✍ نامهای از #جوردانو_برونو به پاپ كِلِمنت هشتم در قرن ۱۶ میلادی
«عالیجناب پاپ كِلِمِنت، جانشین #خودخواندهی مسیح!!!
📌از اینكه به شما نامه می نویسم خوشحالم و می دانم این شادی پایدار نیست، زیرا بزودی جزای آن را كه حداقل حبس است خواهم دید.
📌شگفتا كه به خدا میتوان نامه نوشت اما به شما نمیتوان! پس با نگارش این نامه به خودكشى دست زدهام.
و متأسفم از اینكه باید شما را "جانشین مسیح" خطاب كنم؛ هرچند با قید؛ #خودخوانده.
راستی شما كجا و خدا و مسیح و دین كجا؟
📌مرد مناظرهام و به مناظره دعوتتان می كنم تا انحراف و ستیزتان را با مسیح اثبات كنم. اما میدانم كه به این مناظره تَن نمیدهید. به این بهانه كه شأنی برای خود قائلید فراتر از شأن مسیح! و آن شأن كذایی از مناظره با چون مَنی بازتان میدارد.
آن شأن بقدری مغرورتان ساخته كه میترسم حتی این نامه را هم نخوانید.
پس به اصل مطلب می پردازم.
📌شایع كردهاید كه من به جرم ترویج اندیشههای كالون و لوتر و انكار تثلیث و تحسین و تأیید هیئت كوپرنیكی از دین مسیح خارج و مرتد شدهام.
هراسی نیست. ارتداد رویگرداندن از بندگی خداست نه انكار آنچه در انجیل و موعظهها و خطابههای شما و گماشتگانتان در كلیساها روز و شب برای عوامالناس خوانده و یا گفته میشود.
📌بدبختانه گویا شما و گماشتگانتان باورتان شده كه آنچه به نام دین بر مردم القا میكنید، دین است.
مَثَلی هست كه دروغگو در اثر كثرت دروغگویی، خودش هم سرانجام دروغ خودش را باور میكند.
وقتی شما دروغهایتان را باور كردهاید، دیگر چه امیدی به مردم سادهدل و عوام است كه حقیقت دین را بیابند؟
📌سالهایی كه ساكن صومعه بودم، میشنیدم كه روحانیون در خلوت خویش وقتی سرخوش بودند، میگفتند:
"یك مرید خَر بِه از یك دهِ ششدانگ."
میپنداشتم این را به شوخی میگویند.
اما بعدها دریافتم كه برای ادامهی حیات در كسوتِ روحانی، باید به دنبال جذب این مریدها باشم تا بتوانم به حیات كلیسا و دین كمك كرده باشم!
📌چیزی نگذشت كه از صومعه گریختم و در حقیقت از خدایی كه پایداری دین خود را بر حماقت، جهل و نیرنگ عوامالناس قرارداده بود بیزار و گریزان شدم.
در اصل از خدای شما عالیجناب پاپ و گماشتههای كلیسایتان گریخته بودم.
اما خدایی كه در بیرون صومعه به آن رسیدم و او را شناختم، خدایی است كه وجودش در ذرات این عالم حضور دارد و از جمله در صورت ناسوتی هستی كه مشهود ماست تجلّی كرده.
📌خدایی كه در بیرون كلیسا حضور دارد، خدایی متنفر از دروغ است.
خدایی است كه روحانیان را به رسمیت نمیشناسد و آنان را بخاطر دریافت پول از مردم در آخرت مجازات خواهد كرد.
و چه زیبا و باشكوه است روزی كه مردم پاكدل درستكار روانهی بهشت شوند و شما روحانیان در آتش قهر خدا بسوزید.
این خدا بسیار بزرگتر، مهربانتر و بخشندهتر از خدای شما روحانیان است.
📌خدای شما روحانیان كه او را در كلیسا میپرستید كسی نیست، جز شیطان.
شما هیچ شاخصی را برای سنجش اعمال خود به رسمیت نمیشناسید.
خود را #عین_عدل میدانید.
آیا مسیح هم اینچنین بود؟
یقین دارم مسیح هم اگر امروز در كنار من بود، مرتد میشد. زیرا از دیدن شما كه به جای او نشستهاید مطلقاً به انكار_مسیحیت میپرداخت و شاید هم از نبوت خویش شرمسار و پشیمان میشد!
📌روزی كه شیطان در كاخ شما به هیجان آمد و آتش جنگ علیه آن خلیفهی نادانِ مسلمان را برافروخت، آیا پاپ #اوربانوس نمیتوانست به جای گسیل داشتن سربازان ، از در گفتوگو با آن خلیفه_دیوانه درآید؟
قطعاً میتوانست. اما همواره در طول تاریخ جاهطلبی #حاكمان_دینی، با فرامین و تكلیف الاهی در ستیز بوده و هست.
شورای اسقفهای كِلِرمون هم فتوا داده بود كه #كشتار_مسلمانان گناهان را پاك میكند و دیگر نیازی به پرداخت كفارهی گناهان نیست!
📌آیا #مسیح و #محمد گفته بودند برای نجات بیتالمقدس دو قرن جهان را به خاك و خون بكشانید .
میدانم كه این نامه سندی برای آوارگی و شاید مرگ من باشد و دیر یا زود شومی آن گریبانگیرم خواهدشد. اما خوشحالم كه آنقدر احمق نیستم تا عالیجناب پاپ را به جای خدا و به جای مسیح پیامبر و در مقام وعصمت بنشانم!»
↩پی نوشت: جوردانو در ۱۷ فوریه ۱۶۰۰ به جرم ارتداد در دادگاه تفتیش عقاید سوزانده شد./تحلیل زمانه
#مذهبی #تاریخ
@Roshanfkrane
«عالیجناب پاپ كِلِمِنت، جانشین #خودخواندهی مسیح!!!
📌از اینكه به شما نامه می نویسم خوشحالم و می دانم این شادی پایدار نیست، زیرا بزودی جزای آن را كه حداقل حبس است خواهم دید.
📌شگفتا كه به خدا میتوان نامه نوشت اما به شما نمیتوان! پس با نگارش این نامه به خودكشى دست زدهام.
و متأسفم از اینكه باید شما را "جانشین مسیح" خطاب كنم؛ هرچند با قید؛ #خودخوانده.
راستی شما كجا و خدا و مسیح و دین كجا؟
📌مرد مناظرهام و به مناظره دعوتتان می كنم تا انحراف و ستیزتان را با مسیح اثبات كنم. اما میدانم كه به این مناظره تَن نمیدهید. به این بهانه كه شأنی برای خود قائلید فراتر از شأن مسیح! و آن شأن كذایی از مناظره با چون مَنی بازتان میدارد.
آن شأن بقدری مغرورتان ساخته كه میترسم حتی این نامه را هم نخوانید.
پس به اصل مطلب می پردازم.
📌شایع كردهاید كه من به جرم ترویج اندیشههای كالون و لوتر و انكار تثلیث و تحسین و تأیید هیئت كوپرنیكی از دین مسیح خارج و مرتد شدهام.
هراسی نیست. ارتداد رویگرداندن از بندگی خداست نه انكار آنچه در انجیل و موعظهها و خطابههای شما و گماشتگانتان در كلیساها روز و شب برای عوامالناس خوانده و یا گفته میشود.
📌بدبختانه گویا شما و گماشتگانتان باورتان شده كه آنچه به نام دین بر مردم القا میكنید، دین است.
مَثَلی هست كه دروغگو در اثر كثرت دروغگویی، خودش هم سرانجام دروغ خودش را باور میكند.
وقتی شما دروغهایتان را باور كردهاید، دیگر چه امیدی به مردم سادهدل و عوام است كه حقیقت دین را بیابند؟
📌سالهایی كه ساكن صومعه بودم، میشنیدم كه روحانیون در خلوت خویش وقتی سرخوش بودند، میگفتند:
"یك مرید خَر بِه از یك دهِ ششدانگ."
میپنداشتم این را به شوخی میگویند.
اما بعدها دریافتم كه برای ادامهی حیات در كسوتِ روحانی، باید به دنبال جذب این مریدها باشم تا بتوانم به حیات كلیسا و دین كمك كرده باشم!
📌چیزی نگذشت كه از صومعه گریختم و در حقیقت از خدایی كه پایداری دین خود را بر حماقت، جهل و نیرنگ عوامالناس قرارداده بود بیزار و گریزان شدم.
در اصل از خدای شما عالیجناب پاپ و گماشتههای كلیسایتان گریخته بودم.
اما خدایی كه در بیرون صومعه به آن رسیدم و او را شناختم، خدایی است كه وجودش در ذرات این عالم حضور دارد و از جمله در صورت ناسوتی هستی كه مشهود ماست تجلّی كرده.
📌خدایی كه در بیرون كلیسا حضور دارد، خدایی متنفر از دروغ است.
خدایی است كه روحانیان را به رسمیت نمیشناسد و آنان را بخاطر دریافت پول از مردم در آخرت مجازات خواهد كرد.
و چه زیبا و باشكوه است روزی كه مردم پاكدل درستكار روانهی بهشت شوند و شما روحانیان در آتش قهر خدا بسوزید.
این خدا بسیار بزرگتر، مهربانتر و بخشندهتر از خدای شما روحانیان است.
📌خدای شما روحانیان كه او را در كلیسا میپرستید كسی نیست، جز شیطان.
شما هیچ شاخصی را برای سنجش اعمال خود به رسمیت نمیشناسید.
خود را #عین_عدل میدانید.
آیا مسیح هم اینچنین بود؟
یقین دارم مسیح هم اگر امروز در كنار من بود، مرتد میشد. زیرا از دیدن شما كه به جای او نشستهاید مطلقاً به انكار_مسیحیت میپرداخت و شاید هم از نبوت خویش شرمسار و پشیمان میشد!
📌روزی كه شیطان در كاخ شما به هیجان آمد و آتش جنگ علیه آن خلیفهی نادانِ مسلمان را برافروخت، آیا پاپ #اوربانوس نمیتوانست به جای گسیل داشتن سربازان ، از در گفتوگو با آن خلیفه_دیوانه درآید؟
قطعاً میتوانست. اما همواره در طول تاریخ جاهطلبی #حاكمان_دینی، با فرامین و تكلیف الاهی در ستیز بوده و هست.
شورای اسقفهای كِلِرمون هم فتوا داده بود كه #كشتار_مسلمانان گناهان را پاك میكند و دیگر نیازی به پرداخت كفارهی گناهان نیست!
📌آیا #مسیح و #محمد گفته بودند برای نجات بیتالمقدس دو قرن جهان را به خاك و خون بكشانید .
میدانم كه این نامه سندی برای آوارگی و شاید مرگ من باشد و دیر یا زود شومی آن گریبانگیرم خواهدشد. اما خوشحالم كه آنقدر احمق نیستم تا عالیجناب پاپ را به جای خدا و به جای مسیح پیامبر و در مقام وعصمت بنشانم!»
↩پی نوشت: جوردانو در ۱۷ فوریه ۱۶۰۰ به جرم ارتداد در دادگاه تفتیش عقاید سوزانده شد./تحلیل زمانه
#مذهبی #تاریخ
@Roshanfkrane
⚡ نامهی تاریخی جوردانو برونو به پاپ كِلِمِنت هشتم
✍️عالیجناب پاپ كِلِمِنت؛ جانشینِ "خودخواندهی" مسیح!
1_ از اینكه به شما نامه مینویسم خوشحالم، اما میدانم که این شادی پایدار نیست؛ زیرا بهزودی عقوبتِ آنرا كه حداقل حبس است، خواهم دید.
2_ شگفتا كه به خدا میتوان نامه نوشت اما به شما نمیتوان! پس من با نگارش این نامه به خودكشى دست زدهام.
3_ متأسفم از اینكه باید شما را "جانشین مسیح" خطاب كنم؛ هرچند با قیدِ "خودخوانده!"
بهراستی شما كجا و خدا و مسیح و دین كجا؟
4_ من مردِ مناظرهام و به مناظره دعوتتان میكنم تا انحراف و ستیزتان با مسیح را اثبات كنم. اما میدانم كه به این مناظره تن نمیدهید؛ به این بهانه كه شأنی برای خود قائل هستید فراتر از شأنِ مسیح! و آن شأنِ كذایی، از مناظره با چون منی بازتان میدارد. آن شأن بقدری مغرورتان ساخته كه میترسم حتی این نامه را هم نخوانید.
به اصل مطلب میپردازم:
5_ شایع كردهاید كه من به جرم ترویج اندیشههای "كالون" و "لوتر" و انكار تثلیث و تحسین و تأیید "هیئت كوپرنیكی" از دین مسیح خارج و مرتد شدهام. هراسی نیست. "ارتداد" رویگرداندن از بندگی خداست نه انكار آنچه در انجیل و موعظهها و خطابههای شما و گماشتگانتان در كلیساها روز و شب برای عوامالناس خوانده و گفته میشود.
6_ بدبختانه گویا شما و گماشتگانتان باورتان شده كه آنچه بهنام دین به مردم القا میكنید، دین است. مَثَلی هست كه دروغگو در اثر كثرت دروغگویی، خودش هم سرانجام دروغ خود را باور میكند. وقتی خودِ شما دروغهایتان را باور كردهاید، دیگر چه امیدی به مردم سادهدل و عوام است كه حقیقتِ دین را دریابند؟
7_ سالهایی كه ساكن صومعه بودم، میشنیدم كه روحانیون در خلوتِ خویش وقتی سرخوش بودند، میگفتند:
"یك مریدِ خَر بِه از یك دهِ ششدانگ!"
میپنداشتم اینرا به شوخی میگویند؛ اما بعدها دریافتم كه برای ادامهی حیات در كسوتِ روحانیت، باید بهدنبال جذب این مریدها باشم تا بتوانم به حیاتِ كلیسا و دین كمك كرده باشم!
8_ چیزی نگذشت كه از صومعه گریختم. در حقیقت از خدایی كه پایداریِ دین خود را بر حماقت، جهل و نیرنگ عوامالناس قرار داده بود، بیزار و گریزان شدم. در حقیقت، از خدای شما عالیجناب پاپ و گماشتههای كلیسایتان گریختم.
9_ اما خدایی كه در بیرونِ صومعه به او دست یافتم و او را شناختم، خدایی است كه در همهی ذراتِ این عالم، وجود و حضور دارد و ازجمله در صورتِ ناسوتیِ هستی كه مشهودِ ماست، تجلّی كرده است.
10_ خدایی كه در بیرونِ كلیسا حضور دارد، خدایی متنفر از دروغ است. خدایی است كه روحانیان را به رسمیت نمیشناسد و آنانرا بخاطر دریافت پول از مردم در آخرت مجازات خواهد كرد. و چه زیبا و باشكوه است روزی كه مردمِ پاكدل و درستكار روانهی بهشت شوند و شما روحانیان در آتش قهر خدا بسوزید!
11_ این خدا بسیار بزرگتر، مهربانتر و بخشندهتر از خدای شما روحانیان است. خدای شما روحانیان كه او را در كلیسا میپرستید كسی نیست جز شیطان.
12_ شما هیچ شاخصی را برای سنجشِ اعمالِ خود به رسمیت نمیشناسید. خود را "عینِ عدل" میدانید. آیا مسیح هم اینچنین بود؟ یقین دارم مسیح هم اگر امروز در كنار من بود، مرتد میشد؛ زیرا از دیدن شما كه به جای او نشستهاید مطلقاً به انكارِ مسیحیت میپرداخت و شاید هم از نبوتِ خویش شرمسار و پشیمان میشد!
13_ روزی كه شیطان در كاخ شما به هیجان آمد و آتش جنگ علیه آن خلیفهی نادانِ مسلمان را برافروخت، آیا "پاپ اوربانوس" نمیتوانست بهجای گسیلداشتنِ سربازان، از درِ گفتگو با آن خلیفهی دیوانه درآید؟
قطعاً میتوانست؛ اما در طول تاریخ همواره جاهطلبیِ حاكمانِ دینی، با فرامین و تكالیف الهی در ستیز بوده و هست.
شورای اسقفهای كِلِرمون هم فتوا داده بود كه كشتارِ مسلمانان، گناهان را پاك میكند و دیگر نیازی به پرداخت كفارهی گناهان نیست!
آیا مسیح و محمد گفته بودند برای نجات بیتالمقدس دو قرن جهان را به خاك و خون بكشانید؟
14_ میدانم كه این نامه سندی خواهد بود برای آوارگی و شاید مرگ من، و دیر یا زود شومیِ آن گریبانگیرم خواهدشد. اما خوشحالم كه آنقدر احمق نیستم تا عالیجناب پاپ را بهجای خدا و بهجای مسیحِ پیامبر و در مقامِ عصمت بنشانم!
#جوردانو_برونو
#اندیشه #مذهبی
@Roshanfkrane
✍️عالیجناب پاپ كِلِمِنت؛ جانشینِ "خودخواندهی" مسیح!
1_ از اینكه به شما نامه مینویسم خوشحالم، اما میدانم که این شادی پایدار نیست؛ زیرا بهزودی عقوبتِ آنرا كه حداقل حبس است، خواهم دید.
2_ شگفتا كه به خدا میتوان نامه نوشت اما به شما نمیتوان! پس من با نگارش این نامه به خودكشى دست زدهام.
3_ متأسفم از اینكه باید شما را "جانشین مسیح" خطاب كنم؛ هرچند با قیدِ "خودخوانده!"
بهراستی شما كجا و خدا و مسیح و دین كجا؟
4_ من مردِ مناظرهام و به مناظره دعوتتان میكنم تا انحراف و ستیزتان با مسیح را اثبات كنم. اما میدانم كه به این مناظره تن نمیدهید؛ به این بهانه كه شأنی برای خود قائل هستید فراتر از شأنِ مسیح! و آن شأنِ كذایی، از مناظره با چون منی بازتان میدارد. آن شأن بقدری مغرورتان ساخته كه میترسم حتی این نامه را هم نخوانید.
به اصل مطلب میپردازم:
5_ شایع كردهاید كه من به جرم ترویج اندیشههای "كالون" و "لوتر" و انكار تثلیث و تحسین و تأیید "هیئت كوپرنیكی" از دین مسیح خارج و مرتد شدهام. هراسی نیست. "ارتداد" رویگرداندن از بندگی خداست نه انكار آنچه در انجیل و موعظهها و خطابههای شما و گماشتگانتان در كلیساها روز و شب برای عوامالناس خوانده و گفته میشود.
6_ بدبختانه گویا شما و گماشتگانتان باورتان شده كه آنچه بهنام دین به مردم القا میكنید، دین است. مَثَلی هست كه دروغگو در اثر كثرت دروغگویی، خودش هم سرانجام دروغ خود را باور میكند. وقتی خودِ شما دروغهایتان را باور كردهاید، دیگر چه امیدی به مردم سادهدل و عوام است كه حقیقتِ دین را دریابند؟
7_ سالهایی كه ساكن صومعه بودم، میشنیدم كه روحانیون در خلوتِ خویش وقتی سرخوش بودند، میگفتند:
"یك مریدِ خَر بِه از یك دهِ ششدانگ!"
میپنداشتم اینرا به شوخی میگویند؛ اما بعدها دریافتم كه برای ادامهی حیات در كسوتِ روحانیت، باید بهدنبال جذب این مریدها باشم تا بتوانم به حیاتِ كلیسا و دین كمك كرده باشم!
8_ چیزی نگذشت كه از صومعه گریختم. در حقیقت از خدایی كه پایداریِ دین خود را بر حماقت، جهل و نیرنگ عوامالناس قرار داده بود، بیزار و گریزان شدم. در حقیقت، از خدای شما عالیجناب پاپ و گماشتههای كلیسایتان گریختم.
9_ اما خدایی كه در بیرونِ صومعه به او دست یافتم و او را شناختم، خدایی است كه در همهی ذراتِ این عالم، وجود و حضور دارد و ازجمله در صورتِ ناسوتیِ هستی كه مشهودِ ماست، تجلّی كرده است.
10_ خدایی كه در بیرونِ كلیسا حضور دارد، خدایی متنفر از دروغ است. خدایی است كه روحانیان را به رسمیت نمیشناسد و آنانرا بخاطر دریافت پول از مردم در آخرت مجازات خواهد كرد. و چه زیبا و باشكوه است روزی كه مردمِ پاكدل و درستكار روانهی بهشت شوند و شما روحانیان در آتش قهر خدا بسوزید!
11_ این خدا بسیار بزرگتر، مهربانتر و بخشندهتر از خدای شما روحانیان است. خدای شما روحانیان كه او را در كلیسا میپرستید كسی نیست جز شیطان.
12_ شما هیچ شاخصی را برای سنجشِ اعمالِ خود به رسمیت نمیشناسید. خود را "عینِ عدل" میدانید. آیا مسیح هم اینچنین بود؟ یقین دارم مسیح هم اگر امروز در كنار من بود، مرتد میشد؛ زیرا از دیدن شما كه به جای او نشستهاید مطلقاً به انكارِ مسیحیت میپرداخت و شاید هم از نبوتِ خویش شرمسار و پشیمان میشد!
13_ روزی كه شیطان در كاخ شما به هیجان آمد و آتش جنگ علیه آن خلیفهی نادانِ مسلمان را برافروخت، آیا "پاپ اوربانوس" نمیتوانست بهجای گسیلداشتنِ سربازان، از درِ گفتگو با آن خلیفهی دیوانه درآید؟
قطعاً میتوانست؛ اما در طول تاریخ همواره جاهطلبیِ حاكمانِ دینی، با فرامین و تكالیف الهی در ستیز بوده و هست.
شورای اسقفهای كِلِرمون هم فتوا داده بود كه كشتارِ مسلمانان، گناهان را پاك میكند و دیگر نیازی به پرداخت كفارهی گناهان نیست!
آیا مسیح و محمد گفته بودند برای نجات بیتالمقدس دو قرن جهان را به خاك و خون بكشانید؟
14_ میدانم كه این نامه سندی خواهد بود برای آوارگی و شاید مرگ من، و دیر یا زود شومیِ آن گریبانگیرم خواهدشد. اما خوشحالم كه آنقدر احمق نیستم تا عالیجناب پاپ را بهجای خدا و بهجای مسیحِ پیامبر و در مقامِ عصمت بنشانم!
#جوردانو_برونو
#اندیشه #مذهبی
@Roshanfkrane
جهلمقدس
۴۱۱ سال پيش در ۱۷ فوريه ســـال ۱۶۰۰ ميلادی
#جوردانو_برونو
فيلسوف ايتاليايی پس از گذراندن ۸ ســـال در سياهچالهای خوفناك دادگاه #تفتيش_عقايد در ميدان كامپودی فيوری شـــهر رم زنده زنده در آتش سوزانده شد
برونو كسی بود كه از حق تمام انسانها برای انديشيدن بدانگونه كه دلشان میخواست دفاع میکرد
نوشتهاند كه وقتی برونو را به يك ستون آهنين بسته بودند و انبوهی از هيزم برای سوزاندن او جمع كرده بودند او هم ساكت بود و تسليم شده بود و چيزی نمیگفت ولی اتفاقی افتاد كه يك جمله گفت كه در تاريخ ماندگار شد
آن اتفاق اين بود كه ناگهان ديدند پيرزنی نزديك شد و تكه هيزمی در دست داشت و با آوردن نام خدا بر لب آنرا روی هيزمها انداخت
برونو سكوتش را شكست و گويی عمل اين پيرزن مغز استخوانش را سوزانده بود گفت: «لعنت بر اين جهل_مقدست
گرسنگی، فقر، فلاكت، بيماری، جنگ و دشمنی، جنايت، آدمكشی، ايذا و آزار به همنوع، همه را به قصد قربت تحمل میکند و جالب اينست كه از هرگونه روشنگری هم میهراسد آنهم برای خدا
در جهل قدسی شخص جاهل با نهادی همراه میشود بنام «اعتقاد» یعنی براي چنين انسانی اعتقاد بجای تفكر مینشيند
اعتقاد از ريشه «عقد» یعنی بستن است شخصی كه به امری معتقد میشود فكرش را گره زده و معتقداتش را خط قرمز خويش میسازد
كسانی كه به جهلمقدس گرفتار میشوند جاهلانه برای خويشتن خدا میسازند خدايی كه ناخودآگاه مجموعهای از خواستههای خود آنان است جهلمقدس همراه با اعتقادهاي دينی است جهلی كه قهرمانانش دست به مهمترين جنايات میزنند
امروز در جامعه ايران نيز جهل مقدس گاه منشأ فاجعه میشود كه به ذكر يك نمونه بسنده میکنیم
در دادنامهی ۱۷۲ ۱۶/۲/۱۳۸۲ پروندهی كلاسـهی ۱۱۳۱-۸۱-۹ دادگاه عمومی كرمان، از قول متهمين قتلهای محفلی كرمان مكرراً اين مطلب آمده است كه در مورد برخی مقتولين با تسبيح استخاره گرفتيم و چون عدد ۶ آمد و عدد ۶ به معنای لزوم تعجيل در عمل است تصميم گرفتيم كه او را بكشيم و كشتيم!
در كشور كره شمالی مردمی زندگي میکنند كه از حداقل شرایط حيات يك انسان برخوردار نيستند ولی تبليغات حاكميت فكر آنان را چنان ساخته كه خيال میکنند در بهشت بريناند!
اين افراد در تاريكی هستند ولي قدرت مشت آهنين اجازه روشنگری به هيچ فردی نمیدهد در كره شمالی تنها كسی كه حق فكر كردن دارد رهبر حكومت است كه فرمانده بزرگ ناميده میشود وقتی فرمانده بزرگ درباره مسئلهای حرفی زد ديگر هيچكس حق ندارد در آن زمينه اظهارنظر كند!
چکیدهای از کتاب #جهل_مقدس
#اندیشه
@Roshanfkrane
۴۱۱ سال پيش در ۱۷ فوريه ســـال ۱۶۰۰ ميلادی
#جوردانو_برونو
فيلسوف ايتاليايی پس از گذراندن ۸ ســـال در سياهچالهای خوفناك دادگاه #تفتيش_عقايد در ميدان كامپودی فيوری شـــهر رم زنده زنده در آتش سوزانده شد
برونو كسی بود كه از حق تمام انسانها برای انديشيدن بدانگونه كه دلشان میخواست دفاع میکرد
نوشتهاند كه وقتی برونو را به يك ستون آهنين بسته بودند و انبوهی از هيزم برای سوزاندن او جمع كرده بودند او هم ساكت بود و تسليم شده بود و چيزی نمیگفت ولی اتفاقی افتاد كه يك جمله گفت كه در تاريخ ماندگار شد
آن اتفاق اين بود كه ناگهان ديدند پيرزنی نزديك شد و تكه هيزمی در دست داشت و با آوردن نام خدا بر لب آنرا روی هيزمها انداخت
برونو سكوتش را شكست و گويی عمل اين پيرزن مغز استخوانش را سوزانده بود گفت: «لعنت بر اين جهل_مقدست
گرسنگی، فقر، فلاكت، بيماری، جنگ و دشمنی، جنايت، آدمكشی، ايذا و آزار به همنوع، همه را به قصد قربت تحمل میکند و جالب اينست كه از هرگونه روشنگری هم میهراسد آنهم برای خدا
در جهل قدسی شخص جاهل با نهادی همراه میشود بنام «اعتقاد» یعنی براي چنين انسانی اعتقاد بجای تفكر مینشيند
اعتقاد از ريشه «عقد» یعنی بستن است شخصی كه به امری معتقد میشود فكرش را گره زده و معتقداتش را خط قرمز خويش میسازد
كسانی كه به جهلمقدس گرفتار میشوند جاهلانه برای خويشتن خدا میسازند خدايی كه ناخودآگاه مجموعهای از خواستههای خود آنان است جهلمقدس همراه با اعتقادهاي دينی است جهلی كه قهرمانانش دست به مهمترين جنايات میزنند
امروز در جامعه ايران نيز جهل مقدس گاه منشأ فاجعه میشود كه به ذكر يك نمونه بسنده میکنیم
در دادنامهی ۱۷۲ ۱۶/۲/۱۳۸۲ پروندهی كلاسـهی ۱۱۳۱-۸۱-۹ دادگاه عمومی كرمان، از قول متهمين قتلهای محفلی كرمان مكرراً اين مطلب آمده است كه در مورد برخی مقتولين با تسبيح استخاره گرفتيم و چون عدد ۶ آمد و عدد ۶ به معنای لزوم تعجيل در عمل است تصميم گرفتيم كه او را بكشيم و كشتيم!
در كشور كره شمالی مردمی زندگي میکنند كه از حداقل شرایط حيات يك انسان برخوردار نيستند ولی تبليغات حاكميت فكر آنان را چنان ساخته كه خيال میکنند در بهشت بريناند!
اين افراد در تاريكی هستند ولي قدرت مشت آهنين اجازه روشنگری به هيچ فردی نمیدهد در كره شمالی تنها كسی كه حق فكر كردن دارد رهبر حكومت است كه فرمانده بزرگ ناميده میشود وقتی فرمانده بزرگ درباره مسئلهای حرفی زد ديگر هيچكس حق ندارد در آن زمينه اظهارنظر كند!
چکیدهای از کتاب #جهل_مقدس
#اندیشه
@Roshanfkrane