شـعر و شـیدایی
9.58K subscribers
380 photos
713 videos
1 file
1 link
تو ای زیبای بی همتا که از عشقت  شدم رسوا
به آغوشم  بیا یکدم  که  معشوق  منی تنها   
تو راعاشق شدم قدری که مجنون بود بر لیلا
نباشد کس چنین عاشق ندیدی اینچنین شیدا

شعر و شیدایی برای شما خوبان دقایقی خوش آرزومند است


Download Telegram
آمدی یک بارِ دیگر قصد آزارم کنی
با همان چشمان مستت فتنه در کارم کنی

قلب و روحم را بگیری غصه تحویلم دهی
از تجارت کردنت این گونه بیزارم کنی

#حمیدرضا آبروان
آرزو دارم شبی بر شانه‌ات خوابم بَرَد



چون سحر شد با هزاران بوسه بیدارم کنی

#حمیدرضا آبروان
🖌خسته از غوغای شهرم، می‌روم تنها شوم
پیله‌ای در خود بسازم، فارغ از دنیا شوم

در گلویم نعره‌هایی خـفته اما ساکتـم
کس ندارد طاقتش هم صحبت صحرا شوم

#حمیدرضا_آب‌روان
🖌آمده‌ای تا که مرا یک شبه آواره کنی
با نِگَهت دل ببری، بند دلم پاره کنی

آمده‌ای تا که جهان پر شود از نورِ رُخَت
دست به دستم بدهی، درد مرا چاره کنی

#حمیدرضا_آب‌روان
🖌تو عاشق نبودی ببینی چگونه
که عاشق ز هجران چه زیبا بمیرد

نفس های او با تو جانی بگیرد
چو ماهی ز دوریِ دریا بمیرد

#حمیدرضا_آب‌روان
🖌بگذار تو را مست در آغوش بگیرم
جانا همه بر گردن من بارِ گناهت

آنجا که دلت از همه‌کس سخت‌گرفته است
جز شانه‌ی امنم که شود پشت و پناهت؟

#حمیدرضا_آب‌روان
🖌به تنهایی خود آهسته خو کردم
به دنبالت جهان را جستجو کردم

ندیدم جز غبار و بغض و نومیدی
به هر جایی که مشتاقانه رو کردم

#حمیدرضا_آب‌روان
هر چند که آزادم و دیگر قفسی نیست
پرواز، توان خواهد و در جان نفسی نیست

دیریست به آتش زده‌ام بال و پَرَم را
می‌سوزم و می‌میرم و فریادرسی نیست

#حمیدرضا_آب‌روان
🖌درخیابان راه رفتم،عطر تو پیچیده بود
آن زمان بر ردّ ِ پاهایت گلی روئیده بود

یادم آمد آن شبی که دست در دستان هم
راه می‌رفتیم و در دل نور تو تابیده بود

#حمیدرضا_آب‌روان
🖌افروخته‌ای آتشِ خود بر دل ما
اصلا تو بسوزان تنِ ناقابل ما

کردم همه کاری که شوی سهم دلم
جز دیدنت از دور نشد حاصل ما

#حمیدرضا_آب‌روان
🖌من آن دردم که درمانی ندارد
من آن اشکم که پایانی ندارد

میان این همه جان‌های عاشق
من آن جانم که جانانی ندارد

#حمیدرضا_آب‌روان
🖌بگو با من که درمن زنده هستی
درون سینه‌ام پاینده هستی

وجودم را معطر می‌کنی عشق!
تو از عطر خدا آکنده هستی

#حمیدرضا_آب‌روان