📃دنکیشوتیسم فساد ستیزی!
منتشر شده در #روزنامه_شرق
✍️ #محمدصادق_کلبادی
▪️فساد فینفسه یک مفهوم انتزاعی است که توسط فاسد به فعلیت میرسد و عینیت مییابد. به بیان دیگر فساد ممکن الوجود است و فاسد امکان وجود را به آن میبخشد. اگر یک چمدان پول و چندهکتار زمین کنار هم قرار بگیرند فساد ایجاد نمیشود اما زمانی که اینها در دست انسان- از نوع فاسد- قرار بگیرد قطعا در اولین فرصت فساد را تولید میکند. امیل دورکیم معتقد است «شهوات بشری تنها در برابر یک نیروی اخلاقی معتبر باز میایستند» بنابراین آنچه که مانع از تولید و بازتولید فساد میشود نخست یک قانون اخلاقی درونی است و بعد قوانین بازدارنده جزایی.
▪️افکار عمومی جامعه ایران رویکرد ستیزه جویانهای در برابر پدیده فساد دارد اما از سوی دیگر در برابر فاسد که فساد را به فعلیت میرساند رویکرد نرمتری دارد! در واقع بیش از آنکه فاسد را مقصر بداند و عامل، علت را در میان عوامل اجتماعی و محیطی جستجو میکند؛ درست برعکس فیلسوفانی نظیر هراکلیتوس و افلاطون که معتقدند انسان گرایش به انحطاط دارد یا هابز که انسان را در حالت طبیعی گرگ انسان میداند، این رویکرد بشر را فی نفسه عاری از پلیدی و زشتی و همچون موم در دستان اجتماع میداند که آن را به هر شکلی در میآورد.
▪️مواجهه ما با انواع ناکامی و کامیابیها نشان میدهد عموما منشا تمامی کامیابیها را به شخص نسبت میدهیم و بالعکس منشا همه ناکامیها را در عاملی خارج از فرد جستجو میکنیم. بطور مثال نفرات برتر کنکور عموما کامیابی خود را به تلاش و استعداد فردی خود نسبت میدهند و افراد ناکام، از ساختار و محیط آموزشی تا خانواده و شرایط اجتماعی و اقتصادی همه را مقصر میدانند و کمتر کسی هست که به کم کاری خود معترف باشد. مجرمان و معتادان و بزهکاران هم شرایط موجودشان را در پاسخی کلیشهای به دوست ناباب، اعتیاد پدر، طلاق مادر و فقر و شرایط اجتماعی نسبت میدهند و کمتر دیده و شنیده شده است که این افراد برای خود و انتخابشان مسولیت و سهمی قائل باشند.
▪️این درحالی است که جامعه و ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی چیزی جدا از افراد نیست. ما همواره دنکیشوت وار به دنبال پاک کردن دامن جامعه از زشتیها و ناکارآمدیها و فسادها بودهایم حال آنکه اگر در جامعهای تک تک نهادها و ساختارهای اجتماعی منطبق بر مترقیترین قوانین حقوقی بشری و سطر به سطر قوانین آن برگرفته از متون مقدس و آیات قرآن هم باشد، اگر عامل به آن قوانین نباشد یا ارادهای برای عمل به آن وجود نداشته باشد در آن صورت آن جامعه با یک جامعه منحط و عقب مانده هیچ تفاوتی نخواهد داشت. قصد مقایسه شرق و غرب را در این نوشتار نداریم اما بر خلاف فرهنگ غرب که از دیرباز فرد و فردیت از همیتی خاص برخوردار بود ، در شرق و بطور خاص ایران، نوعی فرهنگ وابستگی به جمع و بقول ماکس وبر ساختار پاتریمونیال یا پدرسالار حاکم بوده است که متعاقب آن مردم به نقش افراد در جامعه اهمیتی نمیدهند و در عوض به دنبال یک منجی برای حل معضلات خود هستند!
▪️هرگاه که دستی فاسدی را لمس میکند صداهای بسیاری بلند میشود و گفته میشود که فاسد معلول است و باید به نبرد با علت رفت حال آنکه علتها نیز خود معلول افکار افرادند. جامعه ایران چهار دهه پیش به نبرد با علت یا همان ساختارهای رانتی فسادآفرین و استبدادپرور و نخبهکش رفت و تا زمانی که باورهای ایدئولوژیک و درونی شده در نسل اولیهای انقلابی و مردم پررنگ بود، وفاق و همدلی بیشتر و فساد و شکاف طبقاتی نیز کمتر بود اما چه شد که پس از سه دهه، فساد اقتصادی بیشتر و شکاف طبقاتی عمیقتر شد؟ چه چیز تغییر کرد؟ قوانین و ساختارهای سیاسی-اجتماعی یا افکار واضعان و عاملان و مجریان آن؟
▪️اجرای عدالت نیاز به افراد عادل دارد، علی الاصول افراد عادل هم که از زیر بته سبز یا از سایر ملل وارد نمیشوند بلکه در همین جامعه تربیت میشوند. شفافیت خود به خود ایجاد نمیشود و معلول تصمیم و اراده افراد است! افرادی که قوانین را وضع، نقض یا اجرا میکنند و یا دور میزنند! از همین رو به تنهایی گرفتن یقه نهادها و قوانین و ساختارهایی که بود و نبود و کیفتشان در اختیار انسان است و نداشتن توقع از افراد، مبارزه با فساد نیست بل مشت در خلاء رها کردن است.
@Roshanfkrane
منتشر شده در #روزنامه_شرق
✍️ #محمدصادق_کلبادی
▪️فساد فینفسه یک مفهوم انتزاعی است که توسط فاسد به فعلیت میرسد و عینیت مییابد. به بیان دیگر فساد ممکن الوجود است و فاسد امکان وجود را به آن میبخشد. اگر یک چمدان پول و چندهکتار زمین کنار هم قرار بگیرند فساد ایجاد نمیشود اما زمانی که اینها در دست انسان- از نوع فاسد- قرار بگیرد قطعا در اولین فرصت فساد را تولید میکند. امیل دورکیم معتقد است «شهوات بشری تنها در برابر یک نیروی اخلاقی معتبر باز میایستند» بنابراین آنچه که مانع از تولید و بازتولید فساد میشود نخست یک قانون اخلاقی درونی است و بعد قوانین بازدارنده جزایی.
▪️افکار عمومی جامعه ایران رویکرد ستیزه جویانهای در برابر پدیده فساد دارد اما از سوی دیگر در برابر فاسد که فساد را به فعلیت میرساند رویکرد نرمتری دارد! در واقع بیش از آنکه فاسد را مقصر بداند و عامل، علت را در میان عوامل اجتماعی و محیطی جستجو میکند؛ درست برعکس فیلسوفانی نظیر هراکلیتوس و افلاطون که معتقدند انسان گرایش به انحطاط دارد یا هابز که انسان را در حالت طبیعی گرگ انسان میداند، این رویکرد بشر را فی نفسه عاری از پلیدی و زشتی و همچون موم در دستان اجتماع میداند که آن را به هر شکلی در میآورد.
▪️مواجهه ما با انواع ناکامی و کامیابیها نشان میدهد عموما منشا تمامی کامیابیها را به شخص نسبت میدهیم و بالعکس منشا همه ناکامیها را در عاملی خارج از فرد جستجو میکنیم. بطور مثال نفرات برتر کنکور عموما کامیابی خود را به تلاش و استعداد فردی خود نسبت میدهند و افراد ناکام، از ساختار و محیط آموزشی تا خانواده و شرایط اجتماعی و اقتصادی همه را مقصر میدانند و کمتر کسی هست که به کم کاری خود معترف باشد. مجرمان و معتادان و بزهکاران هم شرایط موجودشان را در پاسخی کلیشهای به دوست ناباب، اعتیاد پدر، طلاق مادر و فقر و شرایط اجتماعی نسبت میدهند و کمتر دیده و شنیده شده است که این افراد برای خود و انتخابشان مسولیت و سهمی قائل باشند.
▪️این درحالی است که جامعه و ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی چیزی جدا از افراد نیست. ما همواره دنکیشوت وار به دنبال پاک کردن دامن جامعه از زشتیها و ناکارآمدیها و فسادها بودهایم حال آنکه اگر در جامعهای تک تک نهادها و ساختارهای اجتماعی منطبق بر مترقیترین قوانین حقوقی بشری و سطر به سطر قوانین آن برگرفته از متون مقدس و آیات قرآن هم باشد، اگر عامل به آن قوانین نباشد یا ارادهای برای عمل به آن وجود نداشته باشد در آن صورت آن جامعه با یک جامعه منحط و عقب مانده هیچ تفاوتی نخواهد داشت. قصد مقایسه شرق و غرب را در این نوشتار نداریم اما بر خلاف فرهنگ غرب که از دیرباز فرد و فردیت از همیتی خاص برخوردار بود ، در شرق و بطور خاص ایران، نوعی فرهنگ وابستگی به جمع و بقول ماکس وبر ساختار پاتریمونیال یا پدرسالار حاکم بوده است که متعاقب آن مردم به نقش افراد در جامعه اهمیتی نمیدهند و در عوض به دنبال یک منجی برای حل معضلات خود هستند!
▪️هرگاه که دستی فاسدی را لمس میکند صداهای بسیاری بلند میشود و گفته میشود که فاسد معلول است و باید به نبرد با علت رفت حال آنکه علتها نیز خود معلول افکار افرادند. جامعه ایران چهار دهه پیش به نبرد با علت یا همان ساختارهای رانتی فسادآفرین و استبدادپرور و نخبهکش رفت و تا زمانی که باورهای ایدئولوژیک و درونی شده در نسل اولیهای انقلابی و مردم پررنگ بود، وفاق و همدلی بیشتر و فساد و شکاف طبقاتی نیز کمتر بود اما چه شد که پس از سه دهه، فساد اقتصادی بیشتر و شکاف طبقاتی عمیقتر شد؟ چه چیز تغییر کرد؟ قوانین و ساختارهای سیاسی-اجتماعی یا افکار واضعان و عاملان و مجریان آن؟
▪️اجرای عدالت نیاز به افراد عادل دارد، علی الاصول افراد عادل هم که از زیر بته سبز یا از سایر ملل وارد نمیشوند بلکه در همین جامعه تربیت میشوند. شفافیت خود به خود ایجاد نمیشود و معلول تصمیم و اراده افراد است! افرادی که قوانین را وضع، نقض یا اجرا میکنند و یا دور میزنند! از همین رو به تنهایی گرفتن یقه نهادها و قوانین و ساختارهایی که بود و نبود و کیفتشان در اختیار انسان است و نداشتن توقع از افراد، مبارزه با فساد نیست بل مشت در خلاء رها کردن است.
@Roshanfkrane