سرخط
9.51K subscribers
21.6K photos
16.6K videos
343 files
1.19K links
سرخط اخبار کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، اقوام و محیط زیست را پوشش می‌دهد.
سرخط، صدای جنبش حق تعیین سرنوشت است، آوای انسان دی ماه، فریاد مردم آبان.

ارتباط با ادمین :
@Sarkhatist

اینستاگرامِ سرخط: Sarkhatism
آدرس ایمیل: sarkhatism@gmail.com
Download Telegram
🔴 روزگار همیشه سیاهِ قرچک


صبح امروز شنبه ۲۰ بهمن‌ماه، حدود ۴۰ نفر از زنان زندانی مجروح قرچک را در حالیکه سرشان را با گونی پوشانده بودند به زندان اوین منتقل کردند.
قرچک ورامین تنها طی دو روز گذشته شاهد اعمال خشونت و سرکوب‌های وارد شده بر تن زنان محبوسْ نبوده است.
هم‌زمان با روز جهانی «منع خشونت علیه زنان» خبر ضرب و شتم سه زن درویش زندانی (شکوفه یداللهی، الهام احمدی، سپیده مرادی) از سوی مامورین زندان، این گزاره را نمایان‌تر کرد که به راستی با چه میزان از اعمال مرگ تدریجی و شکنجه‌ی نهادینه شده مواجهیم؟
جمعه‌ی سیاه قرچک در ابتدا با اعتراض بند ۱ زندان در پی عدم رسیدگی به وضعیت نامناسب جسمی یکی از زندانیان آغاز شد. هم‌پا با این اعتراضات، وعده‌های تیتروار «آزادی ۵۰ هزار زندانی به مناسبت ۴۰ سالگی پیروزی انقلاب» نیز بدل به تسریع اعتراضات در بند ۲ شد. گارد امنیتی زندان با ضرب و شتم، استفاده از باتوم و پرتاب گاز فلفل و اشک‌اور در راهروها، قرچکِ حاشیه‌رانده، بی‌امکانات و بی‌پزشک را بدل به جهنمی گدازان کرد. فضای بسته‌ی فاقد اکسیژن، دود حاصل از گاز فلفل و اشک‌آور، امکان تنفس را نیز از زنان مجروح گرفت. در این بین زندانیان، جهت خنثی کردن دود و سوزش چشم‌ها اقدام به آتش زدن ملحفه‌ها کردند. اقدامی که باز هم با خشونت مامورین و گارد زندان مواجه شد. انتقال ۴۰ زن زندانی قرچک به اوین، جهت محاکمه، بازجویی و اعمال سرکوبی دو چندان، در ادامه‌ی خفه کردنِ فضای خفگی موجود است.
این جنایات در حالی صورت می‌پذیرد که «پروانه مافی» عضو فراکسیون زنان مجلس گفت: «عفو عمومی شامل زندانیان مواد مخدر نیست و نظم زندان، توسط این افراد برهم زده شده است».

حالا زنان زندانی قرچک با دست و پاهای شکسته، فقدان بهداری و پزشک، ممنوعیت تماس تلفنی با خانواده، قطع کردن وعده‌های شام و نهار و تشدید فضای امنیتی در بندهای خود، صبح را به شب می‌رسانند. انتظار خانواده‌ها در پشت درب‌های قرچک هم به صفوفی بی‌پاسخ، همانند دیگر خشونت‌ورزی‌های گذشته تبدیل شده است. چهل سالگی انقلاب و وعده‌ی عفو و تخفیف مجازات زندانیان، فریادگر این است که تقاضا برای مشمولیت آزادی هم خود بدل به حبسی مضاعف در سلول‌های زندان خواهد شد.


«متن از گروه نویسندگان #سرخط »

#زندان_قرچک

@Sarkhatism
🔴به گفته فعالین حقوق زنان و کودکان، پس از درگیری و آتش سوزی، همچنین قطع وسایل گرمایشی زندان قرچک از روز جمعه، جان تعدادی از کودکان در زندان در خطر است اما خبری از این کودکان اسیر در دسترس نیست. به تخمین کنشگران حقوق کودک بیش از دوهزاروسیصد کودک به‌همراه مادران خود در زندان‌های ایران بدترین شرایط را تحمل می‌کنند.

#حق_کودکی #حقوق_کودکان #زندان_قرچک

@Sarkhatism
🔴 نامه‌ی عاطفه رنگریز از زندان قرچک

«آیا دوباره گیسوانم را در باد شانه خواهم زد؟ آیا دوباره روی لیوان‌ها خواهم رقصید؟»۱

آیا می‌شود در سالن پنج اندرزگاه یک قرچک نوشت؟ بعید می‌دانم! به قولی قرچک نام مستعار جهنم است.

حال که دارم می‌نویسم بر تخت طبقه سومی نشسته‌ام که پاهایم رنده رنده شد از بس که بالا رفته‌ام «از نردبانی که ارتفاع حقیری دارد.» تختی که به رفیقم می‌گویم بیا برویم توی قبرهایمان و تختی که زیر پاهایمان یک باکس و یک ساک است. و ما از بس که جا برای نشستن نداریم در کابینمان، خودمان را به اینجا می‌کشانیم.

آیا می‌شود نوشت؟ بعید می‌دانم. در اینجا ده بند است و هر بند به طور تقریبی صدوبیست تا صدوپنجاه نفر جمعیت دارد. به جز بند مادران یا بندی که سرنوشت کودکانش از همان ابتدا محکوم به شکست است. کودکانی که نه شب را می‌بینند، و نه پدر را، و نه بیرون را، و نه پارک ملی را و نه چیزهای ملی شده را! و اما می‌بینند درهای بسته و قفل‌های بسیاری را و آیا کودکان اینجا خواب ستاره‌ی قرمز را می‌بینند؟!

در بندِ پنج، یازده کابین است و در هر کابین چهار تخت سه‌طبقه‌ای که دوازده نفر در آن سوار قطار مرگ شده‌اند و در مسیر برزخی به انتظار یک ابلاغیه، اعزام و یا انتقال هستند تا شاید دمی پیاده شوند و درها برایشان گشوده شود.

من سوار بر یکی از این واگن‌ها (کابین‌های قطار ایستاده‌ی مرگ و تعلیقی) پیش به سوی ناکجاآباد تلاش دارم که بنویسم اما بعید می‌دانم که واژه‌هایم بتوانند مسافران اینجا را دیدنی کنند. زیرا بیرون مرده است و «هیچ‌کس به قطار ایستاده‌ی مرگ نگاه نمی‌کند.»۲

واگن‌ها توسط دو دیوار که یک‌ونیم متر از سقف فاصله دارند، محاصره شده‌ است و حدود هشت متر جا برای خوردن و آشامیدن و زیستن. یعنی در همین هشت متر دوازده نفر با باروبندیلشان باید خود را جا بدهند.

این مسافرانِ به قصد ناکجاآباد و باروبندیلی که ظروف پلاستیکی و بشقاب‌های ملامین و انواع و اقسام کنسروها و نگهدارنده‌ها و لباس‌های بوتیک اینجاست که سه‌لاپهنا حساب می‌شود.

آیا درست است که دهان بگشایم و از مسافران اینجا بگویم؟ و نورهای مداوم مهتابی‌ها که چشم‌هایمان را می‌زند و صداهایی که گوش‌هایمان را کر می‌کند: پِیج‌های مداوم، تهدیدها، هشدارها و شماره‌های آماری که صبح و عصر، ما را از هواخوری به بند می‌کشاند.

زمان ناهار که فرا می‌رسد بوی برنج سویا بلند می‌شود و باید با یک ظرف در صف بایستی و بعدْ شستن و… . اینجا شستن ظروف و لباس‌ها از اعمال شاقه به شمار می‌آید و از همین رو کارگرهایی هستند که به بهای ناچیزی گردن به این اعمال می‌‌نهند. آب شور این بیایان نیز مدام دریغ می‌شود از برزخیان اینجا. و حمام اینجا مرا می‌برد به عصر اتاق‌‌های گاز.

آیا می‌توانم بنویسم؟ بعید می‌دانم. مسافران از هجمه‌ی زیادشان درهم می‌لولند و با پرینتشان هل داده‌ شده‌اند به این قطار و من در این قطار ایستاده‌ی مرگ، زمان را از یاد برده‌ام. و گویی ساعت یک‌بار نواخت و در بند باز شد و دیگر ایستاد و ایستاد. و ساعت مدام دهن‌کجی می‌کند بر ما! و راستی اینجا ممنوع است دوتا شدن، سه تا شدن، بی‌شمار شدن.

بیشتر مسافران باید خود را به کارگاه‌های اشتغال (کار اجباری) بسپارند که زمانِ ایستاده بر دوششان را فراموش کنند تا بتوانند بیست دقیقه زمان بخرند که به بیرون وصل شوند و حرکت رخ دهد و در پایان فقط می‌توانم بگویم «من راز فصل‌ها را می‌دانم و حرف لحظه‌ها را می‌فهمم. نجات دهنده در گور خفته است.»

۹۸.۸.۲۴
زندان قرچک


#بازداشت_شدگان_روز_جهانی_کارگر #زندان_قرچک


@Sarkhatism
سرخط
Photo
🔴میخواستم تصویری از تن های کبود و دستان زخمی بکشم.طرحی از صدای در کوبیدن های اندرزگاه یک و دو از سرِ همدردی یا از صدای چسباندن شوکر به در سالن، به بدن های لت و پار شده ی بچه ها.مثلا طرحی از تشنج لیلا،اشک های سمیرا،چشم های از حدقه در آمده ی پریزاد،گلوی گرفته ی فروغ یا گوشت برآمده ی دست صبا.اما هیچ کدام نشد.دیدم تصویر کردن نگاه مبهوت تو وقتی که دست‌هایت را از پشت گرفته بودند و میبردنت، وقتی که دستان مرا هم گرفته بودند و دیگر نمیتوانستم جلوی رفتن ات را بگیرم، اطمینان چشم هایت که در نگاه وحشت زده ام دوبار پشت هم پلک زد،از همه آسان تر است.من تمام جزییاتت را به خاطر سپرده ام.کلاه قرمز و موهای آشفته ات را، شلوار گرمکن و پاهای برهنه ات را.من‌ تمام جزییات آن روز کذایی را به خاطر دارم. از زندانیان بندهای عمومی که با هزار ضرب ‌و زور به پشت در میآمدند تا حالمان را بپرسند تا تلاشمان برای به هوش آوردن لیلا، تخت هایی که وسط بند کشیده شده بود،کپه ی مویی که از سر کسی کنده بودند،دیگری که از شدت فشار عصبی بعد از هفت ماه پریود شده بود،کسی که اشک میریخت و میگفت:«خیال نکنید گریه ام از ضعف است،اشک‌هایم از سر خشم میریزند»! شاید باور نکنی اما هنوز صدای نفس های از زورِ کتک به شماره افتاده ی زهرا در گوشم میپیچد.هنوز هم پیش چشمم مادری به سوی فرزند بدن رنجورش میشتابد و کسی لنگ لنگان لیوان آب قند را به اتاق رای کارها میرساند.
انگار هنوز هم وقتی کسی میپرسد طعم تبعید چیست در دلم میگویم اشک‌های سمیرا به اندازه ی آب قرچک شور اند.
نمیخواهم اعتراف کنم طعم تبعید تند و سوزان است.درست مثل مزرعه های اطراف زندان که هر شب در آتش میسوزند،مثل ایستادگی و فریاد چند زندانی با دستان خالی،مثل توقف و بلافاصله بعدش اجرای حکم زهرا، مثل انفرادی های تنبیهی سحر یا تشنج های شبانه ی لیلا.حالا میخواهم بگویم طعم تبعید تلخ و گزنده هم هست،مثل دستان سپیده بر شانه هایم،ریختن اشک های پریسا بر صورتم،شعر خواندن ارس پشت در ورودی، جمع کردن وسایل یاسمن، سمانه، خودِ تو ....
گاهی در عین تلخی ماندگار هم میشود مثل این جمله که کسی اعضای بند را به اعضای بدنمان تشبیه کرد و گفت در چند روز اخیر پنج عضو تنمان را از جایش کنده و برده اند.
حالا انگار تمام اعضای بدنم را بریده اند و هر کدام را گوشه ای در زندانی جا گذاشته ام
اوین، قرچک، کرج، بوشهر، سمنان، لاکان، آمل...
همه بریده،همه قطع شده. رها شده بدون پاره های تنم و مزه هایی متفاوت که هنوز زیر زبانم اند
.
.
تصویر از ۲۳ آذر ماه ۹۹
زندان قرچک


از اینستاگرام سپیده فرهان

#تبعید
#زندان_قرچک


@sarkhatism
🔴 تداوم بازداشت فعالان حقوق کودکان

#سمانه_اصغری، عضو سابق هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان از تاریخ ۱۹ مهرماه در زندان است. ۳۵ روز اول وی در بند ۲۰۹ اوین در بازداشت بود که پس از اتمام بازجویی به #زندان_قرچک منتقل شد.

#سروناز_احمدی فعال حقوق کودکان و کارشناس ارشد رشته‌ی مددکاری اجتماعی از دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی‏ در تاریخ ۱۵ آبان به همراه همسرش کامیار فکور در منزلشان در تهران بازداشت شدند و تا این لحظه پس از گذشت ۲۶ روز از وضعیت ایشان اطلاعاتی در دسترس نیست.

#آمنه_زمانی فعال حقوق کودکان، ظهر روز پنجشنبه ۳ آذر و در پی ارعاب و هجوم ماموران امنیتی به جلسه #شبکه_یاری_کودکان_کار بازداشت شده‌ است و تاکنون اطلاعی از اتهام وی در دسترس نیست.

#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری

از بیدارزنی
@bidarzani
@sarkhatism
🔴 دنیا عبادی‌‌پور نزدیک به یک ماه پیش دستگیر و به زندان قرچک منتقل شده است. تاکنون از وضعیت وی اطلاع بیشتری در دسترس نیست.

#دنیا_عبادی‌پور
#زندان_قرچک
#قیام_ژینا
#قیام_زندگی
#ژینا_امینی
#مهسا_امینی

@sarkhatism
🔴 تداوم بازداشت سعیده محمدی به دلیل عدم تامین وثیقا ۶۰۰ میلیونی

سعیده محمدی، ۳۱ ساله، اهلدکوهدشت و دانش‌آموخته حقوق است که ۲۷ اردیبهشت سال جاری در چهارراه ولیعصر تهران بازداشت شده است. وی از آن تاریخ تا کنون در بند امنیتی زندان قرچک، در بازداشت به سر می‌برد.

بنا بر اخبار منتشر شده، او در دادگاه بدوی به ۵ سال حبس تعزیری و ۲ سال ممنوع‌الخروجی محکوم شده است. همچنین برای وی قرار وثیقه ۶۰۰ میلیونی تعیین کرده‌اند که به سبب عدم توان تامین، تاکنون تحت شرایط سخت در بازداشت است.


#سعیده_محمدی
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#قیام_ژینا
#قیام_زندگی
#قرچک
#زندان_قرچک

@sarkhatism
Forwarded from مدرسه‌ رهایی
🟣 کمپین سرود زندانیان سیاسی قرچک

چهارشنبه، ۳۰ آذرماه ۱۴۰۱، شب یلدا:

«از تمام کسانی که در این ۹۵ روز، خیابان‌های ایران را خالی نگذاشتند؛ خانواده جان‌فدایانِ آزادی، خانواده دستگیرشدگان و از هر کس که در دل، نفرت و خشم از بیداد را کنار رویای آزادی و برابری جای داده، دعوت می‌کنیم که به ما بپیوندند و در این شب، هم‌نوای ما شوند تا با هم از این سیاهی گذر کنیم و با قلبی امیدوار و گرم، روشنای بهار آزادی را به شب‌های تیره و سرد زمستان بکشانیم. گوش بسپارید که ما از پشت میله‌های زندان، صدای بلند سرودهایمان را به شما می‌رسانیم و در انتظار خواهیم بود تا صدای رسای شما نیز از روی دیوارهای زندان به ما برسد. می‌رسد، می‌رسد. می‌دانیم.»

#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتصاب_سراسری
#زندان_قرچک_ورامین

@bidarzani

🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
🛑«دادگاه‌های مجازی، حبس‌های واقعی»

ارسالی از یاران #همراه_سرخط

🔸به گزارش یک منبع آگاه، برای زنان معترض بازداشت‌شده در حومه تهران مخصوصا منطقه #شهریار ، که هم‌اکنون در #زندان_قرچک به سر می‌برند؛ دادگاه حضوری تشکیل نشده و اغلب دادگاه آنها در حد چند دقیقه بسیار کوتاه و به صورت ویدئو کنفرانس و یا تلفنی بوده و در بعضی موارد، بدون تشکیل دادگاه رای قاضی صادر شده‌است.

در این دادگاه‌های مجازی که با توجه به وضعیت اینترنت، کیفیت بسیار پایینی داشته، به اغلب زنان بازداشت‌شده ساکن حومه تهران، حکم یکسان [دو سال حبس تعزیری] ابلاغ شده‌است!!

این شیوه برگزاری دادگاه، بدون حضور وکیل و فرصت مناسبی برای دفاع متهم، نقض فاحش حقوق این متهمین بوده و برگ جدیدی از نادیده گرفتن قوانین، توسط جمهوری اسلامی است.

لازم به ذکر است از ابتدای بازداشت این زنان تا کنون، با تبدیل قرار بازداشت موقت ایشان به قرار وثیقه موافقت نشده‌است.

#زن_زندگی_آزادی
#نان_کار_آزادی
#مهسا_امینی
#قیام_ژینا
#انقلاب_زن

@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 استعار‌ه‌ی جهنم در زندان قرچک به واقعیت تبدیل شده است
گزارش ارسالی به #بیدارزنی

«امروز بیست‌‌وپنجم خردادماه، پنجمین روزی است که تعدادی از بندهای زندان قرچک به سیستم سرمایشی (کولر) دسترسی ندارند. تحمل فضای داخل بندها بسیار دشوار بوده و حضور در هواخوری نیز به سبب گرمای طاقت‌فرسا ناممکن است.
رعایت بهداشت شخصی برای همه‌ی زندانیان عملا ناممکن شده، شرایط بند و اقلام بهداشتی موجود، جواب‌گو نیستند و تعداد حمام‌های سالم و قابل‌استفاده پاسخ‌گوی تعداد زندانیان بندهایی که سیستم سرمایشی ندارند، نیست. اقلام بهداشتی مانند مام، با کیفیت بسیار پایین عرضه می‌شود و آن هم گاهی با تعداد کم.

شرایط در این روزها به نحوی است که زندانیان متوسل به استفاده از بطری‌های یخ‌زده‌ی آب شده‌‌اند و بطری‌های یخ‌زده را روی تن و صورت‌شان می‌گذارند تا از گرمازدگی جلوگیری کنند؛ اما تعداد یخچال‌های موجود و سالم هم جواب‌گوی یخ‌زدن تعداد بطری‌های آب موردنیاز نیست.

اگر پیش‌تر، استعاره‌ی جهنم را برای توصیف شرایط زندان قرچک به کار می‌بردیم، در ۵روز گذشته این استعاره به واقعیت قرچک تبدیل شده است.

▪️این در حالی است که دو هفته‌ی گذشته و در روز بازدید سه‌ساعته‌ی مقامات خارجی _ متشکل از ۳۶ سفیر و دیپلمات و نماینده سازمان‌های بین‌المللی _ که با هدف نشان دادن خدمات و تسهیلات متنوع و بی‌شائبه به زندانیان زن و آشنایی بازدیدکنندگان با اصول زندانبانی اسلامی انجام شد، تمامی فضاهایی که به بازدیدکنندگان نشان دادند، مجهز به وسایل سرمایشی بودند، وسایلی که پس از بازدید به انبار زندان انتقال داده شدند!
همچنین سال گذشته نیز ۱۲ عدد کولرگازی توسط خیرین خریداری و به زندان تحویل داده شد که این کولرها در اتاق‌های مسئولان زندان نصب شدند؛ همان اتاق‌هایی که در ماه‌های اخیر به کمک مبالغ دریافتی از خیرین نوسازی، عریض‌تر و مجهزتر شدند.

پیش‌تر و به هنگام حضور زندانیان سیاسی در بند هشت این زندان، امکان اطلاع‌رسانی درخصوص وضعیت اسفناک تاحدی ممکن بود؛ اما امروز به سبب نبود هیچ زندانی تریبون‌داری در قرچک، زندانیان این زندان در سکوت خبری با مشکلات بی‌شمارشان دست به گریبانند و به‌نوعی رها شده‌اند:

صدای زندانیان بی‌صدای زندان زنان قرچک باشیم.»


#ژن_ژیان_ئازادی
#زندان_قرچک_ورامین
#تبعیض_سیستماتیک

@bidarzani
@sarkhatism
🔴 آتش‌سوزی در زندان زنان قرچک

بر اساس گزارش‌ها، امروز ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ و در سالگرد قیام ژینا، زندان زنان قرچک که در اطراف تهران قرار دارد دچار آتش‌سوزی شده است.
در نتیجه این آتش‌سوزی زندانیان دست به شورش زده‌اند و گارد ویژه زندان زندانیان را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده است که در نتیجه آن تعدادی از زندانیان زخمی شده‌اند.
گزارش‌ها همچنین حاکی از اعزام نیروهای امنیتی بیشتر به سمت زندان قرچک است.

آتش‌سوزی‌ای که اگرچه منبع و علت آن در روز سالگرد قیام ژینا مشخص نیست اما یادآور آتش‌سوزی زندان اوین و ضرب‌‌وشتم زندانیان شورشی و مبارزمان در میانه‌ قیامی است که هنوز در جریان است.

از وضعیت سلامت زندانی‌ها و ابعاد آتش‌سوزی هنوز خبر چندانی در دست نیست.

#زندان_قرچک
#زنان_زندانی
#سالگرد_قیام
#قیام_ژینا
#قیام_زندگی
#ژینا_امینی
#مهسا_امینی

@sarkhatism
🔴 توفان توئیتری برای زنان زندانی در زندان قرچک

یکشنبه ۲ مهر، ساعت ۲۰:۳۰ به وقت ایران
هشتگ‌ها:
#زندان_قرچک
#WomenPoliticalPrisoners

@sarkhatism
🔴 سمانه اصغری به زندان قرچک منتقل شد

سمانه اصغری، فعال حقوق کودک و دانشجوی دانشگاه خوارزمی که روز ۲۳ شهریورماه با یورش ماموران امنیتی در منزل خود بازداشت شده بود، روز گذشته نهم مهرماه به از بند ۲۰۹ زندان اوین به زندان قرچک ورامین منتقل شده است. هنوز از دلایل بازداشت و اتهامات او اطلاعی در دسترس نیست. سمانه اصغری پیشتر نیز در جریان قیام ژینا بازداشت و پس از ۷ ماه به قید وثیقه آزاد شده بود.

#سمانه_اصغری
#زندانی_سیاسی
#زندان_اوین
#زندان_قرچک
#جمهوری_سرکوب
@sarkhatism