This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🇮🇷درود برشما🇮🇷
امروز دوشنبه( #مهشید)
27آذر2576هخامنشی
شاه بیتی از #فردوسی_بزرگ👤
🕊بنام بلند اربغلطی به #خون🍷 🕊
🕊به از زندگانی به #ننگ اندرون🍷🕊
@Roshanfkrane
گاهشمار
امروز دوشنبه( #مهشید)
27آذر2576هخامنشی
شاه بیتی از #فردوسی_بزرگ👤
🕊بنام بلند اربغلطی به #خون🍷 🕊
🕊به از زندگانی به #ننگ اندرون🍷🕊
@Roshanfkrane
گاهشمار
دو واقعیت #فقرفرهنگی مردم
#چارلی_چاپلین :
من هر قدر با کارِ #طنز، کوشش کردم تا مردم
#بفهمند
اما آنها فقط
#خندیدند
امام #سجاد (علیه السلام) :
پدرم با برترین مردان زمان خویش در #خون_غلطید تا مردم
#بفهمند
اما آنان فقط
#گریه کردند
#تفکر
@Roshanfkrane
#چارلی_چاپلین :
من هر قدر با کارِ #طنز، کوشش کردم تا مردم
#بفهمند
اما آنها فقط
#خندیدند
امام #سجاد (علیه السلام) :
پدرم با برترین مردان زمان خویش در #خون_غلطید تا مردم
#بفهمند
اما آنان فقط
#گریه کردند
#تفکر
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 واکنش #پرویزپرستویی به وقایع اخیر در #خرمشهر...
شمارو به #خون_شهداقسم میدم جایز نیست در خرمشهر صدای رگبار گلوله شنیده شود.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
شمارو به #خون_شهداقسم میدم جایز نیست در خرمشهر صدای رگبار گلوله شنیده شود.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
#نادر_نادرپور
#خون_و_خاکستر
آن زلزله ای که خانه را لرزاند،
یک شب، همه چیز را دگرگون کرد
چون شعله، جهانِ خفته را سوزاند،
خاکسترِ صبح را پر از خون کرد
او بود که شیشه های رنگین را،
از پنجره های دل، به خاک انداخت
رخسارِ زنان و رنگِ گلها را،
در پشتِ غبارِ کینه، پنهان ساخت
گهواره ی مرگ را بجنبانید،
چون گور، به خوردنِ کسان پرداخت
در زیرِ رواق کهنه ی تاریخ،
بر سنگِ مزارِ شهریاران تاخت
تندیسِ هنرورانِ پیشین را،
بشکست و بهای کارشان نشناخت
آنگاه، ترانه های فتحش را
با شیونِ شومِ باد، موزون کرد
او، راهِ وصالِ عاشقان را بست،
فانوسِ خیالِ شاعران را کشت
رگهای صدای ساز را بگسست،
پیشانیِ جام را به خون آغشت
گنجینه ی روزهای شیرین را،
در خاکِ غمِ گذشته، مدفون کرد
تالارِ بزرگِ خانه، خالی شد،
از پیکره های مرده و زنده
دیگر نه کبوتری که از بامش،
پرواز کند به سوی آینده
در ذهنِ من از گذشته، یادی ماند،
غمناک و گسسته و پراکنده
با خانه و خاطراتِ من، ای دوست،
آن زلزله، کارِ صد شبیخون کرد
ناگاه، به هر طرف که رو کردم،
دیدم همه وحشت است و ویرانی
عزمِ سفرم به پیشواز آمد،
تا پشت کنم بر آن پریشانی
اما، غمِ ترکِ آشیان گفتن،
چشمانِ مرا که جای خورشید است،
همچون افقِ غروب، گلگون کرد
چون روی به سوی غربت آوردم؛
غم، بار دگر، به دیدنم آمد
من، برده ی پیر آسمان بودم،
زنجیرِ بلا به گردنم آمد
من، خانه ی خود به غیر نسپردم،
تقدیر، مرا ز خانه بیرون کرد
اکنون که دیارِ آشنایی را،
چون سایه ی خویش، در قفا دارم
بینم که هنوز و همچنان با او،
در خواب و خیال، ماجرا دارم
این عشقِ کهن که در دلم باقی است،
بنگر که مرا چگونه مجنون کرد
اینجا که منم، کرانه ی نیلی،
از پنجره ی مقابلم پیداست
خورشیدِ برهنه ی سحرگاهش،
همبسترِ آسمانیِ دریاست
گاهی به دلم امید می بخشم،
کان وادیِ سبز آرزو، اینجاست
افسوس که این امیدِ بی حاصل،
اندوهِ مرا هماره افزون کرد
اینجا که منم، بهشتِ جاوید است،
اما چه کنم که خانه ی من نیست
دریای زلالِ لاجوردینش،
آینه ی بیکرانه ی من نیست
تابِ هوس آفرین امواجش،
گهواره ی کودکانه ی من نیست
ماهی که برین کرانه می تابد،
آن نیست که از بلندیِ البرز،
تابید و مرا همیشه افسون کرد
اینجاست که من، جبینِ پیری را،
در آینه ی پیاله می بینم
اوراقِ کتابِ سرگذشتم را،
در ظرفِ پر از زباله می بینم
خود را به گناهِ کشتنِ ایام،
جلادِ هزار ساله می بینم
اما، به کدام کس توانم گفت،
این بازیِ تازه را که گردون کرد
هربار که رو نهم به کاشانه،
در شهرِ غریب و در شبِ دلگیر
هربار که سایه ی سیاهِ من،
در نورِ چراغِ کوچه ای گمنام
بر پشتِ دری به رنگِ تنهایی،
آوارگیِ مرا کند تصویر
با کهنه کلیدِ خویش می گویم،
کای حلقه به گوشِ مانده در زنجیر
اینجا، نه همان سرای دیرین است،
در این درِ بسته، کی کنی تأثیر؟
کاشانه ی نو، کلیدِ نو خواهد،
در قلبِ جوان، اثر ندارد پیر
از پنجه ی سردِ من چه می خواهی؟
سودی ندهد ستیزه با تقدیر
وقتی که خروسِ مرگ می خواند،
دیرست برای در گشودن، دیر
آن زلزله ای که خانه را لرزاند،
گفتن نتوان، که با دلم چون کرد
#شعر
کلیپ این شعر با صدای شاعر در پست بعدی(در یوتیوب)
@Roshanfkrane
#خون_و_خاکستر
آن زلزله ای که خانه را لرزاند،
یک شب، همه چیز را دگرگون کرد
چون شعله، جهانِ خفته را سوزاند،
خاکسترِ صبح را پر از خون کرد
او بود که شیشه های رنگین را،
از پنجره های دل، به خاک انداخت
رخسارِ زنان و رنگِ گلها را،
در پشتِ غبارِ کینه، پنهان ساخت
گهواره ی مرگ را بجنبانید،
چون گور، به خوردنِ کسان پرداخت
در زیرِ رواق کهنه ی تاریخ،
بر سنگِ مزارِ شهریاران تاخت
تندیسِ هنرورانِ پیشین را،
بشکست و بهای کارشان نشناخت
آنگاه، ترانه های فتحش را
با شیونِ شومِ باد، موزون کرد
او، راهِ وصالِ عاشقان را بست،
فانوسِ خیالِ شاعران را کشت
رگهای صدای ساز را بگسست،
پیشانیِ جام را به خون آغشت
گنجینه ی روزهای شیرین را،
در خاکِ غمِ گذشته، مدفون کرد
تالارِ بزرگِ خانه، خالی شد،
از پیکره های مرده و زنده
دیگر نه کبوتری که از بامش،
پرواز کند به سوی آینده
در ذهنِ من از گذشته، یادی ماند،
غمناک و گسسته و پراکنده
با خانه و خاطراتِ من، ای دوست،
آن زلزله، کارِ صد شبیخون کرد
ناگاه، به هر طرف که رو کردم،
دیدم همه وحشت است و ویرانی
عزمِ سفرم به پیشواز آمد،
تا پشت کنم بر آن پریشانی
اما، غمِ ترکِ آشیان گفتن،
چشمانِ مرا که جای خورشید است،
همچون افقِ غروب، گلگون کرد
چون روی به سوی غربت آوردم؛
غم، بار دگر، به دیدنم آمد
من، برده ی پیر آسمان بودم،
زنجیرِ بلا به گردنم آمد
من، خانه ی خود به غیر نسپردم،
تقدیر، مرا ز خانه بیرون کرد
اکنون که دیارِ آشنایی را،
چون سایه ی خویش، در قفا دارم
بینم که هنوز و همچنان با او،
در خواب و خیال، ماجرا دارم
این عشقِ کهن که در دلم باقی است،
بنگر که مرا چگونه مجنون کرد
اینجا که منم، کرانه ی نیلی،
از پنجره ی مقابلم پیداست
خورشیدِ برهنه ی سحرگاهش،
همبسترِ آسمانیِ دریاست
گاهی به دلم امید می بخشم،
کان وادیِ سبز آرزو، اینجاست
افسوس که این امیدِ بی حاصل،
اندوهِ مرا هماره افزون کرد
اینجا که منم، بهشتِ جاوید است،
اما چه کنم که خانه ی من نیست
دریای زلالِ لاجوردینش،
آینه ی بیکرانه ی من نیست
تابِ هوس آفرین امواجش،
گهواره ی کودکانه ی من نیست
ماهی که برین کرانه می تابد،
آن نیست که از بلندیِ البرز،
تابید و مرا همیشه افسون کرد
اینجاست که من، جبینِ پیری را،
در آینه ی پیاله می بینم
اوراقِ کتابِ سرگذشتم را،
در ظرفِ پر از زباله می بینم
خود را به گناهِ کشتنِ ایام،
جلادِ هزار ساله می بینم
اما، به کدام کس توانم گفت،
این بازیِ تازه را که گردون کرد
هربار که رو نهم به کاشانه،
در شهرِ غریب و در شبِ دلگیر
هربار که سایه ی سیاهِ من،
در نورِ چراغِ کوچه ای گمنام
بر پشتِ دری به رنگِ تنهایی،
آوارگیِ مرا کند تصویر
با کهنه کلیدِ خویش می گویم،
کای حلقه به گوشِ مانده در زنجیر
اینجا، نه همان سرای دیرین است،
در این درِ بسته، کی کنی تأثیر؟
کاشانه ی نو، کلیدِ نو خواهد،
در قلبِ جوان، اثر ندارد پیر
از پنجه ی سردِ من چه می خواهی؟
سودی ندهد ستیزه با تقدیر
وقتی که خروسِ مرگ می خواند،
دیرست برای در گشودن، دیر
آن زلزله ای که خانه را لرزاند،
گفتن نتوان، که با دلم چون کرد
#شعر
کلیپ این شعر با صدای شاعر در پست بعدی(در یوتیوب)
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 وجود #خون در #ادرار را جدی بگیرید.
در مراحل اولیه به سادگی قابل درمان است. اما اگر دیر شود....
#پزشکی
@Roshanfkrane
در مراحل اولیه به سادگی قابل درمان است. اما اگر دیر شود....
#پزشکی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 #قلب چگونه خون را پمپاژ میکند؟!
برای بیشتر تاریخ، دانشمندان مطمئن نبودند که قلبمان چرا میتپد و یا چه هدفی دارد. بالاخره، ما متوجه شدیم که قلبمان نقشی مهمی دارد که آن پمپاژ کردن #خون پاک به تمامی بدن ما است. ولی چگونه؟
ادموند هوی تحقیق میکند چگونه قلب ما کار میکند،با نگاه کردن دقیقتر به سیستم پیشرفتهی بطن ها/زیرنویس پارسی
#علمی #انیمیشن
@Roshanfkrane
برای بیشتر تاریخ، دانشمندان مطمئن نبودند که قلبمان چرا میتپد و یا چه هدفی دارد. بالاخره، ما متوجه شدیم که قلبمان نقشی مهمی دارد که آن پمپاژ کردن #خون پاک به تمامی بدن ما است. ولی چگونه؟
ادموند هوی تحقیق میکند چگونه قلب ما کار میکند،با نگاه کردن دقیقتر به سیستم پیشرفتهی بطن ها/زیرنویس پارسی
#علمی #انیمیشن
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
#سیاوش_کسرایی
( زاده 5اسفند 1305 هشتبهشت اصفهان_ درگذشت 19 بهمن 1374 وین)
#شاعر، #نقاش و از اعضای کانون #نویسندگان ایران و از #فعالان سیاسی #چپگرای تاریخ معاصر ایران بود
#کسرایی دانشآموخته دانشکده #حقوق_و_علوم_سیاسی دانشگاه تهران و از #بنیانگذاران انجمن ادبی #شمع_سوخته بود.
سیاوش کسرایی سُراینده منظومهٔ #آرش_کمانگیر، نخستین منظومه حماسی نیمایی است.
وی یکی از شاگردان #نیما_یوشیج بود که به سبک شعر او وفادار ماند.
از جمله مجموعه شعرهای بهجای مانده از سیاوش کسرائی، میتوان به مجموعه شعر #آوا، #مهره_سرخ، #در_هوای_مرغ_آمین، #هدیه_برای_خاک، #تراشههای_تبر، #خانگی،
#با_دماوند_خاموش و #خون_سیاوش اشاره کرد.
#کسرایی از خردسالی در #تهران به سر میبرد؛ دوره ابتدایی را در مدرسه #ادب، و بعد در مدرسه #نظام و #دارالفنون مشغول به تحصیل شد.
در 1329 از دانشکده #حقوق دانشگاه تهران فارغالتحصیل میشود و برای خدمت سربازی به دانشکده افسری میرود.
در 1331کسرایی در سازمان همکاری بهداشت، وابسته به برنامه اصل چهار ترومن، شروع به کار میکند، و در نشریههای بهداشت همگانی در ناحیه دریای خزر و زندگی و بهداشت نقش دارد. از اواسط دهه 1330 تا اواخر دهه 1350 کسرایی در سازمان های مربوط به #مسکن_عمومی (بانک ساختمانی، وزارت آبادانی و مسکن، وزارت مسکن و شهرسازی) تقریباً بی وقفه مشغول است.
در اوایل تا اواسط دهه 1350 در حالت تعلیق خدمت اداری، کسرایی در بخش تبلیغات گروه صنعتی بهشهر کار میکند. در کنار مشاغل دائمی، در مقاطع مختلف، کسرایی به تدریس #ادبیات در دانشگاههای #تهران و #زاهدان میپردازد.
در دوران دبیرستان، کسرایی به همراه
#محسن_پزشک_پور و #داریوش_فروهردر فعالیت دانش آموزان ملیگرا شرکت دارد.
در 1327 عضو حزب #توده میشود، و از آن وقت تا 40 سال بعد از آن پشتیبانی میکند.
پس از کودتای 1332، مدت کوتاهی #زندانی میشود. در 1347کسرایی از بنیانگذاران #کانون_نویسندگان ایران است، و یکی از دبیران منتخب آن تا سال 1351 خورشیدی.
در سال 1356جزو سخنرانان شبهای شعر #گوته بود. در 1362، همزمان با سرکوبی حزب توده توسط مقامات جمهوری اسلامی، کسرایی ایران را ترک میکند؛ تا 1366 در #کابل،
از 1366 تا 1374 در #مسکو،
و بعد در #وین اقامت دارد.
از 1365تا استعفایش در 1367 کسرایی عضو هیئت سیاسی حزب #توده است، و در 1369 از کمیته مرکزی حزب هم کناره میگیرد.
آخرین مجموع شعر کسرایی، #مهره_سرخ، چاپ 1374، #اعتراضی علنی به سیاست حزب #توده و عواقب آن است.
روابط اجتماعی گسترده، مصاحبت و همیاری از خصوصیات زندگی کسرایی است. در بین چهرههای ادبی، #هوشنگ_ابتهاج، #احمدرضا_احمدی،
#محمود_اعتمادزاده (م.ا. به آذین)،
#ایرج_افشار، #فروغ_فرخزاد، #مرتضی_کیوان، #شاهرخ_مسکوب، #فریدون_مشیری،
#نادر_نادرپور، #نیما_یوشیج،
و #ابراهیم_یونسی از نزدیکان کسرایی هستند.
از اوایل دهه 1340 تا اوایل دهه 1360، تقریباً هر روز، در دفتر و در منزل، کسرایی محیطی باز برای دورهم آیی فراهم میکند.
اخراج از کانون نویسندگان ایران
در سال 1358 خورشیدی، هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که عبارت بودند از
#باقر_پرهام، #احمد_شاملو، #محسن_یلفانی،
#غلامحسین_ساعدی و #اسماعی_خویی تصمیم به اخراج #سیاوش_کسرایی، #بهآذین،
#هوشنگ_ابتهاج، #فریدون_تنکابنی
و #برومند گرفتند.
این تصمیم نهایتاً به تأیید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران رسید و منجر به اخراج کل اعضاء تودهای، به همراه این پنج تن، از کانون نویسندگان ایران شد.
#سیاوش_کسرایی پس از هجوم نیروهای امنیتی حکومت جمهوری اسلامی ایران به حزب توده ایران در زمستان سال 1361 به همراه خانوادهاش از طریق #زاهدان از ایران خارج شد.
ابتدا در #کابل و سپس در #مسکو و پس از فروپاشی شوروی به #وین مهاجرت کرد.
سیاوش کسرایی پس از خروج از ایران و در طول اقامتش در افغانستان، در رادیو #زحمتکشان که از شهر #کابل پخش میشد، مشغول به فعالیت شد.
#ابوالفضل_محققی از همکاران سابق سیاوش کسرایی در رادیو زحمتکشان، ادعا میکند که در زمان تصدی وی به عنوان «مسئول بخش ادبی رادیو»، هیچگاه شعری از #احمد_شاملو، #مهدی_اخوان_ثالث
یا #فروغ_فرخزاد خوانده و پخش نشد.
سیاوش کسرایی از «نسل چهارم» مهاجران ایرانی به اتحاد جماهیر شوروی بود.
او از سال 1987 تا 1995 در #شوروی زندگی کرد. #سیاوش_کسرایی از زندگی در شوروی رنج میکشید و تجربه درونی و رنج روحی خود را در سروده
#دلم_هوای_آفتاب_میکند وصف کرده است.
وی در سن 69 سالگی پس از عمل جراحی #قلب و ابتلاء به #ذاتالریه در #وین، درگذشت و در «بخش هنرمندان»گورستان شهر وین، اتریش، به خاک سپرده شد.
#ارسالی #تاریخ #اجتماعی
@Roshanfkrane
#سیاوش_کسرایی
( زاده 5اسفند 1305 هشتبهشت اصفهان_ درگذشت 19 بهمن 1374 وین)
#شاعر، #نقاش و از اعضای کانون #نویسندگان ایران و از #فعالان سیاسی #چپگرای تاریخ معاصر ایران بود
#کسرایی دانشآموخته دانشکده #حقوق_و_علوم_سیاسی دانشگاه تهران و از #بنیانگذاران انجمن ادبی #شمع_سوخته بود.
سیاوش کسرایی سُراینده منظومهٔ #آرش_کمانگیر، نخستین منظومه حماسی نیمایی است.
وی یکی از شاگردان #نیما_یوشیج بود که به سبک شعر او وفادار ماند.
از جمله مجموعه شعرهای بهجای مانده از سیاوش کسرائی، میتوان به مجموعه شعر #آوا، #مهره_سرخ، #در_هوای_مرغ_آمین، #هدیه_برای_خاک، #تراشههای_تبر، #خانگی،
#با_دماوند_خاموش و #خون_سیاوش اشاره کرد.
#کسرایی از خردسالی در #تهران به سر میبرد؛ دوره ابتدایی را در مدرسه #ادب، و بعد در مدرسه #نظام و #دارالفنون مشغول به تحصیل شد.
در 1329 از دانشکده #حقوق دانشگاه تهران فارغالتحصیل میشود و برای خدمت سربازی به دانشکده افسری میرود.
در 1331کسرایی در سازمان همکاری بهداشت، وابسته به برنامه اصل چهار ترومن، شروع به کار میکند، و در نشریههای بهداشت همگانی در ناحیه دریای خزر و زندگی و بهداشت نقش دارد. از اواسط دهه 1330 تا اواخر دهه 1350 کسرایی در سازمان های مربوط به #مسکن_عمومی (بانک ساختمانی، وزارت آبادانی و مسکن، وزارت مسکن و شهرسازی) تقریباً بی وقفه مشغول است.
در اوایل تا اواسط دهه 1350 در حالت تعلیق خدمت اداری، کسرایی در بخش تبلیغات گروه صنعتی بهشهر کار میکند. در کنار مشاغل دائمی، در مقاطع مختلف، کسرایی به تدریس #ادبیات در دانشگاههای #تهران و #زاهدان میپردازد.
در دوران دبیرستان، کسرایی به همراه
#محسن_پزشک_پور و #داریوش_فروهردر فعالیت دانش آموزان ملیگرا شرکت دارد.
در 1327 عضو حزب #توده میشود، و از آن وقت تا 40 سال بعد از آن پشتیبانی میکند.
پس از کودتای 1332، مدت کوتاهی #زندانی میشود. در 1347کسرایی از بنیانگذاران #کانون_نویسندگان ایران است، و یکی از دبیران منتخب آن تا سال 1351 خورشیدی.
در سال 1356جزو سخنرانان شبهای شعر #گوته بود. در 1362، همزمان با سرکوبی حزب توده توسط مقامات جمهوری اسلامی، کسرایی ایران را ترک میکند؛ تا 1366 در #کابل،
از 1366 تا 1374 در #مسکو،
و بعد در #وین اقامت دارد.
از 1365تا استعفایش در 1367 کسرایی عضو هیئت سیاسی حزب #توده است، و در 1369 از کمیته مرکزی حزب هم کناره میگیرد.
آخرین مجموع شعر کسرایی، #مهره_سرخ، چاپ 1374، #اعتراضی علنی به سیاست حزب #توده و عواقب آن است.
روابط اجتماعی گسترده، مصاحبت و همیاری از خصوصیات زندگی کسرایی است. در بین چهرههای ادبی، #هوشنگ_ابتهاج، #احمدرضا_احمدی،
#محمود_اعتمادزاده (م.ا. به آذین)،
#ایرج_افشار، #فروغ_فرخزاد، #مرتضی_کیوان، #شاهرخ_مسکوب، #فریدون_مشیری،
#نادر_نادرپور، #نیما_یوشیج،
و #ابراهیم_یونسی از نزدیکان کسرایی هستند.
از اوایل دهه 1340 تا اوایل دهه 1360، تقریباً هر روز، در دفتر و در منزل، کسرایی محیطی باز برای دورهم آیی فراهم میکند.
اخراج از کانون نویسندگان ایران
در سال 1358 خورشیدی، هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که عبارت بودند از
#باقر_پرهام، #احمد_شاملو، #محسن_یلفانی،
#غلامحسین_ساعدی و #اسماعی_خویی تصمیم به اخراج #سیاوش_کسرایی، #بهآذین،
#هوشنگ_ابتهاج، #فریدون_تنکابنی
و #برومند گرفتند.
این تصمیم نهایتاً به تأیید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران رسید و منجر به اخراج کل اعضاء تودهای، به همراه این پنج تن، از کانون نویسندگان ایران شد.
#سیاوش_کسرایی پس از هجوم نیروهای امنیتی حکومت جمهوری اسلامی ایران به حزب توده ایران در زمستان سال 1361 به همراه خانوادهاش از طریق #زاهدان از ایران خارج شد.
ابتدا در #کابل و سپس در #مسکو و پس از فروپاشی شوروی به #وین مهاجرت کرد.
سیاوش کسرایی پس از خروج از ایران و در طول اقامتش در افغانستان، در رادیو #زحمتکشان که از شهر #کابل پخش میشد، مشغول به فعالیت شد.
#ابوالفضل_محققی از همکاران سابق سیاوش کسرایی در رادیو زحمتکشان، ادعا میکند که در زمان تصدی وی به عنوان «مسئول بخش ادبی رادیو»، هیچگاه شعری از #احمد_شاملو، #مهدی_اخوان_ثالث
یا #فروغ_فرخزاد خوانده و پخش نشد.
سیاوش کسرایی از «نسل چهارم» مهاجران ایرانی به اتحاد جماهیر شوروی بود.
او از سال 1987 تا 1995 در #شوروی زندگی کرد. #سیاوش_کسرایی از زندگی در شوروی رنج میکشید و تجربه درونی و رنج روحی خود را در سروده
#دلم_هوای_آفتاب_میکند وصف کرده است.
وی در سن 69 سالگی پس از عمل جراحی #قلب و ابتلاء به #ذاتالریه در #وین، درگذشت و در «بخش هنرمندان»گورستان شهر وین، اتریش، به خاک سپرده شد.
#ارسالی #تاریخ #اجتماعی
@Roshanfkrane
💢 آقایان پزشکیان، ظریف و ...آیا میدانید، چرا نسل Z یا همان جوانان هنوز به رای دادن ترغیب نشدهاند؟
🖌#امیدفراغت روزنامهنگار
❗️در دنیای امروز علم، قواعد و روش و منشی که کشور و ملتی را به #توسعهیافتگی میرساند، مشخص شده است. متاسفانه کشورها و حکمرانانی که خارج از این علوم و روش و منش، زیست سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ...دارند، فضایی ایجاد کرده که مسئولان و کارشناسان، پیوسته برای ملتشان در حال توجیه و منطقتراشی بر این نکتهاند که لقمه غذا را دور سرشان چرخانده و بعد آن را در دهان بگذارند، هستند!
❗️البته اگر فناوری و #تکنولوژی و شبکههای اجتماعی در دسترس جوامع نبود، روش و منشهایی که خارج از علم مملکتداریست برای ملتها به عنوان یک نسخه شفابخش قابل هضم بود.
❗️اما وقتی ملتهای جهان در فضای دسترسی همگانی به فناوری و تکنولوژی هستند، قاعدتا نمیتوانند ادبیات #ایدئولوژیک را به عنوان یک روش و منش مملکتداری، که برای آنان زندگی بهتر بیافریند را بپذیرند.
❗️کتاب چرا کشورها #شکست میخورند و مثالی که در رابطه با دیواری که شهر #نوگالس را میان #ایالاتمتحده و #مکزیک به دو نیمه تقسیم میکند، توضیح میدهد که چطور و چگونه سیاستهای حکمرانان، زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مردمی که در نوگالس #آمریکا هستند را به چه درجهای از رشد و توسعه رسانده و زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مردمی که در نوگالس مکزیک هستند را به چه #فقر و فلاکتی رسانده است.
❗️کتاب میگوید در هر دو سوی دیوار، محیط جغرافیایی یکسان و ساخت نژادی جمعیت مشابه است، اما علل این تفاوتها در دو سوی دیوار چیست؟
❗️اگر قرار باشد به نگرانی کارزار انتخاباتی #پزشکیان، مبنی بر عدم حضور #نسلZ پاسخ داد باید گفت: وقتی نسل جوان ایران امروز، از طریق مطالعه شبکههای اجتماعی، ادبیات صحیح مملکتداری را آموخته است اگر برای جلب مشارکتشان، توجیه و منطقتراشیتان این باشد که چطور لقمه غذا را دور سرشان چرخانده و بعد آن را در دهانشان بگذارند، چطور و چگونه به آن نخندند و البته به نگرانیهایتان گوش بدهند؟
❗️اجازه بدهید مثال دیگری بزنم وقتی گزاره نگاه به #شرق در #سیاستخارجی #جمهوریاسلامی، در بطن ذهنی جامعه نهادسازی شد آیا پیام نگاه به شرق چیزی جز به رسمیت شناختن قدرت #سیاسی #نظامی، اقتصادی و فرهنگیشان بوده است؟ آیا پیام نگاه به شرق چیزی جز تکیه دادن به قدرتهای شرقی در مسیر #غربستیزی بوده است؟ چرا جمهوریاسلامی باید گوشت قربانی عزا و عروسی، #غرب و شرق باشد؟ دانشجویی در جمعی گفت: غربستیزی جمهوریاسلامی هیچ آوردهای جز آورده تاریخی، آن هم فقط برای حکمرانانی که این ایدئولوژی را پیش میبرند، نداشته است!
❗️آقایان پزشکیان، #ظریف #روحانی #خاتمی و ... جامعه امروز ایران به کمک فناوری و تکنولوژی و همچنین شبکههای اجتماعی به درجهای از آگاهی رسیده که با هیچ توجیه و منطقی نمیپذیرد، دو ضربدر دو، پنج میشود! بنابراین اگر تا به این لحظه نگرانی عدم حضور نسل جوان مملکت در کارزار #انتخابات هستید، به این دلیل است که جوانان میدانند با ادامه سیاستهای فعلی، نتایج مشابه ادوار گذشته تولید خواهد شد.
❗️البته که خودتان هم میدانید ادامه رویه فعلی، نتایج مشابه میآورد. سوال این است پس چرا به ریشه مشکلات و موانع نمیپردازید؟ چرا پیوسته و مداوم در حال بیان آنچه تا به امروز گفتهاید، هستید، بعد انتظار دارید نسل جوان مملکت منطقتان را بپذیرد که چطور قاشق را از پشتسرشان به دهان نزدیک کرده و این کار عبث و بیهوده را در دنیای علمگرای امروز، انجام دهند!
❗️ظریف از قول #آیتاللهخمینی گفت: #خون بر #شمشیر پیروز است و این معنای ماهوی و اصیل قدرت است. پس وقتی اکثریتی از جامعه خواست و مطالباتی در راستای زندگی معمولی و البته زندگی بهتر میخواهند، چرا نباید با پشتوانه این قدرت واقعی و با تغییر در سیاستها، خواست و مطالباتشان را محقق کرد؟
❗️حرف پایانی اینکه #فریب و ایجاد مغناطیس کاذب در جهان سیاست چه در راستای حفظ و چه در راستای کسب قدرت، یک واقعیت تلخ اما تا حدودی پذیرفته شده است. اما مردمی که طرف حساب سیاستمداران هستند، دوست ندارند فریب خورده و تحتتاثیر مغناطیس کاذب قرار بگیرند، پس برای به باور رساندن شعارهایتان در بطن جامعه امروز ایران که دچار #ترس #شک و تردید فراوان شدهاند، چه باید به انجام برسانید؟ اکنون شما بر سر #انتخاب بزرگ بین انتخاب مردم یا ادامه سیاستهای فعلی قرار گرفتهاید، پس انتخابتان را با صدای رسا برای جامعه امروز ایران اعلام کنید!
@Roshanfkrane
🖌#امیدفراغت روزنامهنگار
❗️در دنیای امروز علم، قواعد و روش و منشی که کشور و ملتی را به #توسعهیافتگی میرساند، مشخص شده است. متاسفانه کشورها و حکمرانانی که خارج از این علوم و روش و منش، زیست سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ...دارند، فضایی ایجاد کرده که مسئولان و کارشناسان، پیوسته برای ملتشان در حال توجیه و منطقتراشی بر این نکتهاند که لقمه غذا را دور سرشان چرخانده و بعد آن را در دهان بگذارند، هستند!
❗️البته اگر فناوری و #تکنولوژی و شبکههای اجتماعی در دسترس جوامع نبود، روش و منشهایی که خارج از علم مملکتداریست برای ملتها به عنوان یک نسخه شفابخش قابل هضم بود.
❗️اما وقتی ملتهای جهان در فضای دسترسی همگانی به فناوری و تکنولوژی هستند، قاعدتا نمیتوانند ادبیات #ایدئولوژیک را به عنوان یک روش و منش مملکتداری، که برای آنان زندگی بهتر بیافریند را بپذیرند.
❗️کتاب چرا کشورها #شکست میخورند و مثالی که در رابطه با دیواری که شهر #نوگالس را میان #ایالاتمتحده و #مکزیک به دو نیمه تقسیم میکند، توضیح میدهد که چطور و چگونه سیاستهای حکمرانان، زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مردمی که در نوگالس #آمریکا هستند را به چه درجهای از رشد و توسعه رسانده و زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مردمی که در نوگالس مکزیک هستند را به چه #فقر و فلاکتی رسانده است.
❗️کتاب میگوید در هر دو سوی دیوار، محیط جغرافیایی یکسان و ساخت نژادی جمعیت مشابه است، اما علل این تفاوتها در دو سوی دیوار چیست؟
❗️اگر قرار باشد به نگرانی کارزار انتخاباتی #پزشکیان، مبنی بر عدم حضور #نسلZ پاسخ داد باید گفت: وقتی نسل جوان ایران امروز، از طریق مطالعه شبکههای اجتماعی، ادبیات صحیح مملکتداری را آموخته است اگر برای جلب مشارکتشان، توجیه و منطقتراشیتان این باشد که چطور لقمه غذا را دور سرشان چرخانده و بعد آن را در دهانشان بگذارند، چطور و چگونه به آن نخندند و البته به نگرانیهایتان گوش بدهند؟
❗️اجازه بدهید مثال دیگری بزنم وقتی گزاره نگاه به #شرق در #سیاستخارجی #جمهوریاسلامی، در بطن ذهنی جامعه نهادسازی شد آیا پیام نگاه به شرق چیزی جز به رسمیت شناختن قدرت #سیاسی #نظامی، اقتصادی و فرهنگیشان بوده است؟ آیا پیام نگاه به شرق چیزی جز تکیه دادن به قدرتهای شرقی در مسیر #غربستیزی بوده است؟ چرا جمهوریاسلامی باید گوشت قربانی عزا و عروسی، #غرب و شرق باشد؟ دانشجویی در جمعی گفت: غربستیزی جمهوریاسلامی هیچ آوردهای جز آورده تاریخی، آن هم فقط برای حکمرانانی که این ایدئولوژی را پیش میبرند، نداشته است!
❗️آقایان پزشکیان، #ظریف #روحانی #خاتمی و ... جامعه امروز ایران به کمک فناوری و تکنولوژی و همچنین شبکههای اجتماعی به درجهای از آگاهی رسیده که با هیچ توجیه و منطقی نمیپذیرد، دو ضربدر دو، پنج میشود! بنابراین اگر تا به این لحظه نگرانی عدم حضور نسل جوان مملکت در کارزار #انتخابات هستید، به این دلیل است که جوانان میدانند با ادامه سیاستهای فعلی، نتایج مشابه ادوار گذشته تولید خواهد شد.
❗️البته که خودتان هم میدانید ادامه رویه فعلی، نتایج مشابه میآورد. سوال این است پس چرا به ریشه مشکلات و موانع نمیپردازید؟ چرا پیوسته و مداوم در حال بیان آنچه تا به امروز گفتهاید، هستید، بعد انتظار دارید نسل جوان مملکت منطقتان را بپذیرد که چطور قاشق را از پشتسرشان به دهان نزدیک کرده و این کار عبث و بیهوده را در دنیای علمگرای امروز، انجام دهند!
❗️ظریف از قول #آیتاللهخمینی گفت: #خون بر #شمشیر پیروز است و این معنای ماهوی و اصیل قدرت است. پس وقتی اکثریتی از جامعه خواست و مطالباتی در راستای زندگی معمولی و البته زندگی بهتر میخواهند، چرا نباید با پشتوانه این قدرت واقعی و با تغییر در سیاستها، خواست و مطالباتشان را محقق کرد؟
❗️حرف پایانی اینکه #فریب و ایجاد مغناطیس کاذب در جهان سیاست چه در راستای حفظ و چه در راستای کسب قدرت، یک واقعیت تلخ اما تا حدودی پذیرفته شده است. اما مردمی که طرف حساب سیاستمداران هستند، دوست ندارند فریب خورده و تحتتاثیر مغناطیس کاذب قرار بگیرند، پس برای به باور رساندن شعارهایتان در بطن جامعه امروز ایران که دچار #ترس #شک و تردید فراوان شدهاند، چه باید به انجام برسانید؟ اکنون شما بر سر #انتخاب بزرگ بین انتخاب مردم یا ادامه سیاستهای فعلی قرار گرفتهاید، پس انتخابتان را با صدای رسا برای جامعه امروز ایران اعلام کنید!
@Roshanfkrane
🔸آنانی که زندگی و آرزوهایمان را بر باد دادهاند، بر باد خواهند رفت!
🔸#ایرانیان حداقل ۲۵۰۰ سال تاریخ دارند. پس حق دارند مدرن زندگی کنند سراپا اگر #زرد و پژمردهایم- ولی دل به #پاییز نسپردهایم. چو گلدان خالی لب پنجره- پر از #خاطرات تَرک خوردهایم. اگر #داغ دل بود ما دیدهایم- اگر #خون دل بود ما خوردهایم! آنانی که #زندگی و #آرزوهامان را برباد دادهاند، بر باد خواهند رفت!
#امیدفراغت روزنامهنگار
@Roshanfkrane
🔸#ایرانیان حداقل ۲۵۰۰ سال تاریخ دارند. پس حق دارند مدرن زندگی کنند سراپا اگر #زرد و پژمردهایم- ولی دل به #پاییز نسپردهایم. چو گلدان خالی لب پنجره- پر از #خاطرات تَرک خوردهایم. اگر #داغ دل بود ما دیدهایم- اگر #خون دل بود ما خوردهایم! آنانی که #زندگی و #آرزوهامان را برباد دادهاند، بر باد خواهند رفت!
#امیدفراغت روزنامهنگار
@Roshanfkrane
🔸از شکست #اوباما #بایدن #هریس و #دموکراتها خوشحال هستم.
🔸دلیل این است که #خون مردم ضعیف و #فقیر جوامع کمتر توسعهیافته را با لابیهای پشت پرده با حکمرانانشان در شیشه میکردند. برای مثال کمک به تسلط #طالبان بر مردم زجرکشیده #افغانستان یکی از لابیهای پشتپرده دموکراتها بود!
#امیدفراغت روزنامهنگار
@Roshanfkrane
🔸دلیل این است که #خون مردم ضعیف و #فقیر جوامع کمتر توسعهیافته را با لابیهای پشت پرده با حکمرانانشان در شیشه میکردند. برای مثال کمک به تسلط #طالبان بر مردم زجرکشیده #افغانستان یکی از لابیهای پشتپرده دموکراتها بود!
#امیدفراغت روزنامهنگار
@Roshanfkrane