برای آنانی که جنگ را شوخی میپندارند
شیشه های شکسته میدانند ، آخرین حرف سنگ شوخی نیست
زیر باران و آتش و باروت ، لحظهای هم درنگ شوخی نیست
ما همین مردمان معمولی ، از همان جنگ ، جنگ تحمیلی
با تمام وجود حس کردیم ، که سرانجام جنگ شوخی نیست
ما همان روزگار فهمیدیم بغضهای شکستهی اروند
اشکهای همیشهی کارون ، بر مزار نهنگ شوخی نیست
شاهد ما همیشه تاریخ است ، شاهدی که دقیق میداند
آتشی که به جانمان افتاد ، از دهان تفنگ شوخی نیست
بعد یک انفجار پی در پی ، پشت نیزار توی یک دره
وقتی از اوج قلهها افتاد ، نالههای پلنگ شوخی نیست
ما پلنگان زخمیِ دوران ، حرفهای نگفتهمان این است
صحبت از جنگ ، صحبت از حتی ، پوکههای فشنگ شوخی نیست
با شمایم شما که میدانید ، زخمهامان هنوز هم تازهست
کاش در یادتان بماند که ، قصهی شوم جنگ شوخی نیست
#موسی_عصمتی
#شعر
@Roshanfkrane
شیشه های شکسته میدانند ، آخرین حرف سنگ شوخی نیست
زیر باران و آتش و باروت ، لحظهای هم درنگ شوخی نیست
ما همین مردمان معمولی ، از همان جنگ ، جنگ تحمیلی
با تمام وجود حس کردیم ، که سرانجام جنگ شوخی نیست
ما همان روزگار فهمیدیم بغضهای شکستهی اروند
اشکهای همیشهی کارون ، بر مزار نهنگ شوخی نیست
شاهد ما همیشه تاریخ است ، شاهدی که دقیق میداند
آتشی که به جانمان افتاد ، از دهان تفنگ شوخی نیست
بعد یک انفجار پی در پی ، پشت نیزار توی یک دره
وقتی از اوج قلهها افتاد ، نالههای پلنگ شوخی نیست
ما پلنگان زخمیِ دوران ، حرفهای نگفتهمان این است
صحبت از جنگ ، صحبت از حتی ، پوکههای فشنگ شوخی نیست
با شمایم شما که میدانید ، زخمهامان هنوز هم تازهست
کاش در یادتان بماند که ، قصهی شوم جنگ شوخی نیست
#موسی_عصمتی
#شعر
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
۱۵ اکتبر
روز جهانی ایمنی عصای سفید گرامی باد
شعر: #موسی_عصمتی
برخوانی: نوشین کمالی
#مناسبت #شعر
@Roshanfkrane
روز جهانی ایمنی عصای سفید گرامی باد
شعر: #موسی_عصمتی
برخوانی: نوشین کمالی
#مناسبت #شعر
@Roshanfkrane
چگونه میشود
به آن کسی که میرود اینسان
صبور،
سنگین،
سرگردان،
فرمانِ ایست داد
چگونه میشود به مرد گفت
که او زنده نیست،
او هیچوقت
زنده نبودهاست...
در کوچه باد میآید
کلاغهای منفردِ انزوا
در باغهای پیرِ کسالت میچرخند
و نردبام
چه ارتفاعِ حقیری دارد
آنها تمامِ سادهلوحی یک قلب را
با خود به قصرِ قصهها بردند
و اکنون
دیگر چگونه یک نفر به رقص برخواهدخاست
و گیسوانِ کودکیش را
در آبهای جاری خواهد ریخت
و سیب را
که سرانجام چیدهاست و بوییدهاست
در زیرِ پا لگد خواهد کرد؟
ای یار، ای یگانهترین یار!
چه ابرهای سیاهی
در انتظارِ روزِ میهمانی خورشیدند
انگار در مسیری از تجسمِ پرواز بود
که یک روز آن پرندهها
نمایان شدند
انگار از خطوطِ سبز تخیل بودند
آن برگهای تازه
که در شهوتِ نسیم نفس میزدند
انگار آن شعلههای بنفش
که در ذهنِ پاکِ پنجرهها میسوخت
چیزی بجز تصورِ معصومی از چراغ نبود.
در کوچه باد میآید
این ابتدای ویرانیست
آن روز هم که دستهای تو ویران شدند باد میآمد.
#فروغ فرخزاد
#شعر
@Roshanfkrane
به آن کسی که میرود اینسان
صبور،
سنگین،
سرگردان،
فرمانِ ایست داد
چگونه میشود به مرد گفت
که او زنده نیست،
او هیچوقت
زنده نبودهاست...
در کوچه باد میآید
کلاغهای منفردِ انزوا
در باغهای پیرِ کسالت میچرخند
و نردبام
چه ارتفاعِ حقیری دارد
آنها تمامِ سادهلوحی یک قلب را
با خود به قصرِ قصهها بردند
و اکنون
دیگر چگونه یک نفر به رقص برخواهدخاست
و گیسوانِ کودکیش را
در آبهای جاری خواهد ریخت
و سیب را
که سرانجام چیدهاست و بوییدهاست
در زیرِ پا لگد خواهد کرد؟
ای یار، ای یگانهترین یار!
چه ابرهای سیاهی
در انتظارِ روزِ میهمانی خورشیدند
انگار در مسیری از تجسمِ پرواز بود
که یک روز آن پرندهها
نمایان شدند
انگار از خطوطِ سبز تخیل بودند
آن برگهای تازه
که در شهوتِ نسیم نفس میزدند
انگار آن شعلههای بنفش
که در ذهنِ پاکِ پنجرهها میسوخت
چیزی بجز تصورِ معصومی از چراغ نبود.
در کوچه باد میآید
این ابتدای ویرانیست
آن روز هم که دستهای تو ویران شدند باد میآمد.
#فروغ فرخزاد
#شعر
@Roshanfkrane
گفتمش:
دل بردى از ما
جان من مقصد كجاست؟
گفت عاشق را نشاید پرسوجو
باما بیا....
#راحم_تبریزی
#شعر
@Roshanfkrane
دل بردى از ما
جان من مقصد كجاست؟
گفت عاشق را نشاید پرسوجو
باما بیا....
#راحم_تبریزی
#شعر
@Roshanfkrane
صبح یعنی در آغوش تو بیدار شدن
جای چشمان تو با ماه گنه کار شدن
صبح یعنی که نفسهای تو بر گردن من
مثل یک شانه به سر فاتح اسرار شدن
صبح یعنی که مرابوسه تومجنون کرد
باقی قصه همان قند و طلبکار شدن
صبح یعنی که بچشمان توسوگندخوردن
تاابدماندن و خوش قولی وتکرار شدن
صبح یعنی که درآن خرمن مو گم بودن
مشکی عشق تراخواستن وبیمار شدن
صبح یعنی که مراعشق توبازخواهدکشت
عشق چشمان تو با حالت ایثار شدن
صبح یعنی که بهار باشد و من ذوق کنم
خوشگلِ خاطرهِ من دراین فصل گرفتارشدن
اسی کوچک
#شعر
@Roshanfkrane
جای چشمان تو با ماه گنه کار شدن
صبح یعنی که نفسهای تو بر گردن من
مثل یک شانه به سر فاتح اسرار شدن
صبح یعنی که مرابوسه تومجنون کرد
باقی قصه همان قند و طلبکار شدن
صبح یعنی که بچشمان توسوگندخوردن
تاابدماندن و خوش قولی وتکرار شدن
صبح یعنی که درآن خرمن مو گم بودن
مشکی عشق تراخواستن وبیمار شدن
صبح یعنی که مراعشق توبازخواهدکشت
عشق چشمان تو با حالت ایثار شدن
صبح یعنی که بهار باشد و من ذوق کنم
خوشگلِ خاطرهِ من دراین فصل گرفتارشدن
اسی کوچک
#شعر
@Roshanfkrane
عصر تلخے بود ،
عصر آخرین دیدارمان
آخرین بارے ڪہ دستم
حلقه شد بر ڪَردنت
مهربان بودےو
آن ایمان دریایے هنوز
موج میزد
در « خدا ، پشت و پناهت »
ڪَفتنت ..!!
#حسین_منزوے
#شعر
@Roshanfkrane
عصر تلخے بود ،
عصر آخرین دیدارمان
آخرین بارے ڪہ دستم
حلقه شد بر ڪَردنت
مهربان بودےو
آن ایمان دریایے هنوز
موج میزد
در « خدا ، پشت و پناهت »
ڪَفتنت ..!!
#حسین_منزوے
#شعر
@Roshanfkrane
في المسافة بين الهجرة والنجارة،
في نفسي
شيء ما ينكسر
التي لن يتم إصلاحها...
در فاصلهی میان هجرانت تا وصال،
در من چیزی میشکند
که هیچگاه ترمیم نخواهد شد...
#غادة_السمان
#شعر
@Roshanfkrane
في نفسي
شيء ما ينكسر
التي لن يتم إصلاحها...
در فاصلهی میان هجرانت تا وصال،
در من چیزی میشکند
که هیچگاه ترمیم نخواهد شد...
#غادة_السمان
#شعر
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برای قیصر شعر ایران
با اجرای جناب ناصر فیض
از مجموعه شعر بریل های ناگزیر
#موسی_عصمتی
#شعر
@Roshanfkrane
با اجرای جناب ناصر فیض
از مجموعه شعر بریل های ناگزیر
#موسی_عصمتی
#شعر
@Roshanfkrane