سرخط
Video
🔴 ما میترسیم، پس هستیم
یکسال از قیام باشکوه ژینا میگذرد و ما زنان* امروز تنهاماندنمان را بیش از گذشته احساس میکنیم.
در طول هفتههای گذشته روایتهای متعددی از وضعیت حجاببانها و مزاحمتهای کلامی و رفتاری نسبت به زنان در فضای مجازی منتشر شده است. عکسهای تونل وحشت سگهای هار گشت ارشاد-که وزیر کشور آنان را آمران به معروف خودجوش که نیازی به اجازه قانونی ندارند معرفی میکند- نیز بر تن هر آدم سلیمالعقلی رعشه میافکند.
یکسال از قیام باشکوهمان در سرتاسر کشور گذشته و خیلی از ما امروز با شجاعت و ترس باورنکردنی همزمان در خیابانها گام برمیداریم. هر کار اداری، هر حضوری در مکانهایی که بیش از سایر مکانها ما را به دولت دیکتاتور مستقر نزدیک میکند، در دلهایمان ترس و دلهره میافکند و با احتیاط و نگرانی از اینکه «آیا کارمان انجام خواهد شد یا نه؟» پا درون فاضلاب سیاست رسمی میگذاریم.
از انگشتهای به اهتزار درآمدهی رفقایمان در خیابانها به نشانهی پیروزی و افتخار نیز کمتر خبری هست. عمدهی عابران پیاده یا دوباره نگاههای خیرهشان را به بدنها و موهای رها در باد ما گره میزنند یا نگاهشان را سریع میدزدند مبادا برایشان بد شود. حتی برخی از همانها که در جریان قیام، دست در دست ما فریاد «زن زندگی آزادی» سر ما میدادند، امروز اگر خودشان تکهای جنسی نثارمان نکنند، بیتوجه از کنارمان رد میشوند.
یکی از یاران #همراه_سرخط در متنی که برایمان ارسال کرده از چیزی شبیه به «شرم انقلابی» سخن میگوید: «چهره نیکا و سارینا و آرمیتا تو خاطرم میاد. هربار که میخوام بترسم میگم اون بچهها شجاع بودند. از اونا شرمم میاد. بهشون فکر میکنم. دستهام رو مشت میکنم و به راهم ادامه میدم».
بله. شجاعت مسری است و ما از شجاعت یاران شهیدمان، از شجاعت خواهران و برادران و رفقایمان در خیابانها نیرو میگیریم. اما اگر بترسیم چه؟ تکلیف آنهایی از ما که به حق میترسند چه میشود؟
ما در #سرخط، نه میخواهیم امید بیهوده تزریق کنیم و نه ترس بیهوده. میخواهیم از درآمیختگی ترس و شجاعت انقلابی بگوییم. از اینکه او که امروز از تونلهای وحشت و ونهای سفید بینام و نشان ارشاد میترسد، ترسو نیست. او که میترسد، توانایی فهم ترس دیگران را نیز دارد و او که در میدان مبارزه از هیچ چیز نمیترسد، از درک هزینه و فایدهی سیاسی نیز عاجز است.
بله ما ممکن است بترسیم و اگر چنین است نباید از ترسیدنمان شرممان شود. ما زنها* جز خودمان به هیچکس دیگر هیچچیز بدهکار نیستیم. مبارزهای که ما زنان* سامانش میدهیم، برای همهی کسانی از ما که میترسند نیز جا دارد. عدهای از ما بین ایستادگی بر سر آرمانهایشان که برایش شهید دادهاند و بیرون رفتن از خانه، ناچار به انتخاب شدهاند و برخیشان لاجرم خانهنشینی را انتخاب کردهاند. عدهای حال این روزهایمان را با روزهای پس از اسفند ۵۷ و خانهنشینی اجباری زنان پس از لایحه حجاب اجباری مقایسه میکنند. حس و سرنوشت مشترکی به قدمت قریب به نیم قرن.
ما نمیخواهیم در این نوشتار به کسی توصیهای کنیم. بنظرمان مردمی که در خیاباناند خود بهتر میدانند روشهای درست مبارزه چیست و ما هم بارها در باب لزوم ایجاد تشکیلات و سازمانیابی نوشتهایم. تنها چیزی که در این روزهای سخت سرکوب در دوران فروکش قیام لازم میدانیم بر آن تأکید کنیم، ضرورت سخنگفتن از ترسهایمان هست. ضرورت به رسمیتشناختن اینکه میترسیم. ضرورت هماندیشی جمعی برای سازمانیابی علیه حکومتی که تا بندندان مسلح و زنستیز است. ضرورت گرهزدن ترسهای جمعیمان به مقاومتهای جمعی.
برای ما که میدانیم که فروکش هر قیام، هیزم آمادهی آتش قیامی دیگر است، این حرفزدنها و اندیشیدنهای جمعی حکم آمادگی پیشاقیام را دارد. ما میترسیم و این ترس تا مادامی که یادمان میآورد زندهایم و مبارزهای در جریان است، نه ترسی از سر ضعف که ترسی انقلابی است.
#زن_زندگی_آزادی
#ترس_انقلابی
#مقاومت_زندگی_است
#قیام_ژینا
#قیام_زندگی
@sarkhatism
یکسال از قیام باشکوه ژینا میگذرد و ما زنان* امروز تنهاماندنمان را بیش از گذشته احساس میکنیم.
در طول هفتههای گذشته روایتهای متعددی از وضعیت حجاببانها و مزاحمتهای کلامی و رفتاری نسبت به زنان در فضای مجازی منتشر شده است. عکسهای تونل وحشت سگهای هار گشت ارشاد-که وزیر کشور آنان را آمران به معروف خودجوش که نیازی به اجازه قانونی ندارند معرفی میکند- نیز بر تن هر آدم سلیمالعقلی رعشه میافکند.
یکسال از قیام باشکوهمان در سرتاسر کشور گذشته و خیلی از ما امروز با شجاعت و ترس باورنکردنی همزمان در خیابانها گام برمیداریم. هر کار اداری، هر حضوری در مکانهایی که بیش از سایر مکانها ما را به دولت دیکتاتور مستقر نزدیک میکند، در دلهایمان ترس و دلهره میافکند و با احتیاط و نگرانی از اینکه «آیا کارمان انجام خواهد شد یا نه؟» پا درون فاضلاب سیاست رسمی میگذاریم.
از انگشتهای به اهتزار درآمدهی رفقایمان در خیابانها به نشانهی پیروزی و افتخار نیز کمتر خبری هست. عمدهی عابران پیاده یا دوباره نگاههای خیرهشان را به بدنها و موهای رها در باد ما گره میزنند یا نگاهشان را سریع میدزدند مبادا برایشان بد شود. حتی برخی از همانها که در جریان قیام، دست در دست ما فریاد «زن زندگی آزادی» سر ما میدادند، امروز اگر خودشان تکهای جنسی نثارمان نکنند، بیتوجه از کنارمان رد میشوند.
یکی از یاران #همراه_سرخط در متنی که برایمان ارسال کرده از چیزی شبیه به «شرم انقلابی» سخن میگوید: «چهره نیکا و سارینا و آرمیتا تو خاطرم میاد. هربار که میخوام بترسم میگم اون بچهها شجاع بودند. از اونا شرمم میاد. بهشون فکر میکنم. دستهام رو مشت میکنم و به راهم ادامه میدم».
بله. شجاعت مسری است و ما از شجاعت یاران شهیدمان، از شجاعت خواهران و برادران و رفقایمان در خیابانها نیرو میگیریم. اما اگر بترسیم چه؟ تکلیف آنهایی از ما که به حق میترسند چه میشود؟
ما در #سرخط، نه میخواهیم امید بیهوده تزریق کنیم و نه ترس بیهوده. میخواهیم از درآمیختگی ترس و شجاعت انقلابی بگوییم. از اینکه او که امروز از تونلهای وحشت و ونهای سفید بینام و نشان ارشاد میترسد، ترسو نیست. او که میترسد، توانایی فهم ترس دیگران را نیز دارد و او که در میدان مبارزه از هیچ چیز نمیترسد، از درک هزینه و فایدهی سیاسی نیز عاجز است.
بله ما ممکن است بترسیم و اگر چنین است نباید از ترسیدنمان شرممان شود. ما زنها* جز خودمان به هیچکس دیگر هیچچیز بدهکار نیستیم. مبارزهای که ما زنان* سامانش میدهیم، برای همهی کسانی از ما که میترسند نیز جا دارد. عدهای از ما بین ایستادگی بر سر آرمانهایشان که برایش شهید دادهاند و بیرون رفتن از خانه، ناچار به انتخاب شدهاند و برخیشان لاجرم خانهنشینی را انتخاب کردهاند. عدهای حال این روزهایمان را با روزهای پس از اسفند ۵۷ و خانهنشینی اجباری زنان پس از لایحه حجاب اجباری مقایسه میکنند. حس و سرنوشت مشترکی به قدمت قریب به نیم قرن.
ما نمیخواهیم در این نوشتار به کسی توصیهای کنیم. بنظرمان مردمی که در خیاباناند خود بهتر میدانند روشهای درست مبارزه چیست و ما هم بارها در باب لزوم ایجاد تشکیلات و سازمانیابی نوشتهایم. تنها چیزی که در این روزهای سخت سرکوب در دوران فروکش قیام لازم میدانیم بر آن تأکید کنیم، ضرورت سخنگفتن از ترسهایمان هست. ضرورت به رسمیتشناختن اینکه میترسیم. ضرورت هماندیشی جمعی برای سازمانیابی علیه حکومتی که تا بندندان مسلح و زنستیز است. ضرورت گرهزدن ترسهای جمعیمان به مقاومتهای جمعی.
برای ما که میدانیم که فروکش هر قیام، هیزم آمادهی آتش قیامی دیگر است، این حرفزدنها و اندیشیدنهای جمعی حکم آمادگی پیشاقیام را دارد. ما میترسیم و این ترس تا مادامی که یادمان میآورد زندهایم و مبارزهای در جریان است، نه ترسی از سر ضعف که ترسی انقلابی است.
#زن_زندگی_آزادی
#ترس_انقلابی
#مقاومت_زندگی_است
#قیام_ژینا
#قیام_زندگی
@sarkhatism