Forwarded from نقد
▫️ جنگ اجتنابپذیر؟
▫️ سرمقالهی نیولفت ریویو دربارهی جنگ اوکراین
نوشتهی: سوزان واتکینز
ترجمهی: بهرام صفایی
16 اوت 2022
🔸 شمارهی فعلی نیولفت ریویو شامل دورنماهایی انتقادی دربارهی پویههای جنگ و نتایج احتمالی آن است. ولودیمیر ایشچنکو با توصیف اثرات فاجعهبار تهاجم روسیه، شرحی مفصل از نیروهایی برآمده از خیزش 2014 اوکراین میدهد: ائتلاقی از لیبرالهای حامی غرب و ملیگراهای روسهراس، الیگارشهای سیاسی و نیروهایی امنیتی احیاشده که موجب تخطی از توافق مینسک و گنجاندن عضویت در ناتو در قانون اساسی اوکراین شدند. تونی وود این تحولات را در متن واکاوی سهجانبهی موشکافانهای از نیروهای درگیر قرار میدهد: ادعای روسیه بر حوزهی نفوذش، گسترش ناتو و اتحادیهی اروپا به سوی اروپای شرقی، و تطور سیاسی اوکراین، که میان این دو طرف گیر کرده است. این مقاله به ادعاهای روایت غالب میپردازد: اینکه ایالات متحد هیچ نقشی در وقوع جنگ نداشته، ناتو پیمانی سراسر دفاعی است، و پیوستن به اوکراین فقطوفقط مربوط به حق حاکمیت ملی اوکراین است.
🔸 اگر چنان که ادعا میشود، ناتو بدون شلیک یک گلوله پیروز جنگ سرد شد، این مسئله حاکی از کثرت ابزارهای نظامی، سیاسی و اقتصادیای است که ایالات متحد در دست داشت ــ و هنوز هم دارد ــ نه ماهیت صلحجویانهی ناتو. جنگ سرد از جانب امریکا با حمایت مدام از سرمایهی اروپای غربی، عملیاتهای پنهانی، حملات ایدئولوژیک و مسابقهی تسلیحاتی شدید درگرفت، و نیز با جنگهای نیابتی و مستقیم در جهان سوم، حمایت سیاسی و نظامی از دیکتاتوریها برای در هم شکستن نیروهای چپ و کودتای دیپلماتیکِ سیاست چینِ نیکسون. اگرچه ناتو آمادهی جنگ گرم در اروپا بود، هرگز مجبور به ورود به جنگ نشد.
🔸 پاسخ کرملین به این تحقیرها ملغمهای پیشبینیناپذیر از استقلال دفاعی عقلانی، موضعی در برابر قدرتهای قویتر، و توسعهطلبی مستبدانه بود که تهدیدی علیه کشورهای ضعیفتر به شمار میرفت ــ مثال بارز چیزی که لنین در حکم شوونیسمِ روسیهی کبیر تقبیح میکرد. این را میتوان به طور تماموکمال در استیلای پوتین بر چچن به هنگام ارتقا به ریاستجمهوری در سال 2000 دید. در 2008، نمایش عظیم آتشبار برای دفاع از چند خردهدولت در مرزهای گرجستان علیه دستاندازیهای ساکاشویلی تفلیس را سر جای خود نشاند.
🔸 از نگاه دولت بایدن، منطق راهبردی میتوانست زمینگیر کردن روسها تا نهایت ممکن باشد، یا دستکم تا زمانی که پوتین از کرملین بیرون رانده شود. پوتین بهاشتباه به تله افتاده است، و درحالحاضر اهرم در دست امریکاست تا او را در همان تله نگاه دارد. اوکراینیهای شجاع نیروهای نیابتیِ بینظیری از آب درآمدهاند، و هر قساوتی از جانب روسها بحث تغییر رژیم در مسکو را جدیتر میکند. درحالیکه زلنسکی گفته حفظ جان مردم مهمتر از حفظ خاک است ــ «دستآخر چیزی جز سرزمین نیست» ــ جنگسالاران ناتو، افرادی نظیر لارنس فریدمن، از بازپسگیری دونباس، اگر نگوییم کریمه، دم میزنند. در اروپا، هزینهی جنگ در شرایط فعلی پایین آورده شده است، البته به لطف معاملهی بایدن با شولتز برای حفظ جریان نفت و گاز روسیه به خانهها و کارخانههای آلمان. در ایالات متحد، قیمت بالاتر غلات به سود مناطقی در غرب میانه است که حساسیتهای سیاسی دارد. عملیاتهای سایبری روسیه تا اینجا حاصلی نداشتهاند.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-35j
#نیولفت_ریویو #سوزان_واتکینز #بهرام_صفایی
#جنگ_در_اوکراین
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ سرمقالهی نیولفت ریویو دربارهی جنگ اوکراین
نوشتهی: سوزان واتکینز
ترجمهی: بهرام صفایی
16 اوت 2022
🔸 شمارهی فعلی نیولفت ریویو شامل دورنماهایی انتقادی دربارهی پویههای جنگ و نتایج احتمالی آن است. ولودیمیر ایشچنکو با توصیف اثرات فاجعهبار تهاجم روسیه، شرحی مفصل از نیروهایی برآمده از خیزش 2014 اوکراین میدهد: ائتلاقی از لیبرالهای حامی غرب و ملیگراهای روسهراس، الیگارشهای سیاسی و نیروهایی امنیتی احیاشده که موجب تخطی از توافق مینسک و گنجاندن عضویت در ناتو در قانون اساسی اوکراین شدند. تونی وود این تحولات را در متن واکاوی سهجانبهی موشکافانهای از نیروهای درگیر قرار میدهد: ادعای روسیه بر حوزهی نفوذش، گسترش ناتو و اتحادیهی اروپا به سوی اروپای شرقی، و تطور سیاسی اوکراین، که میان این دو طرف گیر کرده است. این مقاله به ادعاهای روایت غالب میپردازد: اینکه ایالات متحد هیچ نقشی در وقوع جنگ نداشته، ناتو پیمانی سراسر دفاعی است، و پیوستن به اوکراین فقطوفقط مربوط به حق حاکمیت ملی اوکراین است.
🔸 اگر چنان که ادعا میشود، ناتو بدون شلیک یک گلوله پیروز جنگ سرد شد، این مسئله حاکی از کثرت ابزارهای نظامی، سیاسی و اقتصادیای است که ایالات متحد در دست داشت ــ و هنوز هم دارد ــ نه ماهیت صلحجویانهی ناتو. جنگ سرد از جانب امریکا با حمایت مدام از سرمایهی اروپای غربی، عملیاتهای پنهانی، حملات ایدئولوژیک و مسابقهی تسلیحاتی شدید درگرفت، و نیز با جنگهای نیابتی و مستقیم در جهان سوم، حمایت سیاسی و نظامی از دیکتاتوریها برای در هم شکستن نیروهای چپ و کودتای دیپلماتیکِ سیاست چینِ نیکسون. اگرچه ناتو آمادهی جنگ گرم در اروپا بود، هرگز مجبور به ورود به جنگ نشد.
🔸 پاسخ کرملین به این تحقیرها ملغمهای پیشبینیناپذیر از استقلال دفاعی عقلانی، موضعی در برابر قدرتهای قویتر، و توسعهطلبی مستبدانه بود که تهدیدی علیه کشورهای ضعیفتر به شمار میرفت ــ مثال بارز چیزی که لنین در حکم شوونیسمِ روسیهی کبیر تقبیح میکرد. این را میتوان به طور تماموکمال در استیلای پوتین بر چچن به هنگام ارتقا به ریاستجمهوری در سال 2000 دید. در 2008، نمایش عظیم آتشبار برای دفاع از چند خردهدولت در مرزهای گرجستان علیه دستاندازیهای ساکاشویلی تفلیس را سر جای خود نشاند.
🔸 از نگاه دولت بایدن، منطق راهبردی میتوانست زمینگیر کردن روسها تا نهایت ممکن باشد، یا دستکم تا زمانی که پوتین از کرملین بیرون رانده شود. پوتین بهاشتباه به تله افتاده است، و درحالحاضر اهرم در دست امریکاست تا او را در همان تله نگاه دارد. اوکراینیهای شجاع نیروهای نیابتیِ بینظیری از آب درآمدهاند، و هر قساوتی از جانب روسها بحث تغییر رژیم در مسکو را جدیتر میکند. درحالیکه زلنسکی گفته حفظ جان مردم مهمتر از حفظ خاک است ــ «دستآخر چیزی جز سرزمین نیست» ــ جنگسالاران ناتو، افرادی نظیر لارنس فریدمن، از بازپسگیری دونباس، اگر نگوییم کریمه، دم میزنند. در اروپا، هزینهی جنگ در شرایط فعلی پایین آورده شده است، البته به لطف معاملهی بایدن با شولتز برای حفظ جریان نفت و گاز روسیه به خانهها و کارخانههای آلمان. در ایالات متحد، قیمت بالاتر غلات به سود مناطقی در غرب میانه است که حساسیتهای سیاسی دارد. عملیاتهای سایبری روسیه تا اینجا حاصلی نداشتهاند.
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-35j
#نیولفت_ریویو #سوزان_واتکینز #بهرام_صفایی
#جنگ_در_اوکراین
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
جنگ اجتنابپذیر؟
سرمقالهی نیولفت ریویو دربارهی جنگ اوکراین نوشتهی: سوزان واتکینز ترجمهی: بهرام صفایی اهداف جنگی پوتین نشانگر همان آمیزهی عقلانیت و اوهام است که او را به پیش رانده است. او اگر میخواست صرفاً نی…
Forwarded from نقد
▫️ جووانی آریگی: چرخههای سیستمی انباشت، گذارهای هژمونیک و برآمد چین
30 اوت 2023
نوشتهی: ویلیام آی. رابینسون
ترجمهی: بهرام صفایی
🔸 این مقاله به بررسی و ارزیابی انتقادی ثمرهی زندگی جووانی آریگی، جامعهشناس معروف تاریخی و پژوهشگر نظامهای جهانی میپردازد که در 2009 درگذشت. آریگی در سهگانهای از کتابهایش که میان سالهای 1994 تا 2007 منتشر شد، مفهوم اصلی میراث نظریاش یعنی چرخههای سیستمی انباشت را میپروراند، و خوانشی اصیل از تاریخ و پویشهای سرمایهداری جهانی را بهعنوان توالی رخدادهای هژمونیک مطرح میکند، رخدادهایی که هر یک از دورههای پیش از خود گستردهتر است و به بحرانها و گذارهای آشفته میانجامد. او ظهور آسیای شرقی به رهبری چین را بهعنوان مرکز نوظهور اقتصاد و جامعهی جهانی بازسازماندهیشده در سدهی بیستویکم پیشبینی کرد. آریگی به دلیل ناکامی در بسط نظریهای پیرامون سیاست، دولت و عاملیت جمعی در برساخت خود، عدمتوجه به نیروهای اجتماعی از پایین، و به دلیل رد نظریهپردازیهای اخیر پیرامون جهانی شدن با انتقادهایی روبهرو شده است.
🔸 آثار آریگی و معاصرانش در دههی 1960 معروف به «پارادایم آفریقای جنوبی» پیرامون حدود پرولتریزه شدن و سلب مالکیت نوشته شدند. برخی با تکیه بر این پارادایم به بسط نظریههای «شیوههای مفصلبندیشدهی تولید» پرداختند، به نحوی که به نظرشان بازتولید بیش از یک شیوه (مثلاً دهقانبنیاد و سرمایهداری) در اقتصاد استعماری، به جای اقتصادی عقبافتاده، برای شیوهی مسلط سرمایهداری کارآمدتر است. آریگی خود از بینشهای این پارادایم برای به دست آوردن نتایج گستردهتری دربارهی تاریخ و ماهیت سرمایهداری جهانی استفاده میکند. او بعداً با رابرت برنر و دیگرانی که با مطالعهی گذار از فئودالیسم به سرمایهداری در اروپا اصرار داشتند که پرولتریزه شدن کامل به نفع توسعهی سرمایهداری است، بحث کرد. «مشکل مدلهای سادهی ”پرولتریسازی توسعه سرمایهداری“ این است که نه تنها واقعیتهای سرمایهداری مهاجرنشین آفریقای جنوبی، بلکه بسیاری موارد دیگر، مانند خود ایالات متحد را نادیده میگیرد که با الگوی کاملاً متفاوتی یعنی ترکیبی از بردهداری، نسلکشی جمعیت بومی و مهاجرت کار مازاد از اروپا مشخص میشود.»
🔸 نظریهی گذار هژمونیک بهعنوان تغییر سیستمی که آریگی در قرن بیستم طولانی ارائه کرد، بسیاری از راهنماییهای نظری را برای کتاب آشوب و حکمرانی در نظام جهانی مدرن ارائه میدهد که در 1999 منتشر شد. آریگی، همسر و شریک تألیفاتش بورلی سیلور و چندین همکار تلاش میکنند تا با تحلیل تغییرات سیستمی در دورههای قبلی دگرگونی در نظام جهانی، درک بیشتری از اواخر سدهی بیستم به دست آورند و بتوانند تا حدی آینده را پیشبینی کنند. این تلاش از طریق کندوکاو در چندین مناقشهی مرتبط انجام میشود. یکی از این مناقشات تغییر موازنهی قوا بین دولتهاست. آریگی و همکارانش پیشنهاد میکنند که ما در اواخر سدهی بیستم شاهد تجدید رقابت قدرتهای بزرگ، گسترش مالیه در سطح نظام با محوریت هژمونی رو به زوال ایالات متحد و ظهور کانونهای جدید قدرت، بهویژه آسیای شرقی بودیم. با این حال، اواخر سدهی بیستم اهمیت ویژهای داشت چرا که با «دوشاخه شدن» ناپایدار «قدرت نظامی جهانی ایالات متحد و مالیه آسیای شرقی» مشخص میشود. مناقشهی دیگر مرتبط بود با توازن قوا بین دولتها و سازمانهای تجاری. گذار از شرکتهای بازرگانی سهامی قدیمی به نظام بریتانیایی بنگاههای تجاری خانوادگی، و سپس به نظام شرکتهای چندملیتی مستقر در ایالات متحد بهعنوان پسزمینهی بازسازماندهی روابط دولت-تجارت در اواخر سدهی بیستم بر اساس تمرکززدایی فراملی، گسترش شبکههای غیررسمی و احیای کسبوکارهای کوچک زیردستانه در سراسر جهان که توانایی نظارتی حتی قدرتمندترین کشورها را تضعیف کرده است...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3CZ
#ویلیام_آی_رابینسون #بهرام_صفایی #جووانی_آریگی
#امپریالیسم #چین #انباشت
👇🏽
🖋@naghd_com
30 اوت 2023
نوشتهی: ویلیام آی. رابینسون
ترجمهی: بهرام صفایی
🔸 این مقاله به بررسی و ارزیابی انتقادی ثمرهی زندگی جووانی آریگی، جامعهشناس معروف تاریخی و پژوهشگر نظامهای جهانی میپردازد که در 2009 درگذشت. آریگی در سهگانهای از کتابهایش که میان سالهای 1994 تا 2007 منتشر شد، مفهوم اصلی میراث نظریاش یعنی چرخههای سیستمی انباشت را میپروراند، و خوانشی اصیل از تاریخ و پویشهای سرمایهداری جهانی را بهعنوان توالی رخدادهای هژمونیک مطرح میکند، رخدادهایی که هر یک از دورههای پیش از خود گستردهتر است و به بحرانها و گذارهای آشفته میانجامد. او ظهور آسیای شرقی به رهبری چین را بهعنوان مرکز نوظهور اقتصاد و جامعهی جهانی بازسازماندهیشده در سدهی بیستویکم پیشبینی کرد. آریگی به دلیل ناکامی در بسط نظریهای پیرامون سیاست، دولت و عاملیت جمعی در برساخت خود، عدمتوجه به نیروهای اجتماعی از پایین، و به دلیل رد نظریهپردازیهای اخیر پیرامون جهانی شدن با انتقادهایی روبهرو شده است.
🔸 آثار آریگی و معاصرانش در دههی 1960 معروف به «پارادایم آفریقای جنوبی» پیرامون حدود پرولتریزه شدن و سلب مالکیت نوشته شدند. برخی با تکیه بر این پارادایم به بسط نظریههای «شیوههای مفصلبندیشدهی تولید» پرداختند، به نحوی که به نظرشان بازتولید بیش از یک شیوه (مثلاً دهقانبنیاد و سرمایهداری) در اقتصاد استعماری، به جای اقتصادی عقبافتاده، برای شیوهی مسلط سرمایهداری کارآمدتر است. آریگی خود از بینشهای این پارادایم برای به دست آوردن نتایج گستردهتری دربارهی تاریخ و ماهیت سرمایهداری جهانی استفاده میکند. او بعداً با رابرت برنر و دیگرانی که با مطالعهی گذار از فئودالیسم به سرمایهداری در اروپا اصرار داشتند که پرولتریزه شدن کامل به نفع توسعهی سرمایهداری است، بحث کرد. «مشکل مدلهای سادهی ”پرولتریسازی توسعه سرمایهداری“ این است که نه تنها واقعیتهای سرمایهداری مهاجرنشین آفریقای جنوبی، بلکه بسیاری موارد دیگر، مانند خود ایالات متحد را نادیده میگیرد که با الگوی کاملاً متفاوتی یعنی ترکیبی از بردهداری، نسلکشی جمعیت بومی و مهاجرت کار مازاد از اروپا مشخص میشود.»
🔸 نظریهی گذار هژمونیک بهعنوان تغییر سیستمی که آریگی در قرن بیستم طولانی ارائه کرد، بسیاری از راهنماییهای نظری را برای کتاب آشوب و حکمرانی در نظام جهانی مدرن ارائه میدهد که در 1999 منتشر شد. آریگی، همسر و شریک تألیفاتش بورلی سیلور و چندین همکار تلاش میکنند تا با تحلیل تغییرات سیستمی در دورههای قبلی دگرگونی در نظام جهانی، درک بیشتری از اواخر سدهی بیستم به دست آورند و بتوانند تا حدی آینده را پیشبینی کنند. این تلاش از طریق کندوکاو در چندین مناقشهی مرتبط انجام میشود. یکی از این مناقشات تغییر موازنهی قوا بین دولتهاست. آریگی و همکارانش پیشنهاد میکنند که ما در اواخر سدهی بیستم شاهد تجدید رقابت قدرتهای بزرگ، گسترش مالیه در سطح نظام با محوریت هژمونی رو به زوال ایالات متحد و ظهور کانونهای جدید قدرت، بهویژه آسیای شرقی بودیم. با این حال، اواخر سدهی بیستم اهمیت ویژهای داشت چرا که با «دوشاخه شدن» ناپایدار «قدرت نظامی جهانی ایالات متحد و مالیه آسیای شرقی» مشخص میشود. مناقشهی دیگر مرتبط بود با توازن قوا بین دولتها و سازمانهای تجاری. گذار از شرکتهای بازرگانی سهامی قدیمی به نظام بریتانیایی بنگاههای تجاری خانوادگی، و سپس به نظام شرکتهای چندملیتی مستقر در ایالات متحد بهعنوان پسزمینهی بازسازماندهی روابط دولت-تجارت در اواخر سدهی بیستم بر اساس تمرکززدایی فراملی، گسترش شبکههای غیررسمی و احیای کسبوکارهای کوچک زیردستانه در سراسر جهان که توانایی نظارتی حتی قدرتمندترین کشورها را تضعیف کرده است...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-3CZ
#ویلیام_آی_رابینسون #بهرام_صفایی #جووانی_آریگی
#امپریالیسم #چین #انباشت
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
جووانی آریگی: چرخههای سیستمی انباشت، گذارهای هژمونیک و برآمد چین
نوشتهی: ویلیام آی. رابینسون ترجمهی: بهرام صفایی این مقاله به بررسی و ارزیابی انتقادی ثمرهی زندگی جووانی آریگی، جامعهشناس معروف تاریخی و پژوهشگر نظامهای جهانی میپردازد که در 2009 درگذشت. آریگ…
Forwarded from نقد
▫️ «امپریالیسم جدید» واقعاً از چه نظر جدید است؟
26 می 2024
نوشتهی: دیوید هاروی
ترجمهی: بهرام صفایی
🔸 در این مقاله استدلال میشود که ایجاد دستگاه نظری مناسب برای شرح پویشهای مکانمند و زمانمندِ ذاتی انباشت سرمایه و شیوههای متغیر در مدیریت گرایشهای بحرانساز آن پویشها موضوعی است حیاتی. این امر مستلزم ادغام نظریهی غیرمکانمندِ انباشت سرمایه و تضادهای درونیاش با نظریهی مکانمند/جغرافیایی امپریالیسم است که مبارزههای ژئوپولیتیکی و ژئواکونومیکی بین دولت-ملتها را در نظر میگیرد. استدلال میکنم که این دو رویکرد از طریق نحوهی برخورد سرمایه با مشکل جذب مازادهای سرمایه، یعنی از طریق ترمیمهای جغرافیایی (و زمانمند) به هم مرتبط هستند. ترمیم جغرافیایی مستلزم توسعهطلبی امپریالیستی و از بین بردن همهی موانع بر سر راه جابهجایی مکانی سرمایه است. چنین برداشتی شفافیت ضروری در تدوین روابط بین سرمایه و دولت را فراهم میآورد که گاه در استدلالهای الن میک سینز وود در «امپراتوری سرمایه» غایب است.
🔸 هر آنچه در مورد «امپریالیسم جدید» تازه است، از دو منظر متفاوت قابل درک است. جدید بودن ممکن است به این دلیل باشد که شرایط مادی آنقدر تغییر کرده که نظریههایی که زمانی قابلقبول و مناسب بودند اکنون منسوخ شدهاند. همچنین میتواند ناشی از استفاده از یک دستگاه مفهومی جدید برای تفسیر آنچه در طول این مدت اتفاق افتاده باشد. این دو رویکرد ضد هم نیستند. کسانی که رویکرد اول را دنبال میکنند باید یک دستگاه مفهومی جدید متناسب با موقعیت معاصر بسازند و این اغلب باعث ارزیابی مجدد نظریههای گذشته میشود. آنهایی که از رویکرد دوم پیروی میکنند، نیاز به شکل دادن به مفاهیمی دارند که میتوانند تغییرات اساسی در شرایط مادی و شیوههای امپریالیستی در طول زمان را توضیح دهند.
🔸 درحالیکه من و الن میکسینز وود این دو دیدگاه را با هم ترکیب میکنیم و تطبیق میدهیم، تفاوتهایی به وجود میآیند؛ وود اساساً در «امپراتوری سرمایه» معطوف به دیدگاه اول است، درحالیکه من چند سالی است که بیشتر به بازصورتبندی مفهومی مسئلهی امپریالیسم در رابطه با پویشهای مکانمند-زمانمند انباشت سرمایه میپردازم، روندی که با کتاب «محدودیتهای سرمایه» شروع شد و به واکاوی ژئوپلیتیک سرمایهداری و نقش توسعهی ناموزون جغرافیایی کشید. این کانون اصلی بحث من در «امپریالیسم جدید» است. من با توجه به دیدگاههای متفاوتمان از مشاهدهی میزان هماهنگیمان شگفتزده شدم...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-46l
#امپریالیسم #دیوید_هاروی #الن_میکسینز_وود #بهرام_صفایی
👇🏽
🖋@naghd_com
26 می 2024
نوشتهی: دیوید هاروی
ترجمهی: بهرام صفایی
🔸 در این مقاله استدلال میشود که ایجاد دستگاه نظری مناسب برای شرح پویشهای مکانمند و زمانمندِ ذاتی انباشت سرمایه و شیوههای متغیر در مدیریت گرایشهای بحرانساز آن پویشها موضوعی است حیاتی. این امر مستلزم ادغام نظریهی غیرمکانمندِ انباشت سرمایه و تضادهای درونیاش با نظریهی مکانمند/جغرافیایی امپریالیسم است که مبارزههای ژئوپولیتیکی و ژئواکونومیکی بین دولت-ملتها را در نظر میگیرد. استدلال میکنم که این دو رویکرد از طریق نحوهی برخورد سرمایه با مشکل جذب مازادهای سرمایه، یعنی از طریق ترمیمهای جغرافیایی (و زمانمند) به هم مرتبط هستند. ترمیم جغرافیایی مستلزم توسعهطلبی امپریالیستی و از بین بردن همهی موانع بر سر راه جابهجایی مکانی سرمایه است. چنین برداشتی شفافیت ضروری در تدوین روابط بین سرمایه و دولت را فراهم میآورد که گاه در استدلالهای الن میک سینز وود در «امپراتوری سرمایه» غایب است.
🔸 هر آنچه در مورد «امپریالیسم جدید» تازه است، از دو منظر متفاوت قابل درک است. جدید بودن ممکن است به این دلیل باشد که شرایط مادی آنقدر تغییر کرده که نظریههایی که زمانی قابلقبول و مناسب بودند اکنون منسوخ شدهاند. همچنین میتواند ناشی از استفاده از یک دستگاه مفهومی جدید برای تفسیر آنچه در طول این مدت اتفاق افتاده باشد. این دو رویکرد ضد هم نیستند. کسانی که رویکرد اول را دنبال میکنند باید یک دستگاه مفهومی جدید متناسب با موقعیت معاصر بسازند و این اغلب باعث ارزیابی مجدد نظریههای گذشته میشود. آنهایی که از رویکرد دوم پیروی میکنند، نیاز به شکل دادن به مفاهیمی دارند که میتوانند تغییرات اساسی در شرایط مادی و شیوههای امپریالیستی در طول زمان را توضیح دهند.
🔸 درحالیکه من و الن میکسینز وود این دو دیدگاه را با هم ترکیب میکنیم و تطبیق میدهیم، تفاوتهایی به وجود میآیند؛ وود اساساً در «امپراتوری سرمایه» معطوف به دیدگاه اول است، درحالیکه من چند سالی است که بیشتر به بازصورتبندی مفهومی مسئلهی امپریالیسم در رابطه با پویشهای مکانمند-زمانمند انباشت سرمایه میپردازم، روندی که با کتاب «محدودیتهای سرمایه» شروع شد و به واکاوی ژئوپلیتیک سرمایهداری و نقش توسعهی ناموزون جغرافیایی کشید. این کانون اصلی بحث من در «امپریالیسم جدید» است. من با توجه به دیدگاههای متفاوتمان از مشاهدهی میزان هماهنگیمان شگفتزده شدم...
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-46l
#امپریالیسم #دیوید_هاروی #الن_میکسینز_وود #بهرام_صفایی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
«امپریالیسم جدید» واقعاً از چه نظر جدید است؟
نوشتهی: دیوید هاروی ترجمهی: بهرام صفایی تز اصلی هردو کتاب امپریالیسم جدید و تاریخ مختصر نئولیبرالیسم این است که پس از 1970 یا این حدود، روندی رادیکال در سرمایهداری جهانی رخ داده و اگر بخواهیم دن…