سرخط
Photo
🔴 بچهها تعطیل است!
آقامدیر به خاطر حق مسکن در مقابل دادگاه جمهوری زور در شعلهها سوخت!
*هشدار: فیلم حاوی تصاویر دلخراش است.
#امین_کیانپور، معلمی بود که برای مهیا کردن سقفی بالای سر دو دخترش سالها رنج کشید، آواره شد، حسرت هر چیزی را به جان خرید تا بتواند طی بیست و پنج سال کنار گذاشتن بخشی از حقوق ناچیز معلمی با خون جگر بالاخره خانهای برای خانوادهاش فراهم کند.
اما از آنجا که در حاکمیت #جمهوری_بحران همیشه زور و نابرابری حرف اول و آخر را میزند و تمام دریچهها را پیش روی فرودستان مسدود میکند این معلم شریف نیز تنها به خاطر بدیهیترین حق خود یعنی حق مسکن کارش به دادگاه میکشد و با زد و بند قاضی و شخصی که ادعای تملک خانه را داشته مواجهه می شود و در کمال ناباوری با رای دادگاه مبتنی بر خلع ید و تخلیهی ملک!
مگر امین چه خواسته بود؟ بدیهیترین حق خودش را، بدیهی ترین حق هر انسانی را، #حق_مسکن را؛ که آنهم با بیست و پنج سال کار در نظام استثمار که بخوانیمش بیست و پنج سال رنج و از دست دادن سلامتی، بیست و پنج سال حسرت، بیست و پنج سال دست کشیدن و گذشتن از ابتداییترین چیزهایی که حق برابر همگان باید باشد و نیست و... بهایش را پرداخته بود!
رای از جانب قلدرخانهی #جمهوری_زور در تاریخ یکشنبه ششم تیرماه ۱۴۰۰صادر شد و معلم به جای اینکه به مدرسه پیش شاگردانش برگردد یا به خانهای که دیگر نبود و پیش خانوادهای که دیگر نمیتوانست در چشم غمگینشان نگاه کند، از فرط بهت و استیصال و خشم در مقابل دادگاه نیکبخت اصفهان که رای مرگش را صادر کرده بود، خود را به آتش کشید و جان باخت.
این #جمهوری_کشتار است که اینچنین فرمان و رای مرگ فرودستان را به هر طریق و انحایی صادر میکند، این جمهوری کشتار است که جای هیچ مدارا و درنگی ندارد و از هر طرف همسرنوشتان امین کیانپور، علیهاش مشتها برافراشتهاند تا به خاطر تمام سقفهای فرو ریخته، سینههای تیرخورده، سفرههای خالی، جانهای شریف گرفته و در بند و... از اساس کارش را تمام کنند و سرنوشتشان را با دست خودشان رقم زنند. سرنوشتی که اولین حرفش در هم شکستن تمام قد نظام سلطه و استثمار است.
#معیشت_فرودستان
#حق_مسکن
#جمهوری_چپاول_و_زور
@sarkhatism
آقامدیر به خاطر حق مسکن در مقابل دادگاه جمهوری زور در شعلهها سوخت!
*هشدار: فیلم حاوی تصاویر دلخراش است.
#امین_کیانپور، معلمی بود که برای مهیا کردن سقفی بالای سر دو دخترش سالها رنج کشید، آواره شد، حسرت هر چیزی را به جان خرید تا بتواند طی بیست و پنج سال کنار گذاشتن بخشی از حقوق ناچیز معلمی با خون جگر بالاخره خانهای برای خانوادهاش فراهم کند.
اما از آنجا که در حاکمیت #جمهوری_بحران همیشه زور و نابرابری حرف اول و آخر را میزند و تمام دریچهها را پیش روی فرودستان مسدود میکند این معلم شریف نیز تنها به خاطر بدیهیترین حق خود یعنی حق مسکن کارش به دادگاه میکشد و با زد و بند قاضی و شخصی که ادعای تملک خانه را داشته مواجهه می شود و در کمال ناباوری با رای دادگاه مبتنی بر خلع ید و تخلیهی ملک!
مگر امین چه خواسته بود؟ بدیهیترین حق خودش را، بدیهی ترین حق هر انسانی را، #حق_مسکن را؛ که آنهم با بیست و پنج سال کار در نظام استثمار که بخوانیمش بیست و پنج سال رنج و از دست دادن سلامتی، بیست و پنج سال حسرت، بیست و پنج سال دست کشیدن و گذشتن از ابتداییترین چیزهایی که حق برابر همگان باید باشد و نیست و... بهایش را پرداخته بود!
رای از جانب قلدرخانهی #جمهوری_زور در تاریخ یکشنبه ششم تیرماه ۱۴۰۰صادر شد و معلم به جای اینکه به مدرسه پیش شاگردانش برگردد یا به خانهای که دیگر نبود و پیش خانوادهای که دیگر نمیتوانست در چشم غمگینشان نگاه کند، از فرط بهت و استیصال و خشم در مقابل دادگاه نیکبخت اصفهان که رای مرگش را صادر کرده بود، خود را به آتش کشید و جان باخت.
این #جمهوری_کشتار است که اینچنین فرمان و رای مرگ فرودستان را به هر طریق و انحایی صادر میکند، این جمهوری کشتار است که جای هیچ مدارا و درنگی ندارد و از هر طرف همسرنوشتان امین کیانپور، علیهاش مشتها برافراشتهاند تا به خاطر تمام سقفهای فرو ریخته، سینههای تیرخورده، سفرههای خالی، جانهای شریف گرفته و در بند و... از اساس کارش را تمام کنند و سرنوشتشان را با دست خودشان رقم زنند. سرنوشتی که اولین حرفش در هم شکستن تمام قد نظام سلطه و استثمار است.
#معیشت_فرودستان
#حق_مسکن
#جمهوری_چپاول_و_زور
@sarkhatism
سرخط
Video
🔴«روایت همسرنوشتی فرودستانه»
روایت #امین_کیانپور، روایت زاگرس، روایت خلقی محروم
امین کیانپور، فرزند زاگرس و همسرنوشت با زاگرس بود. همسرنوشت با درختان استواری که از دیرباز انسان محروم زاگرس را درس استواری و خروش آموختهاند و درهم تنیدگیشان زیر وزن ویرانگر #حاکمیت_تباهی_و_کشتار در «دی» و «آبان» سراسر بار بست و سرخ شکفت. همچون خود امین که به گفتهی نزدیکان و شاگردان بسیارش، طی بیست و پنج سال معلمی در نهایت حوصله و عشق و استواری زبانزدش به تدریس پرداخته بود اما نهایتا به نشانهی اعتراض در مقابل ساختمانی که نماد زورگویی دستگاه سلطه و ستم است یکپارچه خشم و آتش شد.
در حالی که درختان زاگرس در آتش #جمهوری_ویرانی شعله میکشیدند، امین، فرزند غریب زاگرس که پس از سالها معلمی در نواحی محروم، مثل همشهریهای بسیار ایذهایاش که به خاطر چپاول حاکمیت سرمایه و مرکزگراییاش، و نتیجتا به خاطر ویرانی زادگاهشان به شهرهای مرکزیتر کوچانده شدهاند، او نیز مجبور شد به اصفهان برود و پس از سالها مشقت که سقفی بالای سر خانوادهاش فراهم کرده بود، در دادگاه زور، خانهاش را گرفتند و آتش خشم بر جانش گشودند.
امین هم زیر سایهی تاریخی سلطهی فرادستان خودی و غیرخودی یک فرودست بود و هیچ تعارف فرادستانهای به کارش نیامد. روایت خودش را داشت. یک فرودست لُر با روایت فرودستانهی مشترک که همهی خلقهای تحت ستم را در نهایت علیه تمام اشکال پوسیدهی سلطه به یکدیگر پیوند خواهد داد.
فرودستان «لُر» چه در دی و آبان و چه در #اعتصابات_سراسری اخیر به درستی نشان دادهاند که دیگر امید به هیچ مقام و سرور و «آ»* یا رسانههای حافظ منافع طبقاتیشان ندارند.
نشان دادند که دوران اسناد منگولهدار، تصمیمگیریهای از بالا و پیشکشکردن القاب فرادستانه گذشته است.
نشان دادند که تاریخ را باید دوباره با زبان فرودستانهی خود بنویسند. برگردند و روایت فرودستانهشان را از شخصیتهای شوریدهی عمدا خط خورده در مقابل «آ»های فربه شده در خان و خانبازی خودیها آغاز کنند.
از «بیبی مریم»هایی که «آ»های خانگی به خاطر زن بودن کمر به سرکوبش بستند اما تسلیم نشد. برای شوریدنش از سرورهای خانگی اجازه نخواست. خود تفنگ به دست گرفت و علیه ستمگران زمانهاش تاخت و سنگر گرفت؛ خانهاش را در اصفهان مامن معترضان دورانش کرد و حرفهای سنگین مردان خانوادهاش را به هیچ گرفت.
همان مردانی که تنها آنان در روایت فرداستانه «نام» و «افتخار» و «قهرمان» شدند و کلاه «آ»یشان چنان قد کشید که تا هنوز عدهای جرئت بیرون آمدن از زیر سایهی توهمش را ندارند.
ادامهی روایت شورش فرودستانهی بیبی مریم علیه ساختار پدرسالارانهی ایل و طایفه و گشودن دریچههای رهایی بخش را حالا در دیماه ۹۶ و ابان ۹۸ در زنان لُر بسیاری که برای فریادشان در خیابانهای ایذه و مسجدسلیمان و بهبهان و... از کسی اجازه نخواستند میبینم. بی دلیل نیست که در ایذه ۴۷ زن تنها در دی ماه ۹۶ بازداشت شدند.
فرودستان لر دیگر پشت سر «آ» و سرور و خان راه نیفتاند. شانه به شانه علیه حاکمیت سلطه فریاد زدند و سینه سپر کردند.
در اعتصابات سراسری اخیر فرودستان لر که به خاطر از دست دادن روستاها و زمینهای کشاورزیشان اغلب برای گذران معیشت و زندگی راهی عسلویه و ماهشهر و آبادان و شهرهای صنعتی میشوند بخش بزرگی از نیروی اعتصاب را تشکیل دادهاند.
صدایی که پیشتاز و به خاطر ماندنی دست روی نقطهی هوشیار فرودستانه گذاشت و برای مثال ایراناینترشنال را هدف گرفت همچون صداهای بسیاری که این اواخر از فیلمهای اعتصابات میشنویم صدای کارگران لُر است. این صدا چگونه میتواند دیگر توهمی نسبت به فرادستان و دشمنان طبقاتی و تاریخیاش داشته باشد؟
آری کسی خوشش بیاید یا نه، کلاه «آ» نیز همچون سایر نمادها و القاب سلطه نزد لشکر کار و فرودستان تحت ستم افتاده است.
سوختن امین کیانپور، معلم شریف و به خشم آمدهی لر، هم سرنوشت با درختان سوختهی دیارش زاگرس، روی دیگری هم دارد. رویی که نه سر سازش دارد و نه سر خواهش. خلق به خاک و خون کشیدهی امین و امینها با خشم یکپارچه و توقندهی خویش، با دیها و آبانهای در راه، با اعتصاباتی که افق رهایی بخش کارگران و زحمتکشان را ترسیم میکند در اتحادی طبقاتی به پیش میتازد و به شعلههای جمهوری ویرانی پایان خواهد داد.
*آ: لقبی لری که به بزرگان مذکر ایل بختیاری اطلاق میشد و بیشتر مختص خانها و خانزادهها بود و کسانی که در راس ساختار ایل و طایفه قرار داشتند.
متن از «گروه نویسندگان #سرخط »
#خلقهای_تحت_ستم
#فرودستان_لر
فیلم ارسالی از « یاران #همراه_سرخط »
@sarkhatism
روایت #امین_کیانپور، روایت زاگرس، روایت خلقی محروم
امین کیانپور، فرزند زاگرس و همسرنوشت با زاگرس بود. همسرنوشت با درختان استواری که از دیرباز انسان محروم زاگرس را درس استواری و خروش آموختهاند و درهم تنیدگیشان زیر وزن ویرانگر #حاکمیت_تباهی_و_کشتار در «دی» و «آبان» سراسر بار بست و سرخ شکفت. همچون خود امین که به گفتهی نزدیکان و شاگردان بسیارش، طی بیست و پنج سال معلمی در نهایت حوصله و عشق و استواری زبانزدش به تدریس پرداخته بود اما نهایتا به نشانهی اعتراض در مقابل ساختمانی که نماد زورگویی دستگاه سلطه و ستم است یکپارچه خشم و آتش شد.
در حالی که درختان زاگرس در آتش #جمهوری_ویرانی شعله میکشیدند، امین، فرزند غریب زاگرس که پس از سالها معلمی در نواحی محروم، مثل همشهریهای بسیار ایذهایاش که به خاطر چپاول حاکمیت سرمایه و مرکزگراییاش، و نتیجتا به خاطر ویرانی زادگاهشان به شهرهای مرکزیتر کوچانده شدهاند، او نیز مجبور شد به اصفهان برود و پس از سالها مشقت که سقفی بالای سر خانوادهاش فراهم کرده بود، در دادگاه زور، خانهاش را گرفتند و آتش خشم بر جانش گشودند.
امین هم زیر سایهی تاریخی سلطهی فرادستان خودی و غیرخودی یک فرودست بود و هیچ تعارف فرادستانهای به کارش نیامد. روایت خودش را داشت. یک فرودست لُر با روایت فرودستانهی مشترک که همهی خلقهای تحت ستم را در نهایت علیه تمام اشکال پوسیدهی سلطه به یکدیگر پیوند خواهد داد.
فرودستان «لُر» چه در دی و آبان و چه در #اعتصابات_سراسری اخیر به درستی نشان دادهاند که دیگر امید به هیچ مقام و سرور و «آ»* یا رسانههای حافظ منافع طبقاتیشان ندارند.
نشان دادند که دوران اسناد منگولهدار، تصمیمگیریهای از بالا و پیشکشکردن القاب فرادستانه گذشته است.
نشان دادند که تاریخ را باید دوباره با زبان فرودستانهی خود بنویسند. برگردند و روایت فرودستانهشان را از شخصیتهای شوریدهی عمدا خط خورده در مقابل «آ»های فربه شده در خان و خانبازی خودیها آغاز کنند.
از «بیبی مریم»هایی که «آ»های خانگی به خاطر زن بودن کمر به سرکوبش بستند اما تسلیم نشد. برای شوریدنش از سرورهای خانگی اجازه نخواست. خود تفنگ به دست گرفت و علیه ستمگران زمانهاش تاخت و سنگر گرفت؛ خانهاش را در اصفهان مامن معترضان دورانش کرد و حرفهای سنگین مردان خانوادهاش را به هیچ گرفت.
همان مردانی که تنها آنان در روایت فرداستانه «نام» و «افتخار» و «قهرمان» شدند و کلاه «آ»یشان چنان قد کشید که تا هنوز عدهای جرئت بیرون آمدن از زیر سایهی توهمش را ندارند.
ادامهی روایت شورش فرودستانهی بیبی مریم علیه ساختار پدرسالارانهی ایل و طایفه و گشودن دریچههای رهایی بخش را حالا در دیماه ۹۶ و ابان ۹۸ در زنان لُر بسیاری که برای فریادشان در خیابانهای ایذه و مسجدسلیمان و بهبهان و... از کسی اجازه نخواستند میبینم. بی دلیل نیست که در ایذه ۴۷ زن تنها در دی ماه ۹۶ بازداشت شدند.
فرودستان لر دیگر پشت سر «آ» و سرور و خان راه نیفتاند. شانه به شانه علیه حاکمیت سلطه فریاد زدند و سینه سپر کردند.
در اعتصابات سراسری اخیر فرودستان لر که به خاطر از دست دادن روستاها و زمینهای کشاورزیشان اغلب برای گذران معیشت و زندگی راهی عسلویه و ماهشهر و آبادان و شهرهای صنعتی میشوند بخش بزرگی از نیروی اعتصاب را تشکیل دادهاند.
صدایی که پیشتاز و به خاطر ماندنی دست روی نقطهی هوشیار فرودستانه گذاشت و برای مثال ایراناینترشنال را هدف گرفت همچون صداهای بسیاری که این اواخر از فیلمهای اعتصابات میشنویم صدای کارگران لُر است. این صدا چگونه میتواند دیگر توهمی نسبت به فرادستان و دشمنان طبقاتی و تاریخیاش داشته باشد؟
آری کسی خوشش بیاید یا نه، کلاه «آ» نیز همچون سایر نمادها و القاب سلطه نزد لشکر کار و فرودستان تحت ستم افتاده است.
سوختن امین کیانپور، معلم شریف و به خشم آمدهی لر، هم سرنوشت با درختان سوختهی دیارش زاگرس، روی دیگری هم دارد. رویی که نه سر سازش دارد و نه سر خواهش. خلق به خاک و خون کشیدهی امین و امینها با خشم یکپارچه و توقندهی خویش، با دیها و آبانهای در راه، با اعتصاباتی که افق رهایی بخش کارگران و زحمتکشان را ترسیم میکند در اتحادی طبقاتی به پیش میتازد و به شعلههای جمهوری ویرانی پایان خواهد داد.
*آ: لقبی لری که به بزرگان مذکر ایل بختیاری اطلاق میشد و بیشتر مختص خانها و خانزادهها بود و کسانی که در راس ساختار ایل و طایفه قرار داشتند.
متن از «گروه نویسندگان #سرخط »
#خلقهای_تحت_ستم
#فرودستان_لر
فیلم ارسالی از « یاران #همراه_سرخط »
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 یک معلم دیگر به «قتل» رسید
به گزارش زمانه غلامعباس یحییپور، معلم ریاضی در شهرستان گراش استان فارس، در اثر مشکلات مالی خود را حلقآویز کرد. بنا به گزارشات او تقاضای ۵۰ میلیون تومان وام کرده بود، اما قادر به تامین ۵ میلیون سپرده برای دریافت وام نبود. بنا به گزارشات اعضای بدن او پس از مرگ اهدا شده است.
هنوز چهار ماه از خودسوزی امین کیانپور، مدیر دبیرستانی در اصفهان نگذشته است که در پی رای دادگاه مبتنی بر تخلیهی خانهی خود، مقابل دادگاه اصفهان خود را به آتش کشید. از این دست خودکشیها به دلایل معیشتی فراوان اتفاق افتاده و میافتد، اما باید اندکی بیشتر تامل کرد و انگشت اتهام را به سمت عاملیت این خودکشیها برد. این جمهوری اسلامی است که فرمان مرگ این دست افراد را صادر میکند و حق زندگی را از آنان میگیرد. همین امروز سه تجمع از سوی معلمان در شهرهای مختلف صورت گرفته و هر یک از حاضران این تجمعها به نوعی با این دست مشکلات مواجه هستند، اما مسئولین جمهوری کشتار به کدام یک از مطالبات به حق آنان پاسخ گفتند؟ تصور کنید لحظهای بهت و استیصال و خشم این افراد از وضعیتشان، بر میل به زیستن فزونی بیابد. در این حالت نمیتوان از پایان دادن خودخواسته به زندگی سخن گفت؛ آنان به «قتل» میرسند، چون فرمان مرگ فرودستان از سوی افراد دیگری صادر شده است.
#غلامعباس_یحییپور
#امین_کیانپور
#قتل_معلمان
#جمهوری_کشتار
@sarkhatism
به گزارش زمانه غلامعباس یحییپور، معلم ریاضی در شهرستان گراش استان فارس، در اثر مشکلات مالی خود را حلقآویز کرد. بنا به گزارشات او تقاضای ۵۰ میلیون تومان وام کرده بود، اما قادر به تامین ۵ میلیون سپرده برای دریافت وام نبود. بنا به گزارشات اعضای بدن او پس از مرگ اهدا شده است.
هنوز چهار ماه از خودسوزی امین کیانپور، مدیر دبیرستانی در اصفهان نگذشته است که در پی رای دادگاه مبتنی بر تخلیهی خانهی خود، مقابل دادگاه اصفهان خود را به آتش کشید. از این دست خودکشیها به دلایل معیشتی فراوان اتفاق افتاده و میافتد، اما باید اندکی بیشتر تامل کرد و انگشت اتهام را به سمت عاملیت این خودکشیها برد. این جمهوری اسلامی است که فرمان مرگ این دست افراد را صادر میکند و حق زندگی را از آنان میگیرد. همین امروز سه تجمع از سوی معلمان در شهرهای مختلف صورت گرفته و هر یک از حاضران این تجمعها به نوعی با این دست مشکلات مواجه هستند، اما مسئولین جمهوری کشتار به کدام یک از مطالبات به حق آنان پاسخ گفتند؟ تصور کنید لحظهای بهت و استیصال و خشم این افراد از وضعیتشان، بر میل به زیستن فزونی بیابد. در این حالت نمیتوان از پایان دادن خودخواسته به زندگی سخن گفت؛ آنان به «قتل» میرسند، چون فرمان مرگ فرودستان از سوی افراد دیگری صادر شده است.
#غلامعباس_یحییپور
#امین_کیانپور
#قتل_معلمان
#جمهوری_کشتار
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 یک معلم دیگر به «قتل» رسید
دقیقاً یک هفته پیش خبری را با همین تیتر منتشر کردیم. هفتهی گذشته غلامعباس یحییپور، معلمی در شهرستان گراش استان فارس، زمانی که از تامین ۵ میلیون تومان سپرده برای دریافت وام ۵۰ میلیون تومانی ناتوان ماند، خود را حلقآویز کرد. حالا کانال صنفی معلمان خبر از خودکشی حسن چناری، معلمی در بخش سرولایت شهرستان نیشابور با قرص برنج میدهند. هنوز اطلاعات بیشتری در این خصوص منتشر نشده، اما کانال صنفی معلمان دربارهی پیامدهای سهمگین و غیرقابل جبران اوضاع اقتصادی مردم هشدار داده است.
به تجمعات امروز معلمان نگاه کنید؛ ۹ تجمع با مطالبهی افزایش دستمزد برای فرار از خط فقر و یک تجمع با مطالبهی استخدام برای داشتن حداقل امنیت شغلی. مطالباتی که هر روز و هر روز در حال تکرار است و پاسخی از سوی مسئولین جمهوری غارت و کشتار نمییابد. چه کسی حق زندگی این فرودستان را از آنان سلب کرده است؟ آیا سیاستهای سودمحورانه و غارتگرانهی موجود معنایی جز صدور فرمان مرگ فرودستان میدهد؟ یاد کردن از این دست خودکشیها به عنوان مرگ خودخواسته شوخی زشت و کریهی است. آنان زیر تیغ سرمایه به «قتل» میرسند. تا زمان تداوم وضعیت موجود، دفتر این دست مرگها به پایان نمیرسد و تنها با تغییر تصویر و نام کشتهشدگان ورق میخورد.
#حسن_چناری
#غلامعباس_یحییپور
#امین_کیانپور
#قتل_معلمان
#قتل_فرودستان
#جمهوری_کشتار
@sarkhatism
دقیقاً یک هفته پیش خبری را با همین تیتر منتشر کردیم. هفتهی گذشته غلامعباس یحییپور، معلمی در شهرستان گراش استان فارس، زمانی که از تامین ۵ میلیون تومان سپرده برای دریافت وام ۵۰ میلیون تومانی ناتوان ماند، خود را حلقآویز کرد. حالا کانال صنفی معلمان خبر از خودکشی حسن چناری، معلمی در بخش سرولایت شهرستان نیشابور با قرص برنج میدهند. هنوز اطلاعات بیشتری در این خصوص منتشر نشده، اما کانال صنفی معلمان دربارهی پیامدهای سهمگین و غیرقابل جبران اوضاع اقتصادی مردم هشدار داده است.
به تجمعات امروز معلمان نگاه کنید؛ ۹ تجمع با مطالبهی افزایش دستمزد برای فرار از خط فقر و یک تجمع با مطالبهی استخدام برای داشتن حداقل امنیت شغلی. مطالباتی که هر روز و هر روز در حال تکرار است و پاسخی از سوی مسئولین جمهوری غارت و کشتار نمییابد. چه کسی حق زندگی این فرودستان را از آنان سلب کرده است؟ آیا سیاستهای سودمحورانه و غارتگرانهی موجود معنایی جز صدور فرمان مرگ فرودستان میدهد؟ یاد کردن از این دست خودکشیها به عنوان مرگ خودخواسته شوخی زشت و کریهی است. آنان زیر تیغ سرمایه به «قتل» میرسند. تا زمان تداوم وضعیت موجود، دفتر این دست مرگها به پایان نمیرسد و تنها با تغییر تصویر و نام کشتهشدگان ورق میخورد.
#حسن_چناری
#غلامعباس_یحییپور
#امین_کیانپور
#قتل_معلمان
#قتل_فرودستان
#جمهوری_کشتار
@sarkhatism