Forwarded from خيانت چپي ها
٨٧
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
#شاعر_چپي_كمونيست_ضد فرهنك ايراني شاملو چه گفته در مورد عيد باستاني نوروز ⬇️⬇️⬇️⬇️
شاملو و شاملوپرورها).بنابراین (ملت) ایران باید یک بار برای همیشه تکلیف خود را با این چهره های ناپیمان (خائن) و رسالت ِ انیرانی (ضد ایرانی) ایشان روشن کند.
شاملوی مثلن بزرگ-این غول ادبیات ِ چپگرایان ضدایرانی و ابرانسان دروغین ِ پهنه یِ شعر و هنر برای همسویی اش با مرتضی مطهری در دشمنی با ایران و ایرانی و بوسه بر ریسمان نامقدس ِ اتحاد ِ ارتجاعی سرخ و سیاه، فردوسی بزرگ را حرامزاده و رضا شاه ایرانساز را سلطانی مستبد می نامید.
او در راستای تمدید خدمات متقابل خود و مرتضی مطهری و آخوند مشکینی به استعمار چنین می فرمود:⬇️⬇️
«من هر چه فکر می کنم به این نتیجه می رسم که اگر این روز [ #نوروز ] به مناسبتِ فاجعه ای جشن گرفته شده است که دو هزار و پانصد سال بر خلق هایِ ایران ذشته،
نه فقط مطلقا جشن گرفتن دارد، بلکه بهتر است به عنوانِ نامبارک ترین روزِ تاریخِ ایران، روزِ عزایِ ملی اعلام شود.
من هر وفت به سنتِ شادی هایِ نوروزی فکر می کنم، بی درنگ برایم تداعی می شود: یک دل خوش کُنَکِ موقت، یک لحظه یِ فراغتِ دروغین؛ ملتی که قرن هاست به کارِ گِل واداشته شده. به عقیده یِ من در این آئینِ نوروزی، در این جشنی که از فرطِ زورکی بودن غم انگیز است، همان بندِ تمبان اش را سفت می کند. مجالی سنتی برایِ یک جور خوشیِ کلیشه ایِ سنتیِ قلابی».
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
#شاعر_چپي_كمونيست_ضد فرهنك ايراني شاملو چه گفته در مورد عيد باستاني نوروز ⬇️⬇️⬇️⬇️
شاملو و شاملوپرورها).بنابراین (ملت) ایران باید یک بار برای همیشه تکلیف خود را با این چهره های ناپیمان (خائن) و رسالت ِ انیرانی (ضد ایرانی) ایشان روشن کند.
شاملوی مثلن بزرگ-این غول ادبیات ِ چپگرایان ضدایرانی و ابرانسان دروغین ِ پهنه یِ شعر و هنر برای همسویی اش با مرتضی مطهری در دشمنی با ایران و ایرانی و بوسه بر ریسمان نامقدس ِ اتحاد ِ ارتجاعی سرخ و سیاه، فردوسی بزرگ را حرامزاده و رضا شاه ایرانساز را سلطانی مستبد می نامید.
او در راستای تمدید خدمات متقابل خود و مرتضی مطهری و آخوند مشکینی به استعمار چنین می فرمود:⬇️⬇️
«من هر چه فکر می کنم به این نتیجه می رسم که اگر این روز [ #نوروز ] به مناسبتِ فاجعه ای جشن گرفته شده است که دو هزار و پانصد سال بر خلق هایِ ایران ذشته،
نه فقط مطلقا جشن گرفتن دارد، بلکه بهتر است به عنوانِ نامبارک ترین روزِ تاریخِ ایران، روزِ عزایِ ملی اعلام شود.
من هر وفت به سنتِ شادی هایِ نوروزی فکر می کنم، بی درنگ برایم تداعی می شود: یک دل خوش کُنَکِ موقت، یک لحظه یِ فراغتِ دروغین؛ ملتی که قرن هاست به کارِ گِل واداشته شده. به عقیده یِ من در این آئینِ نوروزی، در این جشنی که از فرطِ زورکی بودن غم انگیز است، همان بندِ تمبان اش را سفت می کند. مجالی سنتی برایِ یک جور خوشیِ کلیشه ایِ سنتیِ قلابی».