Forwarded from Attach Master
⚜ تاریخ ۳۰٠٠ ساله ی پادشاهی در ایران، تجربه ای نیست که به سادگی بتوان آن را کنار گذاشت. گرایش به سلطنت در ایران همچنان قوی است و سلطنت طلبی یکی از جریانات غیر قابل انکار در ایران است. خِرَد سیاسی میگوید به سلطنت باید بی نقاب نگریست.
ما در عصر مرزها و واحدهای ملی زندگی میکنیم. زندگی در نظم نوین جهانی و در قاب دولت-ملت الزامات خود را در دو عرصه داخلی و خارجی دارد و در این میانه مردم باید با حقوق اساسی آشنا باشند. جمهوری را با افلاطون میشناسند و جالب اینکه مراد افلاطون از جمهوری، نوعی #آریستوکراسی بوده است.
بر خلاف برخی مغالطات، "جمهوری" مدرن تر از سلطنت نیست و #پادشاهی پارلمانی نیز ریشه دارترین مدل حکومتی با ابزارهایی نو و جدید است. اکثر جمهوری های دیروز و امروز، دیکتاتوری هایی هستند زیر لعاب و نقاب جمهوری. به اطراف تان نگاه کنید؛ از شوروی استالین تا عراق صدام، از کره شمالی تا سوریه، از قرقیزستان تا ونزوئلا و دهها نمونه عینی که نیازی به نام بردن شان نیست. اما نظام های پادشاهی بازترین مدل دولت داری برای دنیا بوده است. در کشورهایی با سامانه ی پادشاهی پارلمانی، شاه نماد سمبلیک کشور و بدون مسئولیت اجرایی در راس هرم [State] قرار دارد.
نمونه های احیاء پادشاهی، انگلستان پس از کرامول و اسپانیای پس از فرانکو است. در دوران ما دیگر نیاز نیست ایده حکومت داری از اروپای شرقی و مرکزی بیاید. ٤٠ سال پیش آلودگی ناشی از فساد شبه روشنفکران چپ باعث شورش ٥٧ شد و حاصل التقاط و #شراکت نافرجام دو نیروی پلید مارکسیسم و شیعه باعث بر باد رفتن عمر، جان، ثروت، فرهنگ، اخلاق و زیست بوم ملت ایران شد. مردم ایران ٤٠ سال بازیچه آزمون و خطای ضد روشنفکری چپ شدند. هگل با اشاره به تاسیس هخامنشیان، نقطه شروع تاریخ تمدن در جهان را ایران میداند. ایرانیان نه تنها بنیانگذار امپراتوری بلکه مدنیت نیز بوده اند.
شاه بودن در ایران صرفا با قدرت تعریف نمیشده، بلکه بر اساس توزیع قدرت و با تکیه بر اخلاق والا، الوهیت، فره ایزدی، موهبت الهی و اهورامزدا مزین میشده. پادشاهان ایران نظیر کورش، داریوش و انوشیروان همچون فیلسوفانی سیاسی عمل میکرده اند.
شاه مطلوب ایرانی، آراسته و ستوده به فضایل اخلاقی بوده و ایرانیان انسان کامل را در شاه خود جستجو میکردند. شاهان، ملت را از اخلاق فرومایه به اخلاق والا رهنمون میساخته اند؛ صفاتی چون پهلوانی، خردمندی، دانایی و کوشندگی در گسترش عدل، داد و آزادی.
متون ادب پارسی پر است از نمونه ها در آداب شاهی و آئین مُلک داری؛ "پادشاه چون آفتاب است. آفتاب را نشاید بر یکی بتابد و بر دیگری نتابد." ایران جزء نخستین امپراتوری ها و کشورهای پادشاهی جهان بوده است و سند هویت ملی ایرانیان شاهنامه نام دارد. پس از حمله مغول و از ٦٠٠ سال پیش سلسله صفویه نظامی شبه ساسانی ایجاد کرد، با جنبه هایی از ایدئولوژی سازی برای سلطنت، نظیر موروثی بودن پادشاهی، دارای حق ویژه الهی بودن، رسمیت دادن به تشیع، تعیین دین به عنوان هویت و... تا #مشروطه در ١١٣ سال پیش و سپس دودمان #پهلوی که نظامی مبتنی بر مدیریت جامعه بر مبنای یک قانون اساسی زمینی، کمک به آزادی های اجتماعی-مدنی، سکولاریسم، تساهل دینی و اقتصاد لیبرالی بود. شاه حامی مردم و نخبگان جامعه و همواره وزنه تعادل گروه ها و قشرهای مختلف اجتماعی در راستای صلح و ثبات بوده. مردم ایران برای آزادی های مدنی از دست متحجرین به #شاه نیازمند بودند.
رضاشاه بزرگ امتداد ایرانشهری اردشیر بابکان بود و محمدرضا شاه فقید معمار مدرنیزاسیون ایران. امروز اما، شاهنشاهی برای استقرار نیکی و خیر عمومی در ایران نیازمند ابزارهای مدرن و تجدد است؛ #لائیسیته، قانون عرفی، حقوق بشر، دموکراسی و آزادی.
جمهوری اسلامی ثمره ی هیستری توده ای و عصبیت تاریخی ضد روشنفکران #چپ بود. مشکل شورشیان ٥٧ با سیستم پادشاهی در فقدان آزادی نبود، بلکه در وجود آرامش، صلح و آزادی های مدنی بود. در این چند ساله روشنفکری دینی زیر نقاب جمهوری به دنبال تداوم سیطره استبداد دینی بوده است.
حذف ولایت فقیه، آخرین حربه و پروژه تحولخواهان، آپولوژیست ها و استمرار طلبان امارات شیعه، برای اصلاح و نجات حکومت نیم بند اسلامی است. اما با چرخش روانشناسی اجتماعی ملت ایران و خرد ورزی نقاد و مقایسه و تطبیق ٤٠ ساله دو سیستم به نظر می رسد این خدعه ها دیگر جواب نخواهد داد.
چشمان طبقه ای گسترده و موثر از مردم و جوانان نسل نو ایران باز شده. آنها از مخدر دین رها شده اند و از افیون چپ خلاص. آنها دیگر فریب رنگ و لعاب آدم هایی که در ظاهر ساز مخالف میزنند و در باطن به دنبال نجات رژیم از بحران اند را نخواهند خورد.
اما، احیای پادشاهی به کمک دنیای آزاد و ساخت مجدد پایگاه اجتماعی آن یعنی طبقات ریشه دار و مختلف نوین اجتماعی که دل در گرو مهر #ایران زمین و اقوام ایرانی و ملت ایران داشته باشند و رابط میان دولت-ملت باشند
ما در عصر مرزها و واحدهای ملی زندگی میکنیم. زندگی در نظم نوین جهانی و در قاب دولت-ملت الزامات خود را در دو عرصه داخلی و خارجی دارد و در این میانه مردم باید با حقوق اساسی آشنا باشند. جمهوری را با افلاطون میشناسند و جالب اینکه مراد افلاطون از جمهوری، نوعی #آریستوکراسی بوده است.
بر خلاف برخی مغالطات، "جمهوری" مدرن تر از سلطنت نیست و #پادشاهی پارلمانی نیز ریشه دارترین مدل حکومتی با ابزارهایی نو و جدید است. اکثر جمهوری های دیروز و امروز، دیکتاتوری هایی هستند زیر لعاب و نقاب جمهوری. به اطراف تان نگاه کنید؛ از شوروی استالین تا عراق صدام، از کره شمالی تا سوریه، از قرقیزستان تا ونزوئلا و دهها نمونه عینی که نیازی به نام بردن شان نیست. اما نظام های پادشاهی بازترین مدل دولت داری برای دنیا بوده است. در کشورهایی با سامانه ی پادشاهی پارلمانی، شاه نماد سمبلیک کشور و بدون مسئولیت اجرایی در راس هرم [State] قرار دارد.
نمونه های احیاء پادشاهی، انگلستان پس از کرامول و اسپانیای پس از فرانکو است. در دوران ما دیگر نیاز نیست ایده حکومت داری از اروپای شرقی و مرکزی بیاید. ٤٠ سال پیش آلودگی ناشی از فساد شبه روشنفکران چپ باعث شورش ٥٧ شد و حاصل التقاط و #شراکت نافرجام دو نیروی پلید مارکسیسم و شیعه باعث بر باد رفتن عمر، جان، ثروت، فرهنگ، اخلاق و زیست بوم ملت ایران شد. مردم ایران ٤٠ سال بازیچه آزمون و خطای ضد روشنفکری چپ شدند. هگل با اشاره به تاسیس هخامنشیان، نقطه شروع تاریخ تمدن در جهان را ایران میداند. ایرانیان نه تنها بنیانگذار امپراتوری بلکه مدنیت نیز بوده اند.
شاه بودن در ایران صرفا با قدرت تعریف نمیشده، بلکه بر اساس توزیع قدرت و با تکیه بر اخلاق والا، الوهیت، فره ایزدی، موهبت الهی و اهورامزدا مزین میشده. پادشاهان ایران نظیر کورش، داریوش و انوشیروان همچون فیلسوفانی سیاسی عمل میکرده اند.
شاه مطلوب ایرانی، آراسته و ستوده به فضایل اخلاقی بوده و ایرانیان انسان کامل را در شاه خود جستجو میکردند. شاهان، ملت را از اخلاق فرومایه به اخلاق والا رهنمون میساخته اند؛ صفاتی چون پهلوانی، خردمندی، دانایی و کوشندگی در گسترش عدل، داد و آزادی.
متون ادب پارسی پر است از نمونه ها در آداب شاهی و آئین مُلک داری؛ "پادشاه چون آفتاب است. آفتاب را نشاید بر یکی بتابد و بر دیگری نتابد." ایران جزء نخستین امپراتوری ها و کشورهای پادشاهی جهان بوده است و سند هویت ملی ایرانیان شاهنامه نام دارد. پس از حمله مغول و از ٦٠٠ سال پیش سلسله صفویه نظامی شبه ساسانی ایجاد کرد، با جنبه هایی از ایدئولوژی سازی برای سلطنت، نظیر موروثی بودن پادشاهی، دارای حق ویژه الهی بودن، رسمیت دادن به تشیع، تعیین دین به عنوان هویت و... تا #مشروطه در ١١٣ سال پیش و سپس دودمان #پهلوی که نظامی مبتنی بر مدیریت جامعه بر مبنای یک قانون اساسی زمینی، کمک به آزادی های اجتماعی-مدنی، سکولاریسم، تساهل دینی و اقتصاد لیبرالی بود. شاه حامی مردم و نخبگان جامعه و همواره وزنه تعادل گروه ها و قشرهای مختلف اجتماعی در راستای صلح و ثبات بوده. مردم ایران برای آزادی های مدنی از دست متحجرین به #شاه نیازمند بودند.
رضاشاه بزرگ امتداد ایرانشهری اردشیر بابکان بود و محمدرضا شاه فقید معمار مدرنیزاسیون ایران. امروز اما، شاهنشاهی برای استقرار نیکی و خیر عمومی در ایران نیازمند ابزارهای مدرن و تجدد است؛ #لائیسیته، قانون عرفی، حقوق بشر، دموکراسی و آزادی.
جمهوری اسلامی ثمره ی هیستری توده ای و عصبیت تاریخی ضد روشنفکران #چپ بود. مشکل شورشیان ٥٧ با سیستم پادشاهی در فقدان آزادی نبود، بلکه در وجود آرامش، صلح و آزادی های مدنی بود. در این چند ساله روشنفکری دینی زیر نقاب جمهوری به دنبال تداوم سیطره استبداد دینی بوده است.
حذف ولایت فقیه، آخرین حربه و پروژه تحولخواهان، آپولوژیست ها و استمرار طلبان امارات شیعه، برای اصلاح و نجات حکومت نیم بند اسلامی است. اما با چرخش روانشناسی اجتماعی ملت ایران و خرد ورزی نقاد و مقایسه و تطبیق ٤٠ ساله دو سیستم به نظر می رسد این خدعه ها دیگر جواب نخواهد داد.
چشمان طبقه ای گسترده و موثر از مردم و جوانان نسل نو ایران باز شده. آنها از مخدر دین رها شده اند و از افیون چپ خلاص. آنها دیگر فریب رنگ و لعاب آدم هایی که در ظاهر ساز مخالف میزنند و در باطن به دنبال نجات رژیم از بحران اند را نخواهند خورد.
اما، احیای پادشاهی به کمک دنیای آزاد و ساخت مجدد پایگاه اجتماعی آن یعنی طبقات ریشه دار و مختلف نوین اجتماعی که دل در گرو مهر #ایران زمین و اقوام ایرانی و ملت ایران داشته باشند و رابط میان دولت-ملت باشند
Telegram
📎