Forwarded from اتچ بات
فرش بهارستان بر اساس متون تاریخی، از جمله تاریخ طبری، بزرگترین و زیباترین فرش از فرشهای کاخ تیسفون بود که تالار بار عام کاخ خسرو را مفروش و مزیّن ساخته بود.
ابعاد این فرش را شصت رش پهنا و شصت رش درازا ذکر کردهاند که با توجه به پهنای تالار بار آن قصر مدائن(۸۴ فوت معادل 56/25 متر ) مقرون به صحت به نظر میرسد.
فرشی با نقشۀ باغی، ایده ای از فرش بهارستان:
فرش بهارستان یا بهار خسرو که از آن به عنوان فرش زمستانی نیز یاده کردهاند، همچون باغهای ایرانی بود، شاید به این دلیل به آن فرش زمستانی گفتهاند که زمستانها، شاه را با تصویر و تصور بهار دلخوش میکرد.
توضیحات متون در شرح جزئیات و رنگ و نقشه و زیورهای آن، تصویری نسبتاً دقیق از فرش مزبور به دست میدهد. فرش رنگارنگ و ابریشمین و مرصّع به انواع سنگهای قیمتی، طلا و نقره بود. سطح فرش همچون باغهای ایرانی با نهرهایی نسبتاً پهن که در جهت طول و عرضِ فرش امتداد یافته بود، به چهار گوشههایی تقسیم میشد. در کنار نهرهای آب، پیادهروهایی طراحی شده بود. نهرهایی کوچکتر همچون جویهای آب، این چهار گوشهها را دوباره به باغچههایی تقسیم میکرد. سطح نهرها و جویها با جواهرات شفاف و بیرنگ چنان سنگدوزی شده بود که گویی آبهای زلال، درخشنده و مواج در نهرها جاری است.
در لایۀ زیرین این سنگهای شفاف، جای جای، دانههای مروارید چون ریگهای تهِ جوی نمایان بود.
باغچههایی در مجاورت و امتداد پیادهروها طراحی شده بود، این باغچهها را آن چنان با سنگهای سبز رنگ و گرانبها، نظیر زمرّد پوشانیده بودند که گویی چمنزاری است سرسبز.
در باغچههای متعدد فرش، درختانی زربفت خودنمایی میکرد که ساقههایشان زرفام و شاخههایشان سیمگون بود. گلها و غنچهها و میوههای درختان را آنگونه با یاقوت و زمرد و مروارید و فیروزه آراسته بودند که زیباترین بهارِ طبیعت را نشان میداد.
حاشیههای پهن، دور تا دور فرش را فرا گرفته بود و این حاشیهها نیز به نوبۀ خود با آرایههایی شبیه باغچهها، زینت یافته و در برخی از باغچهها شمش و لوح طلا چون خاک، کف باغچهها را پوشانده بود.
فرش « بهار خسرو » با توصیفهای یاد شده در میان دستساختههای بشری از نوادر و عجایب است و شکوه و زیبایی آن با دیگر بخشهای کاخ و زندگی مجلل خسرو پرویز سازگار مینماید، اگرچه بزرگی ابعاد و فراوانی گوهرهای آن محل تردید است...
فرش بهارستان در کتب تاریخی:
فرش #بهارستان متعلق به دوره #ساسانی که با نامهای بهارخسرو و بهارکسری نیز شناخته میشود، یکی از مهمترین آثار هنری ایران است که بر اثر #حمله_اعراب به ایران و انتقال آن به مدینه توسط اعراب تکهتکه شد.
این فرش در ایوان کسری قرار داشته و دارای ۱۴۰ متر طول و ۲۷ متر پهنا بوده است، در بافت این فرش از ابریشم، طلا، نقره و جواهراتی چون زمرد و مروارید استفاده شدهاست و طرح آن یکی از باغهای بهشت را نشان میدهد.
در کتاب #تاریخ_طبری که توسط #ابوجعفر_محمد_جریر_طبری (۳۱۱–۲۵۵هجری قمری) نوشته شده است، این فرش ذکر شده و نویسنده ابعاد آن را به طول ۴۵۰ قدم و عرض ۹۰ قدم در قصر #تیسفون توصیف کرده است و همچنین روبرت بامبان نویسنده و پژوهشگر ایرانی-مقیم آمریکا- در کتابی با نام «آیا میدانید که» ابعاد فرش را ۲۶x۲۴ متر ذکر کرده و همچنین آن را مزیّن به جواهرات گرانبها توصیف کردهاست.
در تاریخ #ابن_اثیر خسروان این فرش گرانبها را برای زمستان خویش نگهداری میکردند. چونکه که گل و سرسبزی داشت و بر آن باده مینوشیدند، گویی که ایشان در بوستان به سر میبردند.
در آن راهها به سان رود بود و رشته گوهرها به سان جویبارها، زمینه آن زربافت بود و لابه لای آن دانههای درشت مروارید، کنارههایش به زمین کشت شده میمانست و پهنهای را فرا میگرفت که آراسته به گل و گیاه و سبزی بهاری باشد. برگها از ابریشم بودند و بر شاخههای زرین جای داشتند. گلهای آن زرین و سیمین بودند و میوههای آن گوهر و مانند آن....
عربان آن را قطف میخواندند. فرش را به سوی عُمَر فرستادند. وی آن فرش گرانبها را تکهتکه ساخت و میان ایشان بخش کرد، علی را تکهای رسید که بیست هزار دینار بفروخت و این بهترین تکهاش نبود.
#تاریخ #جالب
@Roshanfkrane
ابعاد این فرش را شصت رش پهنا و شصت رش درازا ذکر کردهاند که با توجه به پهنای تالار بار آن قصر مدائن(۸۴ فوت معادل 56/25 متر ) مقرون به صحت به نظر میرسد.
فرشی با نقشۀ باغی، ایده ای از فرش بهارستان:
فرش بهارستان یا بهار خسرو که از آن به عنوان فرش زمستانی نیز یاده کردهاند، همچون باغهای ایرانی بود، شاید به این دلیل به آن فرش زمستانی گفتهاند که زمستانها، شاه را با تصویر و تصور بهار دلخوش میکرد.
توضیحات متون در شرح جزئیات و رنگ و نقشه و زیورهای آن، تصویری نسبتاً دقیق از فرش مزبور به دست میدهد. فرش رنگارنگ و ابریشمین و مرصّع به انواع سنگهای قیمتی، طلا و نقره بود. سطح فرش همچون باغهای ایرانی با نهرهایی نسبتاً پهن که در جهت طول و عرضِ فرش امتداد یافته بود، به چهار گوشههایی تقسیم میشد. در کنار نهرهای آب، پیادهروهایی طراحی شده بود. نهرهایی کوچکتر همچون جویهای آب، این چهار گوشهها را دوباره به باغچههایی تقسیم میکرد. سطح نهرها و جویها با جواهرات شفاف و بیرنگ چنان سنگدوزی شده بود که گویی آبهای زلال، درخشنده و مواج در نهرها جاری است.
در لایۀ زیرین این سنگهای شفاف، جای جای، دانههای مروارید چون ریگهای تهِ جوی نمایان بود.
باغچههایی در مجاورت و امتداد پیادهروها طراحی شده بود، این باغچهها را آن چنان با سنگهای سبز رنگ و گرانبها، نظیر زمرّد پوشانیده بودند که گویی چمنزاری است سرسبز.
در باغچههای متعدد فرش، درختانی زربفت خودنمایی میکرد که ساقههایشان زرفام و شاخههایشان سیمگون بود. گلها و غنچهها و میوههای درختان را آنگونه با یاقوت و زمرد و مروارید و فیروزه آراسته بودند که زیباترین بهارِ طبیعت را نشان میداد.
حاشیههای پهن، دور تا دور فرش را فرا گرفته بود و این حاشیهها نیز به نوبۀ خود با آرایههایی شبیه باغچهها، زینت یافته و در برخی از باغچهها شمش و لوح طلا چون خاک، کف باغچهها را پوشانده بود.
فرش « بهار خسرو » با توصیفهای یاد شده در میان دستساختههای بشری از نوادر و عجایب است و شکوه و زیبایی آن با دیگر بخشهای کاخ و زندگی مجلل خسرو پرویز سازگار مینماید، اگرچه بزرگی ابعاد و فراوانی گوهرهای آن محل تردید است...
فرش بهارستان در کتب تاریخی:
فرش #بهارستان متعلق به دوره #ساسانی که با نامهای بهارخسرو و بهارکسری نیز شناخته میشود، یکی از مهمترین آثار هنری ایران است که بر اثر #حمله_اعراب به ایران و انتقال آن به مدینه توسط اعراب تکهتکه شد.
این فرش در ایوان کسری قرار داشته و دارای ۱۴۰ متر طول و ۲۷ متر پهنا بوده است، در بافت این فرش از ابریشم، طلا، نقره و جواهراتی چون زمرد و مروارید استفاده شدهاست و طرح آن یکی از باغهای بهشت را نشان میدهد.
در کتاب #تاریخ_طبری که توسط #ابوجعفر_محمد_جریر_طبری (۳۱۱–۲۵۵هجری قمری) نوشته شده است، این فرش ذکر شده و نویسنده ابعاد آن را به طول ۴۵۰ قدم و عرض ۹۰ قدم در قصر #تیسفون توصیف کرده است و همچنین روبرت بامبان نویسنده و پژوهشگر ایرانی-مقیم آمریکا- در کتابی با نام «آیا میدانید که» ابعاد فرش را ۲۶x۲۴ متر ذکر کرده و همچنین آن را مزیّن به جواهرات گرانبها توصیف کردهاست.
در تاریخ #ابن_اثیر خسروان این فرش گرانبها را برای زمستان خویش نگهداری میکردند. چونکه که گل و سرسبزی داشت و بر آن باده مینوشیدند، گویی که ایشان در بوستان به سر میبردند.
در آن راهها به سان رود بود و رشته گوهرها به سان جویبارها، زمینه آن زربافت بود و لابه لای آن دانههای درشت مروارید، کنارههایش به زمین کشت شده میمانست و پهنهای را فرا میگرفت که آراسته به گل و گیاه و سبزی بهاری باشد. برگها از ابریشم بودند و بر شاخههای زرین جای داشتند. گلهای آن زرین و سیمین بودند و میوههای آن گوهر و مانند آن....
عربان آن را قطف میخواندند. فرش را به سوی عُمَر فرستادند. وی آن فرش گرانبها را تکهتکه ساخت و میان ایشان بخش کرد، علی را تکهای رسید که بیست هزار دینار بفروخت و این بهترین تکهاش نبود.
#تاریخ #جالب
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎
@Roshanfkrane
ادامه پست قبلی☝️
در حمله به اليس؛ جنگي سخت بين سپاهيان عرب و ايران در کنار رودي که بسبب همين جنگ بعد ها به « رود خون » معروف گرديد در گرفت. در برابر مقاومت و پايداري سرسختانه ي ايرانيان؛ خالد ابن وليد نذر کرد که اگر بر ايرانيان پيروز گرديد « چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسيان مغلوب شدند؛ بدستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ مي آوردند و در رود گردن مي زدند » مغيره گويد که
« بر رود؛ آسياب ها بود و سه روز پياپي با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هيجده هزار کس يا بيشتر بودند؛ آرد کردند … کشتگان ( پارسيان ) در اليس هفتاد هزار تن بود.( کتاب تاريخ طبري؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاريخ ده هزار ساله ايران؛ جلد دوم برگ 123)
در شوشتر؛ مردم وقتي از تهاجم قريب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهاي سه پهلوي آهنين بسيار ساختند و در صحرا پاشيدند. چون قشون اسلام به آن حوالي رسيدند ؛ خارها به دست و پاي ايشان بنشست ؛ و مدتي در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر ؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آناني را که از پذيرفتن اسلام خود داري کرده بودند گردن زدند. (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶ )
در چالوس رويان؛ عبدالله ابن حازم مامور خليفه ي اسلام به بهانه (دادرسي ) و رسيدگي به شکايات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان هاي متعددي جمع کردند و سپس مردم را يک يک به حضور طلبيدند و مخفيانه گردن زدند بطوريکه در پايان آنروز هيچ کس زنده نماند … و ديه ي چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور مي بردند. (کتاب تاريخ طبرستان صفحه ۱۸۳ – کتاب تاريخ رويان؛ صفحه ۶۹ )
در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ي مردم شهر را بجز يک صد نفر ؛ کشتند . (کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه 208و 303)
در حمله به نيشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کينه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوريکه « آنروز از وقت صبح تا نماز شام مي کشتند و غارت مي کردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه 282)
در حمله ي اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهيان اسلام به سختي جنگيدند؛ بطوريکه سردار عرب ( سعيد بن عاص ) از وحشت؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پايداري و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعيد ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد « يک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسليم شدند؛ اما سعيد ابن عاص همه ي مردم را بقتل رسانيد؛ بجز يک تن؛ و در توجيه پيمان شکني خود گفت: « من قسم خورده بودم که يک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهيان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاريخ طبري جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ – کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸ )
پس از فتح» استخر» (سالهاي 28- 30 هجري) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند براي بار دوم» استخر» را محاصره کنند.مقاومت و پايداري ايرانيان آنچنان بود که فاتح «استخر» (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگين کرد بطوريکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم » استخر» که خون براند. پس خون همگان مباح گردانيد و چندان کشتند خون نمي رفت تا آب گرم به خون ريختندپس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند «چهل هزار کشته » بودند بيرون از مجهولان.(کتاب فارسنامه ابن بلخي صفحه 135– کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم صفحه 163)
رامهرمز نيز پس از جنگي سخت به تصرف سپاهيان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسياري از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراواني را برده ساختند و مال و متاع هنگفتي بچنگ آوردند.(کتاب الفتوح؛ صفحه 215)
مردم کرمان نيز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو ميليون درهم و دو هزار غلام بچه و کنيز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند.(کتاب تاريخ يعقوبي صفحه 62 -کتاب تاريخ طبري جلد پنجم صفحه 2116, 2118 – کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم صفحه 178,179)
جنايات اعراب تنها به اين شهرها ختم نشده است و اينها تنها گوشهاي از تاراج ميهنمان به دست تازيان بود و آشکارا مقاومت ايرانيان در برابر آنان را ثابت ميکند
در کتاب عقدالفريد چاپ قاهره-جلد ۲ صفحه ۵ -سخني از خسرو پرويز نقل شده که مي گويد: اعراب را نه در کار دين هيچ خصلت نيکو يافتم و نه در کار دنيا. آنها را نه صاحب عزم و تدبير ديدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومايگي و پستي همت آنها همين بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جاي و مقام برابرند .فرزندان خود را از راه بينوايي و نيازمندي مي کشند و يکديگر را بر اثر گرسنگي و درماندگي مي خورند.از خوردنيها و پوشيدنيها و لذتها و کامروانيهاي اين جهان يکسره بي بهره اند.
# تاریخ #دانستنی #مذهبی #اجتماعی
#حمله_اعراب
@Roshanfkrane
ادامه پست قبلی☝️
در حمله به اليس؛ جنگي سخت بين سپاهيان عرب و ايران در کنار رودي که بسبب همين جنگ بعد ها به « رود خون » معروف گرديد در گرفت. در برابر مقاومت و پايداري سرسختانه ي ايرانيان؛ خالد ابن وليد نذر کرد که اگر بر ايرانيان پيروز گرديد « چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم » و چون پارسيان مغلوب شدند؛ بدستور خالد « گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند؛ مي آوردند و در رود گردن مي زدند » مغيره گويد که
« بر رود؛ آسياب ها بود و سه روز پياپي با آب خون آلود؛ قوت سپاه را که هيجده هزار کس يا بيشتر بودند؛ آرد کردند … کشتگان ( پارسيان ) در اليس هفتاد هزار تن بود.( کتاب تاريخ طبري؛ جلد چهارم؛ صفحه ۱۴۹۱- کتاب تاريخ ده هزار ساله ايران؛ جلد دوم برگ 123)
در شوشتر؛ مردم وقتي از تهاجم قريب الوقوع اعراب با خبر شدند ؛ خارهاي سه پهلوي آهنين بسيار ساختند و در صحرا پاشيدند. چون قشون اسلام به آن حوالي رسيدند ؛ خارها به دست و پاي ايشان بنشست ؛ و مدتي در آنجا توقف کردند. پس از تصرف شوشتر ؛ لشکر اعراب در شهر به قتل و غارت پرداختند و آناني را که از پذيرفتن اسلام خود داري کرده بودند گردن زدند. (کتاب الفتوح صفحه ۲۲۳ – کتاب تذکره شوشتر؛ صفحه۱۶ )
در چالوس رويان؛ عبدالله ابن حازم مامور خليفه ي اسلام به بهانه (دادرسي ) و رسيدگي به شکايات مردم؛ دستور داد تا آنان را در مکان هاي متعددي جمع کردند و سپس مردم را يک يک به حضور طلبيدند و مخفيانه گردن زدند بطوريکه در پايان آنروز هيچ کس زنده نماند … و ديه ي چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد و املاک مردم را بزور مي بردند. (کتاب تاريخ طبرستان صفحه ۱۸۳ – کتاب تاريخ رويان؛ صفحه ۶۹ )
در حمله به سرخس؛ اعراب مسلمان «همه ي مردم شهر را بجز يک صد نفر ؛ کشتند . (کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم؛ صفحه 208و 303)
در حمله به نيشابور؛ مردم امان خواستند که موافقت شد؛ اما مسلمانان چون از اهل شهر کينه داشتند؛ به قتل و غارت مردم پرداختند؛ بطوريکه « آنروز از وقت صبح تا نماز شام مي کشتند و غارت مي کردند. (کتاب الفتوح؛ صفحه 282)
در حمله ي اعراب به گرگان؛ مردم با سپاهيان اسلام به سختي جنگيدند؛ بطوريکه سردار عرب ( سعيد بن عاص ) از وحشت؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پايداري و مقاومت؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعيد ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد « يک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسليم شدند؛ اما سعيد ابن عاص همه ي مردم را بقتل رسانيد؛ بجز يک تن؛ و در توجيه پيمان شکني خود گفت: « من قسم خورده بودم که يک تن از مردم شهر را نکشم! .. تعداد سپاهيان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود. (کتاب تاريخ طبري جلد پنجم صفحه ۲۱۱۶ – کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم ؛ صفحه ۱۷۸ )
پس از فتح» استخر» (سالهاي 28- 30 هجري) مردم آنجا سر به شورش برداشتند و حاکم عرب آنجا را کشتند. اعراب مسلمان مجبور شدند براي بار دوم» استخر» را محاصره کنند.مقاومت و پايداري ايرانيان آنچنان بود که فاتح «استخر» (عبدالله بن عامر) را سخت نگران و خشمگين کرد بطوريکه سوگند خورد که چندان بکشد از مردم » استخر» که خون براند. پس خون همگان مباح گردانيد و چندان کشتند خون نمي رفت تا آب گرم به خون ريختندپس برفت و عده کشته شدگان که نام بردار بودند «چهل هزار کشته » بودند بيرون از مجهولان.(کتاب فارسنامه ابن بلخي صفحه 135– کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم صفحه 163)
رامهرمز نيز پس از جنگي سخت به تصرف سپاهيان اسلام در آمد و فاتحان عرب؛ بسياري از مردم را کشتند و زنان و کودکان فراواني را برده ساختند و مال و متاع هنگفتي بچنگ آوردند.(کتاب الفتوح؛ صفحه 215)
مردم کرمان نيز سالها در برابر اعراب مقاومت کردند تا سرانجام در زمان عثمان؛ حاکم کرمان با پرداخت دو ميليون درهم و دو هزار غلام بچه و کنيز؛ بعنوان خراج سالانه؛ با اعراب مهاجم صلح کردند.(کتاب تاريخ يعقوبي صفحه 62 -کتاب تاريخ طبري جلد پنجم صفحه 2116, 2118 – کتاب تاريخ کامل؛ جلد سوم صفحه 178,179)
جنايات اعراب تنها به اين شهرها ختم نشده است و اينها تنها گوشهاي از تاراج ميهنمان به دست تازيان بود و آشکارا مقاومت ايرانيان در برابر آنان را ثابت ميکند
در کتاب عقدالفريد چاپ قاهره-جلد ۲ صفحه ۵ -سخني از خسرو پرويز نقل شده که مي گويد: اعراب را نه در کار دين هيچ خصلت نيکو يافتم و نه در کار دنيا. آنها را نه صاحب عزم و تدبير ديدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومايگي و پستي همت آنها همين بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جاي و مقام برابرند .فرزندان خود را از راه بينوايي و نيازمندي مي کشند و يکديگر را بر اثر گرسنگي و درماندگي مي خورند.از خوردنيها و پوشيدنيها و لذتها و کامروانيهاي اين جهان يکسره بي بهره اند.
# تاریخ #دانستنی #مذهبی #اجتماعی
#حمله_اعراب
@Roshanfkrane
. @Roshanfkrane
ادامه پست قبلی ☝️
برخی میگویند که اعراب به دلیل ایمان و اعتقاد به خدا توانستند پیروز شوند
که کاملا اشتباه است. اعراب به دو دلیل 1 تاراج کشور ثروتمند ایران 2 دسترسی به زمین های قابل کشت و بانوان زیبا به ایران حمله کردند.
چون آنچه بعد فتح بدست میآوردند بین خود تقسیم میکردند....
با همین روش تا اروپا را نیز فتح کردند...
از سویی در برخی از جنگ های پیامبر گذارش شده که اعراب برای میزان و سهم غرامات بدست امده با پیامبر منازعه میکردند !
و حتی در یک جنگ برای بدست آوردن غنایم باعث شکست سپاه اسلام شدند!
#تاریخ دانستنی #اجتماعی
#حمله_اعراب
#پایان
@Roshanfkrane
ادامه پست قبلی ☝️
برخی میگویند که اعراب به دلیل ایمان و اعتقاد به خدا توانستند پیروز شوند
که کاملا اشتباه است. اعراب به دو دلیل 1 تاراج کشور ثروتمند ایران 2 دسترسی به زمین های قابل کشت و بانوان زیبا به ایران حمله کردند.
چون آنچه بعد فتح بدست میآوردند بین خود تقسیم میکردند....
با همین روش تا اروپا را نیز فتح کردند...
از سویی در برخی از جنگ های پیامبر گذارش شده که اعراب برای میزان و سهم غرامات بدست امده با پیامبر منازعه میکردند !
و حتی در یک جنگ برای بدست آوردن غنایم باعث شکست سپاه اسلام شدند!
#تاریخ دانستنی #اجتماعی
#حمله_اعراب
#پایان
@Roshanfkrane