روشنفکران
69K subscribers
49.1K photos
40.9K videos
2.39K files
6.71K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
فهم نادرست درباره اقتصاد چه بر سرمان می‌آورد؟

✍️ دکتر #امیرحسین_خالقی


در لطیفه‌ای نقل می‌کنند که از اهل دلی می‌پرسند اگر وسط دریا گرفتار شود و کوسه‌ای او را دنبال کند چه خواهد کرد، مرد رند پاسخ داده بود که به‌سرعت درختی پیدا می‌کند و از آن بالا می‌رود. وقتی به او گفته بودند مگر وسط دریا درخت پیدا می‌شود که بشود از آن بالا رفت، در پاسخ گفته بود: مجبورم، مجبور! در فقره سیاستمدارانی که حرف‌های به‌اصطلاح اقتصادی می‌زنند هم قضیه خیلی متفاوت نیست، اهل سیاست هم مجبورند خیلی اوقات حرف‌هایی بزنند که شاید خیلی با واقعیت‌های روی زمین سازگار نباشد، ولی به کار سیاست‌ورزی می‌آید. فهم دلیل آن‌هم البته دشوار نیست، منطق عمل در سیاست و اقتصاد یکی نیست، در یکی حرف از کارایی و ثروت است و در دیگری غلبه و قدرت و چه‌بسا این دو در بسیاری موارد همسو نباشند، اگر در اولی حرف از بلندمدت است، در دومی به‌ویژه در جاهایی مثل خاورمیانه همه‌چیز خیلی کوتاه‌مدت است و به قول معروف «وای اگر از پس امروز بود فردایی!».

سیاستمدار در تحلیل نهایی همواره باید یک «مهندس» جلوه کند. او برای بقا در عرصه پرخطر سیاست باید نشان دهد که دست‌کم در شرایط مناسب و با در دسترس بودن منابع کافی می‌تواند کارستان کند و معیشت میلیون‌ها آدم‌ها را بهبود دهد، حتی اگر خود بداند که توانا به این کار نیست. او بنا به شغلش البته همکاری و رقابت در سطح خُرد و میان رقبا را به‌خوبی می‌فهمد و تصور می‌کند کافی است هوشمندی سیاسی کافی داشت تا مصالحه‌ای برقرار شود، ولی از پس فهم چگونگی تنظیم مناسبات تعداد زیادی آدم متفاوت با اهداف حتی ناسازگار در جامعه‌ای بزرگ برنمی‌آید (بهتر است در مورد برخی از آنها بگوییم خیلی به صلاحشان نیست سر دربیاورند).سیاسیون دوست دارند اقتصاد را «اداره» کنند، «برنامه» توسعه داشته باشند، «سیاست» صنعتی تدوین کنند، با تورم «مبارزه» کنند، مافیاهای از خدا بی‌خبر و سلطان‌ها را «مجازات» کنند و نقدینگی را «هدایت» کنند، ولی در سطح کلان در اقتصاد یک جامعه، رفتارها ناشی از تصمیم‌های تعداد زیادی فرد و گروه است که حتی اگر بخواهیم هم امکان کنترل کامل آنها را نداریم.

در نگاه نخست با توجه به آمار بیش از دو هزار و اندی تریلیون تومان شاید برخی بپرسند اگر این‌همه «پول» در مملکت «خاک» می‌خورد، چرا آن را صرف این همه پروژه روی‌زمین‌مانده و کار اقتصادی موثر نکنیم و جوان‌ها را سر کار نبریم؟ اما اگر اندکی تعریف رایج نقدینگی در اقتصاد و ترکیب آن را در نظر داشته باشیم درمی‌یابیم که بخش عمده‌ای از این نقدینگی از جنس وام بانکی و «پول از قبل خرج‌شده» است نه اسکناس تانخورده در دست افراد که می‌توان با آن طلا یا سکه یا ملک یا بیت‌کوین خرید یا در تولید سرمایه‌گذاری کرد! پس این سیل از پیش راه افتاده است و طبیعی است که در سر راه خود ویرانی‌ها داشته باشد، هدایت نقدینگی «واقعی» یحتمل سلب مالکیت دارایی‌های افراد و استفاده از منابع به‌دست‌آمده در راه‌اندازی فلان کارخانه و پروژه «ثروت‌آفرین» و «ارزش‌افزا» است که حتی به فرض امکان اجرا، راه‌حلی بدتر از مشکل نخستین است و حاصلش اگر جنگ داخلی نباشد، قحطی و گرسنگی و مصیبت است. یادمان نرود که این به‌اصطلاح «هدایت نقدینگی» با بحث «هدایت اعتبار» البته متفاوت است و این دومی حرف بسیار جدی‌تری است.

اما اجازه دهید صریح باشیم و عاقبت اجرای آن منطق کلی مخرب را حدس بزنیم، از دل این ایده منحط «هدایت نقدینگی» چیزی جز این درنمی‌آید که دولت با وضع قانون و تبصره و... کاری کند که برخی حوزه‌های «خوب» برای سرمایه‌گذاری جذاب شوند و «نقدینگی» به سمت آنها برود که در کل به نفع مردم خواهد شد. اما بردن «سرمایه‌ها» (نه پول‌ها) به یک سمت به معنای نبردن آنها به سمت دیگر است و بسیاری اوقات در کل اوضاع تغییر چندانی نخواهد کرد، متاسفانه دولت، هر دولتی، انگیزه و دانش و توان کافی برای تصمیم‌گیری‌های اقتصادی درست در اقتصادهای پیچیده را ندارد و هر مداخله مداخله‌های بیشتری را طلب می‌کند و چنان‌که امثال دیو دونالدسون در مورد سیاست صنعتی (بخوانید همین مداخله خیرخواهانه دولت برای رشد فعالیت‌های تولیدی) نشان داده‌اند فتح‌الفتوحی رخ نخواهد داد، چاره کار البته روشن است باید اجازه دهیم بازار و کنشگران واقعی اقتصاد کار خودشان را بکنند که کار آسانی نیست، والله اعلم./تجارت فردا

#اقتصاد #اجتماعی

@Roshanfkrane
در باب علل بدبختی ملل

"امپریالیسم اروپایی در سال های ۱۹۶۰ و ۱۹۵۰ به پایان رسید. از آن زمان تا کنون دنیای غیرغرب نیم قرن [بلکه هم بیشتر] فرصت داشته تا به شکوفایی اقتصادی خاص خود دست پیدا کند. این حقیقت که بسیاری از این کشورها در طول این مدت، یک قدم از آن فناوری قدیمی که سرمایه گذاری اروپای استعماری در آنجا ایجاد کرد پیش تر نرفته اند، تقصير غرب نیست. آن دسته از کشورهایی که غرب را الگوی خود کردند، همچون کره جنوبی، سنگاپور، و تایوان، نشان دادند که با یک پس زمینه جهان سومی هم می توان در طول دو نسل به یک ملت مدرن، لیبرال دموکرات و شكوفا تبدیل شد.
آن کشورهایی که کماکان غرق در افلاس و عقب ماندگی اند، فلاكتشان ناشی از سلطه جویی، نژادپرستی و ستم غرب نیست، بلکه معلول سیاست ها و برنامه های سوسیالیستی ای است که خود انتخاب کرده اند یا از قبل جنگ داخلی و انقلاب بر آنها تحمیل شده است.

غرب ستیزی ای که من از آن سخن می گویم چیزی نیست که فقط راجع به نقد گذشته غرب باشد، بلکه حرف و نقل بسیاری در مورد امور جاری و زمان حال نیز دارد.
مواضعی که غرب ستیزان پس از حمله یازده سپتامبر ۲۰۰۱ گرفتند، به روشنی پرده از ارزش هایشان باز گرفت. در همان چند روز اول پس از حملات، شماری از روشنفکران مطرح غرب، مانند نوام چامسکی، سوزان زانتاگ و برخی همپالکی های جوان تر از آنها همچون نوامی کلین در جنبش ضد جهانی شدن، طوری واکنش نشان دادند که، به لحاظ اخلاقی و نمادین، تفاوتی با شادی مردم در خیابان های فلسطین و اسلام آباد نداشت؛ که به هنگام تماشای فرو ریختن برج های مرکز تجارت جهانی هلهله می کردند.
استدلالهای آنها هرآینه از زبان نامفهوم روشنفکرانه اش برهنه میشد، صریح و روشن بود: آمریکا مستوجب و مستحق آنچه در آن حمله به سرش آمد بود. ...

امروز ما در دوره ای از بربریت و انحطاط زندگی می کنیم. پشت دیوارها بربرهایی هستند که می خواهند ما را نابود کنند و در درون جامعه ما فرهنگی رو به انحطاط قرار دارد. ما فقط چیزی را به دست می آوریم که سزاوارش هستیم. انتقادهای بی رحمانه از غرب که چپهای دانشگاهی و نخبگان فرهنگی ما از دهه ۱۹۶۰ خود را درگیر آن کرده اند، رقبای ما را جسارت می دهد و هم زمان اراده ما برای مقاومت را تحلیل می برد. پیامدهای این فرهنگ رقیب همه جا در اطراف ما دیده می شود، اما راه رویارویی با آن چندان روشن نیست.
بقای اصول بنیادین فرهنگ غرب درباره آزادی بیان و آزادی تحقیق علمی، تمام بسته به این است که آیا ما از آن درجه هوش برخوردار هستیم که ارزش واقعی آنها را درک کرده و آیا اراده این را داریم که با دشمنان این ارزش ها مقابله کنیم".

حضرت مردیها باز کارستان کرده است، آنچه بالا آمد از کتاب لیبرالیسم محافظه کار که مجموعه ای از مقاله ها از متفکران کمتر شناخته شده در ایران است، بیرون آمده است و مطابق انتظار، حرف های دلنشین زیاد دارد، به این محاسن ترجمه رسا و خواندنی استاد را هم بیفزایید، بخوانید که راه رستگاری از آن می گذرد، والله اعلم.

https://bit.ly/2D3saYo

#امیرحسین_خالقی

#اقتصاد #سیاسی

@Roshanfkrane
"در باب هدایت نقدینگی"

در لطیفه‌ای نقل می‌کنند که از اهل دلی می‌پرسند اگر وسط دریا گرفتار شود و کوسه‌ای او را دنبال کند چه خواهد کرد، مردِ رِند پاسخ داده بود که به‌سرعت درختی پیدا می‌کند و از آن بالا می‌رود. وقتی به او گفته بودند مگر وسط دریا درخت پیدا می‌شود که بشود از آن بالا رفت، در پاسخ گفته بود:
مجبورم، مجبور!

در فقره سیاستمدارانی که حرف‌های به‌اصطلاح اقتصادی می‌زنند هم قضیه خیلی متفاوت نیست، اهل سیاست هم مجبورند خیلی اوقات حرف‌هایی بزنند که شاید خیلی با واقعیت‌های روی زمین سازگار نباشد، ولی به کار سیاست‌ورزی می‌آید.
فهم دلیل آن‌هم البته دشوار نیست، منطق عمل در اقتصاد و سیاست یکی نیست، در یکی حرف از کارایی و ثروت است و در دیگری غلبه و قدرت و چه‌بسا این دو در بسیاری موارد همسو نباشند، اگر در اولی حرف از بلندمدت است، در دومی به‌ویژه در جاهایی مثل خاورمیانه همه‌چیز خیلی کوتاه‌مدت است و به قول معروف:
"وای اگر از پس امروز بود فردایی"!

باری، یک نمونه جالب بحث هدایت نقدینگی است که هرچند خیلی تازه نیست، این‌روزها از زبان یکی از سیاسیون در شبکه‌های اجتماعی بحث‌برانگیز شد. انگار جان کلام این است که "پول" در کشور زیاد است، ولی جاهایی که باید نمی‌رود و باید آن را به محل "مطلوب" هدایت کرد تا خروجی اقتصاد افزایش یابد و قیمت دارایی‌ها بالاتر نرود و تورم به بار نیاید.
انگار که چیزی به نام نقدینگی وسط زمین و هوا معلق است و فقط منتظر نظر مساعد است تا تولید شکوفا شود.

در نگاه نخست با توجه به آمار بیش از دو هزار و اندی تریلیون تومان، شاید برخی بپرسند اگر این‌همه "پول" در مملکت خاک می‌خورد، چرا آن را صرف این همه پروژه روی‌زمین‌مانده و کار اقتصادی موثر نکنیم و جوان‌ها را سر کار نبریم؟
اما اگر اندکی تعریف رایج نقدینگی در اقتصاد و ترکیب آن را در نظر داشته باشیم، درمی‌یابیم که بخش عمده‌ای از این نقدینگی از جنس وام بانکی و "پول از قبل خرج‌شده" است نه اسکناس تانخورده در دست افراد که می‌توان با آن طلا یا سکه یا ملک یا بیت‌کوین خرید یا در تولید سرمایه‌گذاری کرد!
پس این سیل از پیش راه افتاده است و طبیعی است که در سر راه خود ویرانی‌ها داشته باشد، هدایت نقدینگی "واقعی" یحتمل سلب مالکیت دارایی‌های افراد و استفاده از منابع به‌دست‌آمده در راه‌اندازی فلان کارخانه و پروژه "ثروت‌آفرین" است که حتی به فرض امکانِ اجرا، راه‌حلی بدتر از مشکل نخستین است و حاصلش اگر جنگِ داخلی نباشد، قحطی و گرسنگی و مصیبت است. یادمان نرود که این به‌اصطلاح "هدایت نقدینگی" با بحث "هدایت اعتبار" البته متفاوت است و این دومی حرف بسیار جدی‌تری است.

اما اجازه دهید صریح باشیم و عاقبت اجرای آن منطق کلی مخرب را حدس بزنیم، از دل این ایده منحط «هدایت نقدینگی» چیزی جز این درنمی‌آید که دولت (سیاسیون) با وضع قانون و تبصره و... کاری کند که برخی حوزه‌های «خوب» برای سرمایه‌گذاری جذاب شوند و «نقدینگی» به سمت آنها برود که در کل به نفع مردم خواهد شد.
اما بردن «سرمایه‌ها» (نه پول‌ها) به یک سمت به معنای نبردن آنها به سمت دیگر است و بسیاری اوقات در کل اوضاع تغییر چندانی نخواهد کرد، متاسفانه دولت، هر دولتی، انگیزه و دانش و توان کافی برای تصمیم‌گیری‌های اقتصادی درست در اقتصادهای پیچیده را ندارد و هر مداخله مداخله‌های بیشتری را طلب می‌کند و چنان‌که امثال دیو دونالدسون در مورد سیاست صنعتی (بخوانید همین مداخله خیرخواهانه دولت برای رشد فعالیت‌های تولیدی) نشان داده‌اند فتح‌الفتوحی رخ نخواهد داد، چاره کار البته روشن است باید اجازه دهیم بازار و کنشگران واقعی اقتصاد کار خودشان را بکنند که کار آسانی نیست، والله اعلم.

https://bit.ly/30UiEyW

#امیرحسین_خالقی

#اقتصاد

@Roshanfkrane
در ستایش یک "اصول گرای" واقعی

یادم هست در انتخابات 84 از دوستی شنیدم "امروز در تلویزیون کسی خواهد آمد که دست راست هاشمی رفسنجانی و مغز اقتصادی اوست!"
به او گفتم "از چه کسی صحبت می کند؟"
پاسخ داد "دکتر موسی غنی نژاد!"
برایم جالب شد، آن شب مردی متین را دیدم که صحبت هایش را یادم نیست، ولی اثر اولیه خوبی گذاشت.

این اسم به خاطرم ماند و بعدها جسته گریخته نوشته هایش را دنبال می کردم، نقد او بر #مصدق و هواداری اش از اقتصاد بازار آزاد را می خواندم و جسارتش همیشه برایم جذاب بود.
اولین دیدار سال ها بعد با ایشان در نمایشگاه کتاب هم برایم امیدبخش بود و لطفی داشت که نوشته هایم را دیده و پسندیده است، متانت و دانش وی برایم تازگی داشت، در دانشگاه معمولا کمتر می شود آدمی دغدغه مند و مطلع و همچنان اهل مطالعه را دید.
بعدها فهمیدم که اساسا پست دولتی نداشته و آگاهانه از این قبیل سمت های دهن پرکن فاصله می گرفته است، چه رسد که دست راست کسی باشد. بر خیلی ها اثر گذاشته و سالها بر اصولش ایستاده است، ولی داخل "سیاست" نشده است. اوایل فکر می کردم مثل خیلی ها مشمول کبر سن شده است و دیگر همان حرف های قبلی را تکرار می کند، کتاب هایش را بیشتر خواندم و فهمیدم که چقدر این تصور از واقعیت فاصله داشته است، کتاب های تازه اش معرفت شناسی علم اقتصاد و روش شناسی علم اقتصاد نشان داد، حالا حالاها باید از استاد آموخت. بماند که در هر دیدار با او جلسه درسی بود برای امثال من.

سال گذشته در مورد توقف خصوصی سازی مطلبی نوشته بود، چیزی که سال ها پیش از این هم گفته بود، مخالف او بودم و صریحا در جلسه ای عمومی ابراز کردم، با عتابی ملایم من را نواخت، ولی چه باک، بیش از اینها وامدار او بودم. بعدها که یکی دو باری ایشان را دیدم، همچنان مهری استادانه داشت و لطفش کم نشده بود. از کتاب در دست نگارشش گفت که نشان می داد جنگجوی کاربلد هنوز اسلحه را زمین نگذاشته است.

موسی غنی نژاد کسی است که جرات کرده است با تمام هزینه های اجتماعی به دگم ها و خرافات حمله کند، شهامت زیادی می خواهد پدر پوپولیسم نفتی را نقد کنی و با فرقه مصدقیه در بیفتی. در این موارد حرف حساب هم داشته باشی باید فحش خورت خوب باشد، مرد فرزانه چنین کرده است و از حواریون بت های زنگ زده ای مثل مصدق و شریعتی نترسیده است، مصاحبه اخیرش با اکو ایران در مورد مصدق و غائله 28 مرداد و واکنش ها را می دیدم، فهمیدم که چقدر دست جای درستی گذاشته است.

سال هاست بر سر اصولش است و بدون وارد شدن در سیاسی بازی های معمول حرفش را زده است، حتی با او مخالف هم باشیم، همچنان قابل احترام است و اثر گذار بر اندیشه ایران. در مواجهه با لشکر تاریکی کار او ساده نبوده و نیست. اهل مرید بازی و مدح کسی نیستم، ولی موسی غنی نژاد یک "اصول گرای" واقعی است. استاد ممنون که هستی، عمرت دراز.

#امیرحسین_خالقی/راهبرد

#اقتصاد

@Roshanfkrane
شاید مهمترین خبر این روزها!

ایران در صورت تمایل ۳ ماه و نیم (از آخر سپتامبر، کمتر از دو هفته پیش) تا ساخت سلاح اتمی فاصله دارد، وسط بحث های دلار سی و اندی هزار تومانی این خبر را هم جدی بگیرید، والله اعلم.

https://bit.ly/33Nu6yJ

کانال راهبرد/ #امیرحسین_خالقی

#سیاسی #اقتصاد

@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حقایق و مغالطه‌ها در اقتصاد
ویژه برنامه معرفی کتاب "ایماژ"

آیا تمام بدبختی‌های کشورهای عقب‌مانده را باید ناشی از استعمار و جورِ اجنبی دانست؟
پاسخ برخی اهل سیاست به دلایل قابل فهم مثبت است، ولی واقعیت چیز دیگری است، عوامل متعددی تاثیر‌گذاراند که یکی از آن‌ها جغرافیاست.
در این قسمت به بررسی این عامل اساسی در پیشرفت کشورها پرداخته‌ایم.

#امیرحسین_خالقی

#سیاسی #اجتماعی #اقتصاد


@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 افسانه زیرساخت!

خیلی‌ها حتی آن‌ها که هوادار مداخله گسترده دولت نیستند، معتقدند دولت دست‌کم در زمینه تامین زیرساخت‌ها (راه ها،شبکه‌های ارتباطی و مانند آن) باید حضوری فعال داشته باشد.
هنری هازلیت در کتاب "اقتصاد در یک درس" به ما هشدار می‌دهد که فریب این استدلال را نخوریم!
بنده ی مخلص در این ویدئوی کوتاه "ایماژ" در شبکه اکوایران قضیه را شرح داده ام. والله اعلم.


کانال راهبرد/ #امیرحسین_خالقی

#اقتصاد

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 ایماژ

بررسی کتاب "اقتصاد در یک درس" توسط دکتر #امیرحسین_خالقی

(کانال راهبرد)

#اقتصاد

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 ایماژ : در باب نیروهای ظلمانی بازار

#چین برای خیلی‌ها در ایران نمونه ی کشوری است که، دولت توانسته است نقش موثری در اقتصاد ایفا کند و نیروهای "ظلمانی" بازار را مهار کند!

یک نوبلیست اقتصاد-رونالد کوز- و همکار چینی‌اش-نینگ وانگ- در کتاب خواندنی "چین چگونه سرمایه داری شد" این باور را به چالش می‌کشند و بنده ی مخلص به معرفی آن پرداخته ام، تا یار چه پسندد، والله اعلم.

پ.ن: دوستان بزرگوار از هرگونه نقد و پیشنهاد درباره این برنامه(ایماژ) استقبال می کنم.

#امیرحسین_خالقی(کانال راهبرد)

#اقتصاد

@Roshanfkrane
افسانه ها را جدی نگیرید!

با توجه به ناامنی های اخیر داشتم فکر می کردم، شاید آزادی حمل اسلحه هم گزینه بدی نیست، ممنوعیت فقط باعث می شود شهروند قانون مدار از امکان دفاع از خود محروم شود، والا گانگستر جماعت که گوشش بدهکار این حرفها نیست.

قضیه البته بسیار پیچیده است و قصد تجویز ندارم، دیدم عزیزی آن افسانه را تکرار کرد که در آمریکا هم لابی اسلحه سازها است که نمی گذارد دولت ملت را خلع سلاح کند، والا آنجا هم احتمالا همه دوست دارند "مطیع" و غیرمسلح باشند، نگاهی به حجم بازار و اندازه صنعت اسلحه (تفنگ جات) در آمریکا نشان می دهد که این حرف ها در اقتصادی ۲۰ تریلیون دلاری قصه کلثوم ننه است و کار را نباید فقط به لابی شیاطین تقلیل داد. از قضا آزادی حمل اسلحه نشان از یک بصیرت عمیق نسبت به سارق بزرگ، یعنی دولت، است، والله اعلم.

https://bit.ly/3ebyISU

کانال راهبرد/ #امیرحسین_خالقی

#اقتصاد

@Roshanfkrane
🔴ایران جامعه بی دفاع

#امیرحسین_خالقی

رعیت ایرانی مجبور است برای خرید مایحتاج روزمره خود 10 درصد اضافه تر مالیات ارزش افزوده بپردازد؛ قبل از پرداخت حقوقش هم که پول زور دولت (همان مالیات و تامین اجتماعی!) را کسر کرده اند؛ اگر هم برای فرار از تورم بخواهد باقیمانده درآمدش را  به چیزی باارزش تبدیل کند باز مالیات چی به سراغش می آید تا جلوی سفته بازی! او را بگیرد. خودرو و ماشین و ملک هم در امان نیست. اینها را بگذاریم کنار عوارض مختلف که اگر از خدمات مشخصی استفاده کرد باید بپردازد. مالیات های بیشتر هم در راهند که حسب مورد دولتی ها رعایا را تیغ بزنند. معمولا پروپاگاندا خالی کردن جیب مردم با گیر دادن به پزشک و طلا فروش و ... شروع می شود و دولت فخیمه نقش منجی فقرا را بازی می کند!

در مورد مالیات توجیهات زیاد تراشیده اند ولی گفته می شود عمده کاربرد آن تامین هزینه های عمومی است، اما سوال اصلی بی پاسخ می ماند، حد معقول این هزینه ها چقدر است؟ علی الاصول وقتی مردم پولی می دهند باید بتواند بر هزینه کرد آن نظارت کنند، چیزی که با این اوضاع صلح مسلح میان مردم و دولت شوخی است! طبیعی است که آدم عاقل بگوید پولم در جیب خودم باشد بهتر است تا آن را در جیب های گشاد دولتی ها بریزم تا برای خوشایند بالادستی هایشان آن را حرام کنند. چرا باید خرج دولتی را بدهیم که هر سال حداقل 40 50 درصد از جیب رعایا با تورم بر می دارد و البته عایدات نفت را هم به فنا می دهد؟ امیدی هم که به آینده نیست و فقط دنبال پول زور است.

سرقت سرقت است و فرقی نمی کند سارقان مردان نقاب پوش باشند یا کت و شلوارپوش های یقه بسته دولت، حاصل کاری یکی است! سوال اینجاست مگر دولت  باید بتواند از همه چیز با هر نرخی مالیات بگیرد؟ شاید بشود برای مالیات حداقلی برای انجام وظایف «ذاتی» دولت نظیر امنیت و قضا توجیهی داشت ولی مثلا چرا باید مردم را برای حفظ ارزش مالشان تنبیه کرد؟ وقتی دولتی با سیاست خارجی فشل و مداخله گری حداکثری فضای نااطمینانی را دامن زده چرا باید بتواند مردم را برای این ناکارآمدی تنبیه کند؟

متاسفانه جامعه ایرانی در مقابل موج غارت دولت بی دفاع مانده است؛ دوست گرامی آقای پیشنهاد کرده اند: که جامعه باید بتواند به غارتگری دولت واکنش نشان دهد و از تجربه تی پارتی در امریکا یاد کرده اند؛ نگارنده هر چند به اصلاح امور امیدی ندارد ولی اطلاع از تجارب جهانی می تواند به ارتقای معلومات ایرانی جماعت کمک کند. اگر بناست اصلاحی در قانون اساسی رخ دهد شاید مهمترینش این باشد که دولت نتواند از همه چیز و به هرشکلی مالیات بگیرد؛ الله اعلم./ ویرایش ذهن

#انتقادات #اجتماعی #سیاسی #اقتصاد #مالیات
@Roshanfkrane