【رمان و بیو♡】
1.15K subscribers
1K photos
627 videos
19 files
40 links
کانال رمان‌های زیبا و جذاب هراتی🇦🇫
با عکس و کلیپ‌های دیدنی از شخصیت‌های داستان😎
و همچنان بیوگرافی‌های دپ و عاشقانه😍
:
موزیک🎧
شعر📖
تکست📚
چالش🎲
:
برای حمایت ازما لینک کانال را با دوستان‌تان شریک سازید🙏💚

ارتباط با ما👇
@RomanVaBio_bot
Download Telegram
💭
راهی به خدا دارد خلوتگه تنهایی
آنجا که روی از خود آن‌جا که به خود آیی

هرجاکه سری بردم در پرده تو رو دیدم
تو پرده‌نشینی و من هرزه هرجایی

#مولانا
@RomanVaBio
.
درمان ز كسي دگر نجويم
زيرا ز فراق توست دردم...


#مولانا
@RomanVaBio
در من بِدَمی، من زنده شوم
یک جان چه بُوَد، صد جانِ منی...🫀🥲

#مولانا
#توئیت 🖇♥️

حضرت #مولانا یه جمله داره
که باید با طلا نوشت!
می‌فرمایند:

"چون که اسرارت نهان در دل شود،
آن مرادت زودتر حاصل شود..."

تجربه نشون داده راجع به قدم بعدیت،
هدف‌های آینده‌ت،
جزئیات روابط عاشقانه و دوستانت،
هدف‌های مهم زندگی و کاریت،
هرچی آدما کمتر بدونن، موفق‌تری...!

@RomanVaBio
📝

ترک دل و جان کردم تا بی‌دل و جان گردم
یک دل چه محل دارد صد دلکده بایستی

#مولانا
@RomanVaBio
#توئیت 🖇♥️

الان دقیقا همون جاییم که #مولانا میگه:

"آن‌چنان جای گرفتی تو به چشم و دل من
  که به خوبان دو عالم نظری نیست مرا..."

@RomanVaBio
📝

و چون حدیث تو آید سخن دراز کنم•••

#مولانا
@RomanVaBio
#توئیت🖇 ♥️

یک اصطلاحی هست که خدا چندین بار در قرآن ازش استفاده کرده:
"حتی ضاقت علیهم/علیه الارض...."

یعنی "کار به جایی می‌رسد که
زمین با تمام فراخی‌اش بر آدمی تنگ می‌گردد."

حسی مثل دلتنگی که‌ حضرت #مولانا با یه بیت بیانش کرده:

"والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست..."

@RomanVaBio
که هم اول، هم آخر جانِ مایی!

#مولانا

@RomanVaBio
#توئیت 🖇♥️

وقتایی که همش تلاش می‌کنید و رنج می‌کشید این شعر حضرت #مولانا رو چندین بار بخونید:

"هرلحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام‌تر از آهو بی‌باک‌تر از شیرم

هرلحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر"

@RomanVaBio
#توئیت 🖇♥️

وقتایی که همش تلاش می‌کنید و رنج می‌کشید این شعر حضرت #مولانا رو چندین بار بخونید:

"هرلحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام‌تر از آهو بی‌باک‌تر از شیرم

هرلحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر"

@RomanVaBio
صَنما چگونه گويم، كه تو نورِ جانِ مایی❤️

#مولانا

@RomanVaBio
【رمان و بیو♡】
💌 #عصیانگر #نویسنده_بانو_کهکشان #قسمت_چهل‌و‌پنجم _مادر جان نمی‌خواهم! مادرم نگران در کنارم نشسته گفت: _یا الله! دخترم نکند بیمار هستی؟ با همان‌حال دست‌‌اش را در مقابل جبین‌ام گذاشت که نگران‌تر از قبل گفت: _ثریا دخترم از شدت این‌همه گرما می‌سوزی...…
💌
#عصیانگر
#نویسنده_بانو_کهکشان
#قسمت_چهل‌و‌ششم

ماه‌نور...
دفترچه‌ای خاطرات را کنار گذاشته و پرسه زدم بسوئ افکارت خویش، این روزها خاطرات ثریا ذهن مرا چه درگیر ساخته بود.

مادربزرگ همیشه می‌گفت:
_دخترم!

هر آدمِ یک داستانِ دارد!
همان داستانِ که با صبح شروع و تا شب به پایان می‌رسد و کسانِ هستن که با شب شروع می‌شود؛ بعد هم که در نیمه‌های شب‌ داستان‌های‌ شان به استخوان می‌رسد.
هرکی داستانِ دارد که سراسر راز است!
فقط امیدوارم پایان‌اش زیبا به اتمام رسد.

چشمان‌ام را بستم ساعت از نیمه‌های آن گذشته بود؛ مگر با هربار بستن چشمانم خاطرات ثریا در مقابل‌ام منسجم می‌شد.

آخر عاقبت خودم را دلداری داده و با گفتن این که این ماجرا ختم بخیر خواهد شد به خوابِ عمیقی فرو رفتم.

ثریا همان دخترِ عصیانگر بود، همانِ که عزیزخان من را این چنین ملقب نمود مگر این عصیانگر بودن فقط زیبنده‌ای همان بود، او که صدیق‌خان را به آتش کشیده بود و هنوز نمی‌دانست این عشق یعنی چه؟!

همان عشقِ که قرار بود داستان زندگی او را عوض نماید.

اندکِ از زبان مجهول بخوانیم!
هنوز هم خیره‌ام به همان درِ بزرگ، به همان اتاقِ که حالا دیگر هیچ نورِ در آن‌جا نیست.

می‌گوید قرار است مهمان خانه‌ای دیگرِ بشود.
نگاه‌اش، خودش و آن‌ چشمان‌اش برای من حسِ خواستن را دست می‌دهدِ همان حسِ که می‌اندیشم او برای من است.

هم‌چون سایه‌ای سیاهِ در کنارش هستم بیدون این‌ که بداند و وجود من را حس نماید.

نگاه‌های سرد او عذاب‌ام می‌دهد‌، دوست ندارم هم‌چنین نگاه‌ها را مگر مال او زیباست.

چه سرد است چشمان‌اش همان چشمانِ که هیچ‌حسِ در آن نیست.

من روحِ او را دوست می‌دارم و پرودگارِ که من و او را در مقابل من قرار داد، من گمان می‌کنم این نشانه‌ای بیش نیست.

همان دخترک عصیانگر برای من است خودش و همان روحِ سرکش‌اش...

او گستاخ است و من این گستاخی را دوست می‌دارم؛ من عشق را با سکوت و او با گستاخِ خویش مطلوع می‌نماید.

نیست از عاشق کسی دیوانه‌تر
عقل از سوداي او كورست و كر
#مولانا
حدیثِ چشم مَگو با جماعتِ کوران

#مولانا

@RomanVaBio