تنت به ناز طبیبان
نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده
گزند مباد
سلامت همه آفاق
در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص
تو دردمند مباد
جمال صورت و معنی
ز امن صحت توست
که ظاهرت دژم و
باطنت نژند مباد
در این چمن چو درآید
خزان به یغمایی
رهش به سرو سهی
قامت بلند مباد
در آن بساط که حسن
تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبین و
بدپسند مباد
هر آن که روی چو ماهت
به چشم بد بیند
بر آتش تو به جز جان
او سپند مباد
شفا ز گفته شکرفشان
حافظ جوی
که حاجتت به علاج
گلاب و قند مباد
#حافظ #شعر
شاد و سلامت و پاینده باشید 🙏☺️🍀
@Roshanfkrane
نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده
گزند مباد
سلامت همه آفاق
در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص
تو دردمند مباد
جمال صورت و معنی
ز امن صحت توست
که ظاهرت دژم و
باطنت نژند مباد
در این چمن چو درآید
خزان به یغمایی
رهش به سرو سهی
قامت بلند مباد
در آن بساط که حسن
تو جلوه آغازد
مجال طعنه بدبین و
بدپسند مباد
هر آن که روی چو ماهت
به چشم بد بیند
بر آتش تو به جز جان
او سپند مباد
شفا ز گفته شکرفشان
حافظ جوی
که حاجتت به علاج
گلاب و قند مباد
#حافظ #شعر
شاد و سلامت و پاینده باشید 🙏☺️🍀
@Roshanfkrane
الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها
غزل ۱
الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
#حافظ #شعر #صوتی
با لمس این👇 هشتگ در کانال روشنفکران
#غزل_حافظ_شماره 1
به تمامی این مجموعه دسترسی خواهید داشت
خوانش #بهرامپور_آشتیانی
@Roshanfkrane
غزل ۱
الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
#حافظ #شعر #صوتی
با لمس این👇 هشتگ در کانال روشنفکران
#غزل_حافظ_شماره 1
به تمامی این مجموعه دسترسی خواهید داشت
خوانش #بهرامپور_آشتیانی
@Roshanfkrane
غزل ۳_
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
#شعر #حافظ #صوتی
#غزل_حافظ_شماره 3
خوانش #احمد_بهرامپور_آشتیانی
@Roshanfkrane
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
#شعر #حافظ #صوتی
#غزل_حافظ_شماره 3
خوانش #احمد_بهرامپور_آشتیانی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
با صنمی چو لعبتی
خوش بنشین به خلوتی
بوسه ستان به آرزو
تازه به تازه نو به نو ...!!
#حافظ
#رقص
@Roshanfkrane
با صنمی چو لعبتی
خوش بنشین به خلوتی
بوسه ستان به آرزو
تازه به تازه نو به نو ...!!
#حافظ
#رقص
@Roshanfkrane
#حافظ_غزل_۱۰
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ِ ما
چیست یارانِ طریقت بعد از این تدبیر ِ ما؟
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانهی خَمار دارد پیر ِ ما
در خرابات ِ طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ِ ازل تقدیر ِ ما
عقل اگر داند که دل در بند ِ زلفش چون خوش است!
عاقلان دیوانه گردند از پی ِ زنجیر ِ ما
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ِ ما
با دلِ سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آه ِ آتشناک و سوز ِ سینهی شبگیر ِ ما؟!
تیر ِ آه ِ ما ز گردون بگذرد حافظ! خموش!
رحم کن بر جانِ خود پرهیز کن از تیر ِ ما
خوانش #مهرآوا
#غزل_حافظ_شماره 10
@Roshanfkrane
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ِ ما
چیست یارانِ طریقت بعد از این تدبیر ِ ما؟
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانهی خَمار دارد پیر ِ ما
در خرابات ِ طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ِ ازل تقدیر ِ ما
عقل اگر داند که دل در بند ِ زلفش چون خوش است!
عاقلان دیوانه گردند از پی ِ زنجیر ِ ما
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ِ ما
با دلِ سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آه ِ آتشناک و سوز ِ سینهی شبگیر ِ ما؟!
تیر ِ آه ِ ما ز گردون بگذرد حافظ! خموش!
رحم کن بر جانِ خود پرهیز کن از تیر ِ ما
خوانش #مهرآوا
#غزل_حافظ_شماره 10
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@Roshanfkrane
غزل حافظ شماره 13
#حافظ_غزل_۱۳
میدمد صبح و کِلّه بست سَحاب
الصَّبوح الصَّبوح یا اصحاب!
میچکد ژاله بر رخِ لاله
المُدام المُدام یا اَحباب!
میوزد از چمن نسیم ِ بهشت
هان بنوشید دمبهدم میِ ناب
تخت ِ زُمرُد زدهست گُل به چمن
راحِ چون لعلِ آتشین دریاب
در ِ میخانه بستهاند دگر
اِفتَتِح یا مُفَتِّحَ الابواب!
لب و دندانت را حقوقِ نمک
هست بر جان و سینههای کباب
این چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب
بر رخ ِ ساقی ِ پری پیکر
همچو حافظ بنوش بادهی ناب
#غزل_حافظ_شماره 13
خوانش #سهیل_قاسمی
@Roshanfkrane
میدمد صبح و کِلّه بست سَحاب
الصَّبوح الصَّبوح یا اصحاب!
میچکد ژاله بر رخِ لاله
المُدام المُدام یا اَحباب!
میوزد از چمن نسیم ِ بهشت
هان بنوشید دمبهدم میِ ناب
تخت ِ زُمرُد زدهست گُل به چمن
راحِ چون لعلِ آتشین دریاب
در ِ میخانه بستهاند دگر
اِفتَتِح یا مُفَتِّحَ الابواب!
لب و دندانت را حقوقِ نمک
هست بر جان و سینههای کباب
این چنین موسمی عجب باشد
که ببندند میکده به شتاب
بر رخ ِ ساقی ِ پری پیکر
همچو حافظ بنوش بادهی ناب
#غزل_حافظ_شماره 13
خوانش #سهیل_قاسمی
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
غزل حافظ شماره 14
#حافظ_غزل_۱۴
گفتم: ای سلطانِ خوبان! رحم کن براین غریب
گفت: در دنبالِ دل، ره گم کند مسکین غریب
گفتمش: مگذر زمانی! گفت: معذورم بدار!
خانه پروردی چه تاب آرَد غم ِ چندین غریب
خفته بر سنجاب ِشاهی، نازنینی را چه غم؟
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
ای که در زنجیرِ زلفت جای چندین آشناست!
خوشفتاد آنخالِ مشکین بر رخِ رنگین غریب
مینماید عکس ِ مِی در رنگ ِ روی مهوشت
همچو برگ ِ ارغوان بر صفحهی نسرین غریب
بس غریب افتاده است آن مورخط گِرد ِ رُخت
گر چه نبوَد در نگارستان خطِ مشکین غریب
گفتم: ای شام ِ غریبان طرهی شبرنگ تو!
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب
گفت: حافظ! آشنایان در مقام ِ حیرتند
دور نبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب
🎶 Beyond The Sunset
#غزل_حافظ_شماره 14
خوانش #مهرآوا
@Roshanfkrane
گفتم: ای سلطانِ خوبان! رحم کن براین غریب
گفت: در دنبالِ دل، ره گم کند مسکین غریب
گفتمش: مگذر زمانی! گفت: معذورم بدار!
خانه پروردی چه تاب آرَد غم ِ چندین غریب
خفته بر سنجاب ِشاهی، نازنینی را چه غم؟
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
ای که در زنجیرِ زلفت جای چندین آشناست!
خوشفتاد آنخالِ مشکین بر رخِ رنگین غریب
مینماید عکس ِ مِی در رنگ ِ روی مهوشت
همچو برگ ِ ارغوان بر صفحهی نسرین غریب
بس غریب افتاده است آن مورخط گِرد ِ رُخت
گر چه نبوَد در نگارستان خطِ مشکین غریب
گفتم: ای شام ِ غریبان طرهی شبرنگ تو!
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب
گفت: حافظ! آشنایان در مقام ِ حیرتند
دور نبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب
🎶 Beyond The Sunset
#غزل_حافظ_شماره 14
خوانش #مهرآوا
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
غزل حافظ شماره 15
#حافظ_غزل_۱۵
ای شاهد ِ قدسی! که کشد بند ِ نقابت؟
و ای مرغ ِ بهشتی! که دهد دانه و آبت؟
خوابم بشد از دیده در این فکر ِ جگرسوز
کاغوش ِ که شد منزلِ آسایش و خوابت؟
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد
اندیشهی آمرزش و پروای ثوابت
راه ِ دلِ عشاق، زد آن چشم ِ خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
تیری که زدی بر دلم از غمزه، خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رایِ صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا! که بلند است جنابت
دور است سر ِ آب از این بادیه هُش دار
تا غولِ بیابان نفریبد به سرابت
تا در ره ِ پیری به چه آیین رَوی ای دل!
باری به غلط صرف شد ایام ِ شبابت
ای قصر ِ دل افروز! که منزلگه ِ اُنسی
یا رب! مکناد آفت ِ ایام خرابت
حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت
🎶 #حسین_علیزاده
#غزل_حافظ_شماره 15
خوانش #مهرآوا
@Roshanfkrane
ای شاهد ِ قدسی! که کشد بند ِ نقابت؟
و ای مرغ ِ بهشتی! که دهد دانه و آبت؟
خوابم بشد از دیده در این فکر ِ جگرسوز
کاغوش ِ که شد منزلِ آسایش و خوابت؟
درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد
اندیشهی آمرزش و پروای ثوابت
راه ِ دلِ عشاق، زد آن چشم ِ خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
تیری که زدی بر دلم از غمزه، خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رایِ صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا! که بلند است جنابت
دور است سر ِ آب از این بادیه هُش دار
تا غولِ بیابان نفریبد به سرابت
تا در ره ِ پیری به چه آیین رَوی ای دل!
باری به غلط صرف شد ایام ِ شبابت
ای قصر ِ دل افروز! که منزلگه ِ اُنسی
یا رب! مکناد آفت ِ ایام خرابت
حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت
🎶 #حسین_علیزاده
#غزل_حافظ_شماره 15
خوانش #مهرآوا
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
غزل حافظ شماره 22
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نهای جان من خطا این جاست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید
تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
خوانش #زهرا_شیبانی
با لمس این👇 هشتگ در کانال روشنفکران
#غزل_حافظ_شماره 22
به تمامی این مجموعه دسترسی خواهید داشت
#غزلیات #حافظ
@Roshanfkrane
سخن شناس نهای جان من خطا این جاست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید
تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
خوانش #زهرا_شیبانی
با لمس این👇 هشتگ در کانال روشنفکران
#غزل_حافظ_شماره 22
به تمامی این مجموعه دسترسی خواهید داشت
#غزلیات #حافظ
@Roshanfkrane