🔷️👊نافرمانی مدنی ایرانیان👊🔷️
1.53K subscribers
28.4K photos
15.4K videos
428 files
30.2K links
#توسعه_و_مدنیت_ایرانیان
تارنما:
www.nafarmani.net
یوتیوب:
https://www.youtube.com/snidc1
تلگرام:
@SNIDC
اینستاگرام:
https://instagram.com/snidc1و snidc2 و idacm1و idacm2
#نافرمانی_مدنی_ایرانیان
سخنگوی جنبش توسعه و مدنیت ایران :
@snidciranian
Download Telegram
Forwarded from کانال افشاگری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دین کجا گفته جواب سخن حق تیر است؟

دین کجا گفته بیچاره شدن تقدیر است؟

شعری زیبا از زنده یاد #فروغ_فرخزاد با صدای خود شاعر
Forwarded from Attach Master
آنگاه
خورشید سرد شد
و برکت از زمین‌ها رفت

و سبزه‌ها به صحراها خشکیدند
و ماهیان به دریاها خشکیدند
و خاک مردگانش را
زان پس به خود نپذیرفت
شب در تمام پنجره‌های پریده رنگ
مانند یک تصور مشکوک
پیوسته در تراکم و طغیان بود
و راه‌ها ادامه خود را
در تیرگی رها کردند.

دیگر کسی به  عشق نیندیشید
دیگر کسی به فتح نیندیشید
و هیچ‌کس
دیگر به هیچ‌چیز نیندیشید.

در غارهای تنهایی
بیهودگی به دنیا آمد
خون بوی بنگ و افیون می‌داد
زن‌های باردار
نوزادهای بی‌سر زائیدند
و گاهواره‌ها از شرم
به گورها پناه آوردند

چه روزگار تلخ و سیاهی
نان، نیروی شگفت رسالت را
مغلوب کرده بود
پیغمبران گرسنه و مفلوک
از وعده  گاه‌های الهی گریختند
و بره‌های گمشده عیسی
دیگر صدای هی هی چوپانی را
در بهت دشت‌ها نشنیدند.

در دیدگان آینه‌ها گوئی
حرکات و رنگ‌ها و تصاویر
وارونه منعکس می‌گشت
و بر فراز سر دلقکان پست
و چهره وقیح فواحش
یک هاله مقدس نورانی
مانند چتر مشتعلی می‌سوخت.

مرداب‌های الکل
با آن بخارهای گس مسموم
انبوه بی‌تحرک روشنفکران را
به ژرفای خویش کشیدند
و موش‌های موذی
اوراق زرنگار کتب را
در گنجه‌های کهنه جویدند.

خورشید مرده بود
خورشید مرده بود، و فردا
در ذهن کودکان
مفهوم گنگ گمشده‌ای داشت



آن‌ها غرابت این لفظ کهنه را
در مشق‌های خود
با لکه درشت سیاهی
تصویر می‌نمودند.

مردم، گروه ساقط مردم
دلمرده و تکیده و مبهوت
در زیر بار شوم جسدهاشان
از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند
و میل دردناک جنایت
در دست‌هایشان متورم می‌شد

گاهی جرقه‌ای، جرقه ناچیزی
این اجتماع ساکت بیجان را
یکباره از درون متلاشی می‌کرد
آن‌ها به هم هجوم می‌آوردند

مردان گلوی یکدیگر را
با کارد می‌دریدند
و در میان بستری از خون
با دختران نابالغ
همخوابه می‌شدند

پیوسته در مراسم اعدام
وقتی طناب دار
چشمان پر تشنج محکومی را
از کاسه با فشار به بیرون می‌ریخت
آن‌ها به خود می‌رفتند
و از تصور شهوتناکی
اعصاب پیر و خسته‌شان تیر می‌کشید
اما همیشه در حواشی میدان‌ها
این جانیان کوچک را می‌دیدی
که ایستاده‌اند
و خیره گشته‌اند
به ریزش مداوم فواره‌های آب

شاید هنوز هم
در پشت چشم‌های له شده، در عمق انجماد
یک چیز نیم زنده مغشوش
بر جای مانده بود
که در تلاش بی‌رمقش می‌خواست
ایمان بیاورد به پاکی آواز آب‌ها

شاید، ولی چه خالی بی‌پایانی
خورشید مرده بود
و هیچ‌کس نمی‌دانست
که نام آن کبوتر غمگین
کز قلب‌ها گریخته، ایمان است

آه، ای صدای زندانی
آیا شکوه یأس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقیبی بسوی نور نخواهد زد؟
آه، ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها...

#فروغ_فرخزاد

شعر :آیه‌های زمینی

#یک_ایران_اعتصاب
#یک_ایران_خیزش
#یک_ایران_فریاد
Forwarded from خيانت چپي ها
٩٣


#توهين_شاملو_به_فروغ فرخزاد⬇️

#فروغ_فرخزاد که شاملوی دشنام گو، این بزرگ زن ادبیات ایرانی را به بهانه این که میان شاملو و گلستان، دومی را برگزیده بود، "روسپی" میدانست و می نامید، از نگاه فروغ این چنین می بود:

«او تموم شده، من دیگه کاری به شعرش ندارم».

و روانشاد #فریدون_فرخزاد در واپسین سخنرانی اش در اروپا و پیش از جانباختگی و جاویدنام شدن اش، بی آنکه از شاملو نامی ببرد، به این رویداد و فحاشی و اهانت ِ شاملوی کینه ای، میهن ستیز و یاوه گو به فروغ فرخزاد نمار (اشاره) کرد؛
شاملو تا اندازه ای تنگ، نگر(تنگ نظر)،رشکبر (حسود) فرومایه و ضد پیشرفت ایران و ایرانی بود که تیغ ِ یاوه های گفته ها و اشعارش را متوجه یِ شاهان ایرانساز پهلوی هم مینمود و محمدرضا شاه فقید را "الدنگ دوغازی" خطاب کرده و چامه ای هم به فراخور خروج شاه فقید و جلاد خطاب کردن آریامهر در 26 بهمن 57 تازی سرود که اینک برخی شاگردان و آشمال ها و مجیزگوهایش به نادرست و با دروغگویی و بی شرمی،ادعا میکنند که آن شعر را برای مقابله با آخوندها سروده! در حالی که هرگز این چنین نیست.همچنین، او با سرودن چکامه و شعری ضدمیهنی، #رضا_شاه_بزرگ-پدر ایران نوین و انساندوست و ایرانساز را اینچنین به باد ناسزا می گرفت: