🖌مَن اگر بامَن نباشم می شَوَم تنهاترین
کیست بامَن گرشَوَم مَن،باشداز مَن ماترین

مَن نمیدانم کیم مَن لیک یک مَن درمَن است
آن که تکلیف مَنَش بامَن مَنِ مَن روشن است

#مولوی

🖌بی توتنهایی مراتخریب وویران میکند
خاطراتت  قلب  من  را  تیر باران می کند

درد  دوری و جدایی ، درد بی درمان عشق
فاصله  دارد  مرا  مجنون  دوران  می کند

#مسعود_محمدپور

🖌امشب دلم از آمدنت سرشار است
فــانوس به دست کوچه‌ی دیدار است

آن گونه تــــو را در انتظارم که اگــــر
این چشم بخوابد آن یکی بیدار است

#ایرج_زبردست

🖌بِسم چشمانت که من راتاابدبی تاب کرد
شد سرآغاز جنون و عاشقی را باب کرد

گفته بودم عاشقی کردن دگر از ما گذشت
چشمت از راه آمد وبا خنده دقّ الباب کرد

#حمیدرضا_گلشن

🖌عشوه های تو عسل باز گرفتارم کرد
ناز  چشمان  قشنگ تو  خریدارم  کرد

صورت ماه تو و گونه و  ابروی قشنگ
تاب گیسوی تو و چشم تو بیمارم کرد


#پرویزغلامی

🖌میان عطر گلها خانه ی توست
ولی نه قلب من کاشانه ی توست

تو خود،عطری و قلب من معطر
ز بوی نرگس مستانه ی توست

#عرش

🖌آن شب که گیسوی شماراشانه میکردم احساس ناب یک تب مستانه می کردم

بر شانه هایت شاخه های بید می رقصید
در دل هوای بوسه ی دزدانه می کردم

#محمدپازوکی

🖌من خودم رابلدم غیرجنون راهی نیست
کمکم کن که در آغوش تو درمان بشوم

عهد بستم که کنار تو به پایان برسم
من بلد نیستم از عشـق پشیمان بشوم

#علی_صفری

🖌صبحی که آغازش تماشای تو باشد
در چشم من زیباترین صبح جهان است

از عمق جان من بودنت را دوست دارم
مهرت درون سینه ی من بیکران است

#امیرعباس_خالق_وردی

🖌درخیابان راه رفتم،عطر تو پیچیده بود
آن زمان بر ردّ ِ پاهایت گلی روئیده بود

یادم آمد آن شبی که دست در دستان هم
راه می‌رفتیم و در دل نور تو تابیده بود

#حمیدرضا_آب‌روان

🖌گوهر دل را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی

در جهان هرگز مشو بازیچه‌ی دست کسی
تا نیفتد رایگان قلبت به دست نا کسی

#صائب_تبریزی

🖌رنج دوری می‌برد گنج سلامت ازتنم
کوهی از تب میشوم در بستر پیراهنم

آتشی از جنس دوزخ می‌شود چشمان تو
شرحه شرحه ،دردل تنگ تو  پر پر میزنم

#اکرم _نورانی

🖌باز امشب غزلی كنج دلم زندانی است
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است

هيچ كس تلخی لبخند مرا درک نكرد
های های دل ديوانه ی من پنهانی است

#مهدی رضایی

🖌تا تو در چشم منی از نظرم دور نشد
ذره‌ئی چشمه خورشید درخشان همه شب

خبرت هست که در بادیهٔ هجر تو نیست
تکیه گاهم به جز از خار مغیلان همه شب

#خواجوی_کرمانی

🖌قسم به داغ غمت جان داغدارم سوخت
کسی ندید که دور از تو روزگارم سوخت

شهید جبهه ی کتمان عشق خویشتنم
که در شرارِ فراموشی‌ات مزارم سوخت

#حسین_دهلوی

🖌پیله پیچیدم به دور خود ولی سنخیتی
نیست هرگز با من و تاب و تبِ پروانه‌ها

راز هـر مردی فقط با مرگ افشا می‌شود
از چـه می‌پرسند احوالِ مـــرا بیگانه‌ها؟

#سیدمهدی_نژاد‌_هاشمی

🖌احساس قشنگی ست که دربندتوباشم
مفتون نگاه و لب و لبخند تو باشم

باران بزند ، برگ برقصد تو بخندی
من منتظر صحبت چون قند تو باشم

#صدیقه_پناهنده