روشنفکران
69.8K subscribers
49.4K photos
41.2K videos
2.39K files
6.78K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
زنی ....
مهرآوا
#طاهره_باقری_اردکانی
🎙 #مهرآوا
کانال روشنفکران
...... زنی

که ناخودآگاه موهایش را در باد پریشان می‌کند
نه مست است و نه دیوانه
فقط،
گریستن را در لبخند خلاصه می‌کند
تا اشک هایش محکم چفت گلویش
باقی بماند.
تا در زمان و مکانی دیگر،
سبز شود.
زیرا چشم های بی قرار او،
ریشه در اصالتی دارد
که شاخه هایش به آفتاب نرسیده
سبز می‌شود
تا جایی دیگر،
سکوتش همان فریادی باشد
که باران را،
عاشقانه بسراید
و ابر بی قرار را،
بنوازد ،
تا حنجره اوج بگیرد
مطمئن باش آنروزصبح ،
فرا رسیده
و آزادی
در آغوش تو هویدا خواهد شد.


🥀🥀🥀🥀
،تقدیم به #بانوان سرزمینم

#ارسالی #اجتماعی

@Roshanfkrane
پدر میگفت ....
مهرآوا
پدر میگفت : خانه نداشتیم، نان نداشتیم، آب سرد بود، دستانمان خشن،
اما شاد بودیم و آزاد،
عشق سرک می‌کشید هر روز از دریچه چشمان مادرت،

و شور بختی ،
از شرم سر به زیر افکنده بود
و حسد جان میداد در لابه لای موهای پریشانی که از عشق به سرزمین مان هر روز شانه می‌خورد،
تا به استقبال دخترانی برود
که همچون مرواریدی گران قیمت
وطن را،
زن را،
هویتی ببخشد

اما،
هم اکنون درد می‌کند جای گلوله ای که بر تن من نیست
و خواب پریشانی،
که دستان تو را  در بند می‌بیند،

#طاهره_باقری_اردکانی
🎙 #مهرآوا
🎶 #آرمان_موسی_پور (سرنوشت)

#ارسالی #اجتماعی

@Roshanfkrane
روشنفکران
سخنرانی بدون حجاب ماهور احمدی در مراسم تشییع احمدرضا احمدی کانال روشنفکران 🍃🍃🍃 ▪️ماهور احمدی، فرزند احمدرضا احمدی، علی‌رغم ممانعت مسئولان کانون از سخنرانی‌اش در مراسم تشییع پدرش، با پافشاری بدون حجاب سخنرانی کرد و گفت: پدرش هیچ‌وقت نان سیاست را نخورد اما سیاسی…
تو صنوبر کدامین باغی؟
#مهراوا
تو از کدامین افق آمده ای؟!
از کدام حنجره سرک کشیده ای

که این گونه تار مویی از تو خفه می‌کند
قاریان سرزمینی بر باد رفته را؟!
تو صنوبر کدامین باغی عزیزکم،
برایم شعر بگو، آواز بخوان،
آیا این سرزمین  به تار مویی بند است،.؟

بردباری میخواهد،
صداقت را مصلوب و استخوان ترکاندند،
میدانی؟
در نگاه تو ویران بشوند،
خوب است،
خوب .

#طاهره_باقری_اردکانی
📚دلتنگی، tara
🎙 #مهرآوا
🎶 در دل شب

@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
#طاهره_باقری_اردکانی
زن باشی،
شاعر هم باشی،
حال و هوایت، آغوشت و شعرهایت،
همه بوی عطر مردی را می‌گیرند که دوستش داری،
و در جستجوی او، باران را، پنجره را
و حتی تمام دنیا را عاشقانه دوست خواهی داشت.

#طاهره_باقری_اردکانی
📚 #دلتنگی_tara
🎙 #مهرآوا
🎶 #عمر_اکرم (Seven Secret)
تهیه و تنظیم #رادیو_البرز
#محسن_گل_زاده

#موسیقی #عاشقانه

@Roshanfkrane
وقتی به سير تو پرداختم فهميدم چقدر دنيا بزرگ است
از قطب تا استوای تو را پياده قدم زدم از گريبانت سر در نياوردم
دنیا بزرگ است....
اقیانوس‌هایش همان نیست که در هجوم درسی شبنم‌ها دیده بودیم
دنیا بزرگ است و تا تو را تمام نکرده نمی‌توانم از دنیا بگذرم
همه چیز را از نو باید شروع کرد

زخمی کهنه ام
سایه رنجی پایان یافته،
دوستت دارم
و به لمس سر انگشتانت بر سایه این زخم
دلخوشم.

تو را
در پیرهنم می جویم
در خونم
در آتش باغ هایم
که درختانش قلم
مه و بارانش کاغذند.

تو را
در صبحانه موسیقی می جویم
وقتی که به نت های چکیدن آب در لیوانت
خیره است
در لرزش طیاره ها
وقتی به نام تو برخورد می کنند.

و تو را نمی یابم
مگر هنگامی که در آینه ها خیره ام
در گردبادی تیره از حنجره ها، سربازان، حاکمان
و سکوت، دستش را باز می کند
تا آبی بنوشم که تو تقدیسش کرده‌ای.

#شمس_لنگرودی
🎙 #مهرآوا


۲۶ آبان تولد شاعر محبوب شمس لنگرودی
🎶 I Miss
#مناسبت

@Roshanfkrane
#حافظ_غزل_۱۰

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ِ ما
چیست یارانِ طریقت بعد از این تدبیر ِ ما؟

ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه‌ی خَمار دارد پیر ِ ما

در خرابات ِ طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته‌ست در عهد ِ ازل تقدیر ِ ما

عقل اگر داند که دل در بند ِ زلفش چون خوش است!
عاقلان دیوانه گردند از پی ِ زنجیر ِ ما

روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف‌ و خوبی نیست در تفسیر ِ ما

با دلِ سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آه ِ آتشناک و سوز ِ سینه‌ی شبگیر ِ ما؟!

تیر ِ آه ِ ما ز گردون بگذرد حافظ! خموش!
رحم کن بر جانِ خود پرهیز کن از تیر ِ ما

خوانش #مهرآوا
#غزل_حافظ_شماره 10


@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
غزل حافظ شماره 14
#حافظ_غزل_۱۴

گفتم: ای سلطانِ خوبان! رحم کن بر‌این غریب
گفت: در دنبالِ دل، ره گم کند مسکین غریب

گفتمش: مگذر زمانی! گفت: معذورم بدار!
خانه پروردی چه تاب آرَد غم ِ چندین غریب

خفته بر سنجاب ِشاهی، نازنینی را چه غم؟
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

ای که در زنجیرِ زلفت جای چندین آشناست!
خوش‌فتاد آن‌خالِ مشکین بر رخِ‌ رنگین غریب

می‌نماید عکس ِ مِی در رنگ ِ روی مه‌وشت
همچو برگ ِ ارغوان بر صفحه‌ی نسرین غریب

بس غریب افتاده است آن مور‌خط گِرد ِ رُخت
گر چه نبوَد در نگارستان خطِ مشکین غریب

گفتم: ای شام ِ غریبان طره‌ی شبرنگ تو!
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب

گفت: حافظ! آشنایان در مقام ِ حیرتند
دور نبوَد گر نشیند خسته و مسکین غریب


🎶  Beyond The Sunset
#غزل_حافظ_شماره 14

خوانش #مهرآوا
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
غزل حافظ شماره 15
#حافظ_غزل_۱۵

ای شاهد ِ قدسی! که کشد بند ِ نقابت؟
و ای مرغ ِ بهشتی! که دهد دانه و آبت؟

خوابم بشد از دیده در این فکر ِ جگرسوز
کاغوش ِ که شد منزلِ آسایش و خوابت؟

درویش نمی‌پرسی و ترسم که نباشد
اندیشه‌ی آمرزش و پروای ثوابت

راه ِ دلِ عشاق، زد آن چشم ِ خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت

تیری که زدی بر دلم از غمزه، خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رایِ صوابت

هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا! که بلند است جنابت

دور است سر ِ آب از این بادیه هُش دار
تا غولِ بیابان نفریبد به سرابت

تا در ره ِ پیری به چه آیین رَوی ای دل!
باری به غلط صرف شد ایام ِ شبابت

ای قصر ِ دل افروز! که منزلگه ِ اُنسی
یا رب! مکناد آفت ِ ایام خرابت

حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت


🎶 #حسین_علی‌زاده

#غزل_حافظ_شماره 15

خوانش #مهرآوا
@Roshanfkrane
شعبده باز
#دلتنگی_tara
برای سرزمینم شعبده باز باش......

دنیا گیرد ، رنگ دیگر
چون باز آیی به برم تو پرنده ی زرین پر ...

#طاهره_باقری_اردکانی
📚 #دلتنگی_tara
🎙 #مهرآوا
🎶 #پروانه
ترانه #نلی_پرنده_زرین_پر

@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
غزل حافظ شماره 16
غزل حافظ 16

خمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت
به قصد ِ جانِ منِ زار ِ ناتوان انداخت

نبود نقش ِ دو عالَم که رنگ ِ الفت بود
زمانه طرح ِ محبت نه این زمان انداخت

به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد
فریب ِ چشم ِ تو صد فتنه در جهان انداخت

شراب خورده و خوِی کرده می‌روی به چمن
که آب‌روی تو آتش در ارغوان انداخت

به بزمگاه ِ چمن دوش مست بگذشتم
چو از دهانِ توام غنچه در گمان انداخت

بنفشه طره‌ی مفتولِ خود گره می‌زد
صبا حکایت ِ زلف ِ تو در میان انداخت

ز شرم ِ آن‌که به روی تو نسبتش کردم
سمن، به دست ِ صبا، خاک در دهان انداخت

من از وَرع می و مطرب ندیدمی زین پیش
هوای مُغبچگانم در این و آن انداخت

کنون به آب ِ میِ لعل خرقه می‌شویم
نصیبه‌ی ازل از خود نمی‌توان انداخت

مگر گشایش ِ حافظ در این خرابی بود
که بخشش ِ ازلش در میِ مُغان انداخت

جهان به کام ِ من اکنون شود که دور ِ زمان
مرا به بندگیِ خواجه‌ی جهان انداخت

خوانش #مهرآوا

با لمس این👇 هشتگ در کانال روشنفکران
#غزل_حافظ_شماره 16
به تمامی این مجموعه دسترسی خواهید داشت



@Roshanfkrane