سرخط
Photo
🔴 طبقهی متوسط و تکلیف ما
🟢 از پیامبر اسلام حدیثی هست که «اگر فقر از دری وارد شود، ایمان از دری دیگر میرود». مابهازای جامعهشناسانهی این حرف از نیمهی دههی ۱۳۷۰ به موازات برآمدن جریان اصلاحات این بود که «طبقهی فرودست به سبب دغدغههای معیشتی دشمن دموکراسی و فرهنگ است.» در این برهه متأثر از شورش اسلامشهر و کوی طلاب مشهد از اصطلاح «شورش گرسنگان» به عنوان خطری برای آرمان «دموکراسیخواهی» یاد میشد و به دولت توصیه میشد تا هرچه بیشتر به منویات «طبقهی متوسط» رسیدگی کند تا با فربهتر شدن آن، دولت و جامعه به میانجی یک فضای مسالمتآمیز مدنی وارد تعامل با یکدیگر شوند.
🟠 برای این طبقه متوسطی که از آن صحبت میشد مجموعه ویژگیهایی تراشیده میشد که نقطهی مقابلش برای فرودستان بود:
✔️دموکراسیخواه
✔️حافظ فرهنگ
✔️روشنفکر و منتقد
✔️سکولار
✔️قائل به اصلاح به عوض انقلاب
✔️خواهان روابط با آمریکا
در جریان برشماری این صفات و ساختن یک تیپ ایدهآل از طبقهی متوسط، نقش این طبقه در تداوم بخشیدن به سیاستهای ضدعدالت اجتماعی دولتهای جمهوری اسلامی دیده نشد. همچنین در جریان بالیدن گفتمان دموکراسیخواهی و سکولاریسم و ضرورت تحزب و جامعهی مدنی، هرگز حرفی از «حق تشکلیابی کارگران» به میان نیامد و با یکسان گرفتن آزادی سیاسی با آزادسازی اقتصادی، ایدهی کوچکسازی دولت همچون سلب مسئولیت اجتماعی از آن فهمیده شد.
🔵 در این گفتمانها در حالی از طبقهی متوسط به عنوان عامل اصلی ارتقای فرهنگی-سیاسی جامعه صحبت بهمیان میآمد، هیچ صحبتی در خصوص سیاستهای راستگرایانهای که روز به روز بیشتر آدمها را درگیر معاش میکرد نمیشد. از بهار مطبوعات و سینما و تئاتر و موسیقی صحبت میشد و حرفی از این نبود که کارگران و فرودستانی که نمیخوانند و نمیبینند و گوش نمیکنند، از کجا باید هزینهی این مصارف فرهنگی را در شرایط بدهکاری دائمی و در حال تهیهی حداقلهای زندگی، تأمین کنند؟!
⚫️ با این همه همین کارگران و فرودستانِ متهم به پیادهنظام ارتجاع و دیکتاتوری بودن، شورای کارگران نفت تهران، سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و سندیکای هفتتپه تشکیل دادند و در بسیاری نقاط برای حقوق انسانیشان دست به اعتراض زدند و در پاسخ گلوله و زندان دریافت کردند. در تمام این مدت طبقهی متوسطی که از آن به عنوان پیشگام دموکراسی یاد میشد برایش پرسش نبود که رعایت قوانین کار بخشی از سازوکار هر نظام دموکراتیکی است. مطالبات صنفی در زمرهی مطالبات مدنی جای نمیگرفت و در مطبوعات اصلاحطلب از دوگانهی تحقیرآمیز «شکمبهپایین و شکم به بالا» برای صورتبندی این مسائل استفاده میشد.
🟣 حرف این نیست که طبقهی متوسط به تمامی ارتجاعی است یا طبقهی کارگر به تمامی قدیس و یا بالعکس. مسأله این است که آن گروهی از مردم که کمتر دغدغهی معیشت داشتند و به رشد فرهنگی و سیاسی خویش توجه کردند در طول تاریخ هم به مسائل عدالت اجتماعی کم توجه بودند و گاه با حکومتها بر سر مطالبات آزادیخواهانهی خویش ائتلاف کردند. اما آن گروه از مردم که بیشتر و بیشتر دغدغهی معاش داشتند چون علیرغم نقش پُررنگ در تولید، مزد ناچیزی دریافت میکردند، در طول تاریخ حساسیت زیادی به عدالت اجتماعی داشتند و کمتر در موقعیت ائتلاف با حکومت به عنوان نیرویی سازمانیافته را داشتند.
🟤 در نهایت آنچه جهتگیری طبقاتی هر تحلیلی را روشن میکند این است که نسبت آزادی و عدالت را چطور میبیند. ما بر آنیم که آزادیخواهی راستین که آزادی و مواهب آن را برای همگان میخواهد لاجرم باید کار را از عدالت بیآغازد. واقع شدن افراد در موقعیتی برابر (و نه مساوی) باهم اولویت نظری و عملی بهرهمندی از امکانات ناشی از یک فضای آزاد و دموکراتیک است. به این معنی در آغاز باید بسیاری از رویههای غلط تاریخی که نابرابرساز بودهاند، نظیر روابط مردسالاری، روابط مزدی، روابط مرکز-پیرامون و روابط انسان و طبیعت از بین برود تا همه بتوانند اکسیژن آزادی را تنفس کنند.
البته که در طی شدن این مسیر تضمیمنی درکار نیست و باید مداوم از عدالت و آزادی حراست کرد. از همین رو هم هست که در هنگامهی شکلگیری مبارزات عدالتطلبانه، بلادرنگ آزادی هم رُخ مینماید. مسأله صرفا آن است که آزادی ارادهای معطوف به عدالت داشته باشد و نه آنکه در جریان عدالتخواهی، آزادی موقتا کنار گذاشته شود.
📣 از این روست که مبارزات کارگران و فرودستان زمینهساز تحقق آزادی واقعی است و در نتیجه نقش تعیین کننده در تاریخ را آن گروههایی از مردم دارند که بیشتر دغدغههایشان از جنس عدالت اجتماعی است تا در فضایی برابرانه و برخورداری از حق فراغت، بتوانند هرچه بیشتر به تعالی سیاسی-فرهنگی خود بپردازند.
#طبقه_متوسط
#تحلیل_طبقاتی
#عدالت_اجتماعی
#برابری
@sarkhatism
🟢 از پیامبر اسلام حدیثی هست که «اگر فقر از دری وارد شود، ایمان از دری دیگر میرود». مابهازای جامعهشناسانهی این حرف از نیمهی دههی ۱۳۷۰ به موازات برآمدن جریان اصلاحات این بود که «طبقهی فرودست به سبب دغدغههای معیشتی دشمن دموکراسی و فرهنگ است.» در این برهه متأثر از شورش اسلامشهر و کوی طلاب مشهد از اصطلاح «شورش گرسنگان» به عنوان خطری برای آرمان «دموکراسیخواهی» یاد میشد و به دولت توصیه میشد تا هرچه بیشتر به منویات «طبقهی متوسط» رسیدگی کند تا با فربهتر شدن آن، دولت و جامعه به میانجی یک فضای مسالمتآمیز مدنی وارد تعامل با یکدیگر شوند.
🟠 برای این طبقه متوسطی که از آن صحبت میشد مجموعه ویژگیهایی تراشیده میشد که نقطهی مقابلش برای فرودستان بود:
✔️دموکراسیخواه
✔️حافظ فرهنگ
✔️روشنفکر و منتقد
✔️سکولار
✔️قائل به اصلاح به عوض انقلاب
✔️خواهان روابط با آمریکا
در جریان برشماری این صفات و ساختن یک تیپ ایدهآل از طبقهی متوسط، نقش این طبقه در تداوم بخشیدن به سیاستهای ضدعدالت اجتماعی دولتهای جمهوری اسلامی دیده نشد. همچنین در جریان بالیدن گفتمان دموکراسیخواهی و سکولاریسم و ضرورت تحزب و جامعهی مدنی، هرگز حرفی از «حق تشکلیابی کارگران» به میان نیامد و با یکسان گرفتن آزادی سیاسی با آزادسازی اقتصادی، ایدهی کوچکسازی دولت همچون سلب مسئولیت اجتماعی از آن فهمیده شد.
🔵 در این گفتمانها در حالی از طبقهی متوسط به عنوان عامل اصلی ارتقای فرهنگی-سیاسی جامعه صحبت بهمیان میآمد، هیچ صحبتی در خصوص سیاستهای راستگرایانهای که روز به روز بیشتر آدمها را درگیر معاش میکرد نمیشد. از بهار مطبوعات و سینما و تئاتر و موسیقی صحبت میشد و حرفی از این نبود که کارگران و فرودستانی که نمیخوانند و نمیبینند و گوش نمیکنند، از کجا باید هزینهی این مصارف فرهنگی را در شرایط بدهکاری دائمی و در حال تهیهی حداقلهای زندگی، تأمین کنند؟!
⚫️ با این همه همین کارگران و فرودستانِ متهم به پیادهنظام ارتجاع و دیکتاتوری بودن، شورای کارگران نفت تهران، سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و سندیکای هفتتپه تشکیل دادند و در بسیاری نقاط برای حقوق انسانیشان دست به اعتراض زدند و در پاسخ گلوله و زندان دریافت کردند. در تمام این مدت طبقهی متوسطی که از آن به عنوان پیشگام دموکراسی یاد میشد برایش پرسش نبود که رعایت قوانین کار بخشی از سازوکار هر نظام دموکراتیکی است. مطالبات صنفی در زمرهی مطالبات مدنی جای نمیگرفت و در مطبوعات اصلاحطلب از دوگانهی تحقیرآمیز «شکمبهپایین و شکم به بالا» برای صورتبندی این مسائل استفاده میشد.
🟣 حرف این نیست که طبقهی متوسط به تمامی ارتجاعی است یا طبقهی کارگر به تمامی قدیس و یا بالعکس. مسأله این است که آن گروهی از مردم که کمتر دغدغهی معیشت داشتند و به رشد فرهنگی و سیاسی خویش توجه کردند در طول تاریخ هم به مسائل عدالت اجتماعی کم توجه بودند و گاه با حکومتها بر سر مطالبات آزادیخواهانهی خویش ائتلاف کردند. اما آن گروه از مردم که بیشتر و بیشتر دغدغهی معاش داشتند چون علیرغم نقش پُررنگ در تولید، مزد ناچیزی دریافت میکردند، در طول تاریخ حساسیت زیادی به عدالت اجتماعی داشتند و کمتر در موقعیت ائتلاف با حکومت به عنوان نیرویی سازمانیافته را داشتند.
🟤 در نهایت آنچه جهتگیری طبقاتی هر تحلیلی را روشن میکند این است که نسبت آزادی و عدالت را چطور میبیند. ما بر آنیم که آزادیخواهی راستین که آزادی و مواهب آن را برای همگان میخواهد لاجرم باید کار را از عدالت بیآغازد. واقع شدن افراد در موقعیتی برابر (و نه مساوی) باهم اولویت نظری و عملی بهرهمندی از امکانات ناشی از یک فضای آزاد و دموکراتیک است. به این معنی در آغاز باید بسیاری از رویههای غلط تاریخی که نابرابرساز بودهاند، نظیر روابط مردسالاری، روابط مزدی، روابط مرکز-پیرامون و روابط انسان و طبیعت از بین برود تا همه بتوانند اکسیژن آزادی را تنفس کنند.
البته که در طی شدن این مسیر تضمیمنی درکار نیست و باید مداوم از عدالت و آزادی حراست کرد. از همین رو هم هست که در هنگامهی شکلگیری مبارزات عدالتطلبانه، بلادرنگ آزادی هم رُخ مینماید. مسأله صرفا آن است که آزادی ارادهای معطوف به عدالت داشته باشد و نه آنکه در جریان عدالتخواهی، آزادی موقتا کنار گذاشته شود.
📣 از این روست که مبارزات کارگران و فرودستان زمینهساز تحقق آزادی واقعی است و در نتیجه نقش تعیین کننده در تاریخ را آن گروههایی از مردم دارند که بیشتر دغدغههایشان از جنس عدالت اجتماعی است تا در فضایی برابرانه و برخورداری از حق فراغت، بتوانند هرچه بیشتر به تعالی سیاسی-فرهنگی خود بپردازند.
#طبقه_متوسط
#تحلیل_طبقاتی
#عدالت_اجتماعی
#برابری
@sarkhatism
Forwarded from نقد
▫️ در حاشیهی «بحران مارکسیسم» امروز ما
4 فوریه 2024
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
🔸 موضوع یادداشت پیش رو طرح نکاتی در حاشیهی «بحران مارکسیسم» و معنای آن در شرایط حاضر ایران است.
🔸 مارکسیسم در ایران کنونی باید بتواند به گیجسریهای مارکسیستها پیرامون سه موضوع «طبقه»، «حزب» و «انقلاب» پاسخ دهد. این وظیفهای است بر دوش تئوری که بتواند در هنگامهی رنگ و وارنگِ ترجمهی انواع ایدهها، راهنماییْ درست را پیدا کند. موضوع، بهقول لوکاچ، از سنخ «روششناسی» است. اینجا باید بار دیگر به بیان لنین به «سه جزء و منبع مارکسیسم» رجوع کرد: نقد اقتصاد سیاسی، سوسیالیسم و ماتریالیسم تاریخی.
🔸 زمانی صورتبندی چپ از امپریالیسم این بود که باید با آنْ هم در عرصهی بینالمللی (مثلا در عطف به فلسطین) و هم در عرصهی ملی (علیه حکومت وابستهی پهلوی) مبارزه شود. شعار «مرگ بر امپریالیسم و سگهای زنجیریاش» نمودی از این تحلیل بود. امروز اما اینکه امپریالیسم جز آمریکا و اروپا، چین و روسیه را نیز شامل میشود یا نه، و اینکه آيا حکومت ملی (جمهوری اسلامی) وابستهی امپریالیسم جهانی است یا نه، خود به موضوعی مورد مناقشه بدل شده است. چپ موسوم به «محور مقاومت» متأثر از این مناقشهْ «تضاد خلق-امپریالیسم» را بار دیگر متأثر از ایدهی «دوران»، چنین کژدیسه میکند که کشورهایی چون چین و روسیه با وجود سرمایهداری بودن، خواهان نرفتن کشورهای جنوب به زیر یوغ امپریالیسم آمریکا هستند. کمکهای فنی و نظامی این کشورها به امثال ایران واضح است که قدرت امثال جمهوری اسلامی را تقویت میکند، اما باید از منظر فراهم شدن زیرساختها برای گذار به سوسیالیسم در آینده به آن نگریست و در کل به نفع مردم ارزیابیاش کرد. اینجا دو مؤلفهی «چپستیزی» (و نیز «چپکُشی») و «کارگرستیزی» بهعنوان صفات ممیزهی این حکومتها نادیده انگاشته میشود و تنها با تمرکز بر قدرت مَکِش دلار، امپریالیسم به آمریکاستیزی فروکاسته میشود. این جریان همچنین توضیح نمیدهد که بر فرض هم که فقط آمریکا امپریالیست باشد، چطور رژیمی چون جمهوری اسلامی (با ویژگیهایی که برشمردیم)، توان ایستادن در مقابل آن را دارد؟
🔸 از سوی دیگر رویکردهای جمهوریخواهانه و سکولار با تمرکز بر سازوکارهای تبعیض و ستم و استثمار و سلطهی داخلی، اهمیت نقشآفرینی امپریالیسم را به فراموشی میسپارند و به عوضِ «انقلاب» به نوعی از «براندازی» میرسند. در این صورتبندیها، سیاستهای اقتصادی داخلیْ تجلی منطق امپریالیستی سرمایهداری فهم نمیشود و جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام غیرمتعارف جهانی نگریسته میشود که باید آن را به مدار جهانی آورد.
🔸 در هر دوی این رویکردها به وضوح میتوان فقدان یک سیاست طبقاتی را مشاهده کرد. نه برای «آنتی امپریالیستها» سرنوشت طبقهی کارگر مهم است و نه برای «آنتی استبدادها». اگر گروه اول «اکنون» طبقهی کارگر را فدای «آینده»ی سوسیالیستی نامعلومی میکند که بناست به اعتبار چین و روسیه ساخته شود، گروه دوم در بهترین حالت منشأ نابرابریهای موجود را، قسمی «فساد سیستماتیک» ناشی از «اسلام سیاسی» ارزیابی میکند که به اعتبار یک «دموکراسی شفاف جمهوریخواهانه» (و با رونق سرمایهگذاریهای خارجی) برطرف خواهد شد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3UG
#یاشار_دارالشفاء #اداره_شورایی
#بحران_مارکسیسم #تحلیل_طبقاتی
👇🏽
🖋@naghd_com
4 فوریه 2024
نوشتهی: یاشار دارالشفاء
🔸 موضوع یادداشت پیش رو طرح نکاتی در حاشیهی «بحران مارکسیسم» و معنای آن در شرایط حاضر ایران است.
🔸 مارکسیسم در ایران کنونی باید بتواند به گیجسریهای مارکسیستها پیرامون سه موضوع «طبقه»، «حزب» و «انقلاب» پاسخ دهد. این وظیفهای است بر دوش تئوری که بتواند در هنگامهی رنگ و وارنگِ ترجمهی انواع ایدهها، راهنماییْ درست را پیدا کند. موضوع، بهقول لوکاچ، از سنخ «روششناسی» است. اینجا باید بار دیگر به بیان لنین به «سه جزء و منبع مارکسیسم» رجوع کرد: نقد اقتصاد سیاسی، سوسیالیسم و ماتریالیسم تاریخی.
🔸 زمانی صورتبندی چپ از امپریالیسم این بود که باید با آنْ هم در عرصهی بینالمللی (مثلا در عطف به فلسطین) و هم در عرصهی ملی (علیه حکومت وابستهی پهلوی) مبارزه شود. شعار «مرگ بر امپریالیسم و سگهای زنجیریاش» نمودی از این تحلیل بود. امروز اما اینکه امپریالیسم جز آمریکا و اروپا، چین و روسیه را نیز شامل میشود یا نه، و اینکه آيا حکومت ملی (جمهوری اسلامی) وابستهی امپریالیسم جهانی است یا نه، خود به موضوعی مورد مناقشه بدل شده است. چپ موسوم به «محور مقاومت» متأثر از این مناقشهْ «تضاد خلق-امپریالیسم» را بار دیگر متأثر از ایدهی «دوران»، چنین کژدیسه میکند که کشورهایی چون چین و روسیه با وجود سرمایهداری بودن، خواهان نرفتن کشورهای جنوب به زیر یوغ امپریالیسم آمریکا هستند. کمکهای فنی و نظامی این کشورها به امثال ایران واضح است که قدرت امثال جمهوری اسلامی را تقویت میکند، اما باید از منظر فراهم شدن زیرساختها برای گذار به سوسیالیسم در آینده به آن نگریست و در کل به نفع مردم ارزیابیاش کرد. اینجا دو مؤلفهی «چپستیزی» (و نیز «چپکُشی») و «کارگرستیزی» بهعنوان صفات ممیزهی این حکومتها نادیده انگاشته میشود و تنها با تمرکز بر قدرت مَکِش دلار، امپریالیسم به آمریکاستیزی فروکاسته میشود. این جریان همچنین توضیح نمیدهد که بر فرض هم که فقط آمریکا امپریالیست باشد، چطور رژیمی چون جمهوری اسلامی (با ویژگیهایی که برشمردیم)، توان ایستادن در مقابل آن را دارد؟
🔸 از سوی دیگر رویکردهای جمهوریخواهانه و سکولار با تمرکز بر سازوکارهای تبعیض و ستم و استثمار و سلطهی داخلی، اهمیت نقشآفرینی امپریالیسم را به فراموشی میسپارند و به عوضِ «انقلاب» به نوعی از «براندازی» میرسند. در این صورتبندیها، سیاستهای اقتصادی داخلیْ تجلی منطق امپریالیستی سرمایهداری فهم نمیشود و جمهوری اسلامی بهعنوان یک نظام غیرمتعارف جهانی نگریسته میشود که باید آن را به مدار جهانی آورد.
🔸 در هر دوی این رویکردها به وضوح میتوان فقدان یک سیاست طبقاتی را مشاهده کرد. نه برای «آنتی امپریالیستها» سرنوشت طبقهی کارگر مهم است و نه برای «آنتی استبدادها». اگر گروه اول «اکنون» طبقهی کارگر را فدای «آینده»ی سوسیالیستی نامعلومی میکند که بناست به اعتبار چین و روسیه ساخته شود، گروه دوم در بهترین حالت منشأ نابرابریهای موجود را، قسمی «فساد سیستماتیک» ناشی از «اسلام سیاسی» ارزیابی میکند که به اعتبار یک «دموکراسی شفاف جمهوریخواهانه» (و با رونق سرمایهگذاریهای خارجی) برطرف خواهد شد...
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3UG
#یاشار_دارالشفاء #اداره_شورایی
#بحران_مارکسیسم #تحلیل_طبقاتی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
در حاشیهی «بحران مارکسیسم» امروز ما
نوشتهی: یاشار دارالشفاء امروز بزرگترین مشکل در ارتباط با تئوری مارکسیسم در ایران بالفعل نشدن قابلیتهای آن در سطح تحلیلهای ملی و منطقهای است. انبوهی از آثار کلاسیک و نوین مارکسیستی با سرعتی بی…