Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#اندیشه_متعالی
مگر چه عیب دارد که انسان حتی در هشتاد سالگی هم الک و دولک بازی کند، و گرگم به هوا و قایم باشک....
مگر چه خطا هست در اینکه برای چیدن یک دانه تمشک رسیده که در لا به لای شاخه های به هم تنیده جا خوش کرده است، آن همه تیغ را تحمل کنیم؟
مگر کجای قانون به هم می خورد، اگر من و تو در جمع بزرگی از یاران و همسایگانمان، در یک روز زرد پاییزی، صدها بادکنک رنگین را به آسمان بفرستیم و کودکانه به رقص های خالی از گناه آن ها نگاه کنیم؟...
بادبادک ها، هرگز ندیده ام که ذره ای از شخصیت آدم ها را به مخاطره بیندازند...
باور کن!
اما شاید طرفداران وقار خیال می کنند که بادکنک بازی ما، صلح جهانی را به مخاطره خواهد انداخت و تعادل اقتصاد جهانی را، و عدل و انصاف و مساوات جهانی را!...
بانوی من!
این را همه می دانند: آنچه بد است و به راستی بد است، چرک منجمد روح است و واسپاری عمل به عقده ها، نه هوا کردن بادکنک ها.....
✍ #نادر_ابراهيمى
📙 #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم
@Roshanfkrane
مگر چه عیب دارد که انسان حتی در هشتاد سالگی هم الک و دولک بازی کند، و گرگم به هوا و قایم باشک....
مگر چه خطا هست در اینکه برای چیدن یک دانه تمشک رسیده که در لا به لای شاخه های به هم تنیده جا خوش کرده است، آن همه تیغ را تحمل کنیم؟
مگر کجای قانون به هم می خورد، اگر من و تو در جمع بزرگی از یاران و همسایگانمان، در یک روز زرد پاییزی، صدها بادکنک رنگین را به آسمان بفرستیم و کودکانه به رقص های خالی از گناه آن ها نگاه کنیم؟...
بادبادک ها، هرگز ندیده ام که ذره ای از شخصیت آدم ها را به مخاطره بیندازند...
باور کن!
اما شاید طرفداران وقار خیال می کنند که بادکنک بازی ما، صلح جهانی را به مخاطره خواهد انداخت و تعادل اقتصاد جهانی را، و عدل و انصاف و مساوات جهانی را!...
بانوی من!
این را همه می دانند: آنچه بد است و به راستی بد است، چرک منجمد روح است و واسپاری عمل به عقده ها، نه هوا کردن بادکنک ها.....
✍ #نادر_ابراهيمى
📙 #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
چهل نامه ی کوتاه به همسرم/ نامه ی اول/صفحات 4-6
ای عزیز!
راست می گویم.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
قلمم را دیده ام چنان که گویی بخشی از دست راست من است؛ و کاغذ را.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
من اینجا «من» را دیده ام -که اسیر زندان بزرگ نوشتن بوده است،همیشه ی خدا، که زندان را پذیرفته، باور کرده، اصل بودن پنداشته، به آن معتاد شده، و به تنها پنجره اش که بسیار بالاست دل خوش کرده...
و آن پنجره تویی ای عزیز!
آن پنجره ، آن در، آن میله ها، و جمیع صداهایی که از دور دستها می آیند تا لحظه ای، پروانه وش، بر بوته ی ذهن من بنشینند، تویی...
این ، می دانم که مدح مطلوبی نیست اما عین حقیقت است که تو مهربان ترین زندانبان تاریخی.
و آنقدر که تو گرفتار زندانی خویشتنی این زندانی، اسیر تو نیست که ای کاش بود
در خدمت تو، مرید تو، بنده ی تو...
و این همه در بند نوشتن نبود.
اما چه می توان کرد؟
تو تیماردار مردی هستی که هرگز نتوانست از خویشتن،بیرون بیایدو این، برای خوب ترین و صبور ترین زن جهان نیز آسان نیست.می دانم.
اینک این نامه ها شاید باعث شود که در هوای تو قدمی بزنم
در حضور تو زانو بزنم
سر در برابرت فرود آورم
و بگویم: هر چه هستی همانی که می بایست باشی،و بیش از آنی،و بسیار بیش از آن.به لیاقت تقسیم نکردند؛ و الا سهم من،در این میان،با این قلم،و محو نوشتن بودن،سهم بسیار ناچیزی بود: شاید بهترین قلم دنیا،اما نه بهترین همسر دنیا...
با لمس هشتگ #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم به همه ی بخش های این اثر به قلم #نادر_ابراهیمی دسترسی داشته باشید.
@Roshanfkrane
چهل نامه ی کوتاه به همسرم/ نامه ی اول/صفحات 4-6
ای عزیز!
راست می گویم.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
قلمم را دیده ام چنان که گویی بخشی از دست راست من است؛ و کاغذ را.
من هرگز یک قدم جلوتر از آنجا که هستم را ندیده ام.
من اینجا «من» را دیده ام -که اسیر زندان بزرگ نوشتن بوده است،همیشه ی خدا، که زندان را پذیرفته، باور کرده، اصل بودن پنداشته، به آن معتاد شده، و به تنها پنجره اش که بسیار بالاست دل خوش کرده...
و آن پنجره تویی ای عزیز!
آن پنجره ، آن در، آن میله ها، و جمیع صداهایی که از دور دستها می آیند تا لحظه ای، پروانه وش، بر بوته ی ذهن من بنشینند، تویی...
این ، می دانم که مدح مطلوبی نیست اما عین حقیقت است که تو مهربان ترین زندانبان تاریخی.
و آنقدر که تو گرفتار زندانی خویشتنی این زندانی، اسیر تو نیست که ای کاش بود
در خدمت تو، مرید تو، بنده ی تو...
و این همه در بند نوشتن نبود.
اما چه می توان کرد؟
تو تیماردار مردی هستی که هرگز نتوانست از خویشتن،بیرون بیایدو این، برای خوب ترین و صبور ترین زن جهان نیز آسان نیست.می دانم.
اینک این نامه ها شاید باعث شود که در هوای تو قدمی بزنم
در حضور تو زانو بزنم
سر در برابرت فرود آورم
و بگویم: هر چه هستی همانی که می بایست باشی،و بیش از آنی،و بسیار بیش از آن.به لیاقت تقسیم نکردند؛ و الا سهم من،در این میان،با این قلم،و محو نوشتن بودن،سهم بسیار ناچیزی بود: شاید بهترین قلم دنیا،اما نه بهترین همسر دنیا...
با لمس هشتگ #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم به همه ی بخش های این اثر به قلم #نادر_ابراهیمی دسترسی داشته باشید.
@Roshanfkrane