روشنفکران
69.9K subscribers
49.4K photos
41.2K videos
2.39K files
6.78K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
✍️چرا مرده #صادق_زیباکلام بیش از زنده‌اش برای #روزنامه_شرق ارزش دارد؟

♦️یکی از مواهب فضای مجازی این بود که برای بیان نظراتم از وابستگی و تمنا به روزنامه‌های شرق، اعتماد، آرمان، سازندگی و... آزاد شدم. یک‌بار به یکی از سردبیران برجسته و معروف این مطبوعات که برای چندمین‌بار اجازه درج مطلبم را نداده بود نوشتم: «از نظر من، تفاوت شما با جناب حسین شریعتمداری در برخورد با نویسندگان مستقل آن است که آقای شریعتمداری فیلم آزادی‌خواهی و تعهد به آزادی بیان را بازی نمی‌کند و ظاهر و باطنش یکی است.»

♦️روزنامه شرق بواسطه اظهارنظرم درخصوص قتل‌های زنجیره‌ای عصبانی شده و هرچه از دهانش درآمده نثارم کرده که چرا گفته‌ام مرحوم محمد مختاری یا محمدجعفر پوینده در سال۷۷ چندان چهره‌های شناخته‌شده‌ی اپوزیسیونی نبودند(بنابراین واقعا این سئوال وجود دارد که چرا این‌قدر مورد بغض و کینه قرار گرفتند که می‌بایستی به قتل می‌رسیدند) و این سخن بر دوستان روزنامه شرق بسیار گران آمده و آن توهین‌ها و تحقیرها را موجب شده.

♦️راه دوری نرویم. دلخوری آن‌ها از بنده را به شکل دیگری هم می‌توانید ملاحظه بفرمایید. واکنش رسانه‌ای آن‌ها در خردادماه امسال و در جریان اعطای جایزه دفاع از آزادی‌بیان در آلمان باورنکردنی بود. می‌دانم باور نمی‌کنید، اما هیچ‌کدام این روزنامه‌ها حتی خبر آن را هم حاضر نشدند کار کنند. درحالی‌که اگر این جایزه به یکی از «خودی‌ها» تعلق می‌گرفت... و الی آخر.

♦️مستقل بودن،هزینه‌ای دارد که هم به اصولگرایان بایستی بپردازی، هم به اصلاح طلبان، هم به جناب دکتر حسن روحانی و صد البته به روزنامه وزین شرق.

ما چگونه ماشدیم
#صادق_زیباکلام
چهاردهم آذر ماه۱۳۹۷
#اجتماعی
@Roshanfkrane
📃دن‌کیشوتیسم فساد ستیزی!
منتشر شده در #روزنامه_شرق
✍️ #محمدصادق_کلبادی

▪️فساد فی‌نفسه یک مفهوم انتزاعی است که توسط فاسد به فعلیت می‌رسد و عینیت می‌یابد. به بیان دیگر فساد ممکن الوجود است و فاسد امکان وجود را به آن می‌بخشد. اگر یک چمدان پول و چندهکتار زمین کنار هم قرار بگیرند فساد ایجاد نمی‌شود اما زمانی که این‌ها در دست انسان- از نوع فاسد- قرار بگیرد قطعا در اولین فرصت فساد را تولید می‌کند. امیل دورکیم معتقد است «شهوات بشری تنها در برابر یک نیروی اخلاقی معتبر باز می‌ایستند» بنابراین آنچه که مانع از تولید و بازتولید فساد می‌شود نخست یک قانون اخلاقی درونی است و بعد قوانین بازدارنده جزایی.

▪️افکار عمومی جامعه ایران رویکرد ستیزه جویانه‌ای در برابر پدیده فساد دارد اما از سوی دیگر در برابر فاسد که فساد را به فعلیت می‌رساند رویکرد نرم‌تری دارد! در واقع بیش از آنکه فاسد را مقصر بداند و عامل، علت را در میان عوامل اجتماعی و محیطی جستجو می‌کند؛ درست برعکس فیلسوفانی نظیر هراکلیتوس و افلاطون که معتقدند انسان گرایش به انحطاط دارد یا هابز که انسان را در حالت طبیعی گرگ انسان می‌داند، این رویکرد بشر را فی نفسه عاری از پلیدی و زشتی و همچون موم در دستان اجتماع می‌داند که آن را به هر شکلی در می‌آورد.

▪️مواجهه ما با انواع ناکامی و کامیابی‌ها نشان می‌دهد عموما منشا تمامی کامیابی‌ها را به شخص نسبت می‌دهیم و بالعکس منشا همه ناکامی‌ها را در عاملی خارج از فرد جستجو می‌کنیم. بطور مثال نفرات برتر کنکور عموما کامیابی خود را به تلاش و استعداد فردی خود نسبت می‌دهند و افراد ناکام، از ساختار و محیط آموزشی تا خانواده و شرایط اجتماعی و اقتصادی همه را مقصر می‌دانند و کمتر کسی هست که به کم کاری خود معترف باشد. مجرمان و معتادان و بزهکاران هم شرایط موجودشان را در پاسخی کلیشه‌ای به دوست ناباب، اعتیاد پدر، طلاق مادر و فقر و شرایط اجتماعی نسبت می‌دهند و کمتر دیده و شنیده شده است که این افراد برای خود و انتخابشان مسولیت و سهمی قائل باشند.

▪️این درحالی است که جامعه و ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی چیزی جدا از افراد نیست. ما همواره دن‌کیشوت وار به دنبال پاک کردن دامن جامعه از زشتی‌ها و ناکارآمدی‌ها و فسادها بوده‌ایم حال آنکه اگر در جامعه‌ای تک تک نهادها و ساختارهای اجتماعی منطبق بر مترقی‌ترین قوانین حقوقی بشری و سطر به سطر قوانین آن برگرفته از متون مقدس و آیات قرآن هم باشد، اگر عامل به آن قوانین نباشد یا اراده‌ای برای عمل به آن وجود نداشته باشد در آن صورت آن جامعه با یک جامعه منحط و عقب مانده هیچ تفاوتی نخواهد داشت. قصد مقایسه شرق و غرب را در این نوشتار نداریم اما بر خلاف فرهنگ غرب که از دیرباز فرد و فردیت از همیتی خاص برخوردار بود ، در شرق و بطور خاص ایران، نوعی فرهنگ وابستگی به جمع و بقول ماکس وبر ساختار پاتریمونیال یا پدرسالار حاکم بوده است که متعاقب آن مردم به نقش افراد در جامعه اهمیتی نمی‌دهند و در عوض به دنبال یک منجی برای حل معضلات خود هستند!

▪️هرگاه که دستی فاسدی را لمس می‌کند صداهای بسیاری بلند می‌شود و گفته می‌شود که فاسد معلول است و باید به نبرد با علت رفت حال آنکه علت‌ها نیز خود معلول افکار افرادند. جامعه ایران چهار دهه پیش به نبرد با علت یا همان ساختارهای رانتی فسادآفرین و استبدادپرور و نخبه‌کش رفت و تا زمانی که باورهای ایدئولوژیک و درونی شده در نسل اولی‌های انقلابی و مردم پررنگ بود، وفاق و همدلی بیشتر و فساد و شکاف طبقاتی نیز کمتر بود اما چه شد که پس از سه دهه، فساد اقتصادی بیشتر و شکاف طبقاتی عمیق‌تر شد؟ چه چیز تغییر کرد؟ قوانین و ساختارهای سیاسی-اجتماعی یا افکار واضعان و عاملان و مجریان آن؟

▪️اجرای عدالت نیاز به افراد عادل دارد، علی الاصول افراد عادل هم که از زیر بته سبز یا از سایر ملل وارد نمی‌شوند بلکه در همین جامعه تربیت می‌شوند. شفافیت خود به خود ایجاد نمی‌شود و معلول تصمیم و اراده افراد است! افرادی که قوانین را وضع، نقض یا اجرا می‌کنند و یا دور می‌زنند! از همین رو به تنهایی گرفتن یقه نهادها و قوانین و ساختارهایی که بود و نبود و کیفتشان در اختیار انسان است و نداشتن توقع از افراد، مبارزه با فساد نیست بل مشت در خلاء رها کردن است.

@Roshanfkrane
قصه‌های شهر

آن روزها که سبیل، دایی سبیل بود

آن زمان‌ها که زندگی آرام‌تر بود و تکلیف آدم با خیلی چیزهای خودی و ناخودی و نخودی معلوم بود،  نشریه‌ای منتشر می‌شد که اسمش گل‌آقا بود.

آن زمان‌ها که هنوز عبارت طنز فاخر مد نشده بود و  چیزهایی هنوز قباحت داشت و موضوعاتی هنوز گفتن داشت، بعضی‌ها به این نشریه می‌گفتند سوپاپ و خود گل‌آقا می‌گفت سوفاف و خیلی‌ها هم فارغ از این بحث‌ها هر هفته آن را می‌خریدند.
آن زمان‌ها که آبدارخانه عزت و احترام داشت و چای دیشلمه شاغلام لب‌سوز بود و هنوز این‌طور نشده بود که خیلی دهان‌ها و زبان‌ها انگار آسترنسوز داشته باشند که از هیچ داغی آتشی، ولو آتش جهنم، باکی نداشته باشند، مردان و زنانی آنجا طنز می‌نوشتند که به آنها  اصحاب آبدارخانه می‌گفتند.
آن روزها که سبیل نشانه مردانگی بود و تا به کسی می‌گفتی سبیلت عین سبیل شاه می‌ماند احساس نمی‌کرد که قصد توهین داری و طومار نمی‌نوشت و شاکی نمی‌شد، در اصحاب آبدارخانه مردان سبیلوی بسیاری بودند که هنر زیر سبیلی درکردن را به‌خوبی می‌دانستند.
آن روزها که داشتن اسم مستعار تشخص بود و مسابقه تولید دابسمش برای وایرال‌شدن و افزایش فالوئرها به رقم صد هزارتایی وجود نداشت، از این اصحاب سبیل‌دار مردی بود که به اسم مستعار دایی سبیل شناخته می‌شد.
آن روزها که هنوز هر کس با راه‌انداختن یک صفحه مجازی و گذاشتن کلمات قصار یک قبیله در شاخ آفریقا قصد آموزش روش شادزیستن و لبخندزدن را نداشت، این دایی سبیل از ترک دیوار و نامه خوانندگان و آگهی ترحیم سوژه طنز درمی‌آورد و می‌نوشت.
آن روزها که هنوز عبارت کلیدی برای دل خودت زندگی کن مد نشده بود و هر کس سفت کلاه و خانه و ماشین و تنبان خودش را نچسبیده بود، باز همین دایی سبیل به هر کس که می‌رسید، از منشی آبدارخانه گرفته تا دکه‌دار سر کوچه تشویقش می‌کرد که طنز بنویسد و استعدادهای نهفته‌اش را شکوفا کند.
آن روزها که مثل این روزها همه طناز نبودند که حرف جدی‌شان خنده‌دار باشد و حرف‌های برخی از اهالی طنز، گریه‌دار، دایی سبیل هفته‌ای چهار- پنج ستون و یکی-دو تا داستان در نشریات گل‌آقا می‌نوشت؛ بدون ادعا و تبختر که ساده بودند و صمیمانه و حرف دل روزگار.

آن روز که در قطعه هنرمندان شخص گل‌آقا را به خاک سپردیم، چند متر آن‌طرف‌تر دایی سبیل کنار عمران صلاحی ایستاده بود، سری تکان می‌داد و می‌گفت: کیومرث هم رفت. و ما فکر کردیم سوژه طنز دیگری به ذهنش رسیده است.
چند ماه بعدش، در مرداد داغی مثل همین روزها، دایی سبیل آخرین طنزش را نوشت: طوری چشم‌هایش را بست که درست همان‌جایی به خاک بسپارندش که چند ماه قبل ایستاده بود. 
روی سنگ مزارش نوشته شده است: محمد پورثانی، طنزنویس. روحش شاد.

#گیتی_صفرزاده
#روزنامه_شرق

#مفهومی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻پاسخ ابراهیم رئیسی به پرسش #روزنامه_شرق

• طبق گفته دخترتان در زمان انتخابات، شما قرار بود پل بسازید، آیا بعد از دو سال معتقدید دیوار ساختید یا پل، التهابات‌ امروز را چگونه ارزیابی می‌کنید؟/ هم‌میهن
#خبر #اجتماعی
@Roshanfkrane