من شوخی یا جدی، همیشه اعتقاد داشتهام مردی که کیسه پلاستیکی در دست دارد اهلیترین و بیخطرترین موجود دنیاست.
هر موقع از مغازهای بیرون میآیم با کیسه حاوی خریدهای روزانه در دستم، همیشه به یاد این مرد چینی کیسه به دست میافتم. مرد" کیسه پلاستیکی به دست" اصولا جز خانوادهاش به چیز دیگری فکر نمیکند. انسانی است از طبقه زیر متوسط و چه بسا فقیر که احتمالا هیچ کاری با سیاست ندارد زیرا تنها هدفش معیشت روزانه و پر کردن شکم گرسنهی خودش و خانوادهاش است. اما اینجا در میدان تیانانمن پکن در سی و پنج سال پیش، در روز چهارم ژوئن، مرد آرام کیسه به دست یک بار برای همیشه قید بیطرفی و بیعملی همیشگیاش را زد و با شجاعت هر چه تمام در برابر قدرت عریان دیکتاتوری حاکم ایستاد. این تصویری نمادین از به جان آمدن یک شهروند معمولی تحت یک حکومت استبدادی و به پا خاستن تمام قد او در برابر قدرت سخت دیکتاتوری است.شجاعتی بی حد و مرز، و نمادی از همه شورشیان گمنام در جای جای جهان بی ترحم مستبدان.در آن یکی دو روز ارتش چین کمونیست بیش از سه هزار آزادیخواه چینی را قتل عام کرد.موقعی که یک جنبش بیشترین نیروی خود را از قدرت اخلاقیاش میگیرد و نه از قدرت سیاسی، کار برای سرکوب کردن چنین جنبشی بسیار دشوار، و چه بسا ناممکن، میشود.
عکس از :جف وایدنر، خبرنگار آسوشیتدپرس
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #اندیشه
@Roshanfkrane
هر موقع از مغازهای بیرون میآیم با کیسه حاوی خریدهای روزانه در دستم، همیشه به یاد این مرد چینی کیسه به دست میافتم. مرد" کیسه پلاستیکی به دست" اصولا جز خانوادهاش به چیز دیگری فکر نمیکند. انسانی است از طبقه زیر متوسط و چه بسا فقیر که احتمالا هیچ کاری با سیاست ندارد زیرا تنها هدفش معیشت روزانه و پر کردن شکم گرسنهی خودش و خانوادهاش است. اما اینجا در میدان تیانانمن پکن در سی و پنج سال پیش، در روز چهارم ژوئن، مرد آرام کیسه به دست یک بار برای همیشه قید بیطرفی و بیعملی همیشگیاش را زد و با شجاعت هر چه تمام در برابر قدرت عریان دیکتاتوری حاکم ایستاد. این تصویری نمادین از به جان آمدن یک شهروند معمولی تحت یک حکومت استبدادی و به پا خاستن تمام قد او در برابر قدرت سخت دیکتاتوری است.شجاعتی بی حد و مرز، و نمادی از همه شورشیان گمنام در جای جای جهان بی ترحم مستبدان.در آن یکی دو روز ارتش چین کمونیست بیش از سه هزار آزادیخواه چینی را قتل عام کرد.موقعی که یک جنبش بیشترین نیروی خود را از قدرت اخلاقیاش میگیرد و نه از قدرت سیاسی، کار برای سرکوب کردن چنین جنبشی بسیار دشوار، و چه بسا ناممکن، میشود.
عکس از :جف وایدنر، خبرنگار آسوشیتدپرس
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #اندیشه
@Roshanfkrane
امروز در اصفهان آقای ظریف با شور و هیجانی زایدالوصف مردم را به رای دادن در انتخابات تشویق کرده و گفته است که «رای ندادن، یعنی رای دادن به اقلیت حاکم» .من این جمله را که شنیدم یاد صحبتهای دو سال پیش ایشان افتادم که به صراحت در مصاحبهای اذعان کرده بود که همین «اقلیت حاکم » وقتی دید اکثریت مردم به آقای روحانی رای دادند،با توسل به شیوههای مختلف اقدام به «تنبیه» آنها کرد و اینجوری انتقامش را از ملت گرفت(برهم زدن برجام و غیره) .دوست دارم از آقای ظریف بپرسم چرا مردم دوباره باید این راه رفته را بپیمایند؟این مردم بیچاره چرا باید دوباره در انتخاب شرکت کنند و به نامزدی رای بدهند که عاقبتش «تنبیه» شدن آن هاست؟واقعا چرا ؟
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
کشف پنیسیلین در اواخر دهه بیست قرن بیستم توسط الکساندر فلمینگ و سپس تولید انبوه آنتی بیوتیکها در غرب در اوایل دهه چهل شاید بزرگترین اتفاق در عالم پزشکی و درمان بیماران مبتلا به انواع عفونتهای میکروبی بود.آنتیبیوتیکها به ویژه جان صدها هزار سرباز مجروح را طی جنگ جهانی دوم از مرگ حتمی نجات دادند.اما استالین، رهبر خودکامه شوروی، بیآنکه کوچکترین سواد و دانش علمیای داشته باشد مخالفت خود را با آنتیبیوتیکها اعلام کرد و این را ترفندی از سوی آمریکاییها برای زیر سوال بردن پیشرفت های علمی اتحاد شوروی در زمینه مبارزه با بیماریهای عفونی عنوان کرد.رژیم شوروی تقریبا از بدو استقرارش با تأسیس چند موسسه پژوهشی در صدد یافتن راهی برای مبارزه با بیماریهای عفونی بود و همه تمرکز خود را روی توسعهی باکتریوفاژها(استفاده از ویروس ها برای نابود کردن باکتریها) گذاشته بود اما سی سال کار پژوهشی در این زمینه به هیچ نتیجه ملموسی منجر نشده بود و سالیانه دهها هزار تن در شوروی بر اثر بیماریهای عفونی میمردند.دولت آمریکا در هزار و نهصد و چهل و دو ، در زمانی که متحد جنگی شوروی علیه آلمان هیتلری بود، به استالین پیشنهاد کرد که تکنولوژی تولید داروهای آنتی بیوتیکی را در اختیار شوروی بگذارد تا از آن برای مداوای سربازان مجروح خود استفاده کند.اما استالین این پیشنهاد را نپذیرفت.دیکتاتور شوروی ورود آنتی بیوتیک ها از غرب را ممنوع کرد و به دانشمندان میکروبشناس شوروی دستور داد که تلاشهای خود را برای تولید داروهای باکتریوفاژی تشدید کنند.استالین گفت «ما باید به امپریالیست های غربیها ثابت کنیم که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از حیث علمی از آنها سرتر است.»ممنوعیت ورود آنتیبیوتیکها به شوروی به قدری جدی بود که حتی سران حکومت شوروی هم حق استفاده از آن ها را نداشتند.برای نمونه خروشچف که در آن زمان جزو ده مقام اصلی حزب کمونیست و دولت شوروی بود در پی ابتلا به آنفلوآنزا و ذاتالریه تا آستانه مرگ پیش رفت و اگر زنده ماند صرفا به لطف یک قوطی کپسول آنتی بیوتیکی بود که یک پزشک غربی قاچاقی همراه خودش به شوروی آورده و آن را به خروشچف داده بود.باری، ممنوعیت آنتیبیوتیکها در شوروی برای تقریباً ده سال ادامه یافت و در این فاصله صدها هزار تن دیگر جان خود را از دست دادند.عاقبت در پی مرگ استالین این ممنوعیت برطرف شد و حتی کمی بعد تبلیغاتچیهای شوروی مدعی شدند که کاشف پنیسیلین یک دانشمند شوروی بوده و نه الکساندر فلمینگ اسکاتلندی.
#بیژن_اشتری
#تاریخ #جالب
@Roshanfkrane
#بیژن_اشتری
#تاریخ #جالب
@Roshanfkrane
آنهایی که تحریمها را نعمت میدانند بخوانند.
لیبی در زمان قذافی برای ده سال تحت تحریمهای بینالمللی قرار داشت.قذافی این تحریمها را «نعمت» نامید و دستور داد که از همه ظرفیتهای داخلی برای دور زدن تحریمها استفاده شود.صنعت نفت بیشترین آسیب را دید.سرمایهگذاری در صنعت نفت متوقف شد و ادامه کار بسیاری از صنایع با مشکلات اساسی روبرو شد.حمودا الاسودا وزیر نفت لیبی در دوران قذافی بعدها درباره تحریم ها گفت:
"آمریکاییها شناخت کاملی از تجهیزات و دستگاه های ما داشتند و هر قطعه و وسیله ای را که ما نیاز داشتیم در فهرست کالاهای تحریمی گذاشته بودند. مشکلات ما پیچیدهتر شد چون نمیتوانستیم این قطعات را حتی از بازار آزاد بخریم.بعد مجبور شدیم به اوراقفروشیها رو بیاوریم و دستگاههای خرابمان را تعمیر و بازسازی کنیم و حتی در مواردی سعی کردیم قطعات یدکی مورد نیازمان را خودمان بسازیم اما در این کار ناموفق بودیم."
آلیسون پارچتر نویسنده کتاب «قذافی؛ظهور تا سقوط» مینویسد:
تحریمها زندگی را بر مردم لیبی مشکلتر از پیش ساخت.قیمتها رو به افزایش گذاشت...تورم سالیانه حدود سی و پنج درصد بود که نفس مردم را گرفت....گرچه دولت نظام کوپنی را برقرار کرد تا مردم گرسنه نمانند اما ادامه معیشت برای اکثریت مردم دشوارتر شد.علاوه بر این، برای بسیاری از خانوادهها ، متکی شدن به کوپن تجربه حقارتباری بود.آنچه کار را بدتر میکرد فساد موجود در نظام کوپنی بود.مقامات فقط بخشی از کالاهای کوپنی را بین مردم توزیع میکردند و بقیه کالاها سر از بازار سیاه در میآورد.تحریم ها موجب سربرآوردن طبقهای از نوکیسگان شد. این طبقه جدید نه فقط شامل مقاماتی میشد که از راه دور زدن تحریم ها به سودهای آنچنانی رسیده بودند بلکه تجار بخش خصوصی را که پارتیهای دم کلفت حکومتی داشتند را نیز شامل میشد.این تجار به لطف دسترسی به ارزهای خارجی کالا وارد کشور میکردند و این کالاهای وارداتی را با قیمت های گزاف تورم زده میفروختند.نرخ تورم به قدری بالا بود که مردم قادر به خرید این کالاها نبودند.هر گوشی تلفن همراه معادل پنج برابر حقوق ماهیانه یک استاد دانشگاه بود.همزمان ویلاهای شیک که متعلق به کاسبان تحریم و اقوام و نزدیکان سران حکومت بود در طرابلس و بنغازی ساخته میشد تا بر زخم مردم لیبی نمک بپاشد.شکاف رو به گسترش میان اغنیا و فقرا موجب بروز نفرت تلخی در بین آنهایی شده بود که در نبرد برای یکی کردن خرج و دخلشان به حال خود وانهاده شده بودند.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
لیبی در زمان قذافی برای ده سال تحت تحریمهای بینالمللی قرار داشت.قذافی این تحریمها را «نعمت» نامید و دستور داد که از همه ظرفیتهای داخلی برای دور زدن تحریمها استفاده شود.صنعت نفت بیشترین آسیب را دید.سرمایهگذاری در صنعت نفت متوقف شد و ادامه کار بسیاری از صنایع با مشکلات اساسی روبرو شد.حمودا الاسودا وزیر نفت لیبی در دوران قذافی بعدها درباره تحریم ها گفت:
"آمریکاییها شناخت کاملی از تجهیزات و دستگاه های ما داشتند و هر قطعه و وسیله ای را که ما نیاز داشتیم در فهرست کالاهای تحریمی گذاشته بودند. مشکلات ما پیچیدهتر شد چون نمیتوانستیم این قطعات را حتی از بازار آزاد بخریم.بعد مجبور شدیم به اوراقفروشیها رو بیاوریم و دستگاههای خرابمان را تعمیر و بازسازی کنیم و حتی در مواردی سعی کردیم قطعات یدکی مورد نیازمان را خودمان بسازیم اما در این کار ناموفق بودیم."
آلیسون پارچتر نویسنده کتاب «قذافی؛ظهور تا سقوط» مینویسد:
تحریمها زندگی را بر مردم لیبی مشکلتر از پیش ساخت.قیمتها رو به افزایش گذاشت...تورم سالیانه حدود سی و پنج درصد بود که نفس مردم را گرفت....گرچه دولت نظام کوپنی را برقرار کرد تا مردم گرسنه نمانند اما ادامه معیشت برای اکثریت مردم دشوارتر شد.علاوه بر این، برای بسیاری از خانوادهها ، متکی شدن به کوپن تجربه حقارتباری بود.آنچه کار را بدتر میکرد فساد موجود در نظام کوپنی بود.مقامات فقط بخشی از کالاهای کوپنی را بین مردم توزیع میکردند و بقیه کالاها سر از بازار سیاه در میآورد.تحریم ها موجب سربرآوردن طبقهای از نوکیسگان شد. این طبقه جدید نه فقط شامل مقاماتی میشد که از راه دور زدن تحریم ها به سودهای آنچنانی رسیده بودند بلکه تجار بخش خصوصی را که پارتیهای دم کلفت حکومتی داشتند را نیز شامل میشد.این تجار به لطف دسترسی به ارزهای خارجی کالا وارد کشور میکردند و این کالاهای وارداتی را با قیمت های گزاف تورم زده میفروختند.نرخ تورم به قدری بالا بود که مردم قادر به خرید این کالاها نبودند.هر گوشی تلفن همراه معادل پنج برابر حقوق ماهیانه یک استاد دانشگاه بود.همزمان ویلاهای شیک که متعلق به کاسبان تحریم و اقوام و نزدیکان سران حکومت بود در طرابلس و بنغازی ساخته میشد تا بر زخم مردم لیبی نمک بپاشد.شکاف رو به گسترش میان اغنیا و فقرا موجب بروز نفرت تلخی در بین آنهایی شده بود که در نبرد برای یکی کردن خرج و دخلشان به حال خود وانهاده شده بودند.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
کالیگولا امپراتور روم منفورترین فرد در بین رومی ها بود.از حیث سیاسی و نظامی نالایق بود و دستخوش جنون و مالیخولیا.با کشتن آدمها احساس آزادی میکرد و از کشتن لذت میبرد.امروز که خبر حمله موشکی پوتین به بیمارستان کودکان سرطانی کییف را شنیدم یاد این جملات از نمایشنامه «کالیگولا»ی آلبر کامو افتادم:
کالیگولا:« نه ، اسکپیون، این بصیرت است.من همینقدر فهمیدهام که فقط از یک راه میشود با خدا برابری کرد؛کافیست که مثل او بیرحم باشی.....من زندهام ، من میکشم.من قدرت سرسامآور خدای قهار را به کار میبرم ....این است خوشبخت بودن.خوشبختی همین است،همین رهایی تحمل ناپذیر،همین تحقیر نسبت به هر چه هست،همین خون و نفرت دور و برم ،همین تنهایی بینظیر مردی که سرتاسر زندگیاش را در پیش چشم دارد،همین شادی بی حد و حصر قاتلی که کیفر نمیبیند....»
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #اندیشه
@Roshanfkrane
کالیگولا:« نه ، اسکپیون، این بصیرت است.من همینقدر فهمیدهام که فقط از یک راه میشود با خدا برابری کرد؛کافیست که مثل او بیرحم باشی.....من زندهام ، من میکشم.من قدرت سرسامآور خدای قهار را به کار میبرم ....این است خوشبخت بودن.خوشبختی همین است،همین رهایی تحمل ناپذیر،همین تحقیر نسبت به هر چه هست،همین خون و نفرت دور و برم ،همین تنهایی بینظیر مردی که سرتاسر زندگیاش را در پیش چشم دارد،همین شادی بی حد و حصر قاتلی که کیفر نمیبیند....»
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #اندیشه
@Roshanfkrane
امروز در خیابان با یکی از دوستان جوانی که از طریق اینستاگرام با هم آشنا شدهایم روبرو شدم.بعد از سلام و علیک و احوالپرسی ،گفت به فلسفه سیاسی علاقه دارد و از من خواست کتابی به او معرفی کنم که مناسب اوضاع و احوال سیاسی جامعه امروز ما باشد.لحظهای فکر کردم و گفتم:آثار جان لاک و مخصوصا کتاب"دو رساله درباره حکومت"اش را بخوان. موقع برگشتن به خانه به این فکر میکردم که خیلی مایه تاسف است که من به یک جوان امروزی باید کتابی را معرفی کنم که سیصد چهارصد سال پیش نوشته شده است.تاسفم از این است که ای کاش کتابی معرفی میکردم که امروزی و معاصر باشد اما افسوس که مسایل امروز جامعه ما دقیقا از جنس همان مسایلی است که اروپاییها در سه چهار قرن پیش با آن مواجه بودند.مسایلی مثل آزادی و حق زندگی شرافتمندانه ، مبارزه با استبداد و غیره. به خانه که آمدم از داخل کتابخانهام کتاب جان لاک را بیرون کشیدم تا خودم دوباره آن را مرور کنم و این چند جمله توجهم را جلب کرد :
"جامعههای سنتی که پادشاهان خودکامه بر آنها فرمانروایی میکنند به پایمال کردن حقوق اساسی و طبیعی مردم گرایش دارند.اراده خودکامهی پادشاه نباید بر حکومت حاکم باشد بلکه حکومت باید بر اساس رضایت مردم حکومتشونده بنا شود...در واقع وظیفه خاص حکومت باید حفاظت از حقوق طبیعی مردم،از جمله حق زندگی،آزادی،و مالکیت باشد...هیچکس ،در داخل یا خارج حکومت،حق ندارد با تهدید زندگی،آزادی،یا دارایی دیگران،در قانون طبیعت دست ببرد....هدف حکومت باید خیر بشریت باشد...فرمانروایان اگر در کاربرد قدرتشان زیاده روی کردند باید در معرض مخالفت قرار بگیرند."
میبینید دوستان ! مشکلات ما همچنان قرن هفدهمی است و برای درک و فهم این مسایل متاسفانه تا اطلاع ثانوی چارهای جز لاکخوانی نداریم.غم انگیز است ،نه؟
#بیژن_اشتری
#اندیشه #مفهومی
@Roshanfkrane
"جامعههای سنتی که پادشاهان خودکامه بر آنها فرمانروایی میکنند به پایمال کردن حقوق اساسی و طبیعی مردم گرایش دارند.اراده خودکامهی پادشاه نباید بر حکومت حاکم باشد بلکه حکومت باید بر اساس رضایت مردم حکومتشونده بنا شود...در واقع وظیفه خاص حکومت باید حفاظت از حقوق طبیعی مردم،از جمله حق زندگی،آزادی،و مالکیت باشد...هیچکس ،در داخل یا خارج حکومت،حق ندارد با تهدید زندگی،آزادی،یا دارایی دیگران،در قانون طبیعت دست ببرد....هدف حکومت باید خیر بشریت باشد...فرمانروایان اگر در کاربرد قدرتشان زیاده روی کردند باید در معرض مخالفت قرار بگیرند."
میبینید دوستان ! مشکلات ما همچنان قرن هفدهمی است و برای درک و فهم این مسایل متاسفانه تا اطلاع ثانوی چارهای جز لاکخوانی نداریم.غم انگیز است ،نه؟
#بیژن_اشتری
#اندیشه #مفهومی
@Roshanfkrane
در این پنجاه روزی که از درگذشت آقای رئیسی سپری شده، حکومت ایران نهایت تلاش خود را کرده که از طریق دیدارهای حضوری ، تماس های تلفنی و پیامهای مکتوب به ولادیمیر پوتین حاکم روسیه اطمینان دهد که دولت بعدی ایران حافظ منافع روسیه خواهد بود و هیچ خللی در روابط «حسنه فیمابین » رخ نخواهد داد.آخرین فرستاده ایران به روسیه آقای قالیباف بود که دیروز خدمت کدخدا مشرف شد و به او اطمینان داد که در ایران همه ارکان دولتی و حکومتی خواهان تحکیم رابطه با دولت فخیمه روسیه هستند.ظاهرا رئیسی چنان همسوی سیاستهای ایرانی و منطقهای کرملین بوده که پوتین از دست رفتن وی را یک ضایعه جبران ناپذیر (و حتی توطئه آمریکایی ها)تلقی میکند.اما وقاحت پوتین در این است که آشکارا به حکومت ایران پیام میدهد، یا دقیقتر بگویم فشار میآورد ، که رئیس جمهور بعدی هم باید مثل رئیس جمهور قبلی تامینکننده منافع روسیه باشد.
این طرز رفتار پوتین مرا به یاد دوران شوروی و کشورهای اقماری اش میاندازد.در آن زمان هیچ یک از کشورهای کمونیست اقماری شوروی بدون کسب اجازه کرملین نمیتوانست هیچ تغییری در کادر رهبری خود بدهد.رئیس حزب که جای خود داشت حتی وزرا و معاونان وزرا هم فقط پس از کسب نظر مثبت کرملین میتوانستند عزل و نصب شوند.رفتار پوتین در برخورد با جمهوری اسلامی تداعیکننده همین عادت زشت استعماری به جا مانده از دوران کمونیستهاست.البته این نوع روابط دهههاست که منسوخ شده است و حالا کشورهای بزرگ به خود اجازه چنین دخالتهای مستقیمی در امور داخلی کشورهای کوچکتر را نمیدهند و به همین خاطر معتقدم رفتار پوتین با ایران بسیار جسورانه، وقیحانه و توهینآمیز است.و متاسفانه مسئولین ایرانی هم به جای برخورد محکم با این نوع دخالتهای آشکار و پنهان روسها در امور داخلی ایران ،صرفا موضعی حقارت آمیز اتخاذ کردهاند.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
این طرز رفتار پوتین مرا به یاد دوران شوروی و کشورهای اقماری اش میاندازد.در آن زمان هیچ یک از کشورهای کمونیست اقماری شوروی بدون کسب اجازه کرملین نمیتوانست هیچ تغییری در کادر رهبری خود بدهد.رئیس حزب که جای خود داشت حتی وزرا و معاونان وزرا هم فقط پس از کسب نظر مثبت کرملین میتوانستند عزل و نصب شوند.رفتار پوتین در برخورد با جمهوری اسلامی تداعیکننده همین عادت زشت استعماری به جا مانده از دوران کمونیستهاست.البته این نوع روابط دهههاست که منسوخ شده است و حالا کشورهای بزرگ به خود اجازه چنین دخالتهای مستقیمی در امور داخلی کشورهای کوچکتر را نمیدهند و به همین خاطر معتقدم رفتار پوتین با ایران بسیار جسورانه، وقیحانه و توهینآمیز است.و متاسفانه مسئولین ایرانی هم به جای برخورد محکم با این نوع دخالتهای آشکار و پنهان روسها در امور داخلی ایران ،صرفا موضعی حقارت آمیز اتخاذ کردهاند.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
بیست سال پیش بود شما یادتون نیست
در خبرها خواندم که آقای احمد مسجدجامعی شانس بسیار زیادی دارد که وزیر ارشاد کابینه آقای پزشکیان بشود.یاد بیست و یکی دو سال پیش افتادم که همین جناب مسجدجامعی وزیر ارشاد در کابینه آقای خاتمی بود.در آن زمان نویسندگان و هنرمندان ظاهراً مشکل چندان زیادی با وزارت ارشاد نداشتند.کتابها و مجلات و فیلمها با دردسر کمتر تولید و عرضه میشد اما رقبای قدرتمند آقای خاتمی هم با تمام قدرت علیه نویسندگان و هنرمندان و روزنامه نگاران مشغول کار بودند تا خواب آرام را از آنها بربایند و به آن ها اجازه ندهند که پای خود را از گلیمشان درازتر کنند.اداره اماکن که زیرمجموعه نیروی انتظامی بود اصلیترین وظیفه در سرکوب و ارعاب هنرمندان و نویسندگان را بر عهده داشت.هر روز یکی دو نفر را احضار یا بازداشت میکرد.فهرست اسامی احضاریها یا بازداشتی ها طولانیست ، از آیدین آغداشلو و معصومه سیحون و کاوه گلستان تا بهرام بیضایی و هوشنگ گلمکانی و بهروز غریبپور و سیامک پورزند.از تجربه شخصی خودم بگویم.در آن زمان سینمایینویس بودم و سردبیر یک مجله سینمایی . روزی خبردار شدم که تعدادی از دوستان سینمایینویسم که هیچ ارتباطی هم با مقولات سیاسی نداشتند دستگیر و زندانی شدهاند(از جمله کامبیز کاهه و محمد عبدی) .هدف از این بازداشت های فله ای فقط ترساندن نویسندگان بود.کاهه، در سه چهار ماهی که در زندان بود چنان شوکی دریافت کرد که برای همیشه قید نویسندگی را زد.مرا هم به دخمهای در زیرزمین یک نهاد حکومتی احضار کردند.بازجوی ریشو همان ابتدا گفت«دوستان سینماییات اعتراف کردهاند که تو با مهناز افشار رابطه نامشروع داری» گفتم والا من این خانم را تا حالا از نزدیک ندیدم چطور ممکنه با ایشون رابطه نامشروع داشته باشم.بازجو از روی میزش جلد همان مجلهای را که سردبیرش بودم نشانم داد و پرسید«پس این چیه ؟»روی جلد مجله عکسی از خانم مهناز افشار بود.گفتم «این یعنی مدرک رابطه داشتن من با این خانم؟»گفت «زر زیادی نزن» و بعد از کشوی میزش یک نامه بیرون کشید و به من نشان داد به امضای آقای قالیباف که در آن دستور داده بود بیژن اشتری به دلیل گسترش فساد و فحشا از طریق انتشار مجلات سینمایی دستگیر شود.بازجو گفت «دیگه حق نداری سردبیری بکنی وگرنه این نامه رییس پلیس در دستور کار قرار خواهد گرفت و بازداشت خواهی شد.» موقع بیرون آمدن از اتاق بازجو، در اتاق انتظار آقای سید علی صالحی (شاعر) و دکتر امید روحانی(منتقد فیلم) را دیدم که منتظر نشسته بودند تا نوبتشان شود.
من منتظر تکرار همین وقایع هستم.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
در خبرها خواندم که آقای احمد مسجدجامعی شانس بسیار زیادی دارد که وزیر ارشاد کابینه آقای پزشکیان بشود.یاد بیست و یکی دو سال پیش افتادم که همین جناب مسجدجامعی وزیر ارشاد در کابینه آقای خاتمی بود.در آن زمان نویسندگان و هنرمندان ظاهراً مشکل چندان زیادی با وزارت ارشاد نداشتند.کتابها و مجلات و فیلمها با دردسر کمتر تولید و عرضه میشد اما رقبای قدرتمند آقای خاتمی هم با تمام قدرت علیه نویسندگان و هنرمندان و روزنامه نگاران مشغول کار بودند تا خواب آرام را از آنها بربایند و به آن ها اجازه ندهند که پای خود را از گلیمشان درازتر کنند.اداره اماکن که زیرمجموعه نیروی انتظامی بود اصلیترین وظیفه در سرکوب و ارعاب هنرمندان و نویسندگان را بر عهده داشت.هر روز یکی دو نفر را احضار یا بازداشت میکرد.فهرست اسامی احضاریها یا بازداشتی ها طولانیست ، از آیدین آغداشلو و معصومه سیحون و کاوه گلستان تا بهرام بیضایی و هوشنگ گلمکانی و بهروز غریبپور و سیامک پورزند.از تجربه شخصی خودم بگویم.در آن زمان سینمایینویس بودم و سردبیر یک مجله سینمایی . روزی خبردار شدم که تعدادی از دوستان سینمایینویسم که هیچ ارتباطی هم با مقولات سیاسی نداشتند دستگیر و زندانی شدهاند(از جمله کامبیز کاهه و محمد عبدی) .هدف از این بازداشت های فله ای فقط ترساندن نویسندگان بود.کاهه، در سه چهار ماهی که در زندان بود چنان شوکی دریافت کرد که برای همیشه قید نویسندگی را زد.مرا هم به دخمهای در زیرزمین یک نهاد حکومتی احضار کردند.بازجوی ریشو همان ابتدا گفت«دوستان سینماییات اعتراف کردهاند که تو با مهناز افشار رابطه نامشروع داری» گفتم والا من این خانم را تا حالا از نزدیک ندیدم چطور ممکنه با ایشون رابطه نامشروع داشته باشم.بازجو از روی میزش جلد همان مجلهای را که سردبیرش بودم نشانم داد و پرسید«پس این چیه ؟»روی جلد مجله عکسی از خانم مهناز افشار بود.گفتم «این یعنی مدرک رابطه داشتن من با این خانم؟»گفت «زر زیادی نزن» و بعد از کشوی میزش یک نامه بیرون کشید و به من نشان داد به امضای آقای قالیباف که در آن دستور داده بود بیژن اشتری به دلیل گسترش فساد و فحشا از طریق انتشار مجلات سینمایی دستگیر شود.بازجو گفت «دیگه حق نداری سردبیری بکنی وگرنه این نامه رییس پلیس در دستور کار قرار خواهد گرفت و بازداشت خواهی شد.» موقع بیرون آمدن از اتاق بازجو، در اتاق انتظار آقای سید علی صالحی (شاعر) و دکتر امید روحانی(منتقد فیلم) را دیدم که منتظر نشسته بودند تا نوبتشان شود.
من منتظر تکرار همین وقایع هستم.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
حالا یک مدتی هم دل خوش کنید به توهم «وزیر خوب»
جمع پرشمار «متوهمان خوشدل» از زمانی که آقای پزشکیان رییس جمهور شده سخت امیدوار شدهاند که این بار با انتخاب وزرای آگاه و کاردان اوضاع خراب مملکت درست خواهد شد.کمیتههای راهبری و راهبردی مشغول کار شدهاند تا ظاهراً شایستهترین کادرهای مدیریتی را انتخاب کنند.رهبر هم دیروز مشخصات مدیر اصلح خود را اعلام کرد(انقلابی،متشرع،پاکدست،،باورمند به نظام و غیره)
نظامهای برآمده از انقلاب عموما ارادهگرا هستند و این نظریه غالب در آنها وجود دارد که کادرهای مدیریتی در صورتی که از قدرت بالای ایمان و تعهد انقلابی برخوردار باشند،به صرف اراده میتوانند بر هر مشکلی غلبه کنند و حتی کوهها را جابجا کنند.شعار«کادرها در هر کاری تعیینکننده ی اصلیاند» که اساسا یک شعار استالینی است،شعار محبوب این نوع حکومت هاست.این شعار توجه اصلی خود را معطوف به فرد و اخلاق انقلابی میکند بدون این که توجه داشته باشد که توسعه کشور و کارآمدی دولت علاوه بر مدیران متخصص و منابع مادی مکفی به سیاستها و سیستم درست حکومتی هم نیاز دارد.مدیران استالین بیست و چهار ساعته از ترس جانشان کار میکردند اما نهایتا هیچ نتیجه مثبتی عاید کشور نشد چون نه منابع مادی لازم وجود داشت نه سیستم و سیاستهای درست.در جمهوری اسلامی هم وضع مشابهی حاکم است :سیاستهای اصلی و کلیت سیستم نادرست است اما سران کشور علاج درد را تغییر کادرها و برقراری مدیریت انقلابی و کارآمد میدانند.موقعی که سیستم و زیرساختهایش غلط باشد نه تعویض کادرها جواب میدهد نه ثبات کادرها.در ایران امروز، قدرت سیاسی به دو بخش تقسیم شده:بخش حکومتی و بخش دولتی.در بخش حکومتی رهبر جمهوری اسلامی مدیران را عزل و نصب میکند.در این بخش نوعی ثبات مدیریتی به چشم میخورد.مدیران و فرماندهان به رغم خطاها و کم و کسریهایشان غالبا دوره مدیریتی خود را به طور کامل طی میکنند.عیب این رویکرد فاسد شدن مدیرانی است که میدانند تحت هیچ شرایطی برکنار نمیشوند.در بخش دولتی،بنا به طبیعت کار،تغییر مدیران سریعتر اتفاق میافتد.نمونهاش عوض شدن شش وزیر صمت ظرف پنج سال.با این حال شاهدیم که بخش حکومتی به همان اندازه ناکارآمد و فاسد است که بخش دولتی.میخواهم نتیجه بگیرم که تا زمانی که کلیت سیستم غلط است عوض کردن مدیران یا حفظ مدیران، هیچکدام کارساز نیست.ماشین خراب است و هیچ رانندهای نمیتواند آن را راه بیندازد.و به نظرم نه مقام رهبری نه آقای رییسجمهور نمیخواهند یا نمیتوانند این واقعیت را بپذیرند چون هر دوی آن ها محصول و فراورده نهایی خود این سیستم هستند.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #اندیشه #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
جمع پرشمار «متوهمان خوشدل» از زمانی که آقای پزشکیان رییس جمهور شده سخت امیدوار شدهاند که این بار با انتخاب وزرای آگاه و کاردان اوضاع خراب مملکت درست خواهد شد.کمیتههای راهبری و راهبردی مشغول کار شدهاند تا ظاهراً شایستهترین کادرهای مدیریتی را انتخاب کنند.رهبر هم دیروز مشخصات مدیر اصلح خود را اعلام کرد(انقلابی،متشرع،پاکدست،،باورمند به نظام و غیره)
نظامهای برآمده از انقلاب عموما ارادهگرا هستند و این نظریه غالب در آنها وجود دارد که کادرهای مدیریتی در صورتی که از قدرت بالای ایمان و تعهد انقلابی برخوردار باشند،به صرف اراده میتوانند بر هر مشکلی غلبه کنند و حتی کوهها را جابجا کنند.شعار«کادرها در هر کاری تعیینکننده ی اصلیاند» که اساسا یک شعار استالینی است،شعار محبوب این نوع حکومت هاست.این شعار توجه اصلی خود را معطوف به فرد و اخلاق انقلابی میکند بدون این که توجه داشته باشد که توسعه کشور و کارآمدی دولت علاوه بر مدیران متخصص و منابع مادی مکفی به سیاستها و سیستم درست حکومتی هم نیاز دارد.مدیران استالین بیست و چهار ساعته از ترس جانشان کار میکردند اما نهایتا هیچ نتیجه مثبتی عاید کشور نشد چون نه منابع مادی لازم وجود داشت نه سیستم و سیاستهای درست.در جمهوری اسلامی هم وضع مشابهی حاکم است :سیاستهای اصلی و کلیت سیستم نادرست است اما سران کشور علاج درد را تغییر کادرها و برقراری مدیریت انقلابی و کارآمد میدانند.موقعی که سیستم و زیرساختهایش غلط باشد نه تعویض کادرها جواب میدهد نه ثبات کادرها.در ایران امروز، قدرت سیاسی به دو بخش تقسیم شده:بخش حکومتی و بخش دولتی.در بخش حکومتی رهبر جمهوری اسلامی مدیران را عزل و نصب میکند.در این بخش نوعی ثبات مدیریتی به چشم میخورد.مدیران و فرماندهان به رغم خطاها و کم و کسریهایشان غالبا دوره مدیریتی خود را به طور کامل طی میکنند.عیب این رویکرد فاسد شدن مدیرانی است که میدانند تحت هیچ شرایطی برکنار نمیشوند.در بخش دولتی،بنا به طبیعت کار،تغییر مدیران سریعتر اتفاق میافتد.نمونهاش عوض شدن شش وزیر صمت ظرف پنج سال.با این حال شاهدیم که بخش حکومتی به همان اندازه ناکارآمد و فاسد است که بخش دولتی.میخواهم نتیجه بگیرم که تا زمانی که کلیت سیستم غلط است عوض کردن مدیران یا حفظ مدیران، هیچکدام کارساز نیست.ماشین خراب است و هیچ رانندهای نمیتواند آن را راه بیندازد.و به نظرم نه مقام رهبری نه آقای رییسجمهور نمیخواهند یا نمیتوانند این واقعیت را بپذیرند چون هر دوی آن ها محصول و فراورده نهایی خود این سیستم هستند.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #اندیشه #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
روشنفکران
صحبت های دکتر #حاتم_قادری پژوهشگر و استاد علوم سیاسی #اجتماعی #سیاسی #انانتقادات @Roshanfkrane
چقدر خوشخیالی تشریف دارید که فکر میکنید بساط افراطیها برچیده خواهد شد.
دیدم جناب زیدآبادی در تحلیلی ابراز امیدواری کرده حالا که یک رئیس جمهور اصلاح طلب سر کار آمده مقام رهبری هم پا پیش بگذارد نماینده خود در روزنامه کیهان (آقای شریعتمداری) را بازنشسته کند و فرد معتدلی را جایگزین وی کند زیرا «منبع تغذیه بسیاری از افراط گرایان داخلی» همین روزنامه کیهان و شریعتمداری است.اقای عباس عبدی هم به این نتیجه رسیده که آوردن یک رئیس جمهور اصلاحطلب میل و خواسته خود نظام(یعنی آقای خامنهای) بوده و این دفعه قضیه با دفعات پیش فرق دارد و بساط افراطی ها به زودی جمع خواهد شد(نقل به مضمون).
خوشخیالی هم حد و مرزی دارد.واقعا چگونه ممکن است بساط این اقلیت افراطی که حامیان اصلی نظام و رهبر نظام هستند برچیده شود؟نظامی که خودش افراطی محسوب میشود مگر مغز خر خورده که خود را از حمایت این نیروی چند میلیونی وفادار و پا در رکاب محروم کند.فردا روزی که نظام دچار دردسر شود و اعتراضهای خیابانی شکل بگیرد تنها نیروی حمایتی نظام که به کف خیابان ها خواهد آمد همین «افراطی» هایی هستند که حسین شریعتمداری ها آنها را تغذیه فکری میکنند.راس نظام هم خوب میداند که پایگاه اصلی حامیانش همین نیروهای «افراطی» هستند و نه نیروهای اصلاحطلب.اصلا مگر اصلاحطلب ها نیروی آماده خدمت به نظام هم دارند؟ دوستان تحلیلگر اصلاحطلب باید بدانند که این «اقلیت افراطی» تا زمانی که نظام جمهوری اسلامی برقرار است حذفشدنی نیستند و هرگز هم به محاق نخواهند رفت.اینها پایه و اساس نظام را تشکیل میدهند.اینها در همه ارکان و اعضای نظام حضور دارند و صاحب قدرت و پول و نفوذند.اینها یک اهرم فشار حیاتی در بازی قدرتند، و میتوانند توازن بخش یا برهمزننده توازن قدرت باشند بر حسب آنچه راس نظام خواهانش است .اینها دهها نقش حیاتی دیگر برای نظام دارند و از همین رو نه تنها حذفشدنی نیستند بلکه وجودشان برای نظام حیاتیست . حداکثر چیزی که میتوان انتظار داشت ، در خوشبینانهترین حالت، اندکی کاسته شدن از شدت فشار آنهاست ، آن هم برای مدتی محدود و بر حسب صلاحدید و خواست راس نظام.که البته از ظواهر امر پیداست که حتی بروز چنین احتمالی بسیار اندک است.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
دیدم جناب زیدآبادی در تحلیلی ابراز امیدواری کرده حالا که یک رئیس جمهور اصلاح طلب سر کار آمده مقام رهبری هم پا پیش بگذارد نماینده خود در روزنامه کیهان (آقای شریعتمداری) را بازنشسته کند و فرد معتدلی را جایگزین وی کند زیرا «منبع تغذیه بسیاری از افراط گرایان داخلی» همین روزنامه کیهان و شریعتمداری است.اقای عباس عبدی هم به این نتیجه رسیده که آوردن یک رئیس جمهور اصلاحطلب میل و خواسته خود نظام(یعنی آقای خامنهای) بوده و این دفعه قضیه با دفعات پیش فرق دارد و بساط افراطی ها به زودی جمع خواهد شد(نقل به مضمون).
خوشخیالی هم حد و مرزی دارد.واقعا چگونه ممکن است بساط این اقلیت افراطی که حامیان اصلی نظام و رهبر نظام هستند برچیده شود؟نظامی که خودش افراطی محسوب میشود مگر مغز خر خورده که خود را از حمایت این نیروی چند میلیونی وفادار و پا در رکاب محروم کند.فردا روزی که نظام دچار دردسر شود و اعتراضهای خیابانی شکل بگیرد تنها نیروی حمایتی نظام که به کف خیابان ها خواهد آمد همین «افراطی» هایی هستند که حسین شریعتمداری ها آنها را تغذیه فکری میکنند.راس نظام هم خوب میداند که پایگاه اصلی حامیانش همین نیروهای «افراطی» هستند و نه نیروهای اصلاحطلب.اصلا مگر اصلاحطلب ها نیروی آماده خدمت به نظام هم دارند؟ دوستان تحلیلگر اصلاحطلب باید بدانند که این «اقلیت افراطی» تا زمانی که نظام جمهوری اسلامی برقرار است حذفشدنی نیستند و هرگز هم به محاق نخواهند رفت.اینها پایه و اساس نظام را تشکیل میدهند.اینها در همه ارکان و اعضای نظام حضور دارند و صاحب قدرت و پول و نفوذند.اینها یک اهرم فشار حیاتی در بازی قدرتند، و میتوانند توازن بخش یا برهمزننده توازن قدرت باشند بر حسب آنچه راس نظام خواهانش است .اینها دهها نقش حیاتی دیگر برای نظام دارند و از همین رو نه تنها حذفشدنی نیستند بلکه وجودشان برای نظام حیاتیست . حداکثر چیزی که میتوان انتظار داشت ، در خوشبینانهترین حالت، اندکی کاسته شدن از شدت فشار آنهاست ، آن هم برای مدتی محدود و بر حسب صلاحدید و خواست راس نظام.که البته از ظواهر امر پیداست که حتی بروز چنین احتمالی بسیار اندک است.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
"ما میراثی چنان منفی را به ارث برده بودیم که به اجبار باید خودمان را از شر آن خلاص میکردیم.نخستین و مهمترین کاری که باید میکردیم، تغییر دادن تصویری بود که در اذهان جهانیان از کشورمان وجود داشت.ما باید به کشوری عادی تبدیل میشدیم،در حالی که نمیتوانستیم.ما دیگر نمیتوانستیم نقش یک کشور یاغی را بازی کنیم.ما در همه حیطهها به بن بست خورده و با دیوارهای آجری روبرو بودیم....ما از نظر افکار عمومی جهانیان همتراز اقوام وحشی به شمار میرفتیم.خارجیها از ما میترسیدند، حاضر به همکاری با ما نبودند و هیچ کدامشان هیچ احترامی برایمان قائل نبودند.ما از نظر آنها امپراتوری شر بودیم. ما به خاطر موضوعهایی مثل نقض حقوق بشر، نقض آزادی مهاجرت،جنگهای توسعهطلبانه و غیره مجبور شده بودیم به کنج خودمان بخزیم....تنها کاری که بلد بودیم سرکوب مردم خودمان بود...."
بخشی از گفتههای ویکتور تاراسنکو،دیپلمات بلندپایه شوروی در زمان گورباچف.به نقل از کتاب "انقلابهای هزار و نهصد و هشتاد و نه ".
#بیژن_اشتری #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
بخشی از گفتههای ویکتور تاراسنکو،دیپلمات بلندپایه شوروی در زمان گورباچف.به نقل از کتاب "انقلابهای هزار و نهصد و هشتاد و نه ".
#بیژن_اشتری #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
از عرض اندام در صحنههای بینالمللی دست بردارید، به فکر آبادانی کشورتان باشید
عالیجناب سولژنیتسین پنجاه سال پیش به رهبران شوروی توصیهای کرد برای اصلاح عملکرد غلطشان. خوشبختانه رهبران شوروی به این توصیه گوش نکردند و ساقط شدند و جهان را از شر خود رهانیدند.سولژنیتسین گفت:
آقایان عرض اندام در صحنه جهانی را داوطلبانه رها کنید و به رتق و فتق امور داخلی بپردازید. بیائید کمی از خیالپردازی نافرجام در عرصه سیاست خارجی دست بردارید...از این مسابقه چشمگیر،اما بیحاصل،در عرصه فضایی و تسلیحاتی دست بردارید.از مسلح کردن خودمان و دیگران دست بردارید و در عوض توجه خود را معطوف سازندگی کشورمان کنید....امروز برای ملت ما آبادانی و توسعه اقتصاد ملی بسیار مهمتر از گسترش نفوذ در خارج کشور است.به گواهی تاریخ، کشورهایی که سازنده امپراتوریها بودهاند همواره زیان اخلاقی دیدهاند....رهبران ما حق ندارند که به دنبال اهداف انترناسیونالیستی باشند و سرمایههای ملی را صرف آن کنند،در حالی که ملت خودمان اخلاقا رو به تباهی و انحطاط میرود.....تکرار میکنم نباید بیش از این در پی رویای عظمت طلبانهی فتح جهان باشید.باید برای همیشه از این هدفها چشم بپوشید وگرنه عاقبت روزی همه چیز بر سرمان خراب خواهد شد.قارهها و کشورها سر جای خودشان باقی میمانند،شما نمیتوانید از مسکو برای آنها تعیین تکلیف کنید ...شما باید حل مسائل داخلی را در سرلوحه کارهای خودتان قرار بدهید و به رشد سالم و اخلاقی ملت بیندیشید....به فکر تربیت کودکان و نجات آب و خاک روسیه و سالم سازی محیط زیست باشید نه در بند تسخیر فضا و رسالتهای من درآوردی جهانی....
و خدا لعنت کند استالین را که به سربازان ما یاد داد جنگیدن در سرزمین های بیگانه عمل نیک و شایسته ای است.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #اندیشه #انتقادات
@Roshanfkrane
عالیجناب سولژنیتسین پنجاه سال پیش به رهبران شوروی توصیهای کرد برای اصلاح عملکرد غلطشان. خوشبختانه رهبران شوروی به این توصیه گوش نکردند و ساقط شدند و جهان را از شر خود رهانیدند.سولژنیتسین گفت:
آقایان عرض اندام در صحنه جهانی را داوطلبانه رها کنید و به رتق و فتق امور داخلی بپردازید. بیائید کمی از خیالپردازی نافرجام در عرصه سیاست خارجی دست بردارید...از این مسابقه چشمگیر،اما بیحاصل،در عرصه فضایی و تسلیحاتی دست بردارید.از مسلح کردن خودمان و دیگران دست بردارید و در عوض توجه خود را معطوف سازندگی کشورمان کنید....امروز برای ملت ما آبادانی و توسعه اقتصاد ملی بسیار مهمتر از گسترش نفوذ در خارج کشور است.به گواهی تاریخ، کشورهایی که سازنده امپراتوریها بودهاند همواره زیان اخلاقی دیدهاند....رهبران ما حق ندارند که به دنبال اهداف انترناسیونالیستی باشند و سرمایههای ملی را صرف آن کنند،در حالی که ملت خودمان اخلاقا رو به تباهی و انحطاط میرود.....تکرار میکنم نباید بیش از این در پی رویای عظمت طلبانهی فتح جهان باشید.باید برای همیشه از این هدفها چشم بپوشید وگرنه عاقبت روزی همه چیز بر سرمان خراب خواهد شد.قارهها و کشورها سر جای خودشان باقی میمانند،شما نمیتوانید از مسکو برای آنها تعیین تکلیف کنید ...شما باید حل مسائل داخلی را در سرلوحه کارهای خودتان قرار بدهید و به رشد سالم و اخلاقی ملت بیندیشید....به فکر تربیت کودکان و نجات آب و خاک روسیه و سالم سازی محیط زیست باشید نه در بند تسخیر فضا و رسالتهای من درآوردی جهانی....
و خدا لعنت کند استالین را که به سربازان ما یاد داد جنگیدن در سرزمین های بیگانه عمل نیک و شایسته ای است.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #اندیشه #انتقادات
@Roshanfkrane
رازهای میلیاردر شدن در چین و ایران
فرقی نمیکند شما در ایران باشید، در چین باشید، یا در روسیه. در کشورهایی که ما از آن ها با لفظ نسبتاً محترمانهٔ« اقتدارگرا »نام میبریم، هیچ کسی نمیتواند میلیاردر شود، مگر آنکه با صاحبان قدرت دستش در یک کاسه باشد یا حداقل برادری یا رفاقت خودش را به قشر فوقانی قدرت ثابت کرده باشد. این پیوند میان الیت ثروتمند و الیت سیاسی برای هر دو طرف مفید است؛ اولی با کسب حمایت سیاسی از حکومت مطمئن میشود که سرمایه و ثروتش از هر نوع مصادرهٔ احتمالی در امان میماند.و حتماً میدانید که این حکومتهای اقتدارگرا بدون مصادرهٔ ثروتهای عمومی نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند. جهت اطلاع ،
یک محقق ایرانی در کتابش از چهار موج عظیم مصادره در تاریخ جمهوری اسلامی نام برده که در واقع بزرگترین منبع مالی حکومت بوده است. در چین و روسیه هم دقیقاً وضع مشابهی حاکم است. غرض اینکه شما به عنوان کسی که میخواهد در این مملکت کار اقتصادی و تجاری بکند برای در امان ماندن از خوی مصادرهگری این نظام های حکومتی مجبورید که با اصحاب قدرت وارد انواع بده و بستانها و زد و بندها شوید. قاطی شدن با اصحاب قدرت ضمناً شما را از انواع رانتها و ویژهخواریها نیز بهرهمند میکند و میتوانید پول روی پول بگذارید. البته باید زرنگ باشید و رسم و رسوم معمول را به جا آورید. در ایران حتماً باید شعائر اسلامی را رعایت کنید، هیئت و حسینیه و دستهٔ عزاداری، و دیگ غذا فراموش نشود. اما اگر در چین باشید قضیه اندکی فرق میکند. در آنجا باید در انظار عمومی چای پوئر بنوشید که در استان یوننان، مهد انقلاب کمونیستی، کشت میشود و سیگار برگ کوبایی بکشید تا اعتقاد خود را به انقلاب جهانی ضدامپریالیستی نشان دهید و صندل مشکی با کفی سفید بپوشید تا تعهد خود را به فرهنگ سنتی چین نشان دهید و موی سرتان را کوتاه نگهدارید و نیمتنه نظامیطور بپوشید تا تداعیگر نظامیان انقلابی کمونیست دوران جنگهای داخلی باشید.
خلاصه حفظ ظاهر خیلی مهم است. باید به هر طریقی که هست برادری اسلامی یا رفاقت کمونیستی خودتان را به صاحبان قدرت ثابت کنید. حکومت کار کردن با شما را دوست دارد چون مطمئن است ثروت و پول از دایرهٔ خودیها خارج نمیشود و شما همیشه در روزهای ضروری( انتخابات مهندسیشده یا تظاهراتهای فرمایشی)، آمادهاید که بخش عمدهای از هزینههای تبلیغاتی و سازماندهی را متحمل شوید. البته اگر آقازاده باشید درهای بیشتری به روی شما باز میشود و قدمتان روی چشم است. خلاصه این یک رابطهٔ دوجانبه است که برای هر دو طرف فواید بسیاری دارد.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #اقتصاد
@Roshanfkrane
فرقی نمیکند شما در ایران باشید، در چین باشید، یا در روسیه. در کشورهایی که ما از آن ها با لفظ نسبتاً محترمانهٔ« اقتدارگرا »نام میبریم، هیچ کسی نمیتواند میلیاردر شود، مگر آنکه با صاحبان قدرت دستش در یک کاسه باشد یا حداقل برادری یا رفاقت خودش را به قشر فوقانی قدرت ثابت کرده باشد. این پیوند میان الیت ثروتمند و الیت سیاسی برای هر دو طرف مفید است؛ اولی با کسب حمایت سیاسی از حکومت مطمئن میشود که سرمایه و ثروتش از هر نوع مصادرهٔ احتمالی در امان میماند.و حتماً میدانید که این حکومتهای اقتدارگرا بدون مصادرهٔ ثروتهای عمومی نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند. جهت اطلاع ،
یک محقق ایرانی در کتابش از چهار موج عظیم مصادره در تاریخ جمهوری اسلامی نام برده که در واقع بزرگترین منبع مالی حکومت بوده است. در چین و روسیه هم دقیقاً وضع مشابهی حاکم است. غرض اینکه شما به عنوان کسی که میخواهد در این مملکت کار اقتصادی و تجاری بکند برای در امان ماندن از خوی مصادرهگری این نظام های حکومتی مجبورید که با اصحاب قدرت وارد انواع بده و بستانها و زد و بندها شوید. قاطی شدن با اصحاب قدرت ضمناً شما را از انواع رانتها و ویژهخواریها نیز بهرهمند میکند و میتوانید پول روی پول بگذارید. البته باید زرنگ باشید و رسم و رسوم معمول را به جا آورید. در ایران حتماً باید شعائر اسلامی را رعایت کنید، هیئت و حسینیه و دستهٔ عزاداری، و دیگ غذا فراموش نشود. اما اگر در چین باشید قضیه اندکی فرق میکند. در آنجا باید در انظار عمومی چای پوئر بنوشید که در استان یوننان، مهد انقلاب کمونیستی، کشت میشود و سیگار برگ کوبایی بکشید تا اعتقاد خود را به انقلاب جهانی ضدامپریالیستی نشان دهید و صندل مشکی با کفی سفید بپوشید تا تعهد خود را به فرهنگ سنتی چین نشان دهید و موی سرتان را کوتاه نگهدارید و نیمتنه نظامیطور بپوشید تا تداعیگر نظامیان انقلابی کمونیست دوران جنگهای داخلی باشید.
خلاصه حفظ ظاهر خیلی مهم است. باید به هر طریقی که هست برادری اسلامی یا رفاقت کمونیستی خودتان را به صاحبان قدرت ثابت کنید. حکومت کار کردن با شما را دوست دارد چون مطمئن است ثروت و پول از دایرهٔ خودیها خارج نمیشود و شما همیشه در روزهای ضروری( انتخابات مهندسیشده یا تظاهراتهای فرمایشی)، آمادهاید که بخش عمدهای از هزینههای تبلیغاتی و سازماندهی را متحمل شوید. البته اگر آقازاده باشید درهای بیشتری به روی شما باز میشود و قدمتان روی چشم است. خلاصه این یک رابطهٔ دوجانبه است که برای هر دو طرف فواید بسیاری دارد.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #اقتصاد
@Roshanfkrane
قربان، ما به این دلایل نمیتوانیم در جنگ با آمریکاییها پیروز شویم
رعد الحمدانی پرافتخارترین ژنرال ارتش صدام و فرمانده لشکر نخبه گارد«مدینه منوره ریاست جمهوری» عراق بود. الحمدانی وقتی خبردار شد صدام قصد حمله به کویت را دارد مخالفت خود را ابراز کرد.صدام وقتی شنید شجاعترین ژنرالش با حمله به کویت مخالفت کرده با عصبانیت او را به دفتر کارش احضار کرد تا دلیل مخالفتش را بداند.الحمدانی به رغم همه خطراتی که جانش را تهدید میکرد به صدام گفت:« قربان شما اگر به ما دستور حمله دهید ما چون همیشه اطاعت خواهیم کرد اما من باید حقیقت را به شما بگویم.به نظر من این حمله به شکست ما منجر خواهد شد»صدام که پشت میزش نشسته بود پرسید :«چرا؟»حمدانی گفت«قربان، من توان نظامی خودمان را با توان نظامی آمریکاییها مقایسه کردم و بر این اساس معتقدم قادر به شکست دادنشان نیستیم»صدام خواستار توضیح بیشتری شد.الحمدانی گفت«قربان اجازه میدهید از مدادهای روی میز تان برای توضیح نظراتم استفاده کنم؟» صدام اجازه داد.الحمدانی یکی از مدادها را برداشت و گفت«فرض کنید این یک تانک روسی تی_هفتادودو است که پیشرفتهترین تانک ماست که از زمان جنگ با ایران بهروز نشده.این تانک از یک تا پنج نمرهاش یکونیم است.» الحمدانی سپس مداد دیگری برداشت و گفت «این یک تانک ام_یک آمریکایی است که نمرهاش پنج است.امریکاییها بالای این تانک میتوانند یک هلیکوپتر آپاچی مسلح به موشکهای هلفایر به پرواز درآورند.این تأثیرگذاری شأن را پنج برابر میکند.پس حالا آنها بیستوپنج هستند و ما همان یکونیم.حالا به این مداد توجه کنید، این یک هواپیمای جنگنده اف_شانزده است که آمریکایی ها میتوانند بر فراز تانک ها و هلیکوپترشان به پرواز درآورند.حالا عدد تأثیرگذاریشان میشود هفتادوپنج و ما هنوز همان یکونیم هستیم.امریکاییها بالای اف_شانزده هایشان بمبافکنهای بی_یک دارند و بر فراز بمبافکنهایشان ماهواره هایشان را دارند.حالا آنها میشوند صدوبیستوپنج و ما هنوز همان یکونیم هستیم.قربان بنا به همه این دلایل معتقدم جنگ با آمریکا به شکست ما منجر خواهد شد»
از کتاب «صدام،زندانی در کاخ خودش» ترجمه #بیژن_اشتری
#تیکه_کتاب
@Roshanfkrane
رعد الحمدانی پرافتخارترین ژنرال ارتش صدام و فرمانده لشکر نخبه گارد«مدینه منوره ریاست جمهوری» عراق بود. الحمدانی وقتی خبردار شد صدام قصد حمله به کویت را دارد مخالفت خود را ابراز کرد.صدام وقتی شنید شجاعترین ژنرالش با حمله به کویت مخالفت کرده با عصبانیت او را به دفتر کارش احضار کرد تا دلیل مخالفتش را بداند.الحمدانی به رغم همه خطراتی که جانش را تهدید میکرد به صدام گفت:« قربان شما اگر به ما دستور حمله دهید ما چون همیشه اطاعت خواهیم کرد اما من باید حقیقت را به شما بگویم.به نظر من این حمله به شکست ما منجر خواهد شد»صدام که پشت میزش نشسته بود پرسید :«چرا؟»حمدانی گفت«قربان، من توان نظامی خودمان را با توان نظامی آمریکاییها مقایسه کردم و بر این اساس معتقدم قادر به شکست دادنشان نیستیم»صدام خواستار توضیح بیشتری شد.الحمدانی گفت«قربان اجازه میدهید از مدادهای روی میز تان برای توضیح نظراتم استفاده کنم؟» صدام اجازه داد.الحمدانی یکی از مدادها را برداشت و گفت«فرض کنید این یک تانک روسی تی_هفتادودو است که پیشرفتهترین تانک ماست که از زمان جنگ با ایران بهروز نشده.این تانک از یک تا پنج نمرهاش یکونیم است.» الحمدانی سپس مداد دیگری برداشت و گفت «این یک تانک ام_یک آمریکایی است که نمرهاش پنج است.امریکاییها بالای این تانک میتوانند یک هلیکوپتر آپاچی مسلح به موشکهای هلفایر به پرواز درآورند.این تأثیرگذاری شأن را پنج برابر میکند.پس حالا آنها بیستوپنج هستند و ما همان یکونیم.حالا به این مداد توجه کنید، این یک هواپیمای جنگنده اف_شانزده است که آمریکایی ها میتوانند بر فراز تانک ها و هلیکوپترشان به پرواز درآورند.حالا عدد تأثیرگذاریشان میشود هفتادوپنج و ما هنوز همان یکونیم هستیم.امریکاییها بالای اف_شانزده هایشان بمبافکنهای بی_یک دارند و بر فراز بمبافکنهایشان ماهواره هایشان را دارند.حالا آنها میشوند صدوبیستوپنج و ما هنوز همان یکونیم هستیم.قربان بنا به همه این دلایل معتقدم جنگ با آمریکا به شکست ما منجر خواهد شد»
از کتاب «صدام،زندانی در کاخ خودش» ترجمه #بیژن_اشتری
#تیکه_کتاب
@Roshanfkrane
یورش کمونیستها به جلسه رونمایی یک کتاب
خبردار شدم که یکی دو روز پیش در جلسه رونمایی کتاب «گذشتهی یک توهم»، نوشته ارزندهی فرانسوا فوره، ترجمه آقای هاشمی کهندانی،شمار قابل توجهی از کمونیستهای وطنی حضور یافته و با فحاشی و یقه درانی و مشت و لگدپرانی جلسه را به هم زده و به ویژه توهینهای بی شمار به سخنرانان جلسه از جمله دکتر حسن گیلوایی استاد دانشگاه کردهاند.
ظاهراً چاپ ترجمه فارسی کتاب فرانسوا فوره ، که تاریخ توهمات مارکسیستی و کمونیستی را به صورت مفصل و علمی برملا کرده بر جماعت همیشه متوهم کمونیستهای وطنی بس گران آمده است.من که به عنوان یک مترجم آثار روشنگرانه در خصوص کمونیسم همواره طی این سالها در معرض انواع تهدیدات کلامی و سایبری این جماعت بودهام تذکر میدهم که عدم مقابله با این نوع اوباشگری کمونیستی میتواند به جسورتر شدن این جماعت منجر شود و فضای فرهنگی ما را مخدوش کند.نگرانی اصلی، نفوذ کمونیست های ریشو در پارهای نهادهای اداری،فرهنگی و آموزشی است که بدون ذکر نام مقتداهای فکریشان(مارکس و لنین و استالین) زیر پرچم مبارزه با لیبرالیسم و نئولیبرالیسم ،مشغول پیشبردن اهداف واقعی خویش هستند.شواهد دیگری هم وجود دارد که این حضرات به ویژه طی ماههای اخیر توانستهاند موفقیتهایی در عرصه جلوگیری از چاپ و نشر کتابهای ضد کمونیستی به دست آورند.در زمان مناسب در این باره بیشتر با شما صحبت خواهم کرد.
#بیژن_اشتری
#خبر #اجتماعی #انتقادات
@Roshanfkrane
خبردار شدم که یکی دو روز پیش در جلسه رونمایی کتاب «گذشتهی یک توهم»، نوشته ارزندهی فرانسوا فوره، ترجمه آقای هاشمی کهندانی،شمار قابل توجهی از کمونیستهای وطنی حضور یافته و با فحاشی و یقه درانی و مشت و لگدپرانی جلسه را به هم زده و به ویژه توهینهای بی شمار به سخنرانان جلسه از جمله دکتر حسن گیلوایی استاد دانشگاه کردهاند.
ظاهراً چاپ ترجمه فارسی کتاب فرانسوا فوره ، که تاریخ توهمات مارکسیستی و کمونیستی را به صورت مفصل و علمی برملا کرده بر جماعت همیشه متوهم کمونیستهای وطنی بس گران آمده است.من که به عنوان یک مترجم آثار روشنگرانه در خصوص کمونیسم همواره طی این سالها در معرض انواع تهدیدات کلامی و سایبری این جماعت بودهام تذکر میدهم که عدم مقابله با این نوع اوباشگری کمونیستی میتواند به جسورتر شدن این جماعت منجر شود و فضای فرهنگی ما را مخدوش کند.نگرانی اصلی، نفوذ کمونیست های ریشو در پارهای نهادهای اداری،فرهنگی و آموزشی است که بدون ذکر نام مقتداهای فکریشان(مارکس و لنین و استالین) زیر پرچم مبارزه با لیبرالیسم و نئولیبرالیسم ،مشغول پیشبردن اهداف واقعی خویش هستند.شواهد دیگری هم وجود دارد که این حضرات به ویژه طی ماههای اخیر توانستهاند موفقیتهایی در عرصه جلوگیری از چاپ و نشر کتابهای ضد کمونیستی به دست آورند.در زمان مناسب در این باره بیشتر با شما صحبت خواهم کرد.
#بیژن_اشتری
#خبر #اجتماعی #انتقادات
@Roshanfkrane
اگر مصدق پیروز میشد ایران به آغوش کمونیستها و شوروی میافتاد
در این هفت دههای که از واقعهٔ بیستوهشت مرداد میگذرد سؤال اصلی این بوده که این واقعه کودتا بود یا قیام ملی؟ اما من میخواهم در اینجا سؤال دیگری مطرح کنم: اگر دکتر مصدق در بیست و هشت مرداد هزاروسیصدوسیودو از صحنهٔ سیاست ایران حذف نمیشد و توفیق مییافت که به حکومت خود ادامه دهد چه بر سر ایران میآمد؟
دوستداران دکتر مصدق و کلاً دموکراسیخواهان معتقدند که یک نظام دموکراتیک ملی در ایران برقرار میشد و کشور در مسیر آزادی و رفاه قرار میگرفت. به نظرم این دیدگاه بیش از حد خوشبینانه است. برقراری یک حکومت دموکراتیک در ایران آن زمان بهنظرم ناممکن بود. دموکراسی پیششرطهایی دارد که در ایران هفتاد سال پیش مطلقا فراهم نبود. خود دکتر مصدق هم بیش از آن که سیاستمداری دموکرات باشد سیاستمداری انگلیسستیز بود و محبوبیتش هم در واقع بیشتر به خاطر همین به اصطلاح استعمارستیزیاش بود تا دموکراسیخواهیاش.
حالا فرض کنید مصدق موفق میشد شاه را کنار بزند و حاکم کشور شود. بیایید به صحنهٔ سیاسی کشور در آن زمان نگاه کنیم: حزب توده بیهیچ شک و تردیدی قدرتمندترین تشکل سیاسی در کشور است. این حزب با سازماندهی قوی در سراسر کشور نه تنها در بین مردم و کارگران بلکه در بین روشنفکران بیشترین طرفدار را دارد. هیچ عرصهٔ اجتماعی و سیاسی نیست که حزب در آن نفوذ نکرده باشد. از همهٔ اینها مهمتر ، سازمان مخفی نظامی حزب در ارتش بسیار قدرتمند است؛ حداقل هفتصد افسر تودهای تحت حمایت شوروی در این سازمان عضویت دارند . این در حالی است که نیروهای ملی متفرقند.
با توجه به همهٔ این واقعیتها، مصدق فقط در صورتی میتوانست به حکومت خود ادامه دهد که با حزب توده وارد یک حکومت ائتلافی شود و حتماً میدانید که حکومت ائتلافی اولین شگرد غصب قدرت توسط کمونیستهاست. به احتمال زیاد در ابتدا چند منصب وزارتی غیر مهم به حزب توده داده میشد اما پس از مدتی، به دلیل آشوبها و آشفتگیهایی که تودهایها در کشور به وجود میآوردند (شگرد دوم کمونیستهای آمادهٔ غصب قدرت) مناصب کلیدی کابینه به تودهایها داده میشد و نهایتاً خود مصدق هم کنار زده میشد و حکومت کمونیستی ایران برقرار میشد. ناگفته پیداست که سازمان مخفی نظامی حزب هم گسترش بیشتری مییافت و همزمان کلیت ارتش و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را هم مال خود میکرد و خلاصه نهایتاً ایران تبدیل میشد به یکی از اقمار اتحاد شوروی؛ و خب شما بهتر از من میدانید که این همسایهٔ شمالی ما همیشه به تمامیت ارضی ما بدترین آسیبها را زده است و چشم طمع به خاک ما داشته و باقی قضایا...
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
در این هفت دههای که از واقعهٔ بیستوهشت مرداد میگذرد سؤال اصلی این بوده که این واقعه کودتا بود یا قیام ملی؟ اما من میخواهم در اینجا سؤال دیگری مطرح کنم: اگر دکتر مصدق در بیست و هشت مرداد هزاروسیصدوسیودو از صحنهٔ سیاست ایران حذف نمیشد و توفیق مییافت که به حکومت خود ادامه دهد چه بر سر ایران میآمد؟
دوستداران دکتر مصدق و کلاً دموکراسیخواهان معتقدند که یک نظام دموکراتیک ملی در ایران برقرار میشد و کشور در مسیر آزادی و رفاه قرار میگرفت. به نظرم این دیدگاه بیش از حد خوشبینانه است. برقراری یک حکومت دموکراتیک در ایران آن زمان بهنظرم ناممکن بود. دموکراسی پیششرطهایی دارد که در ایران هفتاد سال پیش مطلقا فراهم نبود. خود دکتر مصدق هم بیش از آن که سیاستمداری دموکرات باشد سیاستمداری انگلیسستیز بود و محبوبیتش هم در واقع بیشتر به خاطر همین به اصطلاح استعمارستیزیاش بود تا دموکراسیخواهیاش.
حالا فرض کنید مصدق موفق میشد شاه را کنار بزند و حاکم کشور شود. بیایید به صحنهٔ سیاسی کشور در آن زمان نگاه کنیم: حزب توده بیهیچ شک و تردیدی قدرتمندترین تشکل سیاسی در کشور است. این حزب با سازماندهی قوی در سراسر کشور نه تنها در بین مردم و کارگران بلکه در بین روشنفکران بیشترین طرفدار را دارد. هیچ عرصهٔ اجتماعی و سیاسی نیست که حزب در آن نفوذ نکرده باشد. از همهٔ اینها مهمتر ، سازمان مخفی نظامی حزب در ارتش بسیار قدرتمند است؛ حداقل هفتصد افسر تودهای تحت حمایت شوروی در این سازمان عضویت دارند . این در حالی است که نیروهای ملی متفرقند.
با توجه به همهٔ این واقعیتها، مصدق فقط در صورتی میتوانست به حکومت خود ادامه دهد که با حزب توده وارد یک حکومت ائتلافی شود و حتماً میدانید که حکومت ائتلافی اولین شگرد غصب قدرت توسط کمونیستهاست. به احتمال زیاد در ابتدا چند منصب وزارتی غیر مهم به حزب توده داده میشد اما پس از مدتی، به دلیل آشوبها و آشفتگیهایی که تودهایها در کشور به وجود میآوردند (شگرد دوم کمونیستهای آمادهٔ غصب قدرت) مناصب کلیدی کابینه به تودهایها داده میشد و نهایتاً خود مصدق هم کنار زده میشد و حکومت کمونیستی ایران برقرار میشد. ناگفته پیداست که سازمان مخفی نظامی حزب هم گسترش بیشتری مییافت و همزمان کلیت ارتش و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را هم مال خود میکرد و خلاصه نهایتاً ایران تبدیل میشد به یکی از اقمار اتحاد شوروی؛ و خب شما بهتر از من میدانید که این همسایهٔ شمالی ما همیشه به تمامیت ارضی ما بدترین آسیبها را زده است و چشم طمع به خاک ما داشته و باقی قضایا...
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
رهبری اگر اصلاحات اقتصادی واقعی میخواهد این مجلس را باید منحل کند و انتخابات واقعا آزاد برگزار کند
از حوادث سیاسی کشور طی این سه ماه گذشته پیداست که آقای خامنهای تصمیم گرفته دست به پارهای اصلاحات محدود اقتصادی بزند تا بلکه از شدت روند فروپاشی اقتصادی کشور اندکی بکاهد.میدان دادن دوباره به تکنوکراتهای اصلاحطلب محور اصلی این سیاست تازه است.اما من شخصا کوچکترین شانسی برای بهبود اوضاع اقتصادی کشور نمیبینم.قوای اجرایی هر چقدر هم کاردان و خبره باشد بدون مشارکت دادن عامه مردم در اقتصاد و سیاست هیچ شانسی برای موفقیت ندارد و مظهر مشارکت مردم در امور اجتماعی و سیاسی هم پارلمانی است که اعضایش نمایندگان واقعی مردم باشد.اما مجلس فعلی جمهوری اسلامی مظهر اقلیت سالاری، مظهر جهالتسالاری و مظهر تندروی و رادیکالیسم و ارتجاع و عقبماندگی است.برای اثبات این ادعا کافیست نگاهی به نطقهای نمایندگان این مجلس(ثابتی و رسایی و روان بخش و غیره) در روزهای اخیر بیندازید.مجلس جمهوری اسلامی البته سالهاست که به شعبهای از سازمان تبلیغات اسلامی تبدیل شده و جز پروپاگاندا کردن و لباس قانون پوشاندن به تصمیمات ارکان اصلی حکومت کار دیگری نداشته اما باز به اندازه کافی قدرت دارد که چوب لای چرخ هر اقدام اصلاحیای بگذارد.اگر آقای خامنهای واقعا به شعار اول سال خودشان(مبنی بر مشارکت مردم در تولید و اقتصاد ) باور دارد و به این نتیجه رسیده که باید اصلاحات اقتصادی کند پس باید این مجلس فعلی را که ثمره یک انتخابات غیرمنصفانه و غیرآزاد است منحل و انتخابات تازهای را بدون نظارت استصوابی برگزار کند.قانون اساسی جمهوری اسلامی این اختیار را به رهبر داده است.بدون اصلاحات ساختاری هیچ بهبودی در اوضاع کشور متصور نیست.با اعلام انحلال مجلس و اعلام انتخابات آزاد اولین گام را برای اصلاح ساختاری کشور بردارید.هر چند مطمئن هستم که این کار را نمیکنید.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
از حوادث سیاسی کشور طی این سه ماه گذشته پیداست که آقای خامنهای تصمیم گرفته دست به پارهای اصلاحات محدود اقتصادی بزند تا بلکه از شدت روند فروپاشی اقتصادی کشور اندکی بکاهد.میدان دادن دوباره به تکنوکراتهای اصلاحطلب محور اصلی این سیاست تازه است.اما من شخصا کوچکترین شانسی برای بهبود اوضاع اقتصادی کشور نمیبینم.قوای اجرایی هر چقدر هم کاردان و خبره باشد بدون مشارکت دادن عامه مردم در اقتصاد و سیاست هیچ شانسی برای موفقیت ندارد و مظهر مشارکت مردم در امور اجتماعی و سیاسی هم پارلمانی است که اعضایش نمایندگان واقعی مردم باشد.اما مجلس فعلی جمهوری اسلامی مظهر اقلیت سالاری، مظهر جهالتسالاری و مظهر تندروی و رادیکالیسم و ارتجاع و عقبماندگی است.برای اثبات این ادعا کافیست نگاهی به نطقهای نمایندگان این مجلس(ثابتی و رسایی و روان بخش و غیره) در روزهای اخیر بیندازید.مجلس جمهوری اسلامی البته سالهاست که به شعبهای از سازمان تبلیغات اسلامی تبدیل شده و جز پروپاگاندا کردن و لباس قانون پوشاندن به تصمیمات ارکان اصلی حکومت کار دیگری نداشته اما باز به اندازه کافی قدرت دارد که چوب لای چرخ هر اقدام اصلاحیای بگذارد.اگر آقای خامنهای واقعا به شعار اول سال خودشان(مبنی بر مشارکت مردم در تولید و اقتصاد ) باور دارد و به این نتیجه رسیده که باید اصلاحات اقتصادی کند پس باید این مجلس فعلی را که ثمره یک انتخابات غیرمنصفانه و غیرآزاد است منحل و انتخابات تازهای را بدون نظارت استصوابی برگزار کند.قانون اساسی جمهوری اسلامی این اختیار را به رهبر داده است.بدون اصلاحات ساختاری هیچ بهبودی در اوضاع کشور متصور نیست.با اعلام انحلال مجلس و اعلام انتخابات آزاد اولین گام را برای اصلاح ساختاری کشور بردارید.هر چند مطمئن هستم که این کار را نمیکنید.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
امروز که خبر یورش ماموران گارد ویژه به انستیتو گوته و پلمپ این نهاد آلمانی در تهران را خواندم یاد آن ده شبی افتادم که در پاییز پنجاه و شش تهران را تکان داد. در آن زمان کانون نویسندگان ایران(که زیر نظارت و رهبری روشنفکران چپ بود) با کمک انستیتو گوته در باغ سفارت آلمان به مدت ده شب پیاپی جلسات سخنرانی و شعرخوانی برپا کردند.تقریبا همه سخنرانان و شاعران این مراسم از روشنفکران چپگرای معروف بودند(از غلامحسین ساعدی و باقر مومنی تا بهآذین و سعید سلطانپور ).تندترین سخنرانیها علیه نظام شاهنشاهی در همین ده شب ارائه شد و سخنرانان و شاعران چنان شور انقلابی ای در شنوندگان خویش برانگیختند که آنها در شب آخر به خیابانها ریختند و شعارهای مرگ بر شاه سر دادند و درگیری با پلیس منجر به مرگ یک تظاهرات کننده و بازداشت دهها تن دیگر شد.باری، آن ده شب نمونه جالب و عجیبی بود از همکاری چپهای ایرانی و یک حکومت دموکراسی غربی (جمهوری فدرال آلمان) برای تضعیف حکومت شاه ایران؛ حکومتی که ظاهراً همین حکومتهای غربی حامی اصلیاش بودند!
حالا ،طنز تلخ تاریخ اینکه همان انستیتو گوتهای که جرقه انقلاب پنجاه و هفت را زد و راه را برای حکومت جمهوری اسلامی باز کرد عاقبت مزد زحمات خود را از همین حکومت گرفت.
#بیژن_اشتری ۳۰ امرداد
#تاریخ #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
حالا ،طنز تلخ تاریخ اینکه همان انستیتو گوتهای که جرقه انقلاب پنجاه و هفت را زد و راه را برای حکومت جمهوری اسلامی باز کرد عاقبت مزد زحمات خود را از همین حکومت گرفت.
#بیژن_اشتری ۳۰ امرداد
#تاریخ #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
کتابی که اقتصاد ایران را ویران کرد
غلو نیست اگر بگوئیم اقتصاد ایران بیش از پنجاه سال است که تحت تاثیر آموزههای مارکسیستی است.پنجاهوشش سال پیش کتابی به اسم" اقتصاد به زبان ساده "به قلم محمود عسکریزاده نوشته و در بین همسازمانیهایش،مجاهدین خلق،توزیع شد.این کتاب درونسازمانی خلاصهای از دو کتابی بود که قبلاً عبدالحسین نوشین عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران در دهه بیست شمسی از روی آثار کارل مارکس ترجمه کرده بود.باری،تاثیر کتاب عسکریزاده به فراسوی سازمانش رفت.تقریبا همهی آنچه در این کتاب درباره اقتصاد از نگاه کمونیستی مطرح شده مورد توجه و قبول اکثریت مخالفان رژیم شاه،از مسلمان سنتی تا چپ افراطی، قرار گرفت، توگویی وحی منزل بود و در درستی احکامش جای هیچ شک و تردید نبود.حتی روحانیون انقلابی زمان شاه هم عملا به طرفداران این آموزهها مبدل شدند تا آنجا که در دوره حکمرانیشان در دوران جمهوری اسلامی ،حق مالکیت خصوصی را که از مسلمات شرع اسلام است نادیده گرفتند و در مقیاس عظیم به مصادره و تصرف اموال و املاک به اصطلاح طاغوتیها رو آوردند.اقتصاد جمهوری اسلامی در دهه اول حیاتش به شدت تحت تاثیر آموزههای اقتصادی مارکسیستی بوده است.همین بزرگان اصلاح طلب امروز در دهه اول جمهوری اسلامی با اجرای سیاستهای کوپنیستی،ملی کردن صنایع و دولتی کردن همه چیز ، عملا جزو اجرا کنندگان سفت و سخت این آموزهها بودند.به طور خلاصه تاثیرگذاریهای منفی آموزههای مارکسیستی بر اقتصاد ایران را ،که تا همین امروز نیز ادامه یافته، میتوان این گونه فهرستبندی کرد:نفی حقوق مالکیت خصوصی؛ اولویت دادن صنعت بر تجارت؛ غیرمولد انگاشتن تجارت و سپردن انحصار آن به دولت؛مخالفت با ورود سرمایه خارجی به کشور ؛سرمایه گذار خارجی را استثمارگر و عامل نفوذ تلقی کردن؛ملی کردن کارخانه ها و بنگاههای بزرگ؛قیمتگذاری دستوری؛خودکفایی اقتصادی را والاترین ارزش تلقی کردن؛سرکوب بخش خصوصی و نابود کردن عامل رقابت در اقتصاد و.....
#بیژن_اشتری
#اندیشه
@Roshanfkrane
غلو نیست اگر بگوئیم اقتصاد ایران بیش از پنجاه سال است که تحت تاثیر آموزههای مارکسیستی است.پنجاهوشش سال پیش کتابی به اسم" اقتصاد به زبان ساده "به قلم محمود عسکریزاده نوشته و در بین همسازمانیهایش،مجاهدین خلق،توزیع شد.این کتاب درونسازمانی خلاصهای از دو کتابی بود که قبلاً عبدالحسین نوشین عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران در دهه بیست شمسی از روی آثار کارل مارکس ترجمه کرده بود.باری،تاثیر کتاب عسکریزاده به فراسوی سازمانش رفت.تقریبا همهی آنچه در این کتاب درباره اقتصاد از نگاه کمونیستی مطرح شده مورد توجه و قبول اکثریت مخالفان رژیم شاه،از مسلمان سنتی تا چپ افراطی، قرار گرفت، توگویی وحی منزل بود و در درستی احکامش جای هیچ شک و تردید نبود.حتی روحانیون انقلابی زمان شاه هم عملا به طرفداران این آموزهها مبدل شدند تا آنجا که در دوره حکمرانیشان در دوران جمهوری اسلامی ،حق مالکیت خصوصی را که از مسلمات شرع اسلام است نادیده گرفتند و در مقیاس عظیم به مصادره و تصرف اموال و املاک به اصطلاح طاغوتیها رو آوردند.اقتصاد جمهوری اسلامی در دهه اول حیاتش به شدت تحت تاثیر آموزههای اقتصادی مارکسیستی بوده است.همین بزرگان اصلاح طلب امروز در دهه اول جمهوری اسلامی با اجرای سیاستهای کوپنیستی،ملی کردن صنایع و دولتی کردن همه چیز ، عملا جزو اجرا کنندگان سفت و سخت این آموزهها بودند.به طور خلاصه تاثیرگذاریهای منفی آموزههای مارکسیستی بر اقتصاد ایران را ،که تا همین امروز نیز ادامه یافته، میتوان این گونه فهرستبندی کرد:نفی حقوق مالکیت خصوصی؛ اولویت دادن صنعت بر تجارت؛ غیرمولد انگاشتن تجارت و سپردن انحصار آن به دولت؛مخالفت با ورود سرمایه خارجی به کشور ؛سرمایه گذار خارجی را استثمارگر و عامل نفوذ تلقی کردن؛ملی کردن کارخانه ها و بنگاههای بزرگ؛قیمتگذاری دستوری؛خودکفایی اقتصادی را والاترین ارزش تلقی کردن؛سرکوب بخش خصوصی و نابود کردن عامل رقابت در اقتصاد و.....
#بیژن_اشتری
#اندیشه
@Roshanfkrane
این جباران خونریز میخواهند رهبران «نظام چندقطبی» باشند
این روزها اصطلاحاتی مثل «نظام چند قطبی» به لقلقه زبان جباران و مستبدان خونریز عالم بدل شده است.امروز در خبرها خواندم که پوتین ،جنایتکار جنگی،در سخنرانی اجلاس کشورهای گروه بریکس در کازان روسیه بار دیگر دم از طلوع «نظم چند قطبی جهانی » زده است و درخواست کرده دلار از نظام پولی جهانی حذف شود.تعاونی دیکتاتورهای عالم، یا به قول زندهیاد ایرج پزشکزاد،«انترناسیونال بچهپروها»، هوا برش داشته که دوران آمریکا و لیبرال دموکراسی به سر رسیده و حالا نوبت یکهتازی جباران اهریمنصفت عالم فرارسیده است.گرچه خودشان هم میدانند که چنتهشان خالیست اما این لقلقه«نظام چند قطبی» برایشان خوشایند است و یک وجهه مثلا «عالمانه »و «مترقی» به ایدیولوژیهای نظامهای سراپا پلیدشان میدهد. یکی نیست از اینها بپرسد به فرض که آمریکا و لیبرال دموکراسی هم نابود شد، شما آشغالها خیر سرتان چه چیزی برای عرضه به جهانیان دارید؟ آیا جز سرکوب مردم،لگد مال کردن حقوق بشر و رفتارهای جنایتکارانه و قرون وسطایی ، «ارزشها»ی دیگری هم برای عرضه به جهان دارید؟ نظامهای فاشیستی و استبدادی که ذاتا ضد فرهنگ و ضد انسانیتاند واقعا چه چیزی برای عرضه به انسانها دارند؟ خاک بر سر آن جهانی که حاضر باشد لوکاشنکوها و شیجین پینگها و پوتینهای قاتل را به عنوان رهبران تازه این «نظام چند قطبی جهانی» پذیرا باشد.
اما خبر بد برای دیکتاتورها اینکه عمر این لقلقه کذایی هم رو به پایان است و این حباب در آستانه ترکیدن.امریکا همچنان بزرگترین اقتصاد جهان است و اقتصادش رو به رشد و قدرت نرم و سختش هم کماکان در اوج است و همزمان سقوط اقتصادی چین کلید خورده(نصف شدن نرخ رشد اقتصاد و بحران بزرگی که انتظارش را میکشد) و روسیه هم به لطف سیاستهای پوتین راه زوال را طی میکند.دو شاخ اصلی این نظام کذایی در شرف شکستن است و بدا به حال پیروان حقیر این دو که گمان میکنند با بریکس و شانگهای میتوانند از شر سرنوشت محتومشان بگریزند.
و کلام آخر اینکه: لیبرال دموکراسی به رغم همه ایرادها و نقایصش هنوز بهترین نظام حکومتی جهان و همچنان خصم اول «انترناسیونال دیکتاتورها» است.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
این روزها اصطلاحاتی مثل «نظام چند قطبی» به لقلقه زبان جباران و مستبدان خونریز عالم بدل شده است.امروز در خبرها خواندم که پوتین ،جنایتکار جنگی،در سخنرانی اجلاس کشورهای گروه بریکس در کازان روسیه بار دیگر دم از طلوع «نظم چند قطبی جهانی » زده است و درخواست کرده دلار از نظام پولی جهانی حذف شود.تعاونی دیکتاتورهای عالم، یا به قول زندهیاد ایرج پزشکزاد،«انترناسیونال بچهپروها»، هوا برش داشته که دوران آمریکا و لیبرال دموکراسی به سر رسیده و حالا نوبت یکهتازی جباران اهریمنصفت عالم فرارسیده است.گرچه خودشان هم میدانند که چنتهشان خالیست اما این لقلقه«نظام چند قطبی» برایشان خوشایند است و یک وجهه مثلا «عالمانه »و «مترقی» به ایدیولوژیهای نظامهای سراپا پلیدشان میدهد. یکی نیست از اینها بپرسد به فرض که آمریکا و لیبرال دموکراسی هم نابود شد، شما آشغالها خیر سرتان چه چیزی برای عرضه به جهانیان دارید؟ آیا جز سرکوب مردم،لگد مال کردن حقوق بشر و رفتارهای جنایتکارانه و قرون وسطایی ، «ارزشها»ی دیگری هم برای عرضه به جهان دارید؟ نظامهای فاشیستی و استبدادی که ذاتا ضد فرهنگ و ضد انسانیتاند واقعا چه چیزی برای عرضه به انسانها دارند؟ خاک بر سر آن جهانی که حاضر باشد لوکاشنکوها و شیجین پینگها و پوتینهای قاتل را به عنوان رهبران تازه این «نظام چند قطبی جهانی» پذیرا باشد.
اما خبر بد برای دیکتاتورها اینکه عمر این لقلقه کذایی هم رو به پایان است و این حباب در آستانه ترکیدن.امریکا همچنان بزرگترین اقتصاد جهان است و اقتصادش رو به رشد و قدرت نرم و سختش هم کماکان در اوج است و همزمان سقوط اقتصادی چین کلید خورده(نصف شدن نرخ رشد اقتصاد و بحران بزرگی که انتظارش را میکشد) و روسیه هم به لطف سیاستهای پوتین راه زوال را طی میکند.دو شاخ اصلی این نظام کذایی در شرف شکستن است و بدا به حال پیروان حقیر این دو که گمان میکنند با بریکس و شانگهای میتوانند از شر سرنوشت محتومشان بگریزند.
و کلام آخر اینکه: لیبرال دموکراسی به رغم همه ایرادها و نقایصش هنوز بهترین نظام حکومتی جهان و همچنان خصم اول «انترناسیونال دیکتاتورها» است.
#بیژن_اشتری
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane