روشنفکران
69.8K subscribers
49.4K photos
41.2K videos
2.39K files
6.78K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
اعدام نکنید!

اعدام یک انسان، زشت‌ترین و هولناک‌ترین صحنه‌ای است که بشر خلق کرده است.
اعدام آدم‌ها باعث پیشرفت، امن شدن و بهبود هیچ جامعه‌ای نشده است.

به ممالک دنیا نگاه کنید. اتفاقا هر قدر آمار اعدام و خشونت قضایی در جامعه‌ای بیشتر است، آمار جرم و جنایت‌ هم بالاتر است، و بر عکس، کم‌ترین میزان جرایم متعلق به جوامعی است که کمترین احکام خشن و بیشترین ملاطفت و ملایمت را نشان می‌دهند.

اعدام را متوقف کنید!


✍️ #ساسان_حبیب‌وند

#اجتماعی

@Roshanfkrane
ظلم بزرگ به ابنای بشر نه خرده جنایت‌های افراد یک جامعه، جنگ‌ها و نسل‌کشی‌ها، بلکه مدیریت توده‌ها با رویکردِ همسان‌سازی اندیشه و عملِ افراد و به‌کارگیری قوای قهریه در پوشش تعابیری مانند نظم، قانون و ارزش است تا از انسانِ اجتماعی، انسانِ خردمند پدید بیاورد. تن دادن به هویت‌زدایی از انسان اجتماعی در حالی صورت می‌گیرد که عموما از این واقعیت غافل‌یم که اولین آموزه‌ها و قوانین نه برای دست یازیدن به آرمان‌شهر و تضمینِ همنشینی با نورِ حقیقت، بلکه به‌منظور افزایش شانسِ تداوم بقا و تولید مثل برای آنان که خود را سزاوارتر از دیگران می‌دانستند، شکل گرفت. به‌نظر می‌رسد انسان تنها موجودی باشد که برای بقا به مفاهیمی غیر مادی، قراردادی و انتزاعی نیازمند است که نه تنها از درکِ صحیح آن‌ها عاجز بوده، چه بسا در طول تاریخ از همین نقطه متحمل آسیب‌های فراوانی شده است. از دیرباز انسان‌ها در چارچوب همیمن مفاهیم همچون ملت، کشور، فرهنگ و دین، اهداف متعددی را برای خود ترسیم نموده و به‌منظور رسیدن به آن‌ها، الزامات ویژه‌ای را بر خود فرض و در صورت امکان بر جامعه‌ی اطراف‌شان نیز تحمیل می‌کرده‌اند که لزوما خوشایند همه‌ی افراد آن جامعه نبوده و نیست. فارغ از نوع و ارزش اهدافی که جوامع مختلف دنبال می‌کنند، که حتی در ظاهر می‌تواند خارج از دایره‌ی هنجارهای جامعه‌ی دیگر قرار گیرد، این اهداف دارای ماهیتی یکسانند: شادکامی. با کنکاش در تعابیر متعدد از شادکامی که در آیین‌ها و مکاتب قراردادی حتی آن‌هایی که در آن سوی مفاهیم مادی پاداشی را وعده می‌دهند، می‌شود دریافت آنچه که بیشتر از همه در اغلب آن‌ها صراحت داشته و ملموس است تاکید بر ارضای نامحدود غریضه‌ی جنسی و فقدان تشنگی و گرسنگی‌ست؛ یک آرزوی دیرینه و ماقبل تاریخِ برآمده از دلِ محدودیت‌های بیولوژیکی و محیطیِ اجداد شکارگر-خوراکجوی‌مان، یعنی سکس و غذای فراوان! در شرایطی که شادکامی با این ویژگیِ بدوی همچنان دغدغه‌ای ذاتی در انسان محسوب می‌شود، با آگاهی از محدودیت همیشگی منابع، بسیار ساده‌انگارانه است اگر بپذیریم در طول تاریخ نظام‌ها و جنبش‌های مدنی برای انتفاع همه افراد شکل گرفته‌اند. تردید در این امر بیشتر هم می‌شود وقتی هنوز بسیارند افرادی که خود را انسان‌تر و خردمندتر از دیگران می‌دانند و عمدتا با همین استدلال، به در اختیار داشتنِ حلقه‌ی قدرت اصرار می‌ورزند. به‌نوعی می‌توان گفت حاکمیتِ غیر انتفاعی از اساس با ذات انسان در تضاد است‌ و نباید آن‌را جدی گرفت؛ و اتفاقا وقتی بر آن تاکید می‌شود باید از عواقب چنین موجودیتی نگران هم شد. در این میان همواره نظام‌هایی کارآمدترند که با استفاده از منابعِ در اختیار، قادر به تامین سطوح بالاتر و باکیفیت‌تری از شادکامی برای افراد جامعه باشند تا در راسِ هرمِ اجتماعی، یک مجموعه‌‌ی برگزیده و با دغدغه‌های بسیار کمتر در مقوله‌های تداومِ نسل و بقا، بتوانند دل مُفصّلی از عزا دربیاورند.

#ساسان_گلیجانی
@Roshanfkrane
Audio
کودک و مسأله‌ی باخت

🔹 در جایی که بزرگترها، زندگی را صحنه رقابت و خودنمایی ببینند، طبیعی است که کودک هم هدف از بازی و یادگیری را اثبات قدرت و برتری خود ببیند.

🔹 پدر و مادری که به‌جای تلاش برای رشد و پرورش وجود خود، هم و غم‌شان، نمایش دادن خانه و ماشین و مبلمان مجلل به دیگران است، به‌روشنی به کودک خود می‌گویند: اثبات کردن خود به دیگران، مهم‌تر است از آموختن، شاد بودن و شکوفا زیستن.

🔹 مادامی که بزرگترها درگیر رنج خوداثباتی، رقابت و جنگ هویت با دیگران‌اند، بروز احساس خشم و سرخوردگی در کودک امری طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است.

🔹 زمانی که بزرگترها برای زندگی سالم و شکوفا بیش از جلب نظر مردم و "کم نیاوردن پیش دیگران" اهمیت قائل شوند، کودک هم به لذت بردن از یک بازی خوب و پرتلاش بیش از بردن یا باختن توجه خواهد کرد.

پی‌نوشت:
صفحه شطرنج، تمثیلی است از صحنه زندگی. اگر هدف، جلوزدن و نشان دادن برتری خود باشد، نتیجه زندگی، فشار، دلهره و اضطراب است.
و اگر هدف، لذت بردن، کوشش کردن و آموختن باشد، همه‌ی زندگی، پیشرفت و برد است.

✍🏻 #ساسان«حبیب_وند
#تربیتی #پرورشی #کودک

#روانشناسی
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شفای زخم های کودکی:
چگونه می توان از آسیب های دوران کودکی رهایی یافت؟


بسیاری از ما در کودکی، ازنادانی و رفتار نادرست اطرافیان و والدین عصبی خود، آسیب دیده ایم و زخم خورده ایم. اما چگونه می توانیم امروز در بزرگسالی این زخم ها را شفا دهیم؟
#ساسان_حبیب_وند - روان شناس
#روانشناسی
@Roshanfkrane
کی وضع عوض می‌شود
ساسان حبیب‌وند
🌀 "کی وضع عوض می‌شود؟"


تحولات سیاسی، با همه اهمیت و ضرورتش، فرع بر تغییر بزرگتری است و آن، تحول فکری و فرهنگی است.

🔹 قطعا یک ساختار سیاسی ناکارآمد و بلکه غیرمردمی، مسوول بی‌کفایتی و ستمگری خویش است. اما ساختار مهم‌تر و نیرومندتری هست که غفلت از آن بسا که ساختارهای بعدی و بعدی را که همگی روبنا هستند، به دور باطل فساد و ستمگری دراندازد.
راه شکستن این چرخه فساد، شناخت درست هرم قدرت است، هرمی که قاعده بزرگ آن مردم‌اند، با سطح تفکر، اخلاقیات و آگاهی‌شان.

🔹 این همان اعتمادبه‌نفس اجتماعی است که مانع ظهور فریبکاران و خودکامگان است و لازمه آزادی مردم و آبادی سرزمین‌شان.
از نظر من، مطالباتی که امروز شاهدش هستیم، نتیجه تحول فکری و جهان‌نگری جامعه ماست، جامعه‌ای که دیگر در پوسته کهنه فکری و نگرشی قبلی نمی‌گنجد و خواهان شکستن آن پوسته و تنفس در فضای جدید است، فضایی که با احساس و جهان‌بینی تازه او تناسب داشته باشد. این اتفاقی بی‌اندازه مهم و نویدبخش است اما نباید فراموش کرد که حفظ هر رویشی منوط به شناخت و پرورش ریشه‌هاست.

#ساسان_حبیب_وند

#اجتماعی #فرهنگ
@Roshanfkrane
🌀 "ارشاد"

این نوشتار، کمی بی‌پرده است. از شکیبایی شما سپاسگزارم.

🔹 یکی از عجیب‌ترین اتفاقات سال‌های اخیر، تخریب کلمات است، کلماتی که بیشترشان پیش از آن معنا و مفهوم زیبا و عمیقی داشتند ظرف مدت کوتاهی چنان تغییر ماهیت دادند که نه تنها دیگر آن معنای واقعی را به ذهن آدم‌ها نمی‌آورند بلکه اغلب حسی از تنفر، تمسخر، ابتذال و حتی تهوع را برمی‌انگیزند.

🔹 "ارشاد" یکی از آنهاست. "ارشاد" در اصل به معنای پروراندن و رشد دادن و آگاهی بخشیدن است اما شما ببینید همین معنا وقتی به دست و ذهن یک تعداد شخصیت بیمار ابله و کوتوله افتاد به چه شکل زشت و کج و کوله‌ای درآمد.

مولانا مکررا همین را گفته است:
از سموم نفس چون باعلتی
هرچه گیری تو مرض را آلتی
گر بگیری گوهری سنگی شود
ور بگیری مهر دل جنگی شود
ور بگیری نکته‌ای بکر و لطیف
بعد درکت گشت بی‌ذوق و کثیف

🔹 می‌گوید: وقتی ذهن و روانت به سم حماقت و حقارت آلوده است، هر حرف و معنایی را که بگیری هرقدر هم لطیف و پرمغز، آن را به شکل تفکر ناپاک و خرابت درخواهی آورد.

🔹 تصور کنید شغل شما این باشد که از صبح تا شب در داخل ماشینی بنشینید و در خیابان‌ها به‌راه بیفتید و سر و سینه و پاچه آدم‌ها را رصد کنید تا اگر تکه‌ای از مو یا گوشه‌ای از دست و پای کسی به چشم‌تان خورد او را بگیرید و با ضرب و زور و فحش و کتک داخل ماشین بیندازید و ببرید و با بی‌ادبی و بی‌فرهنگی تمام از او تعهد بگیرید و وادار به گریه و التماسش کنید و اگر مقاومت کرد از وحشیانه‌ترین رفتارها با او ابا نکنید و باین ترتیب هر روز جمعیت بیشتری را به خشم و افسردگی و اضطراب مبتلا سازید.

🔹 سر برج هم حقوق این کارها را بگیرید و پول گوشت و نان و سبزی‌ کنید و بخورید و بچرید. آمپول هوایی هم به شعور و وجدان و انسانیت‌تان بزنید و او را به کما ببرید تا بتوانید زندگی را با چنین خفت و نکبتی بگذرانید. این شده است "ارشاد"ی که حالا همگی با آن به‌خوبی آشنا هستیم- والبته نام خیلی به‌اصطلاح "مشاغل" مشابه، که خودتان می‌شناسید.

🔹 خیر عزیزم، این کارها ارشاد نیست، مبارزه با فساد هم نیست که این رفتار و طرزفکر و منش، عین فساد و تیره‌بختی است. اسم دین و عقیده هم بر آن نگذار و کلمات بیشتری را به لجن نکش. اینها عقیده نیست، ایدئولوژی هم نیست.

🔹 اینها سایکولژی است، عقده‌گشایی‌ روانی است. یک‌جور اختلال ادراکی-عاطفی است که ملتمس درمان است، منتها از قضای روزگار، در جای بد و زمانه بدی قرار گرفته و شده است یک‌جور شغل و حرفه، وگرنه در یک محیط سالم که هرچیز در جای خودش قرار دارد، جای شما هم آسایشگاه روانی است.
موضوع، ابدا توهین و اهانت نیست. شما به تکست‌بوک‌های اختلالات روانی رجوع کنید، این نوع اختلال را در آنجا خواهید یافت.

برگرفته از کانال #ساسان_حبیب_وند روانشناس
@Roshanfkrane
🌀 «توجه‌ به ظرفیت روانی خود»

در این دنیا قرار است هر کسی در حد توان و ظرفیت خودش انسان خوبی باشد و به بهتر شدن دنیا کمک کند. اگر آدم‌ها همین کار را انجام می‌دادند دنیا گلستان می‌شد. ما باید در حد ظرفیت و توان عاطفی، روحی یا مالی، اقتصادی و جسمی خودمان رفتار کنیم.

🔹 خشونت با خود کار درستی نیست، حتی اگر به اسم و به قصد کمک به دیگری انجام شود، چون این نوعی ظلم است، ظلم به یک انسان. این انسان ممکن است خود شما باشید، ولی فرقی ندارد. ما حق نداریم به هیچ انسانی ظلم کنیم، و به‌خصوص اولین کسی که نباید به او ظلم کنیم، خودمان هستیم. اگر مهربانی و مدارا با خود را یاد نگیریم هرگز نمی‌توانیم اینکار را در حق دیگران هم انجام بدهیم. تمام مطلب همین است که ظلم نکنیم، آزار نرسانیم، مهربان باشیم و بردباری کنیم، با خود، دیگران و با همه موجودات زنده.

🔹 ظلم و ستم، نتیجه طرز فکری است که بدرفتاری را به انسان روا می‌داند و می‌پذیرد، نگاه وسیله‌نگر و تحقیرآمیزی که انسان را قربانی ایسم و آرمان و عقیده می‌کند. بارها گفته و نوشته‌ام که انسان، برتر و والاتر از عقیده و آرمان است، ولو این آرمان، عدالت، آزادی یا نوع‌دوستی باشد. ایده و آرمان است که قرار است به شادی و آسایش انسان خدمت کند، نه آدمی به ایده و آرمان. در غیر این‌صورت آن فکر و عقیده چرا و به چه دلیل مهم و ارزشمند است؟ شما نگاه کنید و ببینید چه سهم عظیمی از ظلم‌ها و بدبختی‌های تاریخ، حاصل عدم درک همین مطلب ساده است.

🔹 این است که جوامعی مثل ما را دچار ظلم و رنجی کرده که اکنون شکل خشن و غم‌انگیز آن را شاهد هستیم. ظلم بد است، چه با دیگری و چه با خود. این را هم گفته‌ام که هرقدر شما خود را ضعیف، غمگین و فرسوده کنید، دقیقا کاری با خود کرده‌اید که دشمنان شما می‌خواهند. حفظ شادی و سلامتی خود و دیگران نه‌تنها بد و نادرست نیست، بلکه عقلانی‌ترین و موثرترین راه غلبه بر ستم و تباهی است- همه تلاش و مبارزه هم درنهایت برای به‌بار آوردن شادی و سلامتی است؛ نیست؟

🔹 اما تعریف "ظرفیت روانی" چیست و فراتر از ظرفیت خو عمل نکردن یعنی چه؟ در زمینه‌های فیزیکی و اقتصادی، جواب این سوال روشن است، منی که یک میلیون تومان بیشتر ندارم، نمی‌توانم دو میلیون تومان به فرزندم کمک کنم، یا وقتی یک‌ خانه دوخوابه دارم، نمی‌توانم بیست نفر از دوستان را برای ماندن در شب دعوت کنم. من قدرت این را ندارم که یک سنگ ۵۰۰ کیلویی را از زمین بردارم...

🔹اما در مسائل روحی و روانی، می‌توان گفت با سه معیار، چالشی که خارج از توان یا طاقت روانی ماست قابل تشخیص است: ناخواسته بودن، نامطلوب بودن و پایدار بودن. منظور از "ناخواسته"، احساس یا چالشی است که خارج از اراده ماست و کنترلی بر آن نداریم. مثلا من ناخواسته دچار وحشتی شده‌ام، یعنی نه آن را پیش‌بینی می‌کرده‌ام و نه میلی به داشتنش داشته‌ام. این ترس خودبخود آمده و بر من مستولی شده، نه به اراده من آمده و نه به اراده من می‌رود. برعکس آن هم هست. اتفاقی پیش آمده که بیش از اندازه من را خوشحال کرده. من این خوشحالی را خودم بوجود نیاورده‌ام، و اراده‌ای بر آن ندارم، یعنی نمی‌توانم خوشحال نباشم، و شادی خودم را نمی‌توانم کنترل کنم.

🔹 "نامطلوب" بودن یعنی دلخواه و دلپذیر نبودن. احساس یا حالت نامطلوب، احساسی است ‌که من دوستش ندارم و من را غمگین، وحشت‌زده، افسرده یا ناامید می‌کند- طبیعی است که انسان، حالات، احساسات آزارنده را دوست نداشته باشد. شرط سوم، "پایدار بودن" است یعنی لجوج بودن. احساس یا تجربه لجوج، وضعیتی است که آمده و به‌سادگی نمی‌رود. مثلا من دچار اضطراب شده‌ام که غیر از اینکه خارج از کنترل من است (شرط اول) و نامطلوب است (شرط دوم)، روزها و شاید ماه‌ها ادامه پیدا می‌کند، بنابراین، لجوج یا پایدار است (شرط سوم).

🔹 اگر انجام کاری، حالت، احساس یا تجربه‌ای را به ما بدهد که فراتر از ظرفیت ما باشد باید از آن کار اجتناب کرد، ولو اینکه در نظر، خوب و انسان‌دوستانه باشد. مثل اینکه من در جایی بخواهم از حق کسی دفاع کنم و در نتیجه این کار، دچار وحشت یا اضطرابی بشوم، که خارج از ظرفیت من بوده و به جسم یا روان من آسیب جدی می‌رساند.
در آخر باید یک مطلب را ذکر کرد، اینکه توجه داشته باشیم که اینها توصیه‌های روانشناسی است نه توصیه‌های اخلاقی، و این دو را نباید باهم خلط کرد. یک نفر ممکن است بگوید با همه این حرف‌ها، من فداکاری و ازخودگذشتگی را در راه اهداف و آرمان‌های بزرگم ضروری می‌دانم ولو اینکه در این راه دچار آسیب جسمی یا روحی بشوم. در این مورد بحثی نیست و هرکس آزاد است مطابق با نظام فکری و ارزشی خود عمل کند ولی موضوع، شناخت اصول و قواعد بهداشت و سلامت روان است که برای زندگی سالم و آگاهانه ضروری است.


✍🏻#ساسان_حبیب‌وند

#روانشناسی #اجتماعی

@Roshanfkrane