یادوارهی #غلامحسین_ساعدی (گوهرمراد) 🌺
۲۴ دی ۱۳۱۴ ـ ۲ آذر ۱۳۶۴
🔵 قصهنویس، نمایشنامهنویس و نویسنده نامی ایران
🖌 قلم #ساعدی پرتویی ازمعناهای نو بر #ادبیات پیشرو ایران انداخت.
#ساعدی ازمبشران ادبیات روشن در مقابل ادبیات سیاه در عصر دیکتاتوریها بود.
نثر ساعدی روایتی، شیرین، آمیخته با فرهنگ و توصیفهای دقیق است.
#مناسبت
@Roshanfkrane
۲۴ دی ۱۳۱۴ ـ ۲ آذر ۱۳۶۴
🔵 قصهنویس، نمایشنامهنویس و نویسنده نامی ایران
🖌 قلم #ساعدی پرتویی ازمعناهای نو بر #ادبیات پیشرو ایران انداخت.
#ساعدی ازمبشران ادبیات روشن در مقابل ادبیات سیاه در عصر دیکتاتوریها بود.
نثر ساعدی روایتی، شیرین، آمیخته با فرهنگ و توصیفهای دقیق است.
#مناسبت
@Roshanfkrane
یادوارهِ #غلامحسین_ساعدی (گوهرمراد) 🌺
۲۴ دی ۱۳۱۴ ـ ۲ آذر ۱۳۶۴
🔵 قصهنویس، نمایشنامهنویس و نویسنده نامی ایران
🖌 قلم #ساعدی پرتوی ازمعناهای نو بر #ادبیات پیشرو ایران انداخت.
ساعدی ازمبشران ادبیات روشن در مقابل ادبیات سیاه در عصر دیکتاتوریها بود..
یادش گرامی🌹
📚🖌🎶
#مناسبت
@Roshanfkrane
۲۴ دی ۱۳۱۴ ـ ۲ آذر ۱۳۶۴
🔵 قصهنویس، نمایشنامهنویس و نویسنده نامی ایران
🖌 قلم #ساعدی پرتوی ازمعناهای نو بر #ادبیات پیشرو ایران انداخت.
ساعدی ازمبشران ادبیات روشن در مقابل ادبیات سیاه در عصر دیکتاتوریها بود..
یادش گرامی🌹
📚🖌🎶
#مناسبت
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 قسمتی از فیلم #دایره_مینا اثر اقتباسیِ #داریوش_مهرجویی از داستان آشغالدونی #ساعدی
#سینما
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
#سینما
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
روشنفکران گمراه!
خیلی بیمقدمه خدمتتان عرض میکنم که "بدا به حال آن مملکتی که روشنفکرانش به بیراهه رفته باشند."
امروز داشتم کتابخانهام را مرتب میکردم و چشمم خورد به کتابهایی که #براهنی و #ساعدی و #شاملو و #پرهام و... در دههٔ پنجاه نوشته یا ترجمه کرده بودند.
بیاغراق همهٔ کتابها یک مضمون واحد را دنبال میکرد و آن #امپریالیسمستیزی و #استعمارستیزی است.دریغ از یک کتاب تألیفی یا ترجمهای دربارهٔ #دموکراسی. این واقعیتی است که در دههٔ پنجاه خورشیدی، مفهوم دموکراسی هیچ نقشی و هیچ جایگاهی در ذهنیت روشنفکران ایرانی نداشت. اصلاً در مواردی دموکراسی یک ارزش منفی شمرده میشد و به نظرم یک دلیل عمدهاش این بود که حامیان نظام شاهنشاهی در جهان عمدتاً کشورهای دموکراتیک غربی بودند و البته دلیل دیگرش هم تأثیرپذیری تقریباً همهٔ روشنفکران ما، و حتی اندیشمندان مذهبی ما، از کمونیسم و مارکسیسم بود.
به هر حال انقلاب اسلامی که رخ داد دقیقاً همان چیزی را به روشنفکران داد که آنها تقریباً یک دهه دربارهٔ ارزشمندی آن نوشته و گفته بودند. نظامی روی کار آمد که امپریالیسمستیز و آمریکاستیز بود. جالب است که در یکی دو سال اول، باز همین روشنفکران همچنان بر باورهای قدیمی خود تأکید میکردند و حتی حکومت جمهوری اسلامی
را متهم میکردند که به اندازهٔ کافی امپریالیسمستیز نیست.
یادمان نرفته که اولین بار یک سازمان چپگرا، که مورد تأیید تقریباً عموم روشنفکران ما بود، سفارت آمریکا را اشغال کرد و یادمان نرفته که پس از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام، شاملو و ساعدی و پرهام و دیگر بزرگان الیت روشنفکری کشور نامهٔ تأییدآمیزی بر این حرکت نوشتند و منتشر کردند. یادمان نرفته که چپیها روی دیوارها مینوشتند سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید و یا مینوشتند همهٔ ساواکیها اعدام باید گردند.
خلاصه میخواهم بگویم دیگ تندروی و آمریکاستیزی را همین روشنفکران عزیز هم میزدند و جمهوری اسلامی نیز برای اینکه اینها را از حیث شعاری خلع سلاح کند مدام مرتکب اعمال آمریکا ستیزانهٔ افراطیتر میشد و آنقدر در این کار پیش رفت که روی حضرات روشنفکر کم شد.
خلاصه چپیهای ما کاری کردند که لیبرال تبدیل به یک فحش ناموسی شد و حرف زدن از مزایای دموکراسی عملی مستوجب شماتت و احیاناً زندان. و نتیجه میگیرم که گناه همه گرفتاری های امروز ما را نباید صرفاً سر «آخوندها» انداخت. گناه روشنفکران دههٔ پنجاهی بیشتر نباشد کمتر نیست. الان هم روشنفکران ما اگر میخواهند جامعهٔ بهتری داشته باشند باید جملگی بر روی ارزشهای دموکراسیخواهانه اجماع کنند وگرنه...
✍ #بیژن_اشتری
@Roshanfkrane
خیلی بیمقدمه خدمتتان عرض میکنم که "بدا به حال آن مملکتی که روشنفکرانش به بیراهه رفته باشند."
امروز داشتم کتابخانهام را مرتب میکردم و چشمم خورد به کتابهایی که #براهنی و #ساعدی و #شاملو و #پرهام و... در دههٔ پنجاه نوشته یا ترجمه کرده بودند.
بیاغراق همهٔ کتابها یک مضمون واحد را دنبال میکرد و آن #امپریالیسمستیزی و #استعمارستیزی است.دریغ از یک کتاب تألیفی یا ترجمهای دربارهٔ #دموکراسی. این واقعیتی است که در دههٔ پنجاه خورشیدی، مفهوم دموکراسی هیچ نقشی و هیچ جایگاهی در ذهنیت روشنفکران ایرانی نداشت. اصلاً در مواردی دموکراسی یک ارزش منفی شمرده میشد و به نظرم یک دلیل عمدهاش این بود که حامیان نظام شاهنشاهی در جهان عمدتاً کشورهای دموکراتیک غربی بودند و البته دلیل دیگرش هم تأثیرپذیری تقریباً همهٔ روشنفکران ما، و حتی اندیشمندان مذهبی ما، از کمونیسم و مارکسیسم بود.
به هر حال انقلاب اسلامی که رخ داد دقیقاً همان چیزی را به روشنفکران داد که آنها تقریباً یک دهه دربارهٔ ارزشمندی آن نوشته و گفته بودند. نظامی روی کار آمد که امپریالیسمستیز و آمریکاستیز بود. جالب است که در یکی دو سال اول، باز همین روشنفکران همچنان بر باورهای قدیمی خود تأکید میکردند و حتی حکومت جمهوری اسلامی
را متهم میکردند که به اندازهٔ کافی امپریالیسمستیز نیست.
یادمان نرفته که اولین بار یک سازمان چپگرا، که مورد تأیید تقریباً عموم روشنفکران ما بود، سفارت آمریکا را اشغال کرد و یادمان نرفته که پس از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام، شاملو و ساعدی و پرهام و دیگر بزرگان الیت روشنفکری کشور نامهٔ تأییدآمیزی بر این حرکت نوشتند و منتشر کردند. یادمان نرفته که چپیها روی دیوارها مینوشتند سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید و یا مینوشتند همهٔ ساواکیها اعدام باید گردند.
خلاصه میخواهم بگویم دیگ تندروی و آمریکاستیزی را همین روشنفکران عزیز هم میزدند و جمهوری اسلامی نیز برای اینکه اینها را از حیث شعاری خلع سلاح کند مدام مرتکب اعمال آمریکا ستیزانهٔ افراطیتر میشد و آنقدر در این کار پیش رفت که روی حضرات روشنفکر کم شد.
خلاصه چپیهای ما کاری کردند که لیبرال تبدیل به یک فحش ناموسی شد و حرف زدن از مزایای دموکراسی عملی مستوجب شماتت و احیاناً زندان. و نتیجه میگیرم که گناه همه گرفتاری های امروز ما را نباید صرفاً سر «آخوندها» انداخت. گناه روشنفکران دههٔ پنجاهی بیشتر نباشد کمتر نیست. الان هم روشنفکران ما اگر میخواهند جامعهٔ بهتری داشته باشند باید جملگی بر روی ارزشهای دموکراسیخواهانه اجماع کنند وگرنه...
✍ #بیژن_اشتری
@Roshanfkrane