سرخط
9.3K subscribers
21.8K photos
16.7K videos
347 files
1.22K links
سرخط اخبار کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، اقوام و محیط زیست را پوشش می‌دهد.
سرخط، صدای جنبش حق تعیین سرنوشت است، آوای انسان دی ماه، فریاد مردم آبان.

ارتباط با ادمین :
@Sarkhatist

اینستاگرامِ سرخط: Sarkhatism
آدرس ایمیل: sarkhatism@gmail.com
Download Telegram
🔴 توتالیتاریسم «چپ» به بهانه‌ی «مارکسیسم»‏
‏ نقدی بر مقاله‌ی: «’مارکسیسم’ قوم‌گرا یا قوم‌گرایی ’مارکسیستی’»‏

🖋 یاشار دارالشفاء


♦️ امیر مصباحی در مقاله‌ی خود زیر عنوان «’مارکسیسم’ قوم‌گرا یا قوم‌گرایی ’مارکسیستی’» به میانجی نقد جزوه‌یِ ‌‏«آذربایجان و مسئله‌ی ملیِ» علیرضا نابدل مدعی است که چیزی تحت عنوان «ستم قومی» در ایران وجود ندارد و اگر ‏بخواهیم به مبنای تحلیلیِ کمونیسم مارکسی وفادار باشیم، تنها باید بر مؤلفه‌ی «کار» و مناسبات حاکم بر آن، که به افراد هویت ‏می‌دهد، تکیه کنیم. از نظر ایشان هویت‌های دیگر، اعم از قومی، ملی، مذهبی، جنسی یا جنسیتی، نمی‌توانند مبنایِ عملِ ‏کمونیسمِ مارکسی باشند، چرا که همه‌ی آن‌ها هویت‌هایی غیرطبقاتی‌اند؛ کمونیسم فقط هویتِ طبقاتیِ انسان‌ها را به رسمیت ‏می‌شناسد و مبنای سیاست‌ورزیِ خود قرار می‌دهد.‏
در این یادداشت کوتاه می‌کوشم نشان‌دهم که نتیجه‌ی منطقی چنین رویکردی چیزی جز توتالیتاریسم با صورتک باصطلاح ‌‏«چپ» و به اسم دفاع از طبقه‌ی کارگر نیست و عملا راه برای یک دولت-ملت مردسالارِ توتالیتر هموار می‌سازد.‏

♦️ مشکل از جایی آغاز می‌شود که نویسنده اصرار دارد تعریفی از ملت به‌دست دهد که بدون استناد به ریشه‌های پیدایش ملت ‌‏«همه‌ی باشندگان در یک سرزمین» را دربربگیرد. از همین رو هم هست که بدون کوچک‌ترین ارجاعی به پژوهش‌های ‏تعیین‌کننده‌ی کسانی چون بندیکت اندرسون یا اریک هابزباوم، از فقدان تعریف واحدی از مفهوم ملت صحبت می‌کند.‏
در این‌جا با استفاده از شرح انتقادی بر آرای بندکیت اندرسون در دو مقاله‌ی مهم «مسأله‌ی قومیت و تکلیف ما» و «رمزگشایی ‏از ژانوس مدرن: تکثر جوامع و تشکیل ملت» می‌کوشم درک نادرست نویسنده از مفهوم «ملت» را نشان دهم.‏

♦️درک شناسنامه‌ای مصباحی از مفهوم «ملت» درکی کجراه‌کننده و درواقع عامدانه راهی است برای «انکار مسأله‌ی ستم ‏ملی»، در حالی‌ که بنظر من، می‌توان در ایران از «ملت غالب فارس» و «ملت‌های مغلوب کرد و ترک و عرب و بلوچ و ‌‏…» سخن گفت. بورژوازی فارس در واقع آن نیروی مؤسس دولت ملی ایران است که بورژوازی‌بودنش مربوط به نسبت ‏میان پروژه‌ی دولت-ملت‌سازی با سرمایه‌داری است و فارس‌بودنش هم مربوط به برساخته‌شدن تصوری از یک «ما»ی ‏هویتی. بنابراین، کرد و ترک و عربِ ساکن در جغرافیای ایران که در خدمت منافع این «ما»ی هویتی بورژوایی اند، ‏به‌ناگزیر باید هویت ملی مغلوب خویش را به نفع بهره‌ بردن از هویت ملی غالب به‌کنار بگذارند.‏

♦️ کمونیسمی که مصباحی از آن یاد می‌کند و به مارکس نسبت می‌دهد، کوچک‌ترین ربطی به مارکس ندارد. چطور می‌توان ‏انبوه مستندات تاریخی و انواع استدلال‌های سنت‌های چپ فمینیستی را بی‌هیچ بررسی به کناری نهاد و اتکا بر هویت جنسیتی ‏در نبرد را به نفع یکه‌تازی هویت طبقاتی منتفی اعلام کرد؟ این، وجه دیگر مردسالاری است که از قضا نمونه‌های برجسته‌ی ‏داخلی آن سیاست‌های همان نیروهایی است که در ابتدای انقلاب دست در دست اسلام سیاسی گذاشتند و به اسم اهمیت طبقه و ‏خطر امپریالیسم، مسأله‌ی زنان را در اولویت دوم گذاشتند.‏

♦️ در ارتباط با مسأله‌ی قومیت و مذهب نیز، موضع‌گیری مارکس در ارتباط با «شورش سپوی‌ها» در هند آشکارا نشان ‏می‌دهد که طبقه‌گرایی توتالیتاریستی مصباحی ربطی به مارکس ندارد. برای روشن‌شدن این نکته، بخش مختصری از پژوهش ‏عمیق کوین اندرسون با عنوان «مارکس در حاشیه‌ها» را ذکر می‌کنم تا تفاوت نگاه گشوده‌ی مارکس به قومیت و مذهب در ‏قیاس با شعار توتالیتاریستی «یا طبقه یا هیچ» مصباحی آشکارتر شود.‏...

📝 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:‏

https://wp.me/p9vUft-2uj

#یاشار_دارالشفاء #قومیت #ملیت #دولت_ملت #سرمایه‌داری #علیرضا_نابدل



@sarkhatism
@naghd_com
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 تحلیل یاشار دارالشفا، پژوهشگر سوسیالیست، از جنبش معلمان در فروردین 1401

هم‌اکنون یاشار دارالشفا و برخی اعضای موثر جنبش صنفی معلمان در زندان به سر می‌برند.

#یاشار_دارالشفا
#یاشار_دارالشفاء
#جنبش_معلمان
#جنبش_صنفی_معلمان

@sarkhatism
Forwarded from نقد
▫️ در حاشیه‌ی «بحران مارکسیسم» امروز ما

4 فوریه 2024

نوشته‌ی: یاشار دارالشفاء

🔸 موضوع یادداشت پیش رو طرح نکاتی در حاشیه‌ی «بحران مارکسیسم» و معنای آن در شرایط حاضر ایران است.

🔸 مارکسیسم در ایران کنونی باید بتواند به گیج‌سری‌های مارکسیست‌ها پیرامون سه موضوع «طبقه»، «حزب» و «انقلاب» پاسخ دهد. این وظیفه‌ای است بر دوش تئوری که بتواند در هنگامه‌ی رنگ و وارنگِ ترجمه‌ی انواع ایده‌ها، راهنماییْ درست را پیدا کند. موضوع، به‌قول لوکاچ، از سنخ «روش‌شناسی» است. این‌جا باید بار دیگر به بیان لنین به «سه جزء ‌و منبع مارکسیسم» رجوع کرد: نقد اقتصاد سیاسی، سوسیالیسم و ماتریالیسم تاریخی.

🔸 زمانی صورت‌بندی چپ از امپریالیسم این بود که باید با آنْ هم در عرصه‌ی بین‌المللی (مثلا در عطف به فلسطین) و هم در عرصه‌ی ملی (علیه حکومت وابسته‌ی پهلوی) مبارزه شود. شعار «مرگ بر امپریالیسم و سگ‌های زنجیری‌اش» نمودی از این تحلیل بود. امروز اما این‌که امپریالیسم جز آمریکا و اروپا، چین و روسیه را نیز شامل می‌شود یا نه، و این‌که آيا حکومت ملی (جمهوری اسلامی) وابسته‌ی امپریالیسم جهانی است یا نه، ‌خود به موضوعی مورد مناقشه بدل شده است. چپ موسوم به «محور مقاومت» متأثر از این مناقشهْ «تضاد خلق-امپریالیسم» را بار دیگر متأثر از ایده‌ی «دوران»، چنین کژدیسه می‌کند که کشورهایی چون چین و روسیه با وجود سرمایه‌داری بودن، خواهان نرفتن کشورهای جنوب به زیر یوغ امپریالیسم آمریکا هستند. کمک‌های فنی و نظامی این کشورها به امثال ایران واضح است که قدرت امثال جمهوری اسلامی را تقویت می‌کند، اما باید از منظر فراهم شدن زیرساخت‌ها برای گذار به سوسیالیسم در آینده به آن نگریست و در کل به نفع مردم ارزیابی‌اش کرد. این‌جا دو مؤلفه‌ی «چپ‌ستیزی» (و نیز «چپ‌کُشی») و «کارگرستیزی» به‌عنوان صفات ممیزه‌ی این حکومت‌ها نادیده انگاشته می‌شود و تنها با تمرکز بر قدرت مَکِش دلار، امپریالیسم به آمریکاستیزی فروکاسته می‌شود. این جریان هم‌چنین توضیح نمی‌‌دهد که بر فرض هم که فقط آمریکا امپریالیست باشد، چطور رژیمی چون جمهوری اسلامی (با ویژگی‌هایی که برشمردیم)، توان ایستادن در مقابل آن را دارد؟

🔸 از سوی دیگر رویکردهای جمهوری‌خواهانه و سکولار با تمرکز بر سازوکارهای تبعیض و ستم و استثمار و سلطه‌ی داخلی،‌ اهمیت نقش‌آفرینی امپریالیسم را به فراموشی می‌سپارند و به عوضِ «انقلاب» به نوعی از «براندازی» می‌رسند. در این صورت‌بندی‌ها، سیاست‌های اقتصادی داخلیْ تجلی منطق امپریالیستی سرمایه‌داری فهم نمی‌شود و جمهوری اسلامی به‌عنوان یک نظام غیرمتعارف جهانی نگریسته می‌شود که باید آن را به مدار جهانی آورد.

🔸 در هر دوی این رویکردها به وضوح می‌توان فقدان یک سیاست طبقاتی را مشاهده کرد. نه برای «آنتی امپریالیست‌ها» سرنوشت طبقه‌ی کارگر مهم است و نه برای «آنتی استبدادها». اگر گروه اول «اکنون» طبقه‌ی کارگر را فدای «آینده‌»ی سوسیالیستی نامعلومی می‌کند که بناست به اعتبار چین و روسیه ساخته شود، گروه دوم در بهترین حالت منشأ نابرابری‌های موجود را، قسمی «فساد سیستماتیک» ناشی از «اسلام سیاسی» ارزیابی می‌کند که به اعتبار یک «دموکراسی شفاف جمهوری‌خواهانه» (و با رونق سرمایه‌گذاری‌های خارجی) برطرف خواهد شد...


🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-3UG

#یاشار_دارالشفاء #اداره‌_شورایی
#بحران_مارکسیسم #تحلیل_طبقاتی
👇🏽

🖋@naghd_com