Forwarded from پیوند نگار
✍ #تغییر_قانون_اساسی_جهان
✍ #امیال_موتور_محرکه_تغییرات
1⃣ قسمت اول 👇
مجموعه اندوخته های بشری در حوزه شناختش از هستی، اعم از طبیعت بی جان، از جهان ماکردی کیهانی گرفته تا جهان میکرو کوانتومی و موج و انرژی، و همچنین جهان جاندار اعم از گیاه و حیوان، از موجودات بسیار ریز در سطح تک سلولی گرفته تا موجودات پیچیده ایی مانند انسان، به نام "دانش بشری" شناخته می شود.
انسان با انجام تقسیم بندی بر اساس تفاوتهای مختلف بین پدیده ها، آنها را برای مطالعه خود امکان پذیر ساخته است.
پیتر کاپینگر، دانشیار زیستشناسی و مهندسی پزشکی در مؤسسهی فنی رز-هالمن میگوید:
« در علم، قوانین نقطهی شروع هستند. از آنجاست که دانشمندان شروع به پرسش میکنند. “چرا و چگونه؟”»
با این حساب شناخت و درک یک قانون سرآغازی بر توسعه دانش بشری است.
یک قانون علمی شرح یا توصیفی از یک پدیدهی مشاهده شده است. این قانون، راجع به چرایی، ماهیت یا خالق آن پدیده توضیحی نمی دهد.
توضیح و شرح پدیدهی مورد نظر، یک “نظریه علمی” است. در واقع بعد از آنکه قانونی کشف می شود نظریات مختلف در مورد آن، موحب بسط و گسترش دانش بشری در مورد چرایی و چگونگی و ماهیت آن پدیده می شود.
کاپینگر گفت: «در علم چهار مفهوم عمده وجود دارد:
▪ اصلها
▪ فرضیات
▪ قوانین
▪ نظریه ها.
قوانین توصیفهایی – اغلب به زبان ریاضی – از یک پدیدهی طبیعیاند؛ به عنوان مثال، "قانون جاذبهی نیوتن" یا "قانون جورشدن مستقل ژنها" از مندل. کار این قوانین صرفاً بیان توصیفی است از مشاهده، و نه توضیحی از چگونگی و چرایی آنها.»
طبق مطالب دانشگاه ایالتی کنساو، یک فرضیه، بیانی محدود از یک پدیده است. یک نظریه علمی، شرحی عمیق تر از پدیده می باشد. یک قانون علمی اعلامیه یا بیانی از یک پدیدهی مشهود یا مفهوم واحد می باشد.
کاپینگر خاطر نشان کرد که قانون جاذبه توسط نیوتن در قرن هفدهم کشف شد. این قانون، توصیف ریاضیای از نحوهی تقابل دو جسم در جهان روی یکدیگر است. به هر حال، قانون جاذبهی نیوتن راجع به ماهیت و طرز کار جاذبه توضیحی نمی دهد.
سه قرن پس از کشف این قانون، که آلبرت انیشتین نظریۀ نسبیت خود را به ظهور رساند، دانشمندان شروع به درک چیستی و چرایی گرانش کردند.
او میگوید:
«قوانین نیوتن برای دانشمندان کارآمدند چرا که اخترفیزیکدانان از این قانون کهنهکار برای نشاندن رباتهایشان روی مریخ استفاده می کنند. اما در قانون گرانش، توضیحی راجع به ماهیت یا طرز کار گرانش داده نمی شود. به طور مشابه، قانون جورشدن مستقل ژن های مندل، صرفاً حرف از انتقال صفات از والد و فرزند می زند و نه از چیستی و چرایی آن.»
یک مثال دیگر که تفاوت میان تئوری و قانون علمی را تبیین می کند، مورد گرگور مندل است. مندل فهمید که دو صفت ژنتیکی به طور کاملاً مستقل از یکدیگر در فرزندان مختلف ظاهر می شوند.
کاپینگر در این باره گفت:
«با این وجود، مندل چیزی از DNA و کروموزوم ها نمی دانست. یک قرن طول کشید تا دانشمندان DNA و کروموزوم (توضیح علمی قانون مندل) را کشف کردند. پس از این کشف بود که دانشمندانی چون توماس هانت مورگان، با مطالعه روی مگس سرکه، به وسیلهی وراثت کروموزومی موفق به توضیح دادن قانون جورشدن مستقل ژن ها شد. تا به امروز هنوز هم این توضیح علمی (نظریه) پذیرفته شدهای از ژنتیک مندل است.»
قوانین احتمال نیز از مهم ترین قوانین علمی هستند. دکتر سیلویا واسرتهایل-اسمولر، استاد کالج دانشکده پزشکی آلبرت انیشتین می گوید:
«قانون علمی مورد علاقهی من این است که ما در یک جهان تصادفی زندگی می کنیم و نه مشخص. با ارقام بزرگ، احتمال همیشه درست می گوید. همیشه ما برندهایم!»
وی ادامه می دهد: «ما قادر به محاسبهی احتمال میزان وقوع یک واقعه هستیم و می توانیم میزان اطمینان خاطرمان از حدسی که زده ایم را مشخص کنیم، اما با این وجود همیشه مصالحهای میان دقت و اطمینان وجود خواهد داشت. این موضوع را تحت عنوان "بازهی اطمینان" می شناسیم.
اما بر خلاف تصور عموم از قانون، که آن را ثابت و خشک و غیر قابل تغییر میدانند، قوانین علمی ثابت و مطلق عیرقابل تغییر نیستند، بلکه بسیار انعطاف پذیرتر و قابل تغییر هستند.
اینکه یک ایده تبدیل به یک قانون بشود، دلیل نمی شود که با تحقیقات علمی آینده امکان تغییر درآن وجود ندارد. یک قانون علمی می تواند موارد استثناء داشته باشد، به کلی رد شود و یا در طی زمان تکمیل گردد.
کاپینگر می گوید: «در مواردی مثل قانون جاذبه یا قانون جورشدن مستقل ژن ها، آزمون های پی در پی باعث “پیچ خوردن” این قوانین شدند. موارد استثناء پیدا شدند. به عنوان مثال، قانون گرانش نیوتن در سطح کوانتومی (زیر-اتمی) فرو می ریزد. قانون جورشدن مستقل ژن های مندل، برای مواردی که صفات روی یک کروموزوم پیوند خورده اند، درست کار نمی کند.
ادامه قسمت دوم 👇👇
✍ #امیال_موتور_محرکه_تغییرات
1⃣ قسمت اول 👇
مجموعه اندوخته های بشری در حوزه شناختش از هستی، اعم از طبیعت بی جان، از جهان ماکردی کیهانی گرفته تا جهان میکرو کوانتومی و موج و انرژی، و همچنین جهان جاندار اعم از گیاه و حیوان، از موجودات بسیار ریز در سطح تک سلولی گرفته تا موجودات پیچیده ایی مانند انسان، به نام "دانش بشری" شناخته می شود.
انسان با انجام تقسیم بندی بر اساس تفاوتهای مختلف بین پدیده ها، آنها را برای مطالعه خود امکان پذیر ساخته است.
پیتر کاپینگر، دانشیار زیستشناسی و مهندسی پزشکی در مؤسسهی فنی رز-هالمن میگوید:
« در علم، قوانین نقطهی شروع هستند. از آنجاست که دانشمندان شروع به پرسش میکنند. “چرا و چگونه؟”»
با این حساب شناخت و درک یک قانون سرآغازی بر توسعه دانش بشری است.
یک قانون علمی شرح یا توصیفی از یک پدیدهی مشاهده شده است. این قانون، راجع به چرایی، ماهیت یا خالق آن پدیده توضیحی نمی دهد.
توضیح و شرح پدیدهی مورد نظر، یک “نظریه علمی” است. در واقع بعد از آنکه قانونی کشف می شود نظریات مختلف در مورد آن، موحب بسط و گسترش دانش بشری در مورد چرایی و چگونگی و ماهیت آن پدیده می شود.
کاپینگر گفت: «در علم چهار مفهوم عمده وجود دارد:
▪ اصلها
▪ فرضیات
▪ قوانین
▪ نظریه ها.
قوانین توصیفهایی – اغلب به زبان ریاضی – از یک پدیدهی طبیعیاند؛ به عنوان مثال، "قانون جاذبهی نیوتن" یا "قانون جورشدن مستقل ژنها" از مندل. کار این قوانین صرفاً بیان توصیفی است از مشاهده، و نه توضیحی از چگونگی و چرایی آنها.»
طبق مطالب دانشگاه ایالتی کنساو، یک فرضیه، بیانی محدود از یک پدیده است. یک نظریه علمی، شرحی عمیق تر از پدیده می باشد. یک قانون علمی اعلامیه یا بیانی از یک پدیدهی مشهود یا مفهوم واحد می باشد.
کاپینگر خاطر نشان کرد که قانون جاذبه توسط نیوتن در قرن هفدهم کشف شد. این قانون، توصیف ریاضیای از نحوهی تقابل دو جسم در جهان روی یکدیگر است. به هر حال، قانون جاذبهی نیوتن راجع به ماهیت و طرز کار جاذبه توضیحی نمی دهد.
سه قرن پس از کشف این قانون، که آلبرت انیشتین نظریۀ نسبیت خود را به ظهور رساند، دانشمندان شروع به درک چیستی و چرایی گرانش کردند.
او میگوید:
«قوانین نیوتن برای دانشمندان کارآمدند چرا که اخترفیزیکدانان از این قانون کهنهکار برای نشاندن رباتهایشان روی مریخ استفاده می کنند. اما در قانون گرانش، توضیحی راجع به ماهیت یا طرز کار گرانش داده نمی شود. به طور مشابه، قانون جورشدن مستقل ژن های مندل، صرفاً حرف از انتقال صفات از والد و فرزند می زند و نه از چیستی و چرایی آن.»
یک مثال دیگر که تفاوت میان تئوری و قانون علمی را تبیین می کند، مورد گرگور مندل است. مندل فهمید که دو صفت ژنتیکی به طور کاملاً مستقل از یکدیگر در فرزندان مختلف ظاهر می شوند.
کاپینگر در این باره گفت:
«با این وجود، مندل چیزی از DNA و کروموزوم ها نمی دانست. یک قرن طول کشید تا دانشمندان DNA و کروموزوم (توضیح علمی قانون مندل) را کشف کردند. پس از این کشف بود که دانشمندانی چون توماس هانت مورگان، با مطالعه روی مگس سرکه، به وسیلهی وراثت کروموزومی موفق به توضیح دادن قانون جورشدن مستقل ژن ها شد. تا به امروز هنوز هم این توضیح علمی (نظریه) پذیرفته شدهای از ژنتیک مندل است.»
قوانین احتمال نیز از مهم ترین قوانین علمی هستند. دکتر سیلویا واسرتهایل-اسمولر، استاد کالج دانشکده پزشکی آلبرت انیشتین می گوید:
«قانون علمی مورد علاقهی من این است که ما در یک جهان تصادفی زندگی می کنیم و نه مشخص. با ارقام بزرگ، احتمال همیشه درست می گوید. همیشه ما برندهایم!»
وی ادامه می دهد: «ما قادر به محاسبهی احتمال میزان وقوع یک واقعه هستیم و می توانیم میزان اطمینان خاطرمان از حدسی که زده ایم را مشخص کنیم، اما با این وجود همیشه مصالحهای میان دقت و اطمینان وجود خواهد داشت. این موضوع را تحت عنوان "بازهی اطمینان" می شناسیم.
اما بر خلاف تصور عموم از قانون، که آن را ثابت و خشک و غیر قابل تغییر میدانند، قوانین علمی ثابت و مطلق عیرقابل تغییر نیستند، بلکه بسیار انعطاف پذیرتر و قابل تغییر هستند.
اینکه یک ایده تبدیل به یک قانون بشود، دلیل نمی شود که با تحقیقات علمی آینده امکان تغییر درآن وجود ندارد. یک قانون علمی می تواند موارد استثناء داشته باشد، به کلی رد شود و یا در طی زمان تکمیل گردد.
کاپینگر می گوید: «در مواردی مثل قانون جاذبه یا قانون جورشدن مستقل ژن ها، آزمون های پی در پی باعث “پیچ خوردن” این قوانین شدند. موارد استثناء پیدا شدند. به عنوان مثال، قانون گرانش نیوتن در سطح کوانتومی (زیر-اتمی) فرو می ریزد. قانون جورشدن مستقل ژن های مندل، برای مواردی که صفات روی یک کروموزوم پیوند خورده اند، درست کار نمی کند.
ادامه قسمت دوم 👇👇
Telegram
🖇 attach
Forwarded from پیوند نگار
✍ #تغییر_قانون_اساسی_جهان
✍ #امیال_موتور_محرکه_تغییرات
2⃣ قسمت دوم👇
همانطور که گفته شد قانون علمی توصیف یک پدیده طبیعی است. برای فهم اینکه یک قانون واقعا در مورد چه امری صحبت می کند، باید موضوع "توصیف یک پدیده" را شناخت .
مترادف واژه توصیف، تشریح، تعریف، توضیح، شرح، وصف، ستایش کردن، ستودن، وصف کردن و نشانی دادن، بیان کردن صفت کسی یاچیزی، وصف کردن صفات و خصایص چیزی را بیان کردن
است. در زیان اینگلیسی توصیف با واژه qualification بیان می شود و معنای آن را صلاحیت، صفت، شرط، قید، وضعیت، توصیف، شرایط، شرح ، تشریح، وصف، تعریف، تصویر، توصیف، اتصاف بیان کرده اند.
در واقع آنچه از توصیف مطلوب است، "بیان خصوصیات مشخصی است که یک پدیده طبیعی در شرایط خاص دارد" .
کشف یک قانون طبیعی یعنی "شناخت رفتار یک پدیده در شرایط خاص".
با این بیان می توان درک کرد جهان یعنی خصوصیات متعددی که در آن ظهور کرده و موجب رنگارنگی و تنوع هستی شده است. این جهان متنوع دارای خصوصیات متفاوتی است که برخی از انها براحتی قابل مشاهده است، و مشاهده برخی به اسانی ممکن نیست، و برخی خصوصیات نیز وجود دارند که درک انها بسیار مشکل هست.
قوانین "خصوصیات مشترک پدیده ها در خوزه های خاص" را بیان و ابزار نوعی از دسته بندی آنها میشود.
در این میان برخی خاصیت ها هستند که در همه پدیده های هستی مشترک هستند. به عنوان مثال گفته می شود تنها قانون ثابت هستی "تغییر" است. به این معنا که جهان هستی با همه پدیده هایی که دارد مدام در حال تغییر است و از وضعی به وضعی دیگر متحول می شود، و همین تغییر است که حرکت را ایجاد و موجب کنش و واکنشهای پی در پی در میان پدیده های هستی می شود. لدا "تغییر" را می توان بعنوان قانون اساسی همه پدیده های هستی پذیرفت.
اما جهت تغییرات هستی بر چه اساسی شکل می گیرد؟
سمت و سوی تغییرات را چه عاملی تعیین می کند؟
و چه موضوعی است که به تغییرات جهت و شکل می دهد؟
قانون جاذبه بیان می کند اجسام به همدیگر نیرو وارد می کنند. قانون تقسیم سلولی نشان میدهد سلولها در مسیر تغییر، به دو سلول تفسیم می شوند و قانون جورشدن مستقل ژن ها بیان می کند خصوصیات توسط ژنها منتقل می شود.
اگر به همه این موارد توجه کنیم آنچه در همه این تغییرات دیده می شود "تمایل" پدیده ها هست که آنها را در جهت خاصی متحول و وادار به کنش و واکنش متقابل می کند.
"تمایل ذاتی جرم" موجب ظهور قانون جاذبه می شود.
"تمایل ذاتی ماده سلول" به تقسیم، موجب تقسیم آن به دو سلول می شود.
"تمایل ذاتی ژن" هست که مواد شیمیایی را با خود منتقل و موجب انتقال خصوصیات ارثی می شود.
یعنی اصل "تمایل" ذاتی همه پدیده های هستی است. هیچ پدیده ایی وجود ندارد که دارای تمایلات خاصی در شرایط خاص نباشد. تمایلات پدیده های طبیعی در وضعیت های مختلف تغییر پیدا می کند و جهات متعددی به تغییرات هستی می دهد و شرایط خاصی که قابل تکرار و آزمایش باشد و نتایج مشخصی را با تکرار مکرر یک آزمایش ارائه کند برای ما بعنوان قانونی در شرایط مشخص معرفی می شود، و اگر شرایط جدیدی حاصل شود، طبعا تمایل درونی پدیده در شرایط جدید با شرایط قبلی متفاوت بوده، و نتایج جدیدی را نمایش خواهد داد.
شناخت شرایط و حوزه های جدیدی از هستی باعث گسترش قوانین طبیعی می شود.
مثلا تا زمانی که جسم مادی بعنوان یک ذره با مشخصاتی که نیوتن معرفی کرده تعریف شود، همه قوانین فیزیک نیوتتی حاکم بوده و می توان با آن پیش بینی رفتار ماده در این حوزه را انجام داد. در واقع ماده در این حوزه خاص و با خصوصیات تعریف شده ذره نیوتتی، تمایلات درونی اش در رابطه با کتش و واکنشهای محیطی با قوانین فیزیک نیوتنی قابل توصیف و تفسیر و پیش بیتی است.
اما زمانی که ماده از شکل ذره مادی نیوتنی خارج شده و به حوزه ماده در هسته یک اتم وارد می شود، و ذره های بنیادی و کوارکها را معرفی می کند، ماده در این سرایط دارای تمایلات دیگری می شود، که دیگر تابع قوانین نیوتن نیست، و قوانین فیزیک کوانتوم را باید برای توصیف و تفسیر و پیش بینی ماده در این شرایط مورد استفاده قرار داد.
پس فیزیک نیوتنی توصیف گر پدیده طبیعی در شرایطی است که ماده بعنوان ذره نیوتنی شناخته می شود و زمانی که شرایط پدیده طبیعی به حوزه ذرات بنیادی و زیر اتمی وارد می شود، تمایلات دورنی ماده تغییر پیدا می کند و لذا جهت و سمت و سوی تغییرات نیز عوض شده، لذا قوانین جدیدی کشف می شود و مجموعه فیزیک کوانتوم توصیف گر آن می گردد.
ادامه در قسمت سوم 👇👇👇
✍ #امیال_موتور_محرکه_تغییرات
2⃣ قسمت دوم👇
همانطور که گفته شد قانون علمی توصیف یک پدیده طبیعی است. برای فهم اینکه یک قانون واقعا در مورد چه امری صحبت می کند، باید موضوع "توصیف یک پدیده" را شناخت .
مترادف واژه توصیف، تشریح، تعریف، توضیح، شرح، وصف، ستایش کردن، ستودن، وصف کردن و نشانی دادن، بیان کردن صفت کسی یاچیزی، وصف کردن صفات و خصایص چیزی را بیان کردن
است. در زیان اینگلیسی توصیف با واژه qualification بیان می شود و معنای آن را صلاحیت، صفت، شرط، قید، وضعیت، توصیف، شرایط، شرح ، تشریح، وصف، تعریف، تصویر، توصیف، اتصاف بیان کرده اند.
در واقع آنچه از توصیف مطلوب است، "بیان خصوصیات مشخصی است که یک پدیده طبیعی در شرایط خاص دارد" .
کشف یک قانون طبیعی یعنی "شناخت رفتار یک پدیده در شرایط خاص".
با این بیان می توان درک کرد جهان یعنی خصوصیات متعددی که در آن ظهور کرده و موجب رنگارنگی و تنوع هستی شده است. این جهان متنوع دارای خصوصیات متفاوتی است که برخی از انها براحتی قابل مشاهده است، و مشاهده برخی به اسانی ممکن نیست، و برخی خصوصیات نیز وجود دارند که درک انها بسیار مشکل هست.
قوانین "خصوصیات مشترک پدیده ها در خوزه های خاص" را بیان و ابزار نوعی از دسته بندی آنها میشود.
در این میان برخی خاصیت ها هستند که در همه پدیده های هستی مشترک هستند. به عنوان مثال گفته می شود تنها قانون ثابت هستی "تغییر" است. به این معنا که جهان هستی با همه پدیده هایی که دارد مدام در حال تغییر است و از وضعی به وضعی دیگر متحول می شود، و همین تغییر است که حرکت را ایجاد و موجب کنش و واکنشهای پی در پی در میان پدیده های هستی می شود. لدا "تغییر" را می توان بعنوان قانون اساسی همه پدیده های هستی پذیرفت.
اما جهت تغییرات هستی بر چه اساسی شکل می گیرد؟
سمت و سوی تغییرات را چه عاملی تعیین می کند؟
و چه موضوعی است که به تغییرات جهت و شکل می دهد؟
قانون جاذبه بیان می کند اجسام به همدیگر نیرو وارد می کنند. قانون تقسیم سلولی نشان میدهد سلولها در مسیر تغییر، به دو سلول تفسیم می شوند و قانون جورشدن مستقل ژن ها بیان می کند خصوصیات توسط ژنها منتقل می شود.
اگر به همه این موارد توجه کنیم آنچه در همه این تغییرات دیده می شود "تمایل" پدیده ها هست که آنها را در جهت خاصی متحول و وادار به کنش و واکنش متقابل می کند.
"تمایل ذاتی جرم" موجب ظهور قانون جاذبه می شود.
"تمایل ذاتی ماده سلول" به تقسیم، موجب تقسیم آن به دو سلول می شود.
"تمایل ذاتی ژن" هست که مواد شیمیایی را با خود منتقل و موجب انتقال خصوصیات ارثی می شود.
یعنی اصل "تمایل" ذاتی همه پدیده های هستی است. هیچ پدیده ایی وجود ندارد که دارای تمایلات خاصی در شرایط خاص نباشد. تمایلات پدیده های طبیعی در وضعیت های مختلف تغییر پیدا می کند و جهات متعددی به تغییرات هستی می دهد و شرایط خاصی که قابل تکرار و آزمایش باشد و نتایج مشخصی را با تکرار مکرر یک آزمایش ارائه کند برای ما بعنوان قانونی در شرایط مشخص معرفی می شود، و اگر شرایط جدیدی حاصل شود، طبعا تمایل درونی پدیده در شرایط جدید با شرایط قبلی متفاوت بوده، و نتایج جدیدی را نمایش خواهد داد.
شناخت شرایط و حوزه های جدیدی از هستی باعث گسترش قوانین طبیعی می شود.
مثلا تا زمانی که جسم مادی بعنوان یک ذره با مشخصاتی که نیوتن معرفی کرده تعریف شود، همه قوانین فیزیک نیوتتی حاکم بوده و می توان با آن پیش بینی رفتار ماده در این حوزه را انجام داد. در واقع ماده در این حوزه خاص و با خصوصیات تعریف شده ذره نیوتتی، تمایلات درونی اش در رابطه با کتش و واکنشهای محیطی با قوانین فیزیک نیوتنی قابل توصیف و تفسیر و پیش بیتی است.
اما زمانی که ماده از شکل ذره مادی نیوتنی خارج شده و به حوزه ماده در هسته یک اتم وارد می شود، و ذره های بنیادی و کوارکها را معرفی می کند، ماده در این سرایط دارای تمایلات دیگری می شود، که دیگر تابع قوانین نیوتن نیست، و قوانین فیزیک کوانتوم را باید برای توصیف و تفسیر و پیش بینی ماده در این شرایط مورد استفاده قرار داد.
پس فیزیک نیوتنی توصیف گر پدیده طبیعی در شرایطی است که ماده بعنوان ذره نیوتنی شناخته می شود و زمانی که شرایط پدیده طبیعی به حوزه ذرات بنیادی و زیر اتمی وارد می شود، تمایلات دورنی ماده تغییر پیدا می کند و لذا جهت و سمت و سوی تغییرات نیز عوض شده، لذا قوانین جدیدی کشف می شود و مجموعه فیزیک کوانتوم توصیف گر آن می گردد.
ادامه در قسمت سوم 👇👇👇
Telegram
🖇 attach
Forwarded from پیوند نگار
✍ #تغییر_قانون_اساسی_جهان
✍ #امیال_موتور_محرکه_تغییرات
3⃣ قسمت سوم👇
مقدمه فوق از علم طبیعی می تواند در مورد علوم انسانی نیز بکار گرفته شود و دید وسیع تری بر مبنای شناخت تمایلات درونی انسان و جامعه بشری در شرایط و وضعیت های مختلف را ارائه دهد.
در واقع برای قانونمند کردن رفتار یک فرد، باید تمایلات درونی او در شرایط مختلف را شناسایی کرده و با توجه به آن، سمت سو و جهت تغییرات و نحوه ی کنش و واکنشهای شخص در رابطه با محیط را توصیف و تبیین و رفتارهای او را پیش بینی نمود.
همچنین در مورد جامعه اعم از خانواده و جمعیتهای کوچک و سازمانها و جمعیت های کلان شهری و ملی، باید تمایلات درونی هر جامعه را که برایند تمایلات درونی افراد آن جامعه است، و برحسب تشکیل گروه، درگیر هم افزائی می شود، شناسایی و توصیف و پیش بینی نمود.
آنچه از انتظارات ما در مورد رفتار افراد و جوامع برآورده نمی شود و رفتاری که مورد انتظار ما هست را از افراد و جوامع مشاهده نمی کنیم، عمدتا بخاطر عدم شناخت روشن ما از تمایلات درونی آنها و میل برتر حاکم بر دهن آنها می باشد، که اگر بتوانیم تمایلات درونی و میل.برتر افراد و جوامع را درک کنیم و در تقسیم بندی آنها از دید خود شخص یا همان جامعه عمل کرده و مجنوعه امیال و میل غالب و برتر آنها را مورد شناسایی قرار دهیم، خواهیم توانست انتظارات خود را با واقعیت وجودی پدیده ایی که با آن روبرو هستیم متناسب کرده و شناخت درستی از آن بدست آوریم.
این امر ما را قادر خواهد کرد تا توصیف و تفسبر منطبق بر واقعیت موجود بدست آورده و پیش بینی های درستی از کنش و واکنش های ممکن را انجام دهیم که توانایی های متعددی را می تواند به ما بدهد .
از جمله اینکه انسان و حتی برخی از حیوانات آموزش پذیر هستند و می توان با دادن آموزش های مختلف تمایلات درونی آنها را تغییر داده و در نتیحه رفتار آنها را در شرایط مختلف متحول نمود.
اگر توجه کنیم که هدف از آموزش، دادن اطلاعاتی است که افق دید خاصی برای فرد داد تا در مدیریت تمایلاتش او را یاری کند، به روش های خاصی از آموزش توجه خواهیم کرد؛ و اگر هدف ما از آموزش، مدیریت تمایلات فرد و جامعه بوده و بخواهیم میلی مشخص را به فرد القا و بعنوان میل عالب در ذهن او نهادینه کنیم و بدان وسیله رفتار او را مدیریت کرده و به واکنش های خاصی وادار کنیم، روش آموزش متفاوتی را در پیش خواهیم گرفت تا رفتاری پیش بینی و فرض شده را شاهد باشیم .
پایان.
✍ #امیال_موتور_محرکه_تغییرات
3⃣ قسمت سوم👇
مقدمه فوق از علم طبیعی می تواند در مورد علوم انسانی نیز بکار گرفته شود و دید وسیع تری بر مبنای شناخت تمایلات درونی انسان و جامعه بشری در شرایط و وضعیت های مختلف را ارائه دهد.
در واقع برای قانونمند کردن رفتار یک فرد، باید تمایلات درونی او در شرایط مختلف را شناسایی کرده و با توجه به آن، سمت سو و جهت تغییرات و نحوه ی کنش و واکنشهای شخص در رابطه با محیط را توصیف و تبیین و رفتارهای او را پیش بینی نمود.
همچنین در مورد جامعه اعم از خانواده و جمعیتهای کوچک و سازمانها و جمعیت های کلان شهری و ملی، باید تمایلات درونی هر جامعه را که برایند تمایلات درونی افراد آن جامعه است، و برحسب تشکیل گروه، درگیر هم افزائی می شود، شناسایی و توصیف و پیش بینی نمود.
آنچه از انتظارات ما در مورد رفتار افراد و جوامع برآورده نمی شود و رفتاری که مورد انتظار ما هست را از افراد و جوامع مشاهده نمی کنیم، عمدتا بخاطر عدم شناخت روشن ما از تمایلات درونی آنها و میل برتر حاکم بر دهن آنها می باشد، که اگر بتوانیم تمایلات درونی و میل.برتر افراد و جوامع را درک کنیم و در تقسیم بندی آنها از دید خود شخص یا همان جامعه عمل کرده و مجنوعه امیال و میل غالب و برتر آنها را مورد شناسایی قرار دهیم، خواهیم توانست انتظارات خود را با واقعیت وجودی پدیده ایی که با آن روبرو هستیم متناسب کرده و شناخت درستی از آن بدست آوریم.
این امر ما را قادر خواهد کرد تا توصیف و تفسبر منطبق بر واقعیت موجود بدست آورده و پیش بینی های درستی از کنش و واکنش های ممکن را انجام دهیم که توانایی های متعددی را می تواند به ما بدهد .
از جمله اینکه انسان و حتی برخی از حیوانات آموزش پذیر هستند و می توان با دادن آموزش های مختلف تمایلات درونی آنها را تغییر داده و در نتیحه رفتار آنها را در شرایط مختلف متحول نمود.
اگر توجه کنیم که هدف از آموزش، دادن اطلاعاتی است که افق دید خاصی برای فرد داد تا در مدیریت تمایلاتش او را یاری کند، به روش های خاصی از آموزش توجه خواهیم کرد؛ و اگر هدف ما از آموزش، مدیریت تمایلات فرد و جامعه بوده و بخواهیم میلی مشخص را به فرد القا و بعنوان میل عالب در ذهن او نهادینه کنیم و بدان وسیله رفتار او را مدیریت کرده و به واکنش های خاصی وادار کنیم، روش آموزش متفاوتی را در پیش خواهیم گرفت تا رفتاری پیش بینی و فرض شده را شاهد باشیم .
پایان.
Telegram
🖇 attach