست بگیرد، شوروی تنها چند ساعت و چند متر تا رسیدن به آرزوی دیرینش برای چنگ انداختن بر ایران فاصله دارد، همان شوروی که ۵ سال پیشترش، سالها برنامه و سرمایهگذاریاش جهت تجزیهی ایران با تحقیر تمام به دستان شاه، قوام و ارتش شاهنشاهی شکست خورد ...
و اما حالا او دیگر نیست؛ سقوط کشور حتمیست، استقلال ایران در خطر است، نخستوزیر میداند که به زودی به دست مزدوران شوروی سرنگون و اعدام میشود، او باید انتخاب کند: تسلیم شدن به فرمان شاه یا سرنگونی به دست شوروی.
لحظهی انتخابِ تنها اوست نیست، لحظه انتخاب برای تمام ایران و بر سر تمام ایران است؛ ارتش باید انتخاب کند، ارکان نظام باید انتخاب کنند، ملت باید انتخاب کند؛ یا حفظ اساس ایران یا سقوط و فروپاشی قطعی مملکت.
هیچ راه سومی وجود ندارد، همه این را میدانند. جای درنگ نیست، لحظهی تردید نیست، وقت بیطرفی نیست، ساعتشمار در حرکت است و ممکن فردا برای نجات کشور دیر باشد، جنگ ثانیههاست: یا همه چیز یا هیچ چیز.
امشب، موعود آن انتخاب نجاتبخش و تاریخیست: "ایران نباید از دست برود"، "ایران باید ایران بماند"؛ یا امشب یا هیچوقت، و این را همه میدانند. در دل ارتش، مردانی به بیم و امید، انتظار سپیدهدم را میکشند تا به میدان زنند که یا ناجی شوند یا یاغی، مردان و زنانی در خانههاشان، پر هراس از آینده، تصمیم آخر را میگیرند که فردا به خیابان بزنند و در سنگر ایران، یک صف شوند، و نخستوزیر ... او تصمیمش را گرفته، میخواهد به قسمش نزد شاه در هنگام دریافت فرمان نخستوزیری وفادار بماند.
چند ساعت دیگر لحظهی اقدام است، هنگامهی عمل کردن بیهراسیدن، وقت به دریا زدن بدون ساحل دیدن: #ایران قرار نیست ببازد!
✔️ @SasanAghaei
📌 در همینباره بخوانید:
✍🏼 افسانهی حصر مصدق
(قسمت نخست | قسمت دوم | قسمت سوم)
📜 #تاریخ_نگاری
لحظهی سقوط کشور است؛ شاه کشور را ترک کرده، وزیرخارجه دستور داده که هیچ سفیر یا دیپلماتی حق استقبال از او را ندارد، در کنفرانس مطبوعاتی میگوید که کشورهای خارجی شاه مملکت را باید تحویل دهند تا به جرم "خیانت" محاکمه شود، اشرار کمونیست و اوباش شوروی در خیابانها رژه میروند و و مجسمههای شاه و پدرش را از میدانهای شهر انداختهاند.
از نخستوزیر خبری نیست، وزیرخارجهاش جای او حرف میزند، بحث الغای پادشاهی هزاران سالهی ایران و اعلام جمهوریست، حزب توده آماده است تا با گسیل اوباش به خیابان و حرکت سازمان نظامی مخفیاش در دل ارتش، قدرت را به دست بگیرد، شوروی تنها چند ساعت و چند متر تا رسیدن به آرزوی دیرینش برای چنگ انداختن بر ایران فاصله دارد، همان شوروی که ۵ سال پیشترش، سالها برنامه و سرمایهگذاریاش جهت تجزیهی ایران با تحقیر تمام به دستان شاه، قوام و ارتش شاهنشاهی شکست خورد ...
و اما حالا او دیگر نیست؛ سقوط کشور حتمیست، استقلال ایران در خطر است، نخستوزیر میداند که به زودی به دست مزدوران شوروی سرنگون و اعدام میشود، او باید انتخاب کند: تسلیم شدن به فرمان شاه یا سرنگونی به دست شوروی.
لحظهی انتخابِ تنها اوست نیست، لحظه انتخاب برای تمام ایران و بر سر تمام ایران است؛ ارتش باید انتخاب کند، ارکان نظام باید انتخاب کنند، ملت باید انتخاب کند؛ یا حفظ اساس ایران یا سقوط و فروپاشی قطعی مملکت.
هیچ راه سومی وجود ندارد، همه این را میدانند. جای درنگ نیست، لحظهی تردید نیست، وقت بیطرفی نیست، ساعتشمار در حرکت است و ممکن فردا برای نجات کشور دیر باشد، جنگ ثانیههاست: یا همه چیز یا هیچ چیز.
امشب، موعود آن انتخاب نجاتبخش و تاریخیست: "ایران نباید از دست برود"، "ایران باید ایران بماند"؛ یا امشب یا هیچوقت، و این را همه میدانند. در دل ارتش، مردانی به بیم و امید، انتظار سپیدهدم را میکشند تا به میدان زنند که یا ناجی شوند یا یاغی، مردان و زنانی در خانههاشان، پر هراس از آینده، تصمیم آخر را میگیرند که فردا به خیابان بزنند و در سنگر ایران، یک صف شوند، و نخستوزیر ... او تصمیمش را گرفته، میخواهد به قسمش نزد شاه در هنگام دریافت فرمان نخستوزیری وفادار بماند.
چند ساعت دیگر لحظهی اقدام است، هنگامهی عمل کردن بیهراسیدن، وقت به دریا زدن بدون ساحل دیدن: #ایران قرار نیست ببازد!
✔️ @SasanAghaei
📌 در همینباره بخوانید:
✍🏼 افسانهی حصر مصدق
(قسمت نخست | قسمت دوم | قسمت سوم)
Telegram
ساسان آقایی
📜 افسانهی «حصر مصدق»
◽️ نگاهی به یکی دیگر از دروغپردازیهای تاریخنگاران مزدور شوروی در ایران
📝 #یادداشت، در سه قسمت، قسمت 1⃣
یکی از افسانههایی که تاریخنگاری مزدوران شوروی در ایران درباره دکتر محمد مصدق ساخته، افسانهی «حصر مصدق» است. آیا این واقعیت…
◽️ نگاهی به یکی دیگر از دروغپردازیهای تاریخنگاران مزدور شوروی در ایران
📝 #یادداشت، در سه قسمت، قسمت 1⃣
یکی از افسانههایی که تاریخنگاری مزدوران شوروی در ایران درباره دکتر محمد مصدق ساخته، افسانهی «حصر مصدق» است. آیا این واقعیت…
📜 #تاریخ_نگاری
✍🏼 معاملهی بازندهی داریوش: متن یادداشت مربوط را در این لینک بخوانید (کلیک کنید)
✔️ @SasanAghaei
✍🏼 معاملهی بازندهی داریوش: متن یادداشت مربوط را در این لینک بخوانید (کلیک کنید)
✔️ @SasanAghaei
ساسان آقایی
Photo
✍🏼 معاملهی بازندهی داریوش
📜 #تاریخ_نگاری
📷 عکسهای پیوست در این جا (کلیک کنید)
زوزههای تازهی این بزهکار اجتماعی و تبهکار فرهنگی، چیز شگفتی نیست. در ۵۷یها چند چیز مانند نفرت از ایران و تاریخش، ذهنیت روستایی📌 و مانند اینها مشترک است و یکی از این اشتراکها هم در دروغگویی، شیادی و کلاهبرداری این گجستکان است.
۴۰ سال تمام، تروریستهای جنایتکاری چون گلسرخی، جزنی، سلطانپور، پویان، شریفواقفی، تقی شهرام و ... را با نام "قهرمان" جا میزدند، از جنایت سیاهکل، حماسه میسراییدند و هر پتیارهی مزدوری که سر در آخور انیرانی داشت و مزدور ارباب روسی، چینی، کوبایی و هر ورژنی از کمونیسم بود را جای شاعر و نویسنده و روشنفکر قالب مردم کردند.
در این همه ابتذال و دریای دروغ، جعل، تحریف و توحش فکری، عملی و فرهنگی، چه جای شگفتی که یک مفنگی بیسواد، دزد و کلاهبردار و کسی که عرضهی گرفتن یک گواهينامهی رانندگی را نداشته و شهروندی بیگناه را زیر گرفته، پیشینهی مجازات قانونیاش را "مبارزهی سیاسی" جا بزند و ۴۰ سال تمام از زندان ساختگیاش، خاطره سرهم کند (رجوع به عکسها).
اینکه مفنگی شیاد، سر پیری تازه یاد "نه شیخ، نه شاه" افتاده، چند دلیل روشن دارد که یکی از آنها همین انگیزهی شخصیست. رنسانس ایران و جنبش بازپسگیری تاریخ از دست چپ و ۵۷ی، تکتکشان را به وحشت انداخته که نوبت آنها هم میرسد تا پروندهی اعمالشان گشوده و بر مردم معلوم میشود، به راستی چکاره بودهاند! به قول ایرانی، ماه پشت ابر نمیماند و پس از چند دهه کاسبی با نامها و عناوین جعلی و ساختگی، بسیار سخت و پرهزینه است برملا شدن حقیقت.
تمام دلیل اما این نیست. از قدیم گفتهاند که از سوراخ اعتیاد همه چیز رد میشود، مال و خانه و پول و خانواده و حتا شرف. زندگی در خارج خرج دارد و دیگر هم نمیشود با آن حنجرهی از کارافتاده، گوش مردم ایران را برید، پس بهترین کار یافتن منبع درآمدیست برای از گرسنگی نمردن و چه کسی دست به نقدتر از رفقای جنایتکار قدیمیاش در سازمان تروریستی مجاهدین. اینکه این بیچارهمردمِ پتیاره، ناگهان کنسرتهایش را تبدیل به سخنرانی سیاسی کرده و شعار مشهور تروریستها را سر میدهد، برای دو زار پول یامفت آکلهمریم است.
و البته این معاملهایست بازنده؛ در فردای ایران، شاید اگر پوزش صادقانهای در کار بود و اعتراف به اشتباه، محکمهی عمومی، پروندهی گذشتهاش را میبخشید اما این همراهی و همکاری با تروریستها امری نیست که با صد آب توبه هم پاک شود.
تکلیف آنها که روشن است و حسابشان در آن قیامتِ ایران بازِ باز، برای داریوش اما بهترین دوا، مرگ است، هرچه زودتر بهتر، تا بیش از این غرق فاضلاب نشده و پیش از آن روز نیکو که ترازو، رای ملت شود!
✔️ @SasanAghaei
📌 منظورم را از "ذهنیت روستایی" در این یادداشت توضیح دادهام که ارتباطی با جامعهی شریف و روشنبین روستانشین ندارد:
https://t.me/SasanAghaei/1944
📜 #تاریخ_نگاری
📷 عکسهای پیوست در این جا (کلیک کنید)
زوزههای تازهی این بزهکار اجتماعی و تبهکار فرهنگی، چیز شگفتی نیست. در ۵۷یها چند چیز مانند نفرت از ایران و تاریخش، ذهنیت روستایی📌 و مانند اینها مشترک است و یکی از این اشتراکها هم در دروغگویی، شیادی و کلاهبرداری این گجستکان است.
۴۰ سال تمام، تروریستهای جنایتکاری چون گلسرخی، جزنی، سلطانپور، پویان، شریفواقفی، تقی شهرام و ... را با نام "قهرمان" جا میزدند، از جنایت سیاهکل، حماسه میسراییدند و هر پتیارهی مزدوری که سر در آخور انیرانی داشت و مزدور ارباب روسی، چینی، کوبایی و هر ورژنی از کمونیسم بود را جای شاعر و نویسنده و روشنفکر قالب مردم کردند.
در این همه ابتذال و دریای دروغ، جعل، تحریف و توحش فکری، عملی و فرهنگی، چه جای شگفتی که یک مفنگی بیسواد، دزد و کلاهبردار و کسی که عرضهی گرفتن یک گواهينامهی رانندگی را نداشته و شهروندی بیگناه را زیر گرفته، پیشینهی مجازات قانونیاش را "مبارزهی سیاسی" جا بزند و ۴۰ سال تمام از زندان ساختگیاش، خاطره سرهم کند (رجوع به عکسها).
اینکه مفنگی شیاد، سر پیری تازه یاد "نه شیخ، نه شاه" افتاده، چند دلیل روشن دارد که یکی از آنها همین انگیزهی شخصیست. رنسانس ایران و جنبش بازپسگیری تاریخ از دست چپ و ۵۷ی، تکتکشان را به وحشت انداخته که نوبت آنها هم میرسد تا پروندهی اعمالشان گشوده و بر مردم معلوم میشود، به راستی چکاره بودهاند! به قول ایرانی، ماه پشت ابر نمیماند و پس از چند دهه کاسبی با نامها و عناوین جعلی و ساختگی، بسیار سخت و پرهزینه است برملا شدن حقیقت.
تمام دلیل اما این نیست. از قدیم گفتهاند که از سوراخ اعتیاد همه چیز رد میشود، مال و خانه و پول و خانواده و حتا شرف. زندگی در خارج خرج دارد و دیگر هم نمیشود با آن حنجرهی از کارافتاده، گوش مردم ایران را برید، پس بهترین کار یافتن منبع درآمدیست برای از گرسنگی نمردن و چه کسی دست به نقدتر از رفقای جنایتکار قدیمیاش در سازمان تروریستی مجاهدین. اینکه این بیچارهمردمِ پتیاره، ناگهان کنسرتهایش را تبدیل به سخنرانی سیاسی کرده و شعار مشهور تروریستها را سر میدهد، برای دو زار پول یامفت آکلهمریم است.
و البته این معاملهایست بازنده؛ در فردای ایران، شاید اگر پوزش صادقانهای در کار بود و اعتراف به اشتباه، محکمهی عمومی، پروندهی گذشتهاش را میبخشید اما این همراهی و همکاری با تروریستها امری نیست که با صد آب توبه هم پاک شود.
تکلیف آنها که روشن است و حسابشان در آن قیامتِ ایران بازِ باز، برای داریوش اما بهترین دوا، مرگ است، هرچه زودتر بهتر، تا بیش از این غرق فاضلاب نشده و پیش از آن روز نیکو که ترازو، رای ملت شود!
✔️ @SasanAghaei
📌 منظورم را از "ذهنیت روستایی" در این یادداشت توضیح دادهام که ارتباطی با جامعهی شریف و روشنبین روستانشین ندارد:
https://t.me/SasanAghaei/1944
Telegram
ساسان آقایی
⛔️ فقر ذهنی تبار ۵۷
◽️چرا تجمل اینقدر مورد تنفر است؟
📝 #یادداشت
دههها گذشته و آنچنان که از غوغای کذا و کذاب جزیره «نِکِر» پیداست، هنوز ریشه و اساس زشتخویی و زشتیپسندی در بنیاد فکری ۵۷ی را درمانی نیست که ژن وراثت آن به نسلهای امروزیاش هم رسوخ یافته.…
◽️چرا تجمل اینقدر مورد تنفر است؟
📝 #یادداشت
دههها گذشته و آنچنان که از غوغای کذا و کذاب جزیره «نِکِر» پیداست، هنوز ریشه و اساس زشتخویی و زشتیپسندی در بنیاد فکری ۵۷ی را درمانی نیست که ژن وراثت آن به نسلهای امروزیاش هم رسوخ یافته.…