Forwarded from پیوند نگار
🔴 #عصر_بی_بازگشت
🔵 #راه_نوین_جهان_جدید
1⃣ قسمت اول ⏬
🔻 دوران نوین عصر حاکمیت ملتها از طریق تشکیل انجمنهای مردمی در سطح اقشار و شهرها و استانها و انجمنهای ملی
🔻جهان دارای نقاط عطف غیرقابل بازگشتی است. آنکه تصور کند بشریت میتواند به دوران قبل از اختراع چرخ برگردد باید در سلامت فکری خود شک کند. ابن گزینه آنچنان محرز است که بعید است اندیشمندی در آن تردید کند. اما وقتی همین گزینه را در مورد آخرین نقطه عطف تاریخ بکارگیریم، شاید وجود نسلی که ساختار فکری اش در دوره قبل مانده و هنوز تحلیل های خود را با معادلات پیشین ادامه می دهند با مشکل مواجه می شود و اینجاست که گروهی مرتجع شکل می گیرد و مرتجعان گروهی هستند که نقطه عطف را درک نمی کنند، یا نمی خواهند درک کنند، یا نمی توانند درک کنند؛ لذا هنوز سعی دارند با قواعد فکری پیشین ارائه مطلب کرده و راهکارهایی برای جهان موجود با قواعد پیشین ارائه دهند، که طبعا راهکارهای مفیدی نخواهد بود و حتی اگر بتوانند گروهی از جامعه را با خود همراه کرده و حتی جریانی را عملی کنند، کاری جز متوقف کردن مقطعی پیشرفت نخواهند کرد و بعد از یک مدت توقف، زیر چرخهای تغییر طبیعی له می شوند و موجهای تغییر خود را نیز له می کنند .
❓ آخرین نقطه عطف تاریخ را چه می دانیم؟
بی شک پایان دوران جنگ سرد و شکست کمونیسم آغاز پایان پدیده سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، و نظامی بوده که به جهان دو قطبی کاپیتالیسم و کمونیسم پایان داد و نشان داد داستان مبارزه طبقاتی و تحلیل توده های کارگری و کارفرمایی پایان یافته و گفتمان مربوط به آن چه بلحاظ فلسفی و چه بلحاظ سیاسی و چه بلحاظ اجتماعی و فرهنگی منتفی شده است. لذا آنچه از پس مانده های آن در فرهنگ سیاسی فعلی باقی مانده رو به افول و جریانی ارتجاعی است. اما آنچه بعد از شکست کمونیسم در جهان بعنوان گفتمانی جدید عرضه شد، احیای تفکر جهانگرایی بود که در میان گروه های چپ و برخی از گروه های ابرسرمایه داری دارای مشترکات فکری بود.
انترناسیونالیسم از مهمترین ارکان فکری کمونیسم بود و ایده نهایی آن جهانی یکپارچه با حاکمیت دیکتاتوری پرولتاریا بود و این آرمان ایجاب می کرد کشورها و دولتها از بین بروند و ملتها محو شوند و بجای آن اتحادیه های کارگری، بجای کارگر در کارخانجات به اداره امور تولید پرداخته و با حذف کارفرمایان بر ابزار تولید حاکمیت یافته و به کارگران کارفرما تبدیل شوند و طبعا این حق را به سران حزبی بنام حزب کمونیسم تفویض کنند و حزب کمونیسم به نمایندگی از کارگران، مالک همه ابزار تولید و زمین و سرمایه شده و همه دنیا را به یک دهکده جهانی ( کمون نهایی ) تبدیل کند.
با تفاوتهایی در بیان و فلسفه، لیبرالیسم هم خواهان دولتهای کوچک و ضعیف و بی اقتدار با بهانه حمایت از حقوق افراد، بود که دولتها حداقل دخالت را داشته باشد؛ اما این گروه که در اصل مخالف با دولتهای مقتدر بودند، اما خواهان آزادی عمل برای صاحبان سرمایه در چهارچوب حقوق خصوصی و فردی نیز بودند. با این حال می توانستند در انترناسیونالیسم با کمونیست ها همراه شوند، بدون آنکه موافق اندیشه اقتصادی آنها و مالکیت دولتی باشند.
از طرفی شرکتهای قدرتمند ابرسرمایه داری نیز از وجود دولتهایی که آنها را در انجام امور دلخواهشان محدود میکرد ناراضی بودند و بر این باور بودند که اگر اقتصاد بنیاد قدرت سیاسی جهان باشد، این ابزار در دست آنها هست، و نباید قانون بر علیه آنها عمل کند، و دولت باید در اختیار آنها باشد، و آنها تحمل هیچ دولت و ملت و کشوری را نداشتند که برای فعالیتهایشان محدودیت ایجاد کند. لذا این گروه هم به انترناسیونالیست سرمایه داری تمایل پیدا کردند. توافق بین هر دو جناح چپ و راست در اضمحلال دولتها و کشورها یک هدف مشترک بین آنها شده و جهان گرایی را در بطن دوران جنگ سرد تئوریزه کرده و به گفتمان غالب بعد از جنگ سرد تبدیل کردند، و در چند دهه گذشته همه تلاش خود را با توطئه های مختلف عملی کرده و بعد از سرنگونی شوروی کمونیسم، تلاش کردند با ساقط کردن اقتصاد عمومی آمریکا این کشور را هم از میان برده و با تشکیل اتحادیه هایی مانند اتحادیه اروپا و اتحادیه آفریقا و اتحادیه آمریکای مرکزی و اتحادیه اقیانوسیه، جهان را قبضه کرده و شرکتهای رده دوم اقتصادی را هم تحت کنترل درآورده و بر کل جهان از طرق این اتحادیه ها و تشکیل دولتهای دست نشانده در کشورها، حاکمیت خود را از طریق سازوکارهای موجود، مانند سازمان ملل متحد، بانک جهانی و دیگر نهادهای سیاسی و مالی و اجتماعی و فرهنگی و محیط زیستی، بسط داده و همه مناطق جهان را آنطور که به صلاح شان هست اداره کنند .
◀️ادامه در قسمت دوم ⏬
🔵 #راه_نوین_جهان_جدید
1⃣ قسمت اول ⏬
🔻 دوران نوین عصر حاکمیت ملتها از طریق تشکیل انجمنهای مردمی در سطح اقشار و شهرها و استانها و انجمنهای ملی
🔻جهان دارای نقاط عطف غیرقابل بازگشتی است. آنکه تصور کند بشریت میتواند به دوران قبل از اختراع چرخ برگردد باید در سلامت فکری خود شک کند. ابن گزینه آنچنان محرز است که بعید است اندیشمندی در آن تردید کند. اما وقتی همین گزینه را در مورد آخرین نقطه عطف تاریخ بکارگیریم، شاید وجود نسلی که ساختار فکری اش در دوره قبل مانده و هنوز تحلیل های خود را با معادلات پیشین ادامه می دهند با مشکل مواجه می شود و اینجاست که گروهی مرتجع شکل می گیرد و مرتجعان گروهی هستند که نقطه عطف را درک نمی کنند، یا نمی خواهند درک کنند، یا نمی توانند درک کنند؛ لذا هنوز سعی دارند با قواعد فکری پیشین ارائه مطلب کرده و راهکارهایی برای جهان موجود با قواعد پیشین ارائه دهند، که طبعا راهکارهای مفیدی نخواهد بود و حتی اگر بتوانند گروهی از جامعه را با خود همراه کرده و حتی جریانی را عملی کنند، کاری جز متوقف کردن مقطعی پیشرفت نخواهند کرد و بعد از یک مدت توقف، زیر چرخهای تغییر طبیعی له می شوند و موجهای تغییر خود را نیز له می کنند .
❓ آخرین نقطه عطف تاریخ را چه می دانیم؟
بی شک پایان دوران جنگ سرد و شکست کمونیسم آغاز پایان پدیده سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، و نظامی بوده که به جهان دو قطبی کاپیتالیسم و کمونیسم پایان داد و نشان داد داستان مبارزه طبقاتی و تحلیل توده های کارگری و کارفرمایی پایان یافته و گفتمان مربوط به آن چه بلحاظ فلسفی و چه بلحاظ سیاسی و چه بلحاظ اجتماعی و فرهنگی منتفی شده است. لذا آنچه از پس مانده های آن در فرهنگ سیاسی فعلی باقی مانده رو به افول و جریانی ارتجاعی است. اما آنچه بعد از شکست کمونیسم در جهان بعنوان گفتمانی جدید عرضه شد، احیای تفکر جهانگرایی بود که در میان گروه های چپ و برخی از گروه های ابرسرمایه داری دارای مشترکات فکری بود.
انترناسیونالیسم از مهمترین ارکان فکری کمونیسم بود و ایده نهایی آن جهانی یکپارچه با حاکمیت دیکتاتوری پرولتاریا بود و این آرمان ایجاب می کرد کشورها و دولتها از بین بروند و ملتها محو شوند و بجای آن اتحادیه های کارگری، بجای کارگر در کارخانجات به اداره امور تولید پرداخته و با حذف کارفرمایان بر ابزار تولید حاکمیت یافته و به کارگران کارفرما تبدیل شوند و طبعا این حق را به سران حزبی بنام حزب کمونیسم تفویض کنند و حزب کمونیسم به نمایندگی از کارگران، مالک همه ابزار تولید و زمین و سرمایه شده و همه دنیا را به یک دهکده جهانی ( کمون نهایی ) تبدیل کند.
با تفاوتهایی در بیان و فلسفه، لیبرالیسم هم خواهان دولتهای کوچک و ضعیف و بی اقتدار با بهانه حمایت از حقوق افراد، بود که دولتها حداقل دخالت را داشته باشد؛ اما این گروه که در اصل مخالف با دولتهای مقتدر بودند، اما خواهان آزادی عمل برای صاحبان سرمایه در چهارچوب حقوق خصوصی و فردی نیز بودند. با این حال می توانستند در انترناسیونالیسم با کمونیست ها همراه شوند، بدون آنکه موافق اندیشه اقتصادی آنها و مالکیت دولتی باشند.
از طرفی شرکتهای قدرتمند ابرسرمایه داری نیز از وجود دولتهایی که آنها را در انجام امور دلخواهشان محدود میکرد ناراضی بودند و بر این باور بودند که اگر اقتصاد بنیاد قدرت سیاسی جهان باشد، این ابزار در دست آنها هست، و نباید قانون بر علیه آنها عمل کند، و دولت باید در اختیار آنها باشد، و آنها تحمل هیچ دولت و ملت و کشوری را نداشتند که برای فعالیتهایشان محدودیت ایجاد کند. لذا این گروه هم به انترناسیونالیست سرمایه داری تمایل پیدا کردند. توافق بین هر دو جناح چپ و راست در اضمحلال دولتها و کشورها یک هدف مشترک بین آنها شده و جهان گرایی را در بطن دوران جنگ سرد تئوریزه کرده و به گفتمان غالب بعد از جنگ سرد تبدیل کردند، و در چند دهه گذشته همه تلاش خود را با توطئه های مختلف عملی کرده و بعد از سرنگونی شوروی کمونیسم، تلاش کردند با ساقط کردن اقتصاد عمومی آمریکا این کشور را هم از میان برده و با تشکیل اتحادیه هایی مانند اتحادیه اروپا و اتحادیه آفریقا و اتحادیه آمریکای مرکزی و اتحادیه اقیانوسیه، جهان را قبضه کرده و شرکتهای رده دوم اقتصادی را هم تحت کنترل درآورده و بر کل جهان از طرق این اتحادیه ها و تشکیل دولتهای دست نشانده در کشورها، حاکمیت خود را از طریق سازوکارهای موجود، مانند سازمان ملل متحد، بانک جهانی و دیگر نهادهای سیاسی و مالی و اجتماعی و فرهنگی و محیط زیستی، بسط داده و همه مناطق جهان را آنطور که به صلاح شان هست اداره کنند .
◀️ادامه در قسمت دوم ⏬
Telegram
🖇 attach
Forwarded from پیوند نگار
🔴 #عصر_بی_بازگشت
🔵 #راه_نوین_جهان_جدید
2⃣ قسمت دوم ⏬
فرهنگ حزب گرایی که بعنوان یکی از مبانی بسط دمکراسی در کشورهای جهان بود، به به ابزاری در دست این گروه تبدیل و وسیله فریب و تفرقه و رویارویی ملتهای یک کشور از طریق راه انداختن جنگهای زرگری شد تا فضا را برای پیشبرد اهداف گلوبالیستها فراهم کند.
در این شرایط کارکرد احزاب در کشورها تبدیل به مهار اقتدار ملی و تضعیف دولتها و عدم واکنش به موقع در مقابل وقایع شد و بقیه کارکردهای آن مانند آموزش دادن جامعه و مشارکت دادن مردم بعنوان شهروند، تبدیل به فریب آنها شد و بجای اجرای دمکراسی واقعی به مشغول کردن توده های جامعه به جنگهای زرگری جناحی تبدیل شد. کشورهایی که احزاب متعدد دارند گرفتار بحثها و درگیری های بی پایان و بی نتیجه و در نهایت انحراف خواست واقعی مردم و منفعل کردن آنها با بازی های سیاسی شدند، بطوری که مردم در میان لفاظی های آنها خواسته واقعی خود را گم میکنند. همچنین کشورهایی که دارای تعداد احزاب کمتری هستند گرفتار دیکتاتوری پنهان و سلطه نوبتی آنها می شوند، بطوری که اکثریت جامعه ارتباط واقعی ذهنی و فکری اندکی با این احزاب دارند و خود احزاب هم جز در مواقع انتخابات و نقل و انتقال قدرت بین رقبا فعالیت خاصی نداشته و نقل و انتقال قدرت را نیز بواسطه ابزارهای تبلیغاتی زیرکانه و شعارهای عوامفریبانه و از طریق نظرسنجی های حرفه ایی و کشف و مهار گرایشات اجتماعی عملا به ابزار مهار اجتماعی و سوءاستفاده از توده ها برای دست بدست کردن قدرت بین گروه های بظاهر مخالف، اما بواقع هم هدف، تبدیل میشود.
مثلا اکنون ملتی مانند بریتانیا نمی تواند تشخیص دهد خروج از اتحادیه اروپا واقعا منافع آنها را تامین میکند یا نه، و نتیجه را به پیشبرد لفاظی شیادان سیاسی در کنگره واگذار کرده اند که در نهایت نیز خواسته جهانگرایان را به جای خواست واقعی مردم عملی میکند و ملت بریتانیا در میان چرخ احزاب قربانی مبشود، . همچنین در کشوری مانند ایالات متحده آمریکا در دو دوره حکومتی جمهوری خواه و دمکرات در رابطه با موضوعات جهانی طرح های یکسانی را با روشهای اندکی متفاوت پیش برده و به نتایج یکسانی رسانیده اند و واقعا تفاوتی بین آنها دیده نمی شود و در این میان ملتها هستند که قربانی این احزاب شده اند.
اکنون بنظر میرسد جهان بسرعت به نقطه عطف بزرگ دیگری رسیده است. مردمان بر علیه حاکمیت احزابی که ساخته و پرداخته صاحبان قدرت هستند قیام کرده اند. احزابی که گاه شکل چپی و سوسیالیستی و لیبرالیستی و حتی انارشیستی می گیرند، و گاه احزابی راستی و راسیستی و فاشیستی هستند . احزابی که گاه اسم سبز به خود گذاشته به ظاهر مدافع محیط زیست هستند و گاه شکل و شمایل مدافع حقوق بشر به خود می گیرند؛ همه این احزاب با انواع گرایش ها و اندیشه های پیچ در پیچ با استدلالهای گسترده گیج کننده ایی که به جامعه ارائه می دهند و قابل درک برای عموم مردم نیستند، واقعا به مشکلات و نیازهای آنها توجهی نداشته و بدنبال اهدافی غیر از آنچه مردم پیگیر آن هستند می پردازند، و موجب انحراف جنبش های واقعی مردم شده و آنها را به نفع حاکمیت جهانگرایی مصادره می کنند .
مردم امروز خواهان حاکمیت های مردمی هستند، که در عین حفظ استقلال کشورشان و رفع نفوذ و قدرت بیگانگان، سرمایه آنها را نیز صرف جنگهای بیهوده و بی پایان نکنند؛ و بواقع دریافته اند هزینه های کلانی که ارتش های جهان از جامعه صرف گسترش خود کرده و موجب گسترش بخشی از فقر در جوامع میشوند به جیب صاحبان شرکتهای تولیدی سلاح میرود و نه بخاطر منافع آنها، بلکه در جهت پیشبرد اهداف شرکتها و گروه های جهانگرایی هست.
ملتها درک کرده اند که بواقع مشکلی با کشورها و ملتهای دیگر ندارند، بلکه این حاکمان آنها هستند که به بهانه های واهی جنگهای کنترل شده را راه می اندازند و هدفی شیطانی را پشت شعارهای دهان پرکن و اقناع کننده ذهن گروههای ساده لوح پیگیر هستند. لذا خواهان کنار زدن این احزاب متشکل از صاحبان قدرت هستند، تا حاکمیت مردمی را ایجاد کنند، که بفکر اداره صحیح کشور بوده و منافع واقعی آنها را در نظر گرفته و اهداف حزبی و گروهی خود را بر منافع آنها حاکم نکنند و با نظر عموم مردم براحتی قابل کنترل و انتقال باشد.
◀️ ادامه در قسمت سوم⏬
🔵 #راه_نوین_جهان_جدید
2⃣ قسمت دوم ⏬
فرهنگ حزب گرایی که بعنوان یکی از مبانی بسط دمکراسی در کشورهای جهان بود، به به ابزاری در دست این گروه تبدیل و وسیله فریب و تفرقه و رویارویی ملتهای یک کشور از طریق راه انداختن جنگهای زرگری شد تا فضا را برای پیشبرد اهداف گلوبالیستها فراهم کند.
در این شرایط کارکرد احزاب در کشورها تبدیل به مهار اقتدار ملی و تضعیف دولتها و عدم واکنش به موقع در مقابل وقایع شد و بقیه کارکردهای آن مانند آموزش دادن جامعه و مشارکت دادن مردم بعنوان شهروند، تبدیل به فریب آنها شد و بجای اجرای دمکراسی واقعی به مشغول کردن توده های جامعه به جنگهای زرگری جناحی تبدیل شد. کشورهایی که احزاب متعدد دارند گرفتار بحثها و درگیری های بی پایان و بی نتیجه و در نهایت انحراف خواست واقعی مردم و منفعل کردن آنها با بازی های سیاسی شدند، بطوری که مردم در میان لفاظی های آنها خواسته واقعی خود را گم میکنند. همچنین کشورهایی که دارای تعداد احزاب کمتری هستند گرفتار دیکتاتوری پنهان و سلطه نوبتی آنها می شوند، بطوری که اکثریت جامعه ارتباط واقعی ذهنی و فکری اندکی با این احزاب دارند و خود احزاب هم جز در مواقع انتخابات و نقل و انتقال قدرت بین رقبا فعالیت خاصی نداشته و نقل و انتقال قدرت را نیز بواسطه ابزارهای تبلیغاتی زیرکانه و شعارهای عوامفریبانه و از طریق نظرسنجی های حرفه ایی و کشف و مهار گرایشات اجتماعی عملا به ابزار مهار اجتماعی و سوءاستفاده از توده ها برای دست بدست کردن قدرت بین گروه های بظاهر مخالف، اما بواقع هم هدف، تبدیل میشود.
مثلا اکنون ملتی مانند بریتانیا نمی تواند تشخیص دهد خروج از اتحادیه اروپا واقعا منافع آنها را تامین میکند یا نه، و نتیجه را به پیشبرد لفاظی شیادان سیاسی در کنگره واگذار کرده اند که در نهایت نیز خواسته جهانگرایان را به جای خواست واقعی مردم عملی میکند و ملت بریتانیا در میان چرخ احزاب قربانی مبشود، . همچنین در کشوری مانند ایالات متحده آمریکا در دو دوره حکومتی جمهوری خواه و دمکرات در رابطه با موضوعات جهانی طرح های یکسانی را با روشهای اندکی متفاوت پیش برده و به نتایج یکسانی رسانیده اند و واقعا تفاوتی بین آنها دیده نمی شود و در این میان ملتها هستند که قربانی این احزاب شده اند.
اکنون بنظر میرسد جهان بسرعت به نقطه عطف بزرگ دیگری رسیده است. مردمان بر علیه حاکمیت احزابی که ساخته و پرداخته صاحبان قدرت هستند قیام کرده اند. احزابی که گاه شکل چپی و سوسیالیستی و لیبرالیستی و حتی انارشیستی می گیرند، و گاه احزابی راستی و راسیستی و فاشیستی هستند . احزابی که گاه اسم سبز به خود گذاشته به ظاهر مدافع محیط زیست هستند و گاه شکل و شمایل مدافع حقوق بشر به خود می گیرند؛ همه این احزاب با انواع گرایش ها و اندیشه های پیچ در پیچ با استدلالهای گسترده گیج کننده ایی که به جامعه ارائه می دهند و قابل درک برای عموم مردم نیستند، واقعا به مشکلات و نیازهای آنها توجهی نداشته و بدنبال اهدافی غیر از آنچه مردم پیگیر آن هستند می پردازند، و موجب انحراف جنبش های واقعی مردم شده و آنها را به نفع حاکمیت جهانگرایی مصادره می کنند .
مردم امروز خواهان حاکمیت های مردمی هستند، که در عین حفظ استقلال کشورشان و رفع نفوذ و قدرت بیگانگان، سرمایه آنها را نیز صرف جنگهای بیهوده و بی پایان نکنند؛ و بواقع دریافته اند هزینه های کلانی که ارتش های جهان از جامعه صرف گسترش خود کرده و موجب گسترش بخشی از فقر در جوامع میشوند به جیب صاحبان شرکتهای تولیدی سلاح میرود و نه بخاطر منافع آنها، بلکه در جهت پیشبرد اهداف شرکتها و گروه های جهانگرایی هست.
ملتها درک کرده اند که بواقع مشکلی با کشورها و ملتهای دیگر ندارند، بلکه این حاکمان آنها هستند که به بهانه های واهی جنگهای کنترل شده را راه می اندازند و هدفی شیطانی را پشت شعارهای دهان پرکن و اقناع کننده ذهن گروههای ساده لوح پیگیر هستند. لذا خواهان کنار زدن این احزاب متشکل از صاحبان قدرت هستند، تا حاکمیت مردمی را ایجاد کنند، که بفکر اداره صحیح کشور بوده و منافع واقعی آنها را در نظر گرفته و اهداف حزبی و گروهی خود را بر منافع آنها حاکم نکنند و با نظر عموم مردم براحتی قابل کنترل و انتقال باشد.
◀️ ادامه در قسمت سوم⏬
Telegram
🖇 attach
Forwarded from پیوند نگار
🔴 #عصر_بی_بازگشت
🔵 #راه_نوین_جهان_جدید
3⃣ قسمت سوم ⏬
قطعا برای چنین حاکمیتی سازوکاری لازم است تا مردم را واقعا در راس تصمیم گیری قرار داده و قوانین را واقعا توسط آنها و برحسب نیازهایشان وضع کند و معنای واقعی دمکراسی را که همانا حاکمیت مردم بر مردم است، اجرایی کند و دست شیادان و توطئه گران جهانی از چپ و راست را از راس امور و حکومت آنها کوتاه کند .
این خواسته اکنون در جوامع مختلف از فرانسه گرفته تا هنگ کنگ و سودان و یمن و عربستان و ترکیه و روسیه و چین و لبنان و سوریه و عراق و ایران و دیگر کشورها شروع شده و بتدریج جهانگیر خواهد شد و هدف آن برچیدن حاکمیت جهان گرایی است تا سیستم حکومتی مبتنی بر حاکمیت ملتها بر کشورها و روابط جهانی مبتنی بر جدایی در عین همکاری و همزیستی را احرایی کند و به جنگهای بیهوده دینی و مذهبی و قومی خاتمه دهد و فارغ از گرایشات فکری و سیاسی و دینی و قومی اتحاد ملتها را بعنوان شهروند محقق کرده و مرزها را قابل کنترل نموده و البته سازوکار همکاری و همراهی بین آنها را گسترش داده و با وضع قوانین بین المللی تدین عقلانی و مبتنی بر خواست و منافع واقعی ملتها و اکثریت ساکنان زمین و نه گروهی اندک از صاحبان سرمایه های کلان و تئوری پردازان آرمانگرا، به روابط جوامع نظم داده و با خواست مردم جهان تعیبن شود و تغییری که اکنون در سازمان ملل متحد انجام شده و آن را به "سازمان دول متحد" تبدیل کرده و دولتهایی که تابع منافع واقعی ملتها نیستند، از طرف آنها ادعای نمایندگی می کنند، را واقعا به "سازمان ملل متحد" تبدیل کند.
این امر زمانی محقق می شود که دولتها واقعا برخواسته از متن جامعه و ملت بوده و چیزی جدا از آن نباشد و تحت کنترل یک اقلیت صاحب ثروت و روابط سیاسی نباشد که هرطور خواستتد انسانها را گوسفندوار مجبود به پیروی از خود کنند و نظان بردگی مدرن را در قالبهای منحرف شده دمکراسی عملی کنند و حکومتهای فرقه ایی و قومی و دینی و ایدئولوژیکی و به حکومتهای ظاهر انقلایی، اما بواقع صرفا محافظه کار و دیکتاتوری هایی از قبیل دیکتاتوری های چپی و راستی و حزبی و دینی و قومیتی و ایدئولوژیکی و نظامی و حتی دیکتاتوری های قانون اساسی را بر مردمان تحمیل کنند و گذار جهانی از این امر نیاز به سازوکار و ساختاری مدیریتی دارد که ان را عملی کند .
این مهم.با تشکیل انجمن های مردمی شهروندان در قالب انجمن اصناف و اقشار و انجمن های شهری و استانی و بالاخره انجمن ملی قانونگذاری و انجمن ملی دادرسی و تعیبن کابینه مدیریت اجرایی کشوری از طریق این انجمن ها بعنوان انجمن مدیریت اجرایی کلان کشوری قابل تحقق است .
🔵 #راه_نوین_جهان_جدید
3⃣ قسمت سوم ⏬
قطعا برای چنین حاکمیتی سازوکاری لازم است تا مردم را واقعا در راس تصمیم گیری قرار داده و قوانین را واقعا توسط آنها و برحسب نیازهایشان وضع کند و معنای واقعی دمکراسی را که همانا حاکمیت مردم بر مردم است، اجرایی کند و دست شیادان و توطئه گران جهانی از چپ و راست را از راس امور و حکومت آنها کوتاه کند .
این خواسته اکنون در جوامع مختلف از فرانسه گرفته تا هنگ کنگ و سودان و یمن و عربستان و ترکیه و روسیه و چین و لبنان و سوریه و عراق و ایران و دیگر کشورها شروع شده و بتدریج جهانگیر خواهد شد و هدف آن برچیدن حاکمیت جهان گرایی است تا سیستم حکومتی مبتنی بر حاکمیت ملتها بر کشورها و روابط جهانی مبتنی بر جدایی در عین همکاری و همزیستی را احرایی کند و به جنگهای بیهوده دینی و مذهبی و قومی خاتمه دهد و فارغ از گرایشات فکری و سیاسی و دینی و قومی اتحاد ملتها را بعنوان شهروند محقق کرده و مرزها را قابل کنترل نموده و البته سازوکار همکاری و همراهی بین آنها را گسترش داده و با وضع قوانین بین المللی تدین عقلانی و مبتنی بر خواست و منافع واقعی ملتها و اکثریت ساکنان زمین و نه گروهی اندک از صاحبان سرمایه های کلان و تئوری پردازان آرمانگرا، به روابط جوامع نظم داده و با خواست مردم جهان تعیبن شود و تغییری که اکنون در سازمان ملل متحد انجام شده و آن را به "سازمان دول متحد" تبدیل کرده و دولتهایی که تابع منافع واقعی ملتها نیستند، از طرف آنها ادعای نمایندگی می کنند، را واقعا به "سازمان ملل متحد" تبدیل کند.
این امر زمانی محقق می شود که دولتها واقعا برخواسته از متن جامعه و ملت بوده و چیزی جدا از آن نباشد و تحت کنترل یک اقلیت صاحب ثروت و روابط سیاسی نباشد که هرطور خواستتد انسانها را گوسفندوار مجبود به پیروی از خود کنند و نظان بردگی مدرن را در قالبهای منحرف شده دمکراسی عملی کنند و حکومتهای فرقه ایی و قومی و دینی و ایدئولوژیکی و به حکومتهای ظاهر انقلایی، اما بواقع صرفا محافظه کار و دیکتاتوری هایی از قبیل دیکتاتوری های چپی و راستی و حزبی و دینی و قومیتی و ایدئولوژیکی و نظامی و حتی دیکتاتوری های قانون اساسی را بر مردمان تحمیل کنند و گذار جهانی از این امر نیاز به سازوکار و ساختاری مدیریتی دارد که ان را عملی کند .
این مهم.با تشکیل انجمن های مردمی شهروندان در قالب انجمن اصناف و اقشار و انجمن های شهری و استانی و بالاخره انجمن ملی قانونگذاری و انجمن ملی دادرسی و تعیبن کابینه مدیریت اجرایی کشوری از طریق این انجمن ها بعنوان انجمن مدیریت اجرایی کلان کشوری قابل تحقق است .
Telegram
🖇 attach
Forwarded from پیوند نگار
🔴 #عصر_بی_بازگشت
🌐 #راه_نوین_جهان_جدید
بخش دوم.
3⃣ قسمت اول ⏬
⭕️ ملت ایران چه می خواهند ؟
قیام ملت ایران در طی دو سال اخیر از دی ماه 96 اوج گرفته و در رویارویی کامل با حاکمیت اعلام موضع کرده و در آبان 98 بشکلی فراگیر ظهور کرد. شعارهای مردم آشکار است و خواسته هایشان ملی و سراسری و کلان و حکومتی است، هرچند با جرقه های اقتصادی و معیشتی شروع می شود .
اما سفسطه گران و مرتجعان با دادن تحلیل های مبتتی بر گفتمانهای منسوخ شده، سعی دارند قیام ملت ایران را ناکارآمد جلوه دهند .
یکی از این بهانه ها این است که قیام ایران رهبری ندارد. اما همین افراد توحه نمی کنند که دوران قیامهای فرد محور تمام شده است و جامعه ایران آخرین بار که در سال 57 پشت سر یک فرد بنام خمینی قرار گرفت، متوجه شد که چطور کلاه سرشان رفت، و همان فردی که او را رهبر خود خواندند، با خیانت به هویت و فرهنگ و اقتصاد و اجتماع و کشورشان آنها را به قعر نابودی انداخت و با بهانه های بیهوده و دردعینی مانند "اسلام در خطر است" کشور و جامعه در حال رشد و توسعه آنها را به سراشیبی نابودی انداخت و با شعارهای بیهوده و صحبتهای بی اساس و دروغهای کلان، جامعه را فریب داد، و اکنون نیز یک عده فریبکار بر تکرار همان دروغها بعنوان اهداف انقلابی مجعول اصرار می کنند. لذا ملت برای بیان خواسته خود نیازمند شخصی نیستند که آنها را رهبری کند و خود آنها راه خود را بهتر از هر رهبری پیدا می کنند و با اتکا به خرد جمعی و اعتماد به عمل متحد جمعی قیام خود را فاز به فاز پیش می برند و با حوصله هم پیشرفت می کنند و هم هدف را حفظ می کنند و هم هزینه قیام را کنترل و هم دشمن را فرسوده می کنند و هزینه را بر وی سنگین می کنند.
لذا بحث نبود رهبری فردی از جمله بحثهای منسوخ می باشد .
اما واقعیتی که در این زمینه باید به آن توحه کرد همین جامعه ایی در حوزه سیاست نیازمند رهبران و آگاهانی هست که بتوانند اندیشه ها و خواست های واقعی جامعه را درک کرده و با ایجاد گفتمان در رابطه با نیلزهای اجتماعی تلاش کنند ابزارها و راه کارهای لازم را ارائه کنند تا جامعه ابزار و امکان پیشرفت و ترقی را بدست آورد . این رهبران و اندیشمندان از متن جامعه بلند می شوند و در گروه های هم سو همراه شده و گروه های رهبری را تشکیل داده و عمل سیاسی را رهبری می کنند . این گروه ها وظیفه سازماندهی و ساماندهی جریانات را برعهده داشته و نقش سخنگوی اجتماعی را برعهده می گیرند. در شرایط کتونی نیز این وظیفه بر عهده اندیشمندان و فرهیختگان هست که پا به میدان گذاشته و با مردم حق طلب همراه شده و برای شکل گیری هسته های اولیه انجمن های مردمی تلاش کنتد تا مرحله گذار با انظباط و هزینه کمتر محقق شده و آینده ایی روشن پیش روی مروم قرار گیرد تا در کنار هدف سلبی کنلر زدن جنهوری اسلامی، آن را هدف ایجابی قرار داده و بسمت آن حرکت کنند .
اما برخی دیگر می گویند، "مردم می دانند چه نمی خواهند، اما نمی دانند چه می خواهند"، و اظهار می کنند "مردم آلترناتیوی ندارند که بجای جمهوری اسلامی ارائه کنند" و حتی همین امر را بهانه عدم حمایت کشورهای اروپایی از قیام ملت ایران ابراز می کنند، در حالی که دلیل واقعی حمایت کشورهای اروپایی بخصوص اتحادیه اروپا و رسانه های بین المللی سلطه از قیام ملت ایران به خاطر حمایت چهل ساله آنها از جمهوری اسلامی و تلاش و اصرارشان بر حفظ این حکومت است تا منافع خود را تامین کنند وگرنه محکوم کردن کشتار و قتل عام معترضان یک کشور و مخالفت با آدمکشی، ربطی به موضوع داشتن یا نداشتن رهبری و آلترناتیو ندارد و آنها اگر ملت ایران را صاحب حق کشورشان بدانند، باید این حق را به ملت بدهند که هرطور صلاح می دانند قیام کنند، و قطعا هیچ کشوری بدون حکومت و دولت نمی ماند و اگر آنها حسن نیت داشتند به ملت ایران کمک می کردند تا زودتر موفق شده و بدون کشتار و هرج و مرج بیشتر به هدف برسد، نه اینکه در مقابل جنایتکاران سکوت کنند و بهانه آن را نبود آلترناتیو اعلام کنند و تازه در بحران جنایت و آدمکشی شش کشور اروپایی اسکاندیناوی آمادگی خود را برای پیوستن به اینستکس اظهار کنند تا به اندک هواداران رژیم در حال احتضار امیدواری داده و مانع ریزش در بدنه نظامی فاسد و خونخوار شوند.
◀️ادامه قسمت دوم⏬
🌐 #راه_نوین_جهان_جدید
بخش دوم.
3⃣ قسمت اول ⏬
⭕️ ملت ایران چه می خواهند ؟
قیام ملت ایران در طی دو سال اخیر از دی ماه 96 اوج گرفته و در رویارویی کامل با حاکمیت اعلام موضع کرده و در آبان 98 بشکلی فراگیر ظهور کرد. شعارهای مردم آشکار است و خواسته هایشان ملی و سراسری و کلان و حکومتی است، هرچند با جرقه های اقتصادی و معیشتی شروع می شود .
اما سفسطه گران و مرتجعان با دادن تحلیل های مبتتی بر گفتمانهای منسوخ شده، سعی دارند قیام ملت ایران را ناکارآمد جلوه دهند .
یکی از این بهانه ها این است که قیام ایران رهبری ندارد. اما همین افراد توحه نمی کنند که دوران قیامهای فرد محور تمام شده است و جامعه ایران آخرین بار که در سال 57 پشت سر یک فرد بنام خمینی قرار گرفت، متوجه شد که چطور کلاه سرشان رفت، و همان فردی که او را رهبر خود خواندند، با خیانت به هویت و فرهنگ و اقتصاد و اجتماع و کشورشان آنها را به قعر نابودی انداخت و با بهانه های بیهوده و دردعینی مانند "اسلام در خطر است" کشور و جامعه در حال رشد و توسعه آنها را به سراشیبی نابودی انداخت و با شعارهای بیهوده و صحبتهای بی اساس و دروغهای کلان، جامعه را فریب داد، و اکنون نیز یک عده فریبکار بر تکرار همان دروغها بعنوان اهداف انقلابی مجعول اصرار می کنند. لذا ملت برای بیان خواسته خود نیازمند شخصی نیستند که آنها را رهبری کند و خود آنها راه خود را بهتر از هر رهبری پیدا می کنند و با اتکا به خرد جمعی و اعتماد به عمل متحد جمعی قیام خود را فاز به فاز پیش می برند و با حوصله هم پیشرفت می کنند و هم هدف را حفظ می کنند و هم هزینه قیام را کنترل و هم دشمن را فرسوده می کنند و هزینه را بر وی سنگین می کنند.
لذا بحث نبود رهبری فردی از جمله بحثهای منسوخ می باشد .
اما واقعیتی که در این زمینه باید به آن توحه کرد همین جامعه ایی در حوزه سیاست نیازمند رهبران و آگاهانی هست که بتوانند اندیشه ها و خواست های واقعی جامعه را درک کرده و با ایجاد گفتمان در رابطه با نیلزهای اجتماعی تلاش کنند ابزارها و راه کارهای لازم را ارائه کنند تا جامعه ابزار و امکان پیشرفت و ترقی را بدست آورد . این رهبران و اندیشمندان از متن جامعه بلند می شوند و در گروه های هم سو همراه شده و گروه های رهبری را تشکیل داده و عمل سیاسی را رهبری می کنند . این گروه ها وظیفه سازماندهی و ساماندهی جریانات را برعهده داشته و نقش سخنگوی اجتماعی را برعهده می گیرند. در شرایط کتونی نیز این وظیفه بر عهده اندیشمندان و فرهیختگان هست که پا به میدان گذاشته و با مردم حق طلب همراه شده و برای شکل گیری هسته های اولیه انجمن های مردمی تلاش کنتد تا مرحله گذار با انظباط و هزینه کمتر محقق شده و آینده ایی روشن پیش روی مروم قرار گیرد تا در کنار هدف سلبی کنلر زدن جنهوری اسلامی، آن را هدف ایجابی قرار داده و بسمت آن حرکت کنند .
اما برخی دیگر می گویند، "مردم می دانند چه نمی خواهند، اما نمی دانند چه می خواهند"، و اظهار می کنند "مردم آلترناتیوی ندارند که بجای جمهوری اسلامی ارائه کنند" و حتی همین امر را بهانه عدم حمایت کشورهای اروپایی از قیام ملت ایران ابراز می کنند، در حالی که دلیل واقعی حمایت کشورهای اروپایی بخصوص اتحادیه اروپا و رسانه های بین المللی سلطه از قیام ملت ایران به خاطر حمایت چهل ساله آنها از جمهوری اسلامی و تلاش و اصرارشان بر حفظ این حکومت است تا منافع خود را تامین کنند وگرنه محکوم کردن کشتار و قتل عام معترضان یک کشور و مخالفت با آدمکشی، ربطی به موضوع داشتن یا نداشتن رهبری و آلترناتیو ندارد و آنها اگر ملت ایران را صاحب حق کشورشان بدانند، باید این حق را به ملت بدهند که هرطور صلاح می دانند قیام کنند، و قطعا هیچ کشوری بدون حکومت و دولت نمی ماند و اگر آنها حسن نیت داشتند به ملت ایران کمک می کردند تا زودتر موفق شده و بدون کشتار و هرج و مرج بیشتر به هدف برسد، نه اینکه در مقابل جنایتکاران سکوت کنند و بهانه آن را نبود آلترناتیو اعلام کنند و تازه در بحران جنایت و آدمکشی شش کشور اروپایی اسکاندیناوی آمادگی خود را برای پیوستن به اینستکس اظهار کنند تا به اندک هواداران رژیم در حال احتضار امیدواری داده و مانع ریزش در بدنه نظامی فاسد و خونخوار شوند.
◀️ادامه قسمت دوم⏬
Telegram
🖇 attach
Forwarded from پیوند نگار
🔴 #عصر_بی_بازگشت
🌐 #راه_نوین_جهان_جدید
بخش دوم.
3⃣ قسمت دوم ⏬
⭕️ ملت ایران چه می خواهند ؟
لذا جمهوری اسلامی از حمایت کامل اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی و رسانه های جهانگرای غربی و شرقی در اروپا و آمریکا و روسیه و چین برخوردار هست و ابزار انها برای پیشبرد اهداف خاورمیانه ایی در جهت بی ثبات کردن خاورمیانه و استمرار جنگهای بی پایان و توسعه تروریسم.بواسطه حکومت دینی است که هدف جبهه مشترک چپها و ابرسرمایه داران در مجموعه گلوبالیسم سلطه گر هست . بهمین دلیل قیام ملت ایران پشتیبانی و حمایت آنها را ندارد و همین نشانگر اصالت ملی بودن این قیام و سرسپردگی حکومت حاکم به اجانب است .
این گروه نیز با این تصور غلط که مالک واقعی کشور ملت نمی تواند باشد و ملت تنها در قالب گروه های سیاسی و احزاب می تواند تجلی عینی پیدا کند حضور توده ها را در صحنه قیام آلترناتیو کافی قلمداد نمی کنند . آنها بر این باور هستند که قطعا باید ابتدا گروه ها و احزابی باشند که راهکاری ارائه دهند و مردم با پیروی از آنها قیام کنند تا حاکمیت موجود دارای آلترناتیو باشد و از انجا که از قبل امکان شکل گیری چنین سازوکارهایی را بواسطه دیکتاتوری از بین برده اند خیالشان راحت است این عمل منکن نیست لذا با اصرار بر عملی ناممکن می خواهند القا کنتد که عملا هیچ راهی برای تغییر رژیم وحود ندارد و اکنون نمی توانند قبول کند در میان ملتی هشتادمیلیونی انسانهایی با توانایی و دانایی های متنوع وجود دارد و به موقع خود وقتی حاکمیت سلطه گر را کنار زدند می توانند ساختاری متتاسب برای خود ایجاد کرده و حکومتی را شکل دهند و یادشان می رود که همین حکومتهای فعلی هم توسط همین ملتها شکل گرفته و چنین نبوده که حاکمیتی اختراعی خارج از جامعه تشکیل و به مردم هدیه داده شده است. در واقع آلترناتیو هر حاکمیت غیر ملی، خود ملت هستند و با اینکه حکومتهای مختلف آمده و رفته اند، اما ملتها بر جا مانده و کشور خود را بازیافته اند . با این حال اگر خواسته های مردم ایران را بخواهیم بطور خلاصه از بیانات آنها در بیاریم چنین مواردی را می توان بیان کرده و ساختاری متناسب برای آن ارائه کرد :
١ ) کنار گذاشتن سیاستهای ضد منافع ملی وابسته بع سلطه گران شرق و عرب و پیشبرد اهداف توسعه طلبی سلطه گران جهانی در منطقه و اهداف جهانگرانی بین المللی و احترام به استقلال و یکپارچگی کشورهای منطقه و عادی سازی روابط با همه کشورهای جهان بر اساس قوانین بین المللی و با احترام به "استقلال و تائید جدایی در عین حال همکاری مشارکت ملتها" .
٢ ) ایجاد حکومتی عرفی بر اساس منشور حقوق بشر و دمکراسی فراگیر به مفهوم حاکمیت مردمی بر کشور که اقدامات خود را بر اساس نیازهای آحاد و اقشار و اصناف و فعالان اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی جامعه عمل کرده و توسعه و پیشرفت و تولید ثروت را بر اساس واقعیت جهان موجود عملی کرده و از تمرکز قدرت در دست یک فرد یا گروه خاص ممانعت کند و برای این، اهمیت را بر سازمان قانون گذاری میگذاریم و معتقدیم دو سازمان قانون گذاری و دادرسی باید مستقل و کاملا تحت هدایت مردم بوده و به نیازهای جامعه پاسخ گوید و سازمان مدیریت اجرایی کشور جز اجرای قوانینی که توسط مردم وضع می شود، وظیفه دیگری نداشته باشد .
در چنین سیستمی انجمن های متعددی اعم از انجمن های محلات و اقشار و اصناف بصورت هرمی از پایین به بالا ساختاری را شکل می دهند که مصالح و نیازها را اعلام و توسط فرهیختگان ساماندهی شده و توسط شایستگان برگزیده از میان این انجمن ها به قانون تبدیل و توسط منتخبان مردم در سازمان مدیریت اجرایی کشور اجرا شده و سازمان دادرسی از انجمن های محلی حقوقدان ها سامان گرفته و در راس هرم، انجمن عالی دادرسی ملی آن را اداره خواهد کرد .
لذا اهمیت بتیادین در دو سازمان قانون گذاری و دادرسی هست که قطعا باید آیینه نیازها و خواست های جامعه بوده و توسط انجمن های مردمی مدیریت و عملیاتی شود .
سازمان مدیریت احرایی که توسط مردم انتخاب می شود در چارچوب قوانین مصوب نمایندگان مردم مجری آنها خواهد بود و بعنوان نمایندگان مردم و شایستگان آنها نیز می توانند پیشنهادات خود را به سازمان های قانونگذاری و دادرسی ارجاع دهند .
٣ ) اهمیت حکومت در ابعاد تامین امنیت و نظم در جهت فعالیت آزادانه عموم مردم در مشارکت در حوزه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی است و مکلف است در چهارچوب قوانینی مصوب حدود و حقوق شهروندان را مراعات و در عین حال امنیت و نظم جامعه را برای مردم با ابزار و روشهایی که کرامت انسانها را مراعات کند تامین کند .
◀️ادامه قسمت سوم ⏬
🌐 #راه_نوین_جهان_جدید
بخش دوم.
3⃣ قسمت دوم ⏬
⭕️ ملت ایران چه می خواهند ؟
لذا جمهوری اسلامی از حمایت کامل اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی و رسانه های جهانگرای غربی و شرقی در اروپا و آمریکا و روسیه و چین برخوردار هست و ابزار انها برای پیشبرد اهداف خاورمیانه ایی در جهت بی ثبات کردن خاورمیانه و استمرار جنگهای بی پایان و توسعه تروریسم.بواسطه حکومت دینی است که هدف جبهه مشترک چپها و ابرسرمایه داران در مجموعه گلوبالیسم سلطه گر هست . بهمین دلیل قیام ملت ایران پشتیبانی و حمایت آنها را ندارد و همین نشانگر اصالت ملی بودن این قیام و سرسپردگی حکومت حاکم به اجانب است .
این گروه نیز با این تصور غلط که مالک واقعی کشور ملت نمی تواند باشد و ملت تنها در قالب گروه های سیاسی و احزاب می تواند تجلی عینی پیدا کند حضور توده ها را در صحنه قیام آلترناتیو کافی قلمداد نمی کنند . آنها بر این باور هستند که قطعا باید ابتدا گروه ها و احزابی باشند که راهکاری ارائه دهند و مردم با پیروی از آنها قیام کنند تا حاکمیت موجود دارای آلترناتیو باشد و از انجا که از قبل امکان شکل گیری چنین سازوکارهایی را بواسطه دیکتاتوری از بین برده اند خیالشان راحت است این عمل منکن نیست لذا با اصرار بر عملی ناممکن می خواهند القا کنتد که عملا هیچ راهی برای تغییر رژیم وحود ندارد و اکنون نمی توانند قبول کند در میان ملتی هشتادمیلیونی انسانهایی با توانایی و دانایی های متنوع وجود دارد و به موقع خود وقتی حاکمیت سلطه گر را کنار زدند می توانند ساختاری متتاسب برای خود ایجاد کرده و حکومتی را شکل دهند و یادشان می رود که همین حکومتهای فعلی هم توسط همین ملتها شکل گرفته و چنین نبوده که حاکمیتی اختراعی خارج از جامعه تشکیل و به مردم هدیه داده شده است. در واقع آلترناتیو هر حاکمیت غیر ملی، خود ملت هستند و با اینکه حکومتهای مختلف آمده و رفته اند، اما ملتها بر جا مانده و کشور خود را بازیافته اند . با این حال اگر خواسته های مردم ایران را بخواهیم بطور خلاصه از بیانات آنها در بیاریم چنین مواردی را می توان بیان کرده و ساختاری متناسب برای آن ارائه کرد :
١ ) کنار گذاشتن سیاستهای ضد منافع ملی وابسته بع سلطه گران شرق و عرب و پیشبرد اهداف توسعه طلبی سلطه گران جهانی در منطقه و اهداف جهانگرانی بین المللی و احترام به استقلال و یکپارچگی کشورهای منطقه و عادی سازی روابط با همه کشورهای جهان بر اساس قوانین بین المللی و با احترام به "استقلال و تائید جدایی در عین حال همکاری مشارکت ملتها" .
٢ ) ایجاد حکومتی عرفی بر اساس منشور حقوق بشر و دمکراسی فراگیر به مفهوم حاکمیت مردمی بر کشور که اقدامات خود را بر اساس نیازهای آحاد و اقشار و اصناف و فعالان اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی جامعه عمل کرده و توسعه و پیشرفت و تولید ثروت را بر اساس واقعیت جهان موجود عملی کرده و از تمرکز قدرت در دست یک فرد یا گروه خاص ممانعت کند و برای این، اهمیت را بر سازمان قانون گذاری میگذاریم و معتقدیم دو سازمان قانون گذاری و دادرسی باید مستقل و کاملا تحت هدایت مردم بوده و به نیازهای جامعه پاسخ گوید و سازمان مدیریت اجرایی کشور جز اجرای قوانینی که توسط مردم وضع می شود، وظیفه دیگری نداشته باشد .
در چنین سیستمی انجمن های متعددی اعم از انجمن های محلات و اقشار و اصناف بصورت هرمی از پایین به بالا ساختاری را شکل می دهند که مصالح و نیازها را اعلام و توسط فرهیختگان ساماندهی شده و توسط شایستگان برگزیده از میان این انجمن ها به قانون تبدیل و توسط منتخبان مردم در سازمان مدیریت اجرایی کشور اجرا شده و سازمان دادرسی از انجمن های محلی حقوقدان ها سامان گرفته و در راس هرم، انجمن عالی دادرسی ملی آن را اداره خواهد کرد .
لذا اهمیت بتیادین در دو سازمان قانون گذاری و دادرسی هست که قطعا باید آیینه نیازها و خواست های جامعه بوده و توسط انجمن های مردمی مدیریت و عملیاتی شود .
سازمان مدیریت احرایی که توسط مردم انتخاب می شود در چارچوب قوانین مصوب نمایندگان مردم مجری آنها خواهد بود و بعنوان نمایندگان مردم و شایستگان آنها نیز می توانند پیشنهادات خود را به سازمان های قانونگذاری و دادرسی ارجاع دهند .
٣ ) اهمیت حکومت در ابعاد تامین امنیت و نظم در جهت فعالیت آزادانه عموم مردم در مشارکت در حوزه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی است و مکلف است در چهارچوب قوانینی مصوب حدود و حقوق شهروندان را مراعات و در عین حال امنیت و نظم جامعه را برای مردم با ابزار و روشهایی که کرامت انسانها را مراعات کند تامین کند .
◀️ادامه قسمت سوم ⏬
Telegram
🖇 attach
Forwarded from پیوند نگار
🔴 #عصر_بی_بازگشت
🌐 #راه_نوین_جهان_جدید
بخش دوم.
3⃣ قسمت سوم ⏬
⭕️ ملت ایران چه می خواهند ؟
٤ ) سازمان اقتصادی کشور متشکل از انجمن های اصناف و فعالان خوزه های اقتصادی و مالی بوده و از آنجا که علم و واکاوی اطلاعات منشا تولید ثروت است، لذا در نوک هرم اقتصادی کشور پژوهشگران و پژوهشکده علمی و اندیشکده ها قرار گرفته و بعد از آنها شرکت های خدمات فنی و مهندسی هستند که وظیفه انتقال علم و دانش و اطلاعات واکاوی شده و به جامعه تکنولوژیکی را دارند و در پایین آنها شرکتهای تولیدی قرار دارند و در پس آنها شرکتهای بازاریابی و فروش قرار خواهند گرفت که چرخه اقتصادی را از دانش تا فروش تکمیل و حسب مقتضیات روز و نیازهای فعالان عمل کرده و انجمن های هر گروه از آنها در طراحی سیاست های راهبردی و کوتاه مدت و میان مدت فعال بوده و ارتباط این قشر را با انجمن های استانی برای رفع مشکلات منطقه ایی و با انجمن ملی قانونگداری برای حل مشکلات ملی همکاری مستقیم خواهند داشت .
شرکتهای همکاری سرمایه گذاری ثروتهای مازاد اصناف و شرکتهای زیرمجموعه را تجمیع کرده و توسط مدیران مالی و سرمایه گذاری در حوزه های مختلف بکار گرفته و هم زمینه گسترش سرمایه گذاری را برای صاحبان سرمایه فراهم خواهند کرد و هم امکان توسعه همه جانبه و متوازن را در حوزه های مختلف صنایع امکان پذیر خواهند نمود . مشاوران مالی و سرمایه گذاری توسط شرکتهایی مشابه شرکتهای فنی مهندسی خدمات لازم در این زمینه ارائه خواهند داد .
٥ ) در حوزه کشاورزی که مشکلات متعددی از کم آبی گرفته تا اجرای کشاورزی صنعتی و تعیین مزیت های منطقه ایی و تولید محصولات با کیفیت مناسب بازار و فروش و معضل تفکیک اراضی به قطعات کوچک و ضرورت تجمیع آنها و ... وجود دارد، انجمن های همکاری کشاورزی باید تشکیل شده و اراضی کشاوری کشور را با حفظ حق مالکیت افراد در داخل انجمن های همکاری بعنوان سرمایه اولیه اعضای آن، تشکیل شده و امکان تجمیع عملیاتی زمین های کشاورزی جهت انجام کشاورزی صنعتی و فعالیت مهندسان کشاورزی و شرکتهای خدماتی و بازاریابی را به شکل موثر فراهم کرده و همچنین بخش دامداری و صنایع مکمل را در کنار خود بر حسب مزیتهای منطقه ایی امکان پذیر ساخته و توسط مشاوران سرمایه گذاری امکان سرمایه گذاری را برای صاحبان سرمایه با بررسی سود متصور برای آنها فراهم سازد .
٦ ) بانکها و موسسات مالی براساس نیازهای واقعی که توسط انجمن های اصناف و اقشار کشوری تعیین می شوند باید فعالیت خود را در جهت بکار گیری و ساماندهی ثروت کشور در جهت اجرای طرح های توسعه ایی و ارائه خدمات بانکی به مردم و تسهیل امور مالی آنها تنظیم کنند.
انجمن عالی بانکی که متشکل از نمایندگان بانکها و صنعتگران و کشاورزان و بخشهای خدماتی و همچنین کارشناسان عالی مالی است، وظیفه سیاست گذاری بانکی را در چارجوب قوانین مصوب سازمان قانون گذاری بر عهده خواهند داشت، و بعنوان عالی ترین نهاد بانکی از طریق بانک مرکزی مدیریت بانکها را در حوزه های مختلف اعم از بانکهای دولتی و خصوصی و شرکتهای تعاونی سرمایه گذاری و موسسات مالی انحام خواهند داد .
٧ ) اقتصاد بر اساس انجمن های همکاری و شرکتهای خصوصی ساماندهی شده و بر اساس قانون رقابت عمل خواهند کرد و مردم در انتخاب فعالیت اقتصادی خود آزاد خواهند بود و بازار باید بصورت آزاد و براساس قوانین خود، یعنی عرضه و تقاضا و قوانین قیمت و کیفیت محصولات عمل کند و حقوق تولید کنندگان و مصرف کنندگان در این بازار باید بشکلی تامین شود که آزادی و خلاقیت مردم را تحت تاثیر قرار ندهد و در عین حال امکان سواستفاده و ضایع کردن حقوق مصرف کنندگان عملی نشود و راه هرگونه شیادی و کلاهبرداری و فرببکاری بواسطه قوانینی روشن و صریح مسدود شود . هیچ قانونی که مانع فعالیت آزاد مردم باشد نباید وضع شود، در عین حال همه فعالان باید از خدمات لازم در درون یک سیستم منظم برخوردار بوده و اطلاعات لازم باید در اختیار همگان قرار گرفته و عدالت اجتماعی اعمال شود و همه فعالان اقتصادی در حوزه وظایف شهروندی و مسئولیت مدنی و اجتماعی باید تابع قانون کشوری باشند . در یک شرایط برابر، مبتکران و خلاقان و مبدعان و شایستگان، خود سهمشان را میگیرند و بقیه نیز در این سیستم جایگاه شایسته خود را پیدا کرده و همگان در سازمان کلان توسعه ملی همکاری کرده و هر کس حسب اقتضای توانمندی از موهبات ثروت ایجاد شده بهره مند می شوند . در عین حال بخش های نیازمند جامعه باید بواسطه موسسات ملی تحت پوشش قرار گرفته و از محل ثروتهای ملی تحت حمایت جامعه بوده و از امکانات کشور در جهت تلاش برای رشد و پیشرفت بهره مند باشند .
◀️ادامه قسمت چهارم ⏬
🌐 #راه_نوین_جهان_جدید
بخش دوم.
3⃣ قسمت سوم ⏬
⭕️ ملت ایران چه می خواهند ؟
٤ ) سازمان اقتصادی کشور متشکل از انجمن های اصناف و فعالان خوزه های اقتصادی و مالی بوده و از آنجا که علم و واکاوی اطلاعات منشا تولید ثروت است، لذا در نوک هرم اقتصادی کشور پژوهشگران و پژوهشکده علمی و اندیشکده ها قرار گرفته و بعد از آنها شرکت های خدمات فنی و مهندسی هستند که وظیفه انتقال علم و دانش و اطلاعات واکاوی شده و به جامعه تکنولوژیکی را دارند و در پایین آنها شرکتهای تولیدی قرار دارند و در پس آنها شرکتهای بازاریابی و فروش قرار خواهند گرفت که چرخه اقتصادی را از دانش تا فروش تکمیل و حسب مقتضیات روز و نیازهای فعالان عمل کرده و انجمن های هر گروه از آنها در طراحی سیاست های راهبردی و کوتاه مدت و میان مدت فعال بوده و ارتباط این قشر را با انجمن های استانی برای رفع مشکلات منطقه ایی و با انجمن ملی قانونگداری برای حل مشکلات ملی همکاری مستقیم خواهند داشت .
شرکتهای همکاری سرمایه گذاری ثروتهای مازاد اصناف و شرکتهای زیرمجموعه را تجمیع کرده و توسط مدیران مالی و سرمایه گذاری در حوزه های مختلف بکار گرفته و هم زمینه گسترش سرمایه گذاری را برای صاحبان سرمایه فراهم خواهند کرد و هم امکان توسعه همه جانبه و متوازن را در حوزه های مختلف صنایع امکان پذیر خواهند نمود . مشاوران مالی و سرمایه گذاری توسط شرکتهایی مشابه شرکتهای فنی مهندسی خدمات لازم در این زمینه ارائه خواهند داد .
٥ ) در حوزه کشاورزی که مشکلات متعددی از کم آبی گرفته تا اجرای کشاورزی صنعتی و تعیین مزیت های منطقه ایی و تولید محصولات با کیفیت مناسب بازار و فروش و معضل تفکیک اراضی به قطعات کوچک و ضرورت تجمیع آنها و ... وجود دارد، انجمن های همکاری کشاورزی باید تشکیل شده و اراضی کشاوری کشور را با حفظ حق مالکیت افراد در داخل انجمن های همکاری بعنوان سرمایه اولیه اعضای آن، تشکیل شده و امکان تجمیع عملیاتی زمین های کشاورزی جهت انجام کشاورزی صنعتی و فعالیت مهندسان کشاورزی و شرکتهای خدماتی و بازاریابی را به شکل موثر فراهم کرده و همچنین بخش دامداری و صنایع مکمل را در کنار خود بر حسب مزیتهای منطقه ایی امکان پذیر ساخته و توسط مشاوران سرمایه گذاری امکان سرمایه گذاری را برای صاحبان سرمایه با بررسی سود متصور برای آنها فراهم سازد .
٦ ) بانکها و موسسات مالی براساس نیازهای واقعی که توسط انجمن های اصناف و اقشار کشوری تعیین می شوند باید فعالیت خود را در جهت بکار گیری و ساماندهی ثروت کشور در جهت اجرای طرح های توسعه ایی و ارائه خدمات بانکی به مردم و تسهیل امور مالی آنها تنظیم کنند.
انجمن عالی بانکی که متشکل از نمایندگان بانکها و صنعتگران و کشاورزان و بخشهای خدماتی و همچنین کارشناسان عالی مالی است، وظیفه سیاست گذاری بانکی را در چارجوب قوانین مصوب سازمان قانون گذاری بر عهده خواهند داشت، و بعنوان عالی ترین نهاد بانکی از طریق بانک مرکزی مدیریت بانکها را در حوزه های مختلف اعم از بانکهای دولتی و خصوصی و شرکتهای تعاونی سرمایه گذاری و موسسات مالی انحام خواهند داد .
٧ ) اقتصاد بر اساس انجمن های همکاری و شرکتهای خصوصی ساماندهی شده و بر اساس قانون رقابت عمل خواهند کرد و مردم در انتخاب فعالیت اقتصادی خود آزاد خواهند بود و بازار باید بصورت آزاد و براساس قوانین خود، یعنی عرضه و تقاضا و قوانین قیمت و کیفیت محصولات عمل کند و حقوق تولید کنندگان و مصرف کنندگان در این بازار باید بشکلی تامین شود که آزادی و خلاقیت مردم را تحت تاثیر قرار ندهد و در عین حال امکان سواستفاده و ضایع کردن حقوق مصرف کنندگان عملی نشود و راه هرگونه شیادی و کلاهبرداری و فرببکاری بواسطه قوانینی روشن و صریح مسدود شود . هیچ قانونی که مانع فعالیت آزاد مردم باشد نباید وضع شود، در عین حال همه فعالان باید از خدمات لازم در درون یک سیستم منظم برخوردار بوده و اطلاعات لازم باید در اختیار همگان قرار گرفته و عدالت اجتماعی اعمال شود و همه فعالان اقتصادی در حوزه وظایف شهروندی و مسئولیت مدنی و اجتماعی باید تابع قانون کشوری باشند . در یک شرایط برابر، مبتکران و خلاقان و مبدعان و شایستگان، خود سهمشان را میگیرند و بقیه نیز در این سیستم جایگاه شایسته خود را پیدا کرده و همگان در سازمان کلان توسعه ملی همکاری کرده و هر کس حسب اقتضای توانمندی از موهبات ثروت ایجاد شده بهره مند می شوند . در عین حال بخش های نیازمند جامعه باید بواسطه موسسات ملی تحت پوشش قرار گرفته و از محل ثروتهای ملی تحت حمایت جامعه بوده و از امکانات کشور در جهت تلاش برای رشد و پیشرفت بهره مند باشند .
◀️ادامه قسمت چهارم ⏬
Telegram
🖇 attach
Forwarded from پیوند نگار
🔴 #عصر_بی_بازگشت
🌐 #راه_نوین_جهان_جدید
بخش دوم.
3⃣ قسمت چهارم ⏬
⭕️ ملت ایران چه می خواهند ؟
٨ ) ثروتهای ملی یکی از مهم ترین منابع ایران می باشد که ثروت مشاع ملی است و همه ایران برای توسعه و پیشرفت خود و همچنین همه مناطق و شهرها باید از آن به اندازه مورد نیاز استفاده کنند بطوری که توسعه متوازن در تمام مناطق و اقشار کشور ایجاد شود.
تجربه نشان داده دولتها خوبخود متولی مناسبی برای اداره این ثروتها نیستند و آنها را ابزار قدرت و دیکتاتوری خود می کنند. لذا این ثروتها باید با سازوکاری اداره شوند که تحت نظارت مردم و نمایندگان آنها باشد . با این منظور انجمن های ملی ثروتهای کشوری بهترین ساختار برای چنین امکاناتی است که تحت نظارت قوای کشوری فعالیت کنند .
"انجمن ملی نفت ایران" باید متولی امور نفت از اکتشاف و استخراج و تولید تا فروش و سرمایه گذاری باشد . اعضای این انجمن ملی دقیقا باید فرد فرد ملت ایران باشد و هر کودکی که به دنیا می آید باید یکی از اعضای این شرکت ملی باشد. نمایندگانی از انجمن های استانی که خود متشکل از نمایندگان اقشار و اصناف و فعالان عموم مردم هستند، و نمایندگانی سازمانهای مدیریت احرایی کشوری و دادرسی و قانون گذاری، هیات رئیسه این شرکت ملی را تشکیل می دهند و مدیر عامل آن را انتخاب می کنند. نمایندگان انجمن های استانی موظف هستند رابط بین استانها و مدیریت این انجمن بوده و فعالیت و عملکرد آن را به انجمن های استانی گزارش داده و ملت در جریان امور قرار می دهند و همچنین نیازهای استان را به این انجمن اعلام می کنند . انجمن مذکور سیاستهای کارشناسی را با همکاری نمایندگان و همچنین کمسیون های کارشناسی تعیین و به سازمان قانون گذاری ارجاع و قوانین آن را کسب و در همکادی با قوه مجریه عملیاتی می کنند و نمایندگان سازمان دادرسی از درون این شرکتها وظیفه نظارت بر اجرای صحیح قوانین و مصوبه ها بر عهده خواهند داشت .
مشابه چنین انجمن هایی برای دیگر منابع ثروتهای ملی، مانند جنگلها و دریاها و محیط زیست و آبها و ... نیز تشکیل می شود و بدین وسیله هیچ شخص و گروه و جریانی مستقلا بر دارایی اینانجمن ها مسلط نخواهند شد و در هر شرایطی ملت بر این امکانات حاکمیت خواهند داشت و شوراهای استانی به نمایندگی از شورهای شهرها و اقشار و اصناف و عموم مردم بر عملکرد آنها نظارت خواهند داشت و به کسب سهم قانونی مردم و نحوه هرینه کرد آن که توسط سازمان مدیریت اجرایی انجام خواهد شد، بصورت دقیق نطارت داشته و هر گونه تخلفی را به نمایندگان سازمان دادرسی در این انجمن گزارش خواهند داد .
در نهایت موضوع مهم امروز ایران نجات از وضعیت بن بستی است که حاکمان فعلی در کشور ایجاد کرده اند و ملتی ثروتمند را به جایی رسانیده اند که دنبال استقراض از کشوری مانند روسیه است که خود گرفتارهای مالی گسترده ایی دارد و هرگز بدون تحمیل مشکلات خود بر ملت ایران ریالی در دست او نمی گذارد و این استقراض اساس تثبیت و گسترش سلطه روسیه بر ارکان ایران خواهد بود و همه ملت باید با آن مخالفت و مبارزه کنند و این امر حتی بسیار مهم تر از افزایش قیمت بنزین است که می تواند چندین نسل را بیچاره و زمینه فلاکت بیشتر کشور را فراهم کند و سلطه روسیه را بر کشورمان تثبیت کند . تنها راه خروج از این شرایط کنار زدن حکومت فعلی و استقرار یک حکومت دمکراتیک با طرحی ملی در جهت استفاده بهینه از امکانات و ثروت ملی است .
◀️ادامه قسمت پنجم⏬
🌐 #راه_نوین_جهان_جدید
بخش دوم.
3⃣ قسمت چهارم ⏬
⭕️ ملت ایران چه می خواهند ؟
٨ ) ثروتهای ملی یکی از مهم ترین منابع ایران می باشد که ثروت مشاع ملی است و همه ایران برای توسعه و پیشرفت خود و همچنین همه مناطق و شهرها باید از آن به اندازه مورد نیاز استفاده کنند بطوری که توسعه متوازن در تمام مناطق و اقشار کشور ایجاد شود.
تجربه نشان داده دولتها خوبخود متولی مناسبی برای اداره این ثروتها نیستند و آنها را ابزار قدرت و دیکتاتوری خود می کنند. لذا این ثروتها باید با سازوکاری اداره شوند که تحت نظارت مردم و نمایندگان آنها باشد . با این منظور انجمن های ملی ثروتهای کشوری بهترین ساختار برای چنین امکاناتی است که تحت نظارت قوای کشوری فعالیت کنند .
"انجمن ملی نفت ایران" باید متولی امور نفت از اکتشاف و استخراج و تولید تا فروش و سرمایه گذاری باشد . اعضای این انجمن ملی دقیقا باید فرد فرد ملت ایران باشد و هر کودکی که به دنیا می آید باید یکی از اعضای این شرکت ملی باشد. نمایندگانی از انجمن های استانی که خود متشکل از نمایندگان اقشار و اصناف و فعالان عموم مردم هستند، و نمایندگانی سازمانهای مدیریت احرایی کشوری و دادرسی و قانون گذاری، هیات رئیسه این شرکت ملی را تشکیل می دهند و مدیر عامل آن را انتخاب می کنند. نمایندگان انجمن های استانی موظف هستند رابط بین استانها و مدیریت این انجمن بوده و فعالیت و عملکرد آن را به انجمن های استانی گزارش داده و ملت در جریان امور قرار می دهند و همچنین نیازهای استان را به این انجمن اعلام می کنند . انجمن مذکور سیاستهای کارشناسی را با همکاری نمایندگان و همچنین کمسیون های کارشناسی تعیین و به سازمان قانون گذاری ارجاع و قوانین آن را کسب و در همکادی با قوه مجریه عملیاتی می کنند و نمایندگان سازمان دادرسی از درون این شرکتها وظیفه نظارت بر اجرای صحیح قوانین و مصوبه ها بر عهده خواهند داشت .
مشابه چنین انجمن هایی برای دیگر منابع ثروتهای ملی، مانند جنگلها و دریاها و محیط زیست و آبها و ... نیز تشکیل می شود و بدین وسیله هیچ شخص و گروه و جریانی مستقلا بر دارایی اینانجمن ها مسلط نخواهند شد و در هر شرایطی ملت بر این امکانات حاکمیت خواهند داشت و شوراهای استانی به نمایندگی از شورهای شهرها و اقشار و اصناف و عموم مردم بر عملکرد آنها نظارت خواهند داشت و به کسب سهم قانونی مردم و نحوه هرینه کرد آن که توسط سازمان مدیریت اجرایی انجام خواهد شد، بصورت دقیق نطارت داشته و هر گونه تخلفی را به نمایندگان سازمان دادرسی در این انجمن گزارش خواهند داد .
در نهایت موضوع مهم امروز ایران نجات از وضعیت بن بستی است که حاکمان فعلی در کشور ایجاد کرده اند و ملتی ثروتمند را به جایی رسانیده اند که دنبال استقراض از کشوری مانند روسیه است که خود گرفتارهای مالی گسترده ایی دارد و هرگز بدون تحمیل مشکلات خود بر ملت ایران ریالی در دست او نمی گذارد و این استقراض اساس تثبیت و گسترش سلطه روسیه بر ارکان ایران خواهد بود و همه ملت باید با آن مخالفت و مبارزه کنند و این امر حتی بسیار مهم تر از افزایش قیمت بنزین است که می تواند چندین نسل را بیچاره و زمینه فلاکت بیشتر کشور را فراهم کند و سلطه روسیه را بر کشورمان تثبیت کند . تنها راه خروج از این شرایط کنار زدن حکومت فعلی و استقرار یک حکومت دمکراتیک با طرحی ملی در جهت استفاده بهینه از امکانات و ثروت ملی است .
◀️ادامه قسمت پنجم⏬
Telegram
🖇 attach
Forwarded from پیوند نگار
🔴 #عصر_بی_بازگشت
🌐 #راه_نوین_جهان_جدید
بخش دوم.
3⃣ قسمت ششم ⏬
⭕️ ملت ایران چه می خواهند ؟
طرحی که با معرفی تنها چند اصل اولیه محوری و ساده از آن ارائه شد، مدیریت کلان کشور را شکل می دهد که نه تنها برای کشوری مانند ایران با مشخصات آن مفید فایده است بلکه می تواند ساختاری متتاسب برای اداره کشورهای منطقه مانند عراق و لبنان و سوریه نیز باشد که خواهان حاکمیت ملی و رها شدن از اقتدار احزابی است که عمدتا اهدافی غیر از آنچه مردم دنبال آن هستند را پیگیری میکنند . در ضمن این طرح از کلان تا جز قابل اجراست و بلحاظ عملیاتی امکانات ارتباطی و شبکه های اینترنتی موجود، ابزار کافی برای اجرای آن و مشارکت جدی و مستمر فردفرد شهروندان امکان پذیر است و مهم نیست در راس این حاکمیت، شخصی بعنوان نماد ملی و بعنوان یک پادشاه مشروطه تشریفاتی قرار گیرد، یا یک رییس جمهور تشریفاتی انتخاب شود . مهم این است که سازمان های سه گانه، بشکلی جامع و کامل توسط مردم تعیین شده و نیازهای واقعی عموم ملت مشخص و قوانین لازم برای تامین آنها تصویب و انتقال قدرت به روشی مسالمت آمیز انجام و زمینه و بستر مشارکت عمومی بشکلی ساختاری و مطمئن و موثر فراهم شود.
پس بحث های پادشاهی و جمهوری هم در این سیستم اهمیتی ندارد و با انتخاب مردم مشخص شده و تغییری در اداره کشور ایجاد نمی کند و خواست عموم نیز تامین می شود.
از طرفی این طرح هم زمینه بنیادی عدالت اجتماعی را تامین می کند و در عین حال زمینه رقابت و آزادی فعالیت اقتصادی را براساس قوانین اصولی بازار آزاد فراهم می کند و همچنین در عین حفظ یکپارچگی کشورها حقوق همه اقوام و مناطق کشوری را در چارچوب حقوق شهروندی تامین و از یک سیستم غیرمتمرکز برخوردار بوده و مشارکت همه ملت را بشکل برابر فراهم می کند و همگان را از حقوق برابر و حق مشارکت یکسان برخوردار کرده و امکان حاکمیت شایستگان را طوری فراهم می کند که هیچ شخص و گروه و جریانی امکان تحمیل خود به مردم و شکل گیری دیکتاتوری را نخواهد داشت. در عین حال تصمیمات با توجه به اعلام نیاز از طرف پایین ترین طبقات جامعه در کمترین مدت فراهم و امکان تصمیم گیری سریع را فراهم کرده و از مشکلات دمکراسی های رایج نیز مبرا می شود و مردم گرفتار لفاظی و جنگهای زرگری احزاب نمی شوند و جامعه دچار فرسودگی و انفعال نیز نمی شود و واکنش مناسب در شرایط مختلف را نیز ارائه کرده و راهکارهایی متناسب با شرایط عینی بصورتی سریع اتخاذ و دقت عمل کافی انجام گرفته و نکته نظرات کارشناسی نیز برای اتخاذ تصمیمی دقیق تجمیع و بررسی می شود.
لذا این طرح می تواند مورد حمایت همه آنها که واقعا خواهان ایرانی یکپارچه دمکراتیک و پیشرفته و مدرن و پیشرو در تامین حقوق بشر هستند، باشد و بعنوان هدفی ارزشمند برای تامین آن انتخاب شود.
با این شرایط دیگر بهانه ایی نیست که گفته شود برای کنار زدن جمهوری اسلامی آلترناتیو و طرحی وجود ندارد و یا مردم نمی دانند چه می خواهند؛ زیرا هم آلترناتیو وجود دارد هم طرحی عملی موجود هست و با حمایت ملی می تواند کشور را نجات دهد؛ هرچند حرافان و بهانه جویان و سفسطه گران و منفعت طلبان و مزدوران جهانگرایان از بهانه گیری برای حفظ این حکومت دست نشانده دست برنخواهند داشت. لذا ارائه طرح کامل این سازمان مدیریت کلان کشوری را به بعد از تشکیل حکومت موقت متشکل از انجمن های استانی احاله می کنیم.
آنچه در حال حاضر ضروری است، مبارزان ایران باید انجمن های کوچک مبارزاتی را تشکیل داده و هسته های اولیه انجمن های محلات و شهری مبارزان را تشکیل داده و در هر شهر این انجمن ها باید مبارزات را ساماندهی کنند، تا در اولین فرصت انجمن های موقت استانی تشکیل و زمینه تشکیل دولت موقت را فراهم کنند تا بعد از گذار از جمهوری اسلامی، زمینه شکل گیری انجمن های محلات و اصناف و اقشار فراهم و انجمن های استانی با مشارکت عموم مردم فراهم شود .
قطعا پیروزی با مردمی است که برای حفظ و حراست از کشور و ملت خود شجاعت به خرج داده و با جسارت برای آزادی کشورشان اقدام کنند .
پاینده ایران آزاد و آباد و متحد
🌐 #راه_نوین_جهان_جدید
بخش دوم.
3⃣ قسمت ششم ⏬
⭕️ ملت ایران چه می خواهند ؟
طرحی که با معرفی تنها چند اصل اولیه محوری و ساده از آن ارائه شد، مدیریت کلان کشور را شکل می دهد که نه تنها برای کشوری مانند ایران با مشخصات آن مفید فایده است بلکه می تواند ساختاری متتاسب برای اداره کشورهای منطقه مانند عراق و لبنان و سوریه نیز باشد که خواهان حاکمیت ملی و رها شدن از اقتدار احزابی است که عمدتا اهدافی غیر از آنچه مردم دنبال آن هستند را پیگیری میکنند . در ضمن این طرح از کلان تا جز قابل اجراست و بلحاظ عملیاتی امکانات ارتباطی و شبکه های اینترنتی موجود، ابزار کافی برای اجرای آن و مشارکت جدی و مستمر فردفرد شهروندان امکان پذیر است و مهم نیست در راس این حاکمیت، شخصی بعنوان نماد ملی و بعنوان یک پادشاه مشروطه تشریفاتی قرار گیرد، یا یک رییس جمهور تشریفاتی انتخاب شود . مهم این است که سازمان های سه گانه، بشکلی جامع و کامل توسط مردم تعیین شده و نیازهای واقعی عموم ملت مشخص و قوانین لازم برای تامین آنها تصویب و انتقال قدرت به روشی مسالمت آمیز انجام و زمینه و بستر مشارکت عمومی بشکلی ساختاری و مطمئن و موثر فراهم شود.
پس بحث های پادشاهی و جمهوری هم در این سیستم اهمیتی ندارد و با انتخاب مردم مشخص شده و تغییری در اداره کشور ایجاد نمی کند و خواست عموم نیز تامین می شود.
از طرفی این طرح هم زمینه بنیادی عدالت اجتماعی را تامین می کند و در عین حال زمینه رقابت و آزادی فعالیت اقتصادی را براساس قوانین اصولی بازار آزاد فراهم می کند و همچنین در عین حفظ یکپارچگی کشورها حقوق همه اقوام و مناطق کشوری را در چارچوب حقوق شهروندی تامین و از یک سیستم غیرمتمرکز برخوردار بوده و مشارکت همه ملت را بشکل برابر فراهم می کند و همگان را از حقوق برابر و حق مشارکت یکسان برخوردار کرده و امکان حاکمیت شایستگان را طوری فراهم می کند که هیچ شخص و گروه و جریانی امکان تحمیل خود به مردم و شکل گیری دیکتاتوری را نخواهد داشت. در عین حال تصمیمات با توجه به اعلام نیاز از طرف پایین ترین طبقات جامعه در کمترین مدت فراهم و امکان تصمیم گیری سریع را فراهم کرده و از مشکلات دمکراسی های رایج نیز مبرا می شود و مردم گرفتار لفاظی و جنگهای زرگری احزاب نمی شوند و جامعه دچار فرسودگی و انفعال نیز نمی شود و واکنش مناسب در شرایط مختلف را نیز ارائه کرده و راهکارهایی متناسب با شرایط عینی بصورتی سریع اتخاذ و دقت عمل کافی انجام گرفته و نکته نظرات کارشناسی نیز برای اتخاذ تصمیمی دقیق تجمیع و بررسی می شود.
لذا این طرح می تواند مورد حمایت همه آنها که واقعا خواهان ایرانی یکپارچه دمکراتیک و پیشرفته و مدرن و پیشرو در تامین حقوق بشر هستند، باشد و بعنوان هدفی ارزشمند برای تامین آن انتخاب شود.
با این شرایط دیگر بهانه ایی نیست که گفته شود برای کنار زدن جمهوری اسلامی آلترناتیو و طرحی وجود ندارد و یا مردم نمی دانند چه می خواهند؛ زیرا هم آلترناتیو وجود دارد هم طرحی عملی موجود هست و با حمایت ملی می تواند کشور را نجات دهد؛ هرچند حرافان و بهانه جویان و سفسطه گران و منفعت طلبان و مزدوران جهانگرایان از بهانه گیری برای حفظ این حکومت دست نشانده دست برنخواهند داشت. لذا ارائه طرح کامل این سازمان مدیریت کلان کشوری را به بعد از تشکیل حکومت موقت متشکل از انجمن های استانی احاله می کنیم.
آنچه در حال حاضر ضروری است، مبارزان ایران باید انجمن های کوچک مبارزاتی را تشکیل داده و هسته های اولیه انجمن های محلات و شهری مبارزان را تشکیل داده و در هر شهر این انجمن ها باید مبارزات را ساماندهی کنند، تا در اولین فرصت انجمن های موقت استانی تشکیل و زمینه تشکیل دولت موقت را فراهم کنند تا بعد از گذار از جمهوری اسلامی، زمینه شکل گیری انجمن های محلات و اصناف و اقشار فراهم و انجمن های استانی با مشارکت عموم مردم فراهم شود .
قطعا پیروزی با مردمی است که برای حفظ و حراست از کشور و ملت خود شجاعت به خرج داده و با جسارت برای آزادی کشورشان اقدام کنند .
پاینده ایران آزاد و آباد و متحد
Telegram
🖇 attach
Forwarded from پیوند نگار
🔴 #عصر_بی_بازگشت
🔵 #راه_نوین_جهان_جدید
1⃣ قسمت اول ⏬
🔻 دوران نوین عصر حاکمیت ملتها از طریق تشکیل انجمنهای مردمی در سطح اقشار و شهرها و استانها و انجمنهای ملی
🔻جهان دارای نقاط عطف غیرقابل بازگشتی است. آنکه تصور کند بشریت میتواند به دوران قبل از اختراع چرخ برگردد باید در سلامت فکری خود شک کند. ابن گزینه آنچنان محرز است که بعید است اندیشمندی در آن تردید کند. اما وقتی همین گزینه را در مورد آخرین نقطه عطف تاریخ بکارگیریم، شاید وجود نسلی که ساختار فکری اش در دوره قبل مانده و هنوز تحلیل های خود را با معادلات پیشین ادامه می دهند با مشکل مواجه می شود و اینجاست که گروهی مرتجع شکل می گیرد و مرتجعان گروهی هستند که نقطه عطف را درک نمی کنند، یا نمی خواهند درک کنند، یا نمی توانند درک کنند؛ لذا هنوز سعی دارند با قواعد فکری پیشین ارائه مطلب کرده و راهکارهایی برای جهان موجود با قواعد پیشین ارائه دهند، که طبعا راهکارهای مفیدی نخواهد بود و حتی اگر بتوانند گروهی از جامعه را با خود همراه کرده و حتی جریانی را عملی کنند، کاری جز متوقف کردن مقطعی پیشرفت نخواهند کرد و بعد از یک مدت توقف، زیر چرخهای تغییر طبیعی له می شوند و موجهای تغییر خود را نیز له می کنند .
❓ آخرین نقطه عطف تاریخ را چه می دانیم؟
بی شک پایان دوران جنگ سرد و شکست کمونیسم آغاز پایان پدیده سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، و نظامی بوده که به جهان دو قطبی کاپیتالیسم و کمونیسم پایان داد و نشان داد داستان مبارزه طبقاتی و تحلیل توده های کارگری و کارفرمایی پایان یافته و گفتمان مربوط به آن چه بلحاظ فلسفی و چه بلحاظ سیاسی و چه بلحاظ اجتماعی و فرهنگی منتفی شده است. لذا آنچه از پس مانده های آن در فرهنگ سیاسی فعلی باقی مانده رو به افول و جریانی ارتجاعی است. اما آنچه بعد از شکست کمونیسم در جهان بعنوان گفتمانی جدید عرضه شد، احیای تفکر جهانگرایی بود که در میان گروه های چپ و برخی از گروه های ابرسرمایه داری دارای مشترکات فکری بود.
انترناسیونالیسم از مهمترین ارکان فکری کمونیسم بود و ایده نهایی آن جهانی یکپارچه با حاکمیت دیکتاتوری پرولتاریا بود و این آرمان ایجاب می کرد کشورها و دولتها از بین بروند و ملتها محو شوند و بجای آن اتحادیه های کارگری، بجای کارگر در کارخانجات به اداره امور تولید پرداخته و با حذف کارفرمایان بر ابزار تولید حاکمیت یافته و به کارگران کارفرما تبدیل شوند و طبعا این حق را به سران حزبی بنام حزب کمونیسم تفویض کنند و حزب کمونیسم به نمایندگی از کارگران، مالک همه ابزار تولید و زمین و سرمایه شده و همه دنیا را به یک دهکده جهانی ( کمون نهایی ) تبدیل کند.
با تفاوتهایی در بیان و فلسفه، لیبرالیسم هم خواهان دولتهای کوچک و ضعیف و بی اقتدار با بهانه حمایت از حقوق افراد، بود که دولتها حداقل دخالت را داشته باشد؛ اما این گروه که در اصل مخالف با دولتهای مقتدر بودند، اما خواهان آزادی عمل برای صاحبان سرمایه در چهارچوب حقوق خصوصی و فردی نیز بودند. با این حال می توانستند در انترناسیونالیسم با کمونیست ها همراه شوند، بدون آنکه موافق اندیشه اقتصادی آنها و مالکیت دولتی باشند.
از طرفی شرکتهای قدرتمند ابرسرمایه داری نیز از وجود دولتهایی که آنها را در انجام امور دلخواهشان محدود میکرد ناراضی بودند و بر این باور بودند که اگر اقتصاد بنیاد قدرت سیاسی جهان باشد، این ابزار در دست آنها هست، و نباید قانون بر علیه آنها عمل کند، و دولت باید در اختیار آنها باشد، و آنها تحمل هیچ دولت و ملت و کشوری را نداشتند که برای فعالیتهایشان محدودیت ایجاد کند. لذا این گروه هم به انترناسیونالیست سرمایه داری تمایل پیدا کردند. توافق بین هر دو جناح چپ و راست در اضمحلال دولتها و کشورها یک هدف مشترک بین آنها شده و جهان گرایی را در بطن دوران جنگ سرد تئوریزه کرده و به گفتمان غالب بعد از جنگ سرد تبدیل کردند، و در چند دهه گذشته همه تلاش خود را با توطئه های مختلف عملی کرده و بعد از سرنگونی شوروی کمونیسم، تلاش کردند با ساقط کردن اقتصاد عمومی آمریکا این کشور را هم از میان برده و با تشکیل اتحادیه هایی مانند اتحادیه اروپا و اتحادیه آفریقا و اتحادیه آمریکای مرکزی و اتحادیه اقیانوسیه، جهان را قبضه کرده و شرکتهای رده دوم اقتصادی را هم تحت کنترل درآورده و بر کل جهان از طرق این اتحادیه ها و تشکیل دولتهای دست نشانده در کشورها، حاکمیت خود را از طریق سازوکارهای موجود، مانند سازمان ملل متحد، بانک جهانی و دیگر نهادهای سیاسی و مالی و اجتماعی و فرهنگی و محیط زیستی، بسط داده و همه مناطق جهان را آنطور که به صلاح شان هست اداره کنند .
◀️ادامه در قسمت دوم ⏬
🔵 #راه_نوین_جهان_جدید
1⃣ قسمت اول ⏬
🔻 دوران نوین عصر حاکمیت ملتها از طریق تشکیل انجمنهای مردمی در سطح اقشار و شهرها و استانها و انجمنهای ملی
🔻جهان دارای نقاط عطف غیرقابل بازگشتی است. آنکه تصور کند بشریت میتواند به دوران قبل از اختراع چرخ برگردد باید در سلامت فکری خود شک کند. ابن گزینه آنچنان محرز است که بعید است اندیشمندی در آن تردید کند. اما وقتی همین گزینه را در مورد آخرین نقطه عطف تاریخ بکارگیریم، شاید وجود نسلی که ساختار فکری اش در دوره قبل مانده و هنوز تحلیل های خود را با معادلات پیشین ادامه می دهند با مشکل مواجه می شود و اینجاست که گروهی مرتجع شکل می گیرد و مرتجعان گروهی هستند که نقطه عطف را درک نمی کنند، یا نمی خواهند درک کنند، یا نمی توانند درک کنند؛ لذا هنوز سعی دارند با قواعد فکری پیشین ارائه مطلب کرده و راهکارهایی برای جهان موجود با قواعد پیشین ارائه دهند، که طبعا راهکارهای مفیدی نخواهد بود و حتی اگر بتوانند گروهی از جامعه را با خود همراه کرده و حتی جریانی را عملی کنند، کاری جز متوقف کردن مقطعی پیشرفت نخواهند کرد و بعد از یک مدت توقف، زیر چرخهای تغییر طبیعی له می شوند و موجهای تغییر خود را نیز له می کنند .
❓ آخرین نقطه عطف تاریخ را چه می دانیم؟
بی شک پایان دوران جنگ سرد و شکست کمونیسم آغاز پایان پدیده سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، و نظامی بوده که به جهان دو قطبی کاپیتالیسم و کمونیسم پایان داد و نشان داد داستان مبارزه طبقاتی و تحلیل توده های کارگری و کارفرمایی پایان یافته و گفتمان مربوط به آن چه بلحاظ فلسفی و چه بلحاظ سیاسی و چه بلحاظ اجتماعی و فرهنگی منتفی شده است. لذا آنچه از پس مانده های آن در فرهنگ سیاسی فعلی باقی مانده رو به افول و جریانی ارتجاعی است. اما آنچه بعد از شکست کمونیسم در جهان بعنوان گفتمانی جدید عرضه شد، احیای تفکر جهانگرایی بود که در میان گروه های چپ و برخی از گروه های ابرسرمایه داری دارای مشترکات فکری بود.
انترناسیونالیسم از مهمترین ارکان فکری کمونیسم بود و ایده نهایی آن جهانی یکپارچه با حاکمیت دیکتاتوری پرولتاریا بود و این آرمان ایجاب می کرد کشورها و دولتها از بین بروند و ملتها محو شوند و بجای آن اتحادیه های کارگری، بجای کارگر در کارخانجات به اداره امور تولید پرداخته و با حذف کارفرمایان بر ابزار تولید حاکمیت یافته و به کارگران کارفرما تبدیل شوند و طبعا این حق را به سران حزبی بنام حزب کمونیسم تفویض کنند و حزب کمونیسم به نمایندگی از کارگران، مالک همه ابزار تولید و زمین و سرمایه شده و همه دنیا را به یک دهکده جهانی ( کمون نهایی ) تبدیل کند.
با تفاوتهایی در بیان و فلسفه، لیبرالیسم هم خواهان دولتهای کوچک و ضعیف و بی اقتدار با بهانه حمایت از حقوق افراد، بود که دولتها حداقل دخالت را داشته باشد؛ اما این گروه که در اصل مخالف با دولتهای مقتدر بودند، اما خواهان آزادی عمل برای صاحبان سرمایه در چهارچوب حقوق خصوصی و فردی نیز بودند. با این حال می توانستند در انترناسیونالیسم با کمونیست ها همراه شوند، بدون آنکه موافق اندیشه اقتصادی آنها و مالکیت دولتی باشند.
از طرفی شرکتهای قدرتمند ابرسرمایه داری نیز از وجود دولتهایی که آنها را در انجام امور دلخواهشان محدود میکرد ناراضی بودند و بر این باور بودند که اگر اقتصاد بنیاد قدرت سیاسی جهان باشد، این ابزار در دست آنها هست، و نباید قانون بر علیه آنها عمل کند، و دولت باید در اختیار آنها باشد، و آنها تحمل هیچ دولت و ملت و کشوری را نداشتند که برای فعالیتهایشان محدودیت ایجاد کند. لذا این گروه هم به انترناسیونالیست سرمایه داری تمایل پیدا کردند. توافق بین هر دو جناح چپ و راست در اضمحلال دولتها و کشورها یک هدف مشترک بین آنها شده و جهان گرایی را در بطن دوران جنگ سرد تئوریزه کرده و به گفتمان غالب بعد از جنگ سرد تبدیل کردند، و در چند دهه گذشته همه تلاش خود را با توطئه های مختلف عملی کرده و بعد از سرنگونی شوروی کمونیسم، تلاش کردند با ساقط کردن اقتصاد عمومی آمریکا این کشور را هم از میان برده و با تشکیل اتحادیه هایی مانند اتحادیه اروپا و اتحادیه آفریقا و اتحادیه آمریکای مرکزی و اتحادیه اقیانوسیه، جهان را قبضه کرده و شرکتهای رده دوم اقتصادی را هم تحت کنترل درآورده و بر کل جهان از طرق این اتحادیه ها و تشکیل دولتهای دست نشانده در کشورها، حاکمیت خود را از طریق سازوکارهای موجود، مانند سازمان ملل متحد، بانک جهانی و دیگر نهادهای سیاسی و مالی و اجتماعی و فرهنگی و محیط زیستی، بسط داده و همه مناطق جهان را آنطور که به صلاح شان هست اداره کنند .
◀️ادامه در قسمت دوم ⏬
Telegram
🖇 attach
Forwarded from پیوند نگار
🔴 #عصر_بی_بازگشت
🔵 #راه_نوین_جهان_جدید
2⃣ قسمت دوم ⏬
فرهنگ حزب گرایی که بعنوان یکی از مبانی بسط دمکراسی در کشورهای جهان بود، به به ابزاری در دست این گروه تبدیل و وسیله فریب و تفرقه و رویارویی ملتهای یک کشور از طریق راه انداختن جنگهای زرگری شد تا فضا را برای پیشبرد اهداف گلوبالیستها فراهم کند.
در این شرایط کارکرد احزاب در کشورها تبدیل به مهار اقتدار ملی و تضعیف دولتها و عدم واکنش به موقع در مقابل وقایع شد و بقیه کارکردهای آن مانند آموزش دادن جامعه و مشارکت دادن مردم بعنوان شهروند، تبدیل به فریب آنها شد و بجای اجرای دمکراسی واقعی به مشغول کردن توده های جامعه به جنگهای زرگری جناحی تبدیل شد. کشورهایی که احزاب متعدد دارند گرفتار بحثها و درگیری های بی پایان و بی نتیجه و در نهایت انحراف خواست واقعی مردم و منفعل کردن آنها با بازی های سیاسی شدند، بطوری که مردم در میان لفاظی های آنها خواسته واقعی خود را گم میکنند. همچنین کشورهایی که دارای تعداد احزاب کمتری هستند گرفتار دیکتاتوری پنهان و سلطه نوبتی آنها می شوند، بطوری که اکثریت جامعه ارتباط واقعی ذهنی و فکری اندکی با این احزاب دارند و خود احزاب هم جز در مواقع انتخابات و نقل و انتقال قدرت بین رقبا فعالیت خاصی نداشته و نقل و انتقال قدرت را نیز بواسطه ابزارهای تبلیغاتی زیرکانه و شعارهای عوامفریبانه و از طریق نظرسنجی های حرفه ایی و کشف و مهار گرایشات اجتماعی عملا به ابزار مهار اجتماعی و سوءاستفاده از توده ها برای دست بدست کردن قدرت بین گروه های بظاهر مخالف، اما بواقع هم هدف، تبدیل میشود.
مثلا اکنون ملتی مانند بریتانیا نمی تواند تشخیص دهد خروج از اتحادیه اروپا واقعا منافع آنها را تامین میکند یا نه، و نتیجه را به پیشبرد لفاظی شیادان سیاسی در کنگره واگذار کرده اند که در نهایت نیز خواسته جهانگرایان را به جای خواست واقعی مردم عملی میکند و ملت بریتانیا در میان چرخ احزاب قربانی مبشود، . همچنین در کشوری مانند ایالات متحده آمریکا در دو دوره حکومتی جمهوری خواه و دمکرات در رابطه با موضوعات جهانی طرح های یکسانی را با روشهای اندکی متفاوت پیش برده و به نتایج یکسانی رسانیده اند و واقعا تفاوتی بین آنها دیده نمی شود و در این میان ملتها هستند که قربانی این احزاب شده اند.
اکنون بنظر میرسد جهان بسرعت به نقطه عطف بزرگ دیگری رسیده است. مردمان بر علیه حاکمیت احزابی که ساخته و پرداخته صاحبان قدرت هستند قیام کرده اند. احزابی که گاه شکل چپی و سوسیالیستی و لیبرالیستی و حتی انارشیستی می گیرند، و گاه احزابی راستی و راسیستی و فاشیستی هستند . احزابی که گاه اسم سبز به خود گذاشته به ظاهر مدافع محیط زیست هستند و گاه شکل و شمایل مدافع حقوق بشر به خود می گیرند؛ همه این احزاب با انواع گرایش ها و اندیشه های پیچ در پیچ با استدلالهای گسترده گیج کننده ایی که به جامعه ارائه می دهند و قابل درک برای عموم مردم نیستند، واقعا به مشکلات و نیازهای آنها توجهی نداشته و بدنبال اهدافی غیر از آنچه مردم پیگیر آن هستند می پردازند، و موجب انحراف جنبش های واقعی مردم شده و آنها را به نفع حاکمیت جهانگرایی مصادره می کنند .
مردم امروز خواهان حاکمیت های مردمی هستند، که در عین حفظ استقلال کشورشان و رفع نفوذ و قدرت بیگانگان، سرمایه آنها را نیز صرف جنگهای بیهوده و بی پایان نکنند؛ و بواقع دریافته اند هزینه های کلانی که ارتش های جهان از جامعه صرف گسترش خود کرده و موجب گسترش بخشی از فقر در جوامع میشوند به جیب صاحبان شرکتهای تولیدی سلاح میرود و نه بخاطر منافع آنها، بلکه در جهت پیشبرد اهداف شرکتها و گروه های جهانگرایی هست.
ملتها درک کرده اند که بواقع مشکلی با کشورها و ملتهای دیگر ندارند، بلکه این حاکمان آنها هستند که به بهانه های واهی جنگهای کنترل شده را راه می اندازند و هدفی شیطانی را پشت شعارهای دهان پرکن و اقناع کننده ذهن گروههای ساده لوح پیگیر هستند. لذا خواهان کنار زدن این احزاب متشکل از صاحبان قدرت هستند، تا حاکمیت مردمی را ایجاد کنند، که بفکر اداره صحیح کشور بوده و منافع واقعی آنها را در نظر گرفته و اهداف حزبی و گروهی خود را بر منافع آنها حاکم نکنند و با نظر عموم مردم براحتی قابل کنترل و انتقال باشد.
◀️ ادامه در قسمت سوم⏬
🔵 #راه_نوین_جهان_جدید
2⃣ قسمت دوم ⏬
فرهنگ حزب گرایی که بعنوان یکی از مبانی بسط دمکراسی در کشورهای جهان بود، به به ابزاری در دست این گروه تبدیل و وسیله فریب و تفرقه و رویارویی ملتهای یک کشور از طریق راه انداختن جنگهای زرگری شد تا فضا را برای پیشبرد اهداف گلوبالیستها فراهم کند.
در این شرایط کارکرد احزاب در کشورها تبدیل به مهار اقتدار ملی و تضعیف دولتها و عدم واکنش به موقع در مقابل وقایع شد و بقیه کارکردهای آن مانند آموزش دادن جامعه و مشارکت دادن مردم بعنوان شهروند، تبدیل به فریب آنها شد و بجای اجرای دمکراسی واقعی به مشغول کردن توده های جامعه به جنگهای زرگری جناحی تبدیل شد. کشورهایی که احزاب متعدد دارند گرفتار بحثها و درگیری های بی پایان و بی نتیجه و در نهایت انحراف خواست واقعی مردم و منفعل کردن آنها با بازی های سیاسی شدند، بطوری که مردم در میان لفاظی های آنها خواسته واقعی خود را گم میکنند. همچنین کشورهایی که دارای تعداد احزاب کمتری هستند گرفتار دیکتاتوری پنهان و سلطه نوبتی آنها می شوند، بطوری که اکثریت جامعه ارتباط واقعی ذهنی و فکری اندکی با این احزاب دارند و خود احزاب هم جز در مواقع انتخابات و نقل و انتقال قدرت بین رقبا فعالیت خاصی نداشته و نقل و انتقال قدرت را نیز بواسطه ابزارهای تبلیغاتی زیرکانه و شعارهای عوامفریبانه و از طریق نظرسنجی های حرفه ایی و کشف و مهار گرایشات اجتماعی عملا به ابزار مهار اجتماعی و سوءاستفاده از توده ها برای دست بدست کردن قدرت بین گروه های بظاهر مخالف، اما بواقع هم هدف، تبدیل میشود.
مثلا اکنون ملتی مانند بریتانیا نمی تواند تشخیص دهد خروج از اتحادیه اروپا واقعا منافع آنها را تامین میکند یا نه، و نتیجه را به پیشبرد لفاظی شیادان سیاسی در کنگره واگذار کرده اند که در نهایت نیز خواسته جهانگرایان را به جای خواست واقعی مردم عملی میکند و ملت بریتانیا در میان چرخ احزاب قربانی مبشود، . همچنین در کشوری مانند ایالات متحده آمریکا در دو دوره حکومتی جمهوری خواه و دمکرات در رابطه با موضوعات جهانی طرح های یکسانی را با روشهای اندکی متفاوت پیش برده و به نتایج یکسانی رسانیده اند و واقعا تفاوتی بین آنها دیده نمی شود و در این میان ملتها هستند که قربانی این احزاب شده اند.
اکنون بنظر میرسد جهان بسرعت به نقطه عطف بزرگ دیگری رسیده است. مردمان بر علیه حاکمیت احزابی که ساخته و پرداخته صاحبان قدرت هستند قیام کرده اند. احزابی که گاه شکل چپی و سوسیالیستی و لیبرالیستی و حتی انارشیستی می گیرند، و گاه احزابی راستی و راسیستی و فاشیستی هستند . احزابی که گاه اسم سبز به خود گذاشته به ظاهر مدافع محیط زیست هستند و گاه شکل و شمایل مدافع حقوق بشر به خود می گیرند؛ همه این احزاب با انواع گرایش ها و اندیشه های پیچ در پیچ با استدلالهای گسترده گیج کننده ایی که به جامعه ارائه می دهند و قابل درک برای عموم مردم نیستند، واقعا به مشکلات و نیازهای آنها توجهی نداشته و بدنبال اهدافی غیر از آنچه مردم پیگیر آن هستند می پردازند، و موجب انحراف جنبش های واقعی مردم شده و آنها را به نفع حاکمیت جهانگرایی مصادره می کنند .
مردم امروز خواهان حاکمیت های مردمی هستند، که در عین حفظ استقلال کشورشان و رفع نفوذ و قدرت بیگانگان، سرمایه آنها را نیز صرف جنگهای بیهوده و بی پایان نکنند؛ و بواقع دریافته اند هزینه های کلانی که ارتش های جهان از جامعه صرف گسترش خود کرده و موجب گسترش بخشی از فقر در جوامع میشوند به جیب صاحبان شرکتهای تولیدی سلاح میرود و نه بخاطر منافع آنها، بلکه در جهت پیشبرد اهداف شرکتها و گروه های جهانگرایی هست.
ملتها درک کرده اند که بواقع مشکلی با کشورها و ملتهای دیگر ندارند، بلکه این حاکمان آنها هستند که به بهانه های واهی جنگهای کنترل شده را راه می اندازند و هدفی شیطانی را پشت شعارهای دهان پرکن و اقناع کننده ذهن گروههای ساده لوح پیگیر هستند. لذا خواهان کنار زدن این احزاب متشکل از صاحبان قدرت هستند، تا حاکمیت مردمی را ایجاد کنند، که بفکر اداره صحیح کشور بوده و منافع واقعی آنها را در نظر گرفته و اهداف حزبی و گروهی خود را بر منافع آنها حاکم نکنند و با نظر عموم مردم براحتی قابل کنترل و انتقال باشد.
◀️ ادامه در قسمت سوم⏬
Telegram
🖇 attach
Forwarded from پیوند نگار
🔴 #عصر_بی_بازگشت
🔵 #راه_نوین_جهان_جدید
3⃣ قسمت سوم ⏬
قطعا برای چنین حاکمیتی سازوکاری لازم است تا مردم را واقعا در راس تصمیم گیری قرار داده و قوانین را واقعا توسط آنها و برحسب نیازهایشان وضع کند و معنای واقعی دمکراسی را که همانا حاکمیت مردم بر مردم است، اجرایی کند و دست شیادان و توطئه گران جهانی از چپ و راست را از راس امور و حکومت آنها کوتاه کند .
این خواسته اکنون در جوامع مختلف از فرانسه گرفته تا هنگ کنگ و سودان و یمن و عربستان و ترکیه و روسیه و چین و لبنان و سوریه و عراق و ایران و دیگر کشورها شروع شده و بتدریج جهانگیر خواهد شد و هدف آن برچیدن حاکمیت جهان گرایی است تا سیستم حکومتی مبتنی بر حاکمیت ملتها بر کشورها و روابط جهانی مبتنی بر جدایی در عین همکاری و همزیستی را احرایی کند و به جنگهای بیهوده دینی و مذهبی و قومی خاتمه دهد و فارغ از گرایشات فکری و سیاسی و دینی و قومی اتحاد ملتها را بعنوان شهروند محقق کرده و مرزها را قابل کنترل نموده و البته سازوکار همکاری و همراهی بین آنها را گسترش داده و با وضع قوانین بین المللی تدین عقلانی و مبتنی بر خواست و منافع واقعی ملتها و اکثریت ساکنان زمین و نه گروهی اندک از صاحبان سرمایه های کلان و تئوری پردازان آرمانگرا، به روابط جوامع نظم داده و با خواست مردم جهان تعیبن شود و تغییری که اکنون در سازمان ملل متحد انجام شده و آن را به "سازمان دول متحد" تبدیل کرده و دولتهایی که تابع منافع واقعی ملتها نیستند، از طرف آنها ادعای نمایندگی می کنند، را واقعا به "سازمان ملل متحد" تبدیل کند.
این امر زمانی محقق می شود که دولتها واقعا برخواسته از متن جامعه و ملت بوده و چیزی جدا از آن نباشد و تحت کنترل یک اقلیت صاحب ثروت و روابط سیاسی نباشد که هرطور خواستتد انسانها را گوسفندوار مجبود به پیروی از خود کنند و نظان بردگی مدرن را در قالبهای منحرف شده دمکراسی عملی کنند و حکومتهای فرقه ایی و قومی و دینی و ایدئولوژیکی و به حکومتهای ظاهر انقلایی، اما بواقع صرفا محافظه کار و دیکتاتوری هایی از قبیل دیکتاتوری های چپی و راستی و حزبی و دینی و قومیتی و ایدئولوژیکی و نظامی و حتی دیکتاتوری های قانون اساسی را بر مردمان تحمیل کنند و گذار جهانی از این امر نیاز به سازوکار و ساختاری مدیریتی دارد که ان را عملی کند .
این مهم.با تشکیل انجمن های مردمی شهروندان در قالب انجمن اصناف و اقشار و انجمن های شهری و استانی و بالاخره انجمن ملی قانونگذاری و انجمن ملی دادرسی و تعیبن کابینه مدیریت اجرایی کشوری از طریق این انجمن ها بعنوان انجمن مدیریت اجرایی کلان کشوری قابل تحقق است .
🔵 #راه_نوین_جهان_جدید
3⃣ قسمت سوم ⏬
قطعا برای چنین حاکمیتی سازوکاری لازم است تا مردم را واقعا در راس تصمیم گیری قرار داده و قوانین را واقعا توسط آنها و برحسب نیازهایشان وضع کند و معنای واقعی دمکراسی را که همانا حاکمیت مردم بر مردم است، اجرایی کند و دست شیادان و توطئه گران جهانی از چپ و راست را از راس امور و حکومت آنها کوتاه کند .
این خواسته اکنون در جوامع مختلف از فرانسه گرفته تا هنگ کنگ و سودان و یمن و عربستان و ترکیه و روسیه و چین و لبنان و سوریه و عراق و ایران و دیگر کشورها شروع شده و بتدریج جهانگیر خواهد شد و هدف آن برچیدن حاکمیت جهان گرایی است تا سیستم حکومتی مبتنی بر حاکمیت ملتها بر کشورها و روابط جهانی مبتنی بر جدایی در عین همکاری و همزیستی را احرایی کند و به جنگهای بیهوده دینی و مذهبی و قومی خاتمه دهد و فارغ از گرایشات فکری و سیاسی و دینی و قومی اتحاد ملتها را بعنوان شهروند محقق کرده و مرزها را قابل کنترل نموده و البته سازوکار همکاری و همراهی بین آنها را گسترش داده و با وضع قوانین بین المللی تدین عقلانی و مبتنی بر خواست و منافع واقعی ملتها و اکثریت ساکنان زمین و نه گروهی اندک از صاحبان سرمایه های کلان و تئوری پردازان آرمانگرا، به روابط جوامع نظم داده و با خواست مردم جهان تعیبن شود و تغییری که اکنون در سازمان ملل متحد انجام شده و آن را به "سازمان دول متحد" تبدیل کرده و دولتهایی که تابع منافع واقعی ملتها نیستند، از طرف آنها ادعای نمایندگی می کنند، را واقعا به "سازمان ملل متحد" تبدیل کند.
این امر زمانی محقق می شود که دولتها واقعا برخواسته از متن جامعه و ملت بوده و چیزی جدا از آن نباشد و تحت کنترل یک اقلیت صاحب ثروت و روابط سیاسی نباشد که هرطور خواستتد انسانها را گوسفندوار مجبود به پیروی از خود کنند و نظان بردگی مدرن را در قالبهای منحرف شده دمکراسی عملی کنند و حکومتهای فرقه ایی و قومی و دینی و ایدئولوژیکی و به حکومتهای ظاهر انقلایی، اما بواقع صرفا محافظه کار و دیکتاتوری هایی از قبیل دیکتاتوری های چپی و راستی و حزبی و دینی و قومیتی و ایدئولوژیکی و نظامی و حتی دیکتاتوری های قانون اساسی را بر مردمان تحمیل کنند و گذار جهانی از این امر نیاز به سازوکار و ساختاری مدیریتی دارد که ان را عملی کند .
این مهم.با تشکیل انجمن های مردمی شهروندان در قالب انجمن اصناف و اقشار و انجمن های شهری و استانی و بالاخره انجمن ملی قانونگذاری و انجمن ملی دادرسی و تعیبن کابینه مدیریت اجرایی کشوری از طریق این انجمن ها بعنوان انجمن مدیریت اجرایی کلان کشوری قابل تحقق است .
Telegram
🖇 attach