#تاریخ
در مابین زمان صدارت دو صدر اعظم برجسته و بزرگ تاریخ ایران، یعنی #قائم_مقام_فراهانی و #امیرکبیر، یک صدر اعظم خُل و چِل و دست نشانده #انگلیس قرار دارد که در تاریخ کمتر از او یاد می شود و اگر یاد می گردد از خل بازیها، جوکها، و خرافه پرستی اش سخن می رود.
این شخص ابله، حاج #میرزاآقاسی، صدر اعظم #محمدشاه_قاجار است. کسی که از مخالفان سرسخت قائم مقام فراهانی بود و وقتی که قائم مقام در تلاش و تدبیر گشودن گره فرو بسته اوضاع خراب و آلوده ایران بود، میرزا آقاسی در اندرون دربار محمدشاه به تحمیق و تحریف خلق می کوشید و بساط فال گیری و رمالی دایر نموده، سر کتاب باز می نمود و کف می دید، رمل می انداخت، ماسه می کشید و به زنهای حرم، دعای سفیدبختی و آبستنی می داد و عزیمه می خواند، جن حاضر می کرد و از قائم مقام بد می گفت و نمامی می کرد.
وقتی قائم مقام اعمال میرزا آقاسی را دید، این غزل را در حق وی ساخت:
زاهد، چه بـلایی تو که ایـن رشته ی تسـبیح
از دسـت تو سوراخ به سـوراخ گریزد
خلق ار همه دنبال تو افتند، عجب نیست
یک صید ندیدم که ز سلاخ گریزد
@Roshanfkrane
در مابین زمان صدارت دو صدر اعظم برجسته و بزرگ تاریخ ایران، یعنی #قائم_مقام_فراهانی و #امیرکبیر، یک صدر اعظم خُل و چِل و دست نشانده #انگلیس قرار دارد که در تاریخ کمتر از او یاد می شود و اگر یاد می گردد از خل بازیها، جوکها، و خرافه پرستی اش سخن می رود.
این شخص ابله، حاج #میرزاآقاسی، صدر اعظم #محمدشاه_قاجار است. کسی که از مخالفان سرسخت قائم مقام فراهانی بود و وقتی که قائم مقام در تلاش و تدبیر گشودن گره فرو بسته اوضاع خراب و آلوده ایران بود، میرزا آقاسی در اندرون دربار محمدشاه به تحمیق و تحریف خلق می کوشید و بساط فال گیری و رمالی دایر نموده، سر کتاب باز می نمود و کف می دید، رمل می انداخت، ماسه می کشید و به زنهای حرم، دعای سفیدبختی و آبستنی می داد و عزیمه می خواند، جن حاضر می کرد و از قائم مقام بد می گفت و نمامی می کرد.
وقتی قائم مقام اعمال میرزا آقاسی را دید، این غزل را در حق وی ساخت:
زاهد، چه بـلایی تو که ایـن رشته ی تسـبیح
از دسـت تو سوراخ به سـوراخ گریزد
خلق ار همه دنبال تو افتند، عجب نیست
یک صید ندیدم که ز سلاخ گریزد
@Roshanfkrane
منشات،قائم_مقام_فراهانی
#طاهره_باقری_اردکانی
عزیزم. دیشب که آمدم خانه، موی پریشان تو را شانه زدم.
با دست هایم گونه هایت احاطه کردم
و بر شیار پیشانیت بوسه زدم
شمیم عطری را داشت که در هیچ قوطی عطاری
پیدا نمی شود
تنت و نفست و جامه ی برت عطر آگین بود
من حال آن شیشه شرابی را داشتم که در دستان مجنون به بند کشیده بودند
با حال پریشانش هزیانی مسخ شده را مداوا میکردند
و یک نفس حوالی دلم ،
سیب های ممنوعه را بر سر شاخه از لبان تو به مسلخ کشیده بودند
الهام گرفته از
#منشآت
#قائم_مقام_فراهانی
به قلم
#طاهره_باقری_اردکانی
📚دلتنگی، tara
آوا #محسن_گل_زاده
#رادیو_البرز
@Roshanfkrane
با دست هایم گونه هایت احاطه کردم
و بر شیار پیشانیت بوسه زدم
شمیم عطری را داشت که در هیچ قوطی عطاری
پیدا نمی شود
تنت و نفست و جامه ی برت عطر آگین بود
من حال آن شیشه شرابی را داشتم که در دستان مجنون به بند کشیده بودند
با حال پریشانش هزیانی مسخ شده را مداوا میکردند
و یک نفس حوالی دلم ،
سیب های ممنوعه را بر سر شاخه از لبان تو به مسلخ کشیده بودند
الهام گرفته از
#منشآت
#قائم_مقام_فراهانی
به قلم
#طاهره_باقری_اردکانی
📚دلتنگی، tara
آوا #محسن_گل_زاده
#رادیو_البرز
@Roshanfkrane