🔴 #سرخط : سخنرانیهای علی خامنهای در یک دهه گذشته را که نگاه کنیم، چند وقت یکبار، تاکیدی داشته است بر افزایش قیمت بنزین.
دلیلش تا حدی مشخص است و تحلیلگران حکومتی هم در این روزها به صراحت آن را بیان کرده اند:
⚪️ جمهوری اسلامی برای تداوم برنامه های اتمی و موشکی و سیاستهای توسعه طلبانهاش در خاورمیانه باید از تامین کافی برخی کالاهای استراتژیک مثل بنزین مطمئن شود. هیچ چیز دیگری باعث نمیشد خامنهای و کل نظام با این شدت روی یک سیاست توافق کنند.
سیاست افزایش قیمت بنزین و وحشیگری رژیم در سرکوب مخالفتها دست دو نیروی سیاسی را بیش از همه رو میکند:
اول جریان موسوم به #محور_مقاومت که از یک طرف سعی میکنند خود را مخالف سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی نشان دهند و از طرفی دیگر از سیاست خارجی جمهوری اسلامی و علی خامنهای دفاع میکنند. اتفاقات اخیر نشان داد که سیاستهای اقتصادی نظام در داخل و سیاستهای خارجی و منطقهای آن کاملا با هم گره خوردهاند. فقط توهمات یک محور مقاومتی، توهمات یک بسیجی، و توهمات امثال علی علیزاده این دو را از هم جدا میکند.
در سوی دیگر، سلطنتطلبها قرار دارند. همانهایی که دولتهای لیبرال محبوبشان در شیلی و غیره سیاستهای اقتصادی راستگرایانه ای مثل همین افزایش قیمت بنزین را انجام دادهاند. سلطنتطلبها و لیبرالها هرچند در سیاست خارجی و برخی مسائل اجتماعی با جمهوری اسلامی مخالف باشند، هیچ برنامه اقتصادی متفاوتی با جمهوری اسلامی ندارند و با شدت و حدت بیشتر حامی همین سیاستهای اقتصادی راستگرایانه هستند که فقر مردم را در پی داشته است. همین است که رضا پهلوی در برابر قدرتنمایی خیابانی وسیع مردم، واکنشی جز حرکت نمادین «دستبند سیاه» به ذهنش نرسیده است.
متن از گروه نویسندگان #سرخط
@Sarkhatism
دلیلش تا حدی مشخص است و تحلیلگران حکومتی هم در این روزها به صراحت آن را بیان کرده اند:
⚪️ جمهوری اسلامی برای تداوم برنامه های اتمی و موشکی و سیاستهای توسعه طلبانهاش در خاورمیانه باید از تامین کافی برخی کالاهای استراتژیک مثل بنزین مطمئن شود. هیچ چیز دیگری باعث نمیشد خامنهای و کل نظام با این شدت روی یک سیاست توافق کنند.
سیاست افزایش قیمت بنزین و وحشیگری رژیم در سرکوب مخالفتها دست دو نیروی سیاسی را بیش از همه رو میکند:
اول جریان موسوم به #محور_مقاومت که از یک طرف سعی میکنند خود را مخالف سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی نشان دهند و از طرفی دیگر از سیاست خارجی جمهوری اسلامی و علی خامنهای دفاع میکنند. اتفاقات اخیر نشان داد که سیاستهای اقتصادی نظام در داخل و سیاستهای خارجی و منطقهای آن کاملا با هم گره خوردهاند. فقط توهمات یک محور مقاومتی، توهمات یک بسیجی، و توهمات امثال علی علیزاده این دو را از هم جدا میکند.
در سوی دیگر، سلطنتطلبها قرار دارند. همانهایی که دولتهای لیبرال محبوبشان در شیلی و غیره سیاستهای اقتصادی راستگرایانه ای مثل همین افزایش قیمت بنزین را انجام دادهاند. سلطنتطلبها و لیبرالها هرچند در سیاست خارجی و برخی مسائل اجتماعی با جمهوری اسلامی مخالف باشند، هیچ برنامه اقتصادی متفاوتی با جمهوری اسلامی ندارند و با شدت و حدت بیشتر حامی همین سیاستهای اقتصادی راستگرایانه هستند که فقر مردم را در پی داشته است. همین است که رضا پهلوی در برابر قدرتنمایی خیابانی وسیع مردم، واکنشی جز حرکت نمادین «دستبند سیاه» به ذهنش نرسیده است.
متن از گروه نویسندگان #سرخط
@Sarkhatism
سرخط
Photo
🔴محور مقاومت کدام طرفی است؟
محور مقاومتیها دیگر شفافتر از همیشه مواضع خود را بیان میکنند؛ قاطعانه میگویند انتخابشان بین اسرائیل/حزبالله یا آمریکا/جمهوریاسلامی، قطعا دومیست.
مساله با محورمقاومتیها در یک سطح، جانبداریشان از یکی از سویههای قدرتهای خونآشامِ سرمایهدارانه است و در سطحی دیگر پیامدهایِ امنیتیِ چنین جانبداریای.
محورمقاومتی با ساخت این دوگانه پیشاپیش جایگاه خود را در کنار ارتجاع و استبداد مشخص کرده است و از این حیث در زمرهی حافظین وضعِ موجود قلمداد میشود.
اما مساله در همینجا خاتمه نمییابد: گفتمان محور مقاومتیها از جایی بیرون از وضع موجود آغاز میکند؛ از درکی احمقانه از مفهوم امپریالیسم که قطعا برای هر نیروی انقلابی ضدِ وضع موجود مسالهای است همیشگی و با اهمیت فوقالعاده.
آنها با سواستفاده از این مفهوم در سطح نظری دوگانهای متقن و غیرقابلعبور اما کاذب میسازند و هرکه را به این دوگانه باور نداشته باشد «وسطباز» مینامند. دوگانهی آنها دوگانهای لغزنده بین قدرتهای مسلط و دولتهاست؛ درواقع آنها فضایی را ایجاد میکنند که حتی ردکردنشان همراه با تایید منطقشان باشد. گروههای زیادی از فعالان را تحت فشار میگذارند که بین جمهوری اسلامی و آمریکا انتخاب کنند تا آنچه در دل این پیشروی و واکنش اتفاق میافتد، حذف تام و تمام معنای انقلاب به معنای تحولی سازمانیافته از پایین و متکی بر تودههای مردم و مستقل از قدرتها باشد. در دل دوگانهای که یک طرف آن چپ محور مقاومتی است و یک طرف آن انواع راست و چپِ وابسته، فقط و فقط معنا و مفهوم انقلاب و قدرت مردم است که هر روز بیشتر رنگ میبازد و نیروهای مستقل انقلابی هستند که موجودیتشان انکار میشود. این فرایند، امنیتی است هم به این دلیل که به بازیگرانی جز دولتها و نزاعهایشان در زمین سیاست قائل نیست (و بنابراین کل اعتراضات مردمی را بهسادگی میتواند ذیل بازی دولتها طرح کند؛ چنانکه دیماه ٩۶ و آبان ٩٨ را آمریکایی دانستند ) هم به دلیلی دیگر و البته مهمتر: اگر چپ محور مقاومت درست مثل حکومت توان آن را ندارد که در ایدهی «اوباش بازیچه آمریکا» نامیدن مردم معترض هژمون شود، اما میتواند علیه بخشی از مردم و فعالین این کار را با موفقیت به انجام برساند. گروههای چپی که خواهان تغییر انقلابی وضع موجودند و گرچه هنوز به سازمانیابی منسجم نرسیدهاند اما سهم خود را در همراهی با توده مردم و پیشبردن خط انقلابی و آلترناتیو مردمی ادا میکنند از جانب محورمقاومتیها به سادگی انگ وابستگی به آمریکا یا بازی در زمین امپریالیسم میخورند. ( شاهد بودهایم که برخی از نفراتِ این خط، در هفتههای اخیر علنا گروه #سرخط را با موسسهی توانا و آمدنیوز اینهمان کردند و به آشکارترین شکل یک پروندهسازی امنیتی با انگ وابستگی را برای سرخط کلید زدند).
این آن نقطهی مشخصا امنیتی است که در زمین واقعی فعالیت در سالهای اخیر هزینه را برای کنشگران چپ به شدت بالا برده و از سوی دیگر تمرکز بر پیشروی انقلابی را میان نیروهای چپ دشوار ساخته است.
اینان دوگانهی کاذب و امنیتی انتخاب بین دولتها را چنان به نام مبارزه با امپریالیسم غالب میکنند که گویی لنین، بزرگ نظریهپرداز امپریالیسم، بهعنوان یک نیروی انقلابی بین امپریالیسم آلمان و استبداد روسیه دست به انتخاب زده بود.
راه انقلابی مشخص است، راه انقلابی وسطبازی نیست، بلکه فراروی اساسی از دوگانههای کاذب قدرتهای مسلط به نفع قدرت مردمی است. انکار امکان موجودیت چنین راهی، نه تنها حفظ وضع موجود، نه تنها امنیتیکاری علیه معترضین به وضع موجود بلکه همزمان نفی و انکار تاریخ و مسیر انقلابهایی است که تاکنون طبقهی کارگر و توده تحت ستم به پیش بردهاند و هنوز به سرانجام تاریخی خود نرسیده است.
در واقعیت فرقی نمیکند که شما جانب جمهوری اسلامی و حزبالله را بگیرید یا آمریکا؛ شما پیشاپیش نظم سرمایهداری و امپریالیستی موجود را پذیرفتهاید و به دوگانههای آن آری گفتهاید. بنابراین میتوانیم رسا فریاد بزنیم شما خود تمام قد حافظ نظم امپریالیستی هستید، با ما از امپریالیسم نگویید؛ شما مفاهیم انقلابی را به لجنزار امنیتی کشاندهاید و کار را به جایی رساندهاید که مردم ضدیت با امپریالیسم را به معنای منحطی که شما بهکار میبرید به درستی بدل به جوک کردهاند. بدون شک لازمه شکلگیری و هژمون شدن نیروی انقلابی چپ دفنکردن خط امنیتی و منحطی است که شما و پدران ایدئولوژیکتان، تودهایها، با آن انقلابیون را به دار میسپرید؛ خط شما باید حتی پیش از جمهوری اسلامی دفن شود.
متن از گروه نویسندگان #سرخط
#محور_مقاومت
@sarkhatism
محور مقاومتیها دیگر شفافتر از همیشه مواضع خود را بیان میکنند؛ قاطعانه میگویند انتخابشان بین اسرائیل/حزبالله یا آمریکا/جمهوریاسلامی، قطعا دومیست.
مساله با محورمقاومتیها در یک سطح، جانبداریشان از یکی از سویههای قدرتهای خونآشامِ سرمایهدارانه است و در سطحی دیگر پیامدهایِ امنیتیِ چنین جانبداریای.
محورمقاومتی با ساخت این دوگانه پیشاپیش جایگاه خود را در کنار ارتجاع و استبداد مشخص کرده است و از این حیث در زمرهی حافظین وضعِ موجود قلمداد میشود.
اما مساله در همینجا خاتمه نمییابد: گفتمان محور مقاومتیها از جایی بیرون از وضع موجود آغاز میکند؛ از درکی احمقانه از مفهوم امپریالیسم که قطعا برای هر نیروی انقلابی ضدِ وضع موجود مسالهای است همیشگی و با اهمیت فوقالعاده.
آنها با سواستفاده از این مفهوم در سطح نظری دوگانهای متقن و غیرقابلعبور اما کاذب میسازند و هرکه را به این دوگانه باور نداشته باشد «وسطباز» مینامند. دوگانهی آنها دوگانهای لغزنده بین قدرتهای مسلط و دولتهاست؛ درواقع آنها فضایی را ایجاد میکنند که حتی ردکردنشان همراه با تایید منطقشان باشد. گروههای زیادی از فعالان را تحت فشار میگذارند که بین جمهوری اسلامی و آمریکا انتخاب کنند تا آنچه در دل این پیشروی و واکنش اتفاق میافتد، حذف تام و تمام معنای انقلاب به معنای تحولی سازمانیافته از پایین و متکی بر تودههای مردم و مستقل از قدرتها باشد. در دل دوگانهای که یک طرف آن چپ محور مقاومتی است و یک طرف آن انواع راست و چپِ وابسته، فقط و فقط معنا و مفهوم انقلاب و قدرت مردم است که هر روز بیشتر رنگ میبازد و نیروهای مستقل انقلابی هستند که موجودیتشان انکار میشود. این فرایند، امنیتی است هم به این دلیل که به بازیگرانی جز دولتها و نزاعهایشان در زمین سیاست قائل نیست (و بنابراین کل اعتراضات مردمی را بهسادگی میتواند ذیل بازی دولتها طرح کند؛ چنانکه دیماه ٩۶ و آبان ٩٨ را آمریکایی دانستند ) هم به دلیلی دیگر و البته مهمتر: اگر چپ محور مقاومت درست مثل حکومت توان آن را ندارد که در ایدهی «اوباش بازیچه آمریکا» نامیدن مردم معترض هژمون شود، اما میتواند علیه بخشی از مردم و فعالین این کار را با موفقیت به انجام برساند. گروههای چپی که خواهان تغییر انقلابی وضع موجودند و گرچه هنوز به سازمانیابی منسجم نرسیدهاند اما سهم خود را در همراهی با توده مردم و پیشبردن خط انقلابی و آلترناتیو مردمی ادا میکنند از جانب محورمقاومتیها به سادگی انگ وابستگی به آمریکا یا بازی در زمین امپریالیسم میخورند. ( شاهد بودهایم که برخی از نفراتِ این خط، در هفتههای اخیر علنا گروه #سرخط را با موسسهی توانا و آمدنیوز اینهمان کردند و به آشکارترین شکل یک پروندهسازی امنیتی با انگ وابستگی را برای سرخط کلید زدند).
این آن نقطهی مشخصا امنیتی است که در زمین واقعی فعالیت در سالهای اخیر هزینه را برای کنشگران چپ به شدت بالا برده و از سوی دیگر تمرکز بر پیشروی انقلابی را میان نیروهای چپ دشوار ساخته است.
اینان دوگانهی کاذب و امنیتی انتخاب بین دولتها را چنان به نام مبارزه با امپریالیسم غالب میکنند که گویی لنین، بزرگ نظریهپرداز امپریالیسم، بهعنوان یک نیروی انقلابی بین امپریالیسم آلمان و استبداد روسیه دست به انتخاب زده بود.
راه انقلابی مشخص است، راه انقلابی وسطبازی نیست، بلکه فراروی اساسی از دوگانههای کاذب قدرتهای مسلط به نفع قدرت مردمی است. انکار امکان موجودیت چنین راهی، نه تنها حفظ وضع موجود، نه تنها امنیتیکاری علیه معترضین به وضع موجود بلکه همزمان نفی و انکار تاریخ و مسیر انقلابهایی است که تاکنون طبقهی کارگر و توده تحت ستم به پیش بردهاند و هنوز به سرانجام تاریخی خود نرسیده است.
در واقعیت فرقی نمیکند که شما جانب جمهوری اسلامی و حزبالله را بگیرید یا آمریکا؛ شما پیشاپیش نظم سرمایهداری و امپریالیستی موجود را پذیرفتهاید و به دوگانههای آن آری گفتهاید. بنابراین میتوانیم رسا فریاد بزنیم شما خود تمام قد حافظ نظم امپریالیستی هستید، با ما از امپریالیسم نگویید؛ شما مفاهیم انقلابی را به لجنزار امنیتی کشاندهاید و کار را به جایی رساندهاید که مردم ضدیت با امپریالیسم را به معنای منحطی که شما بهکار میبرید به درستی بدل به جوک کردهاند. بدون شک لازمه شکلگیری و هژمون شدن نیروی انقلابی چپ دفنکردن خط امنیتی و منحطی است که شما و پدران ایدئولوژیکتان، تودهایها، با آن انقلابیون را به دار میسپرید؛ خط شما باید حتی پیش از جمهوری اسلامی دفن شود.
متن از گروه نویسندگان #سرخط
#محور_مقاومت
@sarkhatism
🔴 رسانه های جمهوری اسلامی، تریبون رسمی طالبان
این خبر سایت مشرق نیوز به مدیر مسئولی رضا داوری و از خبرگزاری های نزدیک به اطلاعات سپاه است. مشرق نیوز همان خبرگزاری زردی ست که آذرماه 99 همزمان با فاجعه زیست محیطی سیل در نتیجه سیاستگذاری های سدسازی در خوزستان تیتر زد "آبادان ونیز ایران شد". همان وبسایتی که برای کیمیا علیزاده تیر زد "فریب خورده و وطن فروش بودن کیمیا علیزاده". پرس تی وی نیز که با افتخار با مسئولان طالبان گفتگو می کند همان ارگان رسمی رسانه ای برون مرزی جمهوری اسلامی با صدها کارمند و ده ها دفتر خبری در سراسر جهان است.
رسانه های جمهوری اسلامی عملا شده اند حیات خلوت طالبان و نقش تریبون را برایشان بازی می کنند. همان طالبانی که در افغانستان خون به پا می کند تا اسلام ناب را به اجرا درآورد! متحدین استراتژیک جمهوری اسلامی. مجانین مذهبی عصرجدید. بال های پرواز محور مقاومت. تئوریسین های اقتصاد لیبرال_اسلامی و هم پیمانان چین عزیز!
#جمهوری_طالبانی
#افغانستان
#محور_مقاومت
@sarkhatism
این خبر سایت مشرق نیوز به مدیر مسئولی رضا داوری و از خبرگزاری های نزدیک به اطلاعات سپاه است. مشرق نیوز همان خبرگزاری زردی ست که آذرماه 99 همزمان با فاجعه زیست محیطی سیل در نتیجه سیاستگذاری های سدسازی در خوزستان تیتر زد "آبادان ونیز ایران شد". همان وبسایتی که برای کیمیا علیزاده تیر زد "فریب خورده و وطن فروش بودن کیمیا علیزاده". پرس تی وی نیز که با افتخار با مسئولان طالبان گفتگو می کند همان ارگان رسمی رسانه ای برون مرزی جمهوری اسلامی با صدها کارمند و ده ها دفتر خبری در سراسر جهان است.
رسانه های جمهوری اسلامی عملا شده اند حیات خلوت طالبان و نقش تریبون را برایشان بازی می کنند. همان طالبانی که در افغانستان خون به پا می کند تا اسلام ناب را به اجرا درآورد! متحدین استراتژیک جمهوری اسلامی. مجانین مذهبی عصرجدید. بال های پرواز محور مقاومت. تئوریسین های اقتصاد لیبرال_اسلامی و هم پیمانان چین عزیز!
#جمهوری_طالبانی
#افغانستان
#محور_مقاومت
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 از گوتنبرگ تا تهران، سوزش مالهکشان
درست در گرماگرم قیام تودههای تحتستم در خوزستان که به چندین شهر دیگر نیز گسترش یافت، مزدورهای چپنمای محورمقاومتی مشغولیتهای مهمی داشتند از جمله شایعهپراکنی، برچسبزنی و تلاش برای تخریب «دشمنان» خودشان که توامان دشمنان نظام حاکم هم محسوب میشوند.
سیامک امین که مراتب گذر عمیق و متعفن از «داب» به توله «تدارک»چی مقیم تهران را در چند سال اخیر پیموده است ما را «سوسیالیستهای مصی» یا «جسدمعاشان»ی خطاب کرده که مانند سگ میلاییم اما کاروان در گذر است. منظور مزدورک مقیم تهران در حالی که در هفتهی گذشته مشغول تحقیق و پژوهشهای عمیق بوده تا ثابت کند خشکسالی پدیدهای جهانی است و ربطی به حاکمان ایران ندارد و به اینترتیب دست حکام جمهوری اسلامی را بشوید، فراموش نکرده تا ما را «جسدمعاش» بخواند تا دست خونین روسای «جسدساز»ش را بشوید. جرم ما این است که بدنهای خونین آنهایی را که به تیر سپاه ظلمت ضداستکبار بر خاک افتادهاند نشان دادهایم و نامشان را ثبت کردهایم. سیامک امین البته فراموش کرده که ما مانند او و همپالگیهای مزدورش معاشمان را از مبارزهی سیاسی تامین نمیکنیم و با فرمان مافیای سپاه و بیت رهبری دنده به دنده نمیشویم.
دیگری اما زرنگتر و در عینحال بیوجودتر از سیامک امین است. پریسا نصرآبادی از گوتنبرگ سوئد کد میدهد تا مخاطب «خاص»ش بفهمد در مورد چه گروهی حرف میزند اما نام نمیبرد تا مسئولیتی نپذیرد. اشارههای او اما مشخص است و از پستهای کانال سرخط کدهای روشن میآورد . فرض بگیریم شایعهپراکنی نصرآبادی درست است و گروه نویسندگان سرخط از انگلیس و آلمان و سوئد و آمریکا و سوییس و کانادا «هشتگ قیام» میزنند و یادآوری میکنند که «جنگ است اسماعیل». از نظر چپنمای محورمقاومتی از «انگلیس و آلمان و سوئد و آمریکا و سوییس و کانادا» فقط و فقط میتوان روی جنایات حکام جمهوری اسلامی ماله کشید و تدقیق کرد که وضعیت خوزستانِ در آتش به چه دلیل با فلسطین متفاوت است. از این کشورها فقط میتوان با ارتش سایبری مالهکشها متحد شد و برای رای به جلیلی و رییسی تبلیغ کرد. حق البته با آنهاست مزدوری در راه دور مواهبی دارد که از جمله آنها بهرهمندی از امکانات بهداشتی و رفاهیِ حاصل قرنها مبارزهی طبقهی کارگر و البته غارت امپریالیستی کشورهای جنوب و انباشت در این کشورهاست. و در آنِ واحد میتوان از همان فاصله برای مردمی که اکثریت آنها در فلاکت زندگی میکنند یاوههای «ضداستکباری» سرود.
نه خطاب به آنان که مدتهاست در اردوی دشمن لانه کردهاند، خطاب به تودههای فرودست و طبقهی کارگر اما باید روشن کرد ما با توان اندکمان در سرخط در کنار شعلههای خشم فرودستان ایستادهایم، در سنگر دوش به دوش آنها قراول بستهایم و همدست توده میمانیم «تا آن زمان که توطئه میکند گسستن زنجیر را». کاخ ظالمان فرو خواهد ریخت و ویرانی آن بر سر مزدورها و مالهکشها هم آوار خواهد شد، چه در «انگلیس و آلمان و سوئد و آمریکا و سوییس و کانادا» باشند، چه در تهران و مریوان.
متن از «گروه نویسندگان #سرخط»
#محور_مقاومت
@sarkhatism
درست در گرماگرم قیام تودههای تحتستم در خوزستان که به چندین شهر دیگر نیز گسترش یافت، مزدورهای چپنمای محورمقاومتی مشغولیتهای مهمی داشتند از جمله شایعهپراکنی، برچسبزنی و تلاش برای تخریب «دشمنان» خودشان که توامان دشمنان نظام حاکم هم محسوب میشوند.
سیامک امین که مراتب گذر عمیق و متعفن از «داب» به توله «تدارک»چی مقیم تهران را در چند سال اخیر پیموده است ما را «سوسیالیستهای مصی» یا «جسدمعاشان»ی خطاب کرده که مانند سگ میلاییم اما کاروان در گذر است. منظور مزدورک مقیم تهران در حالی که در هفتهی گذشته مشغول تحقیق و پژوهشهای عمیق بوده تا ثابت کند خشکسالی پدیدهای جهانی است و ربطی به حاکمان ایران ندارد و به اینترتیب دست حکام جمهوری اسلامی را بشوید، فراموش نکرده تا ما را «جسدمعاش» بخواند تا دست خونین روسای «جسدساز»ش را بشوید. جرم ما این است که بدنهای خونین آنهایی را که به تیر سپاه ظلمت ضداستکبار بر خاک افتادهاند نشان دادهایم و نامشان را ثبت کردهایم. سیامک امین البته فراموش کرده که ما مانند او و همپالگیهای مزدورش معاشمان را از مبارزهی سیاسی تامین نمیکنیم و با فرمان مافیای سپاه و بیت رهبری دنده به دنده نمیشویم.
دیگری اما زرنگتر و در عینحال بیوجودتر از سیامک امین است. پریسا نصرآبادی از گوتنبرگ سوئد کد میدهد تا مخاطب «خاص»ش بفهمد در مورد چه گروهی حرف میزند اما نام نمیبرد تا مسئولیتی نپذیرد. اشارههای او اما مشخص است و از پستهای کانال سرخط کدهای روشن میآورد . فرض بگیریم شایعهپراکنی نصرآبادی درست است و گروه نویسندگان سرخط از انگلیس و آلمان و سوئد و آمریکا و سوییس و کانادا «هشتگ قیام» میزنند و یادآوری میکنند که «جنگ است اسماعیل». از نظر چپنمای محورمقاومتی از «انگلیس و آلمان و سوئد و آمریکا و سوییس و کانادا» فقط و فقط میتوان روی جنایات حکام جمهوری اسلامی ماله کشید و تدقیق کرد که وضعیت خوزستانِ در آتش به چه دلیل با فلسطین متفاوت است. از این کشورها فقط میتوان با ارتش سایبری مالهکشها متحد شد و برای رای به جلیلی و رییسی تبلیغ کرد. حق البته با آنهاست مزدوری در راه دور مواهبی دارد که از جمله آنها بهرهمندی از امکانات بهداشتی و رفاهیِ حاصل قرنها مبارزهی طبقهی کارگر و البته غارت امپریالیستی کشورهای جنوب و انباشت در این کشورهاست. و در آنِ واحد میتوان از همان فاصله برای مردمی که اکثریت آنها در فلاکت زندگی میکنند یاوههای «ضداستکباری» سرود.
نه خطاب به آنان که مدتهاست در اردوی دشمن لانه کردهاند، خطاب به تودههای فرودست و طبقهی کارگر اما باید روشن کرد ما با توان اندکمان در سرخط در کنار شعلههای خشم فرودستان ایستادهایم، در سنگر دوش به دوش آنها قراول بستهایم و همدست توده میمانیم «تا آن زمان که توطئه میکند گسستن زنجیر را». کاخ ظالمان فرو خواهد ریخت و ویرانی آن بر سر مزدورها و مالهکشها هم آوار خواهد شد، چه در «انگلیس و آلمان و سوئد و آمریکا و سوییس و کانادا» باشند، چه در تهران و مریوان.
متن از «گروه نویسندگان #سرخط»
#محور_مقاومت
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 ‹‹شبهکمونیست›› زائیده ‹‹استبداد›› است از عواید ‹‹استبداد›› است از عوارض ‹‹استبداد›› است!
زندهیاد غلامحسین ساعدی مطلبی در توصیف شبههنرمند دارد. بخشی از این متن به طرز عجیبی «شبهکمونیست»های #محور_مقاومت دوران ما را وصف میکند. کافی است به جای واژهی «سانسور» اصطلاح «استبداد»، به جای «هنرمند» واژهی «کمونیست» و به جای «شبههنرمند»، «شبهکمونیست» را جایگزین کنیم. ساعدی رابطهی سانسور با شبههنرمند را به روشنی بیان کرده است. متن زیر به طرز دقیقی و با تغییر دادن واژههایی که گفتیم، رابطهی محسنهی استبداد سیاسی با نئوتودهایها و نئواکثریتیهای محور مقاومت را روشن میکند:
«مسئله این است که عرصه هیچ وقت برای ‹‹شبهکمونیست›› تنگ نیست هیچ وقت، بله، مسأله مهم اینکه ‹‹شبهکمونیست›› با ‹‹استبداد›› مخالف نیست وجودش را حس نمیکند این دو تا برادران توأمان همدیگرند، اصلاً ‹‹شبهکمونیست›› زائیده ‹‹استبداد›› است از عواید ‹‹استبداد›› است از عوارض ‹‹استبداد›› است. ‹‹استبداد›› ‹‹کمونیست›› واقعی را میکوبد و بذر ‹‹کمونیست›› کاذب را همه جا پخش میکند وقتی ‹‹استبداد›› هست چرا ‹‹شبهکمونیست›› نباشد؟»
متن ارسالی از یاران #همراه_سرخط
تصویر مربوط به تجمع شانزده آذر چپنماهای محور مقاومتی در آذر ۹۸
#شبه_کمونیست
#محور_کذایی_مقاومت
@sarkhatism
زندهیاد غلامحسین ساعدی مطلبی در توصیف شبههنرمند دارد. بخشی از این متن به طرز عجیبی «شبهکمونیست»های #محور_مقاومت دوران ما را وصف میکند. کافی است به جای واژهی «سانسور» اصطلاح «استبداد»، به جای «هنرمند» واژهی «کمونیست» و به جای «شبههنرمند»، «شبهکمونیست» را جایگزین کنیم. ساعدی رابطهی سانسور با شبههنرمند را به روشنی بیان کرده است. متن زیر به طرز دقیقی و با تغییر دادن واژههایی که گفتیم، رابطهی محسنهی استبداد سیاسی با نئوتودهایها و نئواکثریتیهای محور مقاومت را روشن میکند:
«مسئله این است که عرصه هیچ وقت برای ‹‹شبهکمونیست›› تنگ نیست هیچ وقت، بله، مسأله مهم اینکه ‹‹شبهکمونیست›› با ‹‹استبداد›› مخالف نیست وجودش را حس نمیکند این دو تا برادران توأمان همدیگرند، اصلاً ‹‹شبهکمونیست›› زائیده ‹‹استبداد›› است از عواید ‹‹استبداد›› است از عوارض ‹‹استبداد›› است. ‹‹استبداد›› ‹‹کمونیست›› واقعی را میکوبد و بذر ‹‹کمونیست›› کاذب را همه جا پخش میکند وقتی ‹‹استبداد›› هست چرا ‹‹شبهکمونیست›› نباشد؟»
متن ارسالی از یاران #همراه_سرخط
تصویر مربوط به تجمع شانزده آذر چپنماهای محور مقاومتی در آذر ۹۸
#شبه_کمونیست
#محور_کذایی_مقاومت
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 محور مقاومت و آیندهی حماس
با گذشت یک ماه از جنگ خونین غزه، به نظر میرسد دو طرف جنگ محاسبات اشتباهی داشتند:
۱. با فرض اینکه بنا بر شواهدی اسرائیل از حملهی حماس باخبر بوده، به نظر میرسد دلیل چشم بستن بر آغاز شدن این حمله عبارت است از «حل شدن معضل داخلی اسرائیل {یعنی اعتراض جامعهی مدنی آن به طرح قضایی نتانیاهو} به میانجی برافروخته شدن یک جنگ و به اعتبار آن موضع تهاجمی بر حق گرفتن علیه حماس». آنچه اما در این محاسبه اشتباه از آب درآمد عدم درنظر گرفتن احتمال «گروگانگیری از غیرنظامیان و نیز وارد آمدن تلفات بیسابقه به ارتش اسرائیل بود.»
۲. طرف حماس هم به نظر میرسد که دچار اشتباه محاسباتی شد: گمان بر این بود که با گروگانگیری غیرنظامیان اسرائیل بیش از پیش دست و پایش را گم کند و یک ضرب بر سر میز مذاکره برای آزادی گروگانها بنشیند. اسرائیل اما حمام خونی به راه انداخته که در تاریخ نسلکُشیهایش از فلسطینیان بیسابقه است.
۳. از طرف دیگر گمان حماس بر این بود که قدم گذاشتن به چنین عرصهی قُماری بیتردید تصمیمی است که ایران و حزبالله تا به آخر درگیر آن خواهند بود. ماجرا اما به گونهای دیگر رقم خورده: ایران در سازمان ملل به ایدهی دو کشور رأی میدهد و تمایلی به درگیری با اسرائیل ندارد و حسن نصرالله هم طرف حساب را آمریکا معرفی میکند و اسرائیل را برای حماس وامیگذارد.
ماجرا پیچیدهتر از آن شده که محور مقاومتیها بخواهند پشت نیروی اول صفشان (حماس) بایستند. حمام خونی به راه افتاده که میتواند پای اشتباه محاسباتی نیروهای مقاومت را در پیشدستی برای این حمله به عنوان مقصر پیش بکشد.
۴. اکنون سناریوهای پیشِ رو این است که:
✔️ جنگ تا نابودی حماس ادامه خواهد یافت و محور مقاومت یکی از بازوهای خود در منطقه را از دست خواهد داد.
✔️ با فاجعهبارتر شدن ابعاد کشتار، اسرائیل جنگ را متوقف کرده و وارد پروسهی مذاکره برای آزادی گروگانها شود (این سناریو در شرایط فعلی بسیار بعید مینماید و برای اسرائیل در حکم یک شکست قطعی است).
اینجا حماس مایل بود سناریوی سومی هم باشد و آن گشایش جبههی جدیدی علیه اسرائیل دستکم از جنوب لبنان.
به نظر میرسد آرایش مقاومت پس از پایان این جنگ در منطقه بسیار دستخوش تغییر شود.
#محور_مقاومت
#غزه
#جنگ
#حماس
#حزبالله
#ایران
#اسرائیل
@sarkhatism
با گذشت یک ماه از جنگ خونین غزه، به نظر میرسد دو طرف جنگ محاسبات اشتباهی داشتند:
۱. با فرض اینکه بنا بر شواهدی اسرائیل از حملهی حماس باخبر بوده، به نظر میرسد دلیل چشم بستن بر آغاز شدن این حمله عبارت است از «حل شدن معضل داخلی اسرائیل {یعنی اعتراض جامعهی مدنی آن به طرح قضایی نتانیاهو} به میانجی برافروخته شدن یک جنگ و به اعتبار آن موضع تهاجمی بر حق گرفتن علیه حماس». آنچه اما در این محاسبه اشتباه از آب درآمد عدم درنظر گرفتن احتمال «گروگانگیری از غیرنظامیان و نیز وارد آمدن تلفات بیسابقه به ارتش اسرائیل بود.»
۲. طرف حماس هم به نظر میرسد که دچار اشتباه محاسباتی شد: گمان بر این بود که با گروگانگیری غیرنظامیان اسرائیل بیش از پیش دست و پایش را گم کند و یک ضرب بر سر میز مذاکره برای آزادی گروگانها بنشیند. اسرائیل اما حمام خونی به راه انداخته که در تاریخ نسلکُشیهایش از فلسطینیان بیسابقه است.
۳. از طرف دیگر گمان حماس بر این بود که قدم گذاشتن به چنین عرصهی قُماری بیتردید تصمیمی است که ایران و حزبالله تا به آخر درگیر آن خواهند بود. ماجرا اما به گونهای دیگر رقم خورده: ایران در سازمان ملل به ایدهی دو کشور رأی میدهد و تمایلی به درگیری با اسرائیل ندارد و حسن نصرالله هم طرف حساب را آمریکا معرفی میکند و اسرائیل را برای حماس وامیگذارد.
ماجرا پیچیدهتر از آن شده که محور مقاومتیها بخواهند پشت نیروی اول صفشان (حماس) بایستند. حمام خونی به راه افتاده که میتواند پای اشتباه محاسباتی نیروهای مقاومت را در پیشدستی برای این حمله به عنوان مقصر پیش بکشد.
۴. اکنون سناریوهای پیشِ رو این است که:
✔️ جنگ تا نابودی حماس ادامه خواهد یافت و محور مقاومت یکی از بازوهای خود در منطقه را از دست خواهد داد.
✔️ با فاجعهبارتر شدن ابعاد کشتار، اسرائیل جنگ را متوقف کرده و وارد پروسهی مذاکره برای آزادی گروگانها شود (این سناریو در شرایط فعلی بسیار بعید مینماید و برای اسرائیل در حکم یک شکست قطعی است).
اینجا حماس مایل بود سناریوی سومی هم باشد و آن گشایش جبههی جدیدی علیه اسرائیل دستکم از جنوب لبنان.
به نظر میرسد آرایش مقاومت پس از پایان این جنگ در منطقه بسیار دستخوش تغییر شود.
#محور_مقاومت
#غزه
#جنگ
#حماس
#حزبالله
#ایران
#اسرائیل
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 مواضع و کلیدواژههای محور مقاومت
ارسالی از یاران #همراه_سرخط
۱- خط محور مقاومت خط سرکوب کمونیستها است. دهها پیج و سایت و اسم مستعار و کانال و محفل تحت پوشش مارکسیسم برای محور مقاومت قلم میزنند که گاه افراد ناآشنا در داخل و خارج کشور را به اشتباه میاندازند. برای شناختن محورمقاومتیها نباید به ادعا یا زبان بازی خود افراد اکتفا کرد، آنچه دست مقاومتیها را رو میکند کلید واژههایی است که استفاده میکنند و مواضعی است که در رابطه با مسائل سیاسی-طبقاتی دارند.
۲- یک محورمقاومتی رقابت دولتهای سرمایهداری جهانی را به دو بخش «هژمونی» و «ضد هژمونیک» تقسیم میکند. از نظر آنها هر دولتی، هر حزبی و هر خیزش و جنبشی که در رقابت با «هژمونی شیطان بزرگ» قرار گیرد قابل دفاع است و برعکس هر سیاستی که علیه دولتهای دیکتاتوری و سرمایهداری همچون رژیم اسلامی حاکم بر ایران و به گفتهی ایشان کشورهای «ضد هژمونیک» باشد توطئهی امپریالیستها است. آمریکا و همپیمانانش در سمت جهان هژمونیک قرار میگیرند و دولتهایی همچون چین و روسیه و جمهوری اسلامی در جانب ضد هژمونیک قرار میگیرند. به این ترتیب تمام احزاب دمکراتیک و سوسیالیستی که سیاستی مخالف با نظام جمهوری اسلامی اتخاذ میکنند پیاده نظام آمریکا هستند و در مقابل حماس و حشد الشعبی و حزبالله و دولت بشار اسد قهرمانان مبارزه با امپریالیسم هستند.
۳- با همین منطق همهی خیزشهای تودهای در ایران ارتجاعی، پرو غرب و کارگزار اهداف ناتو هستند.
۴- برای یک محورمقاومتی مسئلهی «ستم ملی» و «حق تعیین سرنوشت» نیز از همین زاویه تحلیل میشود. اعتراضات مردم بومی کاناکی از آنجا که علیه دولت فرانسه یکی از همپیمانان آمریکا صورت میگیرد مبارزهی استقلال طلبی نام میگیرد. در مقابل مبارزات مردم ستمدیدهی بلوچستان، ارتجاعی و اختلاف افکنی مذهبی نام میگیرد و مبارزات مردم کردستان با اسم رمز تجزیه طلبی سرکوب میشود. از نظر مقاومتیها اعمال «ستم ملی» علیه کردها و بلوچها واقعیت خارجی ندارد و هیچ گونه «حق تعیین سرنوشت»ی برای این ملتها قائل نیستند تنها به این دلیل ساده که منافع یکی از کشورهای به اصطلاح «ضدهژمونیک» یعنی جمهوری اسلامی را تهدید میکنند.
۵- به همین دلیل حفظ «یکپارچگی سرزمینی» و محافظت از «تمامیت ارضی» میهن عزیز آرمان مقدس و مشترک جمهوری اسلامی، محورمقاومتیها و سلطنت طلبان است.
۶- اعتراضات خیابانی در ضدیت با قوانین بازنشستگی مادام که در فرانسه باشد مبارزهی طبقاتی نام میگیرد. در مقابل اعتراضات خیابانی بازنشستگان ایران علیه سیاستهای ضدکارگری و قوانین بازنشستگی جمهوری اسلامی اغتشاش و ویرانی طلبی و توطئهی احزاب و رسانههای معاند است. و مبارزات معلمان موج سواری کور، آتش بیاری معرکه و کانال تشکلهای صنفی فرهنگیان به سبک بازجو خبرنگاران صدا و سیمای ج.ا تریبون جنگ طلبانهی رسانههای غربی معرفی میشود.
۷- قتل جنایتکارانهی ژینا امینی، فوت تراژیک نام نهاده میشود تا جمهوری اسلامی را سفیدشویی کنند. خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی با ادبیات سرکوبگرانه و کوچک انگارانه، آشوب ززآ و پروژهی دولتهای متخاصم نام گذاری میشود تا به خون بیش از ۶۰۰ جانباختهی قیام ژینا دهن کجی شود و انقلابیون آشوبگر و دشمنان امنیت ملی خوانده شوند.
۸- مطالبه برای لغو حجاب اجباری یک مطالبهی بورژوایی و بلوای برهنگی قلمداد میشود. زیر پا گذاشتن بنیان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی توسط زنان با شهامت را آزادی یواشکی و قهرمانانی همچون نیکا شاکرمی را با ادبیاتی سخیف و با هدف کوچک نمایی چهارتا دختر گوگولی نام میگذارند. در مقابل از نمادهای ارتجاعی حجاب اسلامی تحت نام وجههی فرهنگی مبارزات ضدامپریالیستی و مقاومت در برابر آسیمیلاسیون و اضمحلال فرهنگی دولتهای غربی پاسداری میکنند.
۹- شادی کردن برای «افول هژمونی آمریکا» در منطقه با کل کشیدن برای «عروج اقتدار پوشالی محور کذایی مقاومت» در خاورمیانه درهممیآمیزد. محورمقاومتیها شرمگینانه و با نقاب دفاع از «ایران قوی» و «ایران مقتدر» در برابر «هژمونی استکبار جهانی» از جمهوری اسلامی طرفداری میکنند.
#محور_مقاومت
#چپ_محور_مقاومت
@sarkhatism
ارسالی از یاران #همراه_سرخط
۱- خط محور مقاومت خط سرکوب کمونیستها است. دهها پیج و سایت و اسم مستعار و کانال و محفل تحت پوشش مارکسیسم برای محور مقاومت قلم میزنند که گاه افراد ناآشنا در داخل و خارج کشور را به اشتباه میاندازند. برای شناختن محورمقاومتیها نباید به ادعا یا زبان بازی خود افراد اکتفا کرد، آنچه دست مقاومتیها را رو میکند کلید واژههایی است که استفاده میکنند و مواضعی است که در رابطه با مسائل سیاسی-طبقاتی دارند.
۲- یک محورمقاومتی رقابت دولتهای سرمایهداری جهانی را به دو بخش «هژمونی» و «ضد هژمونیک» تقسیم میکند. از نظر آنها هر دولتی، هر حزبی و هر خیزش و جنبشی که در رقابت با «هژمونی شیطان بزرگ» قرار گیرد قابل دفاع است و برعکس هر سیاستی که علیه دولتهای دیکتاتوری و سرمایهداری همچون رژیم اسلامی حاکم بر ایران و به گفتهی ایشان کشورهای «ضد هژمونیک» باشد توطئهی امپریالیستها است. آمریکا و همپیمانانش در سمت جهان هژمونیک قرار میگیرند و دولتهایی همچون چین و روسیه و جمهوری اسلامی در جانب ضد هژمونیک قرار میگیرند. به این ترتیب تمام احزاب دمکراتیک و سوسیالیستی که سیاستی مخالف با نظام جمهوری اسلامی اتخاذ میکنند پیاده نظام آمریکا هستند و در مقابل حماس و حشد الشعبی و حزبالله و دولت بشار اسد قهرمانان مبارزه با امپریالیسم هستند.
۳- با همین منطق همهی خیزشهای تودهای در ایران ارتجاعی، پرو غرب و کارگزار اهداف ناتو هستند.
۴- برای یک محورمقاومتی مسئلهی «ستم ملی» و «حق تعیین سرنوشت» نیز از همین زاویه تحلیل میشود. اعتراضات مردم بومی کاناکی از آنجا که علیه دولت فرانسه یکی از همپیمانان آمریکا صورت میگیرد مبارزهی استقلال طلبی نام میگیرد. در مقابل مبارزات مردم ستمدیدهی بلوچستان، ارتجاعی و اختلاف افکنی مذهبی نام میگیرد و مبارزات مردم کردستان با اسم رمز تجزیه طلبی سرکوب میشود. از نظر مقاومتیها اعمال «ستم ملی» علیه کردها و بلوچها واقعیت خارجی ندارد و هیچ گونه «حق تعیین سرنوشت»ی برای این ملتها قائل نیستند تنها به این دلیل ساده که منافع یکی از کشورهای به اصطلاح «ضدهژمونیک» یعنی جمهوری اسلامی را تهدید میکنند.
۵- به همین دلیل حفظ «یکپارچگی سرزمینی» و محافظت از «تمامیت ارضی» میهن عزیز آرمان مقدس و مشترک جمهوری اسلامی، محورمقاومتیها و سلطنت طلبان است.
۶- اعتراضات خیابانی در ضدیت با قوانین بازنشستگی مادام که در فرانسه باشد مبارزهی طبقاتی نام میگیرد. در مقابل اعتراضات خیابانی بازنشستگان ایران علیه سیاستهای ضدکارگری و قوانین بازنشستگی جمهوری اسلامی اغتشاش و ویرانی طلبی و توطئهی احزاب و رسانههای معاند است. و مبارزات معلمان موج سواری کور، آتش بیاری معرکه و کانال تشکلهای صنفی فرهنگیان به سبک بازجو خبرنگاران صدا و سیمای ج.ا تریبون جنگ طلبانهی رسانههای غربی معرفی میشود.
۷- قتل جنایتکارانهی ژینا امینی، فوت تراژیک نام نهاده میشود تا جمهوری اسلامی را سفیدشویی کنند. خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی با ادبیات سرکوبگرانه و کوچک انگارانه، آشوب ززآ و پروژهی دولتهای متخاصم نام گذاری میشود تا به خون بیش از ۶۰۰ جانباختهی قیام ژینا دهن کجی شود و انقلابیون آشوبگر و دشمنان امنیت ملی خوانده شوند.
۸- مطالبه برای لغو حجاب اجباری یک مطالبهی بورژوایی و بلوای برهنگی قلمداد میشود. زیر پا گذاشتن بنیان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی توسط زنان با شهامت را آزادی یواشکی و قهرمانانی همچون نیکا شاکرمی را با ادبیاتی سخیف و با هدف کوچک نمایی چهارتا دختر گوگولی نام میگذارند. در مقابل از نمادهای ارتجاعی حجاب اسلامی تحت نام وجههی فرهنگی مبارزات ضدامپریالیستی و مقاومت در برابر آسیمیلاسیون و اضمحلال فرهنگی دولتهای غربی پاسداری میکنند.
۹- شادی کردن برای «افول هژمونی آمریکا» در منطقه با کل کشیدن برای «عروج اقتدار پوشالی محور کذایی مقاومت» در خاورمیانه درهممیآمیزد. محورمقاومتیها شرمگینانه و با نقاب دفاع از «ایران قوی» و «ایران مقتدر» در برابر «هژمونی استکبار جهانی» از جمهوری اسلامی طرفداری میکنند.
#محور_مقاومت
#چپ_محور_مقاومت
@sarkhatism