سرخط
Photo
در چنین روزی (۲۸ اکتبر ۱۹۷۲) محاکمهٔ آنجلا دیویس، کمونیست سیاهپوست افسانهای به اتهام قتل، آدمربایی و توطئه در کالیفرنیا آغاز شد. در پی حمایت جهانی در ژوئن همان سال هیئت منصفهٔ تماماً سفیدپوست او را از تمام اتهامات تبرئه کرد.*
او در دهه ۶۰ رهبر حزب کمونیست آمریکا بود و در دوران فعالیتش در #جنبش_حقوق_مدنی ارتباط نزدیکی با حزب " پلنگهای سیاه" داشت، گرچه هرگز از اعضای رسمی آن نبود. او بنیانگذار "سازمان مقاومت انقلابی" است، سازمانی که برای الغای صنعت-زندان کار میکند. دیویس استاد بازنشسته گروه تاریخ آگاهی در دانشگاه سانتاکروز کالیفرنیا و مدیر گروه سابق مطالعات فمینیستی همین دانشگاه است و در اموری مانند مبارزه برای برابری زن و مرد، مخالفت با مجازات اعدام و الغای زندانها فعالیت میکند.
دیویس از سال ۱۹۶۹ شروع به بیان نظراتش در معرض عموم کرد. او اعتراض و مخالفت خود را با #جنگ_ویتنام #نژادپرستی، #تبعیض_جنسیتی و صنعت زندان ابراز کرده و از حقوق #همجنس_گرایان و دیگر جنبشهای اجتماعی حمایت کرد. در سال ۱۹۶۹ او امپریالیسم را باعث و بانی مشکلات جمعیتهای تحت ستم دانست؛ «ما با یک دشمن مشترک طرفیم و آن دشمن #امپریالیسم یانیکیها (سفیدها) است. دشمنی که ما را اینجا و بیرون (از آمریکا) میکشد. من اکنون معتقدم که هر کس که بخواهد این مبارزات را از هم جدا کند، هر کسی که بگوید ما برای تقویت جنبش #ضدجنگ باید سایر معضلات را کنار بگذاریم، از قواعد بازی دشمن پیروی میکند.» در سال ۲۰۰۱ دیویس در مخالفت با جنگ علیه #ترور، #صنعت_زندان، و نظام ویران مهاجرتی سخن راند و به مردم گفت اگر میخواهند مشکلات اجتماعی را برطرف کنند باید «مهارتهای انتقادی خود را تقویت و رشد داده و به کار بندند.» بعد از طوفان کاترینا، دیویس اعلام کرد که «وضعیت دهشتناک نیو اورلین» حاصل ساختارهای نژادپرستی، سرمایهداری، و امپریالیسمی است که رهبران کشورمان را با آن اداره میکنند.
#آنجلا_دیویس #پلنگ_های_سیاه #مقاومت
*توئیتر " تاریخ طبقه کارگر"
@sarkhatism
او در دهه ۶۰ رهبر حزب کمونیست آمریکا بود و در دوران فعالیتش در #جنبش_حقوق_مدنی ارتباط نزدیکی با حزب " پلنگهای سیاه" داشت، گرچه هرگز از اعضای رسمی آن نبود. او بنیانگذار "سازمان مقاومت انقلابی" است، سازمانی که برای الغای صنعت-زندان کار میکند. دیویس استاد بازنشسته گروه تاریخ آگاهی در دانشگاه سانتاکروز کالیفرنیا و مدیر گروه سابق مطالعات فمینیستی همین دانشگاه است و در اموری مانند مبارزه برای برابری زن و مرد، مخالفت با مجازات اعدام و الغای زندانها فعالیت میکند.
دیویس از سال ۱۹۶۹ شروع به بیان نظراتش در معرض عموم کرد. او اعتراض و مخالفت خود را با #جنگ_ویتنام #نژادپرستی، #تبعیض_جنسیتی و صنعت زندان ابراز کرده و از حقوق #همجنس_گرایان و دیگر جنبشهای اجتماعی حمایت کرد. در سال ۱۹۶۹ او امپریالیسم را باعث و بانی مشکلات جمعیتهای تحت ستم دانست؛ «ما با یک دشمن مشترک طرفیم و آن دشمن #امپریالیسم یانیکیها (سفیدها) است. دشمنی که ما را اینجا و بیرون (از آمریکا) میکشد. من اکنون معتقدم که هر کس که بخواهد این مبارزات را از هم جدا کند، هر کسی که بگوید ما برای تقویت جنبش #ضدجنگ باید سایر معضلات را کنار بگذاریم، از قواعد بازی دشمن پیروی میکند.» در سال ۲۰۰۱ دیویس در مخالفت با جنگ علیه #ترور، #صنعت_زندان، و نظام ویران مهاجرتی سخن راند و به مردم گفت اگر میخواهند مشکلات اجتماعی را برطرف کنند باید «مهارتهای انتقادی خود را تقویت و رشد داده و به کار بندند.» بعد از طوفان کاترینا، دیویس اعلام کرد که «وضعیت دهشتناک نیو اورلین» حاصل ساختارهای نژادپرستی، سرمایهداری، و امپریالیسمی است که رهبران کشورمان را با آن اداره میکنند.
#آنجلا_دیویس #پلنگ_های_سیاه #مقاومت
*توئیتر " تاریخ طبقه کارگر"
@sarkhatism
🔴 جنگ، تجارتِ دولتهاست.
طرحی از دانیل گارسیا
#پناهجویان #پناهندگان #ناشهروندان #جنگ_زدگان #امپریالیسم #تجارت_اسلحه #صنعت_حقوق_بشر #آوارگان #غرب_آسيا
@sarkhatism
طرحی از دانیل گارسیا
#پناهجویان #پناهندگان #ناشهروندان #جنگ_زدگان #امپریالیسم #تجارت_اسلحه #صنعت_حقوق_بشر #آوارگان #غرب_آسيا
@sarkhatism
🔴 اول قدرتها، بعد خُردهدولتها؛
ما هیچ، …… ما در راه!
نویسنده: امین حصوری
مقدمه:
یادداشت پیشِ رو بهطور فشرده این پرسش را پیش میکشد که نقش و جایگاه کشوری مانند ایران در کشاکشهای مستمر بلوکهای قدرت جهانی چیست و چرا؟ ماحصل این ستیزها و رقابتها چه تأثیراتی بر شکل و کارکرد دولت و مبارزات تاریخی ستمدیدگان بر جای گذاشته است؟ و سرانجام اینکه سوژهها یا کنشگران مبارزهی رهاییبخش چگونه میباید با این ستیزها و پیامدهای آنها مواجه شوند؟ تأمل در این پرسشها میتواند مقدمهای باشد برای بازاندیشی دربارهی مسیرهای برونرفت از بحران سیاسی–تاریخیای که جامعهی ایران بهرغم مبارزات پرهزینهی نسلهای متوالی، همچنان در چنبرهی آن گرفتار است. برای ارائهی پاسخی کلی – و غیرانضمامی – به این پرسشها در متن کوتاه حاضر، کوشیدهام یک روند استدلالی کمابیش خودبسنده (تا جای ممکن، مستقل از دستگاههای مفهومی و نظری) را پی بگیرم تا مخاطب عام بهتر بتواند با موضوع اصلی بحث ارتباط برقرار کند. چرا که انگیزهی نگارش این متن، ادای سهمیست به یک پرسش قدیمی، ولی کماکان گشوده، که اینک در پی امضای معاهدهي ۲۵سالهی ایران و چین و نیز با آغاز مذاکراتِ احیای برجام، بار دیگر (موقتا) اذهان عمومیِ جامعه را بهخود مشغول داشته است. درعین حال، باور دارم که هر استراتژی سیاسی مؤثر برای عبور از بحران فاجعهبار کنونیِ ایران، پیش از هرچیز مستلزم رویارویی و تعیینتکلیفِ فعالترین نیروهای جامعه با این پروبلماتیکِ تاریخیست.
#دولت
#انقلاب
#امپریالیسم
#چپ_آنتی_امپ
لینک دسترسی به متن: 👇🏾
https://kaargaah.net/?p=1148
دریافت متن در فرمت پی.دی.اف. : 👇🏾
http://pdf.kaargaah.net/137_Big_Powers_First_and_We_Are_on_the_Way_HAmin.pdf
منبع: @kdialectic
@sarkhatism
ما هیچ، …… ما در راه!
نویسنده: امین حصوری
مقدمه:
یادداشت پیشِ رو بهطور فشرده این پرسش را پیش میکشد که نقش و جایگاه کشوری مانند ایران در کشاکشهای مستمر بلوکهای قدرت جهانی چیست و چرا؟ ماحصل این ستیزها و رقابتها چه تأثیراتی بر شکل و کارکرد دولت و مبارزات تاریخی ستمدیدگان بر جای گذاشته است؟ و سرانجام اینکه سوژهها یا کنشگران مبارزهی رهاییبخش چگونه میباید با این ستیزها و پیامدهای آنها مواجه شوند؟ تأمل در این پرسشها میتواند مقدمهای باشد برای بازاندیشی دربارهی مسیرهای برونرفت از بحران سیاسی–تاریخیای که جامعهی ایران بهرغم مبارزات پرهزینهی نسلهای متوالی، همچنان در چنبرهی آن گرفتار است. برای ارائهی پاسخی کلی – و غیرانضمامی – به این پرسشها در متن کوتاه حاضر، کوشیدهام یک روند استدلالی کمابیش خودبسنده (تا جای ممکن، مستقل از دستگاههای مفهومی و نظری) را پی بگیرم تا مخاطب عام بهتر بتواند با موضوع اصلی بحث ارتباط برقرار کند. چرا که انگیزهی نگارش این متن، ادای سهمیست به یک پرسش قدیمی، ولی کماکان گشوده، که اینک در پی امضای معاهدهي ۲۵سالهی ایران و چین و نیز با آغاز مذاکراتِ احیای برجام، بار دیگر (موقتا) اذهان عمومیِ جامعه را بهخود مشغول داشته است. درعین حال، باور دارم که هر استراتژی سیاسی مؤثر برای عبور از بحران فاجعهبار کنونیِ ایران، پیش از هرچیز مستلزم رویارویی و تعیینتکلیفِ فعالترین نیروهای جامعه با این پروبلماتیکِ تاریخیست.
#دولت
#انقلاب
#امپریالیسم
#چپ_آنتی_امپ
لینک دسترسی به متن: 👇🏾
https://kaargaah.net/?p=1148
دریافت متن در فرمت پی.دی.اف. : 👇🏾
http://pdf.kaargaah.net/137_Big_Powers_First_and_We_Are_on_the_Way_HAmin.pdf
منبع: @kdialectic
@sarkhatism
Forwarded from نقد
▫️ محتوای طبقاتیِ قومیت در کلانشهر
▫️ ارزش سیاسی و اقتصادی کارِ کُردها
نوشتهی: پولات آلپمن
ترجمهی: مهرداد امامی
4 مه 2021
📝 مقالهی حاضر ترجمهی فصلی از کتابی است بهنام در برابر باد: روندهای کار و جستوجوی ضدّهژمونی که در سال 2015 از جانب انتشارات «نوتابِنِه» به زبان ترکی منتشر شد. در این کتاب روندهای بیثباتسازی، پرولترسازی، رژیمهای کار نولیبرالی، استراتژیهای ضدّهژمونیک همچون پداگوژی بدیل، نقش تکنولوژی در مبارزهی طبقاتی و سازمانهای کار بدیل عمدتاً در بستر ترکیه به بحث گذاشته میشوند. در آستانهی یکم می سال 2021 ترجمهی این مقاله را مشخصاً تقدیم میکنم به تمام کارگران و زحمتکشان ساکن ایران، به تمام مهاجران داخلی و خارجی در جایجای کشور، به زنان و مردان و کودکان کاری که هیچ ثروت و آبادانیای برایشان ایجاد نشده است مگر از طریق استثمار کار، بدن، ذهن و جان آنها در عرصههای مختلف اجتماعی.
🔸 روند سرمایهدارانهشدن ترکیهی مدرن در عین حال فراگردی است به موازات روند تأسیس رژیم دولت-ملت در این کشور. به بیان دیگر، تلقی جامعهی ترکیه از جانب نخبگان بنیانگذار به عنوان «تودهای فاقد امتیاز، بیطبقه و درهمجوشیده»، اتخاذ الگوی توسعهی سرمایهدارانه و روّیههای دولت-ملتسازی که همچون پروژههای مهندسی اجتماعی سربرآورده و در عین حال به منزلهی سیاستهای موازی تحقق یافتهاند، سرشتنشان اصلی دولت بودند. محور سیاستهای اقتصادی دولت سیاستهایی با هدف فراروی از کمتوسعهیافتگی بهواسطهی گذار به سرمایهداری بود. سویهی اجتماعی این سیاستها نیز نظراً حاوی شکلگیری ملت بر پایهی قلمروی مشترک و عملاً بر اساس تبار/خون بود. این وضعیت موجب شد که بین هویت «ملت» همچون یک تخیل و هویت قومی بهمثابهی شکل هستی اجتماعی-فرهنگیْ مواجههای پرتنش و منازعهآمیز بهوجود آید. این روند که در دورهی نخستین جمهوری به عنوان «مسئلهی شرق» تلقی میشد و در عین حال تعاریفی مرتبط با «ترور» و مشابه آن پیدا کرد، نهایتاً تبدیل به «مسئلهی کُردی» شد و به سبب سیاستهای دولتی متفاوت، عرصه را برای مهاجرت اجباری کُردها فراهم کرد. بدین ترتیب کُردهایی که از روی اجبار مهاجرت کردند، از سرزمینهای خود رانده شدند. طی این روند، کُردها برای اینکه بتوانند در کلانشهرها اسکان یابند تبدیل به نیروی کار ارزان شدند و این نیروی کار ارزان در عین حال اسیر سازوکارهای سلطهای شد که نابرابری اجتماعی را بازتولید میکردند.
🔸 از دههی 1950 به این سو، نیروی کار کُردها که نیروی کار ارزان-قومی را نمایندگی میکرد و به دلایل مختلف محصول مهاجرتهای جمعیت کُرد ساکن در شرق و جنوبشرقی آناتولی بود، هم با خصلتهای ساختاری و خارجی روندهای اجتماعی و هم با تنشهای سیاسی افزوده بر آنها مواجه بود و از این رو کُرد بودن را تبدیل به موقعیتی نامساعد در روندهای کار کرده بود. عرصهی اجتماعی که از طریق شکل تولید منعطف در روابط تولیدی بازسازی شده بود، عرصه را برای توسعهی روابط غیررسمی فراهم ساخت. غیررسمیسازی، شرایط اجتماعی ضروری برای تحققِ عملیِ روندهای اقتصادی و حقوقیِ موازی با بیثباتسازی نیروی کار را ایجاد میکند. شبکهی روابط واقعی جهت بازتولید نیروی کار ارزان مشخصاً در کلانشهرها شکل میگیرد. بنابراین، الگوی تولید منعطف یا پستفوردیسم که همچون رژیم انباشت جدیدِ شیوهی تولید سرمایهداری سربرآورده و در مناسبات کاریْ حاکم شده و در شبکهی روابط کاری نقش تعیینکنندهای ایفا کرده است، تنها محدود به افزایش استخدام نیروی کار بیثبات از طریق مرکزیتدادن به روابط غیررسمی نشده است، در عین حال، طی روند مذکور نقش بسزایی در گسیل نیروی کار ارزان به کلانشهرها ایفا کرده است.
🔸 این پژوهش مبتنی بر یافتههای یک پژوهش میدانی است که طی سالهای 2013-2012 ظرف تقریباً نُه ماه در منطقهی بیاوغلوی استانبول انجام شد. این پژوهش که مشخصاً ناشی از دغدغهی جامعهشناختی نسبت به مفصلبندی کُردهای ساکن محلهی تارلاباشی در روندهای کار شهری است، از طریق روش مصاحبهی عمیق انجام شده است. بخشی از دادههای این پژوهش طبق مفروضات نظریهی زمینهای تحلیل و ارزیابی شدهاند. هدف پژوهش حاضر فهم روند سرمایهدارانهشدن ترکیه و تأثیر سیاستهای دولت-ملت بر کُردها و تحلیل تأثیر این تحولات بر ساخت طبقاتی ترکیه است.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2aU
#مهرداد_امامی #پولات_آلپمن
#کلانشهر، #قومیت #امپریالیسم #سرمایهداری #طبقات_اجتماعی
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ ارزش سیاسی و اقتصادی کارِ کُردها
نوشتهی: پولات آلپمن
ترجمهی: مهرداد امامی
4 مه 2021
📝 مقالهی حاضر ترجمهی فصلی از کتابی است بهنام در برابر باد: روندهای کار و جستوجوی ضدّهژمونی که در سال 2015 از جانب انتشارات «نوتابِنِه» به زبان ترکی منتشر شد. در این کتاب روندهای بیثباتسازی، پرولترسازی، رژیمهای کار نولیبرالی، استراتژیهای ضدّهژمونیک همچون پداگوژی بدیل، نقش تکنولوژی در مبارزهی طبقاتی و سازمانهای کار بدیل عمدتاً در بستر ترکیه به بحث گذاشته میشوند. در آستانهی یکم می سال 2021 ترجمهی این مقاله را مشخصاً تقدیم میکنم به تمام کارگران و زحمتکشان ساکن ایران، به تمام مهاجران داخلی و خارجی در جایجای کشور، به زنان و مردان و کودکان کاری که هیچ ثروت و آبادانیای برایشان ایجاد نشده است مگر از طریق استثمار کار، بدن، ذهن و جان آنها در عرصههای مختلف اجتماعی.
🔸 روند سرمایهدارانهشدن ترکیهی مدرن در عین حال فراگردی است به موازات روند تأسیس رژیم دولت-ملت در این کشور. به بیان دیگر، تلقی جامعهی ترکیه از جانب نخبگان بنیانگذار به عنوان «تودهای فاقد امتیاز، بیطبقه و درهمجوشیده»، اتخاذ الگوی توسعهی سرمایهدارانه و روّیههای دولت-ملتسازی که همچون پروژههای مهندسی اجتماعی سربرآورده و در عین حال به منزلهی سیاستهای موازی تحقق یافتهاند، سرشتنشان اصلی دولت بودند. محور سیاستهای اقتصادی دولت سیاستهایی با هدف فراروی از کمتوسعهیافتگی بهواسطهی گذار به سرمایهداری بود. سویهی اجتماعی این سیاستها نیز نظراً حاوی شکلگیری ملت بر پایهی قلمروی مشترک و عملاً بر اساس تبار/خون بود. این وضعیت موجب شد که بین هویت «ملت» همچون یک تخیل و هویت قومی بهمثابهی شکل هستی اجتماعی-فرهنگیْ مواجههای پرتنش و منازعهآمیز بهوجود آید. این روند که در دورهی نخستین جمهوری به عنوان «مسئلهی شرق» تلقی میشد و در عین حال تعاریفی مرتبط با «ترور» و مشابه آن پیدا کرد، نهایتاً تبدیل به «مسئلهی کُردی» شد و به سبب سیاستهای دولتی متفاوت، عرصه را برای مهاجرت اجباری کُردها فراهم کرد. بدین ترتیب کُردهایی که از روی اجبار مهاجرت کردند، از سرزمینهای خود رانده شدند. طی این روند، کُردها برای اینکه بتوانند در کلانشهرها اسکان یابند تبدیل به نیروی کار ارزان شدند و این نیروی کار ارزان در عین حال اسیر سازوکارهای سلطهای شد که نابرابری اجتماعی را بازتولید میکردند.
🔸 از دههی 1950 به این سو، نیروی کار کُردها که نیروی کار ارزان-قومی را نمایندگی میکرد و به دلایل مختلف محصول مهاجرتهای جمعیت کُرد ساکن در شرق و جنوبشرقی آناتولی بود، هم با خصلتهای ساختاری و خارجی روندهای اجتماعی و هم با تنشهای سیاسی افزوده بر آنها مواجه بود و از این رو کُرد بودن را تبدیل به موقعیتی نامساعد در روندهای کار کرده بود. عرصهی اجتماعی که از طریق شکل تولید منعطف در روابط تولیدی بازسازی شده بود، عرصه را برای توسعهی روابط غیررسمی فراهم ساخت. غیررسمیسازی، شرایط اجتماعی ضروری برای تحققِ عملیِ روندهای اقتصادی و حقوقیِ موازی با بیثباتسازی نیروی کار را ایجاد میکند. شبکهی روابط واقعی جهت بازتولید نیروی کار ارزان مشخصاً در کلانشهرها شکل میگیرد. بنابراین، الگوی تولید منعطف یا پستفوردیسم که همچون رژیم انباشت جدیدِ شیوهی تولید سرمایهداری سربرآورده و در مناسبات کاریْ حاکم شده و در شبکهی روابط کاری نقش تعیینکنندهای ایفا کرده است، تنها محدود به افزایش استخدام نیروی کار بیثبات از طریق مرکزیتدادن به روابط غیررسمی نشده است، در عین حال، طی روند مذکور نقش بسزایی در گسیل نیروی کار ارزان به کلانشهرها ایفا کرده است.
🔸 این پژوهش مبتنی بر یافتههای یک پژوهش میدانی است که طی سالهای 2013-2012 ظرف تقریباً نُه ماه در منطقهی بیاوغلوی استانبول انجام شد. این پژوهش که مشخصاً ناشی از دغدغهی جامعهشناختی نسبت به مفصلبندی کُردهای ساکن محلهی تارلاباشی در روندهای کار شهری است، از طریق روش مصاحبهی عمیق انجام شده است. بخشی از دادههای این پژوهش طبق مفروضات نظریهی زمینهای تحلیل و ارزیابی شدهاند. هدف پژوهش حاضر فهم روند سرمایهدارانهشدن ترکیه و تأثیر سیاستهای دولت-ملت بر کُردها و تحلیل تأثیر این تحولات بر ساخت طبقاتی ترکیه است.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2aU
#مهرداد_امامی #پولات_آلپمن
#کلانشهر، #قومیت #امپریالیسم #سرمایهداری #طبقات_اجتماعی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
محتوای طبقاتیِ قومیت در کلانشهر
ارزش سیاسی و اقتصادی کار کُردها نوشتهی: پولات آلپمن ترجمهی: مهرداد امامی مقالهی حاضر ترجمهی فصلی از کتابی است بهنام در برابر باد: روندهای کار و جستوجوی ضدّهژمونی که در سال 2015 از جانب انتشار…
🔴 امپریالیسم آمریکا عاشق جمهوری اسلامیست
از متن:
☑️ خبر مذاکرات میان رژیم ایران و دولت بایدن، موجی از واکنشها را در میان فعالان سیاسی برانگیخته است و به سوألهایی پیرامون چیستی ماهیت رابطه دولتهای ایران و آمریکا دامن زده است. در تمام سالهای حیات جمهوری اسلامی، گروههایی هر شبِ خود را با رویای پرواز بمبافکنهای آمریکا بر فراز بیت رهبری به صبح رساندهاند و گروهی تمام هویت سیاسی و هم و غم خود را بر آن گذاشتهاند که به همگان اثبات کنند ناتو در پی نابودی جمهوری اسلامی است تا امید مظلومان جهان را نابود کرده و مبارزه طبقاتی را ناممکن سازد. یکی از این دو گروه معتقد است با نابودی رژیم به دست آمریکا و اعطای قدرت به اعلیحضرت آنان، بهشت موعود بر روی زمین ساخته میشود و گروه دیگر معتقد است با رفتن جمهوری اسلامی و به تبع آن قطع دلار و یوروهای دریافتی آنان، کارگران ایران و خاورمیانه به پایینترین رده جهنم سقوط خواهند کرد. ما در این نوشته به نتایج تخیلی نابودی جمهوری اسلامی به دست آمریکا نخواهیم پرداخت، بلکه از مفروض اصلی این دو گروه، یعنی نیت یا تلاش آمریکا برای برانداختن جمهوری اسلامی و صحت و سقم این گزاره خواهیم گفت.
☑️ اگر بخواهیم به ارتباط بین سران رژیم فعلی با آمریکا اشاره کنیم باید به سال ۱۳۴۲ برگردیم، در آن زمان آیتالله خمینی طی نامهای که از طریق سفارت آمریکا در تهران برای کندی ارسال میکند، به رییس جمهور آمریکا اطمینان میدهد که در صورت به دست گرفتن قدرت در ایران، شیرهای نفت را به روی آمریکا و غرب نخواهد بست. این شروع رابطهی پرماجرای عاشقانه-نفرتآمیز اسلامیستهای ایران به رهبری خمینی با آمریکاست، اما آخرین نمونه آن نیست. در سال ۵۷ و طی کنفرانس گوادلوپ، سران کشورهای صنعتی دنیا به این نتیجه میرسند که شاه از آن رو که دیگر نمیتواند قدرت را حفظ کند و خطر افتادن ایران به دستچپها وجود دارد مهره مناسبی نیست و بهتر است مسیر قدرتگیری خمینی را هموار کرد. در همین راستا، ژنرال هایزر آمریکایی در دی ۵۷ به طور مخفیانه و دور از چشم دولت وقت و دربار وارد ایران میشود و مذاکرات خود را با سران ارتش شروع میکند. هایزر حداقل دوبار سران ارتش را از اقدام برای کودتا منصرف میکند، آنان را راضی میکند از مخالفت با خروج شاه از ایران دست بکشند، فقط در صورتی کودتا کنند که چپها بخواهند قدرت را در دست بگیرند و با آمدن خمینی به ایران موافقت کنند تا نهایتا راه را برای قدرت یافتن خمینی باز کرده باشد. همچنین هایزر باعث میشود تا بهشتی و بازرگان در نهم بهمن ۱۳۵۷ با سران ارتش و ساواک دیدار کنند تا روند انتقال قدرت به رژیم جدید تسریع شود. فعالیتهای هایزر یکی از عواملی است که که نهایتا ارتشیان را مجاب به دادن بیانیه بیطرفی کرده و کار رژیم شاه را یکسره میکند.
متن کامل را اینجا بخوانید:
https://bit.ly/3uBcAc8
#امپریالیسم_آمریکا
#مک_فارلین
#توافق_برجام
@sarkhatism
از متن:
☑️ خبر مذاکرات میان رژیم ایران و دولت بایدن، موجی از واکنشها را در میان فعالان سیاسی برانگیخته است و به سوألهایی پیرامون چیستی ماهیت رابطه دولتهای ایران و آمریکا دامن زده است. در تمام سالهای حیات جمهوری اسلامی، گروههایی هر شبِ خود را با رویای پرواز بمبافکنهای آمریکا بر فراز بیت رهبری به صبح رساندهاند و گروهی تمام هویت سیاسی و هم و غم خود را بر آن گذاشتهاند که به همگان اثبات کنند ناتو در پی نابودی جمهوری اسلامی است تا امید مظلومان جهان را نابود کرده و مبارزه طبقاتی را ناممکن سازد. یکی از این دو گروه معتقد است با نابودی رژیم به دست آمریکا و اعطای قدرت به اعلیحضرت آنان، بهشت موعود بر روی زمین ساخته میشود و گروه دیگر معتقد است با رفتن جمهوری اسلامی و به تبع آن قطع دلار و یوروهای دریافتی آنان، کارگران ایران و خاورمیانه به پایینترین رده جهنم سقوط خواهند کرد. ما در این نوشته به نتایج تخیلی نابودی جمهوری اسلامی به دست آمریکا نخواهیم پرداخت، بلکه از مفروض اصلی این دو گروه، یعنی نیت یا تلاش آمریکا برای برانداختن جمهوری اسلامی و صحت و سقم این گزاره خواهیم گفت.
☑️ اگر بخواهیم به ارتباط بین سران رژیم فعلی با آمریکا اشاره کنیم باید به سال ۱۳۴۲ برگردیم، در آن زمان آیتالله خمینی طی نامهای که از طریق سفارت آمریکا در تهران برای کندی ارسال میکند، به رییس جمهور آمریکا اطمینان میدهد که در صورت به دست گرفتن قدرت در ایران، شیرهای نفت را به روی آمریکا و غرب نخواهد بست. این شروع رابطهی پرماجرای عاشقانه-نفرتآمیز اسلامیستهای ایران به رهبری خمینی با آمریکاست، اما آخرین نمونه آن نیست. در سال ۵۷ و طی کنفرانس گوادلوپ، سران کشورهای صنعتی دنیا به این نتیجه میرسند که شاه از آن رو که دیگر نمیتواند قدرت را حفظ کند و خطر افتادن ایران به دستچپها وجود دارد مهره مناسبی نیست و بهتر است مسیر قدرتگیری خمینی را هموار کرد. در همین راستا، ژنرال هایزر آمریکایی در دی ۵۷ به طور مخفیانه و دور از چشم دولت وقت و دربار وارد ایران میشود و مذاکرات خود را با سران ارتش شروع میکند. هایزر حداقل دوبار سران ارتش را از اقدام برای کودتا منصرف میکند، آنان را راضی میکند از مخالفت با خروج شاه از ایران دست بکشند، فقط در صورتی کودتا کنند که چپها بخواهند قدرت را در دست بگیرند و با آمدن خمینی به ایران موافقت کنند تا نهایتا راه را برای قدرت یافتن خمینی باز کرده باشد. همچنین هایزر باعث میشود تا بهشتی و بازرگان در نهم بهمن ۱۳۵۷ با سران ارتش و ساواک دیدار کنند تا روند انتقال قدرت به رژیم جدید تسریع شود. فعالیتهای هایزر یکی از عواملی است که که نهایتا ارتشیان را مجاب به دادن بیانیه بیطرفی کرده و کار رژیم شاه را یکسره میکند.
متن کامل را اینجا بخوانید:
https://bit.ly/3uBcAc8
#امپریالیسم_آمریکا
#مک_فارلین
#توافق_برجام
@sarkhatism
Telegraph
امپریالیسم آمریکا عاشق جمهوری اسلامیست
خبر مذاکرات میان رژیم ایران و دولت بایدن، موجی از واکنشها را در میان فعالان سیاسی برانگیخته است و به سوألهایی پیرامون چیستی ماهیت رابطه دولتهای ایران و آمریکا دامن زده است. در تمام سالهای حیات جمهوری اسلامی، گروههایی هر شبِ خود را با رویای پرواز بمبافکنهای…
سرخط
Video
🔴 این حجاب سکسی
ایستادهاند وسط اروپا، تبلیغ حجاب میکنند. با خوشروئی و خنده از یک زن میخواهند روسری سرش کند و بعد آینه جلویش میگذارند تا زیبایی خود را زیر روسری تماشا کند و زن اروپاییِ خندان، چه خوشش میآید.
چرا دیدن این تصاویر شاد و مفرح، این نمایش زیبایی با روسری برای چنددقیقه، آنهم از سر میل و اختیار ما را تا این حد خشمگین میکند؟
جواب برای هر زن ایرانی واضح است. این حجاب سکسی و زیبا ما را از کارخانهها بیرون ریخت، محدودمان کرد، بر ما اسید پاشید، این حجاب که در آینهی قلب اروپا لبخند میزند تیغ روی پیشانی ما کشید. این حجاب ما را بدل به ابژههایی برای تنظیم هویت حکومت کرد. با این حجاب گفتند مردم ما اسلامیاند، هویت جمهوری اسلامی را تثبیت کردند و یک کشور اسلامگرا ساختند.
وقتی حکومت داد میزد یا روسری یا توسری و وقتی ما زنان در خیابانها دست در دست هم در اسفند 57 فریاد میزدیم "لحظه به لحظه گفتم زیر شکنجه گفتم یا مرگ یا آزادی" و به حجاب اجباری نه میگفتیم، پژوهشگران پسااستعماری از رهاییبخشی حجاب زن مسلمان میگفتند (چنانچه هنوز میگویند) و برخی احزاب ضدامپریالیستی! حجاب را نوعی انسجام هویتی در مقابل امپریالیسم تعریف میکردند و به مخالفان حجاب اجباری انگ میزدند.
ساحت بدن ما بدون ارادهی خودمان جولانگاه سیاستگذاری هویتی حکومت شد و با اعمال قانون بر بدن ما، نیروی کار را تنظیم کردند (50 درصد کارگران زن تا سال 65 بر اثر قانون حجاب اجباری از طریق اخراج، بازخرید یا بازنشستگی اجباری خانه نشین شدند).
حجاب برای ما ظلماتی است که سرکوب و تحقیرمان کرده و حالا تداوم منطقیاش در افغانستان خواهرانمان را به خانه میراند و مدارس زنانه را آتش میکشد.
معنای حجاب برای ما با اجبار گره خورده و بیش از آن با حکومتها و شبهحکومتهایی که بدن ما را خرج هویتشان کردند.
زن اروپایی نخند! وقتی در آن آینه نگاه میکنی چهرهی من را ببین، اخراج شده از کار، با صورت تخریب شده از اسید و پیشانی با رد تیغ، با بدن کتک خورده توسط مامور گشت ارشاد، با دستان دستبندخورده بخاطر پوشش نامناسب، با وجود لگدمال شده.
زن اروپایی نخند! وقتی در آینه نگاه میکنی باید ویدا موحد را بر فراز سکو ببینی که به زندان افتاده و به اسیدپاشی تهدید شده، باید دختران انقلاب در مقابل چشمت رژه بروند.
زن اروپایی نخند! آنچه برای تو سکسی است و برای پژوهشگران علوم اجتماعی جغرافیای تو و وابستگانشان اگزوتیک و جذاب است، سالها زندگی و آزادی ما را بلعیده.
زن اروپایی، همچون پیشینیان استعمارگر و معاصران امپریالیستت با بدبختی ما تفریح نکن و به بندها و سرکوبهای ما نخند!
متن از گروه نویسندگان #سرخط
#حجاب_اجباری
#دختران_خیابان_انقلاب
#اسیدپاشی
#کمیتههای_انقلاب
#گشت_ارشاد
#پسااستعماری
#استعمار
#امپریالیسم
@sarkhatism
ایستادهاند وسط اروپا، تبلیغ حجاب میکنند. با خوشروئی و خنده از یک زن میخواهند روسری سرش کند و بعد آینه جلویش میگذارند تا زیبایی خود را زیر روسری تماشا کند و زن اروپاییِ خندان، چه خوشش میآید.
چرا دیدن این تصاویر شاد و مفرح، این نمایش زیبایی با روسری برای چنددقیقه، آنهم از سر میل و اختیار ما را تا این حد خشمگین میکند؟
جواب برای هر زن ایرانی واضح است. این حجاب سکسی و زیبا ما را از کارخانهها بیرون ریخت، محدودمان کرد، بر ما اسید پاشید، این حجاب که در آینهی قلب اروپا لبخند میزند تیغ روی پیشانی ما کشید. این حجاب ما را بدل به ابژههایی برای تنظیم هویت حکومت کرد. با این حجاب گفتند مردم ما اسلامیاند، هویت جمهوری اسلامی را تثبیت کردند و یک کشور اسلامگرا ساختند.
وقتی حکومت داد میزد یا روسری یا توسری و وقتی ما زنان در خیابانها دست در دست هم در اسفند 57 فریاد میزدیم "لحظه به لحظه گفتم زیر شکنجه گفتم یا مرگ یا آزادی" و به حجاب اجباری نه میگفتیم، پژوهشگران پسااستعماری از رهاییبخشی حجاب زن مسلمان میگفتند (چنانچه هنوز میگویند) و برخی احزاب ضدامپریالیستی! حجاب را نوعی انسجام هویتی در مقابل امپریالیسم تعریف میکردند و به مخالفان حجاب اجباری انگ میزدند.
ساحت بدن ما بدون ارادهی خودمان جولانگاه سیاستگذاری هویتی حکومت شد و با اعمال قانون بر بدن ما، نیروی کار را تنظیم کردند (50 درصد کارگران زن تا سال 65 بر اثر قانون حجاب اجباری از طریق اخراج، بازخرید یا بازنشستگی اجباری خانه نشین شدند).
حجاب برای ما ظلماتی است که سرکوب و تحقیرمان کرده و حالا تداوم منطقیاش در افغانستان خواهرانمان را به خانه میراند و مدارس زنانه را آتش میکشد.
معنای حجاب برای ما با اجبار گره خورده و بیش از آن با حکومتها و شبهحکومتهایی که بدن ما را خرج هویتشان کردند.
زن اروپایی نخند! وقتی در آن آینه نگاه میکنی چهرهی من را ببین، اخراج شده از کار، با صورت تخریب شده از اسید و پیشانی با رد تیغ، با بدن کتک خورده توسط مامور گشت ارشاد، با دستان دستبندخورده بخاطر پوشش نامناسب، با وجود لگدمال شده.
زن اروپایی نخند! وقتی در آینه نگاه میکنی باید ویدا موحد را بر فراز سکو ببینی که به زندان افتاده و به اسیدپاشی تهدید شده، باید دختران انقلاب در مقابل چشمت رژه بروند.
زن اروپایی نخند! آنچه برای تو سکسی است و برای پژوهشگران علوم اجتماعی جغرافیای تو و وابستگانشان اگزوتیک و جذاب است، سالها زندگی و آزادی ما را بلعیده.
زن اروپایی، همچون پیشینیان استعمارگر و معاصران امپریالیستت با بدبختی ما تفریح نکن و به بندها و سرکوبهای ما نخند!
متن از گروه نویسندگان #سرخط
#حجاب_اجباری
#دختران_خیابان_انقلاب
#اسیدپاشی
#کمیتههای_انقلاب
#گشت_ارشاد
#پسااستعماری
#استعمار
#امپریالیسم
@sarkhatism
سرخط
Video
🔴 وقتی از امپریالیسم روسیه و ایران میگوییم:
سخنگوی طالبان از هماهنگی اشغال افغانستان با روسیه و ایران میگوید.
🔔 ما از این صحبتها متعجب نمیشویم. ما مدتهاست که روسیه و چین را کنار آمریکا و اروپا امپریالیسم میخوانیم و جمهوری اسلامی ایران را تازهنفسی در کنار ایشان که دارد شاگردی میکند.
🔔 این فایل را خوب است آن کسانی بشنوند که وقتی نام امپریالیسم به میان میآید تنها یاد آمریکا میافتند و از کثافت نهفته در سیاستهای همسایهی شمالی (چه هنگامی که شوروی بود و اشغال کرد و چه هنگامی که روسیه است و چراغ سبز اشغال میدهد) سرمیخوارانند و ایران را در زمرهی محور مقاومت علیه امپریالیسم میخوانند.
🔔 افغانستان هرچند که بسیار تراژیک، اما آزمایشگاهی شد تا ما همه بیاموزیم که امپریالیسم نه صرفا آمریکا و نه حتی روسیه و چین در کنار آن، بلکه خود ماییم. میگوییم ما چون در جریان یک «همبستگی منطقهای»، ما بابت ثانیهثانیه برقرار ماندن جمهوری اسلامی در برابر همدردانمان در سوریه و لبنان، در عراق و افغانستان مسئولیم.
🔔 ارتجاع دستوپاهایی دارد که هر یک باید بکوشیم بخشی از آن را در هماهنگی باهم قطع کنیم. اگر یکی به بخشی ضربه زند، عنقریب است که این دیو خود را بازسازی میکند.
#سخنگوی_طالبان_هماهنگ_با_تهران
#امپریالیسم_روسیه
#امپریالیسم_ایران
#به_سوی_همبستگی_منطقهای
@sarkhatism
سخنگوی طالبان از هماهنگی اشغال افغانستان با روسیه و ایران میگوید.
🔔 ما از این صحبتها متعجب نمیشویم. ما مدتهاست که روسیه و چین را کنار آمریکا و اروپا امپریالیسم میخوانیم و جمهوری اسلامی ایران را تازهنفسی در کنار ایشان که دارد شاگردی میکند.
🔔 این فایل را خوب است آن کسانی بشنوند که وقتی نام امپریالیسم به میان میآید تنها یاد آمریکا میافتند و از کثافت نهفته در سیاستهای همسایهی شمالی (چه هنگامی که شوروی بود و اشغال کرد و چه هنگامی که روسیه است و چراغ سبز اشغال میدهد) سرمیخوارانند و ایران را در زمرهی محور مقاومت علیه امپریالیسم میخوانند.
🔔 افغانستان هرچند که بسیار تراژیک، اما آزمایشگاهی شد تا ما همه بیاموزیم که امپریالیسم نه صرفا آمریکا و نه حتی روسیه و چین در کنار آن، بلکه خود ماییم. میگوییم ما چون در جریان یک «همبستگی منطقهای»، ما بابت ثانیهثانیه برقرار ماندن جمهوری اسلامی در برابر همدردانمان در سوریه و لبنان، در عراق و افغانستان مسئولیم.
🔔 ارتجاع دستوپاهایی دارد که هر یک باید بکوشیم بخشی از آن را در هماهنگی باهم قطع کنیم. اگر یکی به بخشی ضربه زند، عنقریب است که این دیو خود را بازسازی میکند.
#سخنگوی_طالبان_هماهنگ_با_تهران
#امپریالیسم_روسیه
#امپریالیسم_ایران
#به_سوی_همبستگی_منطقهای
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 اوکراین وجهالمجادلهی امپریالیستها
🔷 عرصهی سیاست اوکراین به کلی استقلالش را از دست داده است. از سال ۲۰۰۴ که دعوای میان جناح هوادار روسیه به رهبری یانوکوویچ با جناح غربگرا به رهبری یوشچنکو آغاز شد و انقلابی مخملی را به خود دید که به سرعت به بحران کریمه منجر شد و تا اعلام خودمختاری دونتسک و لوهانسک در ۲۰۱۴ و امروز به رسمیت شناخته شدن آنها توسط روسیه و متحدانش (کوبا، ونزوئلا، سوریه و نیز حوثیهای یمن به عنوان اولین کشورها استقلال جمهوری دونتسک را به رسمیت شناختند) به نظر میرسد که اوکراین بدل به یک آزمایشگاه امپریالیستی شده است.
🔶 اصرار غرب به پیوستن اوکراین به ناتو که از ۲۰۱۵ و پس از بحران کریمه کلید خورد فضایی جنگ سردی را در منطقه رقم زده است که پاسخش از سوی روسیه اقدام به تجزیهی اوکراین است.
در پس تمامی این وقایع هم شعبدهبازیهای حقوق بینالملل نهفته است:
🔘 غرب میگوید که اوکراین خود خواهان پیوستن به ناتو است و من نمیتوانم مانع این خواست شوم، لذا از آن حمایت خواهم کرد.
🔘روسیه میگوید که کریمه و مناطق خودمختار خود خواهان پیوستن به روسیه هستند و من نمیتوانم مانع این خواست شوم، لذا از آنها حمایت خواهم کرد.
🔷تحلیلگران هر دو سوی این جبههها هم یک رئال پلتیک منحط را برای توجیه سیاستهای در جریان، مفروض میگیرند:
🔘 از سوی غربگرایان، رژیم روسیه یک حکومت مستبد باقی مانده از دوران کمونیسم درنظر گرفته میشود که درصدد گروگانگیری جمهوریهای سابق شوروی و همپیمانی با رژیمهای دیکتاتورِ ساکن در منطقه است و لذا ضرورت دارد که آمریکا و همپیمانانش در برابر این نیروی اهریمنی بایستند و اجازهی پیشروی به آن ندهند.
🔘از سوی مدافعان روسیه-چین، آمریکا سردمدار امپریالیسم است و درصدد ایجاد ماجراجوییهای جنگی و تضعیف استقلال کشورهای مخالف با سیاستهای غرب است تا بتواند هرچه بیشتر بازار انرژی را کنترل کند و از منظر نظامی دست بالا را در منطقه داشته باشد. لذا این حق بدیهی روسیه است که از خط سیاسی مستقل و مدافع عدم وابستگی به آمریکا و غرب دفاع کند و مقابلهبهمثلهایی تاکتیکی را ترتیب دهد.
در حالی که از یک سو میتوان در رد به اصطلاح آزادیخواهی غرب و شر مطلق معرفی کردن روسیه، به سرکوب اقلیت روسزبان در دوران استیلای دولت پسا-مخملی اوکراین اشاره کرد، (که همین امر هم به خواست استقلال و جدایی در میان آنها دامن زده است)، از سوی دیگر سیاستهای به اصطلاح استقلالطلبانه روسیه نیز جز تجزیهی اوکراین به منظور تقویت ناسیونالیسم روسی ثمری نداشته است.
آن شعبدهبازانی که میکوشند سیاست خارجی روسیه را یک سیاست ضدامپریالیستی معرفی کنند، عامدانه ایدههای نئو اوراسیایی استفاده شده در سخنرانیهای پوتین، هنگامی که اوکراینیهای روسی زبان را با روسها برابر دانسته و روسیه را محق به کنترل این مناطق میبیند، نادیده میگیرند. مسأله دفاع از دولت غربگرای اوکراین نیست، بلکه در چارچوب دولت-ملتهای واقعا موجود دست گذاشتن بر نفی استقلالی است که برخی روسیه را به کذب داعیهدارش مینامند.
🔔 آنچه در این میان گم میشود زندگی مردمی است که ورای این وجهالمجادله شدنها دنبال صلح و آرامشاند و تجربههای تلخ تحت لوای هر دو قدرت روسیه و آمریکا بودن را چشیدهاند.
آنچه اما از هر دو سیاست امپریالیستی غرب و شرق بیرون میزند «نفی استقلال» اوکراین است. اوکراین پیشاپیش همچون بدن میزبانی درنظر گرفته شده که دو زالو باید از آن تغذیه کنند و شیرهی جانش را به تمامی بمکند. اوکراین یک پادگان است و نه سرزمینی برای زندگی اوکراینیها.
در هر دو حالت این برنامهی غارت منابع و سرکوب سیاسی است که خصلتویژهی وجهالمجادلهی امپریالیستها بودن است. روسیه به تمامی به منطقه بازگشته است: از خاورمیانه تا اروپای شرقی، از فروش اسلحه تا حضور فعال در اوپک و از مداخلهی نظامی مستقیم تا کنترل انرژی.
اگر آیندهی تحت لوای غرب بودن، غارت منابع و اجرای سیاستهای نئولیبرالی است به اسم دموکراسی و آزادی است، آینده ی تحت لوای روسیه بودن هم تمدید دیکتاتوریهای سرکوبگر و اجرای شق دیگر سیاستهای دستراستی علیه فرودستان به اسم حفظ استقلال و امنیت است.
📣 امپریالیستها میکوشند تا تخیل و تلاش ما برای ایجاد یک جبههی سوم دموکراتیک و برابریخواه و ضدجنگ را به افسانهای بدل کنند و آن را مشمول برچسبهای وابسته به بلوک مقابل بنمایند. رئال پلتیک میکوشد تا امکان شکلگیری چنین سیاستی را عقیم کند و وابستگی به یک جناح را همچون «ضرورت گریزناپذیر» صورتبندی کند. تجربهی سنگین افغانستان و امروز اوکراین پیش روی ماست تا تلاش کنیم تسلیم این میدان امپریالیستی نشویم و راه رهایی خلقی مستقل خویش را دنبال کنیم.
#روسیه
#اوکراین
#ناتو
#امپریالیسم
@sarkhatism
🔷 عرصهی سیاست اوکراین به کلی استقلالش را از دست داده است. از سال ۲۰۰۴ که دعوای میان جناح هوادار روسیه به رهبری یانوکوویچ با جناح غربگرا به رهبری یوشچنکو آغاز شد و انقلابی مخملی را به خود دید که به سرعت به بحران کریمه منجر شد و تا اعلام خودمختاری دونتسک و لوهانسک در ۲۰۱۴ و امروز به رسمیت شناخته شدن آنها توسط روسیه و متحدانش (کوبا، ونزوئلا، سوریه و نیز حوثیهای یمن به عنوان اولین کشورها استقلال جمهوری دونتسک را به رسمیت شناختند) به نظر میرسد که اوکراین بدل به یک آزمایشگاه امپریالیستی شده است.
🔶 اصرار غرب به پیوستن اوکراین به ناتو که از ۲۰۱۵ و پس از بحران کریمه کلید خورد فضایی جنگ سردی را در منطقه رقم زده است که پاسخش از سوی روسیه اقدام به تجزیهی اوکراین است.
در پس تمامی این وقایع هم شعبدهبازیهای حقوق بینالملل نهفته است:
🔘 غرب میگوید که اوکراین خود خواهان پیوستن به ناتو است و من نمیتوانم مانع این خواست شوم، لذا از آن حمایت خواهم کرد.
🔘روسیه میگوید که کریمه و مناطق خودمختار خود خواهان پیوستن به روسیه هستند و من نمیتوانم مانع این خواست شوم، لذا از آنها حمایت خواهم کرد.
🔷تحلیلگران هر دو سوی این جبههها هم یک رئال پلتیک منحط را برای توجیه سیاستهای در جریان، مفروض میگیرند:
🔘 از سوی غربگرایان، رژیم روسیه یک حکومت مستبد باقی مانده از دوران کمونیسم درنظر گرفته میشود که درصدد گروگانگیری جمهوریهای سابق شوروی و همپیمانی با رژیمهای دیکتاتورِ ساکن در منطقه است و لذا ضرورت دارد که آمریکا و همپیمانانش در برابر این نیروی اهریمنی بایستند و اجازهی پیشروی به آن ندهند.
🔘از سوی مدافعان روسیه-چین، آمریکا سردمدار امپریالیسم است و درصدد ایجاد ماجراجوییهای جنگی و تضعیف استقلال کشورهای مخالف با سیاستهای غرب است تا بتواند هرچه بیشتر بازار انرژی را کنترل کند و از منظر نظامی دست بالا را در منطقه داشته باشد. لذا این حق بدیهی روسیه است که از خط سیاسی مستقل و مدافع عدم وابستگی به آمریکا و غرب دفاع کند و مقابلهبهمثلهایی تاکتیکی را ترتیب دهد.
در حالی که از یک سو میتوان در رد به اصطلاح آزادیخواهی غرب و شر مطلق معرفی کردن روسیه، به سرکوب اقلیت روسزبان در دوران استیلای دولت پسا-مخملی اوکراین اشاره کرد، (که همین امر هم به خواست استقلال و جدایی در میان آنها دامن زده است)، از سوی دیگر سیاستهای به اصطلاح استقلالطلبانه روسیه نیز جز تجزیهی اوکراین به منظور تقویت ناسیونالیسم روسی ثمری نداشته است.
آن شعبدهبازانی که میکوشند سیاست خارجی روسیه را یک سیاست ضدامپریالیستی معرفی کنند، عامدانه ایدههای نئو اوراسیایی استفاده شده در سخنرانیهای پوتین، هنگامی که اوکراینیهای روسی زبان را با روسها برابر دانسته و روسیه را محق به کنترل این مناطق میبیند، نادیده میگیرند. مسأله دفاع از دولت غربگرای اوکراین نیست، بلکه در چارچوب دولت-ملتهای واقعا موجود دست گذاشتن بر نفی استقلالی است که برخی روسیه را به کذب داعیهدارش مینامند.
🔔 آنچه در این میان گم میشود زندگی مردمی است که ورای این وجهالمجادله شدنها دنبال صلح و آرامشاند و تجربههای تلخ تحت لوای هر دو قدرت روسیه و آمریکا بودن را چشیدهاند.
آنچه اما از هر دو سیاست امپریالیستی غرب و شرق بیرون میزند «نفی استقلال» اوکراین است. اوکراین پیشاپیش همچون بدن میزبانی درنظر گرفته شده که دو زالو باید از آن تغذیه کنند و شیرهی جانش را به تمامی بمکند. اوکراین یک پادگان است و نه سرزمینی برای زندگی اوکراینیها.
در هر دو حالت این برنامهی غارت منابع و سرکوب سیاسی است که خصلتویژهی وجهالمجادلهی امپریالیستها بودن است. روسیه به تمامی به منطقه بازگشته است: از خاورمیانه تا اروپای شرقی، از فروش اسلحه تا حضور فعال در اوپک و از مداخلهی نظامی مستقیم تا کنترل انرژی.
اگر آیندهی تحت لوای غرب بودن، غارت منابع و اجرای سیاستهای نئولیبرالی است به اسم دموکراسی و آزادی است، آینده ی تحت لوای روسیه بودن هم تمدید دیکتاتوریهای سرکوبگر و اجرای شق دیگر سیاستهای دستراستی علیه فرودستان به اسم حفظ استقلال و امنیت است.
📣 امپریالیستها میکوشند تا تخیل و تلاش ما برای ایجاد یک جبههی سوم دموکراتیک و برابریخواه و ضدجنگ را به افسانهای بدل کنند و آن را مشمول برچسبهای وابسته به بلوک مقابل بنمایند. رئال پلتیک میکوشد تا امکان شکلگیری چنین سیاستی را عقیم کند و وابستگی به یک جناح را همچون «ضرورت گریزناپذیر» صورتبندی کند. تجربهی سنگین افغانستان و امروز اوکراین پیش روی ماست تا تلاش کنیم تسلیم این میدان امپریالیستی نشویم و راه رهایی خلقی مستقل خویش را دنبال کنیم.
#روسیه
#اوکراین
#ناتو
#امپریالیسم
@sarkhatism
🔴 بس است، مدعی نشوید که چپ با پوتین است
دیوید برودر – سردبیر بخش اروپای ژاکوبن
ترجمه از سایت نقد اقتصاد سیاسی
از متن:
🔸 حملهی روسیه به اوکراین نفرتانگیز است. ولادیمیر پوتین دوشنبه مدعی شده بود که «رژیم کییف» از هرگونه حلوفصل مناقشه در دونباس به جز از طریق «وسایل نظامی» خودداری می کند. رئیسجمهور روسیه اکنون مدعی است که این مسأله را با خونریزی بسیار بیشتر حل می کند، و تاکنون این اقدام فراتر از منطقهی دونباس گسترش یافته و خطر ویرانی گستردهتری را به دنبال دارد.
🔸 تردیدی نیست که حکومت پوتین مشروعیت خود را از ضعف روسیهی پسا شوروی گرفته است. باور دولت او به ثبات نظامی، در فضای ناامیدی واقعی مردم در پی ویرانی نظم اجتماعی قبل از ۱۹۹۱، پشتوانهای برایش ایجاد کرد. مجموعهای از درگیریهای مرزی به نوبهی خود تلافیجویی ناسیونالیستی آن را رادیکال کرده است. اما اصرار او در این هفته مبنی بر اینکه اوکراین را با از بین بردنش «واقعاً کمونیسمزدایی خواهد کرد»، نفرت او را حتی از رسمیترین لفاظیهای شوروی مبنی بر «همبستگی میان مردمان» نشان داد.
🔸 گفتن این که کسانی که عراق، لیبی و یوگسلاوی را ویران کردند، جایگاهی برای محکوم کردن او ندارند، تمرینی برای ملاحظهی «هر دو جانب» نیست. امثال بلر، کلینتون، ترامپ و پوتین، از طریق همکاری مادی در جنگ علیه تروریسم و در تضعیف مشترک قوانین بینالمللی که همگی ادعا میکنند از آن حمایت میکنند، اغلب در یک جانب بودهاند. بارها و بارها، واشنگتن با مستبدان متحد شده، وقتی آنها را غیرقابل اعتماد دید، حملاتی نظامی علیه آنها آغاز کرد که فقط در گسترش هرجومرج موفق بود. چپ وظیفه دارد که این فجایع را به خاطر بسپارد – و مانع از تکرار آنها در زمان حال شود.
🔸 در هفته های اخیر، لفاظی های رسانه ای-سیاسی در کشورهای غربی بهشدت در جهت مشروعیتزدایی از چپ و نیروهای ضد جنگ در داخل بوده است. این همچنین به غیر واقعی بودن و ناتوانی آن در رابطه با رویدادهای اوکراین اشاره دارد. کارشناسان لیبرال اغلب از مزدوران پوتین در چپ و راست افراطی اروپایی صحبت میکنند. با این حال، هیچ حزب سوسیالیستی را بانکداران و الیگارشهای روسی به روش محافظهکاران بریتانیا، جبههی ملی مارین لوپن یا لگای ایتالیا تأمین مالی نمیکنند. رفتار متغیر پوتین مطمئناً آنها را منفعل کرده است؛ سوسیالیستها در آغاز هیچگاه او را تحسین نکردند.
متن کامل را اینجا بخوانید:
https://bit.ly/3hkZyL2
#اکراین
#روسیه
#امپریالیسم
@sarkhatism
دیوید برودر – سردبیر بخش اروپای ژاکوبن
ترجمه از سایت نقد اقتصاد سیاسی
از متن:
🔸 حملهی روسیه به اوکراین نفرتانگیز است. ولادیمیر پوتین دوشنبه مدعی شده بود که «رژیم کییف» از هرگونه حلوفصل مناقشه در دونباس به جز از طریق «وسایل نظامی» خودداری می کند. رئیسجمهور روسیه اکنون مدعی است که این مسأله را با خونریزی بسیار بیشتر حل می کند، و تاکنون این اقدام فراتر از منطقهی دونباس گسترش یافته و خطر ویرانی گستردهتری را به دنبال دارد.
🔸 تردیدی نیست که حکومت پوتین مشروعیت خود را از ضعف روسیهی پسا شوروی گرفته است. باور دولت او به ثبات نظامی، در فضای ناامیدی واقعی مردم در پی ویرانی نظم اجتماعی قبل از ۱۹۹۱، پشتوانهای برایش ایجاد کرد. مجموعهای از درگیریهای مرزی به نوبهی خود تلافیجویی ناسیونالیستی آن را رادیکال کرده است. اما اصرار او در این هفته مبنی بر اینکه اوکراین را با از بین بردنش «واقعاً کمونیسمزدایی خواهد کرد»، نفرت او را حتی از رسمیترین لفاظیهای شوروی مبنی بر «همبستگی میان مردمان» نشان داد.
🔸 گفتن این که کسانی که عراق، لیبی و یوگسلاوی را ویران کردند، جایگاهی برای محکوم کردن او ندارند، تمرینی برای ملاحظهی «هر دو جانب» نیست. امثال بلر، کلینتون، ترامپ و پوتین، از طریق همکاری مادی در جنگ علیه تروریسم و در تضعیف مشترک قوانین بینالمللی که همگی ادعا میکنند از آن حمایت میکنند، اغلب در یک جانب بودهاند. بارها و بارها، واشنگتن با مستبدان متحد شده، وقتی آنها را غیرقابل اعتماد دید، حملاتی نظامی علیه آنها آغاز کرد که فقط در گسترش هرجومرج موفق بود. چپ وظیفه دارد که این فجایع را به خاطر بسپارد – و مانع از تکرار آنها در زمان حال شود.
🔸 در هفته های اخیر، لفاظی های رسانه ای-سیاسی در کشورهای غربی بهشدت در جهت مشروعیتزدایی از چپ و نیروهای ضد جنگ در داخل بوده است. این همچنین به غیر واقعی بودن و ناتوانی آن در رابطه با رویدادهای اوکراین اشاره دارد. کارشناسان لیبرال اغلب از مزدوران پوتین در چپ و راست افراطی اروپایی صحبت میکنند. با این حال، هیچ حزب سوسیالیستی را بانکداران و الیگارشهای روسی به روش محافظهکاران بریتانیا، جبههی ملی مارین لوپن یا لگای ایتالیا تأمین مالی نمیکنند. رفتار متغیر پوتین مطمئناً آنها را منفعل کرده است؛ سوسیالیستها در آغاز هیچگاه او را تحسین نکردند.
متن کامل را اینجا بخوانید:
https://bit.ly/3hkZyL2
#اکراین
#روسیه
#امپریالیسم
@sarkhatism
Telegraph
🔴 بس است، مدعی نشوید که چپ با پوتین است
ترجمه از سایت نقد اقتصاد سیاسی حملهی ولادیمیر پوتین به اوکراین براساس دستاویزهایی آشکارا ارتجاعی است. چپ هیچ ارتباطی با دستورکار پوتین ندارد – و نباید به خاطر مخالفت با پاسخ نظامی ایالات متحده آن را توجیه کند. حملهی روسیه به اوکراین نفرتانگیز است. ولادیمیر…
سرخط
Video
🔴 ببینید کارشناسان فاخر جهان متمدن غرب و منادیان حقوق بشر چه نگاهی به «بشر» دارند.
🔻بشر فقط باید از جنس چشمآبی و سفیدپوست باشد تا به حساب بیاید. چه اهمیت دارد اگر سیاه و سبزههای خاورمیانه و آفریقایی هر روز زیر توپ و باروت سفیدها و نوچههای منطقهای شان باشند؟! یک جهان متمدن و باشکوه و دموکرات و فاخر در برابر موجوداتی از هر نظر درجه دو، بی اهمیت، پست(!) که لابد وضعیت طبیعیشان همین است. که لابد هزاران روز و هزاران جنگشان هیچ ربطی به مداخلات امپریالیستی و دولتهای مردمان چشمقشنگ نداشته است؟! موجوداتی که حقوقِ بشر به دادشان نخواهد رسید چون هنوز هم فقط ابژههایی برای غارت بیگاری و شناخت و سخنوری کارشناسان اند!
🚩همزمان با محکومیت مداخلات نظامی و مخالفت نظری و عملی با هر شکلی از جنگافروزی دولتهای سرمایهداری و الیگارشی، نژادپرستی آشکار صاحبان تمدن و حقوقبشر را ثبت کنید!
«شرق به ابژهای مناسب برای مطالعه در دانشگاه، برای نمایش در موزه، برای بحث نظری در رسالههای انسانشناختی و زیستشناختی و زبانشناختی و تاریخی و نژادی درباره بشر و گیتی، و برای ارائه مواردی در تأیید نظریههای اقتصادی و جامعهشناختی راجعبه توسعه، انقلاب، شخصیت فرهنگی و منش ملی یا مذهبی تبدیل شده است». (ادوارد سعید)
#حقوق_بشر
#امپریالیسم
#نژاد_پرستی
@sarkhatism
🔻بشر فقط باید از جنس چشمآبی و سفیدپوست باشد تا به حساب بیاید. چه اهمیت دارد اگر سیاه و سبزههای خاورمیانه و آفریقایی هر روز زیر توپ و باروت سفیدها و نوچههای منطقهای شان باشند؟! یک جهان متمدن و باشکوه و دموکرات و فاخر در برابر موجوداتی از هر نظر درجه دو، بی اهمیت، پست(!) که لابد وضعیت طبیعیشان همین است. که لابد هزاران روز و هزاران جنگشان هیچ ربطی به مداخلات امپریالیستی و دولتهای مردمان چشمقشنگ نداشته است؟! موجوداتی که حقوقِ بشر به دادشان نخواهد رسید چون هنوز هم فقط ابژههایی برای غارت بیگاری و شناخت و سخنوری کارشناسان اند!
🚩همزمان با محکومیت مداخلات نظامی و مخالفت نظری و عملی با هر شکلی از جنگافروزی دولتهای سرمایهداری و الیگارشی، نژادپرستی آشکار صاحبان تمدن و حقوقبشر را ثبت کنید!
«شرق به ابژهای مناسب برای مطالعه در دانشگاه، برای نمایش در موزه، برای بحث نظری در رسالههای انسانشناختی و زیستشناختی و زبانشناختی و تاریخی و نژادی درباره بشر و گیتی، و برای ارائه مواردی در تأیید نظریههای اقتصادی و جامعهشناختی راجعبه توسعه، انقلاب، شخصیت فرهنگی و منش ملی یا مذهبی تبدیل شده است». (ادوارد سعید)
#حقوق_بشر
#امپریالیسم
#نژاد_پرستی
@sarkhatism
سرخط
Photo
گوشههایی از جنایات بریتانیا در طول عمرِ الیزابت دوم
۱. در سال ۱۹۵۲ چرچیل استدلال کرد که ارتفاعات حاصلخیز #کنیا باید به جمعیت سفیدپوست اختصاص یابد. از همینرو صدها هزار کنیایی را در اردوگاههای کار اجباری اسیر کردند. اسرای نافرمان زنده در آتش سوزانده، قطع عضو یا تیرباران میشدند. کنیاییها از این فاجعه با عنوان #هولوکاست_آفریقا یاد میکنند.
۲. بریتانیا در دورانِ #تونی_بلر به #عراق حمله کرد و صدها هزار کشته و بیش از ۱ میلیون آواره به جا گذاشت. این حمله زمینهساز تولد #داعش گردید.
۳. تصویر #شاهزاده_هری، نوه الیزابت را میبینید که در #افغانستان شاد و خندان است. نیروهای او با هلیکوپترهای آپاچی و جتهای جنگی هزاران بمبهای ۵۰۰ پوندی را بر سر غیرنظامیان ریختند.
۴. بریتانیا جنگی را در #یمن آغاز کرد که منجر به کشته شدن ۲۰۰هزار نفر از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۰ گردید. امروز بریتانیا برای بمباران یمن توسط #عربستان_سعودی مشاوره میدهد.
۵. این تصویرِ چیزی است که از #لیبی پس از ۶ ماه بمباران #ناتو باقی مانده است. بریتانیا هزاران تروریست را تحت حمایت خود گرفت و نقشی مهم در ویرانسازیِ توسعه یافتهترین کشور #آفریقا ایفا کرد.
۶. در سال ۱۹۵۳ بریتانیا به رهبری #چرچیل دستور سرنگونی رهبر منتخب دموکراتیک #گویان را صادر کرد. او نیروها و کشتیهای جنگی را اعزام کرد و قانون اساسی آنها را به حالت تعلیق درآورد تا طرح ملی شدن دولت ها را متوقف کند.
۷. در ۱۹ آگوست ۱۹۵۳، بریتانیا رهبری کودتایی را بر عهده گرفت که دولت #مصدق و اولین جوانههای #دموکراسی در ایران را سرنگون کرد.
۸. بیش از ۸۰هزار سرباز انگلیسی بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ برای کمک به ایالات متحده در کشتار ۴ میلیون انسان در کره مشارکت کردند.
۹. انگلیسی ها بین سال های ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۰ برای غارتگری، در #مالایا جنگی ويرانگر به راه انداختند. آنها همچنین به عنوان بخشی از "کمپین گرسنگی" خود، عامل نارنجی را روی محصولات غذایی اسپری کردند. آمریکا از همین روش در جنگ #ویتنام بهره گرفت.
#استعمار #امپریالیسم #روباه_پیر
#نسل_کشی #استثمار #صنعت_جنگ #الیزابت_دوم #بریتانیا #جنگ_کره
از صفحهی صدای ماهی سیاه
@sarkhatism
۱. در سال ۱۹۵۲ چرچیل استدلال کرد که ارتفاعات حاصلخیز #کنیا باید به جمعیت سفیدپوست اختصاص یابد. از همینرو صدها هزار کنیایی را در اردوگاههای کار اجباری اسیر کردند. اسرای نافرمان زنده در آتش سوزانده، قطع عضو یا تیرباران میشدند. کنیاییها از این فاجعه با عنوان #هولوکاست_آفریقا یاد میکنند.
۲. بریتانیا در دورانِ #تونی_بلر به #عراق حمله کرد و صدها هزار کشته و بیش از ۱ میلیون آواره به جا گذاشت. این حمله زمینهساز تولد #داعش گردید.
۳. تصویر #شاهزاده_هری، نوه الیزابت را میبینید که در #افغانستان شاد و خندان است. نیروهای او با هلیکوپترهای آپاچی و جتهای جنگی هزاران بمبهای ۵۰۰ پوندی را بر سر غیرنظامیان ریختند.
۴. بریتانیا جنگی را در #یمن آغاز کرد که منجر به کشته شدن ۲۰۰هزار نفر از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۰ گردید. امروز بریتانیا برای بمباران یمن توسط #عربستان_سعودی مشاوره میدهد.
۵. این تصویرِ چیزی است که از #لیبی پس از ۶ ماه بمباران #ناتو باقی مانده است. بریتانیا هزاران تروریست را تحت حمایت خود گرفت و نقشی مهم در ویرانسازیِ توسعه یافتهترین کشور #آفریقا ایفا کرد.
۶. در سال ۱۹۵۳ بریتانیا به رهبری #چرچیل دستور سرنگونی رهبر منتخب دموکراتیک #گویان را صادر کرد. او نیروها و کشتیهای جنگی را اعزام کرد و قانون اساسی آنها را به حالت تعلیق درآورد تا طرح ملی شدن دولت ها را متوقف کند.
۷. در ۱۹ آگوست ۱۹۵۳، بریتانیا رهبری کودتایی را بر عهده گرفت که دولت #مصدق و اولین جوانههای #دموکراسی در ایران را سرنگون کرد.
۸. بیش از ۸۰هزار سرباز انگلیسی بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ برای کمک به ایالات متحده در کشتار ۴ میلیون انسان در کره مشارکت کردند.
۹. انگلیسی ها بین سال های ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۰ برای غارتگری، در #مالایا جنگی ويرانگر به راه انداختند. آنها همچنین به عنوان بخشی از "کمپین گرسنگی" خود، عامل نارنجی را روی محصولات غذایی اسپری کردند. آمریکا از همین روش در جنگ #ویتنام بهره گرفت.
#استعمار #امپریالیسم #روباه_پیر
#نسل_کشی #استثمار #صنعت_جنگ #الیزابت_دوم #بریتانیا #جنگ_کره
از صفحهی صدای ماهی سیاه
@sarkhatism
Forwarded from نقد
🔹نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ ناظران کبیر و خیزش ستمدیدگان در ایران
▫️ قدرتهای جهانی در کدام سو ایستادهاند؟
نوشتهی: امین حصوری
29 اکتبر 2022
🔸 بگذارید حرف آخر را اول بزنیم: هیچ قدرتی در جهان نفع مشترکی با ستمدیدگان جغرافیای سیاسیِ ایران ندارد. اینکه اکثر سیاستمداران «جهان غرب»، که ظاهراً دشمنان نظام اسلامی ایران تلقی میشوند، در دفاع از حقانیت این خیزش یا در نکوهش (محتاطانهی) سرکوب معترضانْ ژستهایی رسانهای و دیپلماتیک گرفتند، به این تصور عامیانه دامن زده که گویا بناست (یا ممکن است) که این خیزشْ متحدانی از میان قدرتهای خارجی بیابد. این «امید»، که ترجمانیست از باور سمج «دشمنِ دشمنِ منْ دوستِ من است!»، اغلب در پس درکی عملگرایانه و تاکتیکی از مبارزهی سیاسی سنگر میگیرد؛ تاکتیکی که خود ریشه در درک ویژهای از مناسبات جهانی قدرت و نیز استراتژیِ مبارزه دارد. آرایش میدان نبردهای ژئوپولتیکی هم ظاهراً شواهدی در تأیید و تقویت چنین دریافت و رهیافتی عرضه میکند، که بیان فشردهی آن چنین است: «دولت ایران در بطن نبردی فرساینده با دولت آمریکا و متحدان غربیاش قرار دارد. برآمدن قدرتهای نوظهور شرقی (روسیه و چین) و قطبیشدنِ دوبارهی نظام قدرت جهانی، موجب نزدیکی راهبردی ایران به اردوگاه شرقی شده است. بنابراین، همانگونه که دولت روسیه حمایتی تمامقد از دولت ایران میکند، منافع دولت آمریکا و متحدانش هم ایجاب میکند که از خیزشی که یحتمل به فروپاشی دولت ایران بیانجامد حمایت کنند.»
🔸 این نوشتار جستاریست در نقد این «محاسبهی سرراستِ دو دو تا ــ چهار تا»، و توضیحی بر داعیه/گزارهي ابتدایی متن. هستهی اصلی استدلالی این متن، تحلیلی نظری از جایگاه جغرافیای سیاسی ایران در بافتار نظم جهانیِ معاصر است. با تکیه بر این تحلیل، ادامهی نوشتار نقدیست بر رویکردی که در فراز و نشیب خیزش انقلابی حاضر میکوشد ــ بار دیگر ــ راهکار کهنهی توسل به دولتهای غربی را، همچون ضرورتی برای بهثمرنشستن خیزش، برجسته سازد.
🔸 این پرسش همچنان بهقوت خود باقیست که چرا خواست ستمدیدگان ایران برای خلاصی از سلطهی رژیم مسلط نتواند موقتاً با خواست قدرتهای غربی برای تضعیف دولت ایران همپوشانی بیابد؟ پاسخ فشرده این است که برخلاف تبلیغات رژیم ایران و جریانات و رسانههای شبهآنتیامپریالیست (محور مقاومتی)، که از برجستهسازی خطر دشمنان خارجی تغذیه میکنند، خواست واقعی دولتهای غربی صرفاً تشدید فشارها بر دولت ایران برای مطیعسازی و سوقدادن آن بهسمت اردوگاه غربیست، نه سرنگونی دولت ایران. اما چرا؟ برای توضیح دلایل این امر باید به بافتار نظم جهانی و مناسبات قدرتِ پس پشت آن نظری بیاندازیم، تا به جایگاه دولت ایران در این بافتار و دلالتهای آن برسیم. چون در جهان درهمتنیدهی معاصر، فهم مسئلهی ایران در انتزاع (جدایی) از نظم جهانی و نظام قدرتِ محافظ آن ممکن نیست. اینکه متأثر از رویکردهای حقوقبشری و لیبرالْ «مسئلهی ایران» اغلب مجزا از مناسبات جهانیِ سلطه انگاشته شده و به استبداد دینی و اقتصاد رانتی فروکاسته میشود، نشاندهندهی هژمونی روششناسی پوزیتیویستی بر ساحت فکریِ جوامع امروزیست. خواهیم دید که این خطای روششناختی نه صرفاً در سپهر اندیشه، بلکه بیش از آن در حوزهی تدوین استراتژی سیاسیْ معضلساز میشود: جاییکه ــ بر پایهی چنین درکی ــ بخشی از قدرتهای جهانی همچون متحدان بالقوهی مردمان ستمدیده برای رسیدن به آزادی معرفی میگردند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3em
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #قیام_ژینا
#امین_حصوری #نظم_جهانی #امپریالیسم
👇🏼
🖋@naghd_com
▫️ ناظران کبیر و خیزش ستمدیدگان در ایران
▫️ قدرتهای جهانی در کدام سو ایستادهاند؟
نوشتهی: امین حصوری
29 اکتبر 2022
🔸 بگذارید حرف آخر را اول بزنیم: هیچ قدرتی در جهان نفع مشترکی با ستمدیدگان جغرافیای سیاسیِ ایران ندارد. اینکه اکثر سیاستمداران «جهان غرب»، که ظاهراً دشمنان نظام اسلامی ایران تلقی میشوند، در دفاع از حقانیت این خیزش یا در نکوهش (محتاطانهی) سرکوب معترضانْ ژستهایی رسانهای و دیپلماتیک گرفتند، به این تصور عامیانه دامن زده که گویا بناست (یا ممکن است) که این خیزشْ متحدانی از میان قدرتهای خارجی بیابد. این «امید»، که ترجمانیست از باور سمج «دشمنِ دشمنِ منْ دوستِ من است!»، اغلب در پس درکی عملگرایانه و تاکتیکی از مبارزهی سیاسی سنگر میگیرد؛ تاکتیکی که خود ریشه در درک ویژهای از مناسبات جهانی قدرت و نیز استراتژیِ مبارزه دارد. آرایش میدان نبردهای ژئوپولتیکی هم ظاهراً شواهدی در تأیید و تقویت چنین دریافت و رهیافتی عرضه میکند، که بیان فشردهی آن چنین است: «دولت ایران در بطن نبردی فرساینده با دولت آمریکا و متحدان غربیاش قرار دارد. برآمدن قدرتهای نوظهور شرقی (روسیه و چین) و قطبیشدنِ دوبارهی نظام قدرت جهانی، موجب نزدیکی راهبردی ایران به اردوگاه شرقی شده است. بنابراین، همانگونه که دولت روسیه حمایتی تمامقد از دولت ایران میکند، منافع دولت آمریکا و متحدانش هم ایجاب میکند که از خیزشی که یحتمل به فروپاشی دولت ایران بیانجامد حمایت کنند.»
🔸 این نوشتار جستاریست در نقد این «محاسبهی سرراستِ دو دو تا ــ چهار تا»، و توضیحی بر داعیه/گزارهي ابتدایی متن. هستهی اصلی استدلالی این متن، تحلیلی نظری از جایگاه جغرافیای سیاسی ایران در بافتار نظم جهانیِ معاصر است. با تکیه بر این تحلیل، ادامهی نوشتار نقدیست بر رویکردی که در فراز و نشیب خیزش انقلابی حاضر میکوشد ــ بار دیگر ــ راهکار کهنهی توسل به دولتهای غربی را، همچون ضرورتی برای بهثمرنشستن خیزش، برجسته سازد.
🔸 این پرسش همچنان بهقوت خود باقیست که چرا خواست ستمدیدگان ایران برای خلاصی از سلطهی رژیم مسلط نتواند موقتاً با خواست قدرتهای غربی برای تضعیف دولت ایران همپوشانی بیابد؟ پاسخ فشرده این است که برخلاف تبلیغات رژیم ایران و جریانات و رسانههای شبهآنتیامپریالیست (محور مقاومتی)، که از برجستهسازی خطر دشمنان خارجی تغذیه میکنند، خواست واقعی دولتهای غربی صرفاً تشدید فشارها بر دولت ایران برای مطیعسازی و سوقدادن آن بهسمت اردوگاه غربیست، نه سرنگونی دولت ایران. اما چرا؟ برای توضیح دلایل این امر باید به بافتار نظم جهانی و مناسبات قدرتِ پس پشت آن نظری بیاندازیم، تا به جایگاه دولت ایران در این بافتار و دلالتهای آن برسیم. چون در جهان درهمتنیدهی معاصر، فهم مسئلهی ایران در انتزاع (جدایی) از نظم جهانی و نظام قدرتِ محافظ آن ممکن نیست. اینکه متأثر از رویکردهای حقوقبشری و لیبرالْ «مسئلهی ایران» اغلب مجزا از مناسبات جهانیِ سلطه انگاشته شده و به استبداد دینی و اقتصاد رانتی فروکاسته میشود، نشاندهندهی هژمونی روششناسی پوزیتیویستی بر ساحت فکریِ جوامع امروزیست. خواهیم دید که این خطای روششناختی نه صرفاً در سپهر اندیشه، بلکه بیش از آن در حوزهی تدوین استراتژی سیاسیْ معضلساز میشود: جاییکه ــ بر پایهی چنین درکی ــ بخشی از قدرتهای جهانی همچون متحدان بالقوهی مردمان ستمدیده برای رسیدن به آزادی معرفی میگردند...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3em
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #قیام_ژینا
#امین_حصوری #نظم_جهانی #امپریالیسم
👇🏼
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
ناظران کبیر و خیزش ستمدیدگان در ایران
قدرتهای جهانی در کدام سو ایستادهاند؟ نوشتهی: امین حصوری جان کلام آنکه تثبیت و پیکریابی یک خیزش در چهرهها، مقدمهی استحاله و ادغام آن در نظم مسلط است. خیزش ژینا برای تحقق افق انقلابیِاش تنها م…