یک داستان واقعی است حتمأ بخوانید
#حکایت
▫️در سال ۱۳۳۰، کفش اغلب ایرانی ها گیوه و نعلین و گالش بود و از طرفی شهر نشینی باب شده بود. یک جوان اصالتاً شیرازی، به نام
#محمدرحیم_متقی_ایروانی، با خود فکر کرد که مردم ممکن است بی نان سر کنند،
اما بی کفش نمیتوانند دنبال نان بروند!
▫️به نظر او نمیتوان شهرنشینی کرد، آن هم بدون کفش و پا برهنه؛ پس مردم به دوچیز نیاز دارند. یکی نان و یکی کفش!
▫️با این فکر به کشور چکسلواکی رفت و دو کارشناس چک استخدام کرد و یک دستگاه اتوکلاو کفش خرید و به ایران آمد و در خیابان
گلوبندک تهران پاساژی ساخت و شروع به تولید کفش نمود.
▫️ایروانی کارش را با ۳۵ کارگر شروع کرد؛
او کمر همت بست و چون سوداهای بزرگ در سر داشت، با وام و پس انداز و ارث و...،
زمین بزرگتری در مهرآباد کرج خرید و در آن محل اول یک مسجد ساخت و بعد کارخانه تولید کفش را هم به آنجا منتقل کرد.
▫️#محمدرحیم_متقی کم و بیش، از این و آن، سرزنش میشنید که، "تا وقتی کفش خارجی هست، چه کسی گیوه و گالش ایرانی میخرد؟؟".
اما این حرفها او را دلسرد نکرد و کم کم طوری شد که در سال ۱۳۳۷ کفش های چرمی تولید کرد که بسیار با دوام بود.
▫️او کفش ها را به قیمت چهارتومان میفروخت. این در حالی بود که کفش خارجی آن زمان ده تومان بود
و آن دوام و زیبایی را نداشت!!!!!
▫️جالب اینکه ایروانی، در سال ۱۳۴۳ موسسه ای با هدف نگهداری و پرورش ۲۲ کودک ۲ ماهه تا ۲ ساله ی سرراهی تاسیس کرد تا در آینده، این کودکان، از مدیران کارخانه اش و مدیران ایرانی بشوند.
▫️قرار بر این شد بخشی از درآمدش به مصارف تحصیلی این ۲۲ کودک برسد و خوراک، پوشاک و وسایل زندگی ساده و کم خرج آنها
همه به عهده خودش باشد.
قانونی هم وضع کرد که هیچکدام از این کودکان تحت سرپرستی او، بعداز رسیدن به سن ۱۸ سالگی، هیچ تعهدی نسبت به او ندارند و آزادند که هرجور دلشان خواست زندگی کنند!!
فقط انتظار او اینست که نسبت به "تحصیل" جدی باشند و "حسن اخلاق" را اساس کارشان قرار بدهند.
▫️ایروانی، طی سال های ۳۵ تا ۵۷ بیش از ۵۰ شرکت تاسیس کرد و برای کارگرانش خانه های سازمانی ساخت
و سرویس ایاب و ذهاب رایگان در نظر گرفت.
▫️در این سالها کسب و کار او پیوسته رو به پیشرفت بود،
تا آنکه در سال ۵۷، شرکت کفش محمدرحیم متقی ایروانی این سرمایه دار ایرانی متدین، شریف و انسان دوست، بدون ذکر هرگونه دلیل و اتهام, مصادره و در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفت و متاسفانه به دلیل واگذار کردن آن
به نورچشمیها، کارخانه ای که روزگاری، ۱۰ هزار خانواده کارگری را به خوبی اداره می کرد به ورشکستگی کشیده شد!
▫️قلب کارخانه ای که محل درآمد و امرار معاش ۱۰ هزار خانواده بود، از تپش ایستاد و کارخانه موفق و خوشنام «کفش ملی» به مرور،
تبدیل به انبار ماشین آلات و خودروهای سایپا شد!
▫️ایروانی، با دل شکسته به آمریکا رفت
و کودکان تحت نظرش، که آن زمان ۱۴ تا ۱۶ ساله شده بودند را هم، با هزینه خودش به آمریکا برد و در آنجا کارخانه چرمسازی بوستون را تاسیس کرد و باز هم کفش تولید کرد!
▫️سرانجام در ۱۲ بهمن ماه سال ۱۳۸۴
در پایان یک روز کاری در غربت از دنیا رفت.
محمد رحیم متقی ایروانی، همان موسس (کفش ملی)بود.
▫️از خواندن این واقعیت، هم لذت بردم وهم افسوس فراوان خوردم که در اثر فساد و بی قانونی و ندانم کاری، چه ضرباتی به اقتصاد
و شخصیت هایی همانند آقای متقی ایروانی زده شده ،،
روانشان شاد و نامشان ماندگار
✍سیدپیمان طاهری
#ارسالی #تاریخ_معاصر #کفش_ملی
@Roshanfkrane
#حکایت
▫️در سال ۱۳۳۰، کفش اغلب ایرانی ها گیوه و نعلین و گالش بود و از طرفی شهر نشینی باب شده بود. یک جوان اصالتاً شیرازی، به نام
#محمدرحیم_متقی_ایروانی، با خود فکر کرد که مردم ممکن است بی نان سر کنند،
اما بی کفش نمیتوانند دنبال نان بروند!
▫️به نظر او نمیتوان شهرنشینی کرد، آن هم بدون کفش و پا برهنه؛ پس مردم به دوچیز نیاز دارند. یکی نان و یکی کفش!
▫️با این فکر به کشور چکسلواکی رفت و دو کارشناس چک استخدام کرد و یک دستگاه اتوکلاو کفش خرید و به ایران آمد و در خیابان
گلوبندک تهران پاساژی ساخت و شروع به تولید کفش نمود.
▫️ایروانی کارش را با ۳۵ کارگر شروع کرد؛
او کمر همت بست و چون سوداهای بزرگ در سر داشت، با وام و پس انداز و ارث و...،
زمین بزرگتری در مهرآباد کرج خرید و در آن محل اول یک مسجد ساخت و بعد کارخانه تولید کفش را هم به آنجا منتقل کرد.
▫️#محمدرحیم_متقی کم و بیش، از این و آن، سرزنش میشنید که، "تا وقتی کفش خارجی هست، چه کسی گیوه و گالش ایرانی میخرد؟؟".
اما این حرفها او را دلسرد نکرد و کم کم طوری شد که در سال ۱۳۳۷ کفش های چرمی تولید کرد که بسیار با دوام بود.
▫️او کفش ها را به قیمت چهارتومان میفروخت. این در حالی بود که کفش خارجی آن زمان ده تومان بود
و آن دوام و زیبایی را نداشت!!!!!
▫️جالب اینکه ایروانی، در سال ۱۳۴۳ موسسه ای با هدف نگهداری و پرورش ۲۲ کودک ۲ ماهه تا ۲ ساله ی سرراهی تاسیس کرد تا در آینده، این کودکان، از مدیران کارخانه اش و مدیران ایرانی بشوند.
▫️قرار بر این شد بخشی از درآمدش به مصارف تحصیلی این ۲۲ کودک برسد و خوراک، پوشاک و وسایل زندگی ساده و کم خرج آنها
همه به عهده خودش باشد.
قانونی هم وضع کرد که هیچکدام از این کودکان تحت سرپرستی او، بعداز رسیدن به سن ۱۸ سالگی، هیچ تعهدی نسبت به او ندارند و آزادند که هرجور دلشان خواست زندگی کنند!!
فقط انتظار او اینست که نسبت به "تحصیل" جدی باشند و "حسن اخلاق" را اساس کارشان قرار بدهند.
▫️ایروانی، طی سال های ۳۵ تا ۵۷ بیش از ۵۰ شرکت تاسیس کرد و برای کارگرانش خانه های سازمانی ساخت
و سرویس ایاب و ذهاب رایگان در نظر گرفت.
▫️در این سالها کسب و کار او پیوسته رو به پیشرفت بود،
تا آنکه در سال ۵۷، شرکت کفش محمدرحیم متقی ایروانی این سرمایه دار ایرانی متدین، شریف و انسان دوست، بدون ذکر هرگونه دلیل و اتهام, مصادره و در اختیار بنیاد مستضعفان قرار گرفت و متاسفانه به دلیل واگذار کردن آن
به نورچشمیها، کارخانه ای که روزگاری، ۱۰ هزار خانواده کارگری را به خوبی اداره می کرد به ورشکستگی کشیده شد!
▫️قلب کارخانه ای که محل درآمد و امرار معاش ۱۰ هزار خانواده بود، از تپش ایستاد و کارخانه موفق و خوشنام «کفش ملی» به مرور،
تبدیل به انبار ماشین آلات و خودروهای سایپا شد!
▫️ایروانی، با دل شکسته به آمریکا رفت
و کودکان تحت نظرش، که آن زمان ۱۴ تا ۱۶ ساله شده بودند را هم، با هزینه خودش به آمریکا برد و در آنجا کارخانه چرمسازی بوستون را تاسیس کرد و باز هم کفش تولید کرد!
▫️سرانجام در ۱۲ بهمن ماه سال ۱۳۸۴
در پایان یک روز کاری در غربت از دنیا رفت.
محمد رحیم متقی ایروانی، همان موسس (کفش ملی)بود.
▫️از خواندن این واقعیت، هم لذت بردم وهم افسوس فراوان خوردم که در اثر فساد و بی قانونی و ندانم کاری، چه ضرباتی به اقتصاد
و شخصیت هایی همانند آقای متقی ایروانی زده شده ،،
روانشان شاد و نامشان ماندگار
✍سیدپیمان طاهری
#ارسالی #تاریخ_معاصر #کفش_ملی
@Roshanfkrane