سرخط
9.3K subscribers
21.8K photos
16.7K videos
347 files
1.22K links
سرخط اخبار کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، اقوام و محیط زیست را پوشش می‌دهد.
سرخط، صدای جنبش حق تعیین سرنوشت است، آوای انسان دی ماه، فریاد مردم آبان.

ارتباط با ادمین :
@Sarkhatist

اینستاگرامِ سرخط: Sarkhatism
آدرس ایمیل: sarkhatism@gmail.com
Download Telegram
سرخط
Photo
🔴 مجموعه‌ی پوشاک «تن‌درست»؛ تجربه‌ی استثمار با رایحه‌ی درون و بیرونی پالوده از گزند پلشتی‌های زمانه

مدت‌ها پیش، روایتی از تجربه‌ی استثمار نیروی کار دانشجو در مجموعه‌ی «تن‌درست» را منتشر کرده بودیم. حالا روایت دومی به دستمان رسیده که برای انتشار آن دوباره سری به وب‌سایت رسمی مجموعه زدیم. به نظر می‌رسد زوج موفق مالک بند، کماکان در حال «سبزشویی» بهره‌کشی از نیروی کار هستند. در بخش «درباره‌ی ما» به جای معرفی صاحبان مجموعه و سوابق آنها، با مشتی جملات شاعرانه و بی‌سر‌و‌ته، مواجه شدیم که احتمالا باید ابتکار‌عمل هنرمندانه‌ی صاحبان یا شاید مدیر روابط‌عمومی مجموعه برای کسب مشتری‌های خوش‌قریحه باشد؛
تاسیس این کسب‌و‌کار را «آرمان و کوششی گروهی» برای «پالودن جسم و جان از گزند پلشتی‌ها و روح ماشین‌زده‌ی زمانه» خوانده‌اند...

علی‌ایحال، این مجموعه در حال حاضر چهار شعبه‌ی فروش در تهران، دو شعبه در مشهد، یک شعبه در اصفهان و یک شعبه در سیرجان دارد.

صاحبین این برند «مرجان صدرالعلمایی» و «بابک اخوان بلورچیان» هستند که تولید خود را از دهه‌ی هفتاد شروع کرده و این برند را به طور رسمی در سال ۱۳۸۳ به ثبت رسانده‌اند. زوج کارآفرین موفقی که از دست‌فروشی در جمعه‌بازار  به مقام شامخ استثمارکننده رسیده‌اند.

روایت ارسالی از این مجموعه، ابعاد تازه‌ و کمتر پرداخته‌شده‌ای از بهره‌کشی از نیروی کار را به تصویر می‌کشد: درهم‌تنیدگی اشکال ستم و تبعیض، وقتی سوژه‌ی مورد ستم هم کارگر باشد و هم زن.

به زودی در متنی دیگر به پیچیدگی‌های تبعیض و بهره‌کشی و درهم‌تنیدگی اشکال ستم در وضعیت‌‌هایی خواهیم پرداخت که سوژه‌ی تحت استثمار علاوه بر کارگر بودن، حامل هویت‌های فرودست دیگری همچون زن بودن، تعلق به گروه‌های اقلیت جنسی/جنسیتی یا تعلق به اقلیت‌های ملی باشد. 

از راوی این تجربه ممنونیم که بی‌توجه به نرم‌های عرفی و مذهبی زن‌ستیز، تجربه‌ی خود را برای انتشار در اختیار ما گذاشته:

«سال ۹۰ فروشگاه پوشاک تن‌درست شعبه‌ی «تئاتر شهر» آگهی استخدام زدن من رفتم دفتر مرکزی برای مصاحبه. خانمی که اونجا تشریف داشتند، که تا اونجایی که حافظه‌م یاری می‌کنه مدیر نیروی انسانی مجموعه حتی از من هم جوونتر بودن. با سنی کمتر از ۲۵ سال به حدی با خیاط‌ها و بقیه پرسنل بی‌ادبانه حرف می‌زدند و توهین‌آمیز که حد نداشت. جالبه که همه، حتی مالک تن‌درست یعنی اون خانم و آقا هم شاهد تمام ماجرا بودند.
خلاصه من رو پذیرفتند و رفتم شعبه مشغول کار شدم. گفتن یک ماه آزمایشی اگر بیشتر از یک میلیون فروختی استخدام میشی و پورسانت هم می‌دیم .اونجا که کلا شیفتش از ۹ تا ۴ و شیفت بعدی ۵ تا ۱۱ بود. نیم ساعت تو هر شیفت تایم استراحت که تو شیفت صبح تایم ناهار بود. روز اول کاری چند تا توریست اومدن برای خرید یه گل‌سر و من همون روز اول پنج میلیون براشون فروختم. تو کل دو هفته‌ای که اونجا بودم، کف فروش هر روزم پونصد هزارتومن بود جوری که خودشون می‌گفتن دخلی که من پر می‌کنم براشون اندازه کل دخل روزانشونه.
روز ۱۵م پریود شدم و تماس گرفتم که حالم بده میشه نیام با تهدید که کارت ملیتو و سفته‌هاتو پس نمی‌دیم. به هر بدبختی بود رفتم. من چون ‌پریودهای سنگینی دارم مجبورم در روزای اول هر دوساعت دیاپرم رو تعویض کنم. اون روز منو تا اخر وقت یعنی ۳:۳۰ نگه داشتند و بهم گفتن دیگه نیا. چندبار مراجعه کردم دفترشون باورتون نمیشه خانم مرجان چه حرکاتی می‌کرد. عین یک دیوانه عربده می‌کشید. اومدم بیرون.
فقط دانشجوها رو می‌گیرن و استثمار میکنن.
دستشویی کلید داره و کلید دستشویی رو از ارشد فروشگاه باید بگیری و کلا در هر شیفت دوبار بیشتر‌ نری.»

#تجارب_استثمار
#استثمار
#بهره‌کشی
#پوشاک_تن‌درست

@sarkhatism
🔴 چرا به استثمار تن می‌دهیم و از محل کارمان بیرون نمی‌آییم؟
گروه نویسندگان سرخط

یکی از کامنت‌هایی که به کرات زیر پست‌های مربوط به #تجارب_استثمار گذاشته می‌شود این است که اگر شرایط کار این است که توصیف شده و اگر راوی تا این اندازه از شرایط کار خودش ناراضی است و مورد استثمار قرار می‌گیرد چرا به سادگی محل کار خودش را ترک نمی‌کند؟ این سوال تکراری یک موضوع ساده را درک نمی‌کند: انسان‌ها در جامعه‌ی سرمایه‌داری برخلاف جوامع پیشین که در آن نظام‌های برده‌داری و فئودالی حاکم بود، «آزاد» هستند اما در عین‌حال آزاد نیستند. ترک کردن محل کاری که شما در آن مورد استثمار قرار می‌گیرید یا اصلا شدنی نیست یا اگر هم شدنی باشد در نهایت آنقدری «آزاد» هستید که به استثمار در محل کار دیگری تن بدهید. تفاوت این «آزادی» با آزادی چیست؟

متن کامل را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/4deb9mmr
#بهره_کشی
#استثمار
#تجارب_استثمار
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 اینجا فقط کارگر ارزان است!
روایت استثمار از میادین میوه و تره‌بار

میادین میوه و تره‌بار که بناست اقلام را به قیمت ارزان‌تری به دست مصرف‌کننده برساند، با توجه به حجم بالای کار، نیروی کار بزرگی را نیز به خود جذب می‌کند و همین امر در کنار تورم فزاینده باعث می‌شود که تنها چیزی که آنجا ارزان به دست بیایید، کارگر ساده باشد. میادین میوه و تره‌بار مقصد بسیاری از کارگران مهاجر محسوب می‌شود و از همین رو، آنچنان که در روایت پیش رو نیز آمده، کارفرمایان حسابی ۲۴ ساعته روی آنان می‌کنند که بتوانند نیروی کار کمتری به خدمت بگیرند. برای آن که تصویری از حجم کار موجود در این میادین به دست بیاریم، کافی است بدانیم که فی‌المثل در میدان مرکزی میوه و تره‌بار تهران با وسعت بیش از ۲۷۰ هکتار، روزانه جمعیتی بالغ بر ۱۰۰ هزار نفر در آن تردد دارند. حال تصور کنید که برای این حجم از مراجعه چه تعداد کارگر لازم است. همچنین حجم سنگین کار و دستمزدهای پایین در این اماکن باعث می‌شود که کارگران بومی کمتر به آن رغبت نشان دهند و کارگران مهاجر (از مهاجران شهرها و روستاهای کوچک گرفته تا مهاجران خارجی غالبا افغانستانی) به اشتغال در آنجا مشغول شوند و همین امر نیز دست کارفرما را برای جذب ارزان‌ترین کارگران باز می‌گذارد. آنچه در ادامه می‌خوانیم تجربه‌ی یکی یاران #همراه_سرخط از استثمار فزاینده و عریان در این میادین است.

🔺 استثمار با محرومیت از حمام!

راوی در این گزارش نوشته است: «تو یه میوه فروشی یا غرفه میادین تره‌بار کارگر ۲۴ ساعت در اختیار کارفرماست. حقوق کم و مزایا که نداریم، بیمه نداریم همون‌جا می‌خوابیم و هفته‌ای یک بار می‌تونیم حمام بریم.

🔺۱۷ ساعت کار روزانه برای یک کارگر میوه‌فروش

بچه‌هایی که توی میوه‌فروشی یا غرفه میادین کار می‌کنن تا حدودی فصلی و اکثراً شغل دائم هستن. اغلب این کارگرها از شهرستان‌ها میان یا کارگرهای افغانستانی هستن که چون غیرقانونی‌ان کارفرما هر بلایی دلش بخواد سرشون میاره.
تو مغازه ساعت کاری از شیش صبح شروع می‌شه تا ۱۱ شب و شاید بیشتر. تو روز یک ساعت و نیم استراحت دارن. غذا بهشون می‌دن ولی حموم ندارن. خیلی‌ها همون تو مغازه می‌خوابن.

🔺 یک ماه کار شبانه‌روزی برای ۱۰ میلیون تومان

با حقوق ده تومن در ماه، بدون بیمه و عیدی و پاداش و سنوات. کلا یه جا کارو زندگی می‌کنند و شرایط سختیه. در بیشتر جا ها هم حق نشستن ندارن اما در غرفه‌های میادین تره‌بار شرایط فرق می‌کنه. اونام شرایط مغازه رو دارن با این فرق که اونا شب باید دو یا سه بار بیدار بشن برای بار خالی کردن . ولی ساعت کاری قانونی‌تری دارن، بدون بیمه پاداش عیدی و سنوات».

#تجاب_استثمار
#استثمار
#بهره‌کشی
#میادین_میوه_تره‌بار

@sarkhatism
🔴 مدرسه‌ی ملل اصفهان منطقه‌ی آزاد استثمار و تحقیر معلمان

مدرسه‌ی ملل اصفهان یکی از آن مدارسی که در موج خصوصی‌سازی و کالایی‌سازی آموزش و پولی شدن مدارس توسط شخصی به نام «فریناز کلباسی» تاسیس شده است و شامل کودکستان و دبستان‌های دخترانه و پسرانه می‌شود که در آنها زبان انگلیسی و فرانسه را نیز به کودکان آموزش می‌دهند. کسی که در سایت این مدرسه به نقل از او نوشته شده: «در دنيایی كه ارتباطات آنچنان پيشرفت كرده و اهميت دارد، افراد موفق فقط كسانی هستند كه بتوانند انديشه و دانسته و احساسات خود را بهتر و موثرتر ارائه كنند و برای برقراری اين ارتباط موثر، كسب مهارت‌ها و استفاده به موقع از اطلاعات در دنيای امروز، دانستن زبان ديگر ملل جهت آشنايی با فرهنگ‌های مختلف و معرفی فرهنگ ايران اسلامی در مجامع بين‌المللی، امری است اجتناب‌ناپذير».
این مجموعه‌ی آموزشی نزدیک به ۲۰ سال سابقه دارد و از سال ۱۳۹۶ موفق به اخذ مجوز رسمی آموزش بین‌الملل از شورای عالی آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران و همچنین از وزارت آموزش و پرورش کشور فرانسه گردیده است. کلباسی مدعی است در سال ٢٠١٧ مدال شوالیه‌ی پالم آكادميک را از دولت فرانسه دریافت کرده است.
مطابق معمول با ادعاهای زیبایی روبروییم که هیچ کم از ویدئوهای انگیزشی اینستاگرام ندارد. ضامن موفقیت دانش‌آموزان مدرسه‌ی ملل البته پول هنگفتی است که خانواده‌های آنان دارند تا فرزندانشان را به چنین مدرسه‌ای بفرستند. هرچند در یک مورد تعداد زیادی از همین والدین از ملل اصفهان شکایت کرده و تعزیرات حکومتی حکم جریمه‌ی سیصد میلیون تومنی‌ای علیه خانم شوالیه صادره کرده است...
متن کامل را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/2t7td438
#تجارب_استثمار
#استثمار
#بهره‌کشی
#مدرسه_ملل_اصفهان
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 لباس استثمار بر تن کارگران در مانتوفروشی آناهیتا

به مناسبت هشت مارس، تجارب استثمار امروز را از محیط کاری انتخاب کرده‌ایم که می‌توان به نوعی متقاطع‌‌بودن انواع ستم‌ من جمله ستم جنسی-جنسیتی را در بستری که سرمایه‌داری برای کاسبان و سرمایه‌داران فراهم کرده با وضوح بیشتری مشاهده کرد: «مانتو فروشی آناهیتا»‌. جایی که اگرچه فروشندگی در آن به زنان منحصر نمی‌شود، اما می‌توان دید که عمده‌ی فروشندگان این صنف «زنان» هستند. زنانی که لابد به حکم زن‌بودن انواع کارهای بازتولیدی و خانگی نظیر تمیزکردن مغازه و تی‌کشیدن و برق‌انداختن فروشگاه به شکلی ذاتی در حیطه‌ی وظایف آنان قرار می‌گیرد. نیروهای کار ارزانی که با اشکال متنوعی از بردگی اقتصادی، سکسیسم روزمره و سیستماتیک مواجه‌اند. مورد هیزی و دستمالی‌شدن قرار می‌گیرند و در برابر خشونت‌های جنسی‌ای که تجربه می‌کنند ناچار به سکوت می‌شوند.

می‌پرسید چرا می‌مانند و از کارشان بیرون نمی‌زنند؟ کافی است به زنانه‌تر شدن آمار فقر و بیکاری نگاه کنید. بنابر آمار تیرماه سال جاری، نرخ مشارکت زنان در بازار کار ایران تنها در حدود ۱۳ درصد است. سکوت و ماندن این زنان در قواعد نابرابر و بهره‌کشانه بازار کار نه از سر عدم عاملیت و سوژگی سیاسی برای برهم‌زدن قواعد بازی بلکه از سر بیکاری و بی‌ثبات‌کاری است، برای اینکه بتوانند شغل خود را به هر قیمتی که هست حفظ کنند.

بسیاری از این زنان کارگر از انحصار زمان‌‌شان در دستان کارفرما می‌نویسند. گوشی‌هایشان از آنان گرفته می‌شود، برای چای‌‌خوردن، غذاخوردن و حتی دستشویی‌رفتن باید اجازه بگیرند تا مبادا ثانیه‌ای چرخ سرمایه از حرکت بازایستد. این شرایط اسفناک یادآور فصلی از کاپیتال است که در آن مارکس به دزدیدن زمان کارگر برای غذا و استراحت، و بحران بازتولیدی، به تفصیل می‌نویسد و زمان را به عنوان جوهر سرمایه صورت‌بندی می‌کند.
این روزهای اسفندماه که مانتوفروشی‌ها و لباس‌پوشی مملو از جمعیت خریداران لباس سال نوست، یادمان نرود پشت ویترین به ظاهر زیبای این فروشگاه‌‌ها و مغازه‌ها چه حجم از استثمار نیروی کاری در جریان است. روایت امروز یاران #همراه_سرخط از مانتوفروشی آناهیتا در خیابان هفت‌تیر را باهم بخوانیم:
«مطالبی که راجع به نحوه برخورد فروشگاه‌ها و مغازه‌ها با کارگران و فروشندگان خوندم دقیقا یاد خودم افتادم ....همین رفتار ها با منم شده بود تحقیر شدن و…. با کسی نباید حرف می‌زدیم، گوشی رو ازمون می‌گرفتن و موقع خروج تحویل می‌دادن، بدون اجازه نمی‌تونستیم چیزی بخوریم یا حتی بریم چایی بریزیم. چای ساعت مشخصی داشت و اونم باید اجازه می‌گرفتیم.
با اینکه کار من فروشندگی بود، هفته‌ای یک بار باید آشپزخونه فروشگاه رو تمیز می‌کردم هر روز هم غرفه رو باید تمیز می‌کردم و تی می‌کشیدم. صاحب و مدیر فروشگاه، که مرد بسیار هیزی بود و کسی از دست آزارهای کلامی‌ش در امان نبود، بی‌جهت می‌اومدن و سرمون داد می‌زدن و واقعا با بهونه‌های الکی ...حقوق خیلی کمی می‌دادن، بدون مرخصی، ساعت کاری شب‌های عید از نه صبح تا دو نصف شب و روز های عادی نه صبح تا یازده شب بود، بدون حق بیمه. من بعد از فروشگاه آناهیتا در فروشگاه دیانا هم چند سال کار کردم و هر دو همین‌طور بود.
اینم یادم رفت بگم فروشنده‌ها باید دستشویی، آشپزخونه، آینه‌ها و ویترین رو تمیز می‌کردن و کف سالن رو هر روز تی می‌زدن در حالی که جزو وظایفشون تعریف نشده بود. اما اگر نمی‌کردی اخراج می‌شدی.
آسیب روانی‌ای که تو اون دوران این افراد به من وارد کردند هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. سختی کار، ساعت زیاد کاری، آزارهای کلامی مدیر فروشگاه و حقوق کم واقعا تبدیل به جهنمی برای همه‌ی فروشنده‌های اون فروشگاه شده بود.»

#تجارب_استثمار
#استثمار
#بهره‌کشی
#مانتوفروشی_آناهیتا

@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 استثمار در فروشگاه کیف و کفش شیکو ۳

زمانی که از تجربه‌ی استثمار سخن گفته می‌شود، در وهله‌ی اول ممکن است ذهن بسیاری از ما به سوی مراکز و بنگاه‌های تولیدی و تجاری بزرگ و زنجیره‌ای رود که صدها کارگر در آن مشغول به کار هستند و یا کارفرما با احداث چندین شعبه از برند خود نیروی کار بزرگی را به خدمت گرفته است. اما همچنان که در مجموعه #تجارب_استثمار نیز دیده‌ایم، سازوکار بازار آزاد ایجاب می‌کند که خردترین کارفرماها نیز برای تداوم فعالیت خود از قاعده‌ی یکسانی پیروی کنند که همانا منطق سود است. تفاوتی چندانی ندارد که با یک فروشگاه کفش‌فروشی در گوشه‌ی خیابان گلشهر کرج مواجه باشیم یا یک فروشگاه زنجیره‌ای با شعبی در سراسر کشور. انباشت ارزش اضافه از افزودن به نرخ استثمار نیروی کار شاغل در آن به دست می‌آید و تنها با دزدی از ساعات کار نیروی کار است که کارفرما می‌تواند به فکر احداث شعب دیگر بیافتد. روایت کوتاهی که امروز می‌خوانیم متعلق به یکی از کارگران سابق فروشگاه کیف و کفش «شیکو ۳» است که شاهد مثالی بر مدعای بالاست. یک فروشگاه در گلشهر کرج که «رضایت‌های مشتری» را بر تارک صفحات مجازی‌اش سنجاق می‌کند، اما استثمار نیروی کارش را پشت زرق و برق محصولاتش پنهان نگاه می‌دارد.

▪️ «من مدتی توی فروشگاه کیف و کفش شیکو ۳ کار کردم و خیلی خوشحالم که بیشتر نموندم.
این آقا حقوق کافی به فروشنده‌ها نمی‌داد و ساعتی ۲۵ هزار تومن، دیگه نهایتن ساعتی ۲۸ هزار تومن می‌داد که خیلی کمتر از حقوق کاره.
علاوه بر این هیچ مرخصی‌ای در کار نبود جز دو روز در ماه که اونم با منت می‌داد. یعنی حتی اگر مریض هم بودیم باید می‌رفتیم سر کار.
هیچ عیدی‌ای بهمون تعلق نمی‌گرفت مگر اینکه تا آخر اسفند بچه‌ها می‌رفتن سر کار که تقریبن تو اسفند ماه هم کار دو برابر بود.
یعنی اگر بهمن ماه از کار می‌اومدی بیرون عیدی ماه‌های قبل رو نمی‌گرفتی.
سر کار هم که با این حقوق کم اصلن نباید بیکار می‌موندی و مدام باید خودتو مشغول می‌کردی وگرنه می‌گفتن کار نمی‌کنی.
بیمه‌ای هم که در کار نبود».

#تجارب_استثمار
#استثمار
#بهره‌کشی
#فروشگاه_شیکو
@sakhatism
سرخط
Photo
🔴 شهر کتاب پاسداران؛ تکیه به دیوار برای رفع خستگی ممنوع

این چندمین روایتی است که از استثمار در «شهر کتاب» به دستمان رسیده؛ یکی از معروف‌ترین و پر‌طرف‌دار‌ترین اماکن «فرهنگی» کشور.
از خلال تک‌تک این روایات، می‌توان الگوی ثابتی برای استثمار «کارگران فرهنگی» شاغل در این مجموعه پیدا کرد که نشان می‌دهد تحقیر کارکنان مجموعه و اجبار آنان به «تکریم مشتری»، بر خلاف خواست فروشندگان و حتی مشتریان، نه تصمیم فردی این مدیر و آن سرپرست، بلکه فرمان از بالای صاحبان مجموعه است.
برای صاحب سرمایه، کارگر نه یک انسان، که «واحدی» برای کسب‌ سود است؛ رباتی که اجازه‌ی خسته شدن یا بیمار شدن بر اثر شرایط غیرانسانی کار را ندارد، اگر بیمار شود، اجازه‌ی مرخصی استعلاجی ندارد، اگر لاجرم ناچار به درخواست مرخصی درمانی شود، به طرفه‌العینی با ربات تازه‌نفس و محتاج به کار دیگری جایگزین خواهد شد.

پیشاپیش در جواب تمام کسانی که می‌گویند ممنوعیت نشستن در طول ساعت کاری یا زمان استراحت کوتاه در همه‌جای دنیا قانونی، عادی و پذیرفته شده است، می‌گوییم: چنین قوانینی در هر جای دنیا، غیر‌انسانی و حاصل جایگزین کردن کسب‌و‌کارهای خرد با کمپانی‌های بزرگ و فروشگاه‌های زنجیره‌ای است.

روایت یکی از کارکنان مجموعه را با هم بخوانیم:

«ماجرای من برمی‌گرده به اردیبهشت ۱۴۰۱، در شهر کتاب پاسداران. خیلی تجربه عجیبی بود و البته وحشتناک. هیچ‌کس حق نداشت گوشی دستش باشه و باید سر پا می‌ایستادیم. اتفاقا همان روزهای اول جلسه‌ای با مدیریت بود که من آخراش رسیدم. تقریبا از هفت صبح جلسه شروع شده بود و منم نیم ساعت آخر رسیدم.
علنا مدیریت اونجا داشت می‌گفت مشتری که میاد داخل باید خودتونو مظلوم کنید و بهش التماس کنید و باهاشون لاس بزنید تا ازتون خرید کنن وگرنه میتونید از شهرکتاب برید. ما نیروی فعال می‌خوایم.
حتی اجازه نداشتیم به ستون تکیه بدیم که استراحت کنیم. شاید باورش سخت باشه حتی اجازه نداشتیم دستمون رو رو قفسه‌ها بذاریم برای تکیه دادن.
مثل یک برده فقط نیم ساعت زمان ناهار خوردن داشتیم. تازه اگه مشتری داشتیم باید می‌رفتیم.
یک ربع هم عصر استراحت داشتیم در حد یک قهوه.
تعجب می‌کردم انگار آدم‌های اونجا تسخیر شده بودن. عاشق شهرکتاب بودن و هیچی تو سرشون نمی‌رفت، فقط بخاطر اینکه  اونجا محیط نسبتا باکلاسی داشت.
خیلی‌ها فکر می‌کنن شهرکتاب پاسداران جای خوشگل و منحصر‌به‌فردیه. ولی برای نیروی کار واقعا اینطوری نیست. واقعا اذیتتون می‌کنن و ازتون مثل برده کارمی‌کشن.»

#تجارب_استثمار
#استثمار
#بهره‌کشی
#شهر_کتاب
#تهران

@sarkhatism
🔴پدیده‌ی استثمار و اوضاع «همه‌جای جهان»
گروه نویسندگان #سرخط

از همان ابتدا که انتشار #تجارب_استثمار را آغاز کردیم به طور دائم با این کامنت روبرو شدیم که «همه جای جهان وضع همین است». البته کسانی که این کامنت را می‌گذارند مقصودهای متفاوتی دارند. برخی از آنها می‌خواهند استثمار را طبیعی‌سازی (نرمالایز) کنند به این معنی که چون همه‌جای جهان وضعیت همین است پس طبیعی است که در ایران هم وضعیت همین باشد و جای اعتراضی نیست چون استثمار در همه‌جای جهان یک پدیده‌ی طبیعی، عادی و ضروری است. اما برخی دیگر با نوشتن این کامنت می‌خواهند یادآوری کنند هرچند استثمار غیرانسانی است اما امیدی برای مقابله با آن وجود ندارد چون همه‌جای جهان وضعیت همین است و شرایط نیروی کاری که در ایران استثمار می‌شود تفاوتی با شرایط نیروی کار در همه‌جای جهان ندارد.
☑️ گذشته از این معانی متفاوت می‌خواهیم به محتوای خود این کامنت‌ها بپردازیم: آیا همه‌جای جهان اوضاع همین است؟ پاسخ ما در وهله‌ی اول به این پرسش هم مثبت است و هم منفی و در این یادداشت تلاش می‌کنیم به شکل مختصر مسئله را توضیح بدهیم...
ادامه متن را در لینک زیر بخوانید:
https://tinyurl.com/w2ym9vn3

#بهره_کشی
#استثمار
#تجارب_استثمار
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 مرگ (قتل) یک پرستار دیگر به نام مرضیه احمدی در اصفهان

خبر دلخراش است، اما جدید نه. باز هم یک پرستار دیگر به دلیل فشارهای زیاد کاری و استرس‌های ناشی از کار درگذشت.

بر اساس گزارش‌ها، #مرضیه_احمدی سرپرستار اتاق عمل بیمارستان شریعتی اصفهان، بر اثر سکته ناشی از فشار کار زیاد و استرس مفرط جان باخته است.

شرایط سخت و طاقت‌‌فرسای پرستاران، کمبود شدید منابع و نیروی انسانی در این حرفه، ساعات کار طولانی و عدم تناسب دستمزدها و حقوق و مزایا با میزان کار صورت‌گرفته، فشار روانی شدید و درآمد ناکافی تنها گوشه‌ای از مسائلی است که پرستاران با آن دست به گریبان‌اند. وجود سلسله مراتب سازمانی بشدت تحقیرکننده و فقدان نهادهای حمایتی باعث شده  خودکشی پرستاران و مرگ‌هایی- بخوانید قتل‌های خاموشی- از این دست، به سرخط اخبار مرتبط با پرستاران و رزیدنت‌‌ها بدل شود.

فشار کار مفرط که منجر به اضطراب و افسردگی، خستگی مزمن و اختلالات خواب، آسیب‌ها و بیماری‌های جسمی و سایر بیماری‌ها در پرستاران شده، ضرورت مراقبت از سلامت روان و جسم پرستاران را بیش از گذشته حائز اهمیت کرده است. موضوعی که نه تنها در اولویت وزارت بهداشت و نهادهای موجود نیست بلکه مانند تمامی موارد دیگر تنها با برخورد حذفی یا راهکارهایی نظیر ممنوع‌الخروج کردن پرستاران و .. پاسخ یافته است.

#قتل_خاموش_پرستاران
#خودکشی_پرستاران
#استثمار
#فشار_کاری
#دستمزد_پایین

@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 خودکشی یک پرستار دیگر این بار در کرمانشاه

«پریستار» خبر داده است که ساسان احمدی، پرستار ۳۲ ساله‌ی بیمارستان خمینی کرمانشاه دوماه پس از عدم تمدید قرارداد و در نتیجه‌ی فشارهای روحی با خوردن قرص برنج به زندگی خود پایان داده است. قرارداد او از دی‌ماه سال گشته دیگر تمدید نشد؛ به مانند بسیاری دیگر از پرستاران طرحی که در دوران اوج پاندمی کرونا با تلاش‌های بی‌وقفه و شبانه‌روزی خود با مرگ دست و پنجه نرم کردن، اما پاداشی جز تعدیل و عدم تمدید قرارداد دریافت نکردند. دوستان نزدیک ساسان به پریستار گفتند که او همواره پرتلاش بود و در دوران کاری خود همواره به همکارانش در دیگر بخش‌ها کمک می‌کرد، اما پس از بیکاری دچار افسردگی شد. او در دوران پاندمی خودش نیز به دنبال مخاطرات شغلش کرونای شدیدی گرفته بود اما توانسته بود بر آن غلبه کند. اما امروز بر تخت‌های همان بیمارستانی که جان بیماران را نجات می‌داد، جان سپرد.

در سالی که گذشت پرستاران یکی از اصلی‌ترین گرو‌ه‌های مزدبگیری بودند که پیوسته فریاد اعتراضشان در خصوص وضعیت سخت معیشتی خود را بلند کردند. وضعیت قراردادها، شیوه‌ی تعرفه‌گذاری خدمات پرستاری، اضافه‌کاری اجباری، پرداختی ناچیز و تبعیض میان کادر درمان اصلی‌ترین دلایل اعتراضشان بود. پرستارانی که بارها در بیمارستان‌های مختلف دست زدند اما در راستای تحقق مطالباتشان قدمی از قدم برداشته نشد. با وجود این که حوزه‌ی پرستاری با کمبود شدید منابع و نیروی انسانی روبروست و همین امر به تشدید شرایط سخت و طاقت‌‌فرسا و ساعات طولانی کار آنان منجر شده، اما پرستاران بسیاری چون ساسان از کار بی‌کار می‌شوند که فجایع این چنینی نیز بر مصائب شغل پرستاری افزوده شود.

در سایه‌ی عدم وجود تشکل‌های مستقل صنفی قدرتمند، ساسان و ساسان‌ها نه هنگامی که با شرایط دشوار کاری خود درگیرند و نه هنگامی که بیکارشان می‌کنند، نمی‌توانند آنچنان که باید صدای اعتراض خود را بلند کنند و به دنبال این تک‌افتادگی استیصالی اینچنینی بر برخی‌شان چیره می‌شود. در چنین وضعیتی باید بار دیگر تاکید کرد که ضرورت سازماندهی و ایجاد هسته/کمیته‌های محل کار صرفا برای افزایش آگاهی طبقاتی و برنامه‌ریزی برای اعتصاب نیست، بلکه می‌توان این هسته‌ها را به منظور ایجاد سازوکاری حمایتی از همکاران تعلیقی/اخراجی استوار کرد و همزمان با ایجاد صندوق‌هایی کوچک و جلب حمایت‌های مالی سالم، هم از این فجایع جلوگیری کرد و هم کارآمدی سازماندهی را به صورت عینی مشاهده کرد.

#ساسان_احمدی
#پرستاران
#خودکشی_پرستاران
#استثمار
#ضرورت_سازماندهی
#مبارزات_صنفی
#اتحاد_ستمدیدگان
@sarkhatism