سرخط
Photo
🔴 یکی از چشمهایی که نابینا شد
روایت زیر را یکی از یاران #همراه_سرخط برایمان ارسال کرده است و نخواسته که هویتش فاش شود. او یکی از صدها مبارزی است که در طول قیام ژینا با ساچمه و یا دیگر ادوات سرکوب بینایی یکی از چشمهایش را از دست داده است؛
«سیویک شهریور، ساعت هشت شب، قم، خیابان زنبیلاباد(شهید صدوقی).
جمعیت خیلی زیاد بود اما نمیذاشتن که جمعیت یکدست بشن و بین جمعیت فاصله ایجاد میکردن! حدودا یک جمعیت صد نفره شدیم و به زحمت به هم ملحق شدیم و شروع کردیم به شعار دادن که چند دقیقه بعد مامورهایی که اون سمت خیابون بودن بیشتر از ده تا نارجک پرت کردن سمتمون! خیلی از دخترا و پسرهای جوون هردوتا چشمشون رو از دست دادن! به خاک و خون کشیدن همه رو! فرار کردیم توی کوچه! مردم در خونههاشون رو باز کردن و هر خونه چند نفرو پناه دادن که مامورا بازداشتشون نکن!
وقتی دور هم جمع شدیم چها تا دختر شالشون رو دراوردن و ما دورشون حلقه زدیم شعار دادیم چند نفر با کلاه لبه دار بینمون بودن که بعدا فهمیدم اونشب هرکی کلاه لبه دار سرش بود مامور بود! کلاه لبه دار داشتن برای محافظت از چشمشون! وقتی جمعیتمون زیاد شد مامورا فاصله گرفتم از ما.
ما اینور خیابون اونا اونور!
یه خانمی بود که میانسال بود و ماسک پخش میکرد بین بچه ها که شناسایی نشن!
چند دقیقه بعد از این که داشتیم شعار میدادم این بین مامورای گاردی چند تا لباس شخصی بیرون اومدن و نارنجک پرت کردن! مثل نور فشفشه تو هوا میچرخید خورد زمین و روی رمین هم شروع کرد به چرخیدن!
وقتی ترکید همه فرار کردن
برگشتم ببینم اون دخترا چی شی شدن که اصلا پیداشون نکردم
چشمم افتاد به همون خانمی که ماسک پخش میکرد برگشتم دستشو کشیدم هولش دادم جلو که یه نارنجک خورد خورد جلوم و سمت راستم! اون خانم توی ویدیو هست که صورتش رو بپوشونید!
نارجک رو از اونور خیابون پرت کردن وسطمون! دقیقا زیر پامون! ماهم چون حلقه زدهبودیم دور دخترا تقریبا هممون خوردیم.
فرار کردیم تو کوچه و فقط نور خونه هارو میدیدم که یکی یکی روشن شدن و درهارو باز کردن. فقط بین همون صد نفر چند نفرو میشناسم که چشماشون از دست رفت ولی گفتن نمیخوایم اطلاع رسانی کنیم».
#قم
#زنبیل_آباد
#قیام_ژینا
#قیام_زندگی
#ژینا_امینی
#مهسا_امینی
@sarkhatism
روایت زیر را یکی از یاران #همراه_سرخط برایمان ارسال کرده است و نخواسته که هویتش فاش شود. او یکی از صدها مبارزی است که در طول قیام ژینا با ساچمه و یا دیگر ادوات سرکوب بینایی یکی از چشمهایش را از دست داده است؛
«سیویک شهریور، ساعت هشت شب، قم، خیابان زنبیلاباد(شهید صدوقی).
جمعیت خیلی زیاد بود اما نمیذاشتن که جمعیت یکدست بشن و بین جمعیت فاصله ایجاد میکردن! حدودا یک جمعیت صد نفره شدیم و به زحمت به هم ملحق شدیم و شروع کردیم به شعار دادن که چند دقیقه بعد مامورهایی که اون سمت خیابون بودن بیشتر از ده تا نارجک پرت کردن سمتمون! خیلی از دخترا و پسرهای جوون هردوتا چشمشون رو از دست دادن! به خاک و خون کشیدن همه رو! فرار کردیم توی کوچه! مردم در خونههاشون رو باز کردن و هر خونه چند نفرو پناه دادن که مامورا بازداشتشون نکن!
وقتی دور هم جمع شدیم چها تا دختر شالشون رو دراوردن و ما دورشون حلقه زدیم شعار دادیم چند نفر با کلاه لبه دار بینمون بودن که بعدا فهمیدم اونشب هرکی کلاه لبه دار سرش بود مامور بود! کلاه لبه دار داشتن برای محافظت از چشمشون! وقتی جمعیتمون زیاد شد مامورا فاصله گرفتم از ما.
ما اینور خیابون اونا اونور!
یه خانمی بود که میانسال بود و ماسک پخش میکرد بین بچه ها که شناسایی نشن!
چند دقیقه بعد از این که داشتیم شعار میدادم این بین مامورای گاردی چند تا لباس شخصی بیرون اومدن و نارنجک پرت کردن! مثل نور فشفشه تو هوا میچرخید خورد زمین و روی رمین هم شروع کرد به چرخیدن!
وقتی ترکید همه فرار کردن
برگشتم ببینم اون دخترا چی شی شدن که اصلا پیداشون نکردم
چشمم افتاد به همون خانمی که ماسک پخش میکرد برگشتم دستشو کشیدم هولش دادم جلو که یه نارنجک خورد خورد جلوم و سمت راستم! اون خانم توی ویدیو هست که صورتش رو بپوشونید!
نارجک رو از اونور خیابون پرت کردن وسطمون! دقیقا زیر پامون! ماهم چون حلقه زدهبودیم دور دخترا تقریبا هممون خوردیم.
فرار کردیم تو کوچه و فقط نور خونه هارو میدیدم که یکی یکی روشن شدن و درهارو باز کردن. فقط بین همون صد نفر چند نفرو میشناسم که چشماشون از دست رفت ولی گفتن نمیخوایم اطلاع رسانی کنیم».
#قم
#زنبیل_آباد
#قیام_ژینا
#قیام_زندگی
#ژینا_امینی
#مهسا_امینی
@sarkhatism