✴️ بحران نمایندگی دولتها و درسهای سیاسی آن برای ما ایرانیان
✍ #محمد_رهبری
📌«عدهای میگویند تنها اعتراضات خیابانی و عمل مستقیم توانایی تغییر دادن شرایط را داشته و رای دادن و سیاستورزی انتخاباتمحور وقت تلف کردن است».
📌این بخشی از سخنان باراک اوباما پیرامون اعتراضات علیه تبعیض نژادی در آمریکا است. اما چه اتفاقی افتاده است که در کشوری مثل آمریکا، عدهای معتقدند که سیاستورزی انتخاباتمحور عملی بیفایده است؟ آیا این امر فقط مختص به آمریکا است؟
📌واقعیت آن است که ماجرا فقط به آمریکا محدود نیست. در سالیان اخیر، شاهد اعتراضات فراگیری در کشورهای ایالات متحده، اسپانیا، یونان، برزیل و ... علیه دموکراسی پارلمانی با شعار «آنها نماینده ما نیستند» هستیم. در اسپانیا، میزان حمایت از دو حزب اصلی این کشور از 73 درصد در سال 2011 به 50 درصد در سال 2015 رسید. در ایران نیز، شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تموم ماجرا» در اعتراض به دو جریان سیاسی اصلی مدتهاست طنینانداز شده و ناامیدی از احزاب به موضوعی فراگیر مبدل شده است آن گونه که برخی از پژوهشگران معتقدند که سیاست دو حزبی به پایان خود نزدیک شده است.
📌اما واقعیت آن است که دموکراسی نمایندگی در بسیاری از کشورها با بحران مواجه شده است. بسیاری از مردم، احزاب و نیروهای سیاسی را نماینده خود نمیدانند و معتقدند که در ساختار قدرت، کسی آنها را نمایندگی نمیکند. آنگونه که کاستلز در آخرین اثر خود میگوید «این اتفاقی است که در بیشتر نقاط جهان، از جمله اروپا و ایالات متحده افتاده است.
📌بیش از دوسوم مردم کره زمین گمان میکنند که سیاستمداران نماینده آنها نیستند و همه احزاب منافع خودشان را در اولویت قرار میدهند، مجالس قانونگذاری منتخب، نماینده مردم نیستند و دولتها فاسد، ستمگر، بوروکراتیک و سرکوبگر هستند».
📌ریشه بحران و خشم در همین جا است. یعنی جایی که مردم معتقدند سیاستمداران فاسدند و منافع خودشان را در اولویت قرار میدهند و همین امر نوعی سرخوردگی و ناامیدی از شرکت در انتخاباتها را رقم میزند. در ایران، بسیاری از مردم احساس میکنند که کسی نمیتواند آنها را در سطوح قدرت نمایندگی کند و حتی اگر چنین کسی نیز یافت شود ساختارهای قدرت به او اجازه اثرگذاری نمیدهند.
📌در آمریکا، بسیاری از مردم احساس میکنند که اولیگارشی حاکم در احزاب مانع از پذیرش نیروهای سیاسی جدیدی میشود که بتوانند آن را نمایندگی کنند و راز محبوبیت ترامپ در میان برخی از آمریکاییهای سفید پوست ریشه در همین مسأله دارد؛ جایی که ترامپ توانست صدای نگرانی آنها در مورد مهاجرت به این کشور را بشنود و به ترس آنها از نادیده گرفته شدن پاسخ دهد.
📌در اسپانیا «حزب مردم» که یکی از مهمترین احزاب در این کشور است و در سال 2011 به قدرت رسید «به یک سازمان مجرمانه برای اختلاس منابع عمومی و رشوه به شرکتها تبدیل شده بود. این فساد فراتر از حزب مردم بود، حتی به سلطنت و تا حدودی به آغاز کنارهگیری پادشاه خوان کارلوس رسید».
📌مشابه با این روند را در بسیاری از کشورهای دیگر نیز میتوان دید. جایی که نهادهای نمایندگی بیش از آن که نگران مردم و مسائل مردم باشند، دغدغه بقای خودشان را داشتند و یا حداقل از چشم مردم اینگونه دیده میشوند و در نتیجه آن، همانگونه که در کتاب «قدرت ارتباطات» آمده است: دولت دموکراتیک در یک بحران سیاسی و نهادی قرار گرفته است و علاوه بر آن، به دنبال تخریب و رسوایی رهبران سیاسی درون شبکههای اجتماعی، نوعی احساس بیاعتمادی فراگیر به تمام سیاستمداران شکل گرفته و بحران نمایندگی و مشروعیت بیش از پیش شده است.
📌به همین جهت است که جنبشهای اعتراضی، از ایران تا فرانسه و آمریکا رو به رشد است. با وجود تفاوتهای عمیق نهادی در میان این کشورها، اما یک مسئله مشترک است: بخش قابل توجهی از مردم را کسی نمایندگی نمیکند. به همین جهت است که در آمریکا برخی معتقدند که سیاستورزی انتخاباتی بیفایده است چون کسی نمیتواند مطالبات آنها را دنبال کند و این صدا آن قدر بلند است که اوباما نیز به آن واکنش نشان داده است.
#سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
✍ #محمد_رهبری
📌«عدهای میگویند تنها اعتراضات خیابانی و عمل مستقیم توانایی تغییر دادن شرایط را داشته و رای دادن و سیاستورزی انتخاباتمحور وقت تلف کردن است».
📌این بخشی از سخنان باراک اوباما پیرامون اعتراضات علیه تبعیض نژادی در آمریکا است. اما چه اتفاقی افتاده است که در کشوری مثل آمریکا، عدهای معتقدند که سیاستورزی انتخاباتمحور عملی بیفایده است؟ آیا این امر فقط مختص به آمریکا است؟
📌واقعیت آن است که ماجرا فقط به آمریکا محدود نیست. در سالیان اخیر، شاهد اعتراضات فراگیری در کشورهای ایالات متحده، اسپانیا، یونان، برزیل و ... علیه دموکراسی پارلمانی با شعار «آنها نماینده ما نیستند» هستیم. در اسپانیا، میزان حمایت از دو حزب اصلی این کشور از 73 درصد در سال 2011 به 50 درصد در سال 2015 رسید. در ایران نیز، شعار «اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تموم ماجرا» در اعتراض به دو جریان سیاسی اصلی مدتهاست طنینانداز شده و ناامیدی از احزاب به موضوعی فراگیر مبدل شده است آن گونه که برخی از پژوهشگران معتقدند که سیاست دو حزبی به پایان خود نزدیک شده است.
📌اما واقعیت آن است که دموکراسی نمایندگی در بسیاری از کشورها با بحران مواجه شده است. بسیاری از مردم، احزاب و نیروهای سیاسی را نماینده خود نمیدانند و معتقدند که در ساختار قدرت، کسی آنها را نمایندگی نمیکند. آنگونه که کاستلز در آخرین اثر خود میگوید «این اتفاقی است که در بیشتر نقاط جهان، از جمله اروپا و ایالات متحده افتاده است.
📌بیش از دوسوم مردم کره زمین گمان میکنند که سیاستمداران نماینده آنها نیستند و همه احزاب منافع خودشان را در اولویت قرار میدهند، مجالس قانونگذاری منتخب، نماینده مردم نیستند و دولتها فاسد، ستمگر، بوروکراتیک و سرکوبگر هستند».
📌ریشه بحران و خشم در همین جا است. یعنی جایی که مردم معتقدند سیاستمداران فاسدند و منافع خودشان را در اولویت قرار میدهند و همین امر نوعی سرخوردگی و ناامیدی از شرکت در انتخاباتها را رقم میزند. در ایران، بسیاری از مردم احساس میکنند که کسی نمیتواند آنها را در سطوح قدرت نمایندگی کند و حتی اگر چنین کسی نیز یافت شود ساختارهای قدرت به او اجازه اثرگذاری نمیدهند.
📌در آمریکا، بسیاری از مردم احساس میکنند که اولیگارشی حاکم در احزاب مانع از پذیرش نیروهای سیاسی جدیدی میشود که بتوانند آن را نمایندگی کنند و راز محبوبیت ترامپ در میان برخی از آمریکاییهای سفید پوست ریشه در همین مسأله دارد؛ جایی که ترامپ توانست صدای نگرانی آنها در مورد مهاجرت به این کشور را بشنود و به ترس آنها از نادیده گرفته شدن پاسخ دهد.
📌در اسپانیا «حزب مردم» که یکی از مهمترین احزاب در این کشور است و در سال 2011 به قدرت رسید «به یک سازمان مجرمانه برای اختلاس منابع عمومی و رشوه به شرکتها تبدیل شده بود. این فساد فراتر از حزب مردم بود، حتی به سلطنت و تا حدودی به آغاز کنارهگیری پادشاه خوان کارلوس رسید».
📌مشابه با این روند را در بسیاری از کشورهای دیگر نیز میتوان دید. جایی که نهادهای نمایندگی بیش از آن که نگران مردم و مسائل مردم باشند، دغدغه بقای خودشان را داشتند و یا حداقل از چشم مردم اینگونه دیده میشوند و در نتیجه آن، همانگونه که در کتاب «قدرت ارتباطات» آمده است: دولت دموکراتیک در یک بحران سیاسی و نهادی قرار گرفته است و علاوه بر آن، به دنبال تخریب و رسوایی رهبران سیاسی درون شبکههای اجتماعی، نوعی احساس بیاعتمادی فراگیر به تمام سیاستمداران شکل گرفته و بحران نمایندگی و مشروعیت بیش از پیش شده است.
📌به همین جهت است که جنبشهای اعتراضی، از ایران تا فرانسه و آمریکا رو به رشد است. با وجود تفاوتهای عمیق نهادی در میان این کشورها، اما یک مسئله مشترک است: بخش قابل توجهی از مردم را کسی نمایندگی نمیکند. به همین جهت است که در آمریکا برخی معتقدند که سیاستورزی انتخاباتی بیفایده است چون کسی نمیتواند مطالبات آنها را دنبال کند و این صدا آن قدر بلند است که اوباما نیز به آن واکنش نشان داده است.
#سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
⭕️قهرمانان جدید ملت
✍🏻 #محمد_رهبری
🔻سپیده رشنو، شروین حاجیپور، الهه محمدی و نیلوفر حامدی؛ اسامی این افراد در هفته اخیر در شبکههای اجتماعی بارها تکرار و شنیده شده است. روایت سپیده رشنو از سفرش به روستای پدری هزاران بار بازنشر شد، ویدئوی «آشغال» شروین بیش از ۴۰ میلیون بار در اینستاگرام دیده شد، هشتگ #نیلوفر_حامدی و #الهه_محمدی با بیش از سی هزار تکرار، در توئیتر ترند شد و ویدئوهای آزادیشان در اینستاگرام صدها هزار بار دیده شد.
🔻هر چند میزان توجه به هر یک از این چهرهها متفاوت بود، اما وجه مشترک تمام این توجهات، تحسین و احترام مخاطب نسبت به آنها است. مقاومت و پایداری آنها و تحمل فشارهایی که در طول یکسال و نیم گذشته به آنها وارد شده، حالا از آنها یک قهرمان ساخته است. استقبال کمسابقهی کاربران مختلف شبکههای اجتماعی از آنها بیانگر آن است که نسل جدید، از اعتماد به چهرههای سیاسی دهههای پیش گذر کرده و حالا قهرمانانش را در قامت افراد جدیدی میبیند. حالا کسانی که تا ۲ سال پیش شناخته نشده بودند، تبدیل به قهرمانان ملی شدهاند. افرادی که جایگاه آسمانی ندارند، روی زمین هستند و مثل همین نسل هستند و زندگی میکنند.
🔻شاید نگاهی به سال تولد این این قهرمانان جدید متولد شده از این جهت قابل توجه باشد. سپیده رشنو، متولد سال ۷۳ و ۲۹ سال، شروین حاجیپور متولد سال ۷۶ و ۲۶ سال، نیلوفر حامدی متولد سال ۷۱ و ۳۱ سال و الهه محمدی متولد سال ۶۶ و ۳۶ سال سن دارد. همه آنها پسران و دختران نسل جدید هستند. این که سه نفر از اینها «دهه هفتادی» هستند، معنادار است. این قهرمانان جدید، شبیه نسل جدید هستند. برای همین هم نسل جدید با آنها همذاتپنداری میکند و با آنها احساس نزدیکی میکند.
🔻هرچند سپیده، شروین، الهه و نیلوفر همگی قهرمانان نسل جدید هستند، اما راز ماندگاری آنها تا به امروز آن بوده است که این قهرمانان نخواستهاند در ژست و قامت یک «رهبر سیاسی» قرار بگیرند. در زمانهای که رهبران سیاسی به راحتی بیاعتبار شده و باعث تضاد و اختلاف میشوند، این چهرهها نخواستهاند دیگران را «هدایت» کنند؛ بلکه صرفا دارند «زندگی» میکنند و این زندگی کردن را روایت میکنند.
🔻ابزار ارتباط و روایتگری آنها هم شعر و ادبیات از طریق پلتفرم اینستاگرام است. نیلوفر و الهه پیش از آزادی و از داخل زندان، با یکدیگر شعری را همخوانی میکنند، شروین فشارهای این روزهایش را در قالب ترانه منتشر میکند و سپیده قصهی مقاومتش را با زبان ادبیات و داستان بازگو میکند. دیگر خبری از زبان خشک سیاست و بیانیههای طولانی و پرطمطراق نیست؛ زبان روایتگری آنها، و رسانه انتقال آن، همان زبان نسل جوان و مدیای اوست. بیدلیل نیست که آنها تبدیل به قهرمانان متولدان دهههای شصت و هفتاد و هشتاد شدهاند.
🔻مهمتر از همه اینها مقاومت آنهاست؛ این مقاومت قصهی هر روزه مردم ایرانزمین و خصوصا نسل جوانی است که بهدنبال زندگی است. همه آنهایی که میخواهند «خودشان» باشند و راحت و بدون مداخله دولت زندگی کنند، و در این راستا هر روز در برابر این مداخلهها به طرق مختلف مقاومت و ایستادگی میکنند، خودشان را در چهره نیلوفر و شروین و الهه و سپیده میبینند؛ و به همین دلیل است که آنها برایشان قهرمانند چون به نماد این مقاومت تبدیل شدهاند.
🔻این ۴ نفر اگرچه به نماد مقاومت تبدیل شده و حالا قهرمان جدید ملت، خصوصا نسلهای جدید هستند، اما رهبران سیاسی نیستند و شاید نمیتوانند و حتی نخواهند هم باشند. رمز و راز موفقیت آنها در اصالت رفتارشان است؛ در این است که خودشان هستند و چون متعلق به نسل جدید هستند، چهبسا بهتر از نسلهای پیشین بدانند که نمیتوان به این نسل باید و نباید کرد که چگونه کنشگری و اعتراض بکنند یا نکنند. با این حال، این ۴ نفر اکنون به نمادهایی تبدیل شده اند که ممکن است به الگوی نسل جدید تبدیل شوند و این نسل با این الگوگیری تغییرات تدریجی را در دل جامعه رقم بزنند.
🔻قبلا بارها نوشتهام که دوره ظهور «رهبران انقلابی» و «شخصیتهای کاریزماتیک» در عرصه سیاست گذشته است؛ کسانی که به دنبال تغییرات بزرگ هستند نمیتوانند این تغییر را از مسیر این ۴ چهره جدید دنبال کنند؛ اما آنها نماد و الگوی تغییر تدریجی جامعه میتوانند باقی بمانند. تردیدی نخواهد بود که در داخل و خارج، افراد و جریاناتی جهت تخریب وجهه آنها اقدام خواهند کرد چون نمیتوانند محبوبیت دیگران را تحمل کنند و یا به این دلیل که از آنها انتظاراتی غیر واقعی دارند. اما این تخریبها، و حتی فشارهای قضایی و امنیتی، نهتنها اثرگذار نخواهد بود بلکه این قهرمانان را در جایگاه مظلوم قرار خواهد دارد اگر خودشان اهمیت جایگاه نمادینشان در عرصه اجتماعی را بدانند و صادقانه به همین مسیری که در آن هستند ادامه دهند.
#انتقادات #اجتماعی
@Roshanfkrane
✍🏻 #محمد_رهبری
🔻سپیده رشنو، شروین حاجیپور، الهه محمدی و نیلوفر حامدی؛ اسامی این افراد در هفته اخیر در شبکههای اجتماعی بارها تکرار و شنیده شده است. روایت سپیده رشنو از سفرش به روستای پدری هزاران بار بازنشر شد، ویدئوی «آشغال» شروین بیش از ۴۰ میلیون بار در اینستاگرام دیده شد، هشتگ #نیلوفر_حامدی و #الهه_محمدی با بیش از سی هزار تکرار، در توئیتر ترند شد و ویدئوهای آزادیشان در اینستاگرام صدها هزار بار دیده شد.
🔻هر چند میزان توجه به هر یک از این چهرهها متفاوت بود، اما وجه مشترک تمام این توجهات، تحسین و احترام مخاطب نسبت به آنها است. مقاومت و پایداری آنها و تحمل فشارهایی که در طول یکسال و نیم گذشته به آنها وارد شده، حالا از آنها یک قهرمان ساخته است. استقبال کمسابقهی کاربران مختلف شبکههای اجتماعی از آنها بیانگر آن است که نسل جدید، از اعتماد به چهرههای سیاسی دهههای پیش گذر کرده و حالا قهرمانانش را در قامت افراد جدیدی میبیند. حالا کسانی که تا ۲ سال پیش شناخته نشده بودند، تبدیل به قهرمانان ملی شدهاند. افرادی که جایگاه آسمانی ندارند، روی زمین هستند و مثل همین نسل هستند و زندگی میکنند.
🔻شاید نگاهی به سال تولد این این قهرمانان جدید متولد شده از این جهت قابل توجه باشد. سپیده رشنو، متولد سال ۷۳ و ۲۹ سال، شروین حاجیپور متولد سال ۷۶ و ۲۶ سال، نیلوفر حامدی متولد سال ۷۱ و ۳۱ سال و الهه محمدی متولد سال ۶۶ و ۳۶ سال سن دارد. همه آنها پسران و دختران نسل جدید هستند. این که سه نفر از اینها «دهه هفتادی» هستند، معنادار است. این قهرمانان جدید، شبیه نسل جدید هستند. برای همین هم نسل جدید با آنها همذاتپنداری میکند و با آنها احساس نزدیکی میکند.
🔻هرچند سپیده، شروین، الهه و نیلوفر همگی قهرمانان نسل جدید هستند، اما راز ماندگاری آنها تا به امروز آن بوده است که این قهرمانان نخواستهاند در ژست و قامت یک «رهبر سیاسی» قرار بگیرند. در زمانهای که رهبران سیاسی به راحتی بیاعتبار شده و باعث تضاد و اختلاف میشوند، این چهرهها نخواستهاند دیگران را «هدایت» کنند؛ بلکه صرفا دارند «زندگی» میکنند و این زندگی کردن را روایت میکنند.
🔻ابزار ارتباط و روایتگری آنها هم شعر و ادبیات از طریق پلتفرم اینستاگرام است. نیلوفر و الهه پیش از آزادی و از داخل زندان، با یکدیگر شعری را همخوانی میکنند، شروین فشارهای این روزهایش را در قالب ترانه منتشر میکند و سپیده قصهی مقاومتش را با زبان ادبیات و داستان بازگو میکند. دیگر خبری از زبان خشک سیاست و بیانیههای طولانی و پرطمطراق نیست؛ زبان روایتگری آنها، و رسانه انتقال آن، همان زبان نسل جوان و مدیای اوست. بیدلیل نیست که آنها تبدیل به قهرمانان متولدان دهههای شصت و هفتاد و هشتاد شدهاند.
🔻مهمتر از همه اینها مقاومت آنهاست؛ این مقاومت قصهی هر روزه مردم ایرانزمین و خصوصا نسل جوانی است که بهدنبال زندگی است. همه آنهایی که میخواهند «خودشان» باشند و راحت و بدون مداخله دولت زندگی کنند، و در این راستا هر روز در برابر این مداخلهها به طرق مختلف مقاومت و ایستادگی میکنند، خودشان را در چهره نیلوفر و شروین و الهه و سپیده میبینند؛ و به همین دلیل است که آنها برایشان قهرمانند چون به نماد این مقاومت تبدیل شدهاند.
🔻این ۴ نفر اگرچه به نماد مقاومت تبدیل شده و حالا قهرمان جدید ملت، خصوصا نسلهای جدید هستند، اما رهبران سیاسی نیستند و شاید نمیتوانند و حتی نخواهند هم باشند. رمز و راز موفقیت آنها در اصالت رفتارشان است؛ در این است که خودشان هستند و چون متعلق به نسل جدید هستند، چهبسا بهتر از نسلهای پیشین بدانند که نمیتوان به این نسل باید و نباید کرد که چگونه کنشگری و اعتراض بکنند یا نکنند. با این حال، این ۴ نفر اکنون به نمادهایی تبدیل شده اند که ممکن است به الگوی نسل جدید تبدیل شوند و این نسل با این الگوگیری تغییرات تدریجی را در دل جامعه رقم بزنند.
🔻قبلا بارها نوشتهام که دوره ظهور «رهبران انقلابی» و «شخصیتهای کاریزماتیک» در عرصه سیاست گذشته است؛ کسانی که به دنبال تغییرات بزرگ هستند نمیتوانند این تغییر را از مسیر این ۴ چهره جدید دنبال کنند؛ اما آنها نماد و الگوی تغییر تدریجی جامعه میتوانند باقی بمانند. تردیدی نخواهد بود که در داخل و خارج، افراد و جریاناتی جهت تخریب وجهه آنها اقدام خواهند کرد چون نمیتوانند محبوبیت دیگران را تحمل کنند و یا به این دلیل که از آنها انتظاراتی غیر واقعی دارند. اما این تخریبها، و حتی فشارهای قضایی و امنیتی، نهتنها اثرگذار نخواهد بود بلکه این قهرمانان را در جایگاه مظلوم قرار خواهد دارد اگر خودشان اهمیت جایگاه نمادینشان در عرصه اجتماعی را بدانند و صادقانه به همین مسیری که در آن هستند ادامه دهند.
#انتقادات #اجتماعی
@Roshanfkrane