سرخط
9.36K subscribers
21.7K photos
16.7K videos
346 files
1.21K links
سرخط اخبار کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، اقوام و محیط زیست را پوشش می‌دهد.
سرخط، صدای جنبش حق تعیین سرنوشت است، آوای انسان دی ماه، فریاد مردم آبان.

ارتباط با ادمین :
@Sarkhatist

اینستاگرامِ سرخط: Sarkhatism
آدرس ایمیل: sarkhatism@gmail.com
Download Telegram
سرخط
Photo
🔴 کار ارزان و غارت همزمان در آموزشگاه زبان گویش قزوین

آموزشگاه زبان‌های خارجی گویش قزوین یکی دیگر از موسسات زبان‌آموزی متعلق به بخش خصوصی است که از سال ۱۳۸۲ با دریافت مجوز از سازمان آموزش و پرورش استان قزوین فعالیت خودش را آغاز کرده و کلاس‌هایی برای آموزش زبان‌های عربی، فرانسه، آلمانی، انگلیسی، چینی، ترکی استانبولی، روسی، اسپانیایی، ایتالیایی، سوئدی، دانمارکی، هلندی و کره‌ای برگزار می‌کند. موسسه‌ای پر زرق و برق که دائم در شبکه‌های مجازی تصویر زبان‌آموزان فارغ‌التحصیل‌شده‌اش را با کلاه‌های فارغ‌التحصیلی منتشر می‌کند تا نشان دهد در این بنگاه «موفقیت» می‌فروشند. ارتباط این موسسه با آموزش و پرورش البته فقط دریافت مجوز نیست و ارتباطات عمیق‌تری در این میان وجود دارد. آموزشگاه گویش تلاش می‌کند چارچوب حاکمیتی قوانین را به نحو احسن رعایت کند تا در معامله‌ی بزرگ سهم خودش را دریافت کند. سود حاصل در این آموزشگاه نیز مانند تمام بنگاه‌های مشابه از بیگاری کشیدن از نیروی کار و استثمار آن تا جای ممکن استخراج می‌شود.
یکی از یاران #همراه_سرخط در مورد این موسسه و البته برخی موسسات مشابه نوشته است: «من در موسسه گویش قزوین پارسال با جلسه ای ۲۵ تومن کار می‌کردم. از بیمه و قرارداد هیچ خبری نبود. حتی یک محل برای معلم‌ها و استراحتشون نداشتن. یعنی یین کلاس‌ها عملا نوی محیط آموزشگاه آواره بودی تا کلاس بعدی ۱۵ دقیقه بعدش شروع بشه. بعد از چند ماه این مقدار شد جلسه‌ای ۳۵ تومن که این میزان دستمزد در بین آموزشگاه‌ها خیلی عادیه. برای آموزشگاهی که الان کار می‌کنم (و نمی‌تونم اسمش رو بگم) قرارداد نوشتم و مبلغ ۱۰ میلیون هم سفته دادم برای ضمانت کار، بیمه هم نداره. هر موقع بخوان می‌گن برو، موسسه‌ی کانون زبان ایران و علوم و فنون کیش هم به همین شکله. دستمزدها بالاتر از ۵۰ تومن نیست. مگر اینکه کلاس خصوصی بهت بدن که از دانش‌آموز ۱۵۰ به بالا می‌گیرن و معمولا نصف مبلغ را به معلم می‌دن.
در موسسه گویش قزوین به خاطر اینکه کلاس‌ها را جدا کرده بودند، یعنی دخترانه و پسرانه شده بود و استاد خانم نباید به پسرها درس می‌داد به من می‌گفتن وقتی میای سریع برو تو کلاست کسی نبینه که شما خانم هستی و برای تدریس پسرا اومدی. اما برای کار در اونجا باید گزینش آموزش و پرورش هم بریم که کلی سوالات بی‌ربط و مذهبی می‌پرسن تا مچ بگیرن که پیرو نظامشون هستی یا نه و اصلا کاری با تخصصت ندارن.
هیچ نهادی برای نظارت بر کار موسساتی مثل گویش قزوین وجود نداره. فقط آموزش و پرورش گاهی دخالت می‌کنه که برای مچ‌گیریه و بیشتر به حجاب و این چیزها گیر می‌دن اما هیچ نظارتی بر حق و حقوق معلمان وجود نداره. از نظر امنیت شغلی هم باید مثل خیلی جاهای دیگه خیلی مراقب خودت باشی که سوپروایزر و منشی‌ها برچسبی بهت نچسبونن.
با اینکه اسمش اینه که معلم زبان انگلیسی هستی واقعا اگر تمام روزهای هفته فول‌تایم هم کار بکنی حقوقت بیشتر از ۸ تومن نمی‌شه. مگر اینکه بتونی برای خودت کلاس خصوصی داشته باشی که اونم با عدم حمایت ارگان‌ها و نهادها معلومه چقدر کار سخت و دشواریه».
نیروی کار شاغل در موسسات آموزشی خصوصی جزو بی‌حقوق‌ترین بخش‌های معلمان هستند، معلمانی که ساعت‌ها تدریس می‌کنند، در عکس‌های موفقیت آن پشت می‌ایستند، سرمایه‌ی انسانی آموزشگاه و مایه‌ی جلب مشتری هستند اما در آخر از سود هنگفت این آموزشگاه‌ها حقوق اندک، بیمه‌ی نداشته و کار بی‌ثبات و بدون قرارداد نصیب آنها می‌شود.

#آموزشگاه_زبان_گویش
#قزوین
#بهره_کشی
#استثمار
#تجارب_استثمار
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 تجربه‌ی استثمار در بیمارستان سینا

استثمارِ نیروی کار، ماجرایی الزاما منحصر به رابطه‌ی کارفرمای ثروتمند و کارگر طبقه فرودست نیست. هرگونه رابطه‌ی سلسله‌مراتبی در شرایط فقدان آگاهی طبقاتی، می‌تواند موجب اشکالی از استثمار شود. به بیان دیگر خود طبقه‌ی کارگرِ استثمارشونده در در وضعیتی که در سلسله‌مراتب کار، در موقعیت فرادستانه قرار گیرد و عاری از آگاهی طبقاتی باشد، می‌تواند چرخه استثمار را بازتولید کرده و بدل به نیروی استثمارکننده شود. در تجربه‌ی استثمار امروز نیز ما با چنین وضعیتی مواجهیم.

تجربه‌ی استثمار امروز را یکی از یاران #همراه_سرخط برایمان ارسال کرده که کمک‌‌پرستار در بیمارستان دولتی سینا در تهران است. ما در سال‌های گذشته بارها شاهد اعتراضات پرستاران به حقوق‌های پایین و دستمزدهای معوقه و فقدان امنیت شغلی بوده‌ایم. در این روایت برخی از همین پرستاران که در سلسلسه مراتب سازمانی بیمارستان در مرتبه‌شغلی بالاتری به نسبت کمک‌پرستاران قرار می‌گیرند، همدست با استثمارکنندگان خود یعنی برخی از پزشکان دست به استثمار نیروی فرودست خود می‌زنند.

در وضعیتی که برخی از پزشکان بیمارستان‌ها، پرستاران را به انجام اضافه‌کاری بدون دریافت حقوق مجبور می‌کنند، و پرستاران با بی‌ثبات‌کاری و ساعات کار زیاد و پرداخت‌های پایین و نامنظم دست‌وپنجه نرم‌ می‌کنند، در مرتبه‌ای دیگر کمک‌پرستاران نیز با چنین وضعیتی دست‌به‌‌گریبان‌اند. انداختن بار مسئولیت‌ها و وظایف اضافی بر روی کمک‌پرستاران و عدم پرداخت تعرفه‌ی انجام آن کار به آنان، تنها یکی از بی‌شمار استثماری است که کمک‌پرستاران در بیمارستان سینای تهران با آن مواجهند. تجربه‌ی استثمار یکی از کمک‌پرستاران این بیمارستان را با هم بخوانیم:

«ما کمک‌پرستارها مظلوم‌ترين پرسنل بیمارستان هستيم. طوری که هم کار پزشک رو انجام می‌دیم، هم کار پرستار، هم کار خدمات به علاوه کار خودمون. پانسمان بعد از جراحی کار پزشک است‌ که‌ پرستار انجام نمی‌دهد و ما مجبور می‌شویم انجام بدیم. گرفتن‌ علائم حياتی و چک قند خون و نوار قلب‌ کار پرستار است‌ که‌ ما انجام مي‌ديم و حتی تو پرونده‌ چارت مي‌کنيم که‌ تماما کار پرستار است.

ما کمک‌‌پرستارها چون‌ زير نظر دفتر پرستاری هستيم هیچ وقت مورد حمايت قرار نمی‌گیریم. چون‌ هیچ وقت مديريت دفتر پرستاري نمیاد به‌ خاطر کمک‌پرستار به‌ پرستار تذکر دهد و...

تو بیمارستان دولتی‌ همیشه کمبود وسایل و تجهیزات داريم و به خاطر این کمبودها بايد دائما به مريض و همراه مریض توضیح دهيم و خیلی وقت‌ها با همراه درگير می‌شم يا مورد فحاشي قرار مي‌گيريم و مدیریت به‌ هيچ وجه حمایت نمی‌کنن.

لازم به ذکر است‌ بابت کارهايي که‌ بالا گفتم انجام می‌دهيم، تعرفه‌‌اش را پزشک و پرستار می‌گیرن ولی ما کارشون رو انجام می‌دیم.
و این‌که ما از روز اول به‌ عنوان کمک پرستار يا کمک بهیار جذب دانشگاه علوم پزشکی تهران شديم ولی‌ توی حکم‌ کارگزینی‌مون متصدی خدمات‌ زدن‌ و حتی حق و حقوق کمک‌‌پرستار بهمون نمیدن»

#بیمارستان_سینا
#تهران
#بهره_کشی
#استثمار
#تجارب_استثمار

@sarkhatism
🔴 واقع‌بین باشید و غیر«عادی» را طلب کنید
گروه نویسندگان #سرخط

از زمان انتشار مجموعه تجارب استثمار، یکی از پرتکرارترین نظراتی که به چشم می‌خورد، جمله‌بندی‌های مختلف با «همه جا همینه» است. البته پیشتر نیز گفته‌ایم که ما هم معتقدیم بهره‌کشی مختص به عده‌ای از کارفرمایان ظالم نمی‌شود و با اندکی شدت و حدت، در تمامی محیط‌های تولیدی و خدماتی با «استثمار» مواجه هستیم. اما از «همه جا همینه» می‌توان دو برداشت داشت؛ می‌توان با این جمله وضعیت غیرانسانی و بهره‌کشانه‌ی روابط کار را «عادی» تلقی کرد که به هر حال رسم روزگار است و راهی جز تن دادن به این روند «طبیعی» وجود ندارد. اما در عین حال می‌توان از «همه جا همینه» به این نیز رسید که وضعیت بخش‌های مختلف نیروی کار دارای شباهت‌های فراوانی به یکدیگر است و طبق این شباهت‌ها می‌توان آنان را ذیل «طبقه‌ی کارگر» صورت‌بندی کرد. طبعا تفاوت‌های فراوانی نیز میان بخش‌های مختلف این طبقه وجود دارد اما نمی‌توان با تکیه بر این تفاوت‌ها، آنان را از خیل عظیم طبقه‌ی کارگر خارج کرد. در ظاهر میان یک فروشنده کتاب، یک باریستای کافه و یک کارگر نساجی ارتباطی مشاهده نمی‌شود، اما نمی‌توان منکر پیوند اصلی آنان که همانا فروش نیروی کار در قبال دستمزد است، شد. پیوندی که قدرت جمعی نیروی کار را مرئی می‌کند و امکان تغییر شکل کنونی روابط کار را محیا می‌سازد. بعدتر در متونی به این مسئله بازخواهیم گشت.

اما پیش از صورت‌بندی اشکال مبارزه و سازماندهی برای مقابله با بهره‌کشی، باید با طبیعی‌سازی روابط موجود کار که بهره‌کشی اصل و اساس آن است، مقابله کنیم...

متن کامل را اینجا بخوانید:
http://tinyurl.com/pdpfa36h


#بهره_کشی
#استثمار
#تجارب_استثمار
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 استثمار در صنایع کاشی‌سازی بیرجند



مجتمع کاشی فرزاد با تولید روزانه ۵۰ هزار مترمربع انواع کاشی و سرامیک، علاوه بر تأمین بازارهای داخلی به بازارهای کشورهای افغانستان، پاکستان، عراق و تاجیکستان و ترکمنستان و همینطور کشورهای آسیای میانه و سوریه محصولات خود را صادر می‌کند.
روشن است که این یک شرکت با «قدرت منطقه‌ای» است. همین قدرت منطقه‌ای بودن است که به آن جرأت زورگویی به «نیروهای کار» را می‌دهد. اینجا حتی قانون ۸ساعت کار روزانه هم برقرار نیست و کارگران باید ۱۰ ساعت در روز کار کنند؛ و با این وجود می‌دانیم که این میزان کار هم کفاف معاش آن‌ها را نمی‌دهد.
بهره‌کشی‌هایی که مابه‌ازای آن را می‌توان در قرن نوزده سراغ گرفت: بهره‌کشی مطلق در ۶ ماه اول با حقوق ۱ میلیونی. آن هم با این افق که معلوم نیست که استخدام بشود یا نه.
دیگر نیازی به محاسبات پیچیده نداریم تا نشان دهیم استثمار یعنی چه.
حتی بدیهی‌ترین اصول قانون کار هم زیرپا گذاشته می‌شود چه برسد به بهره‌کشی‌های مبتنی بر منطق سود از نیروی کار.
این گزارش نشان می‌دهد که استثمار نظام کارخانه‌ای چه ابعاد فجیعی دارد و چطور کار در نهایت فقط با «اعتصاب» و «اشغال کارخانه» و «برچیدن مالکیت خصوصی» است که می‌تواند درست شود.
***********

موقعیت: خراسان جنوبی، شهرک صنعتی بیرجند، فاز ۳، صنایع کاشی و سرامیک فرزاد.

گزارش شرایط کاری:
سه شیفت در روز، همه ایام سال حتی ایام عید و تعطیلی دو روز محرم (نوبت کاری) تقریبا ۶۵۰ نفر+نیروی کارگر عادی کار (۱۰ ساعت کاری: ۶ الی ۱۶، دو ساعت اضافه کاری الزامی به منظور پر کردن خلأ حقِ شیفت و تعطیلات) تقریبا ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر متغیر.


گوشه‌ای از بهره‌کشی‌های ناروا و خدمات به شدت پایین مجموعه:

۱. نیروی کاری حداکثر تایم کاری را در مجموعه است. حتی بعضی دوستان به دلیل مضیقه و فشار اقتصادی ۱۶ ساعتی و دو شیفت را پر می‌کنند، که باعث فشار زیاد روانی و جسمی بر نیرو وارد می‌کند؛ که در چنین شرایطی تقریبا یکسان برای همه نیروها، میانگین حقوق بین ۸ تا ۱۰ میلیون تومان است (مگر افراد عائله‌مند بالای ۴ فرزند که آن هم از ۱۳ تومان بیشتر نیست).

۲. مهم‌ترین و عدیده‌‌ترین کار در مجموعه‌ی مُفت‌بری از نیروی کار جدیدالورود است، بدین شکل که تو با هر سابقه و تحصیلات و تخصصی وارد شدی، ۶ ماه بدون بیمه و با حقوق ماهی یک میلیون را باید سپری کنی.
اتفاقا به این موضوع کارفرما به شدت حساسیت و تنش بالایی دارد (این مبلغ برای اکنون است و تا سه چهارسال پیش این مبلغ ۳۰۰ هزار تومان بوده است).
به عنوان مثال نیروی تازه کار بگوید حداقل ۳ ماه را با این شرایط کار کنم و بعد شرایط قانون کاری برایم باشد، می‌گویند:
شرایط برای همه یکسان است حتی نیروی بسیار قدیمی و می‌توان گفت به یک ایدئولوژی تبدیل شده است ... نکته جالب اینجاست که خود کارفرما و صاحب کارخانه در خلال گفتگو و مراوده با نیروی کار چندین بار به این موضوع که ما کسی را بیرون و اخراج نمی‌کنیم را تکرار و نهایت لذت بهره‌کشی و مُفت‌بری را این جماعت بورژوا به حد اعلا رسانده است.

۳. در برنامه‌ی طرح و توسعه کارخانه، اوایل سال پیش کارخانه تولید رول‌های کاغذی و کارتون تحت عنوان فرزاد ۲ افتتاح و شرایط در آن مجموعه هم بدین گونه سپری می‌شود.

پ.ن: بالاخره دودوتا چهارتاست، جیبی خالی از خالی و جیبی پر از پر.

۴. وضعیت خدماتی به شدت اسف‌بار است که دلیل آن کمبود نیروی خدماتی در مجتمع است که یک نفر می‌باشد و طبق گفته خود فرد حقوقش ۳ تا ۳/۵ بیشتر نیست (سرویس‌های بهداشتی با وضعیت نامطلوب، سین غذایی هفتگی به شدت معدود کلا شامل ۳ یا ۴ نوع غذا و وعده صبحانه برای همیشه نان و پنیر است).
بسیار موارد جزء و کل دیگر که باعث شده کار تضمین شده و عدالت‌محور از نیروی کار ربوده شود و نارضایتی حداکثری را داشته باشد.

#تجارب_استثمار
#مجتمع_کاشی_فرزاد
#نقض_قانون_کار
#ساعات_کار_طولانی

@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 کافه کارزین:
استثمار از ساعت ۸ صبح تا پاسی از شب

روایتی از یکی از کارگران « کافه کارزین» به دستمان رسیده.
کافه‌ای با چهار شعبه در تهران که در وبسایت رسمی خود  شما را با این جمله به تجربه‌ی «فضایی گرم و صمیمانه» دعوت می‌کند:

«هر روز در شعب کارزین از ۸ صبح منتظرتونیم».

احتمالا بی‌راه نمی‌گویند. دور از انتظار نیست که بسیاری از مشتری‌های ثابت و گذری کافه، تجربه‌ی دلپذیری از آنجا داشته باشند. آنچه اما نمی‌گویند، این واقعیت است که ایجاد این فضای «گرم و صمیمانه» به قیمت بهره‌کشی هر لحظه از کارگر فراهم شده. کارگری که مجبور است موقع سرو سفارش، با پا و کمری که درد در آن پیچیده، با شان و شخصیتی که هر لحظه و به هر بهانه ممکن است از جانب کارفرما له شود، به شما لبخند بزند.

این منطق بلامنازع کسب‌و‌کارهای زنجیره‌ای است که به قیمت استثمار کارگر روز‌‌به‌روز بزرگتر می‌شوند و مثل هیولایی سیری‌ناپذیر کسب‌وکارهای کوچک محلی را هم می‌بلعند.

حالا که به لطف یاران #همراه_سرخط، می‌دانیم در پستوها، آشپزخانه‌ها و دفاتر صاحبان کافه‌ها چه می‌گذرد، خوب است بار بعدی که موقع تحویل سفارش، با لبخند کارگر یکی از این کافه‌ها مواجه شدیم، لحظه‌ای به این فکر کنیم که این لبخند چه واقعیتی را می‌پوشاند.

روایت را با هم بخوانیم:

«من مدتی در یکی از شعب کافه کارزین کار کردم. تو یه آشپزخونه‌ی کوچیک که حق بیرون اومدن از آشپزخونه رو نداشتیم. یک جای تنگ برای چهار نفر آشپز.
بعضی ساعت‌ها می‌شد که هیچ کاری نبود انجام بدم اما دائم باید مشغول به یک کاری می‌بودی. مثلا اگه به عنوان آشپز کار نداشتی مجبورت می‌کردن مشغول نظافت جاهایی بشی که واقعا هم نیاز به نظافت نداشتن اما مسئله این بود که وقتی اونجایی حتما باید یک کاری انجام بدی.
در مدتی که اونجا بودم سخت‌ترین کارها رو انجام دادم اما در آخر هم خیلی راحت بهم گفتن دیگه نمی‌خواد بیای. پول روزهای آخرم رو هم که ندادن هیچ بلکه به یک بهانه‌ای ازم شکایت کردن چون باهاشون درگیر شده بودم که مزدم رو کامل باید پرداخت کنین.»

#تجارب_استثمار
#استثمار
#بهره‌کشی
#کافه_کارزین

@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 موسسه اندیشه کیان؛ استعدادیابی از کودکان بر روی شانه مربیان تحت استثمار

این روزها استثمار بخشی از زندگی روزمره کارگرانی است که اغلب در مشاغل به ظاهر ساده، فرهنگی، سبک، اداری و جدید فعالیت می‌کنند‌‌. در این مدت راوی تجربه استثمار کارگرانی بودیم که در کافه‌ها، رستوران‌ها، کتابفروشی‌ها، مراکز آموزشی و ... کار می‌کنند. در این میان فصل مشترک اغلب این کارفرماها به‌عنوان یک شخصیت حقوقی، ساخت زنجیره‌ای آنها و برندینگ نسبتا قوی آنهاست که موجب محبوبیت‌شان شده است.

با این حال روایت کارگران مشغول در این کسب‌وکارها نه‌تنها از حقایق نظام کار و بهره‌کشی مدرن پرده برمی‌دارد بلکه به تداوم روایتگری و شوریدن علیه این نظم نابرابر کمک می‌کند‌.


در ادامه #تجربه_استثمار یکی از یاران #همراه_سرخط از چگونگی بهره‌کشی در موسسات مطالعه و خلاقیت کودک و نوجوان "اندیشه کیان" را می‌خوانید:

🔺«این مجموعه که در همه مناطق تهران و همه شهرها شعبه دارد زیر نظر دکتر!کیان که در رشته حقوق تخصص دارد و هیچ مدرکی مبتنی با روانشناسی کودک و آموزش کودک نگذرانده اداره می‌شود.

دور زدن بیمه با قرارداد سهام‌داری

🔺این مجموعه از موسسات زیر مجموعه‌اش بابت هر کودک درصدی دریافت می‌کند در حالیکه در قبال آن نه تنها به آموزش و محیط آموزشی اهمیت نمی‌دهد بلکه به تمام مدیران این اطمینان را داده که نیازی نیست کارکنان را بیمه کند و او خود از پس دور زدن این قضیه بر می‌آید در آخرین تجربه مربیان مؤسسه اندیشه کیان اکباتان تهران وقتی مسوولین بیمه آمدند و گزارش بیمه کارکنان را خواستند، مدیر مجموعه کارکنان و مربیان را مجبور کردند قراردادی را مبتنی بر اینکه آنها آنجا سهام‌دار هستند و نه کارمند امضا کنند در حالیکه حتی حقوق مطابق با وزارت کار دریافت نمی‌کنند.

🔺کارکنان و مربیان حق عیدی را که معمولا یک پایه حقوق است دریافت نمی‌کنند و مدیران مجموعه ها با منتی که به سرشان می‌گذارند از خانواده بچه ها عیدی جمع می‌کنند و هر مقدار که جمع شد را تقسیم بر تعداد کارکنان می کنند و اگر کسی اعتراض کند می گویند خانواده ها همینقدر دادند!!

تبدیل عیدی کارگران به انعام

🔺خلاصه که این آقای کیان با تحصیلات غیر مرتبط و شارلاتانیسم آزمون‌هایی را مثلا طراحی کرده که استعداد بچه ها را کشف کند و این آزمون برای بچه ۳ساله و ۶ ساله یکسان است و کتابچه‌های ماهیانه به مجموعه‌ها می‌دهد که اسف‌بار است و رشد و خلاقیت را در مربیان و کودکان نابود می‌کند.

🔺اگر به صفحه مجموعه‌ها مراجعه کنید می‌توانید ببینید که نه‌تنها در راستای پرورش خلاقیت کار نمی‌کنند بلکه کلیشه‌های تاریخ گذشته را با بچه‌ها کار می‌کنند و به‌عنوان مجموعه به‌روز و پیشرو به خانواده‌ها ارائه می‌دهند».

اندیشه کیان یک موسسه خصوصی است که در زمینه استعدادیابی و پرورش خلاقیت کودکان و نوجوانان فعالیت می‌کند و شعب مختلفی در تهران و مشهد دارد‌. این موسسه مانند سایر نمونه‌های مشابه و در غیاب یک سیستم آموزشی فراگیر، رایگان و عمومی برای بهره‌کشی از نیروی کار ارزان و سواستفاده از میل عمومی به پیشرفت ایجاد شده است.


#تجارب_استثمار
#روایت‌_استثمار
#اندیشه_کیان

@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 استثمار در شرکت طراحان سازش راین رایبد

روایت استثمار این شرکت روایتی است آمیخته به «بیگاری»، «زد و بند با اداره‌ی‌ کار» و به معنای عمیق کلمه «بی‌نواسازی کارگر».
هنگامی که حتی «شکایت‌های قانونی» به خاطر طی روند «بروکراسی» فرساینده از یک‌سو و زد و بند‌های کارفرما با مأموران دولتی از سوی دیگر، راه به‌جایی نمی‌برد، روشن می‌شود که منظور از «نظام» استثماری چیست:‌ ماجرا فقط یک قانون اقتصادی بیرون کشیدن ارزش اضافه از نیروی کار نیست، بلکه این امر به مدد مناسباتی حقوقی و قانونی به شکلی دقیق انجام می‌پذیرد.
معوقات حقوقی ۶ ماهه، در حالی که کارفرما به بهترین شکلی زندگی‌اش را می‌گذراند چه معنایی جز «بی‌نواسازی» دارد؟ بی‌نواسازی یک مرحله فراتر از استثمار صرف است. جایی است که نیروی کارِ تحت استثمار، محروم از اتحادیه و امکان‌های حقوقی برای اعتراض، خود را ناگزیر از تن دادن به فجیع‌ترین شرایط کاری می‌بیند.
باهم این روایت را می‌خوانیم:




من و دوستانم برای یک شرکت پیمانکار در بیمارستان‌های شیراز کار می‌کردیم. باید پرونده‌‌های دستی رو به الکترونیک تبدیل می‌کردیم. ما رو می‌بردند در سوله‌ها و بایگانی‌های به شدت کثیف با چهار تا کامپیوتر و اسکنر و باید در روز مثلا ۱۰۰۰ برگ ثبت و اسکن می‌کردیم. در نهایت شش ماه شش ماه حقوق نمی‌دادند.
جناب آقای علی مشفق و خانمشون لیلاالسادات موسوی‌نژاد در سطح استان فارس بزرگترین خیانت‌ها رو به کارگر کردند. به دخترهایی که از شهرستان می‌آمدند و پول خوابگاه می‌دادند که کار یاد بگیرند و بروند در بیمارستان شهرستان کار کنند. مشفق حق همه رو خورد و بیمه‌ها رو رد نکرد و در نهایت هیچ‌کس نتونست هیچ کاری کنه.
شرکت طراحان سازش راین رایبد به مدیرعاملی خانم موسوی‌نژاد و همسرشون آقای مشفق بود. اینا برنامه‌ای طراحی کرده بودند و از طریق لابی تمام مزایده‌های علوم پزشکی رو مال خودشون می‌کردند در صورتیکه برنامه‌شون خیلی باگ داشت، اصل کار این بود که پرونده‌های خیلی سال پیش که در بایگانی بیمارستان‌های بزرگ شیراز بود رو به پرونده الکترونیک در حافظه اصلی سیستم بیمارستان تبدیل می‌کردند. کار سختی بود و دقت زیادی می‌خواست. هر پرونده باید به اسم و مشخصات مریض در سیستم ثبت می‌شد و بعد تمام برگه‌های پرونده‌ی بیمار اسکن می‌شد. بعضی بیمارستان‌ها که پرونده‌ها رو نگه می‌داشتند از ما می‌خواستند دوباره تک تک آزمایش‌ها و ... که برای اسکن باز کرده بودیم دوباره چسب‌کاری و منگنه کنیم و در طبقات مخصوص بگذاریم. هر روز تعالی‌های سنگینی حمل می‌کردیم. پرونده‌ها به شدت کثیف و آلوده بود. پر از خاک و باقیمانده حشرات و خزندگان و موی گربه.
من دو سال کار کردم و فقط سه بار حقوق گرفتم. بیمه‌ام از ماه ششم شروع شد و ناقص پرداخت شد.
کم کم مزایده‌ شهرستان‌های استان فارس رو هم برد و برای ما نیروی آموزشی می‌آمد که آماده‌شون کنیم برای شهرستان. من می‌دیدم که دخترها جای خواب و پول غذا ندارند اما به هر بدبختی ادامه می‌دادند که شاید در این وضعیت افتضاح جای آبرومندی کار کنند.
من ازش شکایت کردم. تقریبا اکثر دخترها بعد از مدتی خسته می‌شدند و شکایت می‌کردند اما با اداره کار هم هماهنگ بود. آنقدر دروغ می‌گفت و با همکاری بیمارستان کارگر شاکی رو ضایع می‌کرد که خیلی‌ها خسته می‌شدند و دست می‌کشیدند.
در مورد همه می‌گفت پاره‌وقت بودند در صورتیکه ما از ۷ صبح تا ۲ ظهر در شیفت‌های عادی و در شیفت‌های لانگ از ۷ صبح تا ۸ شب یکسره کار می‌کردیم
من ۹۸ ازش اومدم بیرون و تا ۹۹ درگیر دادگاه بودم و در نهایت از طریق دادگستری بخش کمی از دستمزدم گیرم اومد.

#تجارب_استثمار
#راین_رایبد
#روایت_استثمار
#بیگاری
#بی‌نواسازی
#حقوق_معوقه
#شکایت
#علی_مشفق
#لیلا_موسوی‌نژاد

@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 بهره‌کشی به شیوه‌ی سرمایه‌داری مذهبی در مجموعه‌ی «سرای ایرانی»
یا از ترکیب سرمایه‌داری و ارتجاع مذهبی چه حاصل می‌شود؟

اولین شعبه‌ی این فروشگاه زنجیره‌ای در سال ۱۳۹۴ در قم افتتاح شده است و از  سال ۱۴۰۱،  شعب اصفهان، تهران و کاشان نیز آغاز به کار کرده‌اند.

در کثافت ارتجاع مذهبی و سنتی صاحبان مجموعه، همین بس که در تبلیغات خود مدعی شده‌اند: «بزرگترین هایپر مارکت تخصصی تهیه جهیزیه در کل کشور...». برایشان لوازم خانگی فقط در قالب «جهیزیه‌ی عروس» معنا پیدا می‌کند.

اما ماجرا به همینجا ختم نمی‌شود. «علی‌اصغر عبدالحی»، مسئول روابط عمومی در نشست خبری این مجموعه در آذر ۱۴۰۰ گفته است: «حدود ۵۰۰ نفر اشتغال مستقیم که میانگین سنی ایشان زیر ۲۵ سال و اکثر از آقایان بودند ایجاد شد. اگر چه برخی از کارکنان مجموعه سرای ایرانی از خانم‌های محترم هستند، اما بیشتر کارکنان را آقایان تشکیل می‌دهند، چون مدیریت عالی مجموعه اعتقاد دارد اشتغال یک آقا، یعنی چرخیدن چرخ یک خانواده و یا ایجاد انگیزه بیشتر برای تشکیل زندگی و به همین منظور به این مهم توجه داریم.»

«حجت‌الاسلام زینی‌وند»،  مسئول فرهنگی مجموعه نیز در همان مصاحبه، با بیان این که ملاک و معیار ما در برخورد با مردم باید سیره مقام معظم رهبری باشد،  با افتخار گفته بود: «مجموعه‌ی سرای ایرانی با آموزش‌های مستمر اخلاقی و عقیدتی به پرسنل خود، ضمن نظارت بر کار ایشان، نسبت به مشتریانی که بعضا از شهرستان‌های مختلف هستند و شاید به شیوه‌ی حجاب و عفاف در قم آشنایی نداشته باشند، تذکرات صمیمانه می دهد و از این منظر در ترویج فرهنگ عفاف و حجاب، یک برخورد هوشمندانه دارد.»

ناگفته پیداست که مدیران مجموعه چه رویکرد زن‌ستیز و مرتجعی را در تمامی وجوه نمایندگی می‌کنند. برای این هیولاها، زن یعنی موجودی بی‌اختیار و فاقد استقلال مالی، که جهیزیه بیاورد و نقشی در انتخاب پوشش خود نداشته باشد.

روایت یکی از کارگران این مجموعه را با هم می‌خوانیم:

«مجموعه‌ی سرای ایرانی که کارکنان زیادی هم دارد رفتار بسیار وحشتناکی با کارمندان خود دارد.
کارکنان این مجموعه در مدت زمانی که سر کار هستند اجازه نشستن ندارند، حتی اگر مشتری حضور نداشته باشد، اجازه آب‌خوردن ندارند. یکی از بچه ها گوشه‌ی سالن، پشت رگال،  چند دقیقه نشست که از طریق دوربین دیده شد و ۵۰۰ هزار تومان جریمه‌اش کردند.
ساعت کاری «سرای ایرانی» تا ساعت ۲ نیمه‌شب است و اکثر کارکنان شعبه‌ی تهران از شهرستان هستند.»

#سرای_ایرانی
#بهره‌کشی
#تجارب_استثمار
#استثمار

@sarkhatism
سرخط
Video
🔴 مدافعان وقیح فلاکت و گرسنگی

مرتضی مردیها از آن پاسدارهای تغییر ذائقه داده‌ای است که فرنچ پاسداری‌اش را درآورده و به مرور کراوات زده و به لطف ویکی‌پدیا تبدیل به «فیلسوف» هم شده است. یک چیز اما در مابین مرتضی مردیهای پاسدار و مرتضی مردیهای «فیلسوف» هیچ تغییری نکرده است: او همواره مدافع نظم ستمگرانه‌ی موجود بوده و است. در زمان پاسداری مدافع نظمی که دست به کشتارهای وسیع می‌زد و فقر و فلاکت را به اکثریت مردم نابود می‌کرد و اکنون در دورانی «فیلسوفی» مدافع نظم ستمگرانه‌ای که باید فقر و فلاکت بیشتری را به اکثریت بزرگتری از مردم تحمیل کند.
کسانی چون مرتضی مردیها از این جهت تبدیل به منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی شده‌اند که اعتقاد دارند جمهوری اسلامی در له کردن و نابود کردن اکثریت عظیم فرودستان سهل‌انگاری می‌کند و کفایت کافی ندارد. بنابراین بهتر است با نظامی جایگزین شود که بتواند بیش از این طبقه‌ی کارگر، فرودستان و به حاشیه رانده شدگان را مورد استثمار قرار دهد. این همان مغز درخشانی است که چند سال پیش در کامنتی مرقوم کرده بود: «حق اعتصاب یعنی چی اصلا؟ کارگر یا دوست داره و با شرایط پیشنهادی کار می‌کنه یا هم می‌ذاره می‌ره دیگه.» با همین وقاحت و بی‌شرمی آشکار و واضح.
حالا هم فرمان می‌دهد «مصرف کنید» چون مصرف موجب توسعه می‌شود. در شرایطی که بر اساس گزارش فائو، طی سال۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲، حداقل ۶.۱ درصد از جمعیت ایران، یعنی بیش از پنج میلیون نفر از سوءتغذیه رنج می‌برند؛ آماری که به گفته مدیرکل مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون در سال جاری به ۵۷ درصد رسیده است، «فیلسوف» نولیبرال توصیه می‌کند اگر می‌خواهید به کارگران کمک کنید غذای بیشتر درست کنید و دور بریزید. پس اول از کارگر حق اعتصاب را می‌گیریم، قانون کار را به کارفرما و منافع او می‌سپاریم (به بیان درست مقررات‌زدایی می‌کنیم) و بعد هم برای کمک به همین کارگر غذای بیشتر درست می‌کنیم و دور می‌ریزیم.
در انتهای سخنرانی هم «فیلسوف» کبیر مژده می‌دهد که «نگران تولید زباله هم نباشید». البته فیلسوف کبیر که با یک مشت ابله‌تر از خودش طرف است به سبک سلبریتی-دلقک‌های مد روز این را نمی‌گوید که آنچه دارد موجب نابودی کره‌ی زمین می‌شود پوست تخم‌مرغ و نان کپک‌زده نیست. آنچه که دارد موجب نابودی کره‌ی زمین می‌شود زباله‌های سوخت‌های فسیلی و هسته‌ای و پس‌ماندو پس‌آب کارخانه‌ها و مراکز تولیدی است که اتفاقا «استاد» مدافع آنها خواهد بود.
اینکه در تهرانی با این درصد از شاخص آلودگی‌ها، آلودگی‌هایی که از کارخانه‌ها و انبوه اتوموبیل‌هایی که برای «مصرف» بیشتر دائم روانه‌ی بازار و خیابان می‌شوند نشات می‌گیرد، کسی بگوید نباید نگران محیط زیست بود فقط از یک پاسدار-فیلسوف وقیح برمی‌آید.
زیبایی قضیه در اینجاست که این سخنرانی در «بوکلند» برگزار شده است. همان کتابفروشی‌ای که چندین روایت از تجارب استثمار کارکنان آن را در مجموعه‌ی #تجارب_استثمار خوانده‌ایم حالا طرف قرارداد برای برگزاری رویدادی است که در آن چنین فرمایشات ملوکانه‌ای به گوش می‌رسد و فیلم این سخنرانی را هم کانالی منتشر می‌کند با نام «جامعه‌ای بهتر بسازیم». جامعه‌ای بهتر برای آنهایی که می‌توانند دو برابر غذا درست کنند و دور بریزند.
همه چیز با همه چیز می‌خواند. «فیلسوف» استثمار در بنگاه استثمارگر و از تریبون مرج استثمار. منظره‌ای کامل از اتحاد زباله‌ها و دراکولاها.

#زباله_یاب
#دراکولاها
#زالوهای_وضعیت
#بوکلند
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 روایت دوم از استثمار در کافه نزدیک کتاب

چندی پیش تجربه‌ی استثمار یکی از کارگران کافه نزدیک کتاب که سال ۹۷ در این کافه کار کرده بود منتشر کردیم. ده‌ها کامنت و پیغام در خصوص این پست دریافت کردیم که مضمون تمامی آنان انکار رنجی بود که یکی از کارگران این کافه تجربه کرده است. جالب اینکه بسیاری از کامنت‌گذاران و پیغام‌دهندگان مشتریان کافه بودند که از حضور در کافه لذت می‌بردند و با شادی از پاتوق و محل رفت و آمدشان به دفاع برخاسته بودند. البته این برای ما عادی شده است که تقریبا زیر هر کدام از پست‌های مربوط به #تجارب_استثمار ارتش متحدی از مشتریان راضی، کارکنان خوشحال که از کار در این یا آن محل لذت بسیار برده‌اند و به آن افتخار می‌کنند و دوستان و آشنایان صاحب‌کار حاضر می‌شوند و برای دفاع از صاحب و مالک مربوطه کامنت می‌گذارند و همه چیز را نه تنها «عادی» بلکه «مطلوب» جلوه می‌دهند. در کمال تعجب هرچه این محیط‌های کار ظاهر فرهنگی بیشتری داشته باشند، از جمله کتابفروشی‌ها و کافه‌ها، تعداد مدافعان نیز به شکل تصاعدی بیشتر می‌شود. به این موضوع حتما خواهیم پرداخت اما فعلا روایت دیگری را منتشر می‌کنیم که از یکی دیگر از کارگران سابق کافه نزدیک کتاب به دست ما رسیده است :
🔺«من خودم نزدیک به یک سال در کافه نزدیک کتاب کار می‌کردم و بیمه نداشتم اما کسی را در آنجا می‌شناختم نزدیک چهار سال بود در کافه کار می‌کرد و چند بار هم برای بیمه درخواست داده بود اما او را هم بیمه نکرده بودند. ساعت کاری خیلی زیاد و سنگین بود. البته بستگی به شیفت داشت ولی وقتی مثلا شیفت عصر بودی، حالا به عنوان باریستا، سالن‌کار یا وسط‌کار باید ساعت‌های زیادی رو سر پا می‌ایستادی. البته اجازه‌ی نشستن بود اما در بعضی شیفت‌ها فشار کار اینقدر زیاد بود که نمی‌توانستی بشینی. این رو هم باید در نظر گرفت که تو یک ساعتی در کافه کار می‌کنی و یک ساعتی هم باید آماده‌سازی روز بعد رو انجام بدهی که این کلی وقت می‌گیرد. این کار را یا باید بتوانی وقتی کافه خلوت است انجام بدهی یا باید بیشتر بمانی. ولی حقوق نسبت به کاری که ما انجام می‌دادیم اصلا منطقی نبود. مثلا قهوه سرو کردن در تایم‌های شلوغ واقعا کار خیلی سختیه و فقط کسی که تجربه کرده باشه می‌فهمه ماجرا چیه.
حقوق‌ها بسیار پایین بود و خیلی دیر واریز می‌شد. حقوق‌ها دست‌کم یکی-دو هفته دیرتر واریز می‌شد و این برای کارکنانی که نمی‌توانستند پس‌انداز یا تامین مالی بیرون از کافه داشته باشند واقعا مشکلاتی درست می‌کرد.
از همه مهمتر اینکه فرهاد دولت‌آبادی به شدت آدم خشن و بدرفتاری بود و سر کوچک‌ترین مسئله‌ای سر پرسنل داد می‌زد و این خیلی رفتار معمولی در کافه نزدیک کتاب بود و همه‌ی پرسنل هم می‌دانستند که با کوچکترین اشتباهی از طرف دولت‌آبادی با آنها بسیار بدرفتاری می‌شود. من آدم‌های زیادی رو سراغ دارم که به خاطر دعوا با فرهاد دولت‌آبادی از کافه نزدیک بیرون آمدند چون اصلا آدم قابل گفتگویی نیست.
در مورد مسئله‌ی حجاب هم این سیاست هی تغییر می‌کند. آن اوایل کافه نزدیک به حجاب گیر نمی‌داد ولی چند هفته پیش خود من را به خاطر حجاب راه ندادند.
در ضمن دولت‌آبادی فقط هم از کافه نزدیک درآمد ندارد. او روابط خوبی با احسان رسول‌اف و گالری محسن دارد و در مواردی با هم شریک هستند. منظورم این است که صاحبان این "مراکز فرهنگی پایتخت" که پاتوق تیپ خاصی از جامعه هم هستند شبکه‌ی روابط خودشان را دارند که مبنای اقتصادی دارد و از آن منتفع می‌شوند.»

#تجارب_استثمار
#استثمار
#بهره‌کشی
#کافه_نزدیک‌_کتاب

@sarkhatism