•
ما یک عذرخواهی به خودمان بدهکاریم :
برای تمام وقتهایی که میدانستیم قدرمان را نمیدانند اما باز محبت کردیم.
میدانستیم حرفمان را نمیفهمند، اما باز گفتیم. میدانستیم حقیقت را نمیگویند، اما باز وانمود کردیم که باور میکنیم تا خجالت نکشند.
ما به خودمان یک عذرخواهی بدهکاریم برای
تمام وقتهایی که سکوت کردیم، مبادا آدم رو به رو، دلش چون ما بشکند.
#اندیشه
@Roshanfkrane
ما یک عذرخواهی به خودمان بدهکاریم :
برای تمام وقتهایی که میدانستیم قدرمان را نمیدانند اما باز محبت کردیم.
میدانستیم حرفمان را نمیفهمند، اما باز گفتیم. میدانستیم حقیقت را نمیگویند، اما باز وانمود کردیم که باور میکنیم تا خجالت نکشند.
ما به خودمان یک عذرخواهی بدهکاریم برای
تمام وقتهایی که سکوت کردیم، مبادا آدم رو به رو، دلش چون ما بشکند.
#اندیشه
@Roshanfkrane
🔴۴۰ ميليون نفر از جمعيت كشور نياز به كمك فوری دارند
حمیدرضا حاجیبابایی
رییس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس: حدود ۴۰ میلیون نفر از جمعیت کشور نیاز به کمک فوری و آنی دارند.میزان نارضایتی مردم از شرایط اقتصادی کشور را نمیتوان پنهان کرد.
#خبر
@Roshanfkrane
حمیدرضا حاجیبابایی
رییس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس: حدود ۴۰ میلیون نفر از جمعیت کشور نیاز به کمک فوری و آنی دارند.میزان نارضایتی مردم از شرایط اقتصادی کشور را نمیتوان پنهان کرد.
#خبر
@Roshanfkrane
داشتم فکر می کردم چقدر آدمهای امن خوبند.
آدمهایی که رازدارند. آنهایی که میتوانی کنارشان خودت باشی و تمام روحت را عریان کنی. از همه چیز بی واهمه حرف بزنی، بدون هراسی از قضاوت شدن. آدم هایی که نه با لبها که با چشمها و روحشان لبخند می زنند. بدون این که زیاد بدانند، اعتماد می کنند و شاید خودشان هم هرگز ندانند در کدام روز سختت به تو رسیده اند و چطور خورشید شده اند وسط همه تاریکی های دلت. چقدر خورشیدها خوبند، چقدر بی منت و چقدر خوش بو و چقدر بوسیدنی و چقدر خواستنی اند.
مهربانی هایی که انگار نهرهای بهشتند روی آتش تنهایی. درد و دریغ که کمند. بسیار کم...
#حمید_سلیمی
#مهربانی
@Roshanfkrane
آدمهایی که رازدارند. آنهایی که میتوانی کنارشان خودت باشی و تمام روحت را عریان کنی. از همه چیز بی واهمه حرف بزنی، بدون هراسی از قضاوت شدن. آدم هایی که نه با لبها که با چشمها و روحشان لبخند می زنند. بدون این که زیاد بدانند، اعتماد می کنند و شاید خودشان هم هرگز ندانند در کدام روز سختت به تو رسیده اند و چطور خورشید شده اند وسط همه تاریکی های دلت. چقدر خورشیدها خوبند، چقدر بی منت و چقدر خوش بو و چقدر بوسیدنی و چقدر خواستنی اند.
مهربانی هایی که انگار نهرهای بهشتند روی آتش تنهایی. درد و دریغ که کمند. بسیار کم...
#حمید_سلیمی
#مهربانی
@Roshanfkrane
◍⃟🍁
ما شکیبا بودیم.
و این است کلامی که ما را
به تمامی وصف میتوان کرد.🪔
#احمد_شاملو
عصــرتـان شیــرین
@Roshanfkrane
ما شکیبا بودیم.
و این است کلامی که ما را
به تمامی وصف میتوان کرد.🪔
#احمد_شاملو
عصــرتـان شیــرین
@Roshanfkrane
🔴برف و باران در راه گیلان؛ کاهش ۱۵ درجه ای دما از دوشنبه
مدیرکل هواشناسی گیلان، از نفوذ سامانه بارشی به استان از دوشنبه خبر داد و خاطرنشان کرد: از عصر و شب فردا با نفوذ تدریجی سامانه سرد و بارشی به منطقه، ابرناکی، مه آلود بودن هوا، کاهش دما، بارندگی، وزش باد و رعد و برق دور از انتظار نیست.
#خبرهوا
@Roshanfkrane
مدیرکل هواشناسی گیلان، از نفوذ سامانه بارشی به استان از دوشنبه خبر داد و خاطرنشان کرد: از عصر و شب فردا با نفوذ تدریجی سامانه سرد و بارشی به منطقه، ابرناکی، مه آلود بودن هوا، کاهش دما، بارندگی، وزش باد و رعد و برق دور از انتظار نیست.
#خبرهوا
@Roshanfkrane
تصویری جدید از «سباء»، دختربچهای که در موصل از چنگ داعش فرار کرده بود و به «مونالیزای موصل» مشهور شد.
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
با سلام و وقت بخیر
خدمت دوستان گرامی جهت توسعه پایدار و نجات آینده کشور و شهرمان از آب و هوا و خاک و سلامتی و.....
درکارزار نه به ذوب فولاد کویر آران و بیدگل در لینک زیر شرکت کرده و امضاء نمایید. https://www.karzar.net/kavirsteel
به تمام گروه ها ارسال کنید . ممنون
#اطلاعیه #ارسالی #اجتماعی
#بهران_آب
@Roshanfkrane
خدمت دوستان گرامی جهت توسعه پایدار و نجات آینده کشور و شهرمان از آب و هوا و خاک و سلامتی و.....
درکارزار نه به ذوب فولاد کویر آران و بیدگل در لینک زیر شرکت کرده و امضاء نمایید. https://www.karzar.net/kavirsteel
به تمام گروه ها ارسال کنید . ممنون
#اطلاعیه #ارسالی #اجتماعی
#بهران_آب
@Roshanfkrane
www.karzar.net
امضا کنید: کارزار نه به ذوب فولاد کویر آران و بیدگل
با انتخاب حضرتعالی به عنوان سیزدهمین ریاست جمهوری اسلامی ایران، بارقه امید در دل عموم هموطنان و دوستداران کشورمان روشن شد. ما امضاکنندگان زیر، جمعی از فعالان و دوستداران محیط زیست هستیم و در ابتدا مطالبی را در خصوص ایجاد واحد ذوب کویر به اطلاع آن مقام محترم…
از مسیری که ترس تو را
وادار به رفتن می کند نرو...
راهی برو که عشق تو را رهنمون میکند.
راهی را انتخاب کن که شادمانی تو را به آن می کشاند...
#انگیزشی #اندیشه
@Roshanfkrane
وادار به رفتن می کند نرو...
راهی برو که عشق تو را رهنمون میکند.
راهی را انتخاب کن که شادمانی تو را به آن می کشاند...
#انگیزشی #اندیشه
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نخست می بینیم که اسبی در گل و باتلاق گیر کرده است و قادر به حرکت نیست.
سپس سر و کله سه سوار پیدایشان می شود. اسب را می بینند و متوجه معضل او می شوند.
مدتی اسب و محیط او را وارسی می کنند. در فکر آن هستند که چگونه اسب را نجات دهند.
یکی از سواران یک مشت از گلی را که اسب در آن گیر کرده است در دستش لمس می کند که غلظت و چسبناکی آن را آزمایش کند.
بعد سواران نحوه نجات اسب را معین می کنند. تعدادی اسب به دور و بر اسب گیر کرده در گل می آورند. و این اسبان در آزادی گرد باتلاق کوچک می دوند.
وقتی که اسب در گیر می بیند که اسبان دیگر با چه ازادگی موج وار حرکت می کنند، امید در او دمیده می شود و اسب با گرفتن الهام از اسبان آزاد به خود نهیب می زند و خود با انرژی درونی خود و بدون هیچ وسیله دیگری خود را می رهاند.
ایکاش می شد این داستان واقعی و زیبا را در مردمان نیز تکرار کرد.
در ما نیرو ها راکد شده اند و نا امیدی و تنها نا امیدی موجب در ماندگی ما شده اند. اگر می توانستیم از رهایی و ازادگی الهام بگیریم، و به نیروی حبس شده در وجود ما متوسل شویم، همین موجب آزادی و رهایی ما می شد.
#جالب #حیوانات #انگیزشی
@Roshanfkrane
سپس سر و کله سه سوار پیدایشان می شود. اسب را می بینند و متوجه معضل او می شوند.
مدتی اسب و محیط او را وارسی می کنند. در فکر آن هستند که چگونه اسب را نجات دهند.
یکی از سواران یک مشت از گلی را که اسب در آن گیر کرده است در دستش لمس می کند که غلظت و چسبناکی آن را آزمایش کند.
بعد سواران نحوه نجات اسب را معین می کنند. تعدادی اسب به دور و بر اسب گیر کرده در گل می آورند. و این اسبان در آزادی گرد باتلاق کوچک می دوند.
وقتی که اسب در گیر می بیند که اسبان دیگر با چه ازادگی موج وار حرکت می کنند، امید در او دمیده می شود و اسب با گرفتن الهام از اسبان آزاد به خود نهیب می زند و خود با انرژی درونی خود و بدون هیچ وسیله دیگری خود را می رهاند.
ایکاش می شد این داستان واقعی و زیبا را در مردمان نیز تکرار کرد.
در ما نیرو ها راکد شده اند و نا امیدی و تنها نا امیدی موجب در ماندگی ما شده اند. اگر می توانستیم از رهایی و ازادگی الهام بگیریم، و به نیروی حبس شده در وجود ما متوسل شویم، همین موجب آزادی و رهایی ما می شد.
#جالب #حیوانات #انگیزشی
@Roshanfkrane
🌼 دست بردار !
از رابطه ها و آدم هایِ اشتباه ، از تلاش هایِ بی فایده و تنش هایِ بی نتیجه ...
نه آدم ها عوض می شوند ، نه همه چیز ، همانی می شود که تو می خواهی !
بیخیالِ نداشته هایی که چون - دست نیافتنی اند - ، خواستنی شده اند ،
و بیخیالِ آدم هایی که جز ترسِ از دست دادنشان ، دلیلِ موجهی برایِ نگه داشتنشان نیست !
گاهی باید تمامِ حاشیه ها را دور ریخت و رویِ داشته ها تمرکز کرد .
همان هایی که چون خیالت از داشتنشان راحت بود ، از دایره ی توجهت خارجشان کردی !
باید زیبایی هایِ زندگی را دید و درگیرِ زیاده خواهی نشد !
گاهی همینی که هست ، بهترین حالتی ست که می تواند باشد .
این حسرت هایِ بی نتیجه ، فقط ثانیه هایِ عمرِ تو را هدر می دهد ،
ثانیه هایی که می تواند برشی از بهترین خاطره ها باشد ، نه پازلِ مبهمی از چراها و شاید ها ...
باید از خواستن هایِ بی نتیجه و حسرت هایِ بی دلیل ، دست برداشت !
آنی که برایِ تو باشد ؛ بی هیچ التماس و دویدنی برایِ توست ،
و آنی که سهمِ تو نباشد ؛ حسرتِ نداشتنش ، احمقانه است !
منطقی تر نگاه کن ؛ این هایی که داری ، آرزویِ خیلی هاست !
قدرِ داشته هایت را بدان و درگیرِ نداشته هایت نباش !
همه مان دیر یا زود ، تمامِ سهمِ مان از زندگی را خواهیم گرفت ، این حسرت کشیدن و دویدن هایِ بی نتیجه ؛ فقط از لذتِ شادی و آرامش ، محرومت می کند ...
دنبالِ اتفاقاتِ عجیب و آدم هایِ تازه نباش !
خوشبختی ؛
همین چیزهایِ ساده است ،
همین شادی هایِ کوچک ،
همین آدم هایِ اصیلی ؛
که بی بهانه، تو را دوست دارند ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@Roshanfkrane
از رابطه ها و آدم هایِ اشتباه ، از تلاش هایِ بی فایده و تنش هایِ بی نتیجه ...
نه آدم ها عوض می شوند ، نه همه چیز ، همانی می شود که تو می خواهی !
بیخیالِ نداشته هایی که چون - دست نیافتنی اند - ، خواستنی شده اند ،
و بیخیالِ آدم هایی که جز ترسِ از دست دادنشان ، دلیلِ موجهی برایِ نگه داشتنشان نیست !
گاهی باید تمامِ حاشیه ها را دور ریخت و رویِ داشته ها تمرکز کرد .
همان هایی که چون خیالت از داشتنشان راحت بود ، از دایره ی توجهت خارجشان کردی !
باید زیبایی هایِ زندگی را دید و درگیرِ زیاده خواهی نشد !
گاهی همینی که هست ، بهترین حالتی ست که می تواند باشد .
این حسرت هایِ بی نتیجه ، فقط ثانیه هایِ عمرِ تو را هدر می دهد ،
ثانیه هایی که می تواند برشی از بهترین خاطره ها باشد ، نه پازلِ مبهمی از چراها و شاید ها ...
باید از خواستن هایِ بی نتیجه و حسرت هایِ بی دلیل ، دست برداشت !
آنی که برایِ تو باشد ؛ بی هیچ التماس و دویدنی برایِ توست ،
و آنی که سهمِ تو نباشد ؛ حسرتِ نداشتنش ، احمقانه است !
منطقی تر نگاه کن ؛ این هایی که داری ، آرزویِ خیلی هاست !
قدرِ داشته هایت را بدان و درگیرِ نداشته هایت نباش !
همه مان دیر یا زود ، تمامِ سهمِ مان از زندگی را خواهیم گرفت ، این حسرت کشیدن و دویدن هایِ بی نتیجه ؛ فقط از لذتِ شادی و آرامش ، محرومت می کند ...
دنبالِ اتفاقاتِ عجیب و آدم هایِ تازه نباش !
خوشبختی ؛
همین چیزهایِ ساده است ،
همین شادی هایِ کوچک ،
همین آدم هایِ اصیلی ؛
که بی بهانه، تو را دوست دارند ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@Roshanfkrane
داستان بازی خطرناک
✅هدف از قصه امشب انجام ندادن کارهای خطرناک در کودکان هست
شروع داستان بازی خطرناک:
آفتاب از لا به لای درختای بلند جنگل روی زمین میتابید و هوا گرم شده بود ، تعطیلات هم بود و بعضی از خانواده ها به سفر رفته بودن.
محسن و حامد هم همراه خانوادشون به شمال رفته بودن و بین راه ایستادن تا یه کمی استراحت کنن. محسن و حامد از پدر و مادرشون اجازه گرفتن که برن اطراف تا یه کم دور بزنن ، محسن به خنده گفت: حامد بیا اینجا این درخت خشکیده رو ببین. حامد به سمت درخت اومد ، درخت خشک شده عمر زیادی داشت. محسن گفت: به نظرت چطوره؟ حامد گفت: فکر نمیکنی خطرناک باشه؟ محسن گفت: نه ، چه خطری؟ کبریت رو بده به من. بعد کبریت رو آتیش زد و وسط درخت خشکیده گذاشت و چند لحظه بعد درخت کهن سال آتیش گرفت. صدای ترق و تروق سوختن شاخه های خشکیده بلند شد و شعله های آتیش از لا به لای درخت بالا گرفت ، محسن و حامد خندیدن و از کارشون راضی بودن. آتیش هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد ، حامد یه کمی ترسید و گفت: محسن ، آتیش داره خیلی زیاد ميشه چیکار کنیم؟ محسن گفت: چقد کیف میده از چی میترسی؟ از میون درختا ، صدای پدرشون شنیده میشد که گفت: بچه ها کجایین؟ میخوایم بریم ، زودتر برگردین. حامد برگشت به سمت درخت و گفت: محسن ، بیا آتیشو خاموش کنیم. محسن گفت: نشنیدی پدر چی گفت. میخوای بیان اینو ببین اون وقت عصبانی ميشه و قول بستنی رو فراموش میکنه بیا زود باش بریم این خودش میسوزه و خاموش ميشه و دست حامد رو گرفت و با هم پيشه خانوادشون رفتن. صبح فردا بود که از تلوزیون اخبار پخش میشد و مادر چای میریخت. محسن خمیازه ای کشید و گفت: من که هنوز خوابم میاد. ناگهان گوینده اخبار گفت: هم اکنون به خبر مهمی که به دستم رسیده توجه فرمایید ، دیروز و دیشب در تعدادی از مناطق جنگل های گیلان آتش سوزی وحشتناکی به وقوع پیوسته است. کارشناسان علت این آتش سوزی را آتش گرفتن درختان قدیمی اعلام کردند. محسن که خواب از سرش پریده بود با وحشت به حامد نگاه کرد و اصلا فکر نمیکرد این بازی کوچیک به چنین فاجعه ای تبدیل بشه. یادتون باشه بدون اجازه پدر و مادرتون تو جنگل آتیش روشن نکنین چون جنگل میراث ملی ما هستش و ما باید ازش محافظت کنیم و نه توش آشغال بریزيم و نباید بدون دلیل هم تو جنگل آتیش روشن کنیم.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
@Roshanfkrane
✅هدف از قصه امشب انجام ندادن کارهای خطرناک در کودکان هست
شروع داستان بازی خطرناک:
آفتاب از لا به لای درختای بلند جنگل روی زمین میتابید و هوا گرم شده بود ، تعطیلات هم بود و بعضی از خانواده ها به سفر رفته بودن.
محسن و حامد هم همراه خانوادشون به شمال رفته بودن و بین راه ایستادن تا یه کمی استراحت کنن. محسن و حامد از پدر و مادرشون اجازه گرفتن که برن اطراف تا یه کم دور بزنن ، محسن به خنده گفت: حامد بیا اینجا این درخت خشکیده رو ببین. حامد به سمت درخت اومد ، درخت خشک شده عمر زیادی داشت. محسن گفت: به نظرت چطوره؟ حامد گفت: فکر نمیکنی خطرناک باشه؟ محسن گفت: نه ، چه خطری؟ کبریت رو بده به من. بعد کبریت رو آتیش زد و وسط درخت خشکیده گذاشت و چند لحظه بعد درخت کهن سال آتیش گرفت. صدای ترق و تروق سوختن شاخه های خشکیده بلند شد و شعله های آتیش از لا به لای درخت بالا گرفت ، محسن و حامد خندیدن و از کارشون راضی بودن. آتیش هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد ، حامد یه کمی ترسید و گفت: محسن ، آتیش داره خیلی زیاد ميشه چیکار کنیم؟ محسن گفت: چقد کیف میده از چی میترسی؟ از میون درختا ، صدای پدرشون شنیده میشد که گفت: بچه ها کجایین؟ میخوایم بریم ، زودتر برگردین. حامد برگشت به سمت درخت و گفت: محسن ، بیا آتیشو خاموش کنیم. محسن گفت: نشنیدی پدر چی گفت. میخوای بیان اینو ببین اون وقت عصبانی ميشه و قول بستنی رو فراموش میکنه بیا زود باش بریم این خودش میسوزه و خاموش ميشه و دست حامد رو گرفت و با هم پيشه خانوادشون رفتن. صبح فردا بود که از تلوزیون اخبار پخش میشد و مادر چای میریخت. محسن خمیازه ای کشید و گفت: من که هنوز خوابم میاد. ناگهان گوینده اخبار گفت: هم اکنون به خبر مهمی که به دستم رسیده توجه فرمایید ، دیروز و دیشب در تعدادی از مناطق جنگل های گیلان آتش سوزی وحشتناکی به وقوع پیوسته است. کارشناسان علت این آتش سوزی را آتش گرفتن درختان قدیمی اعلام کردند. محسن که خواب از سرش پریده بود با وحشت به حامد نگاه کرد و اصلا فکر نمیکرد این بازی کوچیک به چنین فاجعه ای تبدیل بشه. یادتون باشه بدون اجازه پدر و مادرتون تو جنگل آتیش روشن نکنین چون جنگل میراث ملی ما هستش و ما باید ازش محافظت کنیم و نه توش آشغال بریزيم و نباید بدون دلیل هم تو جنگل آتیش روشن کنیم.
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
@Roshanfkrane
Ghazaye Sabzijat 2
MaryamNashiba.Com
#قصه_شب_صوتی
#قصه_کودکانه
#قصه_شب
📚قصه #غذای سبزیجات
قسمت دوم
🌸باصدای بانومریم نشیبا🌸
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
@Roshanfkrane
#قصه_کودکانه
#قصه_شب
📚قصه #غذای سبزیجات
قسمت دوم
🌸باصدای بانومریم نشیبا🌸
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه
@Roshanfkrane
#ارسالی محبت این مهربانوی بزرگوار از نتیجه #مشاوره با
#کامران_مهربان
@Kamranmehrban
ایدی برای ثبت درخواست 👆
مشاوره
با تشکر از ایشون🙏🌺
عزیزان من زمان کم میارم من یک تن هستم لطفا عجله نکنید
چند روز طول میکشه تا نوبت به شما برسه لطفا صبور باشین
دوستان با علم #روانشناسی میشود بهتر زندگی کرد
برای داشتن جامعه ای بهتر کانال روشنفکران را به دوستان معرفی کنید🙏🌺👇
@Roshanfkrane
#کامران_مهربان
@Kamranmehrban
ایدی برای ثبت درخواست 👆
مشاوره
با تشکر از ایشون🙏🌺
عزیزان من زمان کم میارم من یک تن هستم لطفا عجله نکنید
چند روز طول میکشه تا نوبت به شما برسه لطفا صبور باشین
دوستان با علم #روانشناسی میشود بهتر زندگی کرد
برای داشتن جامعه ای بهتر کانال روشنفکران را به دوستان معرفی کنید🙏🌺👇
@Roshanfkrane
گل صحرا-فصل سوم-زندگی کوچ نشینی
<unknown>
#گل_صحرا زندگینامه مدل معروف
با لمس 👆این هشتگ به همه قسمت های درج شده دسترسی خواهید داشت
نویسنده: واریس دیری و کائلین میلر
خوانش: #هایدی
فصل سوم: زندگی کوچ نشینی
@Roshanfkrane
با لمس 👆این هشتگ به همه قسمت های درج شده دسترسی خواهید داشت
نویسنده: واریس دیری و کائلین میلر
خوانش: #هایدی
فصل سوم: زندگی کوچ نشینی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر میخواین بدونین که چرا قیمت یک توالت در تهران از یک آپارتمان در لندن و نیویورک گرونتره، این دو دقیقه رو ببینید.
بانک های خصوصی نقدینگی ایجاد میکنن و با پول مردم، اموال مردم و همه ایران رو دارن میخورند!
#جالب #فساد #اقتصاد
#اجتماعی
@Roshanfkrane
بانک های خصوصی نقدینگی ایجاد میکنن و با پول مردم، اموال مردم و همه ایران رو دارن میخورند!
#جالب #فساد #اقتصاد
#اجتماعی
@Roshanfkrane