بورس را حمایت میکنیم اما ضمانت نمیدهیم
«دژپسند» وزیر اقتصاد:
🔹هر کسی باید خودش درباره منافع خودش در بازار سهام تصمیم بگیرد و تنها کاری که به عنوان حاکمیت باید انجام دهیم ریل گذاری است.
🔹یعنی باید قوانین و مقررات را تامین کنیم و سیاستهای حمایتی طراحی کنیم که الان این کار صورت گرفته است.
🔹اگرچه وظیفه همه ما صیانت از حقوق سهامداران است، اما این را با تضمین یکی نگیرید، زیرا که در دنیا نیز چنین تضمینهایی وجود ندارد.
#اقتصاد
#Roshanfkrane
«دژپسند» وزیر اقتصاد:
🔹هر کسی باید خودش درباره منافع خودش در بازار سهام تصمیم بگیرد و تنها کاری که به عنوان حاکمیت باید انجام دهیم ریل گذاری است.
🔹یعنی باید قوانین و مقررات را تامین کنیم و سیاستهای حمایتی طراحی کنیم که الان این کار صورت گرفته است.
🔹اگرچه وظیفه همه ما صیانت از حقوق سهامداران است، اما این را با تضمین یکی نگیرید، زیرا که در دنیا نیز چنین تضمینهایی وجود ندارد.
#اقتصاد
#Roshanfkrane
هنگامی که چراغ اطاق بعدی روشن مشود به طور شگفت انگیزی خونهای روی تن مدیر پاک میشود و همه چیز شروع به تجدید و جذابیت میکند.
بچه گربه ها یک به یک از درون کلاه شعبده بازی خارج میشوند و به داخل اطاق راهی میشوند و در عین هال باز جادوی سیستم به کار میافتد و در سایه ای که از انها برروی دیوار دیده میشود تبدیل به همان افراد مورد نیاز سیستم میشوند. به همانهایی که نهایتا سیستم را فلج و از کار خواهند انداخت.
و شاهکار فیلم در بیرون امدن کارد و چنگال از داخل صندوق رای است .
تکنوکراتها، مذهبی ها، قضات، سیاستمداران و ... از داخل همین بچه گربه ها بیرون میایند و با رایی که از انها گرفته اند مشغول غارت و خوردن ان سیستم میشوند و صد البته از با هم بودن بسیار خرسند هستند.
بر روی دیوار تابلو هایی از صنعت هوایی و ریلی،کشتی رانی و استخراج نفت و آویزه های تسلیحات نظامی است که همه قرار است در جهت حیف و میل این چند نفر از بین برود.
این فیلم نشان میدهد که ساختار های سیاسی هر نظام سرپوشی برای از بین بردن منابع توسط عده قلیلی است. و عوض کردن این ساختار تحت هر شرایطی موضوع اصلی را برطرف نمیکند بلکه رنگ و طرح ان شبیه دکوراسیون و کاغذ دیواری های اطاق های هتل عوض میشود.
امیدوارم از دیدن این فیلم کوتاه لذت ببرید👇👇
#فیلم
#تأمل
#Roshanfkrane
بچه گربه ها یک به یک از درون کلاه شعبده بازی خارج میشوند و به داخل اطاق راهی میشوند و در عین هال باز جادوی سیستم به کار میافتد و در سایه ای که از انها برروی دیوار دیده میشود تبدیل به همان افراد مورد نیاز سیستم میشوند. به همانهایی که نهایتا سیستم را فلج و از کار خواهند انداخت.
و شاهکار فیلم در بیرون امدن کارد و چنگال از داخل صندوق رای است .
تکنوکراتها، مذهبی ها، قضات، سیاستمداران و ... از داخل همین بچه گربه ها بیرون میایند و با رایی که از انها گرفته اند مشغول غارت و خوردن ان سیستم میشوند و صد البته از با هم بودن بسیار خرسند هستند.
بر روی دیوار تابلو هایی از صنعت هوایی و ریلی،کشتی رانی و استخراج نفت و آویزه های تسلیحات نظامی است که همه قرار است در جهت حیف و میل این چند نفر از بین برود.
این فیلم نشان میدهد که ساختار های سیاسی هر نظام سرپوشی برای از بین بردن منابع توسط عده قلیلی است. و عوض کردن این ساختار تحت هر شرایطی موضوع اصلی را برطرف نمیکند بلکه رنگ و طرح ان شبیه دکوراسیون و کاغذ دیواری های اطاق های هتل عوض میشود.
امیدوارم از دیدن این فیلم کوتاه لذت ببرید👇👇
#فیلم
#تأمل
#Roshanfkrane
#واژههاهستندکه_شمارامیکشند!
امیر ناظمی
⭕️داستان آیشمن
آیشمن مسئول «اداره امور یهودیان» و عضو حزب نازی بود؛ همان کسی که به نوعی مسوول اتاقهای گاز در اردوگاههای یهودیان بود. همان کسی که وقتی تصویر صفهای قربانیان منتظر کشتهشدن را در اردوگاهی مانند آشویتس تصور میکنیم؛ به آیشمن جلاد و سنگدلی فکر میکنیم که از کشتار آدمیان لذت میبرد.
آیشمن اما پس ازجنگ فرار کرد و ۱۵ سال در آرژانتین مخفی بود تا نهایتا شناسایی و ربوده شد تا در دادگاهی به جنایاتش پاسخ دهد. همه منتظر هیولایی بودند که از کشتن لذت میبرد. اما آیشمنی که در دادگاه دیده شد؛ فردی متوسط و حقیر بود؛ فردی که برای همه آشناست؛ او یک کارمند ساده و حرف گوشکن بود و قربانیان حتی دوست نداشتند واقعیت را بپذیرند که در این سالها کینه فردی چنین کوتوله را در ذهن داشتهاند. اما حیرتانگیزترین ویژگی او یک چیز بود: او پر بود از زبان اداری!
کوتوله بودن آیشمن همان چیزی بود که هم باورناپذیر بود و هم ترسناک! ترسناک بود چون احساس میکردی هر نظام اداری پر است از آیشمنها و بدتر از آن «زبان اداری» آیشمنساز است!
⭕️همه چیز از واژه ساخته میشود!
آیشمن ایدههایی را خلق میکرد که به قول خودش «حق دو طرف را ادا میکند»! او سیستمی را خلق میکرد با بهرهوری بالا که هدفاش اصلا کشتار یهودیان نبود؛ بلکه کاهش مشکل یهودیان بود.
در حقیقت آیشمن «زبان اداری» را تنها تغییرات اندکی میداد و برای ایدههای بهرهورانهاش واژه میساخت. مثلا او نمیگفت که «اردوگاه اجباری» برای یهودیان ساخته است؛ بلکه میگفت «تغییر محل سکونت»! یعنی محل سکونت موقت برای رفتن یهودیان به سرزمینی مستقل!
او برای بهرهوری لازم داشت تا تصفیه کند و افراد سالمتر را برای انتقال به آن سرزمین موعود انتخاب کند؛ پس میگفت «تصفیه» یا «پالایش»! یا مثلا برای راحتی بیماران معتقد بود به «راهحل نهایی» ولی در حقیقت این راهحل نهایی چیزی نبود جز «کشتن در اتاق گاز»!
در حقیقت زبان اداری مورد استفاده آیشمن، زهر واقعیت را میگرفت و کافی است زهر را بگیری تا هر جنایتی موجه شود. این زبان به کارگزاران نظام نازی این احساس را میداد که نه آنها قاتل هستند و نه اردوگاهها محلی است برای کشتار آدمیان!
در حقیقت آیشمن هیولا نبود؛ شاید بیشتر دلقک بود. آن «زبان اداری» که او به کار میگرفت به او اجازه میداد تا نسبت به کارها و پیامدهایش، ناآگاه باشد. او از ناآگاهی و فریب خود و دیگران با استفاده از واژههای اداری بهره میگرفت.
آیشمن به حدی عادی بود که تقریبا همیشه به زبان اداری و با جملههای کلیشهای صحبت میکرد. دیدن چنین نتایجی از یک کوتوله است که میتواند ما را از هر نظام اداری بترساند.
⭕️به واژهها حساس باش!
زمانی که هانا آرنت، برای پوشش دادگاه آیشمن انتخاب شد؛ از دیدن عادی بودن این فرد سرخورده شد. او در یک جمله آیشمن را چنین تعریف کرد: او از «دیدن دنیا از چشمان دیگران» و «فکر کردن از نگاه دیگران» ناتوان بود؛ همین!
بندورا (استاد استنفورد) نشان میدهد که انسانها اغلب دست به اعمال ناپسند نمیزنند مگر آنکه جنبههای غیراخلاقی آن اعمال را برای خودشان توجیه کرده باشند. او ۶ سازوکار شناختی- روانی برای مشروعیتدهی ذهنی در این خصوص معرفی میکند که یکی از آنها «تلطیف واژگانی» است.
در «تلطیف واژگانی» یک عمل غیراخلاقی با کلماتی تلطیفشده و متفاوت به کار میرود تا از زشتی آن کاسته شود؛ همانگونه که نازیها کشتار یهودیان را «پاکسازی اروپا» مینامیدند یا در نمونههای دیگر به جای حقوق نجومی به کار برود «سهم از سفره انقلاب» یا به جای قتل بشود «حذف» یا به جای فیلترینگ بشود «پالایش»!
در نظام اداری واژهها ساخته میشوند تا جهان را به گونهای غیر از طبیعت واقعیاش نشان دهند! یک بار مرور کنیم که واژهها در حقیقت چه هستند؛ مثلا به این فکر کنیم که ما امروز چه واژههای شریفی را به چه معناهایی به کار میبریم؟ و این واژههای شریف (مثل پالایش)، صرفنظر از آنکه چه معناهای خوبی میتوانند داشته باشد؛ در دنیای واقعی به چه چیز منتهی میشود؟
برای آنکه آیشمنهایی که در ذهن هر کدام از ما زندگی میکنند؛ نتوانند به جنایتهای خود ادامه دهند؛ تنها کافی است به واژهها حساس باشیم!
آرنت در انتهای کتاب خود نوشت «ابتذال شر»؛ بله شر بیش از آنکه توسط دشمن هیولایی و بزرگ ساخته شود؛ نتیجه ابتذال است؛ نتیجه کوتولهها و میانمایهها.
جنگ جهانی دوم با همه تصاویر وحشیگری و خشونت هولناک نیست؛ هولناکی جایی است که باور میکنیم این تصاویر هولناک را شیطانهایی غیرانسانی نساختند؛ بلکه انسانهای میانمایه و حرفگوشکنی ساختند که بیش از همه بلد بودند خودشان را فریب دهند! آنها در ساختاری اداری و با ابزار «زبان اداری» میتوانستند جهان را جای هولناکتری کنند.
#تاریخ
#Roshanfkrane
امیر ناظمی
⭕️داستان آیشمن
آیشمن مسئول «اداره امور یهودیان» و عضو حزب نازی بود؛ همان کسی که به نوعی مسوول اتاقهای گاز در اردوگاههای یهودیان بود. همان کسی که وقتی تصویر صفهای قربانیان منتظر کشتهشدن را در اردوگاهی مانند آشویتس تصور میکنیم؛ به آیشمن جلاد و سنگدلی فکر میکنیم که از کشتار آدمیان لذت میبرد.
آیشمن اما پس ازجنگ فرار کرد و ۱۵ سال در آرژانتین مخفی بود تا نهایتا شناسایی و ربوده شد تا در دادگاهی به جنایاتش پاسخ دهد. همه منتظر هیولایی بودند که از کشتن لذت میبرد. اما آیشمنی که در دادگاه دیده شد؛ فردی متوسط و حقیر بود؛ فردی که برای همه آشناست؛ او یک کارمند ساده و حرف گوشکن بود و قربانیان حتی دوست نداشتند واقعیت را بپذیرند که در این سالها کینه فردی چنین کوتوله را در ذهن داشتهاند. اما حیرتانگیزترین ویژگی او یک چیز بود: او پر بود از زبان اداری!
کوتوله بودن آیشمن همان چیزی بود که هم باورناپذیر بود و هم ترسناک! ترسناک بود چون احساس میکردی هر نظام اداری پر است از آیشمنها و بدتر از آن «زبان اداری» آیشمنساز است!
⭕️همه چیز از واژه ساخته میشود!
آیشمن ایدههایی را خلق میکرد که به قول خودش «حق دو طرف را ادا میکند»! او سیستمی را خلق میکرد با بهرهوری بالا که هدفاش اصلا کشتار یهودیان نبود؛ بلکه کاهش مشکل یهودیان بود.
در حقیقت آیشمن «زبان اداری» را تنها تغییرات اندکی میداد و برای ایدههای بهرهورانهاش واژه میساخت. مثلا او نمیگفت که «اردوگاه اجباری» برای یهودیان ساخته است؛ بلکه میگفت «تغییر محل سکونت»! یعنی محل سکونت موقت برای رفتن یهودیان به سرزمینی مستقل!
او برای بهرهوری لازم داشت تا تصفیه کند و افراد سالمتر را برای انتقال به آن سرزمین موعود انتخاب کند؛ پس میگفت «تصفیه» یا «پالایش»! یا مثلا برای راحتی بیماران معتقد بود به «راهحل نهایی» ولی در حقیقت این راهحل نهایی چیزی نبود جز «کشتن در اتاق گاز»!
در حقیقت زبان اداری مورد استفاده آیشمن، زهر واقعیت را میگرفت و کافی است زهر را بگیری تا هر جنایتی موجه شود. این زبان به کارگزاران نظام نازی این احساس را میداد که نه آنها قاتل هستند و نه اردوگاهها محلی است برای کشتار آدمیان!
در حقیقت آیشمن هیولا نبود؛ شاید بیشتر دلقک بود. آن «زبان اداری» که او به کار میگرفت به او اجازه میداد تا نسبت به کارها و پیامدهایش، ناآگاه باشد. او از ناآگاهی و فریب خود و دیگران با استفاده از واژههای اداری بهره میگرفت.
آیشمن به حدی عادی بود که تقریبا همیشه به زبان اداری و با جملههای کلیشهای صحبت میکرد. دیدن چنین نتایجی از یک کوتوله است که میتواند ما را از هر نظام اداری بترساند.
⭕️به واژهها حساس باش!
زمانی که هانا آرنت، برای پوشش دادگاه آیشمن انتخاب شد؛ از دیدن عادی بودن این فرد سرخورده شد. او در یک جمله آیشمن را چنین تعریف کرد: او از «دیدن دنیا از چشمان دیگران» و «فکر کردن از نگاه دیگران» ناتوان بود؛ همین!
بندورا (استاد استنفورد) نشان میدهد که انسانها اغلب دست به اعمال ناپسند نمیزنند مگر آنکه جنبههای غیراخلاقی آن اعمال را برای خودشان توجیه کرده باشند. او ۶ سازوکار شناختی- روانی برای مشروعیتدهی ذهنی در این خصوص معرفی میکند که یکی از آنها «تلطیف واژگانی» است.
در «تلطیف واژگانی» یک عمل غیراخلاقی با کلماتی تلطیفشده و متفاوت به کار میرود تا از زشتی آن کاسته شود؛ همانگونه که نازیها کشتار یهودیان را «پاکسازی اروپا» مینامیدند یا در نمونههای دیگر به جای حقوق نجومی به کار برود «سهم از سفره انقلاب» یا به جای قتل بشود «حذف» یا به جای فیلترینگ بشود «پالایش»!
در نظام اداری واژهها ساخته میشوند تا جهان را به گونهای غیر از طبیعت واقعیاش نشان دهند! یک بار مرور کنیم که واژهها در حقیقت چه هستند؛ مثلا به این فکر کنیم که ما امروز چه واژههای شریفی را به چه معناهایی به کار میبریم؟ و این واژههای شریف (مثل پالایش)، صرفنظر از آنکه چه معناهای خوبی میتوانند داشته باشد؛ در دنیای واقعی به چه چیز منتهی میشود؟
برای آنکه آیشمنهایی که در ذهن هر کدام از ما زندگی میکنند؛ نتوانند به جنایتهای خود ادامه دهند؛ تنها کافی است به واژهها حساس باشیم!
آرنت در انتهای کتاب خود نوشت «ابتذال شر»؛ بله شر بیش از آنکه توسط دشمن هیولایی و بزرگ ساخته شود؛ نتیجه ابتذال است؛ نتیجه کوتولهها و میانمایهها.
جنگ جهانی دوم با همه تصاویر وحشیگری و خشونت هولناک نیست؛ هولناکی جایی است که باور میکنیم این تصاویر هولناک را شیطانهایی غیرانسانی نساختند؛ بلکه انسانهای میانمایه و حرفگوشکنی ساختند که بیش از همه بلد بودند خودشان را فریب دهند! آنها در ساختاری اداری و با ابزار «زبان اداری» میتوانستند جهان را جای هولناکتری کنند.
#تاریخ
#Roshanfkrane
ویرگول
واژه ها هستند که شمارا می کشند! امیر ناظمی
داستان آیشمنآیشمن مسئول «اداره امور یهودیان» و عضو حزب نازی بود؛ همان کسی که به نوعی مسوول اتاقهای گاز در اردوگاههای یهودیان بود همان…
هر روز صبح به مدت ۱۰ دقیقه این نقطه را ماساژ دهید
بصورت دایره وار و ساعتگرد، در هر پا ۹ بار
👈🏻بهبود سیستم ایمنی، رفع خستگی و اضطراب، افزایش انرژی، کاهش فرآیند پیری، بهبود هضم و ..
انجام این حرکت در شب توصیه نشده چون باعث بی خوابی می شود.
#دانستنی
#Roshanfkrane
بصورت دایره وار و ساعتگرد، در هر پا ۹ بار
👈🏻بهبود سیستم ایمنی، رفع خستگی و اضطراب، افزایش انرژی، کاهش فرآیند پیری، بهبود هضم و ..
انجام این حرکت در شب توصیه نشده چون باعث بی خوابی می شود.
#دانستنی
#Roshanfkrane
🔴 تأثیر مخرب کلمه " چرا "
هنگامی که مشکلات خود را بررسی و تحلیل می کنید و از خود می پرسید چرا این اتفاق افتاد؟ یا چرا همه چیز آنطور که من می خواستم پیش نرفت؟
ضمیر ناخوداگاه به طور طبیعی بر روی موارد منفی تمرکز پیدا می کند تا توجیهی برای مشکل پیدا کند و این باعث می شود تا عمیق تر در مشکل فرو روید و از رسیدن به یک راه حل سازنده دور و دورتر شوید.
اما اگر به محض اینکه کلمه "چرا" به ذهن شما خطور کرد سریعا کلمات "چطور" و "چگونه" را جایگزین کنید، ذهن ناخودآگاه به جای پرداختن به موارد منفی به پیداکردن منابع راه حل در درون شما می پردازد و موارد و راهکارهای سازنده حل مشکل را در اختیار شما قرار خواهد داد.
🔸چرا این اتفاق افتاد؟ غلط
🔸چگونه این اتفاق افتاد؟ صحیح
🔸چطور باید آن را حل کنم؟ صحیح
#انگیزشی
#Roshanfkrane
هنگامی که مشکلات خود را بررسی و تحلیل می کنید و از خود می پرسید چرا این اتفاق افتاد؟ یا چرا همه چیز آنطور که من می خواستم پیش نرفت؟
ضمیر ناخوداگاه به طور طبیعی بر روی موارد منفی تمرکز پیدا می کند تا توجیهی برای مشکل پیدا کند و این باعث می شود تا عمیق تر در مشکل فرو روید و از رسیدن به یک راه حل سازنده دور و دورتر شوید.
اما اگر به محض اینکه کلمه "چرا" به ذهن شما خطور کرد سریعا کلمات "چطور" و "چگونه" را جایگزین کنید، ذهن ناخودآگاه به جای پرداختن به موارد منفی به پیداکردن منابع راه حل در درون شما می پردازد و موارد و راهکارهای سازنده حل مشکل را در اختیار شما قرار خواهد داد.
🔸چرا این اتفاق افتاد؟ غلط
🔸چگونه این اتفاق افتاد؟ صحیح
🔸چطور باید آن را حل کنم؟ صحیح
#انگیزشی
#Roshanfkrane
هفت هشت سال پیش، سه چهار نفری یک ماشینِ آبی اجاره کردیم و زدیم به جاده. جهت سیر و سفر درون و برون. دو سه بار با راهزنها دست به یقه شدیم. یکی دو نفرمان در طول سفر عاشق شدند. یک بار هم پرِ طوفان به پرمان گرفت و نزدیک بود از این جهان فانی ما را مستقیم ببرد به آن دیار باقی. یک روز بعد از ظهر رسیدیم به یک شهر ساحلی که بوی بندرانزلی میداد. رفتیم رستوران و قزلآلا خوردیم. خام و نپخته. مزهی کفش بلا میداد. تا ته ظرف را خوردیم و همزمان به آشپز فحش دادیم. بعد گفتیم چهار قدم راه برویم تا هضمش کنیم و جا باز کنیم برای وعدهی قزلآلای بعد. یک کوچه مانده بود به ساحل که رسیدیم به ساختمان آجری نه چندان بزرگی با یک پنجره بزرگ و یک در کوچک که آدم به زحمت از آن رد میشد. کارگاه نجاری بود گویا. پشت پنجرهی کارگاه یک قایق واقعی گذاشته بودند همقد فیل. قزلآلای نپخته توی دلمان حالا انگار زنده شده بود و میخواست معدهمان را بپکاند. یک نفرمان دو بار دور ساختمان طواف کرد تا شاید دستشویی پیدا کند. برگشت و گفت نیست. بعد گفت این قایق را چطور قرار است ببرند بیرون؟ راست میگفت. کلِ ساختمان یک در داشت که روی آن هم پیچک پیچیده بود. اصلا قایق از آن رد نمیشد. این عجیبترین بخش سفر بود. یک قایق بزرگِ گرفتار شده در یک کارگاه نجاری. آنهم فقط یک کوچه بالاتر از ساحل. فشار قزلآلا زده بود بالا و افتاده بودیم به تئوریپردازی. اول قایق بوده و بعد اتاق را دورش ساختهاند. سازندهی قایق مصرفکنندهی دائمی علف است. یکی هم ماجرای ساختن گنبد مسجدی را گفت که پیمانکار شوخطبع یادش رفته بود تا جرثقیل را بیرون بیاورد. گنبد تمام شده بود و گردن جرثقیل از بالای آن زده بود بیرون. مثل زرافهای محبوس در کوزه.
بالاخره دستشویی پیدا کردیم و راحت شدیم. هم ما و هم قزلآلا. اما فکرمان مانده بود پیش قایق. بالاخره به اجماع رسیدیم که لابد یک نجار بوده که آرزوهای بزرگ توی سرش داشته است. مثلا اینکه یک قایق درست کند. مثل حضرت نوح. سوارش بشود و برود مثلا سواحل فلان جا و فلان کار را بکند. روز و شبش را گذاشته پای تحقق این آرزو. روزی که آخرین میخ را کوبیده، دو قدم رفته عقب و با رضایت به آرزوی محقق شدهاش نگاه کرده است. بعد دور و برش را نگاه کرده و دیده که کارگاهش فقط دیوار دارد و در نداره و آرزویش حبس شده این جا. فیل محبوس در کوزه. بعد هم چند تا فحش آبدار داده و رفته است. به ما چه؟ تقصیر خودش بوده که آرزویش را در جای اشتباهی محقق کرده است. اگر میرفت دم ساحل و قایق میساخت مشکلی نداشت. فقط با یک هل میزد به دل دریا و میرفت به سواحل فلان و یک دل سیر فلان کار را میکرد.
البته تئوریهای جانبی هم بود. مثلا اینکه نوح عمدا قایق را اینجا ساخته است و منتظر بوده که یک روز طوفان بیاید و دیوارها را خراب کند. در واقع قایق را به آب نمیاندازد و آب را زیر قایق میاندازد. به هر حال هر کسی از یک دری وارد میشود و آرزوی فلانش را محقق میکند. نهایتا این راز برای ما حل نشده باقی ماند. یک قایق گرفتار در اتاقِ بدون در. دریایی که یک کوچه پائینتر بود با هزار قایق آزاد. شهری که قزلآلاهایش را درست نمیپزند. دستشویی هم زیاد ندارد. اصلا همین وضعیت اسفبار قزلآلا و دستشوییها لابد باعث شده که نوحِ نجار به فکر ساختن قایق و فرار کردن بیفتد. بار بعد که گذرم بخورد به آنجا، ته و توی ماجرا را درمیآورم. اما تا آنوقت لعنت به هر چه دیوار است.
#فهیم_عطار
#Roshanfkrane
بالاخره دستشویی پیدا کردیم و راحت شدیم. هم ما و هم قزلآلا. اما فکرمان مانده بود پیش قایق. بالاخره به اجماع رسیدیم که لابد یک نجار بوده که آرزوهای بزرگ توی سرش داشته است. مثلا اینکه یک قایق درست کند. مثل حضرت نوح. سوارش بشود و برود مثلا سواحل فلان جا و فلان کار را بکند. روز و شبش را گذاشته پای تحقق این آرزو. روزی که آخرین میخ را کوبیده، دو قدم رفته عقب و با رضایت به آرزوی محقق شدهاش نگاه کرده است. بعد دور و برش را نگاه کرده و دیده که کارگاهش فقط دیوار دارد و در نداره و آرزویش حبس شده این جا. فیل محبوس در کوزه. بعد هم چند تا فحش آبدار داده و رفته است. به ما چه؟ تقصیر خودش بوده که آرزویش را در جای اشتباهی محقق کرده است. اگر میرفت دم ساحل و قایق میساخت مشکلی نداشت. فقط با یک هل میزد به دل دریا و میرفت به سواحل فلان و یک دل سیر فلان کار را میکرد.
البته تئوریهای جانبی هم بود. مثلا اینکه نوح عمدا قایق را اینجا ساخته است و منتظر بوده که یک روز طوفان بیاید و دیوارها را خراب کند. در واقع قایق را به آب نمیاندازد و آب را زیر قایق میاندازد. به هر حال هر کسی از یک دری وارد میشود و آرزوی فلانش را محقق میکند. نهایتا این راز برای ما حل نشده باقی ماند. یک قایق گرفتار در اتاقِ بدون در. دریایی که یک کوچه پائینتر بود با هزار قایق آزاد. شهری که قزلآلاهایش را درست نمیپزند. دستشویی هم زیاد ندارد. اصلا همین وضعیت اسفبار قزلآلا و دستشوییها لابد باعث شده که نوحِ نجار به فکر ساختن قایق و فرار کردن بیفتد. بار بعد که گذرم بخورد به آنجا، ته و توی ماجرا را درمیآورم. اما تا آنوقت لعنت به هر چه دیوار است.
#فهیم_عطار
#Roshanfkrane
💢 مهدی یراحی را آزاد کنید.
❗️مسئولان باید بدانند بگیر و ببند، مهار و پیشگیری دوای درد مملکت نیست.
جامعه امروز #ایران آگاه شده و میداند چه باید بکند. بنابراین نه با شعر و موسیقی و ... هیجانی و تحریک میشوند و نه دست از مطالباتشان بر میدارند. هر چه مردم را کوچک بدانند، ملت بزرگتر میشود!
#امیدفراغت روزنامهنگار
#Roshanfkrane
❗️مسئولان باید بدانند بگیر و ببند، مهار و پیشگیری دوای درد مملکت نیست.
جامعه امروز #ایران آگاه شده و میداند چه باید بکند. بنابراین نه با شعر و موسیقی و ... هیجانی و تحریک میشوند و نه دست از مطالباتشان بر میدارند. هر چه مردم را کوچک بدانند، ملت بزرگتر میشود!
#امیدفراغت روزنامهنگار
#Roshanfkrane