سرخط
Photo
🔴 اوکراین وجهالمجادلهی امپریالیستها
🔷 عرصهی سیاست اوکراین به کلی استقلالش را از دست داده است. از سال ۲۰۰۴ که دعوای میان جناح هوادار روسیه به رهبری یانوکوویچ با جناح غربگرا به رهبری یوشچنکو آغاز شد و انقلابی مخملی را به خود دید که به سرعت به بحران کریمه منجر شد و تا اعلام خودمختاری دونتسک و لوهانسک در ۲۰۱۴ و امروز به رسمیت شناخته شدن آنها توسط روسیه و متحدانش (کوبا، ونزوئلا، سوریه و نیز حوثیهای یمن به عنوان اولین کشورها استقلال جمهوری دونتسک را به رسمیت شناختند) به نظر میرسد که اوکراین بدل به یک آزمایشگاه امپریالیستی شده است.
🔶 اصرار غرب به پیوستن اوکراین به ناتو که از ۲۰۱۵ و پس از بحران کریمه کلید خورد فضایی جنگ سردی را در منطقه رقم زده است که پاسخش از سوی روسیه اقدام به تجزیهی اوکراین است.
در پس تمامی این وقایع هم شعبدهبازیهای حقوق بینالملل نهفته است:
🔘 غرب میگوید که اوکراین خود خواهان پیوستن به ناتو است و من نمیتوانم مانع این خواست شوم، لذا از آن حمایت خواهم کرد.
🔘روسیه میگوید که کریمه و مناطق خودمختار خود خواهان پیوستن به روسیه هستند و من نمیتوانم مانع این خواست شوم، لذا از آنها حمایت خواهم کرد.
🔷تحلیلگران هر دو سوی این جبههها هم یک رئال پلتیک منحط را برای توجیه سیاستهای در جریان، مفروض میگیرند:
🔘 از سوی غربگرایان، رژیم روسیه یک حکومت مستبد باقی مانده از دوران کمونیسم درنظر گرفته میشود که درصدد گروگانگیری جمهوریهای سابق شوروی و همپیمانی با رژیمهای دیکتاتورِ ساکن در منطقه است و لذا ضرورت دارد که آمریکا و همپیمانانش در برابر این نیروی اهریمنی بایستند و اجازهی پیشروی به آن ندهند.
🔘از سوی مدافعان روسیه-چین، آمریکا سردمدار امپریالیسم است و درصدد ایجاد ماجراجوییهای جنگی و تضعیف استقلال کشورهای مخالف با سیاستهای غرب است تا بتواند هرچه بیشتر بازار انرژی را کنترل کند و از منظر نظامی دست بالا را در منطقه داشته باشد. لذا این حق بدیهی روسیه است که از خط سیاسی مستقل و مدافع عدم وابستگی به آمریکا و غرب دفاع کند و مقابلهبهمثلهایی تاکتیکی را ترتیب دهد.
در حالی که از یک سو میتوان در رد به اصطلاح آزادیخواهی غرب و شر مطلق معرفی کردن روسیه، به سرکوب اقلیت روسزبان در دوران استیلای دولت پسا-مخملی اوکراین اشاره کرد، (که همین امر هم به خواست استقلال و جدایی در میان آنها دامن زده است)، از سوی دیگر سیاستهای به اصطلاح استقلالطلبانه روسیه نیز جز تجزیهی اوکراین به منظور تقویت ناسیونالیسم روسی ثمری نداشته است.
آن شعبدهبازانی که میکوشند سیاست خارجی روسیه را یک سیاست ضدامپریالیستی معرفی کنند، عامدانه ایدههای نئو اوراسیایی استفاده شده در سخنرانیهای پوتین، هنگامی که اوکراینیهای روسی زبان را با روسها برابر دانسته و روسیه را محق به کنترل این مناطق میبیند، نادیده میگیرند. مسأله دفاع از دولت غربگرای اوکراین نیست، بلکه در چارچوب دولت-ملتهای واقعا موجود دست گذاشتن بر نفی استقلالی است که برخی روسیه را به کذب داعیهدارش مینامند.
🔔 آنچه در این میان گم میشود زندگی مردمی است که ورای این وجهالمجادله شدنها دنبال صلح و آرامشاند و تجربههای تلخ تحت لوای هر دو قدرت روسیه و آمریکا بودن را چشیدهاند.
آنچه اما از هر دو سیاست امپریالیستی غرب و شرق بیرون میزند «نفی استقلال» اوکراین است. اوکراین پیشاپیش همچون بدن میزبانی درنظر گرفته شده که دو زالو باید از آن تغذیه کنند و شیرهی جانش را به تمامی بمکند. اوکراین یک پادگان است و نه سرزمینی برای زندگی اوکراینیها.
در هر دو حالت این برنامهی غارت منابع و سرکوب سیاسی است که خصلتویژهی وجهالمجادلهی امپریالیستها بودن است. روسیه به تمامی به منطقه بازگشته است: از خاورمیانه تا اروپای شرقی، از فروش اسلحه تا حضور فعال در اوپک و از مداخلهی نظامی مستقیم تا کنترل انرژی.
اگر آیندهی تحت لوای غرب بودن، غارت منابع و اجرای سیاستهای نئولیبرالی است به اسم دموکراسی و آزادی است، آینده ی تحت لوای روسیه بودن هم تمدید دیکتاتوریهای سرکوبگر و اجرای شق دیگر سیاستهای دستراستی علیه فرودستان به اسم حفظ استقلال و امنیت است.
📣 امپریالیستها میکوشند تا تخیل و تلاش ما برای ایجاد یک جبههی سوم دموکراتیک و برابریخواه و ضدجنگ را به افسانهای بدل کنند و آن را مشمول برچسبهای وابسته به بلوک مقابل بنمایند. رئال پلتیک میکوشد تا امکان شکلگیری چنین سیاستی را عقیم کند و وابستگی به یک جناح را همچون «ضرورت گریزناپذیر» صورتبندی کند. تجربهی سنگین افغانستان و امروز اوکراین پیش روی ماست تا تلاش کنیم تسلیم این میدان امپریالیستی نشویم و راه رهایی خلقی مستقل خویش را دنبال کنیم.
#روسیه
#اوکراین
#ناتو
#امپریالیسم
@sarkhatism
🔷 عرصهی سیاست اوکراین به کلی استقلالش را از دست داده است. از سال ۲۰۰۴ که دعوای میان جناح هوادار روسیه به رهبری یانوکوویچ با جناح غربگرا به رهبری یوشچنکو آغاز شد و انقلابی مخملی را به خود دید که به سرعت به بحران کریمه منجر شد و تا اعلام خودمختاری دونتسک و لوهانسک در ۲۰۱۴ و امروز به رسمیت شناخته شدن آنها توسط روسیه و متحدانش (کوبا، ونزوئلا، سوریه و نیز حوثیهای یمن به عنوان اولین کشورها استقلال جمهوری دونتسک را به رسمیت شناختند) به نظر میرسد که اوکراین بدل به یک آزمایشگاه امپریالیستی شده است.
🔶 اصرار غرب به پیوستن اوکراین به ناتو که از ۲۰۱۵ و پس از بحران کریمه کلید خورد فضایی جنگ سردی را در منطقه رقم زده است که پاسخش از سوی روسیه اقدام به تجزیهی اوکراین است.
در پس تمامی این وقایع هم شعبدهبازیهای حقوق بینالملل نهفته است:
🔘 غرب میگوید که اوکراین خود خواهان پیوستن به ناتو است و من نمیتوانم مانع این خواست شوم، لذا از آن حمایت خواهم کرد.
🔘روسیه میگوید که کریمه و مناطق خودمختار خود خواهان پیوستن به روسیه هستند و من نمیتوانم مانع این خواست شوم، لذا از آنها حمایت خواهم کرد.
🔷تحلیلگران هر دو سوی این جبههها هم یک رئال پلتیک منحط را برای توجیه سیاستهای در جریان، مفروض میگیرند:
🔘 از سوی غربگرایان، رژیم روسیه یک حکومت مستبد باقی مانده از دوران کمونیسم درنظر گرفته میشود که درصدد گروگانگیری جمهوریهای سابق شوروی و همپیمانی با رژیمهای دیکتاتورِ ساکن در منطقه است و لذا ضرورت دارد که آمریکا و همپیمانانش در برابر این نیروی اهریمنی بایستند و اجازهی پیشروی به آن ندهند.
🔘از سوی مدافعان روسیه-چین، آمریکا سردمدار امپریالیسم است و درصدد ایجاد ماجراجوییهای جنگی و تضعیف استقلال کشورهای مخالف با سیاستهای غرب است تا بتواند هرچه بیشتر بازار انرژی را کنترل کند و از منظر نظامی دست بالا را در منطقه داشته باشد. لذا این حق بدیهی روسیه است که از خط سیاسی مستقل و مدافع عدم وابستگی به آمریکا و غرب دفاع کند و مقابلهبهمثلهایی تاکتیکی را ترتیب دهد.
در حالی که از یک سو میتوان در رد به اصطلاح آزادیخواهی غرب و شر مطلق معرفی کردن روسیه، به سرکوب اقلیت روسزبان در دوران استیلای دولت پسا-مخملی اوکراین اشاره کرد، (که همین امر هم به خواست استقلال و جدایی در میان آنها دامن زده است)، از سوی دیگر سیاستهای به اصطلاح استقلالطلبانه روسیه نیز جز تجزیهی اوکراین به منظور تقویت ناسیونالیسم روسی ثمری نداشته است.
آن شعبدهبازانی که میکوشند سیاست خارجی روسیه را یک سیاست ضدامپریالیستی معرفی کنند، عامدانه ایدههای نئو اوراسیایی استفاده شده در سخنرانیهای پوتین، هنگامی که اوکراینیهای روسی زبان را با روسها برابر دانسته و روسیه را محق به کنترل این مناطق میبیند، نادیده میگیرند. مسأله دفاع از دولت غربگرای اوکراین نیست، بلکه در چارچوب دولت-ملتهای واقعا موجود دست گذاشتن بر نفی استقلالی است که برخی روسیه را به کذب داعیهدارش مینامند.
🔔 آنچه در این میان گم میشود زندگی مردمی است که ورای این وجهالمجادله شدنها دنبال صلح و آرامشاند و تجربههای تلخ تحت لوای هر دو قدرت روسیه و آمریکا بودن را چشیدهاند.
آنچه اما از هر دو سیاست امپریالیستی غرب و شرق بیرون میزند «نفی استقلال» اوکراین است. اوکراین پیشاپیش همچون بدن میزبانی درنظر گرفته شده که دو زالو باید از آن تغذیه کنند و شیرهی جانش را به تمامی بمکند. اوکراین یک پادگان است و نه سرزمینی برای زندگی اوکراینیها.
در هر دو حالت این برنامهی غارت منابع و سرکوب سیاسی است که خصلتویژهی وجهالمجادلهی امپریالیستها بودن است. روسیه به تمامی به منطقه بازگشته است: از خاورمیانه تا اروپای شرقی، از فروش اسلحه تا حضور فعال در اوپک و از مداخلهی نظامی مستقیم تا کنترل انرژی.
اگر آیندهی تحت لوای غرب بودن، غارت منابع و اجرای سیاستهای نئولیبرالی است به اسم دموکراسی و آزادی است، آینده ی تحت لوای روسیه بودن هم تمدید دیکتاتوریهای سرکوبگر و اجرای شق دیگر سیاستهای دستراستی علیه فرودستان به اسم حفظ استقلال و امنیت است.
📣 امپریالیستها میکوشند تا تخیل و تلاش ما برای ایجاد یک جبههی سوم دموکراتیک و برابریخواه و ضدجنگ را به افسانهای بدل کنند و آن را مشمول برچسبهای وابسته به بلوک مقابل بنمایند. رئال پلتیک میکوشد تا امکان شکلگیری چنین سیاستی را عقیم کند و وابستگی به یک جناح را همچون «ضرورت گریزناپذیر» صورتبندی کند. تجربهی سنگین افغانستان و امروز اوکراین پیش روی ماست تا تلاش کنیم تسلیم این میدان امپریالیستی نشویم و راه رهایی خلقی مستقل خویش را دنبال کنیم.
#روسیه
#اوکراین
#ناتو
#امپریالیسم
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 جنگ سرد راست ایرانی علیه کمونیسم به بهانهی بحران اوکراین
در چند روز گذشته راست ایرانی با تمام امکاناتش، که شامل رسانهها و جریانها و افراد و پروفایلهای بانام و بینام کامنتگذار میشود، به بهانهی بحران اوکراین تبلیغات ضدکمونیستی خودشان را تشدید کردهاند و اینک با آغاز حملهی نظامی روسیه به اوکراین این حملات چندینبرابر شده است. از جمله کامنتهای خوشمزهی این اوباش را در صفحهی ما نیز مشاهده میکنید.
راستهای ایرانی همهی «روسها» از تزار نیکلای دوم تا ولادیمیر پوتین را «کمونیست» محسوب میکنند و با سرمایهگذاری روی نفرت عمومی از همکاریهای دولت روسیه با حکومت ایران علیه «کمونیسم» تبلیغ میکنند که هیچ ربطی نه به روسیه دارد و نه حکومت ایران.
البته در این راستا از انواع ترفندهای تبلیغاتی هم استفاده میکنند. مثلا هیچ رسانه و ارگان راست ایرانی به این دلیل که بخشی از مهمترین ابزار سرکوب و تعقیب و شکنجه از تولیدکنندگان سوئدی و آلمانی خریداری میشود خطی علیه «سرمایهداری» نمینویسد و حتی بهطور عموم اخبار این روابط و معاملهها پنهان میشود.
به همین ترتیب درگیری نظامی میان سرمایهداری الیگارشیهای عظمتطلب حاکم بر روسیه و بلوکهای دیگری امپریالیستی در ناتو و اتحادیههای اروپا در رسانهها و ارگانهای راست ایرانی تبدیل به درگیری میان «کمونیسم و جهان آزاد» شده است. راست ایرانی هرگز به شما نخواهد گفت اتحادیهی اروپا و ناتو چگونه در سالهای اخیر برای مقابله با توسعهطلبیهای سرمایهداری روسیه نئوفاشیستهایی را در اوکراین حمایت و تقویت کردهاند از درون ارتدوکسترین گرایشهای مذهبی و ارتجاعیترین بخشهای جامعه سازماندهی شدهاند و هیچ ابایی از ارتکاب فجیعترین جنایتها ندارند. راست ایرانی هرگز به شما نخواهد گفت در جریان رقابتهای امپریالیستی بلوکهای غربی (ناتو، اتحادیههای اروپا و متحدان آنها) با بلوک روسیه و متحدانش، ناتو از آن سوی جهان دهها پایگاه نظامی در اطراف روسیه ایجاد کرده است و به این ترتیب تنها کاری که کرده تشدید رقابت و تنشی است که در نتیجهی آن تاکنون منافع هیچ مردمی لحاظ نمیشود و نشده است.
برای هر سیاست امپریالیستیای توسعهی قلمرو حکومتی اهمیت دارد و حملهی نظامی روسیه به اوکراین چیزی غیر از این نیست، درست شبیه اشغال افغانستان و عراق توسط آمریکا و ناتو و برخی کشورهای اتحادیهی اروپا و نیز حضور نظامی ناتو در لیبی. چنانکه هر جنگ امپریالیستی و توسعهطلبانه نتیجهی منطقی انباشت سرمایه و نیاز سرمایه به غارت و منابع سرزمینی است.
راست ایرانی، این نیروی مدافع استیلای سرمایه، بهتر است دعوایی را که به بلوکهای متخاصم خودش ربط دارد به سوسیالیسم و کمونیسم ربط ندهد. ولادیمیر پوتین، با اینکه «روس» است اما به همان اندازه متعلق به منطق وجودی راست ایرانی است که دونالد ترامپ و جو بایدن و امانوئل مکرون و اولاف شولتز.
جنگ سردی که راست ایرانی به بهانهی بحران اوکراین علیه کمونیسم سازمان میدهد هم هیچ ربطی به «دفاع از اوکراین» یا موضع ضدجنگ ندارد. راست ایرانی بارها و بارها از مداخلات نظامی و حملات اشغالگرانهی بلوک غربی سرمایه دفاع کرده و آرزوی مداخلهی نظامی این بلوک در ایران را دارد، مسئلهی آنها «اوکراین» نیست. مسئلهی آنها بسیج افکار عمومی علیه آلترناتیو وضعیتی است که اولین دستاورد آن پایان دادن به بهرهکشیهای سرمایهداری و قطع کردن دست غارتگران و چپاولگران از زندگی فرودستان و طبقهی کارگر است.
راست ایرانی همزمان با شلیک موشکهای روسی به کیف، فرصتطلبانه موشکهای خودش را به قلب مبارزات جنبش کارگری و خیزشهای فرودستان شلیک میکند.
#اوکراین
#روسیه
#ناتو
@sarkhatism
در چند روز گذشته راست ایرانی با تمام امکاناتش، که شامل رسانهها و جریانها و افراد و پروفایلهای بانام و بینام کامنتگذار میشود، به بهانهی بحران اوکراین تبلیغات ضدکمونیستی خودشان را تشدید کردهاند و اینک با آغاز حملهی نظامی روسیه به اوکراین این حملات چندینبرابر شده است. از جمله کامنتهای خوشمزهی این اوباش را در صفحهی ما نیز مشاهده میکنید.
راستهای ایرانی همهی «روسها» از تزار نیکلای دوم تا ولادیمیر پوتین را «کمونیست» محسوب میکنند و با سرمایهگذاری روی نفرت عمومی از همکاریهای دولت روسیه با حکومت ایران علیه «کمونیسم» تبلیغ میکنند که هیچ ربطی نه به روسیه دارد و نه حکومت ایران.
البته در این راستا از انواع ترفندهای تبلیغاتی هم استفاده میکنند. مثلا هیچ رسانه و ارگان راست ایرانی به این دلیل که بخشی از مهمترین ابزار سرکوب و تعقیب و شکنجه از تولیدکنندگان سوئدی و آلمانی خریداری میشود خطی علیه «سرمایهداری» نمینویسد و حتی بهطور عموم اخبار این روابط و معاملهها پنهان میشود.
به همین ترتیب درگیری نظامی میان سرمایهداری الیگارشیهای عظمتطلب حاکم بر روسیه و بلوکهای دیگری امپریالیستی در ناتو و اتحادیههای اروپا در رسانهها و ارگانهای راست ایرانی تبدیل به درگیری میان «کمونیسم و جهان آزاد» شده است. راست ایرانی هرگز به شما نخواهد گفت اتحادیهی اروپا و ناتو چگونه در سالهای اخیر برای مقابله با توسعهطلبیهای سرمایهداری روسیه نئوفاشیستهایی را در اوکراین حمایت و تقویت کردهاند از درون ارتدوکسترین گرایشهای مذهبی و ارتجاعیترین بخشهای جامعه سازماندهی شدهاند و هیچ ابایی از ارتکاب فجیعترین جنایتها ندارند. راست ایرانی هرگز به شما نخواهد گفت در جریان رقابتهای امپریالیستی بلوکهای غربی (ناتو، اتحادیههای اروپا و متحدان آنها) با بلوک روسیه و متحدانش، ناتو از آن سوی جهان دهها پایگاه نظامی در اطراف روسیه ایجاد کرده است و به این ترتیب تنها کاری که کرده تشدید رقابت و تنشی است که در نتیجهی آن تاکنون منافع هیچ مردمی لحاظ نمیشود و نشده است.
برای هر سیاست امپریالیستیای توسعهی قلمرو حکومتی اهمیت دارد و حملهی نظامی روسیه به اوکراین چیزی غیر از این نیست، درست شبیه اشغال افغانستان و عراق توسط آمریکا و ناتو و برخی کشورهای اتحادیهی اروپا و نیز حضور نظامی ناتو در لیبی. چنانکه هر جنگ امپریالیستی و توسعهطلبانه نتیجهی منطقی انباشت سرمایه و نیاز سرمایه به غارت و منابع سرزمینی است.
راست ایرانی، این نیروی مدافع استیلای سرمایه، بهتر است دعوایی را که به بلوکهای متخاصم خودش ربط دارد به سوسیالیسم و کمونیسم ربط ندهد. ولادیمیر پوتین، با اینکه «روس» است اما به همان اندازه متعلق به منطق وجودی راست ایرانی است که دونالد ترامپ و جو بایدن و امانوئل مکرون و اولاف شولتز.
جنگ سردی که راست ایرانی به بهانهی بحران اوکراین علیه کمونیسم سازمان میدهد هم هیچ ربطی به «دفاع از اوکراین» یا موضع ضدجنگ ندارد. راست ایرانی بارها و بارها از مداخلات نظامی و حملات اشغالگرانهی بلوک غربی سرمایه دفاع کرده و آرزوی مداخلهی نظامی این بلوک در ایران را دارد، مسئلهی آنها «اوکراین» نیست. مسئلهی آنها بسیج افکار عمومی علیه آلترناتیو وضعیتی است که اولین دستاورد آن پایان دادن به بهرهکشیهای سرمایهداری و قطع کردن دست غارتگران و چپاولگران از زندگی فرودستان و طبقهی کارگر است.
راست ایرانی همزمان با شلیک موشکهای روسی به کیف، فرصتطلبانه موشکهای خودش را به قلب مبارزات جنبش کارگری و خیزشهای فرودستان شلیک میکند.
#اوکراین
#روسیه
#ناتو
@sarkhatism
سرخط
Video
🔴 تظاهرات ضدجنگ در شهرهای روسیه
کمونیستهای جهان علیه حملهی روسیه به اوکراین موضع گرفتهاند
در حالی که همزمان با تهاجم نظامی روسیه به اوکراین مردم در شهرهای مسکو، سنپترزبورگ و سیبری علیه جنگ به خیابان آمدهاند، شماری از احزاب کمونیست جهان با انتشار بیانیههای علیه سرمایهداری الیگارشی حاکم بر روسیه، ولادیمیر پوتین و تهاجم ارتش روسیه به اوکراین موضع گرفتهاند. احزاب کمونیست یونان، ترکیه، اسپانیا، آذربایجان، بنگلادش، السالوادور، مکزیک، فیلیپین، حزب نوین کمونیست هلند و حزب سوسیالیست لیتوانی از جمله احزابی هستند که با صدور بیانیههایی خواستار توقف سریع تهاجم نظامی روسیه به اوکراین شدهاند. همچنین فعالان گرایش مارکسیستی در روسیه، اوکراین و دونباس نیز با صدور بیانیهی مفصلی اعلام کردهاند: «ما بهعنوان طرفداران انترناسیونالیسم تأکید میکنیم که نمیگذاریم فریب سرمایه و سخنگویانشان را بخوریم و خود را به خدمتگزاران بی جیره و مواجب آنها تبدیل کنیم، فارغ از اینکه در مسکو باشند، یا در بروکسل و واشنگتن و یا در کیف. ما فقط از جانب یک مصلحت صحبت میکنیم – مصالح مشترک طبقهی کارگر همهی کشورها.»
فیلمها از صفحهی صدای ماهی سیاه
#اوکراین
#روسیه
#ناتو
@sarkhatism
کمونیستهای جهان علیه حملهی روسیه به اوکراین موضع گرفتهاند
در حالی که همزمان با تهاجم نظامی روسیه به اوکراین مردم در شهرهای مسکو، سنپترزبورگ و سیبری علیه جنگ به خیابان آمدهاند، شماری از احزاب کمونیست جهان با انتشار بیانیههای علیه سرمایهداری الیگارشی حاکم بر روسیه، ولادیمیر پوتین و تهاجم ارتش روسیه به اوکراین موضع گرفتهاند. احزاب کمونیست یونان، ترکیه، اسپانیا، آذربایجان، بنگلادش، السالوادور، مکزیک، فیلیپین، حزب نوین کمونیست هلند و حزب سوسیالیست لیتوانی از جمله احزابی هستند که با صدور بیانیههایی خواستار توقف سریع تهاجم نظامی روسیه به اوکراین شدهاند. همچنین فعالان گرایش مارکسیستی در روسیه، اوکراین و دونباس نیز با صدور بیانیهی مفصلی اعلام کردهاند: «ما بهعنوان طرفداران انترناسیونالیسم تأکید میکنیم که نمیگذاریم فریب سرمایه و سخنگویانشان را بخوریم و خود را به خدمتگزاران بی جیره و مواجب آنها تبدیل کنیم، فارغ از اینکه در مسکو باشند، یا در بروکسل و واشنگتن و یا در کیف. ما فقط از جانب یک مصلحت صحبت میکنیم – مصالح مشترک طبقهی کارگر همهی کشورها.»
فیلمها از صفحهی صدای ماهی سیاه
#اوکراین
#روسیه
#ناتو
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 تحریمهای بازدارنده از جنگ یا روسزدایی؟
پس از تهاجم ارتش روسیه به اوکراین، سیل عظیمی از تحریمهای مالی و اقتصادی علیه روسیه به تصویب رسید که غالبا بیش از آن که دولت و الیگارشهای نزدیک به آن را متضرر و از ادامهی جنگ منصرف کند، در طولانی مدت متوجه طبقهی کارگر روسیه خواهد شد. اما جدای از این تحریمها، سیلی دیگری از تحریمهای عجیب در حوزههای مختلف آغاز شده است که مشخصاً در پی «روسزدایی» از تمام عرصههای مختلف است.
استانداردهای دوگانهی نهادهای مختلف غربی باعث شده که در یک زمان با ادعای «ورزش سیاسی نیست» بسیاری از ورزشکاران مختلف به دلیل حمایت از فلسطین جریمه و محروم گردند، اما حالا با بروز جنگ اوکراین ورزشکاران روس از اکثر عرضههای ورزشی کنار گذاشته شوند. فیالمثل در فوتبال این مسئله حتی به کنار گذاشته شدن روسیه و تیمهای باشگاهی روسی از مسابقات مختلف نیز محدود نشده و کمپانی EA sports تیم ملی روسیه و تمامی تیمهای باشگاهی این کشور را از بازی کامپیوتری «فیفا ۲۲» حذف کرده است.
در عرصهی دانشگاهی رئیس دانشگاه «فنلاند شرقی» در توئیتی با اعلام این که «برنامهی تنبیه دستهجمعی روسها را در دستور کار دارم» گفت که این دانشگاه در برنامههای تحصیلی سال آیندهی خود دانشجویان روس را نمیپذیرد. در موردی دیگر پائولو نوری خبر از لغو سخنرانی خود در مورد داستایوفسکی در دانشگاه بیکوکا میلان توسط مدیریت این دانشگاه داد که البته پس از خبرساز شدن آن، این دانشگاه از تصمیم خود عقبنشینی کرد. اما از سوی دیگر نتفیلیکس اعلام کرد که فیلمبرداری سریالی که بر اساس رمان آنا کارنیا تولستوی در حال ساخت بوده را متوقف کرده است. در دنیای موسیقی نیز اخبار مشابهای به گوش میرسد؛ در کنار اخراج والری گرگیف، رهبر اکستر روسی از ارکستر فیلارمونیک مونیخ و سپس ارکستر لا اسکالای میلان به دلیل عدم موضعگیری در برابر تهاجم روسیه به اوکراین، ارکستر فیلارمونیک زاگرب خبر داده است که آثار چایکوفسکی، آهنگساز قرن ۱۹ روسی را از کنسرت خود حذف کردند.
در موردی مضحکتر، یک شیرینیفروشی زنجیرهای در آلمان در حرکتی جمهوری اسلامیوار واژهی «روس» را از ابتدای شیرینی russischer zupfkuchen حذف کرد که یادآور شاهکار تغییر نام «شیرینی دانمارکی» به «شیرینی گلمحمدی» است. البته این شیرینیفروشی نیز پس از سیل واکنشها از تصمیم خود عقب نشست. ولی این تحریمها به انسانهای روسی نیز محدود نماند و گربههای روسی نیز با تصمیم فدراسیون بینالمللی گربه از شرکت در رقابتهای بینالمللی منع شدند.
نهادهای مختلف در حال ربودن گوی سبقت از یکدیگر در مورد تحریم و حذف هر چیزی که به روسیه ارتباط دارد هستند. حال این شکل از تحریمها نهتنها به حدی از معادلات خارجند که هیچگونه بازدارندگیای از ادامهی جنگ به وجود نمیآورد، بلکه به شکلی از روسهراسی در عرصهی عمومی دامن میزنند. بر اساس منطق این شکل از تحریمها، دلیل تهاجم روسیه نه سیاستهای پوتین، بلکه روس بودن پوتین است و بر همین مبنا باید هر چیزی که رگهای روسی دارد از صحنهی جهانی حذف گردد. این شکل از تحریمها، سویهی دیگری از آنچیزی است که در اظهارات کارشناسان، خبرنگاران و حتی سیاستمداران غربی در مورد پناهندگان بلوند و چشم آبی نمودی عریان یافته بود؛ عفونتِ نژادپرستی. معدود عقبنشینیهایی که در این مورد نیز اعمال شد مانند عذرخواهی خبرنگار سیبیاس خبر یک چیز میدهد. نژادپرستی به حدی در آنان درونی شده است که بعضاً متوجه معنای افکار چرکین خود نمیشوند و فراموش میکنند که برای حفظ ظاهر متمدن خود هم که شده نباید اینقدر عریان آن را نمایان کنند.
#اوکراین
#روسیه
#جنگ
#تحریم
@sarkhatism
پس از تهاجم ارتش روسیه به اوکراین، سیل عظیمی از تحریمهای مالی و اقتصادی علیه روسیه به تصویب رسید که غالبا بیش از آن که دولت و الیگارشهای نزدیک به آن را متضرر و از ادامهی جنگ منصرف کند، در طولانی مدت متوجه طبقهی کارگر روسیه خواهد شد. اما جدای از این تحریمها، سیلی دیگری از تحریمهای عجیب در حوزههای مختلف آغاز شده است که مشخصاً در پی «روسزدایی» از تمام عرصههای مختلف است.
استانداردهای دوگانهی نهادهای مختلف غربی باعث شده که در یک زمان با ادعای «ورزش سیاسی نیست» بسیاری از ورزشکاران مختلف به دلیل حمایت از فلسطین جریمه و محروم گردند، اما حالا با بروز جنگ اوکراین ورزشکاران روس از اکثر عرضههای ورزشی کنار گذاشته شوند. فیالمثل در فوتبال این مسئله حتی به کنار گذاشته شدن روسیه و تیمهای باشگاهی روسی از مسابقات مختلف نیز محدود نشده و کمپانی EA sports تیم ملی روسیه و تمامی تیمهای باشگاهی این کشور را از بازی کامپیوتری «فیفا ۲۲» حذف کرده است.
در عرصهی دانشگاهی رئیس دانشگاه «فنلاند شرقی» در توئیتی با اعلام این که «برنامهی تنبیه دستهجمعی روسها را در دستور کار دارم» گفت که این دانشگاه در برنامههای تحصیلی سال آیندهی خود دانشجویان روس را نمیپذیرد. در موردی دیگر پائولو نوری خبر از لغو سخنرانی خود در مورد داستایوفسکی در دانشگاه بیکوکا میلان توسط مدیریت این دانشگاه داد که البته پس از خبرساز شدن آن، این دانشگاه از تصمیم خود عقبنشینی کرد. اما از سوی دیگر نتفیلیکس اعلام کرد که فیلمبرداری سریالی که بر اساس رمان آنا کارنیا تولستوی در حال ساخت بوده را متوقف کرده است. در دنیای موسیقی نیز اخبار مشابهای به گوش میرسد؛ در کنار اخراج والری گرگیف، رهبر اکستر روسی از ارکستر فیلارمونیک مونیخ و سپس ارکستر لا اسکالای میلان به دلیل عدم موضعگیری در برابر تهاجم روسیه به اوکراین، ارکستر فیلارمونیک زاگرب خبر داده است که آثار چایکوفسکی، آهنگساز قرن ۱۹ روسی را از کنسرت خود حذف کردند.
در موردی مضحکتر، یک شیرینیفروشی زنجیرهای در آلمان در حرکتی جمهوری اسلامیوار واژهی «روس» را از ابتدای شیرینی russischer zupfkuchen حذف کرد که یادآور شاهکار تغییر نام «شیرینی دانمارکی» به «شیرینی گلمحمدی» است. البته این شیرینیفروشی نیز پس از سیل واکنشها از تصمیم خود عقب نشست. ولی این تحریمها به انسانهای روسی نیز محدود نماند و گربههای روسی نیز با تصمیم فدراسیون بینالمللی گربه از شرکت در رقابتهای بینالمللی منع شدند.
نهادهای مختلف در حال ربودن گوی سبقت از یکدیگر در مورد تحریم و حذف هر چیزی که به روسیه ارتباط دارد هستند. حال این شکل از تحریمها نهتنها به حدی از معادلات خارجند که هیچگونه بازدارندگیای از ادامهی جنگ به وجود نمیآورد، بلکه به شکلی از روسهراسی در عرصهی عمومی دامن میزنند. بر اساس منطق این شکل از تحریمها، دلیل تهاجم روسیه نه سیاستهای پوتین، بلکه روس بودن پوتین است و بر همین مبنا باید هر چیزی که رگهای روسی دارد از صحنهی جهانی حذف گردد. این شکل از تحریمها، سویهی دیگری از آنچیزی است که در اظهارات کارشناسان، خبرنگاران و حتی سیاستمداران غربی در مورد پناهندگان بلوند و چشم آبی نمودی عریان یافته بود؛ عفونتِ نژادپرستی. معدود عقبنشینیهایی که در این مورد نیز اعمال شد مانند عذرخواهی خبرنگار سیبیاس خبر یک چیز میدهد. نژادپرستی به حدی در آنان درونی شده است که بعضاً متوجه معنای افکار چرکین خود نمیشوند و فراموش میکنند که برای حفظ ظاهر متمدن خود هم که شده نباید اینقدر عریان آن را نمایان کنند.
#اوکراین
#روسیه
#جنگ
#تحریم
@sarkhatism
Forwarded from نقد
▫️ جنگ و چپ
نوشتهی: مارچلو موستو
ترجمهی: دلشاد عبادی
5 آوریل 2022
🔸 پایان جنگ سرد نه از میزان مداخله در امور دیگر کشورها کاست و نه آزادی مردم را در انتخاب رژیم سیاسیای که تحت آن زندگی میکردند، افزایش داد. جنگهای متعددی که ایالات متحد در بیست و پنج سال گذشته حتی بدون دستور سازمان ملل متحد برپا کرد و به نحو یاوهای «بشردوستانه» تعریف میشدند، و باید به آنها شکلهای جدید کشمکش، تحریمهای غیرقانونی و محدودیتهای سیاسی، اقتصادی و رسانهای را افزود، نشان میدهد که تقسیم دوقطبی جهان بین دو ابرقدرت، جای خود را به عصر آزادی و پیشرفت وعده دادهشده با شعار نئولیبرالی «نظم نوین جهانی» نداد. در این زمینه، بسیاری از نیروهای سیاسی که زمانی مدعی ارزشهای چپ بودند، به طرفداران بسیاری از جنگها پیوستند. این نیروها هر بار از کوزوو تا عراق و افغانستان ــ چند جنگ اصلی ناتو از زمان فروپاشی دیوار برلین ــ از مداخلهی مسلحانه حمایت کرده و کمتر و کمتر از راستها متمایز شدهاند.
🔸 جنگ روسیه و اوکراین دوباره چپ را با این دوراهی مواجه کرده است که چگونه باید در زمانی که حاکمیت یک کشور موردحمله قرار می گیرد واکنش نشان دهد. عدم محکومیت حمله روسیه به اوکراین یک اشتباه سیاسی از سوی دولت ونزوئلا است و باعث میشود که تقبیح اقدامات تجاوزکارانهی احتمالی ایالات متحد در آینده کمتر باورکردنی به نظر برسد. درست است که همانطور که مارکس در سال 1860 به فردیناند لاسال نوشت، «در سیاست خارجی، با استفاده از کلمات کلیدی مانند ”ارتجاعی“ و ”انقلابی“ چیز دندانگیری به دست نمیآید» ــ یعنی ممکن است آنچه «به لحاظ سوبژکتیو ارتجاعی است [یا ممکن است ثابت شود ارتجاعی است] از لحاظ ابژکتیو در سیاست خارجی انقلابی باشد.» اما نیروهای چپ باید از سدهی بیستم میآموختند که اتحاد «با دشمنِ دشمن من» اغلب منجر به توافقات معکوسی میشود، به ویژه هنگامی که، مانند زمان ما، جبههی مترقی از نظر سیاسی ضعیف و از لحاظ نظری سردرگم است و از حمایت بسیج تودهای برخوردار نیست.
🔸 تفکر کسانی که مخالف ناسیونالیسم روسیه و اوکراین و همچنین مخالف گسترش ناتو هستند، دلیلی بر بلاتکلیفی سیاسی یا ابهام نظری نیست. در هفتههای اخیر، تعدادی از کارشناسان توضیحاتی دربارهی ریشههای درگیری ارائه کردهاند (که بههیچوجه از بربریت تهاجم روسیه نمیکاهد) و موضع کسانی که سیاست عدمتعهد را پیشنهاد میکنند مؤثرترین راه برای پایان دادن به جنگ در سریعترین زمان ممکن و تضمین کمترین شمار قربانیان است. مسئله این نیست که مانند «جانهای زیبا» غرقشده در ایدهآلیسم انتزاعی رفتار کنیم که هگل فکر میکرد نمیتوانند به واقعیت بالفعل تضادهای زمینی توجه کنند. برعکس: نکته این است که واقعیت را تنها پادزهر واقعی برای گسترش نامحدود جنگ بدانیم. صداهایی که خواستار سربازگیری بیشتر هستند، یا کسانی که مانند نمایندهی عالی سیاست خارجی و سیاست امنیتی اتحادیهی اروپا فکر میکنند که وظیفهی اروپا تأمین «سلاحهای لازم برای جنگ» به اوکراینیهاست، پایانی ندارد. اما برخلاف این مواضع، لازم است فعالیت دیپلماتیک بیوقفه بر اساس دو نکتهی قطعی دنبال شود: تنشزدایی و بیطرفی اوکراین مستقل.
🔸 جنگ برای چپ نمیتواند بنا به قول معروف کلاوزویتس «ادامهی سیاست با ابزارهای دیگر» باشد. در واقع، این فقط شکست سیاست را تأیید میکند. اگر چپ میخواهد هژمونیک باشد و نشان دهد که میتواند از تاریخش برای وظایف امروزی استفاده کند، باید واژههای «ضدنظامیگرایی» و «نه به جنگ!» را بر پرچمهای خود بهنحو ماندگاری بنویسد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Uv
#مارچلو_موستو #دلشاد_عبادی
#اوکراین #جنگ
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: مارچلو موستو
ترجمهی: دلشاد عبادی
5 آوریل 2022
🔸 پایان جنگ سرد نه از میزان مداخله در امور دیگر کشورها کاست و نه آزادی مردم را در انتخاب رژیم سیاسیای که تحت آن زندگی میکردند، افزایش داد. جنگهای متعددی که ایالات متحد در بیست و پنج سال گذشته حتی بدون دستور سازمان ملل متحد برپا کرد و به نحو یاوهای «بشردوستانه» تعریف میشدند، و باید به آنها شکلهای جدید کشمکش، تحریمهای غیرقانونی و محدودیتهای سیاسی، اقتصادی و رسانهای را افزود، نشان میدهد که تقسیم دوقطبی جهان بین دو ابرقدرت، جای خود را به عصر آزادی و پیشرفت وعده دادهشده با شعار نئولیبرالی «نظم نوین جهانی» نداد. در این زمینه، بسیاری از نیروهای سیاسی که زمانی مدعی ارزشهای چپ بودند، به طرفداران بسیاری از جنگها پیوستند. این نیروها هر بار از کوزوو تا عراق و افغانستان ــ چند جنگ اصلی ناتو از زمان فروپاشی دیوار برلین ــ از مداخلهی مسلحانه حمایت کرده و کمتر و کمتر از راستها متمایز شدهاند.
🔸 جنگ روسیه و اوکراین دوباره چپ را با این دوراهی مواجه کرده است که چگونه باید در زمانی که حاکمیت یک کشور موردحمله قرار می گیرد واکنش نشان دهد. عدم محکومیت حمله روسیه به اوکراین یک اشتباه سیاسی از سوی دولت ونزوئلا است و باعث میشود که تقبیح اقدامات تجاوزکارانهی احتمالی ایالات متحد در آینده کمتر باورکردنی به نظر برسد. درست است که همانطور که مارکس در سال 1860 به فردیناند لاسال نوشت، «در سیاست خارجی، با استفاده از کلمات کلیدی مانند ”ارتجاعی“ و ”انقلابی“ چیز دندانگیری به دست نمیآید» ــ یعنی ممکن است آنچه «به لحاظ سوبژکتیو ارتجاعی است [یا ممکن است ثابت شود ارتجاعی است] از لحاظ ابژکتیو در سیاست خارجی انقلابی باشد.» اما نیروهای چپ باید از سدهی بیستم میآموختند که اتحاد «با دشمنِ دشمن من» اغلب منجر به توافقات معکوسی میشود، به ویژه هنگامی که، مانند زمان ما، جبههی مترقی از نظر سیاسی ضعیف و از لحاظ نظری سردرگم است و از حمایت بسیج تودهای برخوردار نیست.
🔸 تفکر کسانی که مخالف ناسیونالیسم روسیه و اوکراین و همچنین مخالف گسترش ناتو هستند، دلیلی بر بلاتکلیفی سیاسی یا ابهام نظری نیست. در هفتههای اخیر، تعدادی از کارشناسان توضیحاتی دربارهی ریشههای درگیری ارائه کردهاند (که بههیچوجه از بربریت تهاجم روسیه نمیکاهد) و موضع کسانی که سیاست عدمتعهد را پیشنهاد میکنند مؤثرترین راه برای پایان دادن به جنگ در سریعترین زمان ممکن و تضمین کمترین شمار قربانیان است. مسئله این نیست که مانند «جانهای زیبا» غرقشده در ایدهآلیسم انتزاعی رفتار کنیم که هگل فکر میکرد نمیتوانند به واقعیت بالفعل تضادهای زمینی توجه کنند. برعکس: نکته این است که واقعیت را تنها پادزهر واقعی برای گسترش نامحدود جنگ بدانیم. صداهایی که خواستار سربازگیری بیشتر هستند، یا کسانی که مانند نمایندهی عالی سیاست خارجی و سیاست امنیتی اتحادیهی اروپا فکر میکنند که وظیفهی اروپا تأمین «سلاحهای لازم برای جنگ» به اوکراینیهاست، پایانی ندارد. اما برخلاف این مواضع، لازم است فعالیت دیپلماتیک بیوقفه بر اساس دو نکتهی قطعی دنبال شود: تنشزدایی و بیطرفی اوکراین مستقل.
🔸 جنگ برای چپ نمیتواند بنا به قول معروف کلاوزویتس «ادامهی سیاست با ابزارهای دیگر» باشد. در واقع، این فقط شکست سیاست را تأیید میکند. اگر چپ میخواهد هژمونیک باشد و نشان دهد که میتواند از تاریخش برای وظایف امروزی استفاده کند، باید واژههای «ضدنظامیگرایی» و «نه به جنگ!» را بر پرچمهای خود بهنحو ماندگاری بنویسد.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Uv
#مارچلو_موستو #دلشاد_عبادی
#اوکراین #جنگ
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
جنگ و چپ
نوشتهی: مارچلو موستو ترجمهی: دلشاد عبادی جنگ برای چپ نمیتواند بنا به قول معروف کلاوزویتس «ادامهی سیاست با ابزارهای دیگر» باشد. در واقع، این فقط شکست سیاست را تأیید میکند. اگر چپ میخواهد هژمو…