از آن جا که اکثریت مردم مدرن، در اغلب اوقات زندگی خود، باید حواس شان را جمعِ درآوردن پول کنند، این عقیده قوت می گیرد که لازمۀ رسیدن به هر نوع شادمانی و خرسندی مشخص در زندگی، تصاحب مقدار معینی پول است. پول به لحاظ درونی، از پیش نیاز و ابزاری صرف به هدف غایی تبدیل می شود. هنگامی که این هدف تأمین شد، ناخرسندی و کسالت شدید متناوبی ایجاد می شود… پول پُلی است برای رسیدن… و آدمی نمی تواند روی پُل زندگی کند.
#گئورگ_زیمل #فلسفه_پول
@Roshanfkrane
#گئورگ_زیمل #فلسفه_پول
@Roshanfkrane
◾️ ﻭﻗﺘﯽ به ﻗﻄﺐ ﻣﺘﻀﺎﺩ ﭼﯿﺰﯼ که ﺑﻮﺩﯾﺪ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺍﯾﻦ ﻣﻨﺠﺮ به ﺭﺷﺪ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ، ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺫﻫﻦ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﭘﺎﻧﺪﻭﻝ ﺳﺎﻋﺖ ؛ ﻭﻗﺘﯽ به ﯾﮏ ﺳﻤﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﯿﺮﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ به سمت ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺍﺳﺖ
ﮐﻞ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺴﺘﮕﯽ به ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺍﺭﺩ ، ﺍﮔﺮ ﺁﻭﻧﮓ ﺍﺯ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﺎﯾﺴﺘﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻫﺮﭼﻪ ﺁﻭﻧﮓ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ، ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ به ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ
ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ به هر ﺳﻤﺘﯽ که ﺑﺎ ﺍﻓﺮﺍﻁ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺴﻤﺖ ﻣﺨﺎﻟﻔﺶ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﻣﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻗﻒ ﺫﻫﻦ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻗﻒ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﻣﺘﻀﺎﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺎﻫﺪ ﺣﺮﮐﺎﺕ ﺁﻭﻧﮓ ﺑﺎﺷﯿﺪ
ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺫﻫﻦ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺣﺮﮐﺎﺕ ﺁﻭﻧﮓ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
#کریستوفر_هیچنز
#فلسفه
@Roshanfkrane
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﭘﺎﻧﺪﻭﻝ ﺳﺎﻋﺖ ؛ ﻭﻗﺘﯽ به ﯾﮏ ﺳﻤﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﯿﺮﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ به سمت ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺍﺳﺖ
ﮐﻞ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺴﺘﮕﯽ به ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺍﺭﺩ ، ﺍﮔﺮ ﺁﻭﻧﮓ ﺍﺯ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﺎﯾﺴﺘﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻫﺮﭼﻪ ﺁﻭﻧﮓ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ، ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ به ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﻋﮑﺲ
ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ به هر ﺳﻤﺘﯽ که ﺑﺎ ﺍﻓﺮﺍﻁ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺴﻤﺖ ﻣﺨﺎﻟﻔﺶ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﻣﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻗﻒ ﺫﻫﻦ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻗﻒ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﻣﺘﻀﺎﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺎﻫﺪ ﺣﺮﮐﺎﺕ ﺁﻭﻧﮓ ﺑﺎﺷﯿﺪ
ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺫﻫﻦ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺣﺮﮐﺎﺕ ﺁﻭﻧﮓ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
#کریستوفر_هیچنز
#فلسفه
@Roshanfkrane
کنفوسیوس خود کمتر در پی کشف اسرار الهی بود و بیش از همه به اخلاق و رفتار مردم توجه داشت. یکی از مریدانش در این خصوص از او توضیح خواست و پاسخ شنید که به زمین نگاه کند نه به آسمان.
"زیاد در فکر عبادت خداوند که نمی دانی خواست او چیست مباش، بلکه به خدمت خلق بپرداز که می دانی مشکلاتشان چیست و چه میخواهند."
✍️ هنری توماس
📗 کتاب: ماجراهای جاودان در فلسفه
#کنفوسیوس #فلسفه #هنری_توماس
@Roshanfkrane
"زیاد در فکر عبادت خداوند که نمی دانی خواست او چیست مباش، بلکه به خدمت خلق بپرداز که می دانی مشکلاتشان چیست و چه میخواهند."
✍️ هنری توماس
📗 کتاب: ماجراهای جاودان در فلسفه
#کنفوسیوس #فلسفه #هنری_توماس
@Roshanfkrane
شوپنهاور فیلسوف مشهور آلمانی، در حالیکه برای سوالات آزار دهنده اش به دنبال پاسخی می گشت، در خیابان پرسه می زد.
وقتی از کنار باغی گذشت،تصمیم گرفت بنشیند و گل ها را تماشا کند. یکی از اهالی ، رفتار ِ عجیب ِ فیلسوف را دید و پلیس را خبر کرد. چند دقیقه بعد،افسر ِ پلیس به شوپنهاور نزدیک شد و بی ادبانه پرسید :« تو کی هستی؟!»
شوپنهاور سراپای پلیس را برانداز کرد و به آرامی گفت:
«اگر بتوانید به من کمک کنید که جواب این پرسش را پیدا کنم تا ابد سپاسگزار شما خواهم بود...!»
#آرتور_شوپنهاور #اندیشه #فلسفه
@Roshanfkrane
وقتی از کنار باغی گذشت،تصمیم گرفت بنشیند و گل ها را تماشا کند. یکی از اهالی ، رفتار ِ عجیب ِ فیلسوف را دید و پلیس را خبر کرد. چند دقیقه بعد،افسر ِ پلیس به شوپنهاور نزدیک شد و بی ادبانه پرسید :« تو کی هستی؟!»
شوپنهاور سراپای پلیس را برانداز کرد و به آرامی گفت:
«اگر بتوانید به من کمک کنید که جواب این پرسش را پیدا کنم تا ابد سپاسگزار شما خواهم بود...!»
#آرتور_شوپنهاور #اندیشه #فلسفه
@Roshanfkrane
شیطان گفت: دشمنیِ من با بشریت، از دشمنی تو با جان خویش بیشتر نیست ای كشیش.
تو به میكائیل آفرین می گویی، در حالی كه او برایت هیچ فایده ای نداشته است؛ و مرا دشنام می دهی، حال آنكه من مایهٔ راحتی و آسایش ات بوده و هستم.
مگر نه این كه وجود من، موجب رونق بازار تو و نامم سرمایه كسب و كار توست؟
اگر شیطان بمیرد و مبارزه با او منتفی گردد، چه شغلی را بر عهدهٔ تو خواهند نهاد؟ تو كه پدر روحانی هستی، چطور نمی دانی كه تنها وجود شیطان می تواند سیم و زر را از جیب مؤمنان، به جیب های واعظان و سخنوران سرازیر می كند؟
تو كه عالمی دانا هستی، چطور نمی دانی كه با نابود شدن علت، معلول نیز از بین می رود؟ چطور راضی می شوی كه من بمیرم و تو، جایگاه خود را از دست بدهی و نان زن و بچه ات را آجر كنی؟!
#كاروانها_و_طوفانها
#جبران_خلیل_جبران
#فلسفه
@Roshanfkrane
تو به میكائیل آفرین می گویی، در حالی كه او برایت هیچ فایده ای نداشته است؛ و مرا دشنام می دهی، حال آنكه من مایهٔ راحتی و آسایش ات بوده و هستم.
مگر نه این كه وجود من، موجب رونق بازار تو و نامم سرمایه كسب و كار توست؟
اگر شیطان بمیرد و مبارزه با او منتفی گردد، چه شغلی را بر عهدهٔ تو خواهند نهاد؟ تو كه پدر روحانی هستی، چطور نمی دانی كه تنها وجود شیطان می تواند سیم و زر را از جیب مؤمنان، به جیب های واعظان و سخنوران سرازیر می كند؟
تو كه عالمی دانا هستی، چطور نمی دانی كه با نابود شدن علت، معلول نیز از بین می رود؟ چطور راضی می شوی كه من بمیرم و تو، جایگاه خود را از دست بدهی و نان زن و بچه ات را آجر كنی؟!
#كاروانها_و_طوفانها
#جبران_خلیل_جبران
#فلسفه
@Roshanfkrane
فرزندان شما، فرزندان شما نیستند.
آنها پسران و دختران اشتیاق زندگیاند.
آنها از طریق شما آمدهاند و نه از شما.
و اگر چه آنها با شما هستند، متعلق به شما نیستند.
شما میتوانید عشق خود را به ایشان بدهید، ولی افکارتان را نه.
زیرا آنها افکار خودشان را دارند.
شما میتوانید تن ایشان را در پناه خود سکنی دهید، ولی روحشان را نه.
زیرا روح ایشان در خانه فردا ساکن است، خانهای که شما نمیتوانید آن را ببینید.
خانهای که شما حتی در رویاهایتان قادر به دیدن آن نیستید.
شما میتوانید تلاش کنید که مثل آنها شوید، ولی هیچگاه سعی نکنید آنها را مثل خودتان سازید.
شما کمانی هستید که فرزندانتان تیرهای زنده آن هستند و به جلو پرتاب میشوند.
کماندار نشانه را در مسیر نامتناهی میبیند و شما را چنان با قدرت خویش خم میکند که تیر به دورترین حد ممکن پرواز کند.
اجازه دهید خم شدنتان در دستهای کماندار سرشار از شادی باشد.
زیرا به همان اندازهای که او تیری که به پرواز در آمده است را دوست دارد. کمانی که ثابت است را هم دوست میدارد.
#جبران_خلیلجبران (انسان و شاعر)
#فلسفه
@Roshanfkrane
آنها پسران و دختران اشتیاق زندگیاند.
آنها از طریق شما آمدهاند و نه از شما.
و اگر چه آنها با شما هستند، متعلق به شما نیستند.
شما میتوانید عشق خود را به ایشان بدهید، ولی افکارتان را نه.
زیرا آنها افکار خودشان را دارند.
شما میتوانید تن ایشان را در پناه خود سکنی دهید، ولی روحشان را نه.
زیرا روح ایشان در خانه فردا ساکن است، خانهای که شما نمیتوانید آن را ببینید.
خانهای که شما حتی در رویاهایتان قادر به دیدن آن نیستید.
شما میتوانید تلاش کنید که مثل آنها شوید، ولی هیچگاه سعی نکنید آنها را مثل خودتان سازید.
شما کمانی هستید که فرزندانتان تیرهای زنده آن هستند و به جلو پرتاب میشوند.
کماندار نشانه را در مسیر نامتناهی میبیند و شما را چنان با قدرت خویش خم میکند که تیر به دورترین حد ممکن پرواز کند.
اجازه دهید خم شدنتان در دستهای کماندار سرشار از شادی باشد.
زیرا به همان اندازهای که او تیری که به پرواز در آمده است را دوست دارد. کمانی که ثابت است را هم دوست میدارد.
#جبران_خلیلجبران (انسان و شاعر)
#فلسفه
@Roshanfkrane
افلاطون اولین فیلسوفی بود که برابری زن ومرد را ستون تشکیل یک کشور دانست.
احترام به زن ها احترام به نیمی از جمعیت جهان است.
درود بر همه زنان سرزمین ام
#فلسفه
#افلاطون
@Roshanfkrane
احترام به زن ها احترام به نیمی از جمعیت جهان است.
درود بر همه زنان سرزمین ام
#فلسفه
#افلاطون
@Roshanfkrane
ده ايده كهن براي زيستن در جهانی نو
سيد حسن اسلامی اردكانی
دانمارک از قرن نوزدهم به بعد فيلسوفان و متفكران جذابي به جهان عرضه كرده است. از كركگور گرفته كه كمابيش او را خوب ميشناسيم تا لوگستروپ كه تصور نميكنم از او كاري به فارسي ترجمه شده باشد. در اين ميان نويسندگاني هستند كه حلقه وصل اين متفكران درجه يك با مخاطبان عمومي هستند. يكي از آنها سوِند برينكمن است كه پيشتر از او كتاب «فضيلت كنارهگرفتن: هنر خويشتنداري در عصر افراط» ترجمه و منتشر شده است و من يادداشتي درباره آن نوشتهام (دفاعي نو از فضيلتي كهن: مرور كتاب). برينكمن، استاد روانشناسي و مطالعات ميانرشتهاي، در كتاب «منظرها: ده ايده كهن در جهاني نو» (2018) سراغ ده فيلسوف ميرود تا از هر يك ايدهاي وام بگيرد و آن را به زباني ملموس و با مثالهايي قانعكننده براي خوانندگان امروزي عرضه كند. نويسنده در پي آن است كه نشان بدهد در جهاني كه بيمعنايي معضل آن است، چگونه ميتوان به شكلي معنادار زيست.
با اين نگاه سراغ ارسطو ميرود تا از او ايده «خير» را بگيرد، از كانت مفهوم «كرامت» را بر ميگيرد، نيچه را دستمايه ايده «پيمان» ميسازد و به ياري كركگور اهميت و شكلگيري «خود» را توضيح ميدهد. از هانا آرنت كمك ميخواهد تا اهميت «حقيقت» را آشكار كند، به كمك لوگستروپ جايگاه «مسووليت» را برجسته ميسازد، به ياري خانم آيريس مِرداك درباره «عشق» سخن ميگويد، مفهوم «آزادي» را از منظر كامو ميكاود و «بخشايش» را با الهام از ژاك دريدا توضيح ميدهد و سرانجام درباره مرگ سخن ميگويد. آنگاه نتيجه ميگيرد كه به ياري اين ده مفهوم و به كارگيري آنها در زندگي خود ميتوانيم يك زندگي نمونهوار معنادار براي خويشتن بسازيم.
از نظر نويسنده، يكي از مشكلات اصلي زندگي انسان امروز نگرش ابزاري به همهچيز حتي عشق و خير است. حال آنكه بايد بياموزيم ارزش برخي چيزها را فارغ از فايده يا پيامدي كه دارد دريابيم. به تعبير كانت هر چيزي يا قيمت دارد يا كرامت. اگر چيزي قيمت داشته باشد، يعني در بازار كالا ميتوان آن را با چيز ديگري تاخت زد. اما اگر چيزي كرامتمند باشد، بيبديل است و جايگزينناپذير. با اين نگاه، بر اين باور است كه اين ده ايده كليدي همه داراي ارزش ذاتي هستند و ميارزند كه شالوده زندگي خود قرارشان دهيم.
در جهاني كه كتابهاي خوديار به ما ميگويند از حس گناه دوري و آن را در خود نابود كنيم، به واقع اين حس است كه ما را از كودكاني نامسوول به بالغاني مسووليتپذير تبديل ميكند. در اين فرآيند «خود» انساني ما رشد ميكند. اما اين خود در انزوا و گسست از ديگران و در خود غوطهور شدن شكل نميگيرد. بلكه از طريق تعامل با ديگران و به چيزي فراتر از خود انديشيدن پديدار ميشود و صيقل مييابد. به نظر آرنت در جهاني كه همهچيز در جريان و سيلان است و گويي حقيقتي وجود ندارد، مهم آن است كه بياموزيم خودْ حقاني زندگي كنيم و براي خويش جهاني از حقيقت پديد آوريم. از نظر لوگستروپ ما موجوداتي هستيم با وابستگي متقابل و همين زاينده اعتماد است كه بنياد اخلاق و زيست سالم اجتماعي به شمار ميرود. زماني ميتوانيم به چنين دركي از اعتماد برسيم كه حاضر باشيم تن به مخاطره بدهيم و از ايمني خود دست بكشيم. اين سرشت زندگي مسوولانه است.
كمتر كسي از فيلسوفان معاصر مانند خانم آيريس مِرداك سرشت عشق را شكافته و اهميت آن را براي زندگي نيك بازگفته است. بخشايش و گذر از كينهتوزي ايدهاي است براي زندگي معنادار. اما بخشايش واقعي آن نيست كه ببخشاييم تا چيزي به دست آوريم، اين نوعي سوداگري است، بخشايش خودش پاداش خويش است و ارزش دروني دارد.
نويسنده با الهام از كامو و آيزايا برلين ايده آزادي را گسترش ميدهد تا نتيجه بگيرد آزادي يعني شكل دادن به خود به شكلي مسوولانه و اين كار مستلزم توجه به جامعه خويش است.
در حالي كه كمابيش از مرگ ميترسيم و آن را دليل بيمعنايي زندگي ميشماريم، مونتني به ما نشان ميدهد كه چگونه مرگ ميتواند شرط معناداري زندگي به شمار رود.
هر يك از ايدههاي اين كتاب كه نويسنده آنها را با حوصله بسط ميدهد ارزنده است و با همه آشنايي كه با اين قبيل مباحث داريم باز خواندنشان لذتبخش است. اين كتاب پيشتر از سوي انتشارات ترجمان منتشر شده است كه آن را نديدهام. اما عنواني كه براي آن انتخاب شده است، يعني «ايستگاهها» خواننده را از مضمون اصلي كتاب اندكي دور ميكند. بهتر بود كه همان تعبير منظرها يا چشماندازها براي ترجمه انتخاب ميشد.
ستون در ستایش جزئیات / صفحه آخر روزنامه اعتماد، چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱
#فلسفه
#برینکمن
@Roshanfkrane
سيد حسن اسلامی اردكانی
دانمارک از قرن نوزدهم به بعد فيلسوفان و متفكران جذابي به جهان عرضه كرده است. از كركگور گرفته كه كمابيش او را خوب ميشناسيم تا لوگستروپ كه تصور نميكنم از او كاري به فارسي ترجمه شده باشد. در اين ميان نويسندگاني هستند كه حلقه وصل اين متفكران درجه يك با مخاطبان عمومي هستند. يكي از آنها سوِند برينكمن است كه پيشتر از او كتاب «فضيلت كنارهگرفتن: هنر خويشتنداري در عصر افراط» ترجمه و منتشر شده است و من يادداشتي درباره آن نوشتهام (دفاعي نو از فضيلتي كهن: مرور كتاب). برينكمن، استاد روانشناسي و مطالعات ميانرشتهاي، در كتاب «منظرها: ده ايده كهن در جهاني نو» (2018) سراغ ده فيلسوف ميرود تا از هر يك ايدهاي وام بگيرد و آن را به زباني ملموس و با مثالهايي قانعكننده براي خوانندگان امروزي عرضه كند. نويسنده در پي آن است كه نشان بدهد در جهاني كه بيمعنايي معضل آن است، چگونه ميتوان به شكلي معنادار زيست.
با اين نگاه سراغ ارسطو ميرود تا از او ايده «خير» را بگيرد، از كانت مفهوم «كرامت» را بر ميگيرد، نيچه را دستمايه ايده «پيمان» ميسازد و به ياري كركگور اهميت و شكلگيري «خود» را توضيح ميدهد. از هانا آرنت كمك ميخواهد تا اهميت «حقيقت» را آشكار كند، به كمك لوگستروپ جايگاه «مسووليت» را برجسته ميسازد، به ياري خانم آيريس مِرداك درباره «عشق» سخن ميگويد، مفهوم «آزادي» را از منظر كامو ميكاود و «بخشايش» را با الهام از ژاك دريدا توضيح ميدهد و سرانجام درباره مرگ سخن ميگويد. آنگاه نتيجه ميگيرد كه به ياري اين ده مفهوم و به كارگيري آنها در زندگي خود ميتوانيم يك زندگي نمونهوار معنادار براي خويشتن بسازيم.
از نظر نويسنده، يكي از مشكلات اصلي زندگي انسان امروز نگرش ابزاري به همهچيز حتي عشق و خير است. حال آنكه بايد بياموزيم ارزش برخي چيزها را فارغ از فايده يا پيامدي كه دارد دريابيم. به تعبير كانت هر چيزي يا قيمت دارد يا كرامت. اگر چيزي قيمت داشته باشد، يعني در بازار كالا ميتوان آن را با چيز ديگري تاخت زد. اما اگر چيزي كرامتمند باشد، بيبديل است و جايگزينناپذير. با اين نگاه، بر اين باور است كه اين ده ايده كليدي همه داراي ارزش ذاتي هستند و ميارزند كه شالوده زندگي خود قرارشان دهيم.
در جهاني كه كتابهاي خوديار به ما ميگويند از حس گناه دوري و آن را در خود نابود كنيم، به واقع اين حس است كه ما را از كودكاني نامسوول به بالغاني مسووليتپذير تبديل ميكند. در اين فرآيند «خود» انساني ما رشد ميكند. اما اين خود در انزوا و گسست از ديگران و در خود غوطهور شدن شكل نميگيرد. بلكه از طريق تعامل با ديگران و به چيزي فراتر از خود انديشيدن پديدار ميشود و صيقل مييابد. به نظر آرنت در جهاني كه همهچيز در جريان و سيلان است و گويي حقيقتي وجود ندارد، مهم آن است كه بياموزيم خودْ حقاني زندگي كنيم و براي خويش جهاني از حقيقت پديد آوريم. از نظر لوگستروپ ما موجوداتي هستيم با وابستگي متقابل و همين زاينده اعتماد است كه بنياد اخلاق و زيست سالم اجتماعي به شمار ميرود. زماني ميتوانيم به چنين دركي از اعتماد برسيم كه حاضر باشيم تن به مخاطره بدهيم و از ايمني خود دست بكشيم. اين سرشت زندگي مسوولانه است.
كمتر كسي از فيلسوفان معاصر مانند خانم آيريس مِرداك سرشت عشق را شكافته و اهميت آن را براي زندگي نيك بازگفته است. بخشايش و گذر از كينهتوزي ايدهاي است براي زندگي معنادار. اما بخشايش واقعي آن نيست كه ببخشاييم تا چيزي به دست آوريم، اين نوعي سوداگري است، بخشايش خودش پاداش خويش است و ارزش دروني دارد.
نويسنده با الهام از كامو و آيزايا برلين ايده آزادي را گسترش ميدهد تا نتيجه بگيرد آزادي يعني شكل دادن به خود به شكلي مسوولانه و اين كار مستلزم توجه به جامعه خويش است.
در حالي كه كمابيش از مرگ ميترسيم و آن را دليل بيمعنايي زندگي ميشماريم، مونتني به ما نشان ميدهد كه چگونه مرگ ميتواند شرط معناداري زندگي به شمار رود.
هر يك از ايدههاي اين كتاب كه نويسنده آنها را با حوصله بسط ميدهد ارزنده است و با همه آشنايي كه با اين قبيل مباحث داريم باز خواندنشان لذتبخش است. اين كتاب پيشتر از سوي انتشارات ترجمان منتشر شده است كه آن را نديدهام. اما عنواني كه براي آن انتخاب شده است، يعني «ايستگاهها» خواننده را از مضمون اصلي كتاب اندكي دور ميكند. بهتر بود كه همان تعبير منظرها يا چشماندازها براي ترجمه انتخاب ميشد.
ستون در ستایش جزئیات / صفحه آخر روزنامه اعتماد، چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱
#فلسفه
#برینکمن
@Roshanfkrane
سقراط؛ خرمگس شکگرایی!
۲۵۰۰ سال قبل پیرمردی ۷۰ساله درحضور بیش از ۱۰۰ نفر هیئت منصفه به جرم "تشویش افکار عمومی" و "نشر اکاذیب" به اعدام محکوم شد.
این مرد سقراط نام داشت.
ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻥ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﯽﺁﻣﺪ، "ﻣﮕﺮ ﺳﻮﺍﻝ" !
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻣﯽﭘﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻮﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ؛
ﻣﻔﺎﻫﯿﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪﻩﯼ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ، ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺍﺑﺪﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﭼﺎﻟﺶ ﻭ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ.
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺍﺯ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ: "نقد ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ خط ﻗﺮﻣﺰ"
ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺗﺎ ﺣﺪﻭﺩﯼ ﺍﻫﻞ ﻧﻘﺪ ﻭ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻭ ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ، ﻣﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻭ ﻣﺤﺼﻮﺭ ﻫﺴﺘﯿﻢ؛ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﺧﺮﺩﻭﺭﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺗﺤﺖ ﺳﻠﻄﻪﯼ ﻋﻘﺎﯾﺪ "ﻋﺎﺩﺗﯽ" ﻭ "ﻋﺎﻃﻔﯽ" ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ.
ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻋﺎﺩﺗﯽ، ﻋﻘﺎﯾﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺪﯾﻬﯽ ﻓﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ. عقاید ﻋﺎﻃﻔﯽ هم عقایدی هستند ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍر ﻧﻤﯽﺩﻫﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ.
ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖﺷﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥها ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ.
ﺧﻼﺻﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﮔﺰﺍﺭﻩﻫﺎﯼ ﻋﺎﺩﺗﯽ و ﻋﺎﻃﻔﯽ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰ ﻧﻘﺪ، "ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ" ﺭﺍ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻮﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﻫﻤﻪ چیز ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ "ﺗﺸﻮﯾﺶ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻋﻤﻮﻣﯽ" ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺸﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﺭﺧﻤﻮﺩﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﻓﮑﺮﯼ ﻭ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﺧﻮﺩ ﺗﺨﺪﯾﺮ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍﺣﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﯽﺷﺪ. ﺑﻪ همین ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺗﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ "ﺧﺮﻣﮕﺲ" ﻣﯽﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻟﻘﺐ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﻣﮕﺲ ﻣﺎﻧﻊ ﭼﺮﺕﺯﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
او از راه پرخطر "یقینزدایی" منصرف نشد. ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺳﺎﻟﺘﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻮﺩ. ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻧﺴﺒﯽ ﻭ ﺧﻄﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﺳﺖ.
ﺩﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪﺑﺸﺮﯼ، ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺧﻄﺎﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﻣﺮ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺴﺒﯽ ﻭ ﻣﺘﮑﺜﺮ ﺍﺳﺖ.
امروزه روش سقراط را آگنوستیکی و شکگرایی (شکورزی) یا سنت سقراطی میگویند.
بسیاری از انسانها مطابق عرف جامعه بودن (عرفی بودن) یا انباشتن اطلاعات را نشانه عقلانیت میدانند. اما سقراط نشان داد که این طور نیست، عقلانیت با "فرآیند تفکر" سر و کار دارد.
ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺳﻘﺮﺍﻁ، ﻫﺮ ﺑﺎﻭﺭی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﻧﻜﺸﻴﻢ ﻭ ﺍز ﻏﺮﺑﺎﻝ ﻧﻘﺪ ﻧﮕﺬﺭﺍﻧﻴﻢ، ﻫﺴﺘﻪﺍی میﮔﺮﺩﺩ ﺑﺮﺍی ﺯﻧﺪگی ﺍﺑﻠﻬﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺎنعیﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪگی ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ.
سرنوشت سقراط پایان غمانگیزی داشت و نخستین کسی بود که جانش را در راه عقلانیت از دست داد!
سقراط با نوشیدن جام زهر شوکران اعدام شد!
#فلسفه
#سقراط
@Roshanfkrane
۲۵۰۰ سال قبل پیرمردی ۷۰ساله درحضور بیش از ۱۰۰ نفر هیئت منصفه به جرم "تشویش افکار عمومی" و "نشر اکاذیب" به اعدام محکوم شد.
این مرد سقراط نام داشت.
ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻥ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﯽﺁﻣﺪ، "ﻣﮕﺮ ﺳﻮﺍﻝ" !
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻣﯽﭘﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻮﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ؛
ﻣﻔﺎﻫﯿﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪﻩﯼ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ، ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺍﺑﺪﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﭼﺎﻟﺶ ﻭ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ.
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺍﺯ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ: "نقد ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ خط ﻗﺮﻣﺰ"
ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺗﺎ ﺣﺪﻭﺩﯼ ﺍﻫﻞ ﻧﻘﺪ ﻭ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻭ ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ، ﻣﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻭ ﻣﺤﺼﻮﺭ ﻫﺴﺘﯿﻢ؛ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﺧﺮﺩﻭﺭﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺗﺤﺖ ﺳﻠﻄﻪﯼ ﻋﻘﺎﯾﺪ "ﻋﺎﺩﺗﯽ" ﻭ "ﻋﺎﻃﻔﯽ" ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ.
ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻋﺎﺩﺗﯽ، ﻋﻘﺎﯾﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺪﯾﻬﯽ ﻓﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ. عقاید ﻋﺎﻃﻔﯽ هم عقایدی هستند ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍر ﻧﻤﯽﺩﻫﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ.
ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖﺷﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥها ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ.
ﺧﻼﺻﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﮔﺰﺍﺭﻩﻫﺎﯼ ﻋﺎﺩﺗﯽ و ﻋﺎﻃﻔﯽ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰ ﻧﻘﺪ، "ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ" ﺭﺍ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.
ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻮﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﻫﻤﻪ چیز ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ "ﺗﺸﻮﯾﺶ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻋﻤﻮﻣﯽ" ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺸﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﺭﺧﻤﻮﺩﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﻓﮑﺮﯼ ﻭ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﺧﻮﺩ ﺗﺨﺪﯾﺮ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍﺣﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﯽﺷﺪ. ﺑﻪ همین ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺗﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ "ﺧﺮﻣﮕﺲ" ﻣﯽﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻟﻘﺐ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﻣﮕﺲ ﻣﺎﻧﻊ ﭼﺮﺕﺯﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
او از راه پرخطر "یقینزدایی" منصرف نشد. ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺳﺎﻟﺘﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻮﺩ. ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻧﺴﺒﯽ ﻭ ﺧﻄﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﺳﺖ.
ﺩﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪﺑﺸﺮﯼ، ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺧﻄﺎﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﻣﺮ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺴﺒﯽ ﻭ ﻣﺘﮑﺜﺮ ﺍﺳﺖ.
امروزه روش سقراط را آگنوستیکی و شکگرایی (شکورزی) یا سنت سقراطی میگویند.
بسیاری از انسانها مطابق عرف جامعه بودن (عرفی بودن) یا انباشتن اطلاعات را نشانه عقلانیت میدانند. اما سقراط نشان داد که این طور نیست، عقلانیت با "فرآیند تفکر" سر و کار دارد.
ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺳﻘﺮﺍﻁ، ﻫﺮ ﺑﺎﻭﺭی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﻧﻜﺸﻴﻢ ﻭ ﺍز ﻏﺮﺑﺎﻝ ﻧﻘﺪ ﻧﮕﺬﺭﺍﻧﻴﻢ، ﻫﺴﺘﻪﺍی میﮔﺮﺩﺩ ﺑﺮﺍی ﺯﻧﺪگی ﺍﺑﻠﻬﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺎنعیﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪگی ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ.
سرنوشت سقراط پایان غمانگیزی داشت و نخستین کسی بود که جانش را در راه عقلانیت از دست داد!
سقراط با نوشیدن جام زهر شوکران اعدام شد!
#فلسفه
#سقراط
@Roshanfkrane
تافته جدا بافته
چند روز است اظهارات بیژن عبدالکریمی درباره «زن، زندگی، آزادی» و مشخصا اشارات او به زنان بحثانگیز شده؛ از دانش آموختگان فلسفه که زن هم هستند انتظار رفته که به ایشان پاسخ دهند. من به دلایل اینترنتی اصل حرفش را نشنیدهام و صرفا نقلها راخواندهام.
به کانال او سر زدم و متوجه بحث داغی میان «مردان» درباره «زنان» و نمایندگان/ الگوهای شایسته آنان (پروین؟ فروغ؟ زرین تاج؟) شدم.
***
برای سخنرانی جایی رفته بودم، دانشجویی جلویم را گرفت که ما دنبال الگوی سوم زن مسلمان هستیم چون «زن غربی که لخت است و زن شرقی هم عامی و...»
چندبار پرسیدم: واقعا؟ زن غربی لخت است؟
و همکاری که داشتم ماجرا را برایش تعریف میکردم پرسید: واقعاً؟ زن شرقی عامی است؟ مادران داغدار و معترض در تمامی این سالها عامی هستند؟ مادر سهراب اعرابی یا مادر ستار بهشتی؟
***
باری
انتظار نداشتم همین حرفها را از دهان عبدالکریمی بشنوم. گرچه اطمینان دارم او، و همه استادانی که در کانالش به دنبال یافتن مصداق الگوی سومی برای زن مسلمانِ ایرانی هستند کاملا صادقانه اینطور زن ستیزانه از زن دفاع میکنند. حرفها هم همان حرفهای چهل سال پیش است...مردان بگردند الگو برای زنان پیدا کنند. زنی هم اگر بخواهد وارد بازی شود یا غربی (پس فمینیستی-هالیوودی) فکر میکند یا نهایتاً مثل اولین نسل از زنان انقلابی که هنوز هم هستند و فعالند در همه طیفها؛ دنبال الگوی سوم سازگار با نظر «آقایان» است.
که نتایج زنستیزانه و مردسالارانه آن را سالهاست شاهدیم.
این قبای کهنه؛ که بگردیم یک چیزی در دل سنت خودمان پیدا کنیم و الگوی سوم را بسازیم هیچ رقمه (دست کم) بر تن مفهوم پردازی درباره زن در ایران نمینشیند.
کاری به باقی سنتهای فلسفی نداریم فعلا، ولی زن در سنت فکری و حکمی ما «غیر» است. غیر مطلق است. زن و زنانگی همیشه سرکوب و تحقیر شده. مردان برایش تعیین تکلیف کردهاند و خوب و بدش را نشان دادهاند: زن خوب (مطابق الگوی مطلوب فهم ما) و زن بد (نامطلوب برای ما).
دروغی بزرگتر از این وجود ندارد که سنت حکمی ما به جنسیت بیتفاوت بوده است. حقیقتا زنانگی چیزی بوده که سنت حکمی ما عمدتاً خودش را در برابر آن برساخته است.
زنان اغلب کنار سفیهان و کودکان نشستهاند و غیابا محاکمه شده و احکام بر آنها جاری شده است.
بخش عمده سنت حکمی ما ضد زنانگی است: ضد ماده، ضد بدن، ضد لذت، ضد سعادت زندگی دنیوی، ضد آزادی انتخاب، ضدوابستگی و تعلق خاطر، تا حدود زیادی ضد عشق زمینی...
اقتدارگرا و تمامیت خواه است.
(حاضرم با هرکس غیر این ادعا کند مناظره کنم.)
و همه اینها با دعوی تکیه بر «عقل»-تعریف مشخصی از عقل. که وجه ممتاز کننده مرد از زن در سلسله مراتب هستی است. تعریفی ازعقل که از قضا نه تنها نسبت به جنسیت بیتفاوت نیست که کاملا جنسیتمند است...عقلانیت تمامیت خواه و دیگری ستیزی که تا امروز واینجا باران برکتش بر ما میبارد.
مصداقش همین چسب و برچسبهایی که به زن غربی/شرقی میزنند تا زنِ خوبِ «خودِ» متکبر و ممتازشان را ثابت کنند که مثل باقی باورهاشان تافته جدابافته است و هیچ وقت لازم ندارد تواضع کند و چیزهایی از دیگران بیاموزد.
✍🏻 #مریم_نصر
#بیژن_عبدالکریمی #بانوان #اجتماعی #فلسفه #زن_زندگی_آزادی
@Roshanfkrane
چند روز است اظهارات بیژن عبدالکریمی درباره «زن، زندگی، آزادی» و مشخصا اشارات او به زنان بحثانگیز شده؛ از دانش آموختگان فلسفه که زن هم هستند انتظار رفته که به ایشان پاسخ دهند. من به دلایل اینترنتی اصل حرفش را نشنیدهام و صرفا نقلها راخواندهام.
به کانال او سر زدم و متوجه بحث داغی میان «مردان» درباره «زنان» و نمایندگان/ الگوهای شایسته آنان (پروین؟ فروغ؟ زرین تاج؟) شدم.
***
برای سخنرانی جایی رفته بودم، دانشجویی جلویم را گرفت که ما دنبال الگوی سوم زن مسلمان هستیم چون «زن غربی که لخت است و زن شرقی هم عامی و...»
چندبار پرسیدم: واقعا؟ زن غربی لخت است؟
و همکاری که داشتم ماجرا را برایش تعریف میکردم پرسید: واقعاً؟ زن شرقی عامی است؟ مادران داغدار و معترض در تمامی این سالها عامی هستند؟ مادر سهراب اعرابی یا مادر ستار بهشتی؟
***
باری
انتظار نداشتم همین حرفها را از دهان عبدالکریمی بشنوم. گرچه اطمینان دارم او، و همه استادانی که در کانالش به دنبال یافتن مصداق الگوی سومی برای زن مسلمانِ ایرانی هستند کاملا صادقانه اینطور زن ستیزانه از زن دفاع میکنند. حرفها هم همان حرفهای چهل سال پیش است...مردان بگردند الگو برای زنان پیدا کنند. زنی هم اگر بخواهد وارد بازی شود یا غربی (پس فمینیستی-هالیوودی) فکر میکند یا نهایتاً مثل اولین نسل از زنان انقلابی که هنوز هم هستند و فعالند در همه طیفها؛ دنبال الگوی سوم سازگار با نظر «آقایان» است.
که نتایج زنستیزانه و مردسالارانه آن را سالهاست شاهدیم.
این قبای کهنه؛ که بگردیم یک چیزی در دل سنت خودمان پیدا کنیم و الگوی سوم را بسازیم هیچ رقمه (دست کم) بر تن مفهوم پردازی درباره زن در ایران نمینشیند.
کاری به باقی سنتهای فلسفی نداریم فعلا، ولی زن در سنت فکری و حکمی ما «غیر» است. غیر مطلق است. زن و زنانگی همیشه سرکوب و تحقیر شده. مردان برایش تعیین تکلیف کردهاند و خوب و بدش را نشان دادهاند: زن خوب (مطابق الگوی مطلوب فهم ما) و زن بد (نامطلوب برای ما).
دروغی بزرگتر از این وجود ندارد که سنت حکمی ما به جنسیت بیتفاوت بوده است. حقیقتا زنانگی چیزی بوده که سنت حکمی ما عمدتاً خودش را در برابر آن برساخته است.
زنان اغلب کنار سفیهان و کودکان نشستهاند و غیابا محاکمه شده و احکام بر آنها جاری شده است.
بخش عمده سنت حکمی ما ضد زنانگی است: ضد ماده، ضد بدن، ضد لذت، ضد سعادت زندگی دنیوی، ضد آزادی انتخاب، ضدوابستگی و تعلق خاطر، تا حدود زیادی ضد عشق زمینی...
اقتدارگرا و تمامیت خواه است.
(حاضرم با هرکس غیر این ادعا کند مناظره کنم.)
و همه اینها با دعوی تکیه بر «عقل»-تعریف مشخصی از عقل. که وجه ممتاز کننده مرد از زن در سلسله مراتب هستی است. تعریفی ازعقل که از قضا نه تنها نسبت به جنسیت بیتفاوت نیست که کاملا جنسیتمند است...عقلانیت تمامیت خواه و دیگری ستیزی که تا امروز واینجا باران برکتش بر ما میبارد.
مصداقش همین چسب و برچسبهایی که به زن غربی/شرقی میزنند تا زنِ خوبِ «خودِ» متکبر و ممتازشان را ثابت کنند که مثل باقی باورهاشان تافته جدابافته است و هیچ وقت لازم ندارد تواضع کند و چیزهایی از دیگران بیاموزد.
✍🏻 #مریم_نصر
#بیژن_عبدالکریمی #بانوان #اجتماعی #فلسفه #زن_زندگی_آزادی
@Roshanfkrane