Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 روایتی از دبیرستان دخترانه
ویدئوی بالا بر اساس #متن_ارسالی یکی از دانشآموزان مدرسهی نمونهدولتی بهرام رزمی شیراز توسط گروه رگبار ساخته شده است.
این روایتی از آزارها و محدودیتهایی است که در مدارس کشورمان (به خصوص در مدارس دخترانه) جاری است...
@ragbaarchannel 🚩
@Sarkhatism
ویدئوی بالا بر اساس #متن_ارسالی یکی از دانشآموزان مدرسهی نمونهدولتی بهرام رزمی شیراز توسط گروه رگبار ساخته شده است.
این روایتی از آزارها و محدودیتهایی است که در مدارس کشورمان (به خصوص در مدارس دخترانه) جاری است...
@ragbaarchannel 🚩
@Sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 مردم دارن میمیرن، آخوندا سگ میگیرن
#متن_ارسالی: طبقهی کارگر ایران حتی توان تامین خوراک خود را از دست داده است. بیش از 60 هزار کارگر اعتصابی، گرسنهاند. مردم از بیبرقی و بیآبی به ستوه آمدهاند و در خیابان اعتراض میکنند. سیستان و بلوچستان در بحران کرونا (مضاف بر بحران بیآبی، بیبرقی، بیکاری و گرسنگی) میسوزد، واکسیناسیون بدل به رفتاری لاکچری شده که طبقات دارا با خرید یا با سفر به سایر کشورها از آن بهره میبرند، بحران مسکن، حاشیهنشینی را چندبرابر کرده، قطعی مداوم اینترنت به کسب و کار و اعصاب مردم صدمه زده، مردم توان تعمیر یا خرید آن دسته وسایل برقی که بر اثر قطعی برق سوخته یا خراب شده را ندارند، بحران محیط زیست و خشکی رودخانهها و دریاچهها به نرخی بیسابقه در سطح جهان رسیده، زاگرس در آتش میسوزد و در یک کلام زندگی در حال مردن در این جغرافیاست.
درست در این شرایط، جمهوری شکنجه در جهت آزار و شکنجهی بیشتر مردم و حیوانات طرح بازداشت سگها را اجرا کرده است. کلانتریها اگر سگ در خیابان ببینند حتی اگر شناسنامه داشته باشد و به همراه صاحبش قدم بزند میگیرند و سرنوشت سگها مشخص نیست.
آدمی درمقابل این وضعیت عاطفه و خشم کم میآورد.
متن از گروه نویسندگان #همراه_سرخط
@sarkhatism
#متن_ارسالی: طبقهی کارگر ایران حتی توان تامین خوراک خود را از دست داده است. بیش از 60 هزار کارگر اعتصابی، گرسنهاند. مردم از بیبرقی و بیآبی به ستوه آمدهاند و در خیابان اعتراض میکنند. سیستان و بلوچستان در بحران کرونا (مضاف بر بحران بیآبی، بیبرقی، بیکاری و گرسنگی) میسوزد، واکسیناسیون بدل به رفتاری لاکچری شده که طبقات دارا با خرید یا با سفر به سایر کشورها از آن بهره میبرند، بحران مسکن، حاشیهنشینی را چندبرابر کرده، قطعی مداوم اینترنت به کسب و کار و اعصاب مردم صدمه زده، مردم توان تعمیر یا خرید آن دسته وسایل برقی که بر اثر قطعی برق سوخته یا خراب شده را ندارند، بحران محیط زیست و خشکی رودخانهها و دریاچهها به نرخی بیسابقه در سطح جهان رسیده، زاگرس در آتش میسوزد و در یک کلام زندگی در حال مردن در این جغرافیاست.
درست در این شرایط، جمهوری شکنجه در جهت آزار و شکنجهی بیشتر مردم و حیوانات طرح بازداشت سگها را اجرا کرده است. کلانتریها اگر سگ در خیابان ببینند حتی اگر شناسنامه داشته باشد و به همراه صاحبش قدم بزند میگیرند و سرنوشت سگها مشخص نیست.
آدمی درمقابل این وضعیت عاطفه و خشم کم میآورد.
متن از گروه نویسندگان #همراه_سرخط
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 حق تعیین سرنوشت با اتحاد
#متن_ارسالی:
۱. آنچه ستمکشان جغرافیای ایران برای آن میجنگند، در معنای دقیق کلمه "حق تعیین سرنوشت" است. حق تعیین سرنوشت یعنی مردمان ساکن در این سرزمین بتوانند هویتشان را حفظ کنند، خود بر زیست خود مدیریت داشته باشند و از منابع و مواهبشان خودشان هم بهره ببرند.
۲. این جغرافیا سرزمین تکثر هویتی است و هرگز هیچ ساخت سیاسی پهناوری بدون لحاظ و حفظ این تکثر نتوانسته در آن دوام آورد.
ناسیونالیستهای نژادگرای آریایی که باد در غبغب میاندازند و مستقیم خودشان را به کوروش کبیر و امپراتوری هخامنشی متصل میدانند یک واقعیت تاریخی ساده را نمیخواهند ببینند: هرگز هیچ ساخت سیاسی پهندامنهای در این جغرافیا بدون واگذاشتن "حداقل" امور روزمرهی مردم به خودشان امکان تثبیت و تداوم نیافته است. ارجاع بیواسطه به امر باستانی، مغالطهی محض است، اما اگر در همین مغالطه با باستانگرایان و نژادگرایان همراه شویم بهسرعت تناقضشان آشکار میشود: رابطهی امپراتوری بزرگ هخامنشی با ساتراپی*هایش تنها مبتنی بر مبادلهی مالیات و سرباز بود (اقتصادی/نظامی) و آن ملت یکپارچهی آریایی با زبان یکدست قند پارسی اساسا موجودیت تاریخی ندارد. اگر راه دور هم نرویم فقط تعداد زبانهایی که تحت عنوان خانوادهی زبانی "فارسی میانه" طبقهبندی شدهاند و هرکدام یک زبان جداگانه هستند این تکثر را نمایش میدهد.
۳. ملتسازی یک پروژهی استعماری_استثماری مدرن است که از اساس بر سرکوب هویتها و سلب حق تعیین سرنوشت از گروههای جمعیتی مختلف سوار است.
در قرن بیستم، عمدتا واکنش به دولت_ملت یا امپریالیسم مسلط، ناسیونالیسم بود. ناسیونالیسم نوعی تورم هویتی است که تشکیل یک دولت ملی مستقل را مبنا میگیرد. تشکیل دولت_ملتهای جدید در قرن بیستم به خوبی آشکار کرد که ناسیونالیسم نه تنها راه رهایی نیست بلکه خود در تداوم ستم ملی و سلب حق تعیین سرنوشت وجود دارد.
۴. ستمکشان امروز در جغرافیای ایران برخاستهاند. قیام تشنگان قیامی برای حق تعیین سرنوشت است. از آنجا که دیرزمانی حق تعیین سرنوشت با ناسیونالیسم گره خورده بود، بدون شک در قیام تشنگان و هر قیام دیگری که حق تعیین سرنوشت را میخواهد باید شاهد وجوه ناسیونالیستی هم بود، اما اولا این وجوه صرفا پاسخی به دولت ملی مرکزی مسلط هستند که نه تنها منابع و هویت یک مردم را نابود کرده بلکه خود در متورم کردن تنشهای هویتی نقش عامدانهای بازی کرده تا از این میان بهرهی امنیتی خود را ببرد، ثانیا این وجوه به ناگزیر شرایط تاریخی کمرنگند، آنچنان کمرنگ که با آگاهی، همبستگیهایی را فراتر از ناسیونالیسم شکل میدهند و درمقابل ستمگر بزرگ، دولت ملی مرکزی، دست اتحاد بههم میدهند.
۵. امروز شاهد آنیم که مردم تحت ستم در جای جای ایران که برای حفاظت از هویتشان، حیاتشان و منابعشان میجنگند خط اتحاد را در پیش گرفتهاند. در حالیکه دستگاه سرکوب تلاش میکند برای ایجاد تفرقه بیشتر بین لر و عرب علاوه بر ایجاد نابرابری و تنشهای پیشینی، برای سرکوب معترضان عرب، از مناطق لر نیرو بسیج کند، لرهای خرمآباد و دیگر شهرهای لرنشین خوزستان با همبستگی به قیام تشنگان میپیوندند و جادهها را میبندند تا کار برای سرکوبگران دشوار شود. دایه شریفه، از کردستان بهعنوان مادر یک اعدامی کُرد (رامین حسینپناهی) پیام همبستگی برای خوزستان میفرستد و ستمکشان بلوچ کنار قیام تشنگان میایستند. فعالان تُرک در شهرها پوستر میچسبانند و فراخوان تجمع در همبستگی با معترضان عرب میدهند. اینها نمودهای هنوز کوچکی از شکلگیری تازهی اتحاد مردم تحتستم برای تعیین سرنوشت خود است. بدون شک تنشهای تاریخا شکلگرفته بین ملل ساکن در ایران با سادگی رفع نخواهد شد، اما قطعا تنها راه رسیدن به حق تعیین سرنوشت، در گام نخست مقابله با دولت مرکزی مستقری است که این حق را بهطور عام سلب کرده. این مقابله شامل مقابله با هر نوع دولت ملی مرکزیای که سالب حق تعیین سرنوشت مردم هم باشد میشود. شکی نیست که تنشهای تاریخا شکلگرفته از طریق مذاکرات برابرانه و توزیع عادلانه منابع از جانب یک دولت سرزمینی مردمی و دموکراتیک که همه گروههای مردمی در آن امکان واقعی مداخله دارند، بیشتر امکان رفع و رجوع دارد.
اما آنچه امروز به نظر ضرورتی تاریخی میرسد این است که دستیابی به حق تعیین سرنوشت برای هویتهای مختلف ملی، مذهبی، جنسیتی و... جز از طریق همبستگی در مقابل نظم طبقاتی مستقر موجود، ابدا قابل تصور نخواهد بود.
۶. مردم راه دشواری پیش رو دارند، سیاست تفرقه که بهصورت تاریخی و عینی هم عمل میکند در کنار بحران آلترناتیو سیاسی قرار گرفته. به این معنا هیچ نیروی سیاسی منسجمی حامل حق تعیین سرنوشت نیست، مردم تنها هستند و در این تنهایی فقط همبستگی و آگاهی خودشان را دارند.
بیش باد #همبستگی_ستمکشان
*تقسیمات سرزمینی هخامنشی
@sarkhatism
#متن_ارسالی:
۱. آنچه ستمکشان جغرافیای ایران برای آن میجنگند، در معنای دقیق کلمه "حق تعیین سرنوشت" است. حق تعیین سرنوشت یعنی مردمان ساکن در این سرزمین بتوانند هویتشان را حفظ کنند، خود بر زیست خود مدیریت داشته باشند و از منابع و مواهبشان خودشان هم بهره ببرند.
۲. این جغرافیا سرزمین تکثر هویتی است و هرگز هیچ ساخت سیاسی پهناوری بدون لحاظ و حفظ این تکثر نتوانسته در آن دوام آورد.
ناسیونالیستهای نژادگرای آریایی که باد در غبغب میاندازند و مستقیم خودشان را به کوروش کبیر و امپراتوری هخامنشی متصل میدانند یک واقعیت تاریخی ساده را نمیخواهند ببینند: هرگز هیچ ساخت سیاسی پهندامنهای در این جغرافیا بدون واگذاشتن "حداقل" امور روزمرهی مردم به خودشان امکان تثبیت و تداوم نیافته است. ارجاع بیواسطه به امر باستانی، مغالطهی محض است، اما اگر در همین مغالطه با باستانگرایان و نژادگرایان همراه شویم بهسرعت تناقضشان آشکار میشود: رابطهی امپراتوری بزرگ هخامنشی با ساتراپی*هایش تنها مبتنی بر مبادلهی مالیات و سرباز بود (اقتصادی/نظامی) و آن ملت یکپارچهی آریایی با زبان یکدست قند پارسی اساسا موجودیت تاریخی ندارد. اگر راه دور هم نرویم فقط تعداد زبانهایی که تحت عنوان خانوادهی زبانی "فارسی میانه" طبقهبندی شدهاند و هرکدام یک زبان جداگانه هستند این تکثر را نمایش میدهد.
۳. ملتسازی یک پروژهی استعماری_استثماری مدرن است که از اساس بر سرکوب هویتها و سلب حق تعیین سرنوشت از گروههای جمعیتی مختلف سوار است.
در قرن بیستم، عمدتا واکنش به دولت_ملت یا امپریالیسم مسلط، ناسیونالیسم بود. ناسیونالیسم نوعی تورم هویتی است که تشکیل یک دولت ملی مستقل را مبنا میگیرد. تشکیل دولت_ملتهای جدید در قرن بیستم به خوبی آشکار کرد که ناسیونالیسم نه تنها راه رهایی نیست بلکه خود در تداوم ستم ملی و سلب حق تعیین سرنوشت وجود دارد.
۴. ستمکشان امروز در جغرافیای ایران برخاستهاند. قیام تشنگان قیامی برای حق تعیین سرنوشت است. از آنجا که دیرزمانی حق تعیین سرنوشت با ناسیونالیسم گره خورده بود، بدون شک در قیام تشنگان و هر قیام دیگری که حق تعیین سرنوشت را میخواهد باید شاهد وجوه ناسیونالیستی هم بود، اما اولا این وجوه صرفا پاسخی به دولت ملی مرکزی مسلط هستند که نه تنها منابع و هویت یک مردم را نابود کرده بلکه خود در متورم کردن تنشهای هویتی نقش عامدانهای بازی کرده تا از این میان بهرهی امنیتی خود را ببرد، ثانیا این وجوه به ناگزیر شرایط تاریخی کمرنگند، آنچنان کمرنگ که با آگاهی، همبستگیهایی را فراتر از ناسیونالیسم شکل میدهند و درمقابل ستمگر بزرگ، دولت ملی مرکزی، دست اتحاد بههم میدهند.
۵. امروز شاهد آنیم که مردم تحت ستم در جای جای ایران که برای حفاظت از هویتشان، حیاتشان و منابعشان میجنگند خط اتحاد را در پیش گرفتهاند. در حالیکه دستگاه سرکوب تلاش میکند برای ایجاد تفرقه بیشتر بین لر و عرب علاوه بر ایجاد نابرابری و تنشهای پیشینی، برای سرکوب معترضان عرب، از مناطق لر نیرو بسیج کند، لرهای خرمآباد و دیگر شهرهای لرنشین خوزستان با همبستگی به قیام تشنگان میپیوندند و جادهها را میبندند تا کار برای سرکوبگران دشوار شود. دایه شریفه، از کردستان بهعنوان مادر یک اعدامی کُرد (رامین حسینپناهی) پیام همبستگی برای خوزستان میفرستد و ستمکشان بلوچ کنار قیام تشنگان میایستند. فعالان تُرک در شهرها پوستر میچسبانند و فراخوان تجمع در همبستگی با معترضان عرب میدهند. اینها نمودهای هنوز کوچکی از شکلگیری تازهی اتحاد مردم تحتستم برای تعیین سرنوشت خود است. بدون شک تنشهای تاریخا شکلگرفته بین ملل ساکن در ایران با سادگی رفع نخواهد شد، اما قطعا تنها راه رسیدن به حق تعیین سرنوشت، در گام نخست مقابله با دولت مرکزی مستقری است که این حق را بهطور عام سلب کرده. این مقابله شامل مقابله با هر نوع دولت ملی مرکزیای که سالب حق تعیین سرنوشت مردم هم باشد میشود. شکی نیست که تنشهای تاریخا شکلگرفته از طریق مذاکرات برابرانه و توزیع عادلانه منابع از جانب یک دولت سرزمینی مردمی و دموکراتیک که همه گروههای مردمی در آن امکان واقعی مداخله دارند، بیشتر امکان رفع و رجوع دارد.
اما آنچه امروز به نظر ضرورتی تاریخی میرسد این است که دستیابی به حق تعیین سرنوشت برای هویتهای مختلف ملی، مذهبی، جنسیتی و... جز از طریق همبستگی در مقابل نظم طبقاتی مستقر موجود، ابدا قابل تصور نخواهد بود.
۶. مردم راه دشواری پیش رو دارند، سیاست تفرقه که بهصورت تاریخی و عینی هم عمل میکند در کنار بحران آلترناتیو سیاسی قرار گرفته. به این معنا هیچ نیروی سیاسی منسجمی حامل حق تعیین سرنوشت نیست، مردم تنها هستند و در این تنهایی فقط همبستگی و آگاهی خودشان را دارند.
بیش باد #همبستگی_ستمکشان
*تقسیمات سرزمینی هخامنشی
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 به نام مادران خلق لر
#متن_ارسالی: یهسه بی وه جنگ، وژت و خیرتت
گرت شوهخان نیشت أر صورتت
(هماینک جنگ آغاز شده و زمان رشادت و غیرت تو فرا رسیده است
گرد و غبار شبیخون بر چهرهات نشسته است)
فدای شوهخان سات ششتان بام
شادی کافرعل أ سر لشتان بام
(فدای شبیخون ساعت شش بامدادیتان
و فدای آن جسم بیجانتان که دشمنان شادمانه بر آنها میرقصند)
بار دیگر خون در تاریخ لر میدمد و تاریخ در خون لر میدود. تاریخی در امتداد حماسههای سربداران پر غرورش. تاریخ بیبیمریمها، قدمخیرها، علیمردانها، کیلهراسبها، اعظمیها، کتیراییها و اسدیانها را میگویم.
خلق لر میرود تا بار دیگر برگی زرین را بر صفحات تاریخ پر افتخارش بیفزاید. تاریخی که هر بار با شمشیر جلادانی چون امیر احمدیها، تهرانیها و خلخالیها به فراموشی سپرده میشود؛ غافل از آنکه شیر زنان «سرزمین دارالغرور» با مرگ هر شهید سرافرازی، خشم و انتقام خود را در قالب «مور»، این عصارهی روح حماسی تاریخ قوم لر، میسرایند تا ققنوس آزادی با تولد فرزند عصیانگری دیگر، از خاکستر شرارههای شجاعت و آزادگی سر برأورد. عقابانی که پیشاپیش مرگ، روح سرکش و پر غرورشان در کوچه پس کوچههای شهر میچرخند؛ و مادرانی که شمشیر انتقام را با چنین مویههایی برای فرزندان قهرمانشان صیقل میدهند:
شرط بو ژه داخت ننیشم وه شاد
تخت کیخسرو کولئی بعمر باد
(سوگند به داغ غم از دست دادنت، تا سرنگونی اریکهی قدرت ظالمان، شادی نخواهم کرد)
مادرانی که گرچه دستانشان پینهبسته و صورتشان آفتابخورده، اما گرمای نوازش دستان پر مهرشان و دریای نگاه بیدریغشان، سرشار از شوق و خواستنی است که تو را تا بیکرانههای عشق و زیبایی همراهی میکند.
در این «دالهگیژان» مرگ و فقر و تباهی که بر فراز آسمان سرخ لرستان خیمه زده است، تنها و تنها و تنها دلخوشیام مادری است که حتی «ماریای» آزادی و عدالت در برابر روح سترگش سر تعظیم فرود میآورد؛ مادری که شهادت فرزندان راستین گهوارهی لرستان و رهروان راه آزادی و برابری را چنین به مویه میسراید:
جآلل نیشتنه أر سوزلهکؤنی
شنگ پره مکن أر سر زؤنی
(جوانان بر سبزهزارها نشستهاند و خشاب تفنگهایشان را پر میکنند).
متن ارسالی از یاران #همراه_سرخط
#قیام_ستمدیدگان
#همبستگی_ستمکشان
#الشعب_یرید_اسقاط_النظام
#آبان_ادامه_دارد
@sarkhatism
#متن_ارسالی: یهسه بی وه جنگ، وژت و خیرتت
گرت شوهخان نیشت أر صورتت
(هماینک جنگ آغاز شده و زمان رشادت و غیرت تو فرا رسیده است
گرد و غبار شبیخون بر چهرهات نشسته است)
فدای شوهخان سات ششتان بام
شادی کافرعل أ سر لشتان بام
(فدای شبیخون ساعت شش بامدادیتان
و فدای آن جسم بیجانتان که دشمنان شادمانه بر آنها میرقصند)
بار دیگر خون در تاریخ لر میدمد و تاریخ در خون لر میدود. تاریخی در امتداد حماسههای سربداران پر غرورش. تاریخ بیبیمریمها، قدمخیرها، علیمردانها، کیلهراسبها، اعظمیها، کتیراییها و اسدیانها را میگویم.
خلق لر میرود تا بار دیگر برگی زرین را بر صفحات تاریخ پر افتخارش بیفزاید. تاریخی که هر بار با شمشیر جلادانی چون امیر احمدیها، تهرانیها و خلخالیها به فراموشی سپرده میشود؛ غافل از آنکه شیر زنان «سرزمین دارالغرور» با مرگ هر شهید سرافرازی، خشم و انتقام خود را در قالب «مور»، این عصارهی روح حماسی تاریخ قوم لر، میسرایند تا ققنوس آزادی با تولد فرزند عصیانگری دیگر، از خاکستر شرارههای شجاعت و آزادگی سر برأورد. عقابانی که پیشاپیش مرگ، روح سرکش و پر غرورشان در کوچه پس کوچههای شهر میچرخند؛ و مادرانی که شمشیر انتقام را با چنین مویههایی برای فرزندان قهرمانشان صیقل میدهند:
شرط بو ژه داخت ننیشم وه شاد
تخت کیخسرو کولئی بعمر باد
(سوگند به داغ غم از دست دادنت، تا سرنگونی اریکهی قدرت ظالمان، شادی نخواهم کرد)
مادرانی که گرچه دستانشان پینهبسته و صورتشان آفتابخورده، اما گرمای نوازش دستان پر مهرشان و دریای نگاه بیدریغشان، سرشار از شوق و خواستنی است که تو را تا بیکرانههای عشق و زیبایی همراهی میکند.
در این «دالهگیژان» مرگ و فقر و تباهی که بر فراز آسمان سرخ لرستان خیمه زده است، تنها و تنها و تنها دلخوشیام مادری است که حتی «ماریای» آزادی و عدالت در برابر روح سترگش سر تعظیم فرود میآورد؛ مادری که شهادت فرزندان راستین گهوارهی لرستان و رهروان راه آزادی و برابری را چنین به مویه میسراید:
جآلل نیشتنه أر سوزلهکؤنی
شنگ پره مکن أر سر زؤنی
(جوانان بر سبزهزارها نشستهاند و خشاب تفنگهایشان را پر میکنند).
متن ارسالی از یاران #همراه_سرخط
#قیام_ستمدیدگان
#همبستگی_ستمکشان
#الشعب_یرید_اسقاط_النظام
#آبان_ادامه_دارد
@sarkhatism