سرخط
9.36K subscribers
21.7K photos
16.7K videos
346 files
1.21K links
سرخط اخبار کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان، اقوام و محیط زیست را پوشش می‌دهد.
سرخط، صدای جنبش حق تعیین سرنوشت است، آوای انسان دی ماه، فریاد مردم آبان.

ارتباط با ادمین :
@Sarkhatist

اینستاگرامِ سرخط: Sarkhatism
آدرس ایمیل: sarkhatism@gmail.com
Download Telegram
Forwarded from منجنیق
🔴 فلاخن شماره‌ی دویست و پنجاه و چهارم. در مسیر تغییر: از خودانگیختگی به سوی سازماندهی بازتولیدی

در فلاخن دویست و پنجاه و چهارم جمع‌بندی تاکنونی «گروه ژیان» را از وضعیت کنونی در نسبت با قیام ژینا و افق‌ها و چشم‌اندازهایی که از نظر این رفقا در این نسبت برای سازماندهی و نیز رو به آینده گشوده شده‌اند، می‌خوانیم. «گروه ژیان» یکی از کمیته‌های انقلابی‌ای بود که در جریان قیام ژینا شکل سازمان‌یافته‌ی خودش را یافت و در همان ایام با انتشار سلسله‌ویدئوهای کوتاهی در مورد کمیته‌های اعتصاب، تظاهرات موضعی، کمیته‌های محلات و مانند آن به مقوله‌ی سازماندهی در درون قیام و در ربط با آن پرداخت. در این فلاخن رفقای «گروه ژیان» ابتدا به مقوله‌ی خودانگیختگی در قیام ژینا و شیوه‌های سازماندهی در دوران قیام می‌پردازند و سپس منبعث از همین جمع‌بندی درک موجود از سازماندهی در گفتمان‌های چپ و راست را با رویکردی نقادانه بررسی می‌کنند. در فلاخن دویست و پنجاه و چهارم از پیشنهادهای «گروه ژیان» در مورد شیوه‌ها، امکان‌ها و اهمیت سازماندهی کارگران بی‌ثبات‌کار در نقاط بازتولید می‌خوانیم، از منطق مشترک سازماندهی برای بازتولید زندگی و بازتولید مبارزه و از لزوم حرکت به سمت شیوه‌های آلترناتیو سازماندهی با در نظر گرفتن آینده و تخیل بدیلی رادیکال برای وضعیت در آینده به عنوان یک نقطه‌ی عزیمت. در این فلاخن نگاه «گروه ژیان» را نسبت به تجارب خودمدیریتی مردم و ربط آن به سازماندهی می‌خوانیم با نگاهی به مسائل و مسئله‌گون‌های فرم سازماندهی دموکراتیک در شرایط سرکوب، زندگی به عنوان میدانی برای سازماندهی و ویژگی‌ها و اهمیت سازماندهی بازتولیدی.
اسفند ۱۴۰۲
فلاخن دویست و پنجاه و چهارم را بخوانید:

#منجنیق
#فلاخن
#گروه_ژیان
@ManjanighCollective
Forwarded from منجنیق
🔴 ۸ مارس انقلاب و آزادی در خیابان‌های تهران

اعضای هسته‌های مختلف «کمیته‌ی غیبی نسوان» طی روزهای گذشته و در چند نوبت پوسترهایی را که به منظور تاکید بر تداوم نبرد برای آزادی و برابری در این روز تهیه کرده بودند به دیوارهای مناطق مختلف شهر تهران چسباندند و پارچه‌ی بلندی را که طراحی کرده بودند از یکی از پل‌ها آویختند. بنا به شرایط امنیتی البته امکان تهیه‌ی تصویر چندان مناسبی از این پارچه بر بلندای پل وجود نداشته اما عکسی از خود طرح نقش‌بسته بر پارچه را در این پست‌ها می‌بینید. بر روی تمامی این پوسترها و پارچه شعار «زن* انقلاب آزادی/ اداره‌ی شورایی» نقش بسته است چرا که این نبرد تا لحظه‌ی برابری و آزادی پایان نخواهد پذیرفت و تنها مسیر ممکن برای دست یافتن به برابری و آزادی انقلاب است، انقلابی که وضعیت مستقر را به شکل بنیادین تغییر دهد. ۸ مارس روز تبریک و گرامی‌داشت نیست، روز تجدید پیمان در سنگری است که رو به آینده قراول رفته است و این را یاران ما در «کمیته‌ی غیبی نسوان» بر دیوارها و پل‌ها، بر کوچه‌ها و خیابان‌ها نقش زده‌اند.
اسفند ۱۴۰۲

#منجنیق
#کمیته_غیبی_نسوان
@ManjanighCollective
Forwarded from منجنیق
🔴 فلاخن شماره‌ی دویست و پنجاه و پنجم. تضاد طبقاتی، ستم ملی و چشم‌انداز سوسیالیستی

در دویست و پنجاه و پنجمین فلاخن رفقای «کمیته‌ی جواد نظری فتح‌آبادی» به بحثِ هم‌چنان در جریان مسئله‌ی تضاد طبقاتی، ستم ملی و ارتباط این دو با هم می‌پردازند تا به سهم خود بتوانند از درون این مباحث چشم‌اندازی سوسیالیستی را رو به آینده بگشایند. این رفقا برای این‌که به اشکال هویت‌طلبی که در دو سوی متخاصم این مباحث قرار گرفته‌اند درنغلطند نقطه‌ی عزیمت ورود به این بحث را «شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری» به شیوه‌ی مارکسی در نظر می‌گیرند و برای این کار به مبحث «به اصطلاح انباشت بدوی» رجوع می‌کنند. در این فلاخن از سازمان اجتماعی فعالیت تولیدی می‌خوانیم و تعینات اجتماعی ویژه‌ی آن، از شکل‌گیری ناسیونالیسم به عنوان واکنشی در مقابل اضطراب وجودی ناشی از انباشت اولیه و از نقش امپریالیسم سرمایه‌داری انگلستان در شکل‌گیری دولت-ملت‌ها برای رقابت ژئوپولیتیکی ناگزیر. در فلاخن دویست و پنجاه و پنجم از تاثیر انگاره‌های شرق‌شناسانه بر تحریف تاریخ ملی‌گرایانه در مورد شکل‌گیری دولت-ملت در ایران، از ایران پیشامدرن و آغاز روند مدرنیته‌ی ایرانی در دوران قاجار و ابداع ایده‌های ایرانشهرگرایی در سال‌های بعد می‌خوانیم و نقش آن در سرکوب مشروطه و تاسیس دوباره‌ی استبداد پادشاهی. از شکل‌گیری دولت-ملت ایران در عصر پهلوی اول، آغاز انباشت سرمایه و روند سرکوب خونین توامان با تاسیس «دولت ملی» در ایران. در این فلاخن از شکل‌گیری تضاد کار-سرمایه و نیز سرکوب ملت‌های قومی-فرهنگی در روند انباشت اولیه در ایران می‌خوانیم و از درهم‌تنیدگی آنها از همان ابتدای شکل‌گیری تا کنون، از امکان‌های موجود در مبارزه علیه ستم ملی برای مفصل‌بندی با مبارزه‌ی طبقاتی ضدسرمایه‌دارانه و نیز مخاطرات تبدیل آن به مبارزاتی هویتی و لاجرم ارتجاعی، از ضرورت‌های ترسیم یک چشم‌انداز سوسیالیستی برای پایان دادن به ستم طبقاتی و ستم ملی فراتر از واقعیت تجربی اکنون موجودی که می‌تواند در چشم‌انداز به اشکال دیگری تبدیل شود.
اسفند ۱۴۰۲
فلاخن دویست و پنجاه و پنجم را بخوانید:

#منجنیق
#فلاخن
#کمیته_جواد_نظری_فتح_آبادی
@ManjanighCollective
Forwarded from منجنیق
🔴 رازدار باش! | بچه‌های اعماق

از همان تاسیس اولین «زندان سیاسی» در ایران رضاخانی تا به امروز زندان همواره هم مکان سرکوب بوده است، هم مکان مقاومت. از اولین اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در زندان قصر آدولف رضاخان تا آخرین اعتصاب غذای هفتگی زندانیان در دفاع از «حق حیات» و علیه مجازات اعدام که از زندانیان سیاسی قزل‌حصار آغاز شده است و هم‌چنان ادامه دارد، زندان در کنار محلی برای انقیاد بدن‌های نافرمان، محلی برای سرکشی و سرپیچی‌ها هم بوده است. این سرود را در دومین سه‌شنبه از سال ۱۴۰۳ منتشر می‌کنیم، در همبستگی با زندانیانِ در اعتصاب غذای زندان قزل‌حصار، ندامتگاه کرج، بند زنان و بندهای ۴ و ۸ زندان اوین، زندان وکیل‌آباد مشهد، زندان سقز، زندان خرم‌آباد، زندان خوی و زندان نقده، زندانیانی که همه «زندانی سیاسی» نیستند اما به فراست دریافته‌اند مقاومت امری جمعی است نه رقابت برای اشغال فضای بیشتر و به ویژه آن دسته از زندانیان سیاسی‌ای که در این اعتصاب غذای هفتگی حضور دارند تا هم‌بندیان آنها، همان محکومان بی‌چهره‌ی جرائم عمومی، همان‌ها که شهره‌اند به «زندانی عادی» و اغلب هیچ صدا و تصویری ندارند تا بعد از اعدام که وارد آمارهای حقوق بشری می‌شوند، همان قربانیان جامعه‌ی استبدادیِ طبقاتی را چنین بی‌مهابا، هفته به هفته در زندان‌های گوناگون به دار نیاویزند. آنهایی که علیه خود پدیده‌ی «زندان» دست به اعتصاب غذایی هفتگی زده‌اند به این امید که صدای ناشنیده‌ی هزاران زندانی زیر حکم اعدام گسترش یابد و تکثیر شود تا روزی که «ز بند این اوینِ بی‌کران رها شویم».
سه‌شنبه، ۱۴ فروردین ۱۴۰۳

متن سرود:
رازدار باش زیر هر شکنجه‌ای
چون که با ستم پنجه توی پنجه‌ای
ای رفیقِ انقلابِ آن ز جان گذشته‌گان
که در شکنجه جانشان گرفته شد جوان جوان

از قرارمان با کسی سخن نگو
پشت میله‌ها جز به راهمان مپو
زیر مشت و چکمه بوده‌ای و بوده‌ام رفیق
من به نام تو ترانه‌ها سروده‌ام رفیق

نان خلق ما پخته شد ز جان ما
زان که جا زدن نیست در مرام ما
آه جاودان تویی، ستاره‌ی جوان تویی
صبح انقلاب فریاد هر دهان تویی

استقامتت ضامن دوام ماست
نام سرخ تو افتخار نام ماست
تا ز بند این اوینِ بی‌کران رها شویم
زیر مشتشان نباید این زمان دو تا شویم

#منجنیق
#سرود
#بچه_های_اعماق
@ManjanighCollective
Forwarded from منجنیق
🔴 فلاخن شماره‌ی دویست و پنجاه و ششم. جدال با پلتفرم‌های تحویل غذا در سراسر جهان
اعتراضات کارگری و آینده‌ی کار


در فلاخن دویست و پنجاه و ششم گزارشی تحقیقی را می‌خوانیم در مورد پراکندگی جغرافیایی اعتراضات کارگران پیک‌های تحویل غذا، شیوه‌های این اعتراضات و نقش تشکل‌های گوناگون کارگری در سازماندهی و تداوم این اعتراضات. به میانجی این فلاخن سوالات بسیاری برای ما طرح می‌شود: چگونه کارگران پیک‌های تحویل غذا و اصولن کارگران چنین پلتفرم‌هایی می‌توانند خودشان را سازماندهی کنند؟ چگونه می‌توان با تجاربی که در سرتاسر جهان در این زمینه وجود دارد ارتباط برقرار کرد؟ کارگران این بخش، که در ایران نیز مانند بسیاری از کشورهای جهان «خویش‌فرما» خوانده می‌شوند چه تفاوتی با بقیه‌ی بخش‌های طبقه‌ی کارگر دارند و این تفاوت‌ها چه مابه‌ازای مادی و عملی‌ای در امر سازماندهی دارد یا خواهد داشت؟ و گذشته از همه‌ی اینها اهمیت سازماندهی کارگران پیک در چیست؟ فلاخن دویست و پنجاه و ششم بناست برای ما آشکار کند مشکلات محلی کارگران پیک در ایران، و به‌طور خاص کارگران بخش تحویل غذا، در عین‌حال در بسیاری از ابعاد مسائلی جهانی است.
فلاخن دویست و پنجاه و ششم را در اینجا بخوانید:

#منجنیق
#فلاخن
#هسته_ادنا
@ManjanighCollective
Forwarded from منجنیق
🔴 فلاخن شماره‌ی دویست و پنجاه و هفتم. استبداد بی‌ساختاری

در دویست و پنجاه و هفتمین فلاخن متنی را می‌خوانیم از جو فریمن، مبارز فمینیست آمریکایی که برای اولین‌بار در آغاز دهه‌ی هفتاد میلادی در کنفرانسی با فراخوان اتحادیه‌ی حقوق زنان جنوب در می‌سی‌سی‌پی ارائه شد و ترجمه‌ی فارسی از آن نیز در شهریور ۱۳۹۸ در سایت «بیدارزنی» انتشار یافت. نظر به اهمیت این متن و مباحثی که می‌توان حول آن طرح کرد و به آن پرداخت تصمیم به بازنشر این متن در منجنیق گرفتیم تا بتوانیم به فاصله‌ی چند روز با این متن گفتگو کنیم. با این وجود خود متن جو فریمن هنوز و با گذشت بیش از پنج دهه، نه فقط در ایران بلکه در جهان و نه فقط در ارتباط با جنبش زنان بلکه هم‌چنین در ارتباط با دیگر جنبش‌های اجتماعی، بداعت و تازگی خود را حفظ کرده است. ابرام لجوجانه و سراپا ایدئولوژیک بر حفظ بی‌ساختاری و افقی‌گرایی، که پدیده‌ای جهانی است، موجب می‌شود بخواهیم هم‌چنان به متن جو فریمن بازگردیم و آن را از نو بخوانیم. در این متن جو فریمن به شکل‌گیری ساختارهای غیررسمی و به همین دلیل غیرپاسخگو در درون جریان‌های مدعی بی‌ساختاری می‌پردازد، به نخبه‌گرایی ناگزیر ناشی از این «بی‌ساختاری» و تبدیل ستاره‌ها به سخنگویان جنبش در روندی آشکارا غیردموکراتیک، غیرانتخابی و غیرقابل عزل. بی‌ساختاری ادعایی‌ای که به ناتوانی سیاسی جریان‌ها انجامیده و می‌انجامد اما اکنون به عنوان واقعیتی غیرقابل تغییر و غیرقابل تجدیدنظر نه تنها پذیرفته شده بلکه مطلوب نمایانده می‌شود. با جمع‌بندی از چنین وضعیتی است که در پایان متن پیشنهادهای ایجابی جو فریمن در مورد اصول ساختاردهی دموکراتیک را می‌خوانیم و در آینده‌ای نزدیک تلاش می‌کنیم با دفاع از منطق این پیشنهادها، خود پیشنهادهای انضمامی را بررسی کنیم. فلاخن دویست و پنجاه و هفتم یکی از مهم‌ترین و بحث‌برانگیزترین متون جنبش فمینیستی در پنج دهه‌ی اخیر بوده که مباحث آن فراتر از جنبش فمینیستی برای تمامی جنبش‌های اجتماعی و نیروهای سیاسی مهم است و بحث و گفتگو پیرامون آن هم‌چنان ادامه و موضوعیت دارد.
فروردین ۱۴۰۳
فلاخن دویست و پنجاه و هفتم را بخوانید:

#منجنیق
#فلاخن
@ManjanighCollective
Forwarded from منجنیق
🔴 فلاخن شماره‌ی دویست و پنجاه و هشتم. ابتلا به ویروس بی‌ساختاری در «استبداد بی‌ساختاری»

در فلاخن دویست و پنجاه و هشتم از منظر منطق موجود در متن «استبداد بی‌ساختاری» جو فریمن تلاش می‌کنیم نگاهی به خود آن متن بیندازیم، متنی که بیش از پنج دهه از ارائه‌ی اولیه‌ی آن گذشته است اما هم‌چنان بداعت و تازگی خود را حفظ کرده است. در این فلاخن به این می‌پردازیم که آن «بداعت و تازگی» لزومن فقط به محتوای متن جو فریمن مربوط نیست بلکه هم‌چنین به این ربط دارد که گرایشی که فریمن متن خودش را در گسست از آن ارائه کرده است در دهه‌های اخیر به گرایشی ایدئولوژیک تبدیل شده که از «افسانه‌های» بی‌ساختاری و افقی‌گرایی نه به واسطه‌ی جمع‌بندی تجارب انضمامی، بلکه بر بنیاد پیش‌فرض‌های ایدئولوژیک دفاع می‌کند؛ هرچند تمامی تجارب عملی‌اش نیز در تضاد با این پیش‌فرض‌های ایدئولوژیک قرار بگیرد. به همین دلیل به متن جو فریمن به مثابه متنی «بنیان‌گذار» بازمی‌گردیم تا نشان دهیم خود این متن نیز از ابتلا به ویروس پیش‌فرض‌های ایدئولوژیک مدافعان بی‌ساختاری و افقی‌گرایی در امان نمانده و نظر به زمان ارائه‌ی آن البته چنین ابتلایی طبیعی و بدیهی است. در فلاخن دویست و پنجاه و هشتم به این می‌پردازیم که متن فریمن ضمن دفاع از لزوم ساختاریابی علنی گروه‌های فعال در جنبش زنان هم‌چنان رو به گروه‌های زنانی از پیش ساختار یافته‌اند و این ساختاریابی را پنهان نکرده‌اند بسته و مسدود است و همین بسته و مسدود بودن افق پیشنهادهای ایجابی او را محدود و آمیخته با ویروس بی‌ساختاری می‌کند؛ آنجا که روش‌هایی برای گردش آزاد اطلاعات و شفافیت درون این گروه‌ها پیشنهاد می‌دهد اما نمی‌تواند محدودیت‌ها، الزامات و ضروریات این گردش آزاد اطلاعات و شفافیت را روشن کند. در دویست و پنجاه و هشتمین فلاخن به چیزهایی می‌پردازیم که جو فریمن به‌طور طبیعی در ماه مِه ۱۹۷۰ امکان دیدن آن را نداشت اما ما در آستانه‌ی ماه مِه ۲۰۲۴ می‌توانیم ببینیم و اگر نمی‌بینیم حتمن مشکلی در «ما» وجود دارد.
فروردین ۱۴۰۳
فلاخن دویست و پنجاه و هشتم را بخوانید:

#منجنیق
#فلاخن
@ManjanighCollective
Forwarded from منجنیق
🔴 برای اتحاد طبقاتی، از خانه تا کارخانه

سرمایه‌داری هیولایی هزار دست و پا است که در طول حیاتش بنا بر ضرورت‌ها، اعضای جدید با پیچیدگی‌های خاص خود در جهت حفظ و بقا از پیکره‌اش بیرون زده و رشد می‌کند. مثلا می‌تواند عناوینی برای «کار کردن» جور کند که سعی دارد با آن صورت نابرابر کار کردن را بپوشاند. عناوینی چون پرسنل، کادر، کارکنان، عضو و... تا کلمه‌‌ی «کارگر» به کار نرود. چراکه گویی کارگر از پیش، چنان بی‌ارزش قلمداد شده که اطلاق آن به کسانی که کار می‌کنند جسارتی اجتماعی به حساب می‌آید. انگار که این نامگذاری‌ها قرار است تاریخی را پنهان و از افشای رازی جلوگیری کند: اینکه کلمه‌ی کارگر در مقابل با کلمه‌ی کارفرما یا صاحب‌کار قرار گرفته است. اینگونه از کارگر «کارگرزدایی» می‌شود تا این توهم پدید آید که کسی در مقابل کسی قرار ندارد و هرچه هست چیزی جز همکاری(!) نیست و حاصل کار این همکاران با یکدیگر تقسیم و مصرف خواهد شد. پس کارگر کیست؟ به بیان ساده، کارگر کسی است که مالکیتی بر ابزار تولید ندارد و مجبور به فروش نیروی کار خود در قالب زمان است. هر کسی که برای یک «دیگری» کار می‌کند. فرقی نمی‌کند دیگری، دولت باشد یا شرکت‌های خصوصی، یا خانواده‌ای از طبقه‌ی بورژوا که بخشی از کارهای خانه و روزمره‌شان را به کارگران خانگی محول می‌کنند. کارگر، همان پرستاری در بیمارستان، معلمی در مدرسه، فروشنده‌ای در فروشگاه، مهندسی در اداره‌ی برق، منشی‌ای در شرکت یا مطب، گارسون یا ویتر یا صندوقداری در رستوران یا کافه و در نهایت تمام بی‌ثبات‌کاران و مزدبگیران است.
مالکیت ابزار تولید در اختیار طبقه‌ی سرمایه‌داری است که عملا نقشی در تولید ندارند و کارگر صاحب چیزی جز نیروی کارش نیست. این جنس از مالکیت به صاحبانش توان و امکان استثمار هرچه بیشتر طبقه‌ی کارگر را می‌دهد و با سود حاصل از کار کارگران، شدت و قدرت بیشتری می‌گیرد. سرمایه که خود حاصل کار اجتماعی کارگران است آنچنان انباشت می‌شود که گویی سرمایه، کار را به‌وجود آورده و نه برعکس! درآمد کارگران تنها بخش اندکی از سودی است که سرمایه‌دار، از کارشان به‌دست می‌آورد. مابقی دوباره وارد تولید شده تا از نو چرخه‌ی استثمار شروع به کار کند. این روند تکراری و همیشگی، سرمایه‌دار را سواره و کارگر را پیاده نگه‌ می‌دارد. در پی این شرایط و مناسبات مادی، اخلاقیات و افکاری در جامعه نهادینه می‌شود که ارزش‌های جامعه را تعیین می‌کند. این ارزش‌ها به شکل وارونه‌ای واقعیت پیدا می‌کنند و در نهایت قداست و ستایش سرمایه و سرمایه‌دار خروجی غیرقابل انکار آن است. بدین‌شکل که هرچه به ثروت و پول ختم شود با ‌ارزش جلوه داده شده و هرآنچه به کار و زحمت منتهی شود، از آن روی که سهمی از همان ثروتی که بوجود آورده به آن تعلق نمی‌گیرد، رنگ خاری و شرم به خود می‌گیرد.
با توجه به توضیحات داده‌شده، حال با این پرسش روبرو می‌شویم که چه باید کرد؟ در وضعیتی که تضاد کار و سرمایه وجود دارد ما کارگران راهی نداریم جز اینکه دست به تغییر وضعیت موجود بزنیم. این تغییر در قدم اول نیاز به آگاهی‌ ما دارد. آگاهی از وجود دشمنی مشترک به نام سرمایه‌داری و شناخت دشمن طبقاتی‌مان (طبقه‌‌ی سرمایه‌دار) و سپس تحقق مهمترین اصل رهایی: اتحاد طبقه‌ی‌ کارگر.این اتحاد نه تنها باید اتحاد کارگران تولیدی در کارخانه و کارگاه‌ها باشد که باید پیوند زنجیره‌وار تمام کارگرانی باشد که به کارهای بازتولیدی مشغولند، کارگرانی که هر روز با عناوین مختلف استثمار می‌شوند و زنان خانه‌داری که کار شبانه‌روزی‌شان نامرئی است. ما کارگران متحد می‌شویم چراکه «رهایی، فردی ممکن نیست».
هسته‌ی اخگران-کمیته‌ی غیبی نسوان
اردیبهشت ۱۴۰۳


#منجنیق
#اخگران
#کمیته_غیبی_نسوان
@ManjanighCollective
Forwarded from منجنیق
🔴 از خانه به خیابان در آستانه‌ی روز جهانی کارگران

رفقای هسته‌ی اخگرانِ کمیته‌ی غیبی نسوان، در آستانه‌ی اول ماه مه، روز جهانی کارگران به خیابان رفتند تا پوسترهایی را که به همین مناسبت طراحی کرده بودند بر دیوارهای شهر، بر تن خیابان‌ها و کوچه‌ها بچسبانند. در شرایطی که جوخه‌های سرکوب حکومتی با انواع روش‌ها برای گسترش و تحکیم وحشت تلاش می‌کنند آنان که به دنبال نام نیستند چنین دیوار هراس را می‌شکافند و به خیابان می‌روند. آنان در متنی که روز گذشته منتشر کردند در مقابل درک عضلانی از طبقه‌ی کارگر نوشته بودند: «در وضعیتی که تضاد کار و سرمایه وجود دارد ما کارگران راهی نداریم جز اینکه دست به تغییر وضعیت موجود بزنیم. این تغییر در قدم اول نیاز به آگاهی‌ ما دارد. آگاهی از وجود دشمنی مشترک به نام سرمایه‌داری و شناخت دشمن طبقاتی‌مان (طبقه‌‌ی سرمایه‌دار) و سپس تحقق مهمترین اصل رهایی: اتحاد طبقه‌ی‌ کارگر.این اتحاد نه تنها باید اتحاد کارگران تولیدی در کارخانه و کارگاه‌ها باشد که باید پیوند زنجیره‌وار تمام کارگرانی باشد که به کارهای بازتولیدی مشغولند، کارگرانی که هر روز با عناوین مختلف استثمار می‌شوند و زنان خانه‌داری که کار شبانه‌روزی‌شان نامرئی است. ما کارگران متحد می‌شویم چراکه "رهایی، فردی ممکن نیست"».
‎اردیبهشت ۱۴۰۳

#منجنیق
#اخگران
#کمیته_غیبی_نسوان
@ManjanighCollective
Forwarded from منجنیق
🔴 با این‌همه ما خداوند سرنوشت خویشیم

یاران ما در کرج، تهران و اصفهان به مناسب اول ماه مه، روز جهانی کارگر اطلاعیه‌ها و پوسترهایی را به برخی محله‌ها بردند و به‌رغم شرایط امنیتی در برخی خیابان‌ها، این اطلاعیه‌ها و پوسترها را پخش کردند. از سر «رفاقت»، رفاقت در معنای شریف همسنگری، لوگو و آدرس کانال تلگرام «منجنیق» بر این اطلاعیه‌ها نقش بسته است.
در متن اطلاعیه‌ی این رفقا نوشته شده است: «تاریخچه طولانی روز جهانی کارگر به مبارزات کارگران برای افزایش حداقل دستمزد و کاهش ساعات کاری گره خورده است اما در پس این مطالبات چیزی فراتر از اصلاحات صرف، مکتوم بوده و هست، روز کارگر نشانی است از امید فرودستان به مبارزه‌ای که راه به فردایی دیگر می‌گشاید، فردایی که در آن جامعه‌ای برابر و عاری از ظلم و تبعیض به دست خود بنا می‌کنیم.
تاریخ مبارزات کارگری در طی دهه‌ها به ما ثابت کرده که این مبارزه از راه مذاکره با دولت‌ها نمی‌گذرد و عدالت را در درون سیستمی که جز فقر و گرسنگی چیزی برایمان ندارد نمی‌توان جست.
حکومت جمهوری اسلامی که منحصرا حامی منافع سرمایه‌داران است، طی چند دهه از روا داشتن هیچ شکلی از سرکوب بر فرودستان ابایی نداشته و ندارد و اپوزیسیون پوشالی آن نیز در تلاش است تا خواسته‌هایمان را وارونه جلوه دهد، مبارزاتمان را مصادره کرده و اخته سازد و در نهایت آن زمان که دیگر این بنای پوسیده یارای ایستادگی در برابر خروش خلق ندارد، نظم کنونی را در پوسته و نامی جدید دوباره به ما تحمیل کند.
اما ما می‌دانیم که اپوزیسیون واقعی این حکومت تنها و تنها مبارزانی هستند که در خیابان علیه آن به پا خواسته‌اند و تا زمانه رهایی از پا نمی‌نشینند.
به امید زمانی که طبقه کارگر، رهایی خود را به دست آورد و بشریت اول ماه مه را به احترام مبارزات تلخ و رنج‌های فراوان گذشته جشن بگیرد.
گرچه امروز بیدادگری حکومت به نقطه اوج خود رسیده است اما احتمالا زیاده‌گویی است که بخواهیم از این جور بگوییم چراکه هر لحظه در خیابان و خانه و کارخانه آن را با گوشت و پوست و استخوان حس می‌کنیم و دیگر این سیر باطل برایمان به مسئله‌ای معمول بدل شده است. از تجربه تلخ دیرینه خود، به خوبی دریافته‌ایم که که برای رهایی راهی جز از بن برانداختن نظامی که بر پایه نابرابری زاده و از خون و نیروی بازوی ما آبیاری شده نداریم.
با تغییر حاکمان، چه شاه باشد، چه ملا و چه مجلس به اصطلاح مردمی دردی از ما دوا نخواهد شد. ساخت این جهان به همت رنج کارگران بوده و اداره آن نیز باید به دست کارگران باشد. این تنها راهی است که آزادی و برابری را برای بشریت به ارمغان می‌آورد.
برای ما کارگران تغییر واقعی یعنی برافتادن منطق استثمار و بهره‌کشی، و گردانده شدن اداره‌ی واحدهای خدماتی و تولیدی توسط کارگران. ما نه سلطنت و نه جمهوری، که حکومت شوراهای کارگری را می‌خواهیم.»
و این سنگری‌ست که خشت به خشت ساخته می‌شود، در روزهایی که بنا به شعر ارنست فیشر که بامداد شاعر آن را ترجمه کرده است:
هرچند اکنون به وضوح نمی‌توانیم شادی کنیم
و نمی‌توانیم در آرامش به سوی هدف‌های نجیب خویش گام برداریم،
با این همه ما خداوند سرنوشت خویشیم،
بهاریم،
جوانی هستیم،
سپیده‌دمیم!
و نخستین روزِ ماه مه، روزِ ماست، از آنِ ماست
‎اردیبهشت ۱۴۰۳
#منجنیق
#روز_جهانی_کارگر
@ManjanighCollective